#مقاله
#قانونی_برای_همه
سالها قبل، یک متخصص مدیریت قانون مهمی را بیان کرد:
«ما برای انجام همهی کارها وقت نداریم، ما برای انجام همهی کارها پول نداریم، اما برای انجام مهم ترین کارها، وقت و پول داریم.»
بنابراین یکی از «مهم ترین کارها» این است که تعیین کنیم «مهم ترین کارها» برای من کدامند.
به این کار «اولویت بندی» میگوییم. اگر «اولویت بندی» نداشته باشیم، وقت و پول خود را صرف کارهایی میکنیم که از درجهی دوم یا حتی سومِ اهمیت برخوردارند، آنوقت برای کارهای درجه یک خود، وقت یا پول کافی نداریم. علاوه بر وقت و پول، در دیگر زمینهها هم ما دچار «محدودیت منابع» هستیم. برای نمونه، در زمینهی «اعتبار»؛ ما در بین مردم، اعتباری داریم، اما این اعتبار، «بینهایت» نیست. اگر اعتبارمان را در جایی خرج کنیم که از درجهی اهمیت پایینی برخوردار است، در جاییکه از درجهی اهمیت بالاتری برخوردار است، «اعتبار» کم میآوریم! #سعدی این مطلب را به زیبایی بیان کرده است:
«سخن کم گوی تا در کار گیرند»
اکنون این قانون را در حیطههای مختلف زندگی بیان میکنیم:
معیارهای زندگی
همهی سلیقههای من را دیگران نمیتوانند برآورده کنند، پس لازم است به وضوح و روشن بیان کنم که مهمترین اصول من در زندگی کداماند. آنگاه دیگران میتوانند در مراوده با من، مهمترین اصول و ارزشهای مرا رعایت کنند.
روابط با انسانها
همهی انسانها را نمیتوان راضی نگه داشت اما میتوان مهم ترین انسانها را راضی نگه داشت. پس لازم است تکلیفِ خودم را روشن کنم که مهم ترین انسان ها در زندگی من چه کسانی هستند و بیشترین سرمایه گذاریام را روی چه کسانی لازم است انجام دهم.
لذتها
من نمیتوانم از همهچیز، لذت ببرم. برای برخی لذتها، لازم است از برخی دیگر از لذتها بگذرم، پس لازم است برای خودم تعریف کنم اولویت بندی لذت های زندگی، برای من چگونه است. به عبارت دیگر، چه چیزی را به چه چیزی میفروشم.
اظهارنظر
من نمیتوانم در مورد همهچیز اظهارنظر کنم. لازم است مهم ترین جنبههایی که دغدغهی اظهارنظر در آنها را دارم، مشخص کنم و دانش خود را در آن زمینهها بالا ببرم.
چند نمونه:
- یک چهرهی مشهور و سرشناس نمیتواند به راحتی در خیابان بایستد و از یک گاری، لبو بخرد و در کنار خیابان از لبوی داغ خوردن، لذت ببرد! پس لازم است تکلیف خود را روشن کنید. «شهرت» را بیشتر دوست دارید یا «لبو» را؟!
- یک فرد خوشاندام، نمیتواند هر غذایی را که دوست دارد، بخورد. حفظ یک اندام زیبا، نیازمند انضباط غذایی است! یکبار دیگر باید تکلیف خود را روشن کنید، «اندام زیبا» برایتان مهمتر است یا «کیک خامهای»؟!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#قانونی_برای_همه
سالها قبل، یک متخصص مدیریت قانون مهمی را بیان کرد:
«ما برای انجام همهی کارها وقت نداریم، ما برای انجام همهی کارها پول نداریم، اما برای انجام مهم ترین کارها، وقت و پول داریم.»
بنابراین یکی از «مهم ترین کارها» این است که تعیین کنیم «مهم ترین کارها» برای من کدامند.
به این کار «اولویت بندی» میگوییم. اگر «اولویت بندی» نداشته باشیم، وقت و پول خود را صرف کارهایی میکنیم که از درجهی دوم یا حتی سومِ اهمیت برخوردارند، آنوقت برای کارهای درجه یک خود، وقت یا پول کافی نداریم. علاوه بر وقت و پول، در دیگر زمینهها هم ما دچار «محدودیت منابع» هستیم. برای نمونه، در زمینهی «اعتبار»؛ ما در بین مردم، اعتباری داریم، اما این اعتبار، «بینهایت» نیست. اگر اعتبارمان را در جایی خرج کنیم که از درجهی اهمیت پایینی برخوردار است، در جاییکه از درجهی اهمیت بالاتری برخوردار است، «اعتبار» کم میآوریم! #سعدی این مطلب را به زیبایی بیان کرده است:
«سخن کم گوی تا در کار گیرند»
اکنون این قانون را در حیطههای مختلف زندگی بیان میکنیم:
معیارهای زندگی
همهی سلیقههای من را دیگران نمیتوانند برآورده کنند، پس لازم است به وضوح و روشن بیان کنم که مهمترین اصول من در زندگی کداماند. آنگاه دیگران میتوانند در مراوده با من، مهمترین اصول و ارزشهای مرا رعایت کنند.
روابط با انسانها
همهی انسانها را نمیتوان راضی نگه داشت اما میتوان مهم ترین انسانها را راضی نگه داشت. پس لازم است تکلیفِ خودم را روشن کنم که مهم ترین انسان ها در زندگی من چه کسانی هستند و بیشترین سرمایه گذاریام را روی چه کسانی لازم است انجام دهم.
لذتها
من نمیتوانم از همهچیز، لذت ببرم. برای برخی لذتها، لازم است از برخی دیگر از لذتها بگذرم، پس لازم است برای خودم تعریف کنم اولویت بندی لذت های زندگی، برای من چگونه است. به عبارت دیگر، چه چیزی را به چه چیزی میفروشم.
اظهارنظر
من نمیتوانم در مورد همهچیز اظهارنظر کنم. لازم است مهم ترین جنبههایی که دغدغهی اظهارنظر در آنها را دارم، مشخص کنم و دانش خود را در آن زمینهها بالا ببرم.
چند نمونه:
- یک چهرهی مشهور و سرشناس نمیتواند به راحتی در خیابان بایستد و از یک گاری، لبو بخرد و در کنار خیابان از لبوی داغ خوردن، لذت ببرد! پس لازم است تکلیف خود را روشن کنید. «شهرت» را بیشتر دوست دارید یا «لبو» را؟!
- یک فرد خوشاندام، نمیتواند هر غذایی را که دوست دارد، بخورد. حفظ یک اندام زیبا، نیازمند انضباط غذایی است! یکبار دیگر باید تکلیف خود را روشن کنید، «اندام زیبا» برایتان مهمتر است یا «کیک خامهای»؟!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#مقاله
#تا_ندانی_که_سخن_عین_صواب_است_مگوی
#سعدی شیرازی در کتاب گرانقدر «گلستان» حکایت مردی را آورده است که دچار ناراحتی چشم شد و برای معالجهی آن به «بیطار» (دامپزشک) مراجعه کرد. بیطار هم از همان دوا که در چشم چارپایان میریخت، در چشم او ریخت و او نابینا شد. بیمار از دامپزشک شکایت کرد و ماجرا به دادگاه کشید. قاضی حکم داد که :«بر او هیچ تاوان نیست که اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی.» و در نهایت، سعدی از حکایت چنین نتیجه میگیرد که:
بوریا باف اگر چه بافنده ست
نبرندش به کارگاهِ حریر
«پیتر دراکر» (Peter Drucker) نظریه پرداز مدیریت می گوید «مدیریت خوب، یعنی انجام کارهای محدود ولی کیفیتر»
آدم های زیادی هستند که به خود اجازه میدهند در مورد همه چیز اظهار نظر کنند. آنها جسته و گریخته چیزهای زیادی میدانند اما هرگز در یک زمینه کارشناس نشدهاند چرا که خواستهاند در همه امور کارشناس باشند. گرچه مصاحبت با چنین افرادی ممکن است خوشایند و مفید باشد اما مشورت جدی با چنین افرادی و سپردن تصمیم گیری خود به رأی آنان تفاوتی با مراجعهی آن بیمار به بیطار ندارد. شاید راه معتبری برای آزمودن این که میتوانید به کسی به عنوان کارشناس اعتماد کنید این است که او در پاسخ به سؤالات زیادی که مربوط به تخصص او نیست به راحتی می گوید: «نمیدانم»
برخلاف همه کارهها که از هر نوع مشاورهای که با آنها شود استقبال میکنند. کارشناسان هیچ علاقهای به وارد شدن درحوزههایی که از آن اطلاع کافی ندارند، نشان نمیدهند.
نکتهی جالب توجه این است که تنها فارغ التحصیلی از یک دانشگاه باعث نمیشود ما برخوردمان با مسائل کارشناسانه باشد. برخورد کارشناسانه نیاز به «اخلاق کارشناسانه» دارد. اخلاقی که ما را مجاب سازد با صراحت و صداقت به نادانیهایمان اعتراف کنیم و سعی نکنیم خود را عالم دهر و دانای کل نشان دهیم. افراد زیادی را میبینیم که علیرغم این که تحصیلات علمی دارند، «رویکرد علمی» در زندگی و مناسبات اجتماعیشان نفوذ نکرده است. آنان نیز هم چون «عمه خانمهای همه کاره» (Agony Aunts)
وارد همه کار میشوند.
سیاستمدارانی که در مورد هنر نظر میدهند، مهندسینی که در مورد مسائل حقوقی خود را صاحب نظر می دانند و جراحان مغزی که بیماران روانپزشکی را قبول میکنند، همه افرادی تحصیلکردهاند ولی تمایل عوامانه ی خود را برای دانای مطلق بودن کنترل نکردهاند.
حکایت میکنند که بزرگمهر، دانشمند ایرانی عصر ساسانی روزهایی را بر تختگاهی چند پله بالاتر از مردم مینشست و به سؤالات علمی مردم پاسخ میداد. پیرزنی پیش آمد و چندین سؤال پرسید و بزرگمهر حکیم در پاسخ به همه آن سوؤالات «نمیدانم» گفت. پیرزن با عصبانیت گفت: «اگر نمیدانی پس چرا سه پله بالاتر از ما نشسته ای؟!» بزرگمهر پاسخ داد: «به اندازهای که بیش از شما میدانم بالاتر نشستهام، اگر قرار بود به اندازهی نمیدانمهایم بالاتر بنشینم باید تختگاهی برایم میساختند که پلکانش تا آسمان کشیده شده باشد.» آنگاه بزرگمهر افزود: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشدهاند.»
همه ما نیاز به شهامت بزرگمهر داریم، نیاز به این که به کاستیها و ناتوانیهامان اعتراف کنیم حتی اگر کسانی به این دلیل ارزش ما را زیر سؤال ببرند.
سعدی شیرازی در جایی دیگر از «گلستان» میگوید:
تا ندانی که سخن عین صواب است مگوی
ظریفی میگفت: «اگر قرار بود همین سخن سعدی را ملاک قرار دهیم، جهان را چه سکوتی در برمیگرفت»
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#تا_ندانی_که_سخن_عین_صواب_است_مگوی
#سعدی شیرازی در کتاب گرانقدر «گلستان» حکایت مردی را آورده است که دچار ناراحتی چشم شد و برای معالجهی آن به «بیطار» (دامپزشک) مراجعه کرد. بیطار هم از همان دوا که در چشم چارپایان میریخت، در چشم او ریخت و او نابینا شد. بیمار از دامپزشک شکایت کرد و ماجرا به دادگاه کشید. قاضی حکم داد که :«بر او هیچ تاوان نیست که اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی.» و در نهایت، سعدی از حکایت چنین نتیجه میگیرد که:
بوریا باف اگر چه بافنده ست
نبرندش به کارگاهِ حریر
«پیتر دراکر» (Peter Drucker) نظریه پرداز مدیریت می گوید «مدیریت خوب، یعنی انجام کارهای محدود ولی کیفیتر»
آدم های زیادی هستند که به خود اجازه میدهند در مورد همه چیز اظهار نظر کنند. آنها جسته و گریخته چیزهای زیادی میدانند اما هرگز در یک زمینه کارشناس نشدهاند چرا که خواستهاند در همه امور کارشناس باشند. گرچه مصاحبت با چنین افرادی ممکن است خوشایند و مفید باشد اما مشورت جدی با چنین افرادی و سپردن تصمیم گیری خود به رأی آنان تفاوتی با مراجعهی آن بیمار به بیطار ندارد. شاید راه معتبری برای آزمودن این که میتوانید به کسی به عنوان کارشناس اعتماد کنید این است که او در پاسخ به سؤالات زیادی که مربوط به تخصص او نیست به راحتی می گوید: «نمیدانم»
برخلاف همه کارهها که از هر نوع مشاورهای که با آنها شود استقبال میکنند. کارشناسان هیچ علاقهای به وارد شدن درحوزههایی که از آن اطلاع کافی ندارند، نشان نمیدهند.
نکتهی جالب توجه این است که تنها فارغ التحصیلی از یک دانشگاه باعث نمیشود ما برخوردمان با مسائل کارشناسانه باشد. برخورد کارشناسانه نیاز به «اخلاق کارشناسانه» دارد. اخلاقی که ما را مجاب سازد با صراحت و صداقت به نادانیهایمان اعتراف کنیم و سعی نکنیم خود را عالم دهر و دانای کل نشان دهیم. افراد زیادی را میبینیم که علیرغم این که تحصیلات علمی دارند، «رویکرد علمی» در زندگی و مناسبات اجتماعیشان نفوذ نکرده است. آنان نیز هم چون «عمه خانمهای همه کاره» (Agony Aunts)
وارد همه کار میشوند.
سیاستمدارانی که در مورد هنر نظر میدهند، مهندسینی که در مورد مسائل حقوقی خود را صاحب نظر می دانند و جراحان مغزی که بیماران روانپزشکی را قبول میکنند، همه افرادی تحصیلکردهاند ولی تمایل عوامانه ی خود را برای دانای مطلق بودن کنترل نکردهاند.
حکایت میکنند که بزرگمهر، دانشمند ایرانی عصر ساسانی روزهایی را بر تختگاهی چند پله بالاتر از مردم مینشست و به سؤالات علمی مردم پاسخ میداد. پیرزنی پیش آمد و چندین سؤال پرسید و بزرگمهر حکیم در پاسخ به همه آن سوؤالات «نمیدانم» گفت. پیرزن با عصبانیت گفت: «اگر نمیدانی پس چرا سه پله بالاتر از ما نشسته ای؟!» بزرگمهر پاسخ داد: «به اندازهای که بیش از شما میدانم بالاتر نشستهام، اگر قرار بود به اندازهی نمیدانمهایم بالاتر بنشینم باید تختگاهی برایم میساختند که پلکانش تا آسمان کشیده شده باشد.» آنگاه بزرگمهر افزود: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشدهاند.»
همه ما نیاز به شهامت بزرگمهر داریم، نیاز به این که به کاستیها و ناتوانیهامان اعتراف کنیم حتی اگر کسانی به این دلیل ارزش ما را زیر سؤال ببرند.
سعدی شیرازی در جایی دیگر از «گلستان» میگوید:
تا ندانی که سخن عین صواب است مگوی
ظریفی میگفت: «اگر قرار بود همین سخن سعدی را ملاک قرار دهیم، جهان را چه سکوتی در برمیگرفت»
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#هرچیز_به_جای_خویش_نیکوست!
«شیخ محمود شبستری» در «گلشن راز» شعر زیبایی را آورده است:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزی بهجای خویش نیکوست
اگر یک ذره را برداری از جای
همه عالم فروریزد سراپای
مهمترین هنر زندگی، این است که «جای درست هرچیز» را پیدا کنیم. برخی از افراد، احساسات و رفتارهای بشری را به «خوب و بد» تقسیم میکنند. برای نمونه محبت، ترحم، بخشش و انعطاف را خوب میدانند و خشم، حسابگری و سختگیری را بد میدانند. چنین نیست! محبت اگر در جای درستِ خود اعمال شود، زیباست. اگر محبت را نابهجا بهکار بریم، نهتنها زیبا نیست که زشت و زشتیآفرین است!
از #سعدی شیرازی شنیدهاید که:
درشتی و نرمی به هم در به است
چو رگزن که جراح و مرهمنه است
و نیز فرموده است که:
رَحم آوردن بر بَدان ستمست بر نیکان ، عفو کردن از ظالمان جورست بر درویشان
همهجای زندگی نباید انعطاف و گذشت داشته باشیم. هرکدام از ما باید اصول و ارزشهایی داشته باشیم که به آنها بسیار مقیدیم. یکی از مهمترین قانونهای زندگی خودم را در کتاب #یک_دو_سه_حرکت با این تمثیل بیان کرده ام :
«فلفل نباشید، سیبزمینی نباشید، گیلاس باشید!»
برخی از افراد، همچون «فلفل»، تند وتیزند. راجعبه همهچیز، حساس و متعصباند. هرچیز برخلاف سلیقهشان باشد، آنان را برمیآشوبد و همواره آمادهاند با دیگران بجنگند، بر سر هرچیز!
گروهی از افراد هم از آنطرف بام میافتند. آنان شبیه «سیبزمینی» اند، راجعبه هیچچیز غیرت و تعصب ندارند. آنان با هرکس و هرچیزی کنار میآیند!
هیچکدام از این افراد، انسان تمامیّت یافته ای نیستند! انسان تمامیّت یافته، همچون «گیلاس» است که بخشی از آن، نرم و شیرین است و بخشی از آن، سفت و سخت میباشد ! مهم این است که تشخیص دهیم کجا جای محکم ایستادن است و کجا جای گذشتن و روانشدن. جاهایی در زندگی پیشمیآید که لازم است همچون کوه، محکم و استوار باشیم و موقعیتهایی در زندگی پیشمیآیند که لازم است همچون جویبار، سیال و نرم باشیم.
نه سفت و سخت بودن، فضیلت است، نه سیّال و نرم بودن؛ فضیلت این است که «بهجا» سفت و سخت باشیم و «بهجا» سیّال و نرم!
در دعای معروف آرامش از Reinhold Niebuhr پروفسور آمریکایی رشتهٔ الهیات میخوانیم:
«خداوندا! آرامشی عطا فرما که بپذیریم آنچه تغییرنیافتنی است و شهامتی که تغییردهیم آنچه تغییریافتنی است و خِرَدی که تفاوت ایندو را دریابیم!»
آرامش، تسلیم و سکوت، هنگامی فضیلت است که «بهجا» باشد. برخی افراد هنگامی که باید بجنگند و مقاومت کنند، صحبت از «تسلیم و سرنوشت» میکنند! ترس و تنبلی خود را نباید بهحساب قضا و قدر و سرنوشت بگذاریم. به قول «سِنِکا» فیلسوف روم باستان: «همیشه از دشواری امور نیست که جسارت نمیورزیم، گاهی از جسارت نورزیدن ماست که امور، دشوار میشود!»
اگر در مقابل هر ظلم و انحراف و بدعتی، سر خم کنیم و آن را به حساب «تسلیم و رضا» بگذاریم، چه بر سر ما خواهد آمد؟!
و از آن سو اگر در مقابل هر تفاوت و دگراندیشی و ابتکاری، مقاومت و سرسختی نشان دهیم و تعصّب سلیقهای خود را به حساب «انجام وظیفه» بگذاریم، چگونه زندگی خواهیم داشت؟! اینجاست که وظیفهی دشوار آدمی رخ مینماید. در هر لحظه، آگاه و هوشیار باشیم که کدام احساس و رفتار ما «به جا» و کدام احساس و رفتار ما «نابه جا» است.
زندگی چهقدر شبیه «بندبازی» است!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#هرچیز_به_جای_خویش_نیکوست!
«شیخ محمود شبستری» در «گلشن راز» شعر زیبایی را آورده است:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزی بهجای خویش نیکوست
اگر یک ذره را برداری از جای
همه عالم فروریزد سراپای
مهمترین هنر زندگی، این است که «جای درست هرچیز» را پیدا کنیم. برخی از افراد، احساسات و رفتارهای بشری را به «خوب و بد» تقسیم میکنند. برای نمونه محبت، ترحم، بخشش و انعطاف را خوب میدانند و خشم، حسابگری و سختگیری را بد میدانند. چنین نیست! محبت اگر در جای درستِ خود اعمال شود، زیباست. اگر محبت را نابهجا بهکار بریم، نهتنها زیبا نیست که زشت و زشتیآفرین است!
از #سعدی شیرازی شنیدهاید که:
درشتی و نرمی به هم در به است
چو رگزن که جراح و مرهمنه است
و نیز فرموده است که:
رَحم آوردن بر بَدان ستمست بر نیکان ، عفو کردن از ظالمان جورست بر درویشان
همهجای زندگی نباید انعطاف و گذشت داشته باشیم. هرکدام از ما باید اصول و ارزشهایی داشته باشیم که به آنها بسیار مقیدیم. یکی از مهمترین قانونهای زندگی خودم را در کتاب #یک_دو_سه_حرکت با این تمثیل بیان کرده ام :
«فلفل نباشید، سیبزمینی نباشید، گیلاس باشید!»
برخی از افراد، همچون «فلفل»، تند وتیزند. راجعبه همهچیز، حساس و متعصباند. هرچیز برخلاف سلیقهشان باشد، آنان را برمیآشوبد و همواره آمادهاند با دیگران بجنگند، بر سر هرچیز!
گروهی از افراد هم از آنطرف بام میافتند. آنان شبیه «سیبزمینی» اند، راجعبه هیچچیز غیرت و تعصب ندارند. آنان با هرکس و هرچیزی کنار میآیند!
هیچکدام از این افراد، انسان تمامیّت یافته ای نیستند! انسان تمامیّت یافته، همچون «گیلاس» است که بخشی از آن، نرم و شیرین است و بخشی از آن، سفت و سخت میباشد ! مهم این است که تشخیص دهیم کجا جای محکم ایستادن است و کجا جای گذشتن و روانشدن. جاهایی در زندگی پیشمیآید که لازم است همچون کوه، محکم و استوار باشیم و موقعیتهایی در زندگی پیشمیآیند که لازم است همچون جویبار، سیال و نرم باشیم.
نه سفت و سخت بودن، فضیلت است، نه سیّال و نرم بودن؛ فضیلت این است که «بهجا» سفت و سخت باشیم و «بهجا» سیّال و نرم!
در دعای معروف آرامش از Reinhold Niebuhr پروفسور آمریکایی رشتهٔ الهیات میخوانیم:
«خداوندا! آرامشی عطا فرما که بپذیریم آنچه تغییرنیافتنی است و شهامتی که تغییردهیم آنچه تغییریافتنی است و خِرَدی که تفاوت ایندو را دریابیم!»
آرامش، تسلیم و سکوت، هنگامی فضیلت است که «بهجا» باشد. برخی افراد هنگامی که باید بجنگند و مقاومت کنند، صحبت از «تسلیم و سرنوشت» میکنند! ترس و تنبلی خود را نباید بهحساب قضا و قدر و سرنوشت بگذاریم. به قول «سِنِکا» فیلسوف روم باستان: «همیشه از دشواری امور نیست که جسارت نمیورزیم، گاهی از جسارت نورزیدن ماست که امور، دشوار میشود!»
اگر در مقابل هر ظلم و انحراف و بدعتی، سر خم کنیم و آن را به حساب «تسلیم و رضا» بگذاریم، چه بر سر ما خواهد آمد؟!
و از آن سو اگر در مقابل هر تفاوت و دگراندیشی و ابتکاری، مقاومت و سرسختی نشان دهیم و تعصّب سلیقهای خود را به حساب «انجام وظیفه» بگذاریم، چگونه زندگی خواهیم داشت؟! اینجاست که وظیفهی دشوار آدمی رخ مینماید. در هر لحظه، آگاه و هوشیار باشیم که کدام احساس و رفتار ما «به جا» و کدام احساس و رفتار ما «نابه جا» است.
زندگی چهقدر شبیه «بندبازی» است!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#مقاله
#تا_ندانی_که_سخن_عین_صواب_است_مگوی
✍️ #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
#سعدی شیرازی در کتاب گرانقدر «گلستان» حکایت مردی را آورده است که دچار ناراحتی چشم شد و برای معالجهی آن به «بیطار» (دامپزشک) مراجعه کرد. بیطار هم از همان دوا که در چشم چارپایان میریخت، در چشم او ریخت و او نابینا شد. بیمار از دامپزشک شکایت کرد و ماجرا به دادگاه کشید. قاضی حکم داد که :«بر او هیچ تاوان نیست که اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی.» و در نهایت، سعدی از حکایت چنین نتیجه میگیرد که:
بوریا باف اگر چه بافنده ست
نبرندش به کارگاهِ حریر
«پیتر دراکر» (Peter Drucker) نظریه پرداز مدیریت می گوید «مدیریت خوب، یعنی انجام کارهای محدود ولی کیفیتر»
آدم های زیادی هستند که به خود اجازه میدهند در مورد همه چیز اظهار نظر کنند. آنها جسته و گریخته چیزهای زیادی میدانند اما هرگز در یک زمینه کارشناس نشدهاند چرا که خواستهاند در همه امور کارشناس باشند. گرچه مصاحبت با چنین افرادی ممکن است خوشایند و مفید باشد اما مشورت جدی با چنین افرادی و سپردن تصمیم گیری خود به رأی آنان تفاوتی با مراجعهی آن بیمار به بیطار ندارد. شاید راه معتبری برای آزمودن این که میتوانید به کسی به عنوان کارشناس اعتماد کنید این است که او در پاسخ به سؤالات زیادی که مربوط به تخصص او نیست به راحتی می گوید: «نمیدانم»
برخلاف همه کارهها که از هر نوع مشاورهای که با آنها شود استقبال میکنند. کارشناسان هیچ علاقهای به وارد شدن درحوزههایی که از آن اطلاع کافی ندارند، نشان نمیدهند.
نکتهی جالب توجه این است که تنها فارغ التحصیلی از یک دانشگاه باعث نمیشود ما برخوردمان با مسائل کارشناسانه باشد. برخورد کارشناسانه نیاز به «اخلاق کارشناسانه» دارد. اخلاقی که ما را مجاب سازد با صراحت و صداقت به نادانیهایمان اعتراف کنیم و سعی نکنیم خود را عالم دهر و دانای کل نشان دهیم. افراد زیادی را میبینیم که علیرغم این که تحصیلات علمی دارند، «رویکرد علمی» در زندگی و مناسبات اجتماعیشان نفوذ نکرده است. آنان نیز هم چون «عمه خانمهای همه کاره» (Agony Aunts) وارد همه کار میشوند.
سیاستمدارانی که در مورد هنر نظر میدهند، مهندسینی که در مورد مسائل حقوقی خود را صاحب نظر می دانند و جراحان مغزی که بیماران روانپزشکی را قبول میکنند، همه افرادی تحصیلکردهاند ولی تمایل عوامانه ی خود را برای دانای مطلق بودن کنترل نکردهاند.
حکایت میکنند که بزرگمهر، دانشمند ایرانی عصر ساسانی روزهایی را بر تختگاهی چند پله بالاتر از مردم مینشست و به سؤالات علمی مردم پاسخ میداد. پیرزنی پیش آمد و چندین سؤال پرسید و بزرگمهر حکیم در پاسخ به همه آن سوؤالات «نمیدانم» گفت. پیرزن با عصبانیت گفت: «اگر نمیدانی پس چرا سه پله بالاتر از ما نشسته ای؟!» بزرگمهر پاسخ داد: «به اندازهای که بیش از شما میدانم بالاتر نشستهام، اگر قرار بود به اندازهی نمیدانمهایم بالاتر بنشینم باید تختگاهی برایم میساختند که پلکانش تا آسمان کشیده شده باشد.» آنگاه بزرگمهر افزود: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشدهاند.»
همه ما نیاز به شهامت بزرگمهر داریم، نیاز به این که به کاستیها و ناتوانیهامان اعتراف کنیم حتی اگر کسانی به این دلیل ارزش ما را زیر سؤال ببرند.
سعدی شیرازی در جایی دیگر از «گلستان» میگوید:
تا ندانی که سخن عین صواب است مگوی
ظریفی میگفت: «اگر قرار بود همین سخن سعدی را ملاک قرار دهیم، جهان را چه سکوتی در برمیگرفت»
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#تا_ندانی_که_سخن_عین_صواب_است_مگوی
✍️ #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
#سعدی شیرازی در کتاب گرانقدر «گلستان» حکایت مردی را آورده است که دچار ناراحتی چشم شد و برای معالجهی آن به «بیطار» (دامپزشک) مراجعه کرد. بیطار هم از همان دوا که در چشم چارپایان میریخت، در چشم او ریخت و او نابینا شد. بیمار از دامپزشک شکایت کرد و ماجرا به دادگاه کشید. قاضی حکم داد که :«بر او هیچ تاوان نیست که اگر این خر نبودی پیش بیطار نرفتی.» و در نهایت، سعدی از حکایت چنین نتیجه میگیرد که:
بوریا باف اگر چه بافنده ست
نبرندش به کارگاهِ حریر
«پیتر دراکر» (Peter Drucker) نظریه پرداز مدیریت می گوید «مدیریت خوب، یعنی انجام کارهای محدود ولی کیفیتر»
آدم های زیادی هستند که به خود اجازه میدهند در مورد همه چیز اظهار نظر کنند. آنها جسته و گریخته چیزهای زیادی میدانند اما هرگز در یک زمینه کارشناس نشدهاند چرا که خواستهاند در همه امور کارشناس باشند. گرچه مصاحبت با چنین افرادی ممکن است خوشایند و مفید باشد اما مشورت جدی با چنین افرادی و سپردن تصمیم گیری خود به رأی آنان تفاوتی با مراجعهی آن بیمار به بیطار ندارد. شاید راه معتبری برای آزمودن این که میتوانید به کسی به عنوان کارشناس اعتماد کنید این است که او در پاسخ به سؤالات زیادی که مربوط به تخصص او نیست به راحتی می گوید: «نمیدانم»
برخلاف همه کارهها که از هر نوع مشاورهای که با آنها شود استقبال میکنند. کارشناسان هیچ علاقهای به وارد شدن درحوزههایی که از آن اطلاع کافی ندارند، نشان نمیدهند.
نکتهی جالب توجه این است که تنها فارغ التحصیلی از یک دانشگاه باعث نمیشود ما برخوردمان با مسائل کارشناسانه باشد. برخورد کارشناسانه نیاز به «اخلاق کارشناسانه» دارد. اخلاقی که ما را مجاب سازد با صراحت و صداقت به نادانیهایمان اعتراف کنیم و سعی نکنیم خود را عالم دهر و دانای کل نشان دهیم. افراد زیادی را میبینیم که علیرغم این که تحصیلات علمی دارند، «رویکرد علمی» در زندگی و مناسبات اجتماعیشان نفوذ نکرده است. آنان نیز هم چون «عمه خانمهای همه کاره» (Agony Aunts) وارد همه کار میشوند.
سیاستمدارانی که در مورد هنر نظر میدهند، مهندسینی که در مورد مسائل حقوقی خود را صاحب نظر می دانند و جراحان مغزی که بیماران روانپزشکی را قبول میکنند، همه افرادی تحصیلکردهاند ولی تمایل عوامانه ی خود را برای دانای مطلق بودن کنترل نکردهاند.
حکایت میکنند که بزرگمهر، دانشمند ایرانی عصر ساسانی روزهایی را بر تختگاهی چند پله بالاتر از مردم مینشست و به سؤالات علمی مردم پاسخ میداد. پیرزنی پیش آمد و چندین سؤال پرسید و بزرگمهر حکیم در پاسخ به همه آن سوؤالات «نمیدانم» گفت. پیرزن با عصبانیت گفت: «اگر نمیدانی پس چرا سه پله بالاتر از ما نشسته ای؟!» بزرگمهر پاسخ داد: «به اندازهای که بیش از شما میدانم بالاتر نشستهام، اگر قرار بود به اندازهی نمیدانمهایم بالاتر بنشینم باید تختگاهی برایم میساختند که پلکانش تا آسمان کشیده شده باشد.» آنگاه بزرگمهر افزود: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زاده نشدهاند.»
همه ما نیاز به شهامت بزرگمهر داریم، نیاز به این که به کاستیها و ناتوانیهامان اعتراف کنیم حتی اگر کسانی به این دلیل ارزش ما را زیر سؤال ببرند.
سعدی شیرازی در جایی دیگر از «گلستان» میگوید:
تا ندانی که سخن عین صواب است مگوی
ظریفی میگفت: «اگر قرار بود همین سخن سعدی را ملاک قرار دهیم، جهان را چه سکوتی در برمیگرفت»
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
Forwarded from 🍀🍀 ( یادداشت های یک پزشک/روانشناس.....دکتر اخوین☘) (Hamid Akhavein)
📘 روان سالم در گرو ادبیات مناسب/ سن مناسب
🌼 اردیبهشت ....
ماه عاشقی
ماه شعر و ادب فارسی
ماه سلامت روان
🌷 ۱ اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی
💐 ۹ اردیبهشت روز جهانی روانشناس و مشاور
🌹۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی
📚سلامت روان، در گروی بارگذاری نرم افزار مناسب (ادبیات مناسب) در سخت افزار مناسب(سن مناسب) است.
مطالعه گنجینه غنی ادبیات فارسی، در سنین مناسب، بیش از هر کتاب روانشناسی در شکل گیری شخصیت سالم و سلامت روان فردی و جامعه موثر خواهد بود.
🖌جوان باید گلستان و بوستان و غزلیات سعدی بخواند و شاهنامه فردوسی..
🔸تاثیر سعدی بر زبان فارسی بی نظیر است و شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. لذا جوان ها میتوانند بسیار راحت سعدی بخوانند و از تجارب عمیق و عبرت آموز شیخ اجل در زندگی پیش رو بهره گیرند.
ضمن اینکه سعدی در کنار غزلیات پند آموز، غزل های عاشقانه ای نیز سروده که توصیف کننده عشق زمینی است و وصف حال ایام جوانی.
سعدی شوخ طبع، نکته دان و طناز بود و اهل بهره بردن از زندگی و سفر و کسب تجربه، و این ها نیازهای واقعی یک جوان برای زندگی در برهه ای از حیات است که "کارل گوستاو یونگ" آن را نیمه ی اجتماعی شدن یا "Socialized" زندگی نامیده است.
🔹از طرفی شاهنامه...
شاهنامه گنج زبان فارسی است و غنی از الگوهای تمام عیار برای شکل گیری هویت اخلاقی و شکل گیری اسلوب های اصلی شرافت و وطن دوستی برای دوران نوجوانی، که دوران ساختن چارچوب تندرستی (جان ) و کسب دانش (خرد) و اندیشه است.
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
"اریک اریکسون" در نظریه "اپی ژنتیک" خود، رشد مناسب روانی در دوره نوجوانی را، منوط به کسب فضیلت هویت میداند و هویت خوب نیاز به الگوهای خوب دارد و شاهنامه از این حیث غنی است.
📓خواندن حافظ و مولانا، بعد از چهل سالگی مناسب تر است. یعنی سنی که بحران میانسالی در حال شکل گیری است و سوال اساسی عمده انسان ها در ذهن این دو سوال که..."خب که چی؟" و " پس من چی؟"
حافظ و مولانا خوانی در این نیمه دوم زندگی که "یونگ" آن را فاز تفرد"individualized" میخواند و زمان مناسب اندیشیدن انسان به مفاهیم معنایی زندگی، شاید کمک مناسبی باشد برای پیداکردن رسالت و افسانه شخصی زندگی..
🖋 مقامات مردان به مردي شنو
يكي آنكه در جمع بدبين مباش
دوم آنكه در نفس خود بين مباش
🌺بیست و پنج اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی، مبارک باد
😷رشت.دکترحمید اخوین.۱۴۰۰/۲/۲۵.ایامکرونایی😷
#اردیبهشت
#سعدی
#گلستان
#بوستان
#فردوسی
#شاهنامه
#شخصیت_سالم
#ادبیات_فارسی
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🌼 اردیبهشت ....
ماه عاشقی
ماه شعر و ادب فارسی
ماه سلامت روان
🌷 ۱ اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی
💐 ۹ اردیبهشت روز جهانی روانشناس و مشاور
🌹۲۵ اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی
📚سلامت روان، در گروی بارگذاری نرم افزار مناسب (ادبیات مناسب) در سخت افزار مناسب(سن مناسب) است.
مطالعه گنجینه غنی ادبیات فارسی، در سنین مناسب، بیش از هر کتاب روانشناسی در شکل گیری شخصیت سالم و سلامت روان فردی و جامعه موثر خواهد بود.
🖌جوان باید گلستان و بوستان و غزلیات سعدی بخواند و شاهنامه فردوسی..
🔸تاثیر سعدی بر زبان فارسی بی نظیر است و شباهت قابل توجهی بین فارسی امروزی و زبان سعدی وجود دارد. لذا جوان ها میتوانند بسیار راحت سعدی بخوانند و از تجارب عمیق و عبرت آموز شیخ اجل در زندگی پیش رو بهره گیرند.
ضمن اینکه سعدی در کنار غزلیات پند آموز، غزل های عاشقانه ای نیز سروده که توصیف کننده عشق زمینی است و وصف حال ایام جوانی.
سعدی شوخ طبع، نکته دان و طناز بود و اهل بهره بردن از زندگی و سفر و کسب تجربه، و این ها نیازهای واقعی یک جوان برای زندگی در برهه ای از حیات است که "کارل گوستاو یونگ" آن را نیمه ی اجتماعی شدن یا "Socialized" زندگی نامیده است.
🔹از طرفی شاهنامه...
شاهنامه گنج زبان فارسی است و غنی از الگوهای تمام عیار برای شکل گیری هویت اخلاقی و شکل گیری اسلوب های اصلی شرافت و وطن دوستی برای دوران نوجوانی، که دوران ساختن چارچوب تندرستی (جان ) و کسب دانش (خرد) و اندیشه است.
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
"اریک اریکسون" در نظریه "اپی ژنتیک" خود، رشد مناسب روانی در دوره نوجوانی را، منوط به کسب فضیلت هویت میداند و هویت خوب نیاز به الگوهای خوب دارد و شاهنامه از این حیث غنی است.
📓خواندن حافظ و مولانا، بعد از چهل سالگی مناسب تر است. یعنی سنی که بحران میانسالی در حال شکل گیری است و سوال اساسی عمده انسان ها در ذهن این دو سوال که..."خب که چی؟" و " پس من چی؟"
حافظ و مولانا خوانی در این نیمه دوم زندگی که "یونگ" آن را فاز تفرد"individualized" میخواند و زمان مناسب اندیشیدن انسان به مفاهیم معنایی زندگی، شاید کمک مناسبی باشد برای پیداکردن رسالت و افسانه شخصی زندگی..
🖋 مقامات مردان به مردي شنو
يكي آنكه در جمع بدبين مباش
دوم آنكه در نفس خود بين مباش
🌺بیست و پنج اردیبهشت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی، مبارک باد
😷رشت.دکترحمید اخوین.۱۴۰۰/۲/۲۵.ایامکرونایی😷
#اردیبهشت
#سعدی
#گلستان
#بوستان
#فردوسی
#شاهنامه
#شخصیت_سالم
#ادبیات_فارسی
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein