آيا هم اكنون چنين است ؟؟!!
...شما را #اعلم نمی دانم!
🔸آیة الله العظمی آقا سیّد ابوالحسن #اصفهانی، از #مراجع بزرگ تقلید و مقیم نجف اشرف بود. نقل شده از #هندوستان خدمت آقا آمدند و جهت سرپرستی شیعیان آن دیار درخواست کردند که ایشان یکی از فضلای #نجف را به آن کشور اعزام کند. آقا یکی از طلاّب فاضل را فرا خواند و اجازه نامه مفصلی در علم و دانش و فقه او نوشت و در ادامه نامه از شیعیان آن سامان درخواست کرد که وجود این عالم را مغتنم شمارند.
.
.
🔸نامه را به دست #روحانی داد و او متن اجازه را خواند و سپس رو به ایشان کرد و گفت : آقا من از جانب شما به بلاد هند می روم امّا اگر از من مسئله مرجع تقلید را بپرسند من دیگری را برای مرجعیت معرفی می کنم زیرا شما را اعلم نمی دانم!
.
🔸آقا با کمال متانت فرمودند : «من شما را جهت تبلیغ فرهنگ نماز و حلال و حرام خدا به هندوستان می فرستم نه برای تبلیغ شخصیت و مرجعیّت خودم!».
.
.
.
🔸معمولا سید #حسن، پسر آقا سید ابوالحسن اصفهانی، واسطه رساندن نامه درخواست کمک مالی به پدرش بود. در شب ۱۶ صفر۱۳۴۹ قمری، شخصی به نام شیخ علی قمی (به خاطر شدت فقر و تصور این که سیدحسن در کمک به او کوتاهی کرده)
.
.
🔸بین #نماز مغرب و #عشا با خنجری او را به قتل رساند و سپس خود را به پلیس معرفی کرد. سید ابوالحسن نماز مغرب و عشا را در صحن حرم امیرالمومنین برگزار میکرد و سید حسن در صف آخر میایستاد تا مراجعات مردم به او برای سایر نمازگزاران مزاحمتی پدید نیاورد.
.
.
🔸سید ابوالحسن قاتل پسرش را بخشید. شیخ علی قمی پس از آزادی از زندان طی نامهای از سید ابوالحسن اجازه خواست تا به نجف آمده، به ادامه تحصیل بپردازد. سید ابوالحسن به واسطهای که نامه را برایش آورده بود گفت: «از نظر من مانعی ندارد، اما ایشان در اینجا امنیت ندارد. بهتر است برود ایران در جایی گمنام زندگی کند».
.
.
🔸همچنین سید ابوالحسن مقداری پول برای تأمین مخارج زندگی به قاتل داد.
.
.
🔸بعد از این اتفاق مردم به برخی از طلاب بیاحترامی و گاهی آنان را اذیت میکردند. سید ابوالحسن در جلسه #ختم پسرش به شیخ محمدعلی #یعقوبی که واعظ جلسه بوده گفت که از قول او اعلام کند: «یکی از فرزندان من فرزند دیگرم را کشته است! به فرزندانِ دیگر من چه کار دارید؟! همه طلاب فرزندان من هستند».
سيره علما
-------------
@drhadiansarii
...شما را #اعلم نمی دانم!
🔸آیة الله العظمی آقا سیّد ابوالحسن #اصفهانی، از #مراجع بزرگ تقلید و مقیم نجف اشرف بود. نقل شده از #هندوستان خدمت آقا آمدند و جهت سرپرستی شیعیان آن دیار درخواست کردند که ایشان یکی از فضلای #نجف را به آن کشور اعزام کند. آقا یکی از طلاّب فاضل را فرا خواند و اجازه نامه مفصلی در علم و دانش و فقه او نوشت و در ادامه نامه از شیعیان آن سامان درخواست کرد که وجود این عالم را مغتنم شمارند.
.
.
🔸نامه را به دست #روحانی داد و او متن اجازه را خواند و سپس رو به ایشان کرد و گفت : آقا من از جانب شما به بلاد هند می روم امّا اگر از من مسئله مرجع تقلید را بپرسند من دیگری را برای مرجعیت معرفی می کنم زیرا شما را اعلم نمی دانم!
.
🔸آقا با کمال متانت فرمودند : «من شما را جهت تبلیغ فرهنگ نماز و حلال و حرام خدا به هندوستان می فرستم نه برای تبلیغ شخصیت و مرجعیّت خودم!».
.
.
.
🔸معمولا سید #حسن، پسر آقا سید ابوالحسن اصفهانی، واسطه رساندن نامه درخواست کمک مالی به پدرش بود. در شب ۱۶ صفر۱۳۴۹ قمری، شخصی به نام شیخ علی قمی (به خاطر شدت فقر و تصور این که سیدحسن در کمک به او کوتاهی کرده)
.
.
🔸بین #نماز مغرب و #عشا با خنجری او را به قتل رساند و سپس خود را به پلیس معرفی کرد. سید ابوالحسن نماز مغرب و عشا را در صحن حرم امیرالمومنین برگزار میکرد و سید حسن در صف آخر میایستاد تا مراجعات مردم به او برای سایر نمازگزاران مزاحمتی پدید نیاورد.
.
.
🔸سید ابوالحسن قاتل پسرش را بخشید. شیخ علی قمی پس از آزادی از زندان طی نامهای از سید ابوالحسن اجازه خواست تا به نجف آمده، به ادامه تحصیل بپردازد. سید ابوالحسن به واسطهای که نامه را برایش آورده بود گفت: «از نظر من مانعی ندارد، اما ایشان در اینجا امنیت ندارد. بهتر است برود ایران در جایی گمنام زندگی کند».
.
.
🔸همچنین سید ابوالحسن مقداری پول برای تأمین مخارج زندگی به قاتل داد.
.
.
🔸بعد از این اتفاق مردم به برخی از طلاب بیاحترامی و گاهی آنان را اذیت میکردند. سید ابوالحسن در جلسه #ختم پسرش به شیخ محمدعلی #یعقوبی که واعظ جلسه بوده گفت که از قول او اعلام کند: «یکی از فرزندان من فرزند دیگرم را کشته است! به فرزندانِ دیگر من چه کار دارید؟! همه طلاب فرزندان من هستند».
سيره علما
-------------
@drhadiansarii