✔ حکایت عجیب
به مشهد بروید، خرجتان با #آقا...
حضرت آیت الله #شبیری زنجانی:
مرحوم آشيخ مرتضى #حائرى نقل مى كرد يك وقت در حالتى بين نوم و يقظه به من گفتند:
شما امسال به مشهد برويد و خرجتان هم با آقاست.
و مى فرمود: من ترديد داشتم كه مراد از "آقا" حضرت #ولىّ عصر عليه السلام است يا امام رضا عليه السلام؟!
مى فرمود: نسخه اصل يك جلد از مجلّدات وسائل الشيعه به خطّ شيخ #حرّ _عاملى در تملّك آقاى #حجّت بود كه پس از وفات ايشان به عيال من (دختر آقاى حجّت) رسيده بود. من آن را به مبلغ ۱۵۰۰ تومان به آستانه حضرت رضا عليه السلام فروختم.
ما مشهد رفتيم، ولى از ناحيه حضرت خبرى نشد! من سيصد تومان از ۱۵۰۰ تومان عيال را قرض برداشتم و خرج سفر كردم.
آقاى سيد حسن #جزايرى فرزند آقاى آسيد صدرالدين جزايرى، مبتلا به #سرطان شده بود و در آن ايام در منزل آقاى ميلانى بود. هنگام بازگشت، تصميم گرفتم به منزل آقاى #ميلانى بروم تا خبرى از سيد حسن بگيرم و براى پدرش آسيد صدرالدين ـ كه رفيقم بود ـ خبر سلامتى ايشان را ببرم.
تا وارد منزل آقاى ميلانى شدم، آسيد محمد على (فرزند آقاى ميلانى) تعارف كرد كه بنشينم. من گفتم كه الآن فرصت نيست، بليط قطار گرفته ام و مى خواهم حركت كنم. لذا سيد حسن را ديدم و خداحافظى كردم و رفتم. آسيد محمد على و آسيد مرتضى جزايرى (برادر كوچك سيد حسن) همراه ما تا ايستگاه راه آهن آمدند.
وقتى وارد قطار شديم، آسيد محمد على همراه ما داخل كوپه قطار آمد و نشست. همين كه قطار خواست حركت كند، سيد محمد على #پاكتى در دست من گذاشت و از #قطار پايين آمد؛ به طورى كه فرصت نبود بگويم اين پاكت چيست؟!
پاكت را باز كردم، ديدم حضرت آیت الله العظمی ميلانى نوشته بود:
كم يا زياد مربوط به من نيست كه عذرخواهى كنم. از_طرف آقاست!
ديدم در پاكت سيصد تومان است. دقيقاً به همان مقدارى كه از پول عيال برداشته بودم. عجيب اينكه تمام خرج سفر ما سيصد تومان شد، به استثناى پنج قران كه آن پول هم كرايه تاكسى تا منزل بود.
چون ما تصميم گرفتيم تا منزل پياده برويم، پنج قران براى ما باقى ماند. به طور قطع نمى توانم بگويم، ولى در ذهنم اينگونه است كه مراد از آقا، حضرت ولى عصر عليه السلام بود. شايد هم مرادش اين بود كه اين پول سهم امام عليه السلام است.
-------------
@drhadiansarii
به مشهد بروید، خرجتان با #آقا...
حضرت آیت الله #شبیری زنجانی:
مرحوم آشيخ مرتضى #حائرى نقل مى كرد يك وقت در حالتى بين نوم و يقظه به من گفتند:
شما امسال به مشهد برويد و خرجتان هم با آقاست.
و مى فرمود: من ترديد داشتم كه مراد از "آقا" حضرت #ولىّ عصر عليه السلام است يا امام رضا عليه السلام؟!
مى فرمود: نسخه اصل يك جلد از مجلّدات وسائل الشيعه به خطّ شيخ #حرّ _عاملى در تملّك آقاى #حجّت بود كه پس از وفات ايشان به عيال من (دختر آقاى حجّت) رسيده بود. من آن را به مبلغ ۱۵۰۰ تومان به آستانه حضرت رضا عليه السلام فروختم.
ما مشهد رفتيم، ولى از ناحيه حضرت خبرى نشد! من سيصد تومان از ۱۵۰۰ تومان عيال را قرض برداشتم و خرج سفر كردم.
آقاى سيد حسن #جزايرى فرزند آقاى آسيد صدرالدين جزايرى، مبتلا به #سرطان شده بود و در آن ايام در منزل آقاى ميلانى بود. هنگام بازگشت، تصميم گرفتم به منزل آقاى #ميلانى بروم تا خبرى از سيد حسن بگيرم و براى پدرش آسيد صدرالدين ـ كه رفيقم بود ـ خبر سلامتى ايشان را ببرم.
تا وارد منزل آقاى ميلانى شدم، آسيد محمد على (فرزند آقاى ميلانى) تعارف كرد كه بنشينم. من گفتم كه الآن فرصت نيست، بليط قطار گرفته ام و مى خواهم حركت كنم. لذا سيد حسن را ديدم و خداحافظى كردم و رفتم. آسيد محمد على و آسيد مرتضى جزايرى (برادر كوچك سيد حسن) همراه ما تا ايستگاه راه آهن آمدند.
وقتى وارد قطار شديم، آسيد محمد على همراه ما داخل كوپه قطار آمد و نشست. همين كه قطار خواست حركت كند، سيد محمد على #پاكتى در دست من گذاشت و از #قطار پايين آمد؛ به طورى كه فرصت نبود بگويم اين پاكت چيست؟!
پاكت را باز كردم، ديدم حضرت آیت الله العظمی ميلانى نوشته بود:
كم يا زياد مربوط به من نيست كه عذرخواهى كنم. از_طرف آقاست!
ديدم در پاكت سيصد تومان است. دقيقاً به همان مقدارى كه از پول عيال برداشته بودم. عجيب اينكه تمام خرج سفر ما سيصد تومان شد، به استثناى پنج قران كه آن پول هم كرايه تاكسى تا منزل بود.
چون ما تصميم گرفتيم تا منزل پياده برويم، پنج قران براى ما باقى ماند. به طور قطع نمى توانم بگويم، ولى در ذهنم اينگونه است كه مراد از آقا، حضرت ولى عصر عليه السلام بود. شايد هم مرادش اين بود كه اين پول سهم امام عليه السلام است.
-------------
@drhadiansarii
هنگامی که حدود پانصدمتر از خیابان پشت ایستگاه #قطار مدینه معروف به #عنبریه که هم اکنون به میدانی گسترده تغییر یافته است ، حرکت کنید به ساختمانی کهن که از دوران حکومت #عثمانیان در #حجاز باقی مانده است می رسید.
این ساختمان که در حدود یکصد متر مساحت داشته وسنگهای بنای آن نشان از قدمت آن دارد ، محلی است که #کاروان اسرای #کربلا هنگام ورود به #مدینه در روز پنجشنبه ، شبی را در آن سپری کردند وامام #زین العابدین ع ،
#بشیر بن جذلم را از سوی خود به مدینه فرستادند که خبر ورود کاروان آل الله را به مدنیان برساند.
او نیز شتابان خود را به #مسجد النبی ص رسانیده وندای یا اهل #یثرب لا مقام لکم ... را سر داد ومردم مدینه #شیون کنان به سوی این مکان سرازیر گردیدند وگریه وزاری آن هنگام ، سومین شیون مردم مدینه در #تاریخ این شهر به ثبت رسید.
این مکان مقدس ، دور از چشم اغیار ودشمنان اهل بیت تاکنون دست نخورده باقی مانده ودو #سقاخانه قدیمی در دوسوی آن نشان از عمران
وزیارت زایران مدینة الرسول در دوران کهن را به اثبات می رساند.
همه ساله سعی در درک این مکان وزیارت آن دارم زیرا که با #چشم دل ،
وگوشم ، صدای #گریه وضجه مردم وکودکان وامً #کلثوم وبانو #زینب کبری را از این مکان شنیده واحساس می نمایم.
السلام علیک ایها الشهید بکربلا
😭😭😭😭
……………………………
@drhadiansarii
این ساختمان که در حدود یکصد متر مساحت داشته وسنگهای بنای آن نشان از قدمت آن دارد ، محلی است که #کاروان اسرای #کربلا هنگام ورود به #مدینه در روز پنجشنبه ، شبی را در آن سپری کردند وامام #زین العابدین ع ،
#بشیر بن جذلم را از سوی خود به مدینه فرستادند که خبر ورود کاروان آل الله را به مدنیان برساند.
او نیز شتابان خود را به #مسجد النبی ص رسانیده وندای یا اهل #یثرب لا مقام لکم ... را سر داد ومردم مدینه #شیون کنان به سوی این مکان سرازیر گردیدند وگریه وزاری آن هنگام ، سومین شیون مردم مدینه در #تاریخ این شهر به ثبت رسید.
این مکان مقدس ، دور از چشم اغیار ودشمنان اهل بیت تاکنون دست نخورده باقی مانده ودو #سقاخانه قدیمی در دوسوی آن نشان از عمران
وزیارت زایران مدینة الرسول در دوران کهن را به اثبات می رساند.
همه ساله سعی در درک این مکان وزیارت آن دارم زیرا که با #چشم دل ،
وگوشم ، صدای #گریه وضجه مردم وکودکان وامً #کلثوم وبانو #زینب کبری را از این مکان شنیده واحساس می نمایم.
السلام علیک ایها الشهید بکربلا
😭😭😭😭
……………………………
@drhadiansarii