دكتر هادى انصارى
1.34K subscribers
11K photos
2.92K videos
86 files
2.66K links
از نقطه نظرات و انتقادات شما با كمال خوشرويى استقبال مى گردد.
@drhadiansari
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
☑️شستشوي گنبد مطهر حرم حضرت سيدالشهدا(ع) قبل آغاز ماه محرم سنت برافراشتن پرچم #سياه به نشانه آغاز ماه عزادارى بر امام حسين ع ، در شب اول محرم ، سالها است كه جريان دارد. پيش از اين مراسم معمولا يك يا دو روز قبل ، #گنبد مطهر را شستشو وغبار بال #فرشتگان را توتياى ديدگان خود مى نمايند. در اين مراسم ، #طناب ويژه اى كه همچون پلكان يا به عبارتى #نردبان عمل مى كند ، خادمان ويژه اين كار ، دست به شستشو وبراق نمودن گنبد مى نمايند.
عبرتی شگفت انگیز از گردش #روزگار

در زمان به قدرت رسیدن صدام در #عراق ، از جمله احزاب مخالف #صدام حزب سوسیالیست بود که صدام دستور قلع و قمع اعضای آن را به برادر ناتنی خود #برزان تکریتی سپرده بود .

یکی از دستگیر شدگان این حزب ، میاده زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند که هر دو به #اعدام محکوم شدند .

میاده نُه ماهه باردار بود و روزهای آخر بارداری خود را طی می‌نمود که قبل از اعدام نامه‌ای برای برزان تکریتی می‌نویسد و از او در خواست می کند که اعدامش را تا زمان تولد بچه به تأخیر بیاندازند.

#برزان قبول نکرد و در جواب نامه‌ی میاده نوشت :
#جنین داخل شکمت هم باید بمیرد و با تو دفن گردد ...

#میاده‌ که روزهای آخر بارداری را طی میکرد ، در روز موعود به پای چوبه‌ دار رفت و التماسهای او تاثیری در تاخیر حکم برزان نداشت .
میاده در حین #اعدام ، بالای دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پایین افتاد.

رضیه زنِ زندانبان، با اشاره رییس زندان، طفل را در لباس‌های مادرش پیچیده و به گوشه‌ای منتقل کرد !.

برزان پس از اجرای حکم اعدام از رییس زندان، حال و روز میاده و جنینش را جویا شد و گزارش خواست .

رییس زندان نیز در گزارش نوشت :
جنین با مادر در چوبه‌ دار ماند تا مُرد ...

رییس و #پزشک زندان و رضیه زنِ زندانبان، با هم ، هم‌قسم شدند که همدیگر را به برزان تکریتی نفروشند و توافق کردند که رضیه نوزاد را به خانه‌اش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد ...

از آن‌ پس نوزاد را #ولید می‌خواندند ...
سال ها گذشت و ولید بزرگ شد .
برادر میاده (دایی واقعی ولید) در آلمان زندگی می‌کرد و سالها پیشتر، خبرهایی درباره خواهرزاده‌اش ولید از رضیه دریافت کرده بود.

او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعثی صدام به عراق برگشت تا یادگار خواهرش میاده را پیدا و با خود به #آلمان ببرد و از روی آدرس و نشانیهایی که رضیه داده بود او را یافت ...

ولید قبول نکرد که، به آلمان مهاجرت کند و گفت:
رضیه مثل مادرم هست ، او جان مرا نجات داده و زحمت بسیاری برای من‌ کشیده ، هرگز تنهایش نمی گذارم ...
این اتفاق زمانی بود که رضیه بازنشسته شده بود .

رضیه با خواهش از مسوولین ، ولید را به جای خود، به عنوان زندانبان و مأمور زندان استخدام می‌کند .

ملت عراق، افراد حزب بعث را یکی پس از دیگری دستگیر میکردند ، از جمله دستگیر شدگان برزان تکریتی برادر ناتنی صدام بود .

از قضای الهی، ولید پسر میاده ، مسئول مستقیم سلول برزان تکریتی شد و هم آنجا بود که قصه‌ مادر و فرزند درون شکمش را به برزان گفت

پس از صدور و تأیید حکم اعدامِ برزان ، ولید به عنوان زندانبان مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود #طناب دار را بر گردن برزان انداخت .

بدین‌سان دست حق، ستمگر بی‌رحم را از جایی که گمان نمی کرد، به سزای اعمالش رساند ...

یقیناً روزگار به گردن‌کشان و ظالمان مهلت می دهد، تا شاید برگردند، ولی فراموشی در کار روزگار و در جزاء و کیفر أعمال ستمگران وجود نخواهد داشت ...

_________
@drhadiansarii