دكتر هادى انصارى
1.33K subscribers
10.1K photos
2.49K videos
64 files
2.19K links
از نقطه نظرات و انتقادات شما با كمال خوشرويى استقبال مى گردد.
@drhadiansari
Download Telegram
این موزه به خاطر نمایش ، مجموعه ای از کلکسیون های کمیاب و زیبا که با فرهنگ و تاریخ مدینه منوره مرتبط است، متمایز شده که مهم ترین آن ها عبارت است از #سکه های کمیاب که در طول دوره های مختلف از عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در طول تاریخ اسلام تا به امروز استفاده می شد. همچنین مجموعه ای از قطعه های #سفالی که قدمت آن ها به دوره هشتم #اموی می رسد و برخی از نسخه های خطی اسلامی و جواهرات و کلکسیون های کمیاب که قدمت آن به دوره قبل از اسلام باز مى گردد.
این موزه همچنین مجموعه دیگری از جواهرات، #لباس ها و قطعه هایی که میراث قدیم مدینه منوره با آن متمایز می گردد، را به نمایش می گذارد.
شایان ذکر است که این موزه ، برنده جوایز متعددی شده است .
از سوی دیگر این موزه، دایره المعارف نشانه های مدینه منوره بین معماری و تاریخ را در ۹ جلد و برخی از مطالعات، کتاب ها و پژوهش هایی که در خدمت شهر و میراث شهری بود را منتشر کرده است. همچنین علاوه بر پیاده سازی ماکت ها و نمونه های مستند، نشانه های معماری، فرهنگی و تاریخی مدینه منوره، اقدام به جمع آوری و حفظ بعضی از مجموعه ها و نمونه های کمیاب و مختلف واحدهای میراث فرهنگی و تمدنی این شهر کرده است.
هنگامى كه در سال دوم افتتاح اين موزه ، در سفر #عمره رمضانيه سال ١٣٨٨ شمسى از آن بازديد به عمل آوردم ، با توجه به اطلاعاتى كه از جغرافياى مسجد النبى ص ونيز #شهر پيامبر ص در دوران ورودشان وساخت مسجد وحجره هاى پيرامون آن ، خانه حضرت #زهراء ع ، درب خانه حضرت #على ع كه به درون مسجد باز مى گرديد! كوچه #بنى هاشم ، خانه امام صادق ع ، قبر حضرت #عبد الله ع پدر پيامبر ص ، خانه أبو أيًوب #أنصارى كه شش ماه محلً سكونت پيامبر ص بود ودهها مكان تاريخى ديگر در اين موزه أثرى وياد ونامى از آنها وجود نداشت!
جالب اينكه مكان #حجره پيامبر ص كه اكنون محلً #دفن پيكر مبارك ايشان است را به حجره عايشه معرفى كرده كه خلاف تاريخى بشمار آمده وما معتقديم كه حضرت در حجره خويش دفن شدند در حالى كه حجره عايشه، جداى از آن بوده است!
نيم روزى را به بازديد از اين موزه پرداخته ومتأثر از #دستبرد در تاريخ مدينه ومسجد النبى ص وپيرامون آن در دوران حضرت وپس از آن بودم وچاره اى جز #سكوت ودم فرو بردن نداشتم!
متاسفانه آنقدر كه به ظواهر پس از بيش از يك سده تاكنون مدينه پرداخته بودند! به تاريخ وجغرافياى حقيقى دوران پيامبر ص و يك سده پس از آن نپرداخته بودند!
در پايان با دلى آكنده از أندوه و#غربت خاندان #آل الله ، از اين موزه گام به برون نهادم.

____________
@drhadiansarii
لیلی دختری زیبا از #قبیله عامریان بود و #مجنون پسری زیبا از دیار عرب . نام اصلی او قیس بود و بعد از آشنایی با لیلی او را مجنون یعنی دیوانه خواندند چرا که او دیوانه بار دور کوه #نجد که قبیله لیلی در آنجا بود طواف می کرد. قیس با لیلی در راه مکتب آشنا شد و این دو شیفته یکدیگر شدند. ابتدا عشقشان مخفی بود اما از آنجا که قصه دل را نمی توان مخفی نگاه داشت ،رسوای عالم شدند قصه دلدادگی ان دو به همه جا رسید .
پدر لیلی مردی بود مشهور و ثروتمند و چون بعضی از(( رجال امروزی!)) حاضر نبود دخترک زیبای خود را به فرد بی سر و پایی چون #قیس دهد که تنها سرمایه اش یک دل عاشق بود و بس .پدر مجنون به خواستگاری لیلی رفت اما نه تنها پدر لیلی بلکه همه قبیله عامریان با این وصلت مخالفت کردند.
مجنون چون جواب رد شنید زاری ها و گریه ها کرد ولی دست بردار نبود قبیله لیلی قصد آزار او را کردند و او گریخت .مجنون حتی شخصی به نام نوفل را به خواستگاری لیلی فرستاد اما سودی نداشت . بعدها لیلی را به مردی از قبیله #بنی اسد دادند البته بر خلاف میل لیلی، نام این مرد ابن سلام بود عروسی مفصلی بر گزار شد پدر لیلی از خوشحالی #سکه های زیادی بین حاضران تقسیم کرد در اولین شب زفاف ابن سلام سیلی محکمی از لیلی نوش جان کرد .
مردی خبر این #ازدواج را به مجنون رسانید و خود بهتر میدانید در ان موقع چه حالی به مجنون عاشق و بی دل دست داد ، غم #مرگ پدر نیز پس از چندی به آن اضافه شد . لیلی نیز دل خوشی از ابن سلام نداشت و به زور با او سر می کرد تا اینکه ابن سلام بیمار شد وپس از مدتی جان سپرد و لیلی در مرگ جان سوز او به سوگ نشست!! . این خبر را به مجنون رساندند ، مجنون دو تا پا داشت دو تای دیگر هم غرض گرفت و به دیدار لیلی شتافت شاید می خواست شریک غم لیلی پدرش باشد !
سرتان را درد نیاورم این دو مدتی در کنار هم بودند واز عشق هم بهره ها بردند ولی افسوس که دیری نپایید که چراغ عمر لیلی زیبا روی خاموش شد و مجنون تنهای تنها شد . قبر لیلی را از مجنون مخفی ساختند ولی مجنون از خدا خواست او را به لیلی برساند و گفت اینقدر می گردم واینقدر خاکها را می بویم تا بوی لیلی را حس کنم و چنین کرد تا قبر دلداده خود را یافت . مجنون بر سر قبر لیلی انچنان گریه و زاری کرد تا به او پیوست و او را در کنار لیلی دفن کردند و این دو دلداده عاشق بار دیگر در کنار هم آرمیدند .
حال من نمى دانم كه مرحوم آية الله #صدر چگونه اين داستان ليلى و مجنون را به پادرميانى حضرت نسبت داده اند!!؟؟
البته جايگاه مرحوم والا بوده ليك حقير منبعى در اين راستا بدست نياوردم.
لیلی دختری زیبا از #قبیله عامریان بود و #مجنون پسری زیبا از دیار عرب . نام اصلی او قیس بود و بعد از آشنایی با لیلی او را مجنون یعنی دیوانه خواندند چرا که او دیوانه بار دور کوه #نجد که قبیله لیلی در آنجا بود طواف می کرد. قیس با لیلی در راه مکتب آشنا شد و این دو شیفته یکدیگر شدند. ابتدا عشقشان مخفی بود اما از آنجا که قصه دل را نمی توان مخفی نگاه داشت ،رسوای عالم شدند قصه دلدادگی ان دو به همه جا رسید .
پدر لیلی مردی بود مشهور و ثروتمند و چون بعضی از(( رجال امروزی!)) حاضر نبود دخترک زیبای خود را به فرد بی سر و پایی چون #قیس دهد که تنها سرمایه اش یک دل عاشق بود و بس .پدر مجنون به خواستگاری لیلی رفت اما نه تنها پدر لیلی بلکه همه قبیله عامریان با این وصلت مخالفت کردند.
مجنون چون جواب رد شنید زاری ها و گریه ها کرد ولی دست بردار نبود قبیله لیلی قصد آزار او را کردند و او گریخت .مجنون حتی شخصی به نام نوفل را به خواستگاری لیلی فرستاد اما سودی نداشت . بعدها لیلی را به مردی از قبیله #بنی اسد دادند البته بر خلاف میل لیلی، نام این مرد ابن سلام بود عروسی مفصلی بر گزار شد پدر لیلی از خوشحالی #سکه های زیادی بین حاضران تقسیم کرد در اولین شب زفاف ابن سلام سیلی محکمی از لیلی نوش جان کرد .
مردی خبر این #ازدواج را به مجنون رسانید و خود بهتر میدانید در ان موقع چه حالی به مجنون عاشق و بی دل دست داد ، غم #مرگ پدر نیز پس از چندی به آن اضافه شد . لیلی نیز دل خوشی از ابن سلام نداشت و به زور با او سر می کرد تا اینکه ابن سلام بیمار شد وپس از مدتی جان سپرد و لیلی در مرگ جان سوز او به سوگ نشست!! . این خبر را به مجنون رساندند ، مجنون دو تا پا داشت دو تای دیگر هم غرض گرفت و به دیدار لیلی شتافت شاید می خواست شریک غم لیلی پدرش باشد !
سرتان را درد نیاورم این دو مدتی در کنار هم بودند واز عشق هم بهره ها بردند ولی افسوس که دیری نپایید که چراغ عمر لیلی زیبا روی خاموش شد و مجنون تنهای تنها شد . قبر لیلی را از مجنون مخفی ساختند ولی مجنون از خدا خواست او را به لیلی برساند و گفت اینقدر می گردم واینقدر خاکها را می بویم تا بوی لیلی را حس کنم و چنین کرد تا قبر دلداده خود را یافت . مجنون بر سر قبر لیلی انچنان گریه و زاری کرد تا به او پیوست و او را در کنار لیلی دفن کردند و این دو دلداده عاشق بار دیگر در کنار هم آرمیدند .
حال من نمى دانم كه مرحوم آية الله #صدر چگونه اين داستان ليلى و مجنون را به پادرميانى حضرت نسبت داده اند!!؟؟
البته جايگاه مرحوم والا بوده ليك حقير منبعى در اين راستا بدست نياوردم.