#مجتهدان _خدمتگزار🔹
مرور خاطراتی بیش از نیم قرن پیش با مرحوم #پدر و عمویم، دو #همزاد: اخوان انصاری
شهریور سال ۱۳۵۴ شمسی بود. برای ادامه تحصیل به #دانشگاه به تهران آمده بودم. خدمت مرحوم عمویم آیت الله حاج شیخ #محمود #انصاری رسیدم که از علمای تهران و مجتهدین مشهور دوران خود به شمارمی آمد. او همزاد مرحوم پدر #شهیدم آیت الله حاج شیخ احمد انصاری بودند؛ این دو شهرت به «اخوان انصاری» داشتند.
در اوساط دوران علمی وحوزوی از این دو همزاد با عنوان «#مجتهد _خدمتگزار» نام برده می شد. چنانکه در خدمتگزاری به مردم و گره گشایی از مشکلات مردم و معاشرت گرم با نیکوکاران و خیرین و نیز ارتباط با علمای بلاد و مراجع ایران وعراق، همت عالی در انجام امور داشتند.
زندگی دو همزاد برای مردم
این دو همزاد، یعنی «احمد ومحمود» معروف به #اخوان _انصاری، در ساخت مساجد و ترمیم #امامزاده ها و جز اینها، یکی در #ایران و دیگری در #نجف اشرف وعراق، همت والایی داشتند. همچون خلقتشان که دو همزاد حقیقی بودند، دراین راستا نیز همسان یکدیگر بودند.
گویی که #سلولهای خدمت وهمتشان نیز از میان دونیم شده است. یکی در این سو برای ساخت مسجدی ویرانه، دستار بالا زده بود و دیگری در آن سوی مرزها و با فاصله ای بیش از هزار واندی کیلومتر، گاه در همان روز و یا چیزی نزدیک به آن، تجدید بنای مسجدی را آغاز می کرد.
این همزاد، مسجد #ثامن الائمه را از ویرانی وفرسودگی، به مسجدی با گنبد ومناره ای زیبا تغییر می داد و آن همزاد در نجف، دست به تجدید بنای مسجد #خضراء زده بود که تاریخی بیش از هزار سال در خود نهفته دارد ومحل درس استاد خود - یعنی مرحوم آیت الله العظمی #خویی - بود. مسجد خضراء را از نو به شکل زیبایی بنا کرد که پس از گذشت نیم #قرن از این رخداد، هم اکنون با گام نهادن در این مساجد، گویی تازه و با معماری وهنر اسلامی نوین بنا شده است.
به یاد دارم که تا سن هفده سالگی با پدر در نجف اشرف حرکت می کردم و سپس با هجرت به ایران و #تهران که در کنار عموی همزاد پدرم، گام برداشتم، گویی که در کنار پدرم قرار دارم.
دستگیری از مردم، مشی زندگی ایشان بود. آنان همچون #فرشته های نجات، پیش از درخواست یک انسان - از #کودک تا کهنسال و از مرد تا بانویی نیازمند- به سوی آن ها روی آورده ونیازی را برآورده می کردند. بیماری را درمان می کردند و آزمند آبرومندی را کاملا پنهانی از دید این وآن – حتی پنهان از خانواده خود- به خواسته و آرزویش می رساندند.
ما خانواده اين دو همزاد، چه بسیار از این رخدادها را گاه با دیدگانمان می دیدیم وچه بسیار از این نمونه ها
…………………………………………………
@drhadiansarii
مرور خاطراتی بیش از نیم قرن پیش با مرحوم #پدر و عمویم، دو #همزاد: اخوان انصاری
شهریور سال ۱۳۵۴ شمسی بود. برای ادامه تحصیل به #دانشگاه به تهران آمده بودم. خدمت مرحوم عمویم آیت الله حاج شیخ #محمود #انصاری رسیدم که از علمای تهران و مجتهدین مشهور دوران خود به شمارمی آمد. او همزاد مرحوم پدر #شهیدم آیت الله حاج شیخ احمد انصاری بودند؛ این دو شهرت به «اخوان انصاری» داشتند.
در اوساط دوران علمی وحوزوی از این دو همزاد با عنوان «#مجتهد _خدمتگزار» نام برده می شد. چنانکه در خدمتگزاری به مردم و گره گشایی از مشکلات مردم و معاشرت گرم با نیکوکاران و خیرین و نیز ارتباط با علمای بلاد و مراجع ایران وعراق، همت عالی در انجام امور داشتند.
زندگی دو همزاد برای مردم
این دو همزاد، یعنی «احمد ومحمود» معروف به #اخوان _انصاری، در ساخت مساجد و ترمیم #امامزاده ها و جز اینها، یکی در #ایران و دیگری در #نجف اشرف وعراق، همت والایی داشتند. همچون خلقتشان که دو همزاد حقیقی بودند، دراین راستا نیز همسان یکدیگر بودند.
گویی که #سلولهای خدمت وهمتشان نیز از میان دونیم شده است. یکی در این سو برای ساخت مسجدی ویرانه، دستار بالا زده بود و دیگری در آن سوی مرزها و با فاصله ای بیش از هزار واندی کیلومتر، گاه در همان روز و یا چیزی نزدیک به آن، تجدید بنای مسجدی را آغاز می کرد.
این همزاد، مسجد #ثامن الائمه را از ویرانی وفرسودگی، به مسجدی با گنبد ومناره ای زیبا تغییر می داد و آن همزاد در نجف، دست به تجدید بنای مسجد #خضراء زده بود که تاریخی بیش از هزار سال در خود نهفته دارد ومحل درس استاد خود - یعنی مرحوم آیت الله العظمی #خویی - بود. مسجد خضراء را از نو به شکل زیبایی بنا کرد که پس از گذشت نیم #قرن از این رخداد، هم اکنون با گام نهادن در این مساجد، گویی تازه و با معماری وهنر اسلامی نوین بنا شده است.
به یاد دارم که تا سن هفده سالگی با پدر در نجف اشرف حرکت می کردم و سپس با هجرت به ایران و #تهران که در کنار عموی همزاد پدرم، گام برداشتم، گویی که در کنار پدرم قرار دارم.
دستگیری از مردم، مشی زندگی ایشان بود. آنان همچون #فرشته های نجات، پیش از درخواست یک انسان - از #کودک تا کهنسال و از مرد تا بانویی نیازمند- به سوی آن ها روی آورده ونیازی را برآورده می کردند. بیماری را درمان می کردند و آزمند آبرومندی را کاملا پنهانی از دید این وآن – حتی پنهان از خانواده خود- به خواسته و آرزویش می رساندند.
ما خانواده اين دو همزاد، چه بسیار از این رخدادها را گاه با دیدگانمان می دیدیم وچه بسیار از این نمونه ها
…………………………………………………
@drhadiansarii