Forwarded from اتچ بات
#فلسفه
#من_به_روایت_من
☆#فهم نظر ویتگنشتاین در رد مفهوم #خودشناسی دشوار نیست، اما با مقاومت زیادی همراه است. از دید ویتگنشتاین هنگامی می توان از شناخت سخن گفت که امکان #جهل وجود داشته باشد و ما از طریق مشاهده، وارسی، آزمایش، و کشف، به شناخت دست پیدا کنیم.
☆ابزارها (مثل نفس بینایی) یا شرایط مشاهده و وارسی (مثل شب یا روز بودن) می تواند درنتیجه ی شناخت باشد.
☆در این شرایط، سؤال از کجا می دانی؟ چرا این طور فکر می کنی؟ معنا دارد و طلب استدلال یا سند برای ادعای شناخت، بدیهی و قابل درک است. قطعیت و شک از پیامدهای شناخت و وارسی کردن است.
☆برای مثال،
جمله ی «من می دانم فردی پشت در ایستاده» خبر از یک شناخت می دهد که قطعیت آن از طریق وارسی پشت در امکان پذیر است.
☆نقیض این جمله نیز معنا دارد من نمی دانم کسی پشت در ایستاده است. هر دو عبارت می توانند صادق یا کاذب باشد: و هر دو قابل شک و نقض هستند .این امر از طریق وارسی مشخص می شود.
☆اما به گزاره ی «من می دانم که درد دارم توجه کنید، اصلا معنا دارد؟ ایا خبر از یک شناخت می دهد» . اگر این جمله معنا داشته باشد: پس نقیض آن نیز باید معنا داشته باشد:«من نمی دانم که درد دارم».
☆اگر گزاره ی اخیر بی معنی باشد، در این صورت جمله ی «من می دانم که درد دارم» نیز بی معناست. #درد به عنوان یک تجربه ی درونی، شناختنی نیست و اصلا موضوع شناخت نیست. نمی شود شما درد داشته باشید و ندانید که درد دارید.
☆شک نکردن در این تجربه ی درونی بدین معنا نیست که یقین دارید که درد دارید، زیرا در اینجا شناختی وجود ندارد که بتوان از شک و یقین سخن گفت. وقتی نمی شود درد داشت و ندانست، پس نمی شود درد داشت و دانست.
☆تجربه ی درونی درد پدیده ای شناختنی نیست که موضوع دانستن و ندانستن قرار گیرد. حال شما به جای درد، بگذارید #خشم، #غم، #شادی، #خجالت، #شجاعت یا هر تجربه ی درون روانی دیگری. این ها پدیده هایی شناختنی در درون نیستند.
☆این طور نیست که دنیایی ذهنی و درونی داشته باشیم، آن را مورد توجه و شناخت قرار دهیم، و سپس آن را در قالب زبان بیان کنیم.
☆این خطا از تطابق و یکی دانستن دنیای ذهن و عین و یا برابر دانستن گزاره های اول شخصی و سوم شخص ناشی می شود.
☆از دید ویتگنشتاین این طور نیست که وقتی کودکی صدمه می بیند و جیغ می کشد، با درون نگری چیزی را ادراک می کند و به مادرش اطلاع می دهد.
☆کودکی که هنوز سخن گفتن نیاموخته نیز هنگام زمین خوردن جیغ می کشد. آن هنگام که کودک بزرگ تر می شود، با زبان درد خود را ابراز می کند. در واقع تنها تفاوت این است که ابراز زبانی جای جیغ کشیدن را می گیرد.
☆بیان کلامی احساس درد به جای فریاد به کار می رود. کودک با جیغ یا زبان درد خود را اظهار می دارد و مادر، او را تسلی می دهد. در اینجا بیان کلامی درد جایگزین گریه و فریاد می شود، نه اینکه کودک درد را شناسایی کند و سپس با زبان آن را توصیف نماید.
☆نباید تصور کرد که زبان همواره در خدمت انتقال اندیشه است و این اندیشه می تواند درباره ی خانه، شغل، بدهکاری، فکر، یا احساس باشد. «دندانم درد می کند» یک توصیف مانند "پنج سکه دارم» نیست، بلکه یک ناله است.
منبع:
من به روایت من
نیما قربانی
@healthpsychology_conselling
#من_به_روایت_من
☆#فهم نظر ویتگنشتاین در رد مفهوم #خودشناسی دشوار نیست، اما با مقاومت زیادی همراه است. از دید ویتگنشتاین هنگامی می توان از شناخت سخن گفت که امکان #جهل وجود داشته باشد و ما از طریق مشاهده، وارسی، آزمایش، و کشف، به شناخت دست پیدا کنیم.
☆ابزارها (مثل نفس بینایی) یا شرایط مشاهده و وارسی (مثل شب یا روز بودن) می تواند درنتیجه ی شناخت باشد.
☆در این شرایط، سؤال از کجا می دانی؟ چرا این طور فکر می کنی؟ معنا دارد و طلب استدلال یا سند برای ادعای شناخت، بدیهی و قابل درک است. قطعیت و شک از پیامدهای شناخت و وارسی کردن است.
☆برای مثال،
جمله ی «من می دانم فردی پشت در ایستاده» خبر از یک شناخت می دهد که قطعیت آن از طریق وارسی پشت در امکان پذیر است.
☆نقیض این جمله نیز معنا دارد من نمی دانم کسی پشت در ایستاده است. هر دو عبارت می توانند صادق یا کاذب باشد: و هر دو قابل شک و نقض هستند .این امر از طریق وارسی مشخص می شود.
☆اما به گزاره ی «من می دانم که درد دارم توجه کنید، اصلا معنا دارد؟ ایا خبر از یک شناخت می دهد» . اگر این جمله معنا داشته باشد: پس نقیض آن نیز باید معنا داشته باشد:«من نمی دانم که درد دارم».
☆اگر گزاره ی اخیر بی معنی باشد، در این صورت جمله ی «من می دانم که درد دارم» نیز بی معناست. #درد به عنوان یک تجربه ی درونی، شناختنی نیست و اصلا موضوع شناخت نیست. نمی شود شما درد داشته باشید و ندانید که درد دارید.
☆شک نکردن در این تجربه ی درونی بدین معنا نیست که یقین دارید که درد دارید، زیرا در اینجا شناختی وجود ندارد که بتوان از شک و یقین سخن گفت. وقتی نمی شود درد داشت و ندانست، پس نمی شود درد داشت و دانست.
☆تجربه ی درونی درد پدیده ای شناختنی نیست که موضوع دانستن و ندانستن قرار گیرد. حال شما به جای درد، بگذارید #خشم، #غم، #شادی، #خجالت، #شجاعت یا هر تجربه ی درون روانی دیگری. این ها پدیده هایی شناختنی در درون نیستند.
☆این طور نیست که دنیایی ذهنی و درونی داشته باشیم، آن را مورد توجه و شناخت قرار دهیم، و سپس آن را در قالب زبان بیان کنیم.
☆این خطا از تطابق و یکی دانستن دنیای ذهن و عین و یا برابر دانستن گزاره های اول شخصی و سوم شخص ناشی می شود.
☆از دید ویتگنشتاین این طور نیست که وقتی کودکی صدمه می بیند و جیغ می کشد، با درون نگری چیزی را ادراک می کند و به مادرش اطلاع می دهد.
☆کودکی که هنوز سخن گفتن نیاموخته نیز هنگام زمین خوردن جیغ می کشد. آن هنگام که کودک بزرگ تر می شود، با زبان درد خود را ابراز می کند. در واقع تنها تفاوت این است که ابراز زبانی جای جیغ کشیدن را می گیرد.
☆بیان کلامی احساس درد به جای فریاد به کار می رود. کودک با جیغ یا زبان درد خود را اظهار می دارد و مادر، او را تسلی می دهد. در اینجا بیان کلامی درد جایگزین گریه و فریاد می شود، نه اینکه کودک درد را شناسایی کند و سپس با زبان آن را توصیف نماید.
☆نباید تصور کرد که زبان همواره در خدمت انتقال اندیشه است و این اندیشه می تواند درباره ی خانه، شغل، بدهکاری، فکر، یا احساس باشد. «دندانم درد می کند» یک توصیف مانند "پنج سکه دارم» نیست، بلکه یک ناله است.
منبع:
من به روایت من
نیما قربانی
@healthpsychology_conselling
Telegram
attach 📎
درمان #خجالت و #ترس_اجتماعی(عدم اعتماد به نفس در روابط اجتماعی) با #هیپنوتیزم
خجالت یک حالت روانی است که فرد در بیان احساسات و خواسته های خود در بعضی از جمع ها دچار ترس و عدم تعادل روانی و جسمانی می گردد. برای مثال ترس از وارد شدن در جمعی که تعدادی افراد آشنا و یا ناآشنا در آنجا حضور دارند. در واقع میتوان با چنین تعریفی خجالت را مترادف با ترس دانست. خجالت را میتوان به نوعی عدم اعتماد به نفس در روابط اجتماعی دانست.
علل خجالت و ترس از جمع:
علت ترس و یا خجالت در جمع و ابراز وجود در آن بر می گردد به تجربیات تلخ گذشته و تربیت دوران کودکی فرد. افرادی که در دوران کودکی والدین خشن و سختگیر داشته اند و آن والدین در تربیت کودکان خود از آداب و معاشرت سختگیرانه استفاده نموده اند مستعد خجالت و ترس در جمع می شوند. البته کودکانی که در کودکی بسیار مودب می باشند و به دلیل مودب بودنشان از ابراز وجود خودداری می نمایند و والدین سختگیر اینگونه رفتارها را جزء ویژگیهای مثبت کودکان خود می نامند نیز ممکن است اینگونه رفتارها را در آینده از خود بروز دهند.
پیامدها و عواقب خجالت و ترس از جمع:
درنتیجه ,خجالت و ترس از جمع باعث از بین رفتن اعتماد به نفس و خود باوری فرد شده در نتیجه باعث توقف پیشرفت اجتماعی او می شود . نام دیگر ترس یا اضطراب اجتماعی ( social phobia ) یا ( social anxiety ) می باشد . افرادی که دارای مشکل خجالت در جمع و یا سوشیال فوبیا هستند با توجه به شخصیت شان علائم متفاوتی را از خود در روابط اجتماعی نشان می دهند . بطور کلی علائم فیزیولوژیکی و روانی زیادی وجود دارد . برای مثال عرق کردن -دل پیچه - لرزش اندام - بی حس شدن - از دست دادن تمرکز حواس - دچار لکنت شدن - گر گرفتن - کلافه شدن و غیره. در نهایت افرادی که دارای خجالت، ترس از جمع و یا عدم اعتماد به نفس در روابط اجتماعی می باشند دچار اختلالات عاطفی و رفتاری گوناگونی چون افسردگی، استرس و اضطراب، اعتیاد و غیره می شوند.
درمان خجالت و ترس از جمع:
بسیاری از افرادی که دارای خجالت و ترس از جمع هستند و یا به عبارتی اعتماد به نفس لازم در ابراز وجود در روابط اجتماعی را ندارند و دچار استرس و اضطراب میگردند . اگر چه فنون درمانی روانشناسی چون شناخت درمانی، رفتار درمانی و روانکاوی میتواند به فرد کمک نماید تا نسبت به مشکلات خویش شناخت پیدا کرده و راهبردهایی را برای کاهش اضطراب خویش بکار گیرد. با اینحال از آنجایی که ریشه این مشکلات در اعماق ذهن ناهشیار نهفته است هیپنوتیزم درمانی به کمک دیگر روشهای روانشناسی میتواند قویترین ابزار درمانی باشد.
@healthpsychology_conselling
خجالت یک حالت روانی است که فرد در بیان احساسات و خواسته های خود در بعضی از جمع ها دچار ترس و عدم تعادل روانی و جسمانی می گردد. برای مثال ترس از وارد شدن در جمعی که تعدادی افراد آشنا و یا ناآشنا در آنجا حضور دارند. در واقع میتوان با چنین تعریفی خجالت را مترادف با ترس دانست. خجالت را میتوان به نوعی عدم اعتماد به نفس در روابط اجتماعی دانست.
علل خجالت و ترس از جمع:
علت ترس و یا خجالت در جمع و ابراز وجود در آن بر می گردد به تجربیات تلخ گذشته و تربیت دوران کودکی فرد. افرادی که در دوران کودکی والدین خشن و سختگیر داشته اند و آن والدین در تربیت کودکان خود از آداب و معاشرت سختگیرانه استفاده نموده اند مستعد خجالت و ترس در جمع می شوند. البته کودکانی که در کودکی بسیار مودب می باشند و به دلیل مودب بودنشان از ابراز وجود خودداری می نمایند و والدین سختگیر اینگونه رفتارها را جزء ویژگیهای مثبت کودکان خود می نامند نیز ممکن است اینگونه رفتارها را در آینده از خود بروز دهند.
پیامدها و عواقب خجالت و ترس از جمع:
درنتیجه ,خجالت و ترس از جمع باعث از بین رفتن اعتماد به نفس و خود باوری فرد شده در نتیجه باعث توقف پیشرفت اجتماعی او می شود . نام دیگر ترس یا اضطراب اجتماعی ( social phobia ) یا ( social anxiety ) می باشد . افرادی که دارای مشکل خجالت در جمع و یا سوشیال فوبیا هستند با توجه به شخصیت شان علائم متفاوتی را از خود در روابط اجتماعی نشان می دهند . بطور کلی علائم فیزیولوژیکی و روانی زیادی وجود دارد . برای مثال عرق کردن -دل پیچه - لرزش اندام - بی حس شدن - از دست دادن تمرکز حواس - دچار لکنت شدن - گر گرفتن - کلافه شدن و غیره. در نهایت افرادی که دارای خجالت، ترس از جمع و یا عدم اعتماد به نفس در روابط اجتماعی می باشند دچار اختلالات عاطفی و رفتاری گوناگونی چون افسردگی، استرس و اضطراب، اعتیاد و غیره می شوند.
درمان خجالت و ترس از جمع:
بسیاری از افرادی که دارای خجالت و ترس از جمع هستند و یا به عبارتی اعتماد به نفس لازم در ابراز وجود در روابط اجتماعی را ندارند و دچار استرس و اضطراب میگردند . اگر چه فنون درمانی روانشناسی چون شناخت درمانی، رفتار درمانی و روانکاوی میتواند به فرد کمک نماید تا نسبت به مشکلات خویش شناخت پیدا کرده و راهبردهایی را برای کاهش اضطراب خویش بکار گیرد. با اینحال از آنجایی که ریشه این مشکلات در اعماق ذهن ناهشیار نهفته است هیپنوتیزم درمانی به کمک دیگر روشهای روانشناسی میتواند قویترین ابزار درمانی باشد.
@healthpsychology_conselling