Forwarded from اتچ بات
#فرهنگ_زایی/ #فرهنگ_زدایی
#یک_جرعه_تامل
#مادر_خوب #پدر_خوب
#مقاله
🛑گر پدر تاج سر است
سلطان غم ها مادر است؟؟!!!
سوالی که پیش میاد اینه که چرا برای بزرگداشت والدین، باید از این مضمون استفاده بشه و حتا در شرایطی روی بدن #خالکوبی بشه (عکسی که به این متن اتچ کردم).
فارغ از اینکه این مفهوم روی بدن خالکوبی شده و این خود معیارهای دریافت تشخیص اختلال روانی رو میتونه داشته باشه، نمیدونم چرا پدر باید تاج سر باشه تا عزیز و محترم شمرده بشه. مگه تاج چیزی نیست که یه روزی از دیگری غصب میشه و روز دیگه به غصب دیگری درمیاد. چرا در فرهنگ ما جا افتاده که پدر باید روی سر باشه؟! و اینکه چرا نباید کنار فرزند باشه؟!
مگر نه اینه که با نگاه بالا به پایین نمیشه انتظار #همدلی، #رفاقت، #مشورت و... رو داشت؟
پس چرا پدر باید روی سر باشه که نه اون بتونه زیر پاشو ببینه و نه فرزند بالای سرشو؟
فکر میکنم یکی از علت هایی که همین مدل تاج سرها، بعد از مدتی نه اینکه غصب بشن بلکه توسط خود فرد کنار گذاشته میشن همینه که ماهیتشون، تاج بودنه و نه همدوش بودن. پدر بالغ برای حفظ اقتدارش نیازی به روی سر بودن نداره و با همدوش بودن، اقتدارش رو در عین رفاقت، به فرزند منتقل و در نهایت بهش یاد میده...
و اما اندر حکایات مادر خوب بودن به واسطه سلطان غم بودن!!!
مشخصه که این میزان غم، احتمالا از کیسه خلیفه بخشیده شده که تو این مورد، مادر "سلطان" غم شده...
واقعا جای سواله که چرا مادر باید سلطان غم باشه تا مادر خوبی باشه و نه یک مدیری که بتونه #مسئله_مدارانه، مشکلات خانواده رو مدیریت کنه؟ آیا #مادر_منفعلی که در خانواده به عنوان صرفا غمخوار (و اون هم در حد و اندازه یک سلطنت و امپراطوری) ایفای نقش میکنه و به عنوان مشاغل جانبی نیز به پخت و پز و سایر امور جاری منزل میرسه، میتونه فرزندی با #اعتماد_به_نفس و #بالغ و آگاه تربیت کنه؟؟ یادمون باشه #همدلی، #رفاقت، #مشورت... ارتباطی با سلطان غم بودن نداره.
یادمون باشه با سلطان و تاج سر بودن، انگار که آگاهانه داریم جای همدوش و رفیق رو برای فرزندمون خالی میزاریم. جایی که معلوم نیست چه کسی (یا شاید "نا" کسی) قراره اون رو پر کنه...
✍ #دکتر_سید_حامد_واحدی
#متخصص_روان_شناسی_سلامت
#هیپنوتراپیست
https://t.me/dr_hamedvahedi
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#یک_جرعه_تامل
#مادر_خوب #پدر_خوب
#مقاله
🛑گر پدر تاج سر است
سلطان غم ها مادر است؟؟!!!
سوالی که پیش میاد اینه که چرا برای بزرگداشت والدین، باید از این مضمون استفاده بشه و حتا در شرایطی روی بدن #خالکوبی بشه (عکسی که به این متن اتچ کردم).
فارغ از اینکه این مفهوم روی بدن خالکوبی شده و این خود معیارهای دریافت تشخیص اختلال روانی رو میتونه داشته باشه، نمیدونم چرا پدر باید تاج سر باشه تا عزیز و محترم شمرده بشه. مگه تاج چیزی نیست که یه روزی از دیگری غصب میشه و روز دیگه به غصب دیگری درمیاد. چرا در فرهنگ ما جا افتاده که پدر باید روی سر باشه؟! و اینکه چرا نباید کنار فرزند باشه؟!
مگر نه اینه که با نگاه بالا به پایین نمیشه انتظار #همدلی، #رفاقت، #مشورت و... رو داشت؟
پس چرا پدر باید روی سر باشه که نه اون بتونه زیر پاشو ببینه و نه فرزند بالای سرشو؟
فکر میکنم یکی از علت هایی که همین مدل تاج سرها، بعد از مدتی نه اینکه غصب بشن بلکه توسط خود فرد کنار گذاشته میشن همینه که ماهیتشون، تاج بودنه و نه همدوش بودن. پدر بالغ برای حفظ اقتدارش نیازی به روی سر بودن نداره و با همدوش بودن، اقتدارش رو در عین رفاقت، به فرزند منتقل و در نهایت بهش یاد میده...
و اما اندر حکایات مادر خوب بودن به واسطه سلطان غم بودن!!!
مشخصه که این میزان غم، احتمالا از کیسه خلیفه بخشیده شده که تو این مورد، مادر "سلطان" غم شده...
واقعا جای سواله که چرا مادر باید سلطان غم باشه تا مادر خوبی باشه و نه یک مدیری که بتونه #مسئله_مدارانه، مشکلات خانواده رو مدیریت کنه؟ آیا #مادر_منفعلی که در خانواده به عنوان صرفا غمخوار (و اون هم در حد و اندازه یک سلطنت و امپراطوری) ایفای نقش میکنه و به عنوان مشاغل جانبی نیز به پخت و پز و سایر امور جاری منزل میرسه، میتونه فرزندی با #اعتماد_به_نفس و #بالغ و آگاه تربیت کنه؟؟ یادمون باشه #همدلی، #رفاقت، #مشورت... ارتباطی با سلطان غم بودن نداره.
یادمون باشه با سلطان و تاج سر بودن، انگار که آگاهانه داریم جای همدوش و رفیق رو برای فرزندمون خالی میزاریم. جایی که معلوم نیست چه کسی (یا شاید "نا" کسی) قراره اون رو پر کنه...
✍ #دکتر_سید_حامد_واحدی
#متخصص_روان_شناسی_سلامت
#هیپنوتراپیست
https://t.me/dr_hamedvahedi
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
Telegram
attach 📎
#طرحوارهها یا #تله_های_ذهنی چه هستند؟ (قسمت اول)
دکتر جفری یانگ معتقد است که طرحواره الگوی ثابت و درازمدتی است که در دوران #کودکی به وجود آمده و تا #زندگی بزرگسالی ادامه یافته است. ما از طریق این طرحواره ها به جهان نگاه می کنیم، طرحواره ها، #باورها و #احساسات مهمی در مورد خود محیط می باشند که افراد آنها را بدون چون و چرا پذیرفته اند و گاهی در برابر تغییر #مقاومت زیادی نشان می دهند.
#نیازهای_هیجانی
هر کودک به طور طبیعی ۵ نوع نیاز هیجانی دارد که اگر این نیازها برآورده نشوند، طرحواره های ناسازگاری تشکیل میگردد:
۱- #امنیت، #ثبات و #دلبستگی_ایمن به دیگران
۲- کفایت، #استقلال و #ابراز_وجود
۳- #آزادی در بیان خواستهها و نیازهای سالم
۴- تفریح و #خودانگیختگی
۵- محدودیتهای واقعبینانه
دو عامل مهم باعث ایجاد طرحوارهها میشود:
۱- #طبیعت یا #سرشت #کودک
۲- نوع برخورد #والدین با نیازهای هیجانی
اگر کسی سرشت یا خلق و خوی خاصی داشته باشد و در عین حال نیازهای او در زمان خاص برآورده نشوند دچار یکی یا چند مورد از طرحوارهها می شود. از آنجایی که زندگی حوزههای مختلفی دارد، طرحوارهها هم در حوزههای مختلف خود را نشان می دهند. این حوزهها شامل موارد زیر می باشند:
حوزه یک: #بریدگی_و_طرد:
افرادی که در این حیطه قرار می گیرند قادر نیستند دلبستگی های ارضاءکننده و ایمن با دیگران شکل بدهند. خانواده های این افراد که ریشه ی شکل گیری این حیطه در کودکی هستند، معمولا بی ثبات، بدرفتار، سرد، طرد کننده و منزوی از دنیای اطراف خود می باشند. در این افراد نیازهای بنیادین امنیت، آرامش خاطر، #پذیرش، حمایت، #ثبات، #همدلی و #عشق و #محبت برآورده نشده است.
طرحواره هایی که در این حیطه قرار می گیرند، عبارتند از:
۱- رها شدن – بی ثباتی : درک ناپایداری و غیر واقعی بودن حمایت و ارتباطات فرد با دیگران در این نوع طرحواره می گنجد. افراد دارای این نوع طرح واره بر این باورند که افراد مهم در زندگی آنها ارتباطات خود را با آنها ادامه نمی دهند و انتظار ترک شدن از جانب دیگران را دارند. این افراد معتقدند که افراد مهم زندگیشان قادر نخواهند بود که به حمایت هیجانی و ارتباط قوی و مستمر با آنها ادمه دهند، چون باور دارند که این افراد، بی ثبات و غیر قابل پیش بینی هستند و آنها را به خاطر فرد دیگری #طرد خواهند کرد.
۲- #محرومیت_هیجانی : افراد دارای این طرحواره انتظار دارند که نیازهای هیجانی طبیعی آنها توسط افراد مهم زندگی شان، به طور کافی برآورده نخواهد شد. سه شکل محرومیت هیجانی وجود دارد:
الف) محرومیت از محبت: فقدان توجه، عاطفه و عطوفت.
ب) محرومیت از همدلی: درک نشدن، عدم #خودافشایی، عدم تبادل دو طرفه احساسات.
ج) محرومیت از حمایت: نداشتن منبع قدرت، فقدان هدایت و راهنمایی دیگران
۳- بی اعتمادی – بدرفتاری : این طرحواره عبارت است از اینکه دیگران آزار دهنده، صدمه رساننده، متقلب، دروغگو، بی صداقت هستند. این افراد معتقدند که اگر دیگران فرصت پیدا کنند، حتما آنها را استثمار خواهند کرد.
۴- #نقص – #شرم : افراد دارای این طرح واره معتقدند که افرادی بی ارزش هستند و دیگران آنها را دوست ندارند. به همین دلیل در درون خود احساس #پرخاشگری و بی ارزشی دارند و احساساتی همچون دوست نداشتنی بودن را تجربه می کنند. این بیماران ممکن است نسبت به #سرزنش، و مقایسه شدن با دیگران به طور افراطی حساس باشند، و از بودن با دیگران احساس عدم امنیت داشته باشند و در عین حال، در حضور دیگران احساس شرم و خجالت کنند.
۵- انزوای اجتماعی – بیگانگی : در این طرحواره، فرد این تجربه ذهنی را دارد که به نوعی از دیگران متفاوت است و متعلق به گروه یا دسته ایی نیست و با دیگران فرق دارد. حس از خود بیگانگی در این افراد دیده می شود.
حوزه دو: خود گردانی و عملکرد مختل
خود مختاری، یعنی توانایی مجزا ساختن فرد از خانوده و عملکرد #مستقل. این توانایی متناسب با سن است. افراد دارای این حیطه از طرحواره در مجزا کردن خود از خانواده و نمادهای والدینی و عملکرد مستقل مشکل دارند. به عبارت دیگر، در طول دوره کودکی خانواده ی این افراد در کارهای کودک بسیار دخالت می کردند و به طور افراطی، حمایت کننده بودند. این افراد در شکل دادن یک #هویت مستقل دچار اشکال هستند.
۶- #وابستگی – بی کفایتی : افراد دارای این طرحواره، در پذیرفتن مسئولیت های روزانه بدون کمک دیگران احساس ناتوانی می کنند. این طرحواره اغلب به عنوان احساس #درماندگی یا منفعل بودن، خود را نشان می دهد.
۷- آسیب پذیری در برابر صدمه یا بیماری: محتوای این طرحواره حاوی #ترس اغراق آمیز و فاجعه آمیز کردن هر نوع ضربه، و ناتوانی در کنار آمدن با صدمه یا بیماری است که سه قسمت دارد:
۱- فاجعه آمیز کردن طبی ۲- فاجعه آمیز کردن هیجانی ۳- فاجعه آمیز کردن محیطی
دکتر جفری یانگ معتقد است که طرحواره الگوی ثابت و درازمدتی است که در دوران #کودکی به وجود آمده و تا #زندگی بزرگسالی ادامه یافته است. ما از طریق این طرحواره ها به جهان نگاه می کنیم، طرحواره ها، #باورها و #احساسات مهمی در مورد خود محیط می باشند که افراد آنها را بدون چون و چرا پذیرفته اند و گاهی در برابر تغییر #مقاومت زیادی نشان می دهند.
#نیازهای_هیجانی
هر کودک به طور طبیعی ۵ نوع نیاز هیجانی دارد که اگر این نیازها برآورده نشوند، طرحواره های ناسازگاری تشکیل میگردد:
۱- #امنیت، #ثبات و #دلبستگی_ایمن به دیگران
۲- کفایت، #استقلال و #ابراز_وجود
۳- #آزادی در بیان خواستهها و نیازهای سالم
۴- تفریح و #خودانگیختگی
۵- محدودیتهای واقعبینانه
دو عامل مهم باعث ایجاد طرحوارهها میشود:
۱- #طبیعت یا #سرشت #کودک
۲- نوع برخورد #والدین با نیازهای هیجانی
اگر کسی سرشت یا خلق و خوی خاصی داشته باشد و در عین حال نیازهای او در زمان خاص برآورده نشوند دچار یکی یا چند مورد از طرحوارهها می شود. از آنجایی که زندگی حوزههای مختلفی دارد، طرحوارهها هم در حوزههای مختلف خود را نشان می دهند. این حوزهها شامل موارد زیر می باشند:
حوزه یک: #بریدگی_و_طرد:
افرادی که در این حیطه قرار می گیرند قادر نیستند دلبستگی های ارضاءکننده و ایمن با دیگران شکل بدهند. خانواده های این افراد که ریشه ی شکل گیری این حیطه در کودکی هستند، معمولا بی ثبات، بدرفتار، سرد، طرد کننده و منزوی از دنیای اطراف خود می باشند. در این افراد نیازهای بنیادین امنیت، آرامش خاطر، #پذیرش، حمایت، #ثبات، #همدلی و #عشق و #محبت برآورده نشده است.
طرحواره هایی که در این حیطه قرار می گیرند، عبارتند از:
۱- رها شدن – بی ثباتی : درک ناپایداری و غیر واقعی بودن حمایت و ارتباطات فرد با دیگران در این نوع طرحواره می گنجد. افراد دارای این نوع طرح واره بر این باورند که افراد مهم در زندگی آنها ارتباطات خود را با آنها ادامه نمی دهند و انتظار ترک شدن از جانب دیگران را دارند. این افراد معتقدند که افراد مهم زندگیشان قادر نخواهند بود که به حمایت هیجانی و ارتباط قوی و مستمر با آنها ادمه دهند، چون باور دارند که این افراد، بی ثبات و غیر قابل پیش بینی هستند و آنها را به خاطر فرد دیگری #طرد خواهند کرد.
۲- #محرومیت_هیجانی : افراد دارای این طرحواره انتظار دارند که نیازهای هیجانی طبیعی آنها توسط افراد مهم زندگی شان، به طور کافی برآورده نخواهد شد. سه شکل محرومیت هیجانی وجود دارد:
الف) محرومیت از محبت: فقدان توجه، عاطفه و عطوفت.
ب) محرومیت از همدلی: درک نشدن، عدم #خودافشایی، عدم تبادل دو طرفه احساسات.
ج) محرومیت از حمایت: نداشتن منبع قدرت، فقدان هدایت و راهنمایی دیگران
۳- بی اعتمادی – بدرفتاری : این طرحواره عبارت است از اینکه دیگران آزار دهنده، صدمه رساننده، متقلب، دروغگو، بی صداقت هستند. این افراد معتقدند که اگر دیگران فرصت پیدا کنند، حتما آنها را استثمار خواهند کرد.
۴- #نقص – #شرم : افراد دارای این طرح واره معتقدند که افرادی بی ارزش هستند و دیگران آنها را دوست ندارند. به همین دلیل در درون خود احساس #پرخاشگری و بی ارزشی دارند و احساساتی همچون دوست نداشتنی بودن را تجربه می کنند. این بیماران ممکن است نسبت به #سرزنش، و مقایسه شدن با دیگران به طور افراطی حساس باشند، و از بودن با دیگران احساس عدم امنیت داشته باشند و در عین حال، در حضور دیگران احساس شرم و خجالت کنند.
۵- انزوای اجتماعی – بیگانگی : در این طرحواره، فرد این تجربه ذهنی را دارد که به نوعی از دیگران متفاوت است و متعلق به گروه یا دسته ایی نیست و با دیگران فرق دارد. حس از خود بیگانگی در این افراد دیده می شود.
حوزه دو: خود گردانی و عملکرد مختل
خود مختاری، یعنی توانایی مجزا ساختن فرد از خانوده و عملکرد #مستقل. این توانایی متناسب با سن است. افراد دارای این حیطه از طرحواره در مجزا کردن خود از خانواده و نمادهای والدینی و عملکرد مستقل مشکل دارند. به عبارت دیگر، در طول دوره کودکی خانواده ی این افراد در کارهای کودک بسیار دخالت می کردند و به طور افراطی، حمایت کننده بودند. این افراد در شکل دادن یک #هویت مستقل دچار اشکال هستند.
۶- #وابستگی – بی کفایتی : افراد دارای این طرحواره، در پذیرفتن مسئولیت های روزانه بدون کمک دیگران احساس ناتوانی می کنند. این طرحواره اغلب به عنوان احساس #درماندگی یا منفعل بودن، خود را نشان می دهد.
۷- آسیب پذیری در برابر صدمه یا بیماری: محتوای این طرحواره حاوی #ترس اغراق آمیز و فاجعه آمیز کردن هر نوع ضربه، و ناتوانی در کنار آمدن با صدمه یا بیماری است که سه قسمت دارد:
۱- فاجعه آمیز کردن طبی ۲- فاجعه آمیز کردن هیجانی ۳- فاجعه آمیز کردن محیطی
#فقدان #خیانت #شکست_عشقی #مرگ #سوگ
✅ مراحل رویارویی با پدیده فقدان یا به عبارتی مراحل #سوگواری:
بر اساس پژوهش ها آدمیان در برخورد با فقدان، واکنش های تاحدی شبیه به هم را انجام می دهند و تفاوت واکنش به عوامل مختلفی از جمله نوع فقدان معطوف می گردد. به عنوان مثال شکست عشقی نوعی فقدان است و به واسطه از دست دادن و فقدان معشوق فرد سوگوار آن می شود. خیانت می تواند مثالی دیگر از فقدان باشد. فقدانی که به خاطر از دست دادن اعتماد رخ داده و از این رو فرد به سوگ می نشیند. لذا نیاز است تا افق دید خود را درباره پدیده سوگواری صرفاً از موضوع مرگ گسترده تر کرده و آن را به تمامی فرآیندهای فقدان تعمیم بخشیم.
با این توضیح مختصر برای شناخت بیشتر این پدیده که به منظور کاهش آسیب ناشی از آن بسیار مفید است، مراحل سوگ بر طبق نظریه #الیزابت_کوبلر_راس در ادامه به طور مختصری بیان می شود. لازم به ذکر است یک سوی طبیعی دارای شدت و مدت زمان تعریف شده است و فرد هر چه زودتر این مراحل را پشت سر بگذارد آسیب ناشی از فقدان را به میزان کمتری متحمل خواهد شد.
۱- مرحله #انکار: که در آن فرد #واقعیت را قبول نکرده و سعی در حذف رخداد آن دارد. در این مرحله به واسطه دردناک بودن اتفاق صورت گرفته، فرد از رویارویی با آن سر باز زده و اصل واقعیت را انکار میکند.
رویارویی بیشتر با اصل قضیه می تواند در جهت عبور از این مرحله کارساز باشد.
۲- #خشم و عصبانیت: فرد با واقعیت روبرو شده و به واسطه عدم توانایی در حل بحران مذکور و بر طبق الگوی واکنش جنگ و گریز، به مقابله با واقعیت بر می خیزد.
صحبت با دیگران درباره #احساسات درونی و محتوای خشم به وجود آمده، میتواند برای گذر از این مرحله کمک کننده باشد.
۳- چانه زنی: عصبانیت تا حدی تعدیل شده است و حال، فرد سعی در جستجوی راه های بازگشت آنچه از دست رفته شده، هست. به عبارتی آخرین تلاش ها برای جلوگیری از #گسست_عاطفی از موضوع فقدان در این مرحله رخ می دهد.
در این مرحله شارژ اطلاعاتی اطرافیان درباره عدم امکان بازگشت موضوع فقدان و اظهار #همدلی با وی می تواند راهگشا باشد.
۴- #افسردگی: زمانی است که فرد به سوگ مینشیند و سوگواری ناشی از فقدان در این مرحله رخ میدهد. این مرحله فرصتی است برای بازیابی منابع فردی و به واسطه کاهش فعالیت فردی، این فرصت می تواند پیش زمینه ای برای ورود توانمندتر به مرحله آخر باشد. لازم به ذکر است که افراد زیادی هستند که در این مرحله #تثبیت شده و هیچ گاه آن فقدان را نمی پذیرند که در این حالت فرایند سوگ به سمت اختلال افسردگی تغییر مسیر می دهد. از این رو با توجه به میزان منابع فردی و حمایت اجتماعی وی و در صورت عدم وجود این موارد، می توان از #مشاور جهت پذیرش فقدان و پیشگیری از آسیب بیشتر کمک گرفت.
۵- #پذیرش: در این مرحله فرد با فقدان کنار آمده و آن را به عنوان بخشی از زندگی خود قبول می کند، برای آینده و تغییر سبک زندگی بر اساس عدم وجود موضوع فقدان، برنامه ریزی کرده و گام به گام به هدف جدید (که همان روال معمولی زندگی است) نزدیک می شود.
در پایان نیز لازم به ذکر است که طول مدت این مراحل با توجه به موضوع از دست رفته، بین ۲ تا ۶ ماه متغیر است. به عبارتی به طور طبیعی فرد در رویارویی با هر نوع فقدانی، حداکثر تا ۶ ماه این مراحل را طی می کند و در صورت مشاهده طولانی تر شدن، به واسطه پیشگیری از بروز افسردگی و #اختلالات_اضطرابی و دیگر اختلالات، مراجعه به مشاور توصیه می گردد.
شاد باشید
✍ #دکترسیدحامدواحدی
t.me/dr_hamedvahedi
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
✅ مراحل رویارویی با پدیده فقدان یا به عبارتی مراحل #سوگواری:
بر اساس پژوهش ها آدمیان در برخورد با فقدان، واکنش های تاحدی شبیه به هم را انجام می دهند و تفاوت واکنش به عوامل مختلفی از جمله نوع فقدان معطوف می گردد. به عنوان مثال شکست عشقی نوعی فقدان است و به واسطه از دست دادن و فقدان معشوق فرد سوگوار آن می شود. خیانت می تواند مثالی دیگر از فقدان باشد. فقدانی که به خاطر از دست دادن اعتماد رخ داده و از این رو فرد به سوگ می نشیند. لذا نیاز است تا افق دید خود را درباره پدیده سوگواری صرفاً از موضوع مرگ گسترده تر کرده و آن را به تمامی فرآیندهای فقدان تعمیم بخشیم.
با این توضیح مختصر برای شناخت بیشتر این پدیده که به منظور کاهش آسیب ناشی از آن بسیار مفید است، مراحل سوگ بر طبق نظریه #الیزابت_کوبلر_راس در ادامه به طور مختصری بیان می شود. لازم به ذکر است یک سوی طبیعی دارای شدت و مدت زمان تعریف شده است و فرد هر چه زودتر این مراحل را پشت سر بگذارد آسیب ناشی از فقدان را به میزان کمتری متحمل خواهد شد.
۱- مرحله #انکار: که در آن فرد #واقعیت را قبول نکرده و سعی در حذف رخداد آن دارد. در این مرحله به واسطه دردناک بودن اتفاق صورت گرفته، فرد از رویارویی با آن سر باز زده و اصل واقعیت را انکار میکند.
رویارویی بیشتر با اصل قضیه می تواند در جهت عبور از این مرحله کارساز باشد.
۲- #خشم و عصبانیت: فرد با واقعیت روبرو شده و به واسطه عدم توانایی در حل بحران مذکور و بر طبق الگوی واکنش جنگ و گریز، به مقابله با واقعیت بر می خیزد.
صحبت با دیگران درباره #احساسات درونی و محتوای خشم به وجود آمده، میتواند برای گذر از این مرحله کمک کننده باشد.
۳- چانه زنی: عصبانیت تا حدی تعدیل شده است و حال، فرد سعی در جستجوی راه های بازگشت آنچه از دست رفته شده، هست. به عبارتی آخرین تلاش ها برای جلوگیری از #گسست_عاطفی از موضوع فقدان در این مرحله رخ می دهد.
در این مرحله شارژ اطلاعاتی اطرافیان درباره عدم امکان بازگشت موضوع فقدان و اظهار #همدلی با وی می تواند راهگشا باشد.
۴- #افسردگی: زمانی است که فرد به سوگ مینشیند و سوگواری ناشی از فقدان در این مرحله رخ میدهد. این مرحله فرصتی است برای بازیابی منابع فردی و به واسطه کاهش فعالیت فردی، این فرصت می تواند پیش زمینه ای برای ورود توانمندتر به مرحله آخر باشد. لازم به ذکر است که افراد زیادی هستند که در این مرحله #تثبیت شده و هیچ گاه آن فقدان را نمی پذیرند که در این حالت فرایند سوگ به سمت اختلال افسردگی تغییر مسیر می دهد. از این رو با توجه به میزان منابع فردی و حمایت اجتماعی وی و در صورت عدم وجود این موارد، می توان از #مشاور جهت پذیرش فقدان و پیشگیری از آسیب بیشتر کمک گرفت.
۵- #پذیرش: در این مرحله فرد با فقدان کنار آمده و آن را به عنوان بخشی از زندگی خود قبول می کند، برای آینده و تغییر سبک زندگی بر اساس عدم وجود موضوع فقدان، برنامه ریزی کرده و گام به گام به هدف جدید (که همان روال معمولی زندگی است) نزدیک می شود.
در پایان نیز لازم به ذکر است که طول مدت این مراحل با توجه به موضوع از دست رفته، بین ۲ تا ۶ ماه متغیر است. به عبارتی به طور طبیعی فرد در رویارویی با هر نوع فقدانی، حداکثر تا ۶ ماه این مراحل را طی می کند و در صورت مشاهده طولانی تر شدن، به واسطه پیشگیری از بروز افسردگی و #اختلالات_اضطرابی و دیگر اختلالات، مراجعه به مشاور توصیه می گردد.
شاد باشید
✍ #دکترسیدحامدواحدی
t.me/dr_hamedvahedi
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
Telegram
دکتر حامد واحدی اردکانی
اینستاگرام
www.instagram.com/dr_hamedvahedi
www.instagram.com/dr_hamedvahedi
چه #همدلی و همزبونی لذت بخشی
در یک بیت، #مولانا فرآیند #روان_درمانی و اتمسفر اتاق #مشاوره رو گفت...
t.me/dr_hamedvahedi
@tabaadolenazar
instagram.com/dr_hamed.vahedi
#drhamedvahedi
در یک بیت، #مولانا فرآیند #روان_درمانی و اتمسفر اتاق #مشاوره رو گفت...
t.me/dr_hamedvahedi
@tabaadolenazar
instagram.com/dr_hamed.vahedi
#drhamedvahedi