#روان_حکایت_نامه!؟
#مقاله
حکایت #فرویدالدوله (قسمت اول)
اندر حکایات آمده است که در عهدی نه چندان قدیم، طبیبی از بلاد اتریش به نام زیگموند بن ژاکوب التجار فرویدالممالک ملقب به فرویدالدوله ادعایی بس ثقیل در باب علم النفس (روان شناسی) کرد که گویی ثقل آن از ثقیل ترین جرثقیل هم ثقیل تر بود. وی گفت که منش (شخصیت) و سلوک (رفتار) آدمی در ایام بلوغ (بزرگسالی)، همانا به سبک و سیاق آنیست که والدین در ایام طفولیت و دوران نوباوگی بر وی روا داشته اند. حال آنکه میراث به ارث رسیده از طریق والد و والده و نیاکانشان که به وسیله جفت شدن طاق #خزانه_های_ژنی (اسپرم و تخمک)آنها برطبق طریقت شرمگاهی و شامگاهی ( #آمیزش_جنسی) است نیز در پدیدار گشتن آن چه در باب ایام بلوغ گفته شد تاثیری بس ژرف دارد. به علاوه فرویدالدوله از مفاهیمی بس کهن تر از ایام خود، که دارای استفاده عام بود نیز جهت وضوح بیشتر گفته خود بهره جست. #ناهشیار من جمله مفاهیم موکد، مسلم و مقدم نظریه آن طبیب بود که برای تبیین آن از مثال #کوه_یخ که در قطبین کره خاکی است یاری جست. ساختار کوه یخ به گونه ایست که بخش اعظم آن در زیر آب و قِسم اصغر آن بر روی آب است. حال آنکه محتوای ذهن همچون کوه یخ دارای بخش آگاه (قسم بالای آب) و بخش ناآگاه (قسم زیر آب) است. از این رو همانگونه که دیدگان، دیدنِ تنها بخش صغیر و روی آب کوه یخ را توان یاری است، همانا آنچه به عنوان محتوای فکر و ذهن و خاطرات از آن یاد می کنیم نیز تنها بخش هوشیار آن است و نه تمام آن. زهی خیال باطل که بخش عظیم ذهن همانند بخش زیر آب کوه مذکور در حیطه ناهشیار است. پس تو گویی هست لیک در حصار آگاهی نیست. از دیگر رو، آنچه در باب طریقت خزانه ژنی و سلوک والدین در ایام طفولیت سخن رفت، همانیست که شکل دهنده محتوای همین ناهشیار است. زیگموند بن ژاکوب از این گفته نیز پا فراتر نهاده و مدعی گردید که علت آنچه در ایام بلوغ از ما سر می زند، همان ناهشیاریست که از بودن آن ناآگاهیم.
با نقل این قول به حکیمان و ادیبان و مرشدان و مریدانشان که آری، آدمی صاحب سلوکی است که علت رخداد آن را همی ندانستندی، پس آنان برآشفتندی و جامه دریدندی و در معیت اهل طریقت بر وی بشوریدندی که این چه سخن ناصواب و نارواییست که بر زبان روانه می سازی؟ حال آنکه ما صاحب اراده بودندیم و هستندیم و خواهیم بودندیم و هر آنچه را خواستندیم در عمل جاری سازندیندیم. پس از آنجایی که آن طبیب عصب شناس (نورولوژیست) اتریشی صاحب طبیعتی بس نقدپذیر و دانش مدار بود، بَرگینه سیگاری سترگ آتش زدیدندی و با درون دادن پر مایه پُکی و برون دادن غلیظ دودی که گویی مُمِد حیات است و مفرح ذات، گفت: آقایون داداشام الکی واسه ما قاط بازی در نیارینو خودتونو به دو قسمت مساوی تقسیم نکنید، دو زار دندون رو جیگر بزارین تا حالیتون کنم.
پس با نیرویی مضاعف به جهت تبیین ادعای خویش به پا خاست و به کندوکاو بیشتر در زمینه علوم سلوک همت گماشت.
https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#مقاله
حکایت #فرویدالدوله (قسمت اول)
اندر حکایات آمده است که در عهدی نه چندان قدیم، طبیبی از بلاد اتریش به نام زیگموند بن ژاکوب التجار فرویدالممالک ملقب به فرویدالدوله ادعایی بس ثقیل در باب علم النفس (روان شناسی) کرد که گویی ثقل آن از ثقیل ترین جرثقیل هم ثقیل تر بود. وی گفت که منش (شخصیت) و سلوک (رفتار) آدمی در ایام بلوغ (بزرگسالی)، همانا به سبک و سیاق آنیست که والدین در ایام طفولیت و دوران نوباوگی بر وی روا داشته اند. حال آنکه میراث به ارث رسیده از طریق والد و والده و نیاکانشان که به وسیله جفت شدن طاق #خزانه_های_ژنی (اسپرم و تخمک)آنها برطبق طریقت شرمگاهی و شامگاهی ( #آمیزش_جنسی) است نیز در پدیدار گشتن آن چه در باب ایام بلوغ گفته شد تاثیری بس ژرف دارد. به علاوه فرویدالدوله از مفاهیمی بس کهن تر از ایام خود، که دارای استفاده عام بود نیز جهت وضوح بیشتر گفته خود بهره جست. #ناهشیار من جمله مفاهیم موکد، مسلم و مقدم نظریه آن طبیب بود که برای تبیین آن از مثال #کوه_یخ که در قطبین کره خاکی است یاری جست. ساختار کوه یخ به گونه ایست که بخش اعظم آن در زیر آب و قِسم اصغر آن بر روی آب است. حال آنکه محتوای ذهن همچون کوه یخ دارای بخش آگاه (قسم بالای آب) و بخش ناآگاه (قسم زیر آب) است. از این رو همانگونه که دیدگان، دیدنِ تنها بخش صغیر و روی آب کوه یخ را توان یاری است، همانا آنچه به عنوان محتوای فکر و ذهن و خاطرات از آن یاد می کنیم نیز تنها بخش هوشیار آن است و نه تمام آن. زهی خیال باطل که بخش عظیم ذهن همانند بخش زیر آب کوه مذکور در حیطه ناهشیار است. پس تو گویی هست لیک در حصار آگاهی نیست. از دیگر رو، آنچه در باب طریقت خزانه ژنی و سلوک والدین در ایام طفولیت سخن رفت، همانیست که شکل دهنده محتوای همین ناهشیار است. زیگموند بن ژاکوب از این گفته نیز پا فراتر نهاده و مدعی گردید که علت آنچه در ایام بلوغ از ما سر می زند، همان ناهشیاریست که از بودن آن ناآگاهیم.
با نقل این قول به حکیمان و ادیبان و مرشدان و مریدانشان که آری، آدمی صاحب سلوکی است که علت رخداد آن را همی ندانستندی، پس آنان برآشفتندی و جامه دریدندی و در معیت اهل طریقت بر وی بشوریدندی که این چه سخن ناصواب و نارواییست که بر زبان روانه می سازی؟ حال آنکه ما صاحب اراده بودندیم و هستندیم و خواهیم بودندیم و هر آنچه را خواستندیم در عمل جاری سازندیندیم. پس از آنجایی که آن طبیب عصب شناس (نورولوژیست) اتریشی صاحب طبیعتی بس نقدپذیر و دانش مدار بود، بَرگینه سیگاری سترگ آتش زدیدندی و با درون دادن پر مایه پُکی و برون دادن غلیظ دودی که گویی مُمِد حیات است و مفرح ذات، گفت: آقایون داداشام الکی واسه ما قاط بازی در نیارینو خودتونو به دو قسمت مساوی تقسیم نکنید، دو زار دندون رو جیگر بزارین تا حالیتون کنم.
پس با نیرویی مضاعف به جهت تبیین ادعای خویش به پا خاست و به کندوکاو بیشتر در زمینه علوم سلوک همت گماشت.
https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#روان_حکایت_نامه!؟
#مقاله
حکایت #فرویدالدوله (قسمت دوم و پایانی)
برای اینکار دست به انجام سبک مداوای روانی ( #روان_درمانی) با عنوان #روان_کاوی زد. مکتبی که در آن از طریق فنون عدیده ای همچون #تحلیل_رویا و یا #تداعی_آزاد و ... به محتوای ناهشیار افراد دست یازیده و با آشکارا نمودن آن به فرد، به مداوای دردها و زخم ها و آسیب های روانی، همچون پادزهری بر زهر اقدام نمود. گویی با هشیار گشتن ناهشیار، آدمی از بند اسارت گذشته خویش آزاد گشتیدندی و با تولدی دوباره، به شناختی نو از خویش نائل می گردد. مداوای مریضان لاعلاجی که همچون گِردالویی چمن فرسا (توپ فوتبال)، از این مریضخانه به آن مریضخانه مشایعت می گشتند (پاس داده میشدن) و یکباره فرصت زندگانی را تلف می کردند، گواهی بس کافی و وافی بر ادعای خویش و نیز مُهری بود بر کام منتقدان. از آن پس هر آنکه در جهت موافقت یا مخالفت با مکتب ابوآنا (آنا فروید دختر زیگموند فروید بود که خود صاحب سبک در روان کاوی شد) به تحقیق و تفحص پرداخت، فارغ از هرآنچه به دست آورد، خواسته یا ناخواسته به پیشرفت علم النفس همت گماشت. چیزی که فرویدالدوله همچون نوستراداموس زمانه به پیشگویی آن اقدام نموده بود. او در پاسخ به سوالی که از وی شده بود تا ناهشیار را به طور کامل برای مریدان خویش توضیح دهد، اینگونه سخن روانه داشت که: همی این پرسش را پاسخی از من نخواهید شنید. چرا که با نگفتن آن، دو رخ داد، رخ خواهد داد. نخست اینکه برای اثبات یا رد سخن من، اجبار در انجام تحقیق و تفحص علمی خواهید داشت که اگر این بنده حقیر پاسخ این پرسش را بیان دارم گویی به علم و معرفت خیانت کردیدندم و پیشرفت آن را بازداری خواهم نمود و دوم آنکه با نگفتن آن، تا سال های سال نام و مرام و مسلک من در حافظه آیندگان زنده خواهد ماند.
فی الحال هشتاد و اندی سال است که از پس این سخن، روز و ماه و سال گشته است و این بنده حقیر روان شناس در گوشه ای از این کره خاکی به نام ایران زمین، در وصف ژرفای بحر علم آن دانشمند فرزانه با این سبک و سیاق همچون قطره ای در جهت مشروب ساختن تشنگان از شراب آن دریای علم در این اینترنت مجال دل آشوب و سرگردان با قلم ورزی مجازی، سیاه مشق می نمایم. در عجبم گویی آن طبیب دانا، به واقع پیشگویی نیز می دانست.
امید دارم این مقاله پرایراد با این سبک و سیاقِ حتی المقدور طنزگونه که صرفا جهت پذیرش بیشتر در اذهانی به تحریر درآمده که شاید از فزونی اطلاعات این زمانه سریع و صریح و شاید خشن مشوش گردیده، همچون برگ سبزی تحفه درویش، سهمی در نهادینه کردن و نیز افزایش آگاهی مردم ایران زمین، از لزوم شناخت ابعاد ناشناخته خود در جهت افزایش #سلامت_روان داشته باشد. بسی نمی دانم که در جهت نیل به این هدف، چقدر پیروز بوده ام.
اما این را می دانم که بهتر است بدانیم و بخواهیم که بشناسیم خویش را بیش از پیش...
به امید روزگاران بهتر
#دکتر_سید_حامد_واحدی
#متخصص_روان_شناسی_سلامت
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
#مقاله
حکایت #فرویدالدوله (قسمت دوم و پایانی)
برای اینکار دست به انجام سبک مداوای روانی ( #روان_درمانی) با عنوان #روان_کاوی زد. مکتبی که در آن از طریق فنون عدیده ای همچون #تحلیل_رویا و یا #تداعی_آزاد و ... به محتوای ناهشیار افراد دست یازیده و با آشکارا نمودن آن به فرد، به مداوای دردها و زخم ها و آسیب های روانی، همچون پادزهری بر زهر اقدام نمود. گویی با هشیار گشتن ناهشیار، آدمی از بند اسارت گذشته خویش آزاد گشتیدندی و با تولدی دوباره، به شناختی نو از خویش نائل می گردد. مداوای مریضان لاعلاجی که همچون گِردالویی چمن فرسا (توپ فوتبال)، از این مریضخانه به آن مریضخانه مشایعت می گشتند (پاس داده میشدن) و یکباره فرصت زندگانی را تلف می کردند، گواهی بس کافی و وافی بر ادعای خویش و نیز مُهری بود بر کام منتقدان. از آن پس هر آنکه در جهت موافقت یا مخالفت با مکتب ابوآنا (آنا فروید دختر زیگموند فروید بود که خود صاحب سبک در روان کاوی شد) به تحقیق و تفحص پرداخت، فارغ از هرآنچه به دست آورد، خواسته یا ناخواسته به پیشرفت علم النفس همت گماشت. چیزی که فرویدالدوله همچون نوستراداموس زمانه به پیشگویی آن اقدام نموده بود. او در پاسخ به سوالی که از وی شده بود تا ناهشیار را به طور کامل برای مریدان خویش توضیح دهد، اینگونه سخن روانه داشت که: همی این پرسش را پاسخی از من نخواهید شنید. چرا که با نگفتن آن، دو رخ داد، رخ خواهد داد. نخست اینکه برای اثبات یا رد سخن من، اجبار در انجام تحقیق و تفحص علمی خواهید داشت که اگر این بنده حقیر پاسخ این پرسش را بیان دارم گویی به علم و معرفت خیانت کردیدندم و پیشرفت آن را بازداری خواهم نمود و دوم آنکه با نگفتن آن، تا سال های سال نام و مرام و مسلک من در حافظه آیندگان زنده خواهد ماند.
فی الحال هشتاد و اندی سال است که از پس این سخن، روز و ماه و سال گشته است و این بنده حقیر روان شناس در گوشه ای از این کره خاکی به نام ایران زمین، در وصف ژرفای بحر علم آن دانشمند فرزانه با این سبک و سیاق همچون قطره ای در جهت مشروب ساختن تشنگان از شراب آن دریای علم در این اینترنت مجال دل آشوب و سرگردان با قلم ورزی مجازی، سیاه مشق می نمایم. در عجبم گویی آن طبیب دانا، به واقع پیشگویی نیز می دانست.
امید دارم این مقاله پرایراد با این سبک و سیاقِ حتی المقدور طنزگونه که صرفا جهت پذیرش بیشتر در اذهانی به تحریر درآمده که شاید از فزونی اطلاعات این زمانه سریع و صریح و شاید خشن مشوش گردیده، همچون برگ سبزی تحفه درویش، سهمی در نهادینه کردن و نیز افزایش آگاهی مردم ایران زمین، از لزوم شناخت ابعاد ناشناخته خود در جهت افزایش #سلامت_روان داشته باشد. بسی نمی دانم که در جهت نیل به این هدف، چقدر پیروز بوده ام.
اما این را می دانم که بهتر است بدانیم و بخواهیم که بشناسیم خویش را بیش از پیش...
به امید روزگاران بهتر
#دکتر_سید_حامد_واحدی
#متخصص_روان_شناسی_سلامت
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw