🔴 از #سرکوب های خودمانی تا #خیانت های خودمانی
✍ #دکتر_فردین_علیخواه (جامعهشناس)
#عقده_فرشته_فاحشه
🔹او مردی متأهل است. چند سالی میشود که ازدواج کرده است. دریکی دو سال گذشته روابط جنسی فراهمسری را آغاز کرده است. با همسرش ارتباط جنسی منظمی دارد ولی میگوید که چندان برایش لذتبخش نیست؛ یعنی شاید ازنظر جسمی ارضاء شود ولی ازنظر روانی نمیشود. از او میخواهم که بیشتر توضیح دهد. میگوید «فانتزیهای سکسی» دارد که نمیتواند آنها را از همسرش طلب کند. بههرحال خانواده است و نمیشود آنها را فاش کرد. ولی شریک جنسی اینطور نیست و راحت میتوان برایش از فانتزیهای سکسی گفت. او یا با آن فانتزیهای سکسی راه میآید و یا میگوید خداحافظ و موضوع تمام میشود. در کلاس آسیبشناسی اجتماعی هم رد پای چنین مسئلهای را دیده بودم. برخی از دانشجویان دختر از پسرانی میگفتند که قبل از ازدواج تمایل دارند با دختری باشند که ازنظر جنسی شروشور دارد ولی بههیچوجه علاقه ندارند که با همان دختر ازدواج کنند. چون فکر میکنند که او به درد زندگی مشترک نمیخورد. روزی سوار تاکسی بودم. راننده؛ زنی را که آرایش امروزی داشت و دست کودک حدوداً پنجسالهاش را گرفته بود نشان داد و گفت: «آخه این با این قر و فر واقعاً یه مادره؟»
🔹گویی بیشتر مردان؛ کلیشهای درباره زنان ساختهاند. زنان یا ازنظر جنسی شروشور دارند و یا منفعلاند. گروه اول به درد زندگی نمیخورند! تحقیق بیشتر در این خصوص مرا با مفهومی آشنا کرد که به عقدۀ « #مریم_فاحشه» معروف است. این عقده با عناوین دیگری هم بکار رفته است که عقده فرشته-فاحشه، #معصوم_فاحشه یا #عقده_مادر_فاحشه از آن جملهاند. مردانی که به این عقده دچارند در ذهنشان دو قطب ساختهاند. قطب مریم و قطب فاحشه. ازنظر آنان زنانی که در قطب مریم قرار میگیرند قابل احتراماند و زنانی که در قطب فاحشه قرار میگیرند هرچند این مردان مجذوب آنان میشوند ولی قابلاحترام نیستند. درواقع در یکطرف، صفت مادری/ پاکدامنی قرار میگیرد و در طرف دیگر صفت هوسانگیزی/ شهوترانی، در یکطرف مقدس و در طرف دیگر گناهکار. زیگموند فروید که اولین بار از این عقده سخن گفت معتقد بود که اختلال مریم-فاحشه ریشه در کودکی مردان دارد. درواقع مردان زن ایدئال خود را از مادرشان الگوبرداری میکنند که هیچوقت در مقابل کودک شیطنتهای جنسیاش را آشکار نمیکند و این امر در ناخودآگاه کودک جای میگیرد. در ذهن برخی از این مردان حتی عشق با سکس تعارض دارد. عشاق واقعی نسبتی باهم خوابگی ندارند. شاید به همین دلیل بود که برخی از جوانان قدیمی نقل میکردند که «همان شب اول همه چیز تمام میشود» و منظورشان از این جمله تبوتاب عاشقی بود که با اولین تماس جنسی به ناگهان فروکش کرده بود و باز شاید به همین خاطر بود که یکی از همان جوانان قدیمی نقل میکرد که پس از ازدواج و قبل از سکس با دختری که بینشان چند سالی قصه عشق و عاشقی وجود داشت از او شدیداً عذرخواهی و اظهار شرمندگی کرده بود. زمانی جان مایر، خواننده آمریکایی به مجله «پلی بوی» گفته بود که ترجیح میدهد خودارضایی کند تا اینکه بخواهد با یک زن واقعی باشد. عدهای از روان شناسان آمریکایی او را دچار عقده مریم-فاحشه دانستند. همچنین نویسنده ای در پاسخ به عنوان کتاب اش با عنوان« چرا مردان به زنان هرزه گرایش دارند؟» به عقده مریم-فاحشه اشاره کرد.
🔹برخی از تحلیل گران معتقدند که وجود چنین عقدهای در مردان، موجب شده است تا جوامع به شکل خاصی با موضوع جذابیت جنسی زنان برخورد کنند. برای مثال یکی از ریشههای ختنه کردن زنان برای ممانعت از هوسانگیزی جنسی به خاطر عمومیت چنین عقدهای در جوامع مردسالار بوده است. همچنین برخی معتقدند که حتی در جوامع امروزی، زنان عموماً از وجود چنین عقدهای در مردان آگاهاند و به همین دلیل تلاش میکنند تا برای مردان در نقش یک مادر مهربان ظاهر شوند تا یک زن هوسانگیز جنسی. برخی دیگر از محققان معتقدند که عقده مریم-فاحشه در دنیای امروز از دوره نوجوانی شکل میگیرد. به دلیل دسترسی راحت به فیلمهای سکسی، نوجوانان با دیدن تصاویر ستارههای هوسانگیز صنعت پورن، خود ارضایی را آغاز میکنند و در نتیجه حتی با تشکیل خانواده، شهوت و هوسانگیزی را نه در خانواده بلکه در همان عرصهها جستجو میکنند. درواقع حساب فانتزیهای سکسی را از خانواده جدا میکنند.
🔹ریشهها هر چه باشد، نتیجه آن است که در جامعه امروزی، برخی زنان و مردان؛ فانتزیهای سکسی خود را در خانواده توسط خودشان سرکوب میکنند و در بیرون از خانه به دنبال کسانی هستند که فانتزیهای سکسیشان را با او عملی کنند.
https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
✍ #دکتر_فردین_علیخواه (جامعهشناس)
#عقده_فرشته_فاحشه
🔹او مردی متأهل است. چند سالی میشود که ازدواج کرده است. دریکی دو سال گذشته روابط جنسی فراهمسری را آغاز کرده است. با همسرش ارتباط جنسی منظمی دارد ولی میگوید که چندان برایش لذتبخش نیست؛ یعنی شاید ازنظر جسمی ارضاء شود ولی ازنظر روانی نمیشود. از او میخواهم که بیشتر توضیح دهد. میگوید «فانتزیهای سکسی» دارد که نمیتواند آنها را از همسرش طلب کند. بههرحال خانواده است و نمیشود آنها را فاش کرد. ولی شریک جنسی اینطور نیست و راحت میتوان برایش از فانتزیهای سکسی گفت. او یا با آن فانتزیهای سکسی راه میآید و یا میگوید خداحافظ و موضوع تمام میشود. در کلاس آسیبشناسی اجتماعی هم رد پای چنین مسئلهای را دیده بودم. برخی از دانشجویان دختر از پسرانی میگفتند که قبل از ازدواج تمایل دارند با دختری باشند که ازنظر جنسی شروشور دارد ولی بههیچوجه علاقه ندارند که با همان دختر ازدواج کنند. چون فکر میکنند که او به درد زندگی مشترک نمیخورد. روزی سوار تاکسی بودم. راننده؛ زنی را که آرایش امروزی داشت و دست کودک حدوداً پنجسالهاش را گرفته بود نشان داد و گفت: «آخه این با این قر و فر واقعاً یه مادره؟»
🔹گویی بیشتر مردان؛ کلیشهای درباره زنان ساختهاند. زنان یا ازنظر جنسی شروشور دارند و یا منفعلاند. گروه اول به درد زندگی نمیخورند! تحقیق بیشتر در این خصوص مرا با مفهومی آشنا کرد که به عقدۀ « #مریم_فاحشه» معروف است. این عقده با عناوین دیگری هم بکار رفته است که عقده فرشته-فاحشه، #معصوم_فاحشه یا #عقده_مادر_فاحشه از آن جملهاند. مردانی که به این عقده دچارند در ذهنشان دو قطب ساختهاند. قطب مریم و قطب فاحشه. ازنظر آنان زنانی که در قطب مریم قرار میگیرند قابل احتراماند و زنانی که در قطب فاحشه قرار میگیرند هرچند این مردان مجذوب آنان میشوند ولی قابلاحترام نیستند. درواقع در یکطرف، صفت مادری/ پاکدامنی قرار میگیرد و در طرف دیگر صفت هوسانگیزی/ شهوترانی، در یکطرف مقدس و در طرف دیگر گناهکار. زیگموند فروید که اولین بار از این عقده سخن گفت معتقد بود که اختلال مریم-فاحشه ریشه در کودکی مردان دارد. درواقع مردان زن ایدئال خود را از مادرشان الگوبرداری میکنند که هیچوقت در مقابل کودک شیطنتهای جنسیاش را آشکار نمیکند و این امر در ناخودآگاه کودک جای میگیرد. در ذهن برخی از این مردان حتی عشق با سکس تعارض دارد. عشاق واقعی نسبتی باهم خوابگی ندارند. شاید به همین دلیل بود که برخی از جوانان قدیمی نقل میکردند که «همان شب اول همه چیز تمام میشود» و منظورشان از این جمله تبوتاب عاشقی بود که با اولین تماس جنسی به ناگهان فروکش کرده بود و باز شاید به همین خاطر بود که یکی از همان جوانان قدیمی نقل میکرد که پس از ازدواج و قبل از سکس با دختری که بینشان چند سالی قصه عشق و عاشقی وجود داشت از او شدیداً عذرخواهی و اظهار شرمندگی کرده بود. زمانی جان مایر، خواننده آمریکایی به مجله «پلی بوی» گفته بود که ترجیح میدهد خودارضایی کند تا اینکه بخواهد با یک زن واقعی باشد. عدهای از روان شناسان آمریکایی او را دچار عقده مریم-فاحشه دانستند. همچنین نویسنده ای در پاسخ به عنوان کتاب اش با عنوان« چرا مردان به زنان هرزه گرایش دارند؟» به عقده مریم-فاحشه اشاره کرد.
🔹برخی از تحلیل گران معتقدند که وجود چنین عقدهای در مردان، موجب شده است تا جوامع به شکل خاصی با موضوع جذابیت جنسی زنان برخورد کنند. برای مثال یکی از ریشههای ختنه کردن زنان برای ممانعت از هوسانگیزی جنسی به خاطر عمومیت چنین عقدهای در جوامع مردسالار بوده است. همچنین برخی معتقدند که حتی در جوامع امروزی، زنان عموماً از وجود چنین عقدهای در مردان آگاهاند و به همین دلیل تلاش میکنند تا برای مردان در نقش یک مادر مهربان ظاهر شوند تا یک زن هوسانگیز جنسی. برخی دیگر از محققان معتقدند که عقده مریم-فاحشه در دنیای امروز از دوره نوجوانی شکل میگیرد. به دلیل دسترسی راحت به فیلمهای سکسی، نوجوانان با دیدن تصاویر ستارههای هوسانگیز صنعت پورن، خود ارضایی را آغاز میکنند و در نتیجه حتی با تشکیل خانواده، شهوت و هوسانگیزی را نه در خانواده بلکه در همان عرصهها جستجو میکنند. درواقع حساب فانتزیهای سکسی را از خانواده جدا میکنند.
🔹ریشهها هر چه باشد، نتیجه آن است که در جامعه امروزی، برخی زنان و مردان؛ فانتزیهای سکسی خود را در خانواده توسط خودشان سرکوب میکنند و در بیرون از خانه به دنبال کسانی هستند که فانتزیهای سکسیشان را با او عملی کنند.
https://t.me/joinchat/AAAAAEQD0Idqo9XAH092Zw
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#والدین ما و پدر بزرگ و مادر بزرگ های ما هر موقع که #خنده شان می گرفت راحت می خندیدند. اصلا فکر نمی کردند که آیا موقع خندیدن #زشت می شوند یا نه و چه کنند که موقع خندیدن #زیبایی شان حفظ شود. اصلا چکار کنند که #زیبا بخندند. هر کس هم خنده خودش را داشت و این تفاوت ها #زندگی را قشنگ تر و متنوع تر می کرد.
گاهی اوقات باید این #سوال را طرح کرد که به راستی چه کسانی با چه #رسانه هایی و با چه تبلیغاتی و با چه منافع #آشکار و #پنهانی حتی خندیدن را تبدیل به #برند کردند و می کنند؟ نحوه خندیدن را تبدیل به کالایی کردند که می توان خرید و فروش کرد. کسانی که صنعت زیباسازی خنده راه انداختند. #بلیچینگ دندان، چال گونه، عمل چانه دراز و .... آنان میلیاردر شدند و بر ما خندیدند ولی ما که #جراحی کردیم هرگز از ته دل نخندیدیم. ای کاش پولی که در این کشور صرف زیبا خندیدن میشود صرف خندیدن از ته دل می شد. #خندیدن_از_ته_دل
✍ #دکتر_فردین_علیخواه
#مقاله #دکتر_سید_حامد_واحدی #drhamedvahedi
@dr_hamedvahedi
instagram.com/dr_hamed.vahedi
pezeshkekhoob.com/doctor/16986-seyyedhamed-vahedi-ardakani
drhamedvahedi.blogfa.com
گاهی اوقات باید این #سوال را طرح کرد که به راستی چه کسانی با چه #رسانه هایی و با چه تبلیغاتی و با چه منافع #آشکار و #پنهانی حتی خندیدن را تبدیل به #برند کردند و می کنند؟ نحوه خندیدن را تبدیل به کالایی کردند که می توان خرید و فروش کرد. کسانی که صنعت زیباسازی خنده راه انداختند. #بلیچینگ دندان، چال گونه، عمل چانه دراز و .... آنان میلیاردر شدند و بر ما خندیدند ولی ما که #جراحی کردیم هرگز از ته دل نخندیدیم. ای کاش پولی که در این کشور صرف زیبا خندیدن میشود صرف خندیدن از ته دل می شد. #خندیدن_از_ته_دل
✍ #دکتر_فردین_علیخواه
#مقاله #دکتر_سید_حامد_واحدی #drhamedvahedi
@dr_hamedvahedi
instagram.com/dr_hamed.vahedi
pezeshkekhoob.com/doctor/16986-seyyedhamed-vahedi-ardakani
drhamedvahedi.blogfa.com
#لطفااگرحوصله_دارید_بخوانید
مجیدِ سمیعی جاودان یا تورانِ میرهادیِ شادروان؛ به بچه هامون چی بگیم؟
✍ #دکتر_فردین_علیخواه(جامعه شناس)
پروفسور مجید سمیعی به مناسبت جشن آغاز سال تحصیلی مهمان دانشگاه ما بود. چند نفر از دانشجویانم در اتاقم نشسته بودند. با توجه به وضعیت غیرعادی دانشگاه به مناسبت این جشن، حرف به فرار مغزها کشیده شد. یکی از دانشجویانم گفت:"استاد، شما که می گید باید موند و به کشور خدمت کرد؛ می بینید میشه از اول جوونی رفت آلمان و در یک کشور دیگه موثر بود و در اواخر عمر به وطن برگشت و اینقدر هم عزّت و احترام دید". هر چند در پاسخ به او گفتم که "شاید اشتباه فکر می کنی چون پروفسور حسابی در ایران موند و قدرش هم دونسته شد" ولی نکته ای که آن دانشجو گفت مرا به تأمّل واداشت. آنچه در این مطلب کوتاه می نویسم نه نقد عالمان، بلکه بررسی دو فرهیخته ایرانی به قصدِ تأمّل بیشتر درباره مسألۀ "ترکِ وطن" است.
🔸مجید سمیعی پس از اتمام دوره دبیرستان به کشور آلمان میرود و تحصیل در رشته پزشکی را آغاز می کند. در سال 1349 موفق به اخذ تخصص؛ و در همان سال معاون دپارتمان جراحی مغز و اعصاب دانشگاه ماینتز می شود. در سال 1350 درجۀ پروفسوری را دریافت می کند. در این سال که وضعیت اقتصادی ایران مناسب بوده و وارد دوره شکوفایی شده بود، دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) ضمن پیشنهاد ریاست دپارتمان رشته جراحی مغز و اعصاب، تلاش می کند تا او را به بازگشت به وطن و خدمت به کشورش ترغیب کند ولی ایشان زندگی و کار در آلمان را ترجیح می دهند و در سال 1356 ریاست دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات آلمان را می پذیرند که به مدت 26 سال یعنی تا سال 1382 ادامه پیدا میکند. پس از این سال به دلیل فراغت بیشتر و رفت و آمد به ایران، به تدریج اخبارشان در رسانه های کشور مطرح و در مدتی نه چندان زیاد به چهره ای ملّی تبدیل می شوند.
🔸توران میرهادی در سال 1325 به فرانسه می رود و تحصیل در رشته روان شناسی تربیتی را آغاز می کند. مادرِ ایشان؛ آلمانی بوده و با مجسمه سازی، نقاشی و موسیقی آشنایی داشت. بانو توران 5 سال بعد فارغ التحصیل می شود. با توجه به پیشینه خانوادگی و تحصیلی، او به راحتی می تواند در یکی از کشورهای اروپایی کار و زندگی کند ولی با این وجود، در حوالی سال 1330به ایران, که وضع مناسبی هم نداشت؛ بازمی گردد. پس از بازگشت، کودکستان، دبستان و مدرسۀ راهنمایی« فرهاد » را تأسیس می کند که معمولا بسیاری از شیوه های آموزشی نوین ابتدا به شکل آزمایشی در این مدارس اجراء می شدند. بانو توران در کنار کار با کودکان، به تربیت مربیان و معلمان کودک می پرداخت و دانش و تجربه خود را در اختیاز آنان قرار می داد. او بیش از 50 سال ازعمر خود را به شکل مستقیم و غیر مستقیم صرف تعلیم و تربیت کودکان ایران زمین کرد و در آبان 1395 چشم از جهان فروبست.
واقعیت آن است که سرگذشت مجید سمیعی و توران میرهادی دو مدل در زمینۀ مواجهه با ایران پس از اتمام تحصیلات در کشوری پیشرفته هستند. یکی در کشور پیشرفته می ماند و در همانجا زندگی می کند و پس از بازنشستگی به ایران بازمی گردد. دیگری با وجود امکان انتخاب یک زندگی آرام و مرفّه، خدمت به کشورش را ترجیح می دهد و علیرغم همه مشکلات و نابسامانی ها، به وطن بازمیگردد. به راستی اگر ما معلمان در معرض پرسش دانشجویان قرار بگیریم کدام مدل را باید به آنان توصیه کنیم؟ برگردند و به وطن شان خدمت کنند یا همانجا بمانند و پس از خدمات ارزنده به کشور میزبان، در دوره فراغت به ایران بیایند و "خدماتی هم" برای کشورشان انجام دهند؟ اگر پاسخ مرا بخواهید باید بگویم که مجید سمیعی را دوست دارم و برای ایشان بی نهایت احترام قائلم. ولی در مقابل بزرگ زنانی چون توران میرهادی از جایم بلند می شوم و ساعتها برایشان کف می زنم. ساعتها. آفرین.
جنبۀ دیگر موضوع اما شیوه مواجهه جامعۀ ما با حوزۀ کاریِ این دو فرهیخته است. وقتی عکس مجید سمیعی را در قسمت عکس سایت گوگل جستجو میکنم دهها نفر از مقامات و بازیگران مختلف را میبینم که خودشان را به زور به او چسبانده اند! ولی وقتی عکس توران میرهادی را جستجو میکنم بیشترِ عکسهای او تکی و پرتره هستند و تاریخِ عکسها گویای آن است که بیشترِ آنها پس از مرگش منتشر شده اند. قبل از مرگ هیچ حرفی از او نیست. تقریبا هیچ حرفی!
جامعۀ قدرناشناسی هستیم. عالمان حوزه پزشکی و آنان که مغز و قلب را جراحی می کنند همواره دیده میشوند چون با جسم سروکار دارند ولی عالمان علوم انسانی که با تربیت ، رفتار و کردار انسانها سروکار دارند و عمر خود را در این مسیر سپری کرده اند دیده نمیشوند. جامعۀ ما بیماری جسمی را خیلی خوب می فهمد ولی عقب ماندگی تربیتی را نه😔
برگرفته از کانال
@Fardinalikhah
instagram.com/dr_hamed.vahedi
@dr_hamedvahedi
#drhamedvahedi
#یک_جرعه_تامل #زندگی_روزمره
مجیدِ سمیعی جاودان یا تورانِ میرهادیِ شادروان؛ به بچه هامون چی بگیم؟
✍ #دکتر_فردین_علیخواه(جامعه شناس)
پروفسور مجید سمیعی به مناسبت جشن آغاز سال تحصیلی مهمان دانشگاه ما بود. چند نفر از دانشجویانم در اتاقم نشسته بودند. با توجه به وضعیت غیرعادی دانشگاه به مناسبت این جشن، حرف به فرار مغزها کشیده شد. یکی از دانشجویانم گفت:"استاد، شما که می گید باید موند و به کشور خدمت کرد؛ می بینید میشه از اول جوونی رفت آلمان و در یک کشور دیگه موثر بود و در اواخر عمر به وطن برگشت و اینقدر هم عزّت و احترام دید". هر چند در پاسخ به او گفتم که "شاید اشتباه فکر می کنی چون پروفسور حسابی در ایران موند و قدرش هم دونسته شد" ولی نکته ای که آن دانشجو گفت مرا به تأمّل واداشت. آنچه در این مطلب کوتاه می نویسم نه نقد عالمان، بلکه بررسی دو فرهیخته ایرانی به قصدِ تأمّل بیشتر درباره مسألۀ "ترکِ وطن" است.
🔸مجید سمیعی پس از اتمام دوره دبیرستان به کشور آلمان میرود و تحصیل در رشته پزشکی را آغاز می کند. در سال 1349 موفق به اخذ تخصص؛ و در همان سال معاون دپارتمان جراحی مغز و اعصاب دانشگاه ماینتز می شود. در سال 1350 درجۀ پروفسوری را دریافت می کند. در این سال که وضعیت اقتصادی ایران مناسب بوده و وارد دوره شکوفایی شده بود، دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) ضمن پیشنهاد ریاست دپارتمان رشته جراحی مغز و اعصاب، تلاش می کند تا او را به بازگشت به وطن و خدمت به کشورش ترغیب کند ولی ایشان زندگی و کار در آلمان را ترجیح می دهند و در سال 1356 ریاست دپارتمان جراحی مغز و اعصاب در بیمارستان نورداشتات آلمان را می پذیرند که به مدت 26 سال یعنی تا سال 1382 ادامه پیدا میکند. پس از این سال به دلیل فراغت بیشتر و رفت و آمد به ایران، به تدریج اخبارشان در رسانه های کشور مطرح و در مدتی نه چندان زیاد به چهره ای ملّی تبدیل می شوند.
🔸توران میرهادی در سال 1325 به فرانسه می رود و تحصیل در رشته روان شناسی تربیتی را آغاز می کند. مادرِ ایشان؛ آلمانی بوده و با مجسمه سازی، نقاشی و موسیقی آشنایی داشت. بانو توران 5 سال بعد فارغ التحصیل می شود. با توجه به پیشینه خانوادگی و تحصیلی، او به راحتی می تواند در یکی از کشورهای اروپایی کار و زندگی کند ولی با این وجود، در حوالی سال 1330به ایران, که وضع مناسبی هم نداشت؛ بازمی گردد. پس از بازگشت، کودکستان، دبستان و مدرسۀ راهنمایی« فرهاد » را تأسیس می کند که معمولا بسیاری از شیوه های آموزشی نوین ابتدا به شکل آزمایشی در این مدارس اجراء می شدند. بانو توران در کنار کار با کودکان، به تربیت مربیان و معلمان کودک می پرداخت و دانش و تجربه خود را در اختیاز آنان قرار می داد. او بیش از 50 سال ازعمر خود را به شکل مستقیم و غیر مستقیم صرف تعلیم و تربیت کودکان ایران زمین کرد و در آبان 1395 چشم از جهان فروبست.
واقعیت آن است که سرگذشت مجید سمیعی و توران میرهادی دو مدل در زمینۀ مواجهه با ایران پس از اتمام تحصیلات در کشوری پیشرفته هستند. یکی در کشور پیشرفته می ماند و در همانجا زندگی می کند و پس از بازنشستگی به ایران بازمی گردد. دیگری با وجود امکان انتخاب یک زندگی آرام و مرفّه، خدمت به کشورش را ترجیح می دهد و علیرغم همه مشکلات و نابسامانی ها، به وطن بازمیگردد. به راستی اگر ما معلمان در معرض پرسش دانشجویان قرار بگیریم کدام مدل را باید به آنان توصیه کنیم؟ برگردند و به وطن شان خدمت کنند یا همانجا بمانند و پس از خدمات ارزنده به کشور میزبان، در دوره فراغت به ایران بیایند و "خدماتی هم" برای کشورشان انجام دهند؟ اگر پاسخ مرا بخواهید باید بگویم که مجید سمیعی را دوست دارم و برای ایشان بی نهایت احترام قائلم. ولی در مقابل بزرگ زنانی چون توران میرهادی از جایم بلند می شوم و ساعتها برایشان کف می زنم. ساعتها. آفرین.
جنبۀ دیگر موضوع اما شیوه مواجهه جامعۀ ما با حوزۀ کاریِ این دو فرهیخته است. وقتی عکس مجید سمیعی را در قسمت عکس سایت گوگل جستجو میکنم دهها نفر از مقامات و بازیگران مختلف را میبینم که خودشان را به زور به او چسبانده اند! ولی وقتی عکس توران میرهادی را جستجو میکنم بیشترِ عکسهای او تکی و پرتره هستند و تاریخِ عکسها گویای آن است که بیشترِ آنها پس از مرگش منتشر شده اند. قبل از مرگ هیچ حرفی از او نیست. تقریبا هیچ حرفی!
جامعۀ قدرناشناسی هستیم. عالمان حوزه پزشکی و آنان که مغز و قلب را جراحی می کنند همواره دیده میشوند چون با جسم سروکار دارند ولی عالمان علوم انسانی که با تربیت ، رفتار و کردار انسانها سروکار دارند و عمر خود را در این مسیر سپری کرده اند دیده نمیشوند. جامعۀ ما بیماری جسمی را خیلی خوب می فهمد ولی عقب ماندگی تربیتی را نه😔
برگرفته از کانال
@Fardinalikhah
instagram.com/dr_hamed.vahedi
@dr_hamedvahedi
#drhamedvahedi
#یک_جرعه_تامل #زندگی_روزمره
#اگر_حوصله_دارید_بخوانید.
✍ #دکتر_فردین_علیخواه
این روزها در شبکههای اجتماعی، هر کس وارد گروهی میشود در زیر کلمه members آن گروه، عکسهایی از #زنان و مردانی میبیند که به راحتی می تواند به آنها پیام بدهد. رفتار "برخی از" هموطنان (بیشتر #مردان) در قبال این عکسها قابلتأمل است. آنان روزی چند بار مدام ذوقمرگ میشوند. مدام انگشت اشاره را روی صفحۀ تلفن همراه ُسر میدهند و عکسهای دیگران را یکییکی مرور میکنند. روی بعضی از عکسها مکث میکنند؛ ضربۀ آرامی بهعکس زده و صبر میکنند تا عکس در سایز بزرگ بالا بیاید. گاهی با دیدن برخی عکسها هیجانزده میشوند و با خودشان حرف میزنند:" این عکسو نگا! این حتماً اهلشه! مگه میشه نباشه؟" و لحظههای خوش ذوقمرگی آنان همچنان ادامه مییابد.
#ویکتور_فرانکل روانپزشک اتریشی بر اساس خاطرات خود از دوران سخت و طاقتفرسای اسارت در اردوگاههای کار اجباری نازیها در #کتاب "انسان در جستجوی معنا" میگوید که باید مراقب کسانی بود که پس از اسارتِ طولانیمدت؛ آزاد میشوند. آثار تلخ #محرومیت سختی که آنان تجربه کردهاند بهآسانی برطرف نخواهد شد و به همین دلیل احتمال میرود که آنان بیمهابا دست به هر کاری بزنند. مثلاً آنقدر غذا بخورند تا بمیرند! باید زمانی سپری شود تا آنان به زندگی عادی بازگردند.
شبکه های اجتماعی فرصتهای جدیدی فراهم کردهاند که یافتن نام و ارسال پیام به خانمها یکی از آنهاست. جامعه ما در خصوص ارتباط با جنس مخالف، آدمهای محروم بسیاری داشته است. به همین دلیل برخی از هموطنان طاقتِ دیدنِ اینهمه #زن و امکان ارسال آسان پیام برای آنها را ندارند. اساساً یاد نگرفتهاند که امکان آسان ارسال پیام به افراد نمیتواند موجب فرصتطلبی و مزاحمت شود. متأسفانه در این خصوص فرایندِ اجتماعی شدن ما نیز ضعفهایی دارد. یعنی نه در #کودکی بلکه در بزرگسالی باید یاد بگیریم که ارتباط محترمانه چگونه است، حفظ شأن آدمها یعنی چه، حقوق طبیعی هر آدم چیست، چه هنجارهایی را باید در ارتباط با دیگران رعایت کرد، اینکه نوع پوشش یا آرایش یک خانم در یک عکس به معنای " دعوتنامه" نیست. جایی میخواندم که در دهههای قبل برخی از زنان معترضِ اروپایی روی دامنشان مقوای کوچکی میچسباندند و روی آن خطاب به مردان مینوشتند:" نگاه نکن. دامن کوتاه من تو را به چیزی دعوت نمیکند، این فقط یک دامن است".
روزی در جادههای خارج از شهر فردی را سوار کردم و در طول جاده همصحبت شدیم. میگفت یکبار در #نوجوانی میخواسته به #دختر همسایه پیام بدهد که #عاشق او شده است و برای همین شلوار خودش را پایین کشیده!!! از او پرسیدم چرا شلوارت را پایین کشیدی؟ گفت "خب میخواستم به او بگویم عاشقش شدهام! او ماده بود"!!! . متأسفانه کم نیستند کسانی که در شبکههای اجتماعی بیشتر از آنکه نشان دهند آدماند نشان میدهند که " نر " یا " ماده" اند!
مسئله دیگر جامعه ما " بیاخلاقی" در فضای مجازی است. آدمهای محروم و مبهوت! -که قبلاً درباره آنان گفتم –در ارسال پیامهای بیشرمانه مقیّد به هیچ حدومرز اخلاقی و عرفی نیستند. احساس میکنند که هیچکس آنها را نمیبیند. از هر عکسی خوششان آمد بیدرنگ برای صاحب عکس پیشنهاد بیشرمانه میفرستند. متأهل یا مجرد بودن یا موقعیت اجتماعی صاحب عکس هیچ تأثیری در تصمیم آنان ندارد. در دیزی باز است و حیائی در گربه نمانده است! البته ناگفته نماند که بعضی از همین آدمهای محروم و مبهوت که پیشنهادهای بیشرمانه میفرستند خودشان متأهلاند و البته بسیار هم سختگیر برای همسرشان!
شاید این دوره، دورهای موقت باشد. یعنی آدمها با آزمایش و خطا؛ بهتدریج یاد بگیرند که چه هنجارهایی را باید در ارتباطات اجتماعی رعایت کنند. ولی دراینبین قطعاً مشکلات و آسیبهایی بروز خواهد یافت که باید نسبت به آنها آگاه بود. این آسیبها درجاهایی بیشتر است که در آنها فاصله بین #زندگی واقعی و آنچه در شبکههای اجتماعی جریان دارد بسیار زیاد است. جایی که در دنیای واقعی از تفکیک جنسیتی صحبت میشود و دنیای مجازی بار تبعات آنرا به دوش میکشد. جایی که نهادهای آموزشی و پرورشی؛ تعامل اجتماعی صحیح بین دختر و #پسر را به دانش آموزان یاد نمیدهند. در دبیرستانها "روش محترمانه ارائه پیشنهاد و روش محترمانه رد پیشنهاد" به جنس مخالف؛ در دروس مهارتهای اجتماعی گنجانده نمیشود. مدتی قبل یکی از همین صدها جملۀ حکیمانۀ منتشرشده در تلگرام را میخواندم که میگفت "هر آنچه #سرکوب شود به شکل دیگری بازخواهد گشت". شبکه های اجتماعی بار خیلی از مسائل اجتماعیِ خارج از خودشان را بر دوش میکشد. بسیاری از ضعفهای اجتماعی جامعۀ ایرانی در شبکه های اجتماعی سر باز می کند و بیرون میزند!
برگرفته از کانال تلگرامی
@fardinalikhah
#بازنشر
#یک_جرعه_تامل
t.me/dr_hamedvahedi
instagram.com/dr_hamed.vahedi
✍ #دکتر_فردین_علیخواه
این روزها در شبکههای اجتماعی، هر کس وارد گروهی میشود در زیر کلمه members آن گروه، عکسهایی از #زنان و مردانی میبیند که به راحتی می تواند به آنها پیام بدهد. رفتار "برخی از" هموطنان (بیشتر #مردان) در قبال این عکسها قابلتأمل است. آنان روزی چند بار مدام ذوقمرگ میشوند. مدام انگشت اشاره را روی صفحۀ تلفن همراه ُسر میدهند و عکسهای دیگران را یکییکی مرور میکنند. روی بعضی از عکسها مکث میکنند؛ ضربۀ آرامی بهعکس زده و صبر میکنند تا عکس در سایز بزرگ بالا بیاید. گاهی با دیدن برخی عکسها هیجانزده میشوند و با خودشان حرف میزنند:" این عکسو نگا! این حتماً اهلشه! مگه میشه نباشه؟" و لحظههای خوش ذوقمرگی آنان همچنان ادامه مییابد.
#ویکتور_فرانکل روانپزشک اتریشی بر اساس خاطرات خود از دوران سخت و طاقتفرسای اسارت در اردوگاههای کار اجباری نازیها در #کتاب "انسان در جستجوی معنا" میگوید که باید مراقب کسانی بود که پس از اسارتِ طولانیمدت؛ آزاد میشوند. آثار تلخ #محرومیت سختی که آنان تجربه کردهاند بهآسانی برطرف نخواهد شد و به همین دلیل احتمال میرود که آنان بیمهابا دست به هر کاری بزنند. مثلاً آنقدر غذا بخورند تا بمیرند! باید زمانی سپری شود تا آنان به زندگی عادی بازگردند.
شبکه های اجتماعی فرصتهای جدیدی فراهم کردهاند که یافتن نام و ارسال پیام به خانمها یکی از آنهاست. جامعه ما در خصوص ارتباط با جنس مخالف، آدمهای محروم بسیاری داشته است. به همین دلیل برخی از هموطنان طاقتِ دیدنِ اینهمه #زن و امکان ارسال آسان پیام برای آنها را ندارند. اساساً یاد نگرفتهاند که امکان آسان ارسال پیام به افراد نمیتواند موجب فرصتطلبی و مزاحمت شود. متأسفانه در این خصوص فرایندِ اجتماعی شدن ما نیز ضعفهایی دارد. یعنی نه در #کودکی بلکه در بزرگسالی باید یاد بگیریم که ارتباط محترمانه چگونه است، حفظ شأن آدمها یعنی چه، حقوق طبیعی هر آدم چیست، چه هنجارهایی را باید در ارتباط با دیگران رعایت کرد، اینکه نوع پوشش یا آرایش یک خانم در یک عکس به معنای " دعوتنامه" نیست. جایی میخواندم که در دهههای قبل برخی از زنان معترضِ اروپایی روی دامنشان مقوای کوچکی میچسباندند و روی آن خطاب به مردان مینوشتند:" نگاه نکن. دامن کوتاه من تو را به چیزی دعوت نمیکند، این فقط یک دامن است".
روزی در جادههای خارج از شهر فردی را سوار کردم و در طول جاده همصحبت شدیم. میگفت یکبار در #نوجوانی میخواسته به #دختر همسایه پیام بدهد که #عاشق او شده است و برای همین شلوار خودش را پایین کشیده!!! از او پرسیدم چرا شلوارت را پایین کشیدی؟ گفت "خب میخواستم به او بگویم عاشقش شدهام! او ماده بود"!!! . متأسفانه کم نیستند کسانی که در شبکههای اجتماعی بیشتر از آنکه نشان دهند آدماند نشان میدهند که " نر " یا " ماده" اند!
مسئله دیگر جامعه ما " بیاخلاقی" در فضای مجازی است. آدمهای محروم و مبهوت! -که قبلاً درباره آنان گفتم –در ارسال پیامهای بیشرمانه مقیّد به هیچ حدومرز اخلاقی و عرفی نیستند. احساس میکنند که هیچکس آنها را نمیبیند. از هر عکسی خوششان آمد بیدرنگ برای صاحب عکس پیشنهاد بیشرمانه میفرستند. متأهل یا مجرد بودن یا موقعیت اجتماعی صاحب عکس هیچ تأثیری در تصمیم آنان ندارد. در دیزی باز است و حیائی در گربه نمانده است! البته ناگفته نماند که بعضی از همین آدمهای محروم و مبهوت که پیشنهادهای بیشرمانه میفرستند خودشان متأهلاند و البته بسیار هم سختگیر برای همسرشان!
شاید این دوره، دورهای موقت باشد. یعنی آدمها با آزمایش و خطا؛ بهتدریج یاد بگیرند که چه هنجارهایی را باید در ارتباطات اجتماعی رعایت کنند. ولی دراینبین قطعاً مشکلات و آسیبهایی بروز خواهد یافت که باید نسبت به آنها آگاه بود. این آسیبها درجاهایی بیشتر است که در آنها فاصله بین #زندگی واقعی و آنچه در شبکههای اجتماعی جریان دارد بسیار زیاد است. جایی که در دنیای واقعی از تفکیک جنسیتی صحبت میشود و دنیای مجازی بار تبعات آنرا به دوش میکشد. جایی که نهادهای آموزشی و پرورشی؛ تعامل اجتماعی صحیح بین دختر و #پسر را به دانش آموزان یاد نمیدهند. در دبیرستانها "روش محترمانه ارائه پیشنهاد و روش محترمانه رد پیشنهاد" به جنس مخالف؛ در دروس مهارتهای اجتماعی گنجانده نمیشود. مدتی قبل یکی از همین صدها جملۀ حکیمانۀ منتشرشده در تلگرام را میخواندم که میگفت "هر آنچه #سرکوب شود به شکل دیگری بازخواهد گشت". شبکه های اجتماعی بار خیلی از مسائل اجتماعیِ خارج از خودشان را بر دوش میکشد. بسیاری از ضعفهای اجتماعی جامعۀ ایرانی در شبکه های اجتماعی سر باز می کند و بیرون میزند!
برگرفته از کانال تلگرامی
@fardinalikhah
#بازنشر
#یک_جرعه_تامل
t.me/dr_hamedvahedi
instagram.com/dr_hamed.vahedi
Telegram
دکتر حامد واحدی اردکانی
اینستاگرام
www.instagram.com/dr_hamedvahedi
www.instagram.com/dr_hamedvahedi
🔘 عکسگفتار(Pic-cussion)🔘
✍ #دکتر_فردین_علیخواه
حاصل تشابه، ملال و دلزدگی است
زیبایی طبیعت به گوناگونی و تنوع آن است. اینکه هر آدمی چهره خاص خودش را داشته باشد، اینکه هر آدمی خنده و گریه، شادی و غمِ خاص خودش را داشته باشد. وجود همین گوناگونی ها زندگی را جذاب تر می کند. اینکه هر چهره ای از دیگری متمایز باشد. زندگی به گوناگونی نیاز دارد تا تشابه. زندگی به یکتائی (و نه یکسانی) نیاز دارد. حاصل تشابه، ملال و دلزدگیست.
نظام بازار تلاش می کند تا این گوناگونی ها را از بین ببرد. سعی می کند چیزی را به عنوان ارزش اجتماعی جا بیندازد. همانطور که سایر نظام های ایدئولوژیک چنین می کنند. سعی می کند بدون آنکه متوجه باشیم نم نم و آهسته آهسته چیزی را در نگاه ما تغییر دهد. نظام بازار این پیش فرض را اشاعه می دهد که دلیل نخندیدن آدم ها فقط دندان های زشت یا نامنظم شان است. اگر پول بدهند و دندان هایشان را سفید و منظم کنند مشکل حل می شود. ولی نه! این تمام داستان نیست. نظام بازار به چگونه خندیدن آدم ها هم کار دارد. نسخه می دهد که این شکل از خنده برازنده شماست: خنده هالیوودی! چهره شما با این خنده زیباتر می شود و بعد هم تأکید می کند که « البته این نظر تخصصی من است».
نظام بازار چند سال است که برای خنده های ما طرح و برنامه دارد. دو سال پیش می گفت که به ما پول بدهید و چالِ گونه بکارید. پس از آن به یقین با ذوق و رغبت خواهید خندید. ما چالِ گونه کاشتیم. نظام بازار گفت اگر به ما پول بدهید و لب هایتان را جراحیِ زیبایی کنید با رغبت بیشتری خواهد خندید. ما لب هایمان را طبق کاتالوگ های آنها جراحی کردیم. نظام بازار گفت اگر چانه تان دراز نباشد با رغبت و اعتماد بنفس بیشتری خواهید خندید. ما پول دادیم و چانه مان را هم عمل کردیم تا با اعتماد بنفس بیشتری بخندیم. قبل از هر جراحی نیز نظام بازار عکسی از یک سلبریتی هالیوودی به ما نشان می داد و درباره ارزش میلیون دلاری خنده های او توضیح می داد تا ما را هیجان زده کند و برای جراحی به وجد بیاورد. و حال نظام بازار می گوید که به ما پول بدهید تا دندان هایتان را اینطور یا آنطور کنیم تا خنده هالیوودی داشته باشید. می گوید اگر دندان های سفید داشته باشید اطرافیان تان را جادو خواهید کرد.
ویژگی مثبت هر فرد آن است که خودش باشد. خودش به معنای یکتائی. بدون دغدغه اینکه وقتی می خندد یا می گرید از نظر دیگران زشت یا زیبا جلوه می کند یا نه. این خودِ پالایش یافته نیازی به آن ندارد تا ساعت ها در مقابل آینه بأیستد و تمرینِ خندیدن کند و از زاویه چشمان دیگران به خودش بنگرد. او از زاویه چشم خودش به خودش نگاه می کند.
غصه و شادی وقتی از درون بجوشد مگر می توان دغدغه زشت یا زیبا جلوه کردن آنرا داشت. شادی از دنیای درون جاری می شود و روی لب ها می نشیند. خنده واقعی اگر بیاید دیگر می آید و نمی توان در مقابل آن ایستاد یا جلوی آنرا گرفت. ندیده اید؟ ندیده اید که بعضی ها چطور در موقعیت های بسیار جدی نتوانسته اند خنده شان را متوقف کنند؟
چند سال است که هر چه نظام بازار می گوید انجام می دهیم و کاملا برای خندیدن آماده ایم ولی مشکل چیزی دیگری است: خنده مان نمی آید. به انتظار آمدن خنده نشسته ایم. گویی قبل از ایجاد چال گونه، عملِ لب های شتری و جراحی چانۀ دراز باید در درون مان چیز دیگری را حل می کردیم.
خندیدن حاصل فرایندی است که دندان ها نقشی در این فرایند ندارند.
برگرفته از کانال @fardinalikhah
#خودشناسی #زنان
t.me/dr_hamedvahedi
instagram.com/dr_hamed.vahedi
✍ #دکتر_فردین_علیخواه
حاصل تشابه، ملال و دلزدگی است
زیبایی طبیعت به گوناگونی و تنوع آن است. اینکه هر آدمی چهره خاص خودش را داشته باشد، اینکه هر آدمی خنده و گریه، شادی و غمِ خاص خودش را داشته باشد. وجود همین گوناگونی ها زندگی را جذاب تر می کند. اینکه هر چهره ای از دیگری متمایز باشد. زندگی به گوناگونی نیاز دارد تا تشابه. زندگی به یکتائی (و نه یکسانی) نیاز دارد. حاصل تشابه، ملال و دلزدگیست.
نظام بازار تلاش می کند تا این گوناگونی ها را از بین ببرد. سعی می کند چیزی را به عنوان ارزش اجتماعی جا بیندازد. همانطور که سایر نظام های ایدئولوژیک چنین می کنند. سعی می کند بدون آنکه متوجه باشیم نم نم و آهسته آهسته چیزی را در نگاه ما تغییر دهد. نظام بازار این پیش فرض را اشاعه می دهد که دلیل نخندیدن آدم ها فقط دندان های زشت یا نامنظم شان است. اگر پول بدهند و دندان هایشان را سفید و منظم کنند مشکل حل می شود. ولی نه! این تمام داستان نیست. نظام بازار به چگونه خندیدن آدم ها هم کار دارد. نسخه می دهد که این شکل از خنده برازنده شماست: خنده هالیوودی! چهره شما با این خنده زیباتر می شود و بعد هم تأکید می کند که « البته این نظر تخصصی من است».
نظام بازار چند سال است که برای خنده های ما طرح و برنامه دارد. دو سال پیش می گفت که به ما پول بدهید و چالِ گونه بکارید. پس از آن به یقین با ذوق و رغبت خواهید خندید. ما چالِ گونه کاشتیم. نظام بازار گفت اگر به ما پول بدهید و لب هایتان را جراحیِ زیبایی کنید با رغبت بیشتری خواهد خندید. ما لب هایمان را طبق کاتالوگ های آنها جراحی کردیم. نظام بازار گفت اگر چانه تان دراز نباشد با رغبت و اعتماد بنفس بیشتری خواهید خندید. ما پول دادیم و چانه مان را هم عمل کردیم تا با اعتماد بنفس بیشتری بخندیم. قبل از هر جراحی نیز نظام بازار عکسی از یک سلبریتی هالیوودی به ما نشان می داد و درباره ارزش میلیون دلاری خنده های او توضیح می داد تا ما را هیجان زده کند و برای جراحی به وجد بیاورد. و حال نظام بازار می گوید که به ما پول بدهید تا دندان هایتان را اینطور یا آنطور کنیم تا خنده هالیوودی داشته باشید. می گوید اگر دندان های سفید داشته باشید اطرافیان تان را جادو خواهید کرد.
ویژگی مثبت هر فرد آن است که خودش باشد. خودش به معنای یکتائی. بدون دغدغه اینکه وقتی می خندد یا می گرید از نظر دیگران زشت یا زیبا جلوه می کند یا نه. این خودِ پالایش یافته نیازی به آن ندارد تا ساعت ها در مقابل آینه بأیستد و تمرینِ خندیدن کند و از زاویه چشمان دیگران به خودش بنگرد. او از زاویه چشم خودش به خودش نگاه می کند.
غصه و شادی وقتی از درون بجوشد مگر می توان دغدغه زشت یا زیبا جلوه کردن آنرا داشت. شادی از دنیای درون جاری می شود و روی لب ها می نشیند. خنده واقعی اگر بیاید دیگر می آید و نمی توان در مقابل آن ایستاد یا جلوی آنرا گرفت. ندیده اید؟ ندیده اید که بعضی ها چطور در موقعیت های بسیار جدی نتوانسته اند خنده شان را متوقف کنند؟
چند سال است که هر چه نظام بازار می گوید انجام می دهیم و کاملا برای خندیدن آماده ایم ولی مشکل چیزی دیگری است: خنده مان نمی آید. به انتظار آمدن خنده نشسته ایم. گویی قبل از ایجاد چال گونه، عملِ لب های شتری و جراحی چانۀ دراز باید در درون مان چیز دیگری را حل می کردیم.
خندیدن حاصل فرایندی است که دندان ها نقشی در این فرایند ندارند.
برگرفته از کانال @fardinalikhah
#خودشناسی #زنان
t.me/dr_hamedvahedi
instagram.com/dr_hamed.vahedi
Telegram
دکتر حامد واحدی اردکانی
اینستاگرام
www.instagram.com/dr_hamedvahedi
www.instagram.com/dr_hamedvahedi
نقدی بر ساختار جدید #خانواده و آینده آن در ایران (آشنایی با مفهوم "فردگرایی زنانه")
✍ #دکتر_فردین_علیخواه #جامعه_شناس
برگرفته از کانال
@fardinalikhah
#ازدواج و فرزندآوری در دنیای جدید یک انتخاب فردی است. اینکه بسیاری از آدم ها از نظر آماری ازدواج می کنند یا خود را در موقعیت پدر/مادری قرار می دهند دلیلی بر خوب یا بد بودن این پدیده ها نیست. زمانی که جوامع به تدریج از سنت ها فاصله می گیرند تصمیم های فردی پررنگ تر می شوند و اهمیت می یابند. در این شرایط طبیعتا #اضطراب #زندگی هم بیشتر می شود چون بار مسئولیت بر دوش فرد قرار می گیرد. البته نهادهای اجتماعی، محققان و کارشناسان با بحث های خود می توانند در تصمیم گیری به افراد کمک کنند.
-خانواده از ابتدای تاریخ اشکال مختلفی داشته است. آشناترین آن در تاریخ معاصر #ایران خانواده پرجمعیتِ گسترده بود که به خانواده کم جمعیت هسته ای تغییر شکل داد. اگر صد سال قبل فردی می گفت که در آینده ای نزدیک شاهد والدینی خواهیم بود که تنها یک فرزند دارند دیگران تصور می کردند که حواس درستی ندارد و نمی داند چه می گوید. اگر می گفت شاهد زوج هایی خواهیم بود که ترجیح می دهند فرزندی نداشته باشند حتما او را به نزدیک ترین تیمارستان می رساندند. غلبه آماری خانواده کوچک هسته ای در شرایط فعلی به معنای آن نیست که شکل خانواده در پنجاه سال دیگر هم به همین شکل خواهد بود. همانطور که هم اکنون در برخی از جوامع 28 نوع خانواده به رسمیت شناخته می شود. ما دقیقا نمی دانیم که 50 یا 100 سال دیگر غلبه با کدام شکل از خانواده خواهد بود.
-طی دهه اخیر در جامعه ایرانی «خود» به معنای جامعه شناختی آن تبدیل به پروژه زندگی شده است. افراد در حال کشف خودشان و رسیدگی به آن و پیشبرد آن هستند. این خود نه در عرض زندگی بلکه در طول آن قرار گرفته است. به همین دلیل شاید در آینده ای نه چندان دور کمتر بتوان از مادر / پدر یا #همسر فداکار صحبت کرد. جمله اخیر نه به معنای سرزنش یا نقد، بلکه توصیف یک وضعیت است. خود، اهمیت یافته است و همین اهمیت می تواند باعث شود تا افراد ازدواج را به تأخیر بیندازند یا اساسا قید آنرا بزنند. این می تواند باعث شود تا افراد به محض آنکه احساس کنند شریک زندگی شان می خواهد در مقابل « شکوفایی خود» بأیستد از او جدا شوند. این تغییر در جامعه ایرانی را باید با اهمیت دید: خود به مثابه پروژه زندگی.
-در جامعه ایرانی #زنان بیش از پیش «خود» را تبدیل به پروژه زندگی کرده اند. با متزلزل شدن ساختار جامعه #مردسالار، آنان در حال بازسازی « خودی» هستند که شاید زیر تله ای از خاک پنهان شده بود. این روزها زنان با دوستان شان یا به تنهایی به سفر می روند، به کافه های شهر می روند، کوهنوردی می کنند ، دورهمی های زنانه دارند، کسب و کار شخصی شان را راه می اندازند، برای تحصیل به سایر کشورها می روند، برای کسب تجارب جدید در زندگی به تنهایی مهاجرت می کنند. برخی از محققان این تغییرات را « #فردگرایی_زنانه» می نامند. باز هم تأکید می کنم که توصیف این تغییرات به معنای منفی یا مثبت دیدن آنها نیست.
-برخی از خوانندگان تبدیل خود به مثابه پروژه زندگی را گسترش خودخواهی به ویژه در بین زنان تلقی کردند. به نظر نمی رسد که اینگونه باشد. شاید سریع بودن تغییرات اجتماعی در ایران به شکل گیری چنین برداشت هایی منجر شده باشد. شکوفایی خود، پیشرفت فردی و استقلال برای زنان اهمیت یافته است. ظاهرا جامعه ایرانی هنوز نمی خواهد با چنین تغییری کنار بیاید.
امیدوارم با گسترش چنین مباحثی به سمت جامعه ای برویم که در آن تغییرات سریع اجتماعی، کمترین صدمه را متوجه افراد نماید.
https://t.me/dr_hamedvahedi
instagram.com/dr_hamed.vahedi
#drhamedvahedi
✍ #دکتر_فردین_علیخواه #جامعه_شناس
برگرفته از کانال
@fardinalikhah
#ازدواج و فرزندآوری در دنیای جدید یک انتخاب فردی است. اینکه بسیاری از آدم ها از نظر آماری ازدواج می کنند یا خود را در موقعیت پدر/مادری قرار می دهند دلیلی بر خوب یا بد بودن این پدیده ها نیست. زمانی که جوامع به تدریج از سنت ها فاصله می گیرند تصمیم های فردی پررنگ تر می شوند و اهمیت می یابند. در این شرایط طبیعتا #اضطراب #زندگی هم بیشتر می شود چون بار مسئولیت بر دوش فرد قرار می گیرد. البته نهادهای اجتماعی، محققان و کارشناسان با بحث های خود می توانند در تصمیم گیری به افراد کمک کنند.
-خانواده از ابتدای تاریخ اشکال مختلفی داشته است. آشناترین آن در تاریخ معاصر #ایران خانواده پرجمعیتِ گسترده بود که به خانواده کم جمعیت هسته ای تغییر شکل داد. اگر صد سال قبل فردی می گفت که در آینده ای نزدیک شاهد والدینی خواهیم بود که تنها یک فرزند دارند دیگران تصور می کردند که حواس درستی ندارد و نمی داند چه می گوید. اگر می گفت شاهد زوج هایی خواهیم بود که ترجیح می دهند فرزندی نداشته باشند حتما او را به نزدیک ترین تیمارستان می رساندند. غلبه آماری خانواده کوچک هسته ای در شرایط فعلی به معنای آن نیست که شکل خانواده در پنجاه سال دیگر هم به همین شکل خواهد بود. همانطور که هم اکنون در برخی از جوامع 28 نوع خانواده به رسمیت شناخته می شود. ما دقیقا نمی دانیم که 50 یا 100 سال دیگر غلبه با کدام شکل از خانواده خواهد بود.
-طی دهه اخیر در جامعه ایرانی «خود» به معنای جامعه شناختی آن تبدیل به پروژه زندگی شده است. افراد در حال کشف خودشان و رسیدگی به آن و پیشبرد آن هستند. این خود نه در عرض زندگی بلکه در طول آن قرار گرفته است. به همین دلیل شاید در آینده ای نه چندان دور کمتر بتوان از مادر / پدر یا #همسر فداکار صحبت کرد. جمله اخیر نه به معنای سرزنش یا نقد، بلکه توصیف یک وضعیت است. خود، اهمیت یافته است و همین اهمیت می تواند باعث شود تا افراد ازدواج را به تأخیر بیندازند یا اساسا قید آنرا بزنند. این می تواند باعث شود تا افراد به محض آنکه احساس کنند شریک زندگی شان می خواهد در مقابل « شکوفایی خود» بأیستد از او جدا شوند. این تغییر در جامعه ایرانی را باید با اهمیت دید: خود به مثابه پروژه زندگی.
-در جامعه ایرانی #زنان بیش از پیش «خود» را تبدیل به پروژه زندگی کرده اند. با متزلزل شدن ساختار جامعه #مردسالار، آنان در حال بازسازی « خودی» هستند که شاید زیر تله ای از خاک پنهان شده بود. این روزها زنان با دوستان شان یا به تنهایی به سفر می روند، به کافه های شهر می روند، کوهنوردی می کنند ، دورهمی های زنانه دارند، کسب و کار شخصی شان را راه می اندازند، برای تحصیل به سایر کشورها می روند، برای کسب تجارب جدید در زندگی به تنهایی مهاجرت می کنند. برخی از محققان این تغییرات را « #فردگرایی_زنانه» می نامند. باز هم تأکید می کنم که توصیف این تغییرات به معنای منفی یا مثبت دیدن آنها نیست.
-برخی از خوانندگان تبدیل خود به مثابه پروژه زندگی را گسترش خودخواهی به ویژه در بین زنان تلقی کردند. به نظر نمی رسد که اینگونه باشد. شاید سریع بودن تغییرات اجتماعی در ایران به شکل گیری چنین برداشت هایی منجر شده باشد. شکوفایی خود، پیشرفت فردی و استقلال برای زنان اهمیت یافته است. ظاهرا جامعه ایرانی هنوز نمی خواهد با چنین تغییری کنار بیاید.
امیدوارم با گسترش چنین مباحثی به سمت جامعه ای برویم که در آن تغییرات سریع اجتماعی، کمترین صدمه را متوجه افراد نماید.
https://t.me/dr_hamedvahedi
instagram.com/dr_hamed.vahedi
#drhamedvahedi
Telegram
دکتر حامد واحدی اردکانی
اینستاگرام
www.instagram.com/dr_hamedvahedi
www.instagram.com/dr_hamedvahedi