دکتر حامد واحدی اردکانی
220 subscribers
430 photos
155 videos
10 files
710 links
Download Telegram
#دکتر_هلاکویی

روزی که به دخترت یاد دادی تا #ازدواج نکرده #تنها #سفر نره، تنها #زندگی نکنه، اون لباسی که #دوست داره نپوشه، اونجوری که دوست داره نخنده، اون حرفی که تو دلشه نزنه و...
همون روز به دخترت یاد دادی که #جنس_درجه_دو باشه! چون #دختر هست!!
همون روز، اونو به این #باور رسوندی که برای زندگی کردن به یک انسانی از #جنس_مخالف #نیاز داره تا #خوشبخت باشه ...
همون روز پر #پرواز دخترت رو شکستی و اون رو آماده کردی که برای یک #عمر با باور درجه دو بودن زندگی کنه!
و امروز به‌سختی میشه اینجور #خانم‌ها رو به باور برابری رسوند و #قانون برابری رو بهشون #آموزش داد...
در عادلانه‌ترین جامعه، کماکان در باور جنس درجه‌ی دو بودن‌شون به زندگی ادامه میدن!
هنوز به #مرد به چشم یک نردبان نگاه می‌کنند تا به آرزوهای دست نیافتنی‌شون برسند...
و من هنوز نمی‌دونم چطور می‌شه به این گروه از #زنان تفاوت بین #عشق و نردبان رو توضیح داد!
چطور میشه #اعتماد_بنفس به‌یغما رفته‌شون رو دوباره بازسازی کرد و چطور میشه ازشون یک #انسان #سالم و #مستقل ساخت...!!!

@dr_hamedvahedi

instagram.com/dr_hamed.vahedi

drhamedvahedi.blogfa.com
#drhamedvahedi
و بالاخره #قانون برابری دیه #زنان و #مردان در تمامی موارد نقص عضو و فوت، تصویب شد.

خوشحالم که یک قدم به احقاق حقوق واقعی #زن در #ایران نزدیک تر شدیم و #امید بیشتری برای رسیدن به #هدف اصلی که #برابری_حقوق_زن_و_مرد هست، به وجود اومد.

متاسفم که در سال ۲۰۱۹ ما باید خوشحال باشیم که زنان تازه به حقوق اولیه انسانیشون دارن دست پیدا میکنند.

به امید روزهای روشن

@dr_hamedvahedi

instagram.com/dr_hamed.vahedi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بچه

کودکی که در ظاهر منطقی ندارد و هرآنچه را که "نیاز" دارد، باید برآورده شود، اگر شد با حرف و اگر نشد با #فحش و اگر آن هم نشد، نقطه مقابلش، یعنی #التماس است که رخ می نماید: "تو رو خدا بزار..."

او بر سر "چهارراه"، "گل می فروشد" تا نیازش را برآورده سازد. بچه، گاهی نیاز دیگری هم دارد که همان فحش دادن است: "تو رو #خدا بزار فحش بدم"

بچه بسیاری از درخواست هایش را به همین شکل پیش می برد. اما چرا با فحش؟ چرا با زور؟ چرا با به رسمیت نشناختن #قانون؟
شاید پاسخش چندان دور نباشد. او خودش کدام قانون را تجربه کرده تا بتواند درونی اش کند؟
به چینش این کلمات و نمود بیرونی آن در #جامعه بیاندیشیم: بچه، چهارراه، گل فروشی...

اما بچه چه می خواهد بگوید؟ آیا او آن چیزی را می خواهد بگوید که بزرگترش هم نمی تواند هم می ترسد بگوید؟

ادامه متن را در پست بعدی بخوانید


#روانکاوی #روانکاو #روانشناس #روان #رواندرمانی #درمان #انسان #روانشناسی #بیمار #درد #رنج #رشد #بلوغ #احساس #عاطفه #ناهشیار #کودک #دکترواحدی_اردکانی
دکتر حامد واحدی اردکانی
لیلا به معنی شب هنگام و نیز درازترین و تارترین شب که گاهی استعاره ایست بر گیسوان بلند #زن. گیسوانی که در لیلای این #فیلم، بافته شده و از زیر روسری و البته بسیاری چیزهای دیگر، فرا رفته و نه فروافتاده. او دختریست که با دخالت های #پدر و نیز #زن_ستیزی #مادر همچنان…
بزرگترینشان هم به چنان فلاکتی افتاده که از خانه پدر سوسیس و تخم مرغ می دزدد که آن را هم پدر از جیبش بیرون می کشد. پدری که رنگ زرد روی سبیلش روایتگر عمری #دود کردن است. دودی که شاید فقدانش را پر کند. او آن فقدان را به گونه ای دیگر نیز پر می کند. تلاش برای بزرگ فامیل شدن به هر قیمتی حتا به زور پولِ نداشته و نیز آویزان شدن به دیگری.
رد پای زندگی تباه یا بهتر است بگویم دود شده این خانواده را همچون زردی روی سبیل پدر می توان در جای جای آن دید. اما گویا جایی باید از پدری که نه جایگاه پدر، که فقط #جنسیت او را دارد عبور کرد. آری باید از تصویر پدر به #قانون پدر رسید. آن هم توسط فرزندی #دختر.
گویی آن سیلی، کشیده ای بود بر صورت تمام کسانی که به دنبال پر کردن فقدان خود و کسب بزرگی اند که یا به قیمت گرفتن از حلقوم فرزندان خود و ریختن به جیب دیگران تمام می شود و یا چسبیدن به دود و درازای سیگارواره ها
و البته که آن کشیده را همانی زد که گیسوانش از زیر روسری فرا رفته بود. گیسوانی که بسیاری #حرف و #عمل در خود بافته دارد...




#روانکاوی #روانکاو #روانشناس #روان #درمان #انسان #روانشناسی #بیمار #درد #احساس #عاطفه #کودک
دکتر حامد واحدی اردکانی
Video
#فروید در #کتاب تمدن و ملالت های آن، #هنر را یکی از سه راهی می داند که می تواند رنج بشر را تحمل پذیر کرده و تسکین دهد. اما اینجا برای تحمل پذیر شدن خود هنر (در اینجا رقص) باید مدام مسکن مصرف شود. انگشت های زخمی و خون آلود پای زن حکایت از نوع مواجهه وی با هنر دارد؛ مواجهه ای وسواس گونه و البته مازوخیستیک (آزارخواهانه). اینجا دیگر بحث، تسکین نیست بلکه شاید مجازاتی باشد که در قالب هنری رخ می نماید که از لذت بخشی آن عبور کرده تا آن سوی #لذت، تا #مرگ، تا #ژوئیسانس پیش می رود. مجازات گناهی که شاید زن در ناآگاه و یا آگاه خود #احساس می کند. زنی که تا ۹ ماه مادری کرده و از آن پس تا ۱۷ سالگی فرزند، دیگر هیچ. گویی همان بدنی که #جنین را در خود داشته و سپس رهایش ساخته، باید به هر شکل #تنبیه شود: #پوست ملتهب، #عضلات دردناک و زانوی نیازمند #جراحی را هم به پاهای خون آلود و خم شده که ظاهرا در خدمت هنر هستند، اضافه کنید. زن پس از ۱۷ سال با پسر خود دیدار می کند و در طی این دیدار احساساتی پیچیده و شاید هم ابتدایی و تقلیل یافته را تجربه می کند: احساس و عملی که با هر پسری به جز #پسر خود مجاز است و همزمان با آن، احساس مراقبت و مادرانگی. پس #پدر چه؟ پرواضح است که در این #داستان انگار چنین مفهومی وجود ندارد و البته که بدین سبب، ادیپ، نه انحلال، بلکه احیا می شود. گویی مادر و پسر، هر دو از باید و نباید #فرهنگ (قانون پدر)، پرشی بزرگ (گرند: بزرگ، جت:پرش) می کنند و فارغ از اینکه چنین عملی چقدر می تواند پرورت (منحرف از #قانون) باشد، همچون ارتباط زن با هنر، تکرار درد در ظاهری لذت بخش (امر جنسی) باشد. سوالی که در فیلم مدام به ذهن خطور می کند این است که آخر چرا با پسر خودش؟ شاید هر دو با انکار آنچه در قبل و بعد این پرش بلند است، می خواهند صرفا لحظه ای کامجویی کنند. نمی دانم، شاید هم این زن نیز همچون راسکلنیکفِ #داستایوفسکی، به سمت امری ممنوع و مستحق تنبیه پیش می رود، بلکه بعد از تنبیه، امیدی به تطهیر باشد.