#آزمایش_میلگرام Milgram experiment
آزمایش میلگرام، یک آزمایش #روانشناسی_اجتماعی است که توسط استنلی #میلگرام انجام شد. این آزمایش برای این طراحی شده بود که میل شرکتکنندگان در آزمایش به #اطاعت_از_قدرت و انجام اعمالی بر خلاف تمایلات و اخلاقیاتشان را بسنجد.
نحوه انجام آزمایش:
به کسانی که داوطلب آزمایش میلگرام میشدند، گفته میشد که هدف از آزمایش، تحقیق در مود حافظه و یادگیری در شرایط متفاوت است و به آنها چیزی در مورد هدف واقعی آزمایش گفته نمیشد.
هر شخص داوطلب به اتاقی برده میشد که در آن فردی حضور داشت که خود را دانشمند محقق طرح جا میزد، در اتاق دیگری که با یک دیوار حائل از آنها جدا میشد، شخص دیگری بود (یادگیرنده) که تظاهر میشد، شخصی است که آزمایشهای مربوط به یادگیری بر روی او در حال انجام است.
نحوه انجام تست به این صورت بود که سوژه اصلی آزمایش باید یک سری کلمات جفتی را از روی کاغذ میخواند، مثلا: دیوار-پرنده، قرمز-دیروز، دانش-آب. سپس سوژه آزمایش باید حافظه یادگیرنده را با گفتن کلمه نخست هر جفت کلمه تست میکرد و از یادگیرنده میخواست که از بین ۴ گزینه، جفت صحیح را انتخاب کند. مثلا بعد از شنیدن کلمه دانش، باید میگفت: آب.
در صورتی که یادگیرنده پاسخ نادرست میداد، سوژه آزمایش موظف بود که با فشار دادن یک دکمه به یادگیرنده شوک الکتریکی وارد کند و اگر اشتباه یادگیرنده تکرار میشد، سوژه میبایست ۱۵ ولت بر شدت شوک میافزود و این کار را ادامه میداد!
البته در این آزمایش واقعا خبری از شوک نبود! از قبل صداهای نالهای متناسب با هر درجه شوک، روی نوار ضبط شده بود و همزمان با هر شوکی که معلم میداد، صدایی متناسب با درجه شوک پخش میشد.
برای دراماتیک کردن این آزمایش به سوژه قبل از آغاز آزمایش گفته میشد که یادگیرنده ناراحتی قلبی دارد! در ضمن وقتی درجه شوک خیلی زیاد میشد، کسی که نقش یادگیرنده را بازی میکرد باید به دیوار حائل بین اتاق سوژه و خودش باید میکوبید و در صورتی که افزایش درجه شوک ادامه مییافت، برای تظاهر به ناراحتی شدید فرد یادگیرنده، همه صداها قطع میشد!
پیداست که بسیاری از شرکتکنندگان وقتی درجه شوک بالا میرفت، نگران میشدند. بعضیها وقتی شوک به ۱۳۵ ولت میرسید، کار را متوقف میکردند و در مورد هدف آزمایش سؤال میپرسیدند اما وقتی به آنها گفته میشد که مسئولیتی متوجه آنها نخواهد شد، بیشتر آنها به کارشان ادامه میدادند! تعداد کمی هم وقتی صدای نالههای یادگیرندهها را میشنیدند، خنده عصبی میکردند و علایم تنش از خود بروز میدادند.
اگر سوژهها میخواستند دست از کار بکشند به آنها نظیر این جملات گفته میشد: لطفا ادامه بدهید – آزمایش به عدم توقف شما نیاز داد – شما انتخاب دیگری ندارید و باید ادامه بدهید – کاملا ضروری است که ادامه بدهید.
با این همه چنانچه با همه این تاکیدات، باز هم سوژهها سعی در توقف کار داشتند، آزمایش متوقف میشد. در غیر این صورت تا رسیدن ولتاژ به ۴۵۰ ولت آزمایش ادامه داده میشد.
نتایج آزمایش میلگرم:
قبل از انجام آزمایش، میلگرام هم از دانشجویان سال بالایی دانشگاه یِیل و هم از همکارانش نظرسنجی کرد و از آنها خواست که پیش بینی کنند، چند درصد افراد مورد آزمایش، به درجه شوکهای بالا و خطرناک میرسند، اکثریت افرادی که نظرشان خواسته شد، معتقد بودند که افراد بسیار کمی حاضر میشوند، شوکهای با درجه بالا بدهند. شاید شما هم اگر بار اول شرح چنین آزمایشی را میشنیدید، نظر مشابهی میداشتید.
اما در کمال تعجب ۲۶ نفر از ۴۰ نفر فرد مورد آزمایش یعنی ۶۵ درصد سوژهها، به شوکهای بالای ۴۵۰ ولتی رسیدند! تنها یک شرکتکننده قبل از رسیدن درجه شوک به ۳۰۰ ولت آزمایش را متوقف کرد. البته عده زیادی کار به صورت موقت متوقف کردند و حتی صحبت از برگرداندن مبلغی کردند که برای شرکت در آزمایش به آنها داده شده بود، اما عملا بیشتر آنها به کار خود ادامه دادند.
شاید تصور کنید که یک آزمایش چیزی را ثابت نمیکند، اما بعدها میلگرام این آزمایش را در جاهای دیگری با اندک تفاوتهایی انجام داد و به نتایج مشابهی رسید. یک متاآنالیز که توسط یک دانشمند همکار میلگرام، انجام شد نشان داد که درصد افرادی که به شوکهای درجه بالا رسیدند، تقریبا ثابت و در حد ۶۱ تا ۶۶ درصد است.
نکته جانبی جالب دیگر در این سری آزمایشات این بود که هیچ یک از شرکتکنندگان، حتی آنهایی که آزمایش را ترک کردند، اصرار یا پیشنهادی بر موقوف شدن خود آزمایش مطرح نکردند و به علاوه هیچ یک اتاقشان را برای کنترل کردن سلامتی یاگیرنده ترک نکردند!
نتایج این آزمایش بحث و جدلهای بسیاری را باعث شد، یک روزنامه نوشت که آزمایش میلگرام نشان داد که چه خطراتی در کمین روی سیاه #طبیعت_انسان است.
تفسیر آزمایش میلگرم:
دو تئوری در مورد این آزمایش مطرح شده است:
۱- تئوری #همرنگی_با_جماعت: افرادی که قدرت و صلاحیت
آزمایش میلگرام، یک آزمایش #روانشناسی_اجتماعی است که توسط استنلی #میلگرام انجام شد. این آزمایش برای این طراحی شده بود که میل شرکتکنندگان در آزمایش به #اطاعت_از_قدرت و انجام اعمالی بر خلاف تمایلات و اخلاقیاتشان را بسنجد.
نحوه انجام آزمایش:
به کسانی که داوطلب آزمایش میلگرام میشدند، گفته میشد که هدف از آزمایش، تحقیق در مود حافظه و یادگیری در شرایط متفاوت است و به آنها چیزی در مورد هدف واقعی آزمایش گفته نمیشد.
هر شخص داوطلب به اتاقی برده میشد که در آن فردی حضور داشت که خود را دانشمند محقق طرح جا میزد، در اتاق دیگری که با یک دیوار حائل از آنها جدا میشد، شخص دیگری بود (یادگیرنده) که تظاهر میشد، شخصی است که آزمایشهای مربوط به یادگیری بر روی او در حال انجام است.
نحوه انجام تست به این صورت بود که سوژه اصلی آزمایش باید یک سری کلمات جفتی را از روی کاغذ میخواند، مثلا: دیوار-پرنده، قرمز-دیروز، دانش-آب. سپس سوژه آزمایش باید حافظه یادگیرنده را با گفتن کلمه نخست هر جفت کلمه تست میکرد و از یادگیرنده میخواست که از بین ۴ گزینه، جفت صحیح را انتخاب کند. مثلا بعد از شنیدن کلمه دانش، باید میگفت: آب.
در صورتی که یادگیرنده پاسخ نادرست میداد، سوژه آزمایش موظف بود که با فشار دادن یک دکمه به یادگیرنده شوک الکتریکی وارد کند و اگر اشتباه یادگیرنده تکرار میشد، سوژه میبایست ۱۵ ولت بر شدت شوک میافزود و این کار را ادامه میداد!
البته در این آزمایش واقعا خبری از شوک نبود! از قبل صداهای نالهای متناسب با هر درجه شوک، روی نوار ضبط شده بود و همزمان با هر شوکی که معلم میداد، صدایی متناسب با درجه شوک پخش میشد.
برای دراماتیک کردن این آزمایش به سوژه قبل از آغاز آزمایش گفته میشد که یادگیرنده ناراحتی قلبی دارد! در ضمن وقتی درجه شوک خیلی زیاد میشد، کسی که نقش یادگیرنده را بازی میکرد باید به دیوار حائل بین اتاق سوژه و خودش باید میکوبید و در صورتی که افزایش درجه شوک ادامه مییافت، برای تظاهر به ناراحتی شدید فرد یادگیرنده، همه صداها قطع میشد!
پیداست که بسیاری از شرکتکنندگان وقتی درجه شوک بالا میرفت، نگران میشدند. بعضیها وقتی شوک به ۱۳۵ ولت میرسید، کار را متوقف میکردند و در مورد هدف آزمایش سؤال میپرسیدند اما وقتی به آنها گفته میشد که مسئولیتی متوجه آنها نخواهد شد، بیشتر آنها به کارشان ادامه میدادند! تعداد کمی هم وقتی صدای نالههای یادگیرندهها را میشنیدند، خنده عصبی میکردند و علایم تنش از خود بروز میدادند.
اگر سوژهها میخواستند دست از کار بکشند به آنها نظیر این جملات گفته میشد: لطفا ادامه بدهید – آزمایش به عدم توقف شما نیاز داد – شما انتخاب دیگری ندارید و باید ادامه بدهید – کاملا ضروری است که ادامه بدهید.
با این همه چنانچه با همه این تاکیدات، باز هم سوژهها سعی در توقف کار داشتند، آزمایش متوقف میشد. در غیر این صورت تا رسیدن ولتاژ به ۴۵۰ ولت آزمایش ادامه داده میشد.
نتایج آزمایش میلگرم:
قبل از انجام آزمایش، میلگرام هم از دانشجویان سال بالایی دانشگاه یِیل و هم از همکارانش نظرسنجی کرد و از آنها خواست که پیش بینی کنند، چند درصد افراد مورد آزمایش، به درجه شوکهای بالا و خطرناک میرسند، اکثریت افرادی که نظرشان خواسته شد، معتقد بودند که افراد بسیار کمی حاضر میشوند، شوکهای با درجه بالا بدهند. شاید شما هم اگر بار اول شرح چنین آزمایشی را میشنیدید، نظر مشابهی میداشتید.
اما در کمال تعجب ۲۶ نفر از ۴۰ نفر فرد مورد آزمایش یعنی ۶۵ درصد سوژهها، به شوکهای بالای ۴۵۰ ولتی رسیدند! تنها یک شرکتکننده قبل از رسیدن درجه شوک به ۳۰۰ ولت آزمایش را متوقف کرد. البته عده زیادی کار به صورت موقت متوقف کردند و حتی صحبت از برگرداندن مبلغی کردند که برای شرکت در آزمایش به آنها داده شده بود، اما عملا بیشتر آنها به کار خود ادامه دادند.
شاید تصور کنید که یک آزمایش چیزی را ثابت نمیکند، اما بعدها میلگرام این آزمایش را در جاهای دیگری با اندک تفاوتهایی انجام داد و به نتایج مشابهی رسید. یک متاآنالیز که توسط یک دانشمند همکار میلگرام، انجام شد نشان داد که درصد افرادی که به شوکهای درجه بالا رسیدند، تقریبا ثابت و در حد ۶۱ تا ۶۶ درصد است.
نکته جانبی جالب دیگر در این سری آزمایشات این بود که هیچ یک از شرکتکنندگان، حتی آنهایی که آزمایش را ترک کردند، اصرار یا پیشنهادی بر موقوف شدن خود آزمایش مطرح نکردند و به علاوه هیچ یک اتاقشان را برای کنترل کردن سلامتی یاگیرنده ترک نکردند!
نتایج این آزمایش بحث و جدلهای بسیاری را باعث شد، یک روزنامه نوشت که آزمایش میلگرام نشان داد که چه خطراتی در کمین روی سیاه #طبیعت_انسان است.
تفسیر آزمایش میلگرم:
دو تئوری در مورد این آزمایش مطرح شده است:
۱- تئوری #همرنگی_با_جماعت: افرادی که قدرت و صلاحیت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترنسکشوال یا تراجنسیتی یک اختلال زیستی-روانی است که با بروز دوگانگی بین هویت جنسی و جنسیت زیستی فرد نمود می یابد. با وجود این دوگانگی، تعارضات بسیاری متوجه فردی می شود که در بروز این اختلال هیچ دخالتی نداشته است. حال آنکه شماتت، انگ و بسیاری مشکلات دیگر، که از سوی مردم ناآگاه ابراز می گردد، مزیدی بر علت شدت یافتن تعارضات و سایر مشکلات عدیده این افراد می شود. از این رو می توان با آگاهسازی یکدیگر درباره این اختلال و اصلاح سبک زندگی و رفتاری با این افراد، سهم خود را در جهت کاهش این آسیب روانی و اجتماعی و نیز رعایت حقوق طبیعیشان ایفا نمود. متشکرم.
#ترنسکشوال #تراجنسی #تراجنسیتی #ترنس #هویت_جنسیتی #اختلالات #جنسیت #جنسی #دوجنسه #حقوق_بشر #حقوق_مدنی #حقوق #طبیعت #سرشت #بهزیستی #زیستی #روانی #اجتماعی_فرهنگی #فرهنگ #فرهنگ_سازی #دکتر_سید_حامد_واحدی #روانشناسی_سلامت #سلامتي #روان #روانشناسي #مشاور #مشاور_سلامت #مشاوران #مشاوره_فردی #حق
@dr_hamedvahedi
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#ترنسکشوال #تراجنسی #تراجنسیتی #ترنس #هویت_جنسیتی #اختلالات #جنسیت #جنسی #دوجنسه #حقوق_بشر #حقوق_مدنی #حقوق #طبیعت #سرشت #بهزیستی #زیستی #روانی #اجتماعی_فرهنگی #فرهنگ #فرهنگ_سازی #دکتر_سید_حامد_واحدی #روانشناسی_سلامت #سلامتي #روان #روانشناسي #مشاور #مشاور_سلامت #مشاوران #مشاوره_فردی #حق
@dr_hamedvahedi
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
#طرحوارهها یا #تله_های_ذهنی چه هستند؟ (قسمت اول)
دکتر جفری یانگ معتقد است که طرحواره الگوی ثابت و درازمدتی است که در دوران #کودکی به وجود آمده و تا #زندگی بزرگسالی ادامه یافته است. ما از طریق این طرحواره ها به جهان نگاه می کنیم، طرحواره ها، #باورها و #احساسات مهمی در مورد خود محیط می باشند که افراد آنها را بدون چون و چرا پذیرفته اند و گاهی در برابر تغییر #مقاومت زیادی نشان می دهند.
#نیازهای_هیجانی
هر کودک به طور طبیعی ۵ نوع نیاز هیجانی دارد که اگر این نیازها برآورده نشوند، طرحواره های ناسازگاری تشکیل میگردد:
۱- #امنیت، #ثبات و #دلبستگی_ایمن به دیگران
۲- کفایت، #استقلال و #ابراز_وجود
۳- #آزادی در بیان خواستهها و نیازهای سالم
۴- تفریح و #خودانگیختگی
۵- محدودیتهای واقعبینانه
دو عامل مهم باعث ایجاد طرحوارهها میشود:
۱- #طبیعت یا #سرشت #کودک
۲- نوع برخورد #والدین با نیازهای هیجانی
اگر کسی سرشت یا خلق و خوی خاصی داشته باشد و در عین حال نیازهای او در زمان خاص برآورده نشوند دچار یکی یا چند مورد از طرحوارهها می شود. از آنجایی که زندگی حوزههای مختلفی دارد، طرحوارهها هم در حوزههای مختلف خود را نشان می دهند. این حوزهها شامل موارد زیر می باشند:
حوزه یک: #بریدگی_و_طرد:
افرادی که در این حیطه قرار می گیرند قادر نیستند دلبستگی های ارضاءکننده و ایمن با دیگران شکل بدهند. خانواده های این افراد که ریشه ی شکل گیری این حیطه در کودکی هستند، معمولا بی ثبات، بدرفتار، سرد، طرد کننده و منزوی از دنیای اطراف خود می باشند. در این افراد نیازهای بنیادین امنیت، آرامش خاطر، #پذیرش، حمایت، #ثبات، #همدلی و #عشق و #محبت برآورده نشده است.
طرحواره هایی که در این حیطه قرار می گیرند، عبارتند از:
۱- رها شدن – بی ثباتی : درک ناپایداری و غیر واقعی بودن حمایت و ارتباطات فرد با دیگران در این نوع طرحواره می گنجد. افراد دارای این نوع طرح واره بر این باورند که افراد مهم در زندگی آنها ارتباطات خود را با آنها ادامه نمی دهند و انتظار ترک شدن از جانب دیگران را دارند. این افراد معتقدند که افراد مهم زندگیشان قادر نخواهند بود که به حمایت هیجانی و ارتباط قوی و مستمر با آنها ادمه دهند، چون باور دارند که این افراد، بی ثبات و غیر قابل پیش بینی هستند و آنها را به خاطر فرد دیگری #طرد خواهند کرد.
۲- #محرومیت_هیجانی : افراد دارای این طرحواره انتظار دارند که نیازهای هیجانی طبیعی آنها توسط افراد مهم زندگی شان، به طور کافی برآورده نخواهد شد. سه شکل محرومیت هیجانی وجود دارد:
الف) محرومیت از محبت: فقدان توجه، عاطفه و عطوفت.
ب) محرومیت از همدلی: درک نشدن، عدم #خودافشایی، عدم تبادل دو طرفه احساسات.
ج) محرومیت از حمایت: نداشتن منبع قدرت، فقدان هدایت و راهنمایی دیگران
۳- بی اعتمادی – بدرفتاری : این طرحواره عبارت است از اینکه دیگران آزار دهنده، صدمه رساننده، متقلب، دروغگو، بی صداقت هستند. این افراد معتقدند که اگر دیگران فرصت پیدا کنند، حتما آنها را استثمار خواهند کرد.
۴- #نقص – #شرم : افراد دارای این طرح واره معتقدند که افرادی بی ارزش هستند و دیگران آنها را دوست ندارند. به همین دلیل در درون خود احساس #پرخاشگری و بی ارزشی دارند و احساساتی همچون دوست نداشتنی بودن را تجربه می کنند. این بیماران ممکن است نسبت به #سرزنش، و مقایسه شدن با دیگران به طور افراطی حساس باشند، و از بودن با دیگران احساس عدم امنیت داشته باشند و در عین حال، در حضور دیگران احساس شرم و خجالت کنند.
۵- انزوای اجتماعی – بیگانگی : در این طرحواره، فرد این تجربه ذهنی را دارد که به نوعی از دیگران متفاوت است و متعلق به گروه یا دسته ایی نیست و با دیگران فرق دارد. حس از خود بیگانگی در این افراد دیده می شود.
حوزه دو: خود گردانی و عملکرد مختل
خود مختاری، یعنی توانایی مجزا ساختن فرد از خانوده و عملکرد #مستقل. این توانایی متناسب با سن است. افراد دارای این حیطه از طرحواره در مجزا کردن خود از خانواده و نمادهای والدینی و عملکرد مستقل مشکل دارند. به عبارت دیگر، در طول دوره کودکی خانواده ی این افراد در کارهای کودک بسیار دخالت می کردند و به طور افراطی، حمایت کننده بودند. این افراد در شکل دادن یک #هویت مستقل دچار اشکال هستند.
۶- #وابستگی – بی کفایتی : افراد دارای این طرحواره، در پذیرفتن مسئولیت های روزانه بدون کمک دیگران احساس ناتوانی می کنند. این طرحواره اغلب به عنوان احساس #درماندگی یا منفعل بودن، خود را نشان می دهد.
۷- آسیب پذیری در برابر صدمه یا بیماری: محتوای این طرحواره حاوی #ترس اغراق آمیز و فاجعه آمیز کردن هر نوع ضربه، و ناتوانی در کنار آمدن با صدمه یا بیماری است که سه قسمت دارد:
۱- فاجعه آمیز کردن طبی ۲- فاجعه آمیز کردن هیجانی ۳- فاجعه آمیز کردن محیطی
دکتر جفری یانگ معتقد است که طرحواره الگوی ثابت و درازمدتی است که در دوران #کودکی به وجود آمده و تا #زندگی بزرگسالی ادامه یافته است. ما از طریق این طرحواره ها به جهان نگاه می کنیم، طرحواره ها، #باورها و #احساسات مهمی در مورد خود محیط می باشند که افراد آنها را بدون چون و چرا پذیرفته اند و گاهی در برابر تغییر #مقاومت زیادی نشان می دهند.
#نیازهای_هیجانی
هر کودک به طور طبیعی ۵ نوع نیاز هیجانی دارد که اگر این نیازها برآورده نشوند، طرحواره های ناسازگاری تشکیل میگردد:
۱- #امنیت، #ثبات و #دلبستگی_ایمن به دیگران
۲- کفایت، #استقلال و #ابراز_وجود
۳- #آزادی در بیان خواستهها و نیازهای سالم
۴- تفریح و #خودانگیختگی
۵- محدودیتهای واقعبینانه
دو عامل مهم باعث ایجاد طرحوارهها میشود:
۱- #طبیعت یا #سرشت #کودک
۲- نوع برخورد #والدین با نیازهای هیجانی
اگر کسی سرشت یا خلق و خوی خاصی داشته باشد و در عین حال نیازهای او در زمان خاص برآورده نشوند دچار یکی یا چند مورد از طرحوارهها می شود. از آنجایی که زندگی حوزههای مختلفی دارد، طرحوارهها هم در حوزههای مختلف خود را نشان می دهند. این حوزهها شامل موارد زیر می باشند:
حوزه یک: #بریدگی_و_طرد:
افرادی که در این حیطه قرار می گیرند قادر نیستند دلبستگی های ارضاءکننده و ایمن با دیگران شکل بدهند. خانواده های این افراد که ریشه ی شکل گیری این حیطه در کودکی هستند، معمولا بی ثبات، بدرفتار، سرد، طرد کننده و منزوی از دنیای اطراف خود می باشند. در این افراد نیازهای بنیادین امنیت، آرامش خاطر، #پذیرش، حمایت، #ثبات، #همدلی و #عشق و #محبت برآورده نشده است.
طرحواره هایی که در این حیطه قرار می گیرند، عبارتند از:
۱- رها شدن – بی ثباتی : درک ناپایداری و غیر واقعی بودن حمایت و ارتباطات فرد با دیگران در این نوع طرحواره می گنجد. افراد دارای این نوع طرح واره بر این باورند که افراد مهم در زندگی آنها ارتباطات خود را با آنها ادامه نمی دهند و انتظار ترک شدن از جانب دیگران را دارند. این افراد معتقدند که افراد مهم زندگیشان قادر نخواهند بود که به حمایت هیجانی و ارتباط قوی و مستمر با آنها ادمه دهند، چون باور دارند که این افراد، بی ثبات و غیر قابل پیش بینی هستند و آنها را به خاطر فرد دیگری #طرد خواهند کرد.
۲- #محرومیت_هیجانی : افراد دارای این طرحواره انتظار دارند که نیازهای هیجانی طبیعی آنها توسط افراد مهم زندگی شان، به طور کافی برآورده نخواهد شد. سه شکل محرومیت هیجانی وجود دارد:
الف) محرومیت از محبت: فقدان توجه، عاطفه و عطوفت.
ب) محرومیت از همدلی: درک نشدن، عدم #خودافشایی، عدم تبادل دو طرفه احساسات.
ج) محرومیت از حمایت: نداشتن منبع قدرت، فقدان هدایت و راهنمایی دیگران
۳- بی اعتمادی – بدرفتاری : این طرحواره عبارت است از اینکه دیگران آزار دهنده، صدمه رساننده، متقلب، دروغگو، بی صداقت هستند. این افراد معتقدند که اگر دیگران فرصت پیدا کنند، حتما آنها را استثمار خواهند کرد.
۴- #نقص – #شرم : افراد دارای این طرح واره معتقدند که افرادی بی ارزش هستند و دیگران آنها را دوست ندارند. به همین دلیل در درون خود احساس #پرخاشگری و بی ارزشی دارند و احساساتی همچون دوست نداشتنی بودن را تجربه می کنند. این بیماران ممکن است نسبت به #سرزنش، و مقایسه شدن با دیگران به طور افراطی حساس باشند، و از بودن با دیگران احساس عدم امنیت داشته باشند و در عین حال، در حضور دیگران احساس شرم و خجالت کنند.
۵- انزوای اجتماعی – بیگانگی : در این طرحواره، فرد این تجربه ذهنی را دارد که به نوعی از دیگران متفاوت است و متعلق به گروه یا دسته ایی نیست و با دیگران فرق دارد. حس از خود بیگانگی در این افراد دیده می شود.
حوزه دو: خود گردانی و عملکرد مختل
خود مختاری، یعنی توانایی مجزا ساختن فرد از خانوده و عملکرد #مستقل. این توانایی متناسب با سن است. افراد دارای این حیطه از طرحواره در مجزا کردن خود از خانواده و نمادهای والدینی و عملکرد مستقل مشکل دارند. به عبارت دیگر، در طول دوره کودکی خانواده ی این افراد در کارهای کودک بسیار دخالت می کردند و به طور افراطی، حمایت کننده بودند. این افراد در شکل دادن یک #هویت مستقل دچار اشکال هستند.
۶- #وابستگی – بی کفایتی : افراد دارای این طرحواره، در پذیرفتن مسئولیت های روزانه بدون کمک دیگران احساس ناتوانی می کنند. این طرحواره اغلب به عنوان احساس #درماندگی یا منفعل بودن، خود را نشان می دهد.
۷- آسیب پذیری در برابر صدمه یا بیماری: محتوای این طرحواره حاوی #ترس اغراق آمیز و فاجعه آمیز کردن هر نوع ضربه، و ناتوانی در کنار آمدن با صدمه یا بیماری است که سه قسمت دارد:
۱- فاجعه آمیز کردن طبی ۲- فاجعه آمیز کردن هیجانی ۳- فاجعه آمیز کردن محیطی