#روان_شناسی_سلامت
#یک_جرعه_تامل
فراگیرشدن بیماریهای روانی درحال خردکردن میلیونها نفر است. حالا دیگر طاعونِ #استرس، #افسردگی و #تنهایی به همه ی مردم دنیا حملهور شده است. دلایل فراوانی برای این ناراحتیها وجود دارد، اما #ایدئولوژی نیز، همانند تغییرات اقتصادی و فناورانه، نقش مهمی در این امر بازی میکند.
انزوای اجتماعی رابطهای بسیار نزدیک با افسردگی، خودکشی، اضطراب، بیخوابی، ترس و احساسِ قرارگرفتن در معرض تهدید دارد و این حیرتآور نیست. شگفتانگیزترْ یافتن طیفی از بیماریهای فیزیکی است که انزاوی اجتماعیْ آنها را ایجاد یا تشدید میکند. در میان افرادی که تنهاییِ مزمن دارند، این موارد نیز رایجتر است: زوال عقل، فشارخون بالا، بیماریهای قلبی، سکته ی مغزی، کمشدن مقاومت در برابر ویروسها و حتی تصادفات. تأثیری که تنهایی بر سلامت جسمانی میگذارد قابلمقایسه با کشیدن پانزده سیگار در روز است: به نظر میرسد که خطر مرگ زودرس را ۲۶درصد بالا میبرد. این مسئله تاحدی به این دلیل است که تنهایی موجب افزایش تولید هورمون استرس کورتیزول میشود که مانع از مقاومت بدن در برابر بیماریهاست.
مطالعات روی حیوانات و انسانها منجر به ارائه ی دلیلی برای غذاخوردنِ لذتجویانه شده است: انزوا قابلیت کنترل تکانهها را کاهش میدهد و این امر موجب چاقی مفرط میشود.
حل این مسئله مستلزم تغییر سیاست نیست، بلکه اقدام بسیار بزرگتری میطلبد: ارزیابی دوباره ی کل یک جهانبینی. از میان تمامی فانتزیهایی که نوع بشر پذیرای آن است، این ایده که «ما میتوانیم به تنهایی سر کنیم» پوچترین و شاید خطرناکترینِ آنها بوده است. ما یا در کنار هم میایستیم یا اینکه متلاشی میشویم.
جورج مانبیو | ترجمه ی علیرضا خزایی | گاردین
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
https://t.me/healthpsychology_hypnosis
#یک_جرعه_تامل
فراگیرشدن بیماریهای روانی درحال خردکردن میلیونها نفر است. حالا دیگر طاعونِ #استرس، #افسردگی و #تنهایی به همه ی مردم دنیا حملهور شده است. دلایل فراوانی برای این ناراحتیها وجود دارد، اما #ایدئولوژی نیز، همانند تغییرات اقتصادی و فناورانه، نقش مهمی در این امر بازی میکند.
انزوای اجتماعی رابطهای بسیار نزدیک با افسردگی، خودکشی، اضطراب، بیخوابی، ترس و احساسِ قرارگرفتن در معرض تهدید دارد و این حیرتآور نیست. شگفتانگیزترْ یافتن طیفی از بیماریهای فیزیکی است که انزاوی اجتماعیْ آنها را ایجاد یا تشدید میکند. در میان افرادی که تنهاییِ مزمن دارند، این موارد نیز رایجتر است: زوال عقل، فشارخون بالا، بیماریهای قلبی، سکته ی مغزی، کمشدن مقاومت در برابر ویروسها و حتی تصادفات. تأثیری که تنهایی بر سلامت جسمانی میگذارد قابلمقایسه با کشیدن پانزده سیگار در روز است: به نظر میرسد که خطر مرگ زودرس را ۲۶درصد بالا میبرد. این مسئله تاحدی به این دلیل است که تنهایی موجب افزایش تولید هورمون استرس کورتیزول میشود که مانع از مقاومت بدن در برابر بیماریهاست.
مطالعات روی حیوانات و انسانها منجر به ارائه ی دلیلی برای غذاخوردنِ لذتجویانه شده است: انزوا قابلیت کنترل تکانهها را کاهش میدهد و این امر موجب چاقی مفرط میشود.
حل این مسئله مستلزم تغییر سیاست نیست، بلکه اقدام بسیار بزرگتری میطلبد: ارزیابی دوباره ی کل یک جهانبینی. از میان تمامی فانتزیهایی که نوع بشر پذیرای آن است، این ایده که «ما میتوانیم به تنهایی سر کنیم» پوچترین و شاید خطرناکترینِ آنها بوده است. ما یا در کنار هم میایستیم یا اینکه متلاشی میشویم.
جورج مانبیو | ترجمه ی علیرضا خزایی | گاردین
http://www.instagram.com/dr.vahedi_healthpsychologist
https://t.me/healthpsychology_hypnosis
«خدایا ممنوم Yes I Can».
▪️ #فردین_علیخواه|جامعه شناس
▪️کانال نویسنده:
@fardinalikhah
🔺 لطفا قبل از مطالعه مطلب، ابتدا فیلم پیوست را ببینید.
برندا جی. آلن در کتاب «موضوعات تفاوت» که در سال 2004 منتشر کرد جمله ای درخور تأمل دارد. او به نقد افسانه تحرک اجتماعی(تغییر موقعیت اجتماعی افراد) در جامعه امریکا و امکان رسیدن به رویای امریکایی(داشتن یک زندگی مرفه) می پردازد. او معتقد است که تفکر نهفته در پس این افسانه می خواهد ما را متقاعد کند که فقراء باید به خاطر فقیر بودن شان سرزنش شوند. اینکه مردم فقیر ویژگی هایی دارند که باعث می شود آن پایین ها بمانند و بالا نیایند. این #ایدئولوژی، فقرا را به خاطر موقعیتی که در آن قرار دارند سرزنش می کند و از این واقعیت تلخ غافل است که #ثروت بسیاری از مردم #ثروتمند یا به آنها به ارث رسیده است و یا اینکه آنها برای رسیدن به رویای امریکایی، در مقایسه با فقرا در موقعیت های بهتری قرار داشته اند. این تفکر بیان نمی کند که سرمایه اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی به آن سمتی روانه می شود که عده ای در آنجا ثروت، اطلاعات و یا رابطه ها را انباشت کرده اند. از نظر آلن رسانه ها اغلب این نوع تفکر را تقویت می کنند و به آن دامن می زنند.
ضمن احترام به شخص سخنران عزیز که فیلم او به پیوست آمده است، باید بگویم که یکی از ویژگی های #روان_شناسی_زرد یا آنچه #شبه_روان_شناسی نامیده می شود تقلیل مسائل اجتماعی و مشکلات ساختاری #جامعه نظیر نابرابری طبقاتی و شکاف بین فقیر-ثروتمند به ویژگی های فردی و شخصیتی است. گویی همه چیز در گرو همان جمله کوتاه « I Can» نهفته است. مشتتان را گره کنید، این جمله را بگویید تا درهای پیشرفت به رویتان باز شود.
من به هیچ وجه مخالف آموزش مهارت های کسب و کار به افراد نیستم. مشکل در سطحی کردن برخی از مباحث پیچیده اجتماعی است و این امر را جفا به افرادی می دانم که با هزاران امید در دوره های مختلف « امید/ اراده سازی» شرکت می کنند ولی پس از مدتی حاصل آن سرخوردگی و ناکامی بیشتر برای آنان است.
بر اساس تجربه زیسته و مطالعات پراکنده ام اجازه بدهید جمله های این سخنران عزیزمان را با روایت خودم بیان کنم:
این روزها نه فقرا و نه ثروتمندان کتاب نمی خوانند. به عنوان یک مسأله اجتماعی، کتاب خواندن یا نخواندن در این کشور ارتباط زیادی با میزان ثروت آدم ها ندارد. همچنین این روزها نه فقرا و نه ثروتمندان بیننده جدی و ثابت تلویزیون نیستند. چشمان هر دو به صفحه گوشی شان است.
این روزها هم فقرا و هم ثروتمندان، هم به گذشته و هم به آینده فکر می کنند. اول آنکه هر دو حسرت گذشته را می خورند. در ارتباط با آینده، هر دو هر روز قیمت ارز را چک می کنند. هر دو خوب می دانند که برای حفظ ارزش دارایی شان باید چه کنند. ولی تفاوت در آن است که فقرا هر روز بیشتر و بیشتر نگران و پریشان می شوند چون نمی توانند کاری بکنند. می بینند چه بلایی دارد بر سرشان می آید ولی جای مانور اقتصادی ندارند. به همین دلیل به هزار راه متوسل می شوند تا به آینده فکر نکنند. تلاش می کنند فکر خودشان را از آینده منحرف کنند. ولی ثروتمندان به دلیل منابع، فرصت ها و ارتباطاتی که دارند مدام بر ثروت شان افزوده می شود. آنان مدام در صفحات تقویم خود برای آینده نقشه می کشند.
این روزها هم فقرا و هم ثروتمندان به هزینه ها و درآمدهای خود فکر می کنند. دقیق هم فکر می کنند. فقرا هر روز در صفحات آخر دفتر مشق فرزندشان هزینه ها و درآمدها را دقیق می نویسند. به دلیل گرانی، فقرا مجبور شده اند تا سبد مصرفی خود را سبک تر و نحیف تر کنند و با این وجود هزینه های آنان افزایش یافته است. به ناچار پدر و مادر خانواده دو یا سه شغله شده است. این پدران و مادران هر روز صبح با تشویش از خود می پرسند:
« خدایا امروز I Can ؟؟؟ »
منظورشان تأمین درآمد برای هزینه های همان روز است. در مقابل ثروتمندان به دلیل نوسانات ارزی، و فرصت های خوب ناشی از آن هم درآمدشان چندین برابر، و هم سبد مصرفی شان سنگین تر شده است. آنان مدام با منابع خبری شان تماس می گیرند و چیزی را می خرند و چیزی را می فروشند. آنان هر روز صبح به هنگام گوش دادن به یک موسیقی پرانرژی در داخل ماشین شان با صدای بلند می گویند«خدایا ممنوم Yes I Can».
@dr_hamedvahedi
.....................................................
https://www.instagram.com/p/B06FnHxhnQG/
▪️ #فردین_علیخواه|جامعه شناس
▪️کانال نویسنده:
@fardinalikhah
🔺 لطفا قبل از مطالعه مطلب، ابتدا فیلم پیوست را ببینید.
برندا جی. آلن در کتاب «موضوعات تفاوت» که در سال 2004 منتشر کرد جمله ای درخور تأمل دارد. او به نقد افسانه تحرک اجتماعی(تغییر موقعیت اجتماعی افراد) در جامعه امریکا و امکان رسیدن به رویای امریکایی(داشتن یک زندگی مرفه) می پردازد. او معتقد است که تفکر نهفته در پس این افسانه می خواهد ما را متقاعد کند که فقراء باید به خاطر فقیر بودن شان سرزنش شوند. اینکه مردم فقیر ویژگی هایی دارند که باعث می شود آن پایین ها بمانند و بالا نیایند. این #ایدئولوژی، فقرا را به خاطر موقعیتی که در آن قرار دارند سرزنش می کند و از این واقعیت تلخ غافل است که #ثروت بسیاری از مردم #ثروتمند یا به آنها به ارث رسیده است و یا اینکه آنها برای رسیدن به رویای امریکایی، در مقایسه با فقرا در موقعیت های بهتری قرار داشته اند. این تفکر بیان نمی کند که سرمایه اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی به آن سمتی روانه می شود که عده ای در آنجا ثروت، اطلاعات و یا رابطه ها را انباشت کرده اند. از نظر آلن رسانه ها اغلب این نوع تفکر را تقویت می کنند و به آن دامن می زنند.
ضمن احترام به شخص سخنران عزیز که فیلم او به پیوست آمده است، باید بگویم که یکی از ویژگی های #روان_شناسی_زرد یا آنچه #شبه_روان_شناسی نامیده می شود تقلیل مسائل اجتماعی و مشکلات ساختاری #جامعه نظیر نابرابری طبقاتی و شکاف بین فقیر-ثروتمند به ویژگی های فردی و شخصیتی است. گویی همه چیز در گرو همان جمله کوتاه « I Can» نهفته است. مشتتان را گره کنید، این جمله را بگویید تا درهای پیشرفت به رویتان باز شود.
من به هیچ وجه مخالف آموزش مهارت های کسب و کار به افراد نیستم. مشکل در سطحی کردن برخی از مباحث پیچیده اجتماعی است و این امر را جفا به افرادی می دانم که با هزاران امید در دوره های مختلف « امید/ اراده سازی» شرکت می کنند ولی پس از مدتی حاصل آن سرخوردگی و ناکامی بیشتر برای آنان است.
بر اساس تجربه زیسته و مطالعات پراکنده ام اجازه بدهید جمله های این سخنران عزیزمان را با روایت خودم بیان کنم:
این روزها نه فقرا و نه ثروتمندان کتاب نمی خوانند. به عنوان یک مسأله اجتماعی، کتاب خواندن یا نخواندن در این کشور ارتباط زیادی با میزان ثروت آدم ها ندارد. همچنین این روزها نه فقرا و نه ثروتمندان بیننده جدی و ثابت تلویزیون نیستند. چشمان هر دو به صفحه گوشی شان است.
این روزها هم فقرا و هم ثروتمندان، هم به گذشته و هم به آینده فکر می کنند. اول آنکه هر دو حسرت گذشته را می خورند. در ارتباط با آینده، هر دو هر روز قیمت ارز را چک می کنند. هر دو خوب می دانند که برای حفظ ارزش دارایی شان باید چه کنند. ولی تفاوت در آن است که فقرا هر روز بیشتر و بیشتر نگران و پریشان می شوند چون نمی توانند کاری بکنند. می بینند چه بلایی دارد بر سرشان می آید ولی جای مانور اقتصادی ندارند. به همین دلیل به هزار راه متوسل می شوند تا به آینده فکر نکنند. تلاش می کنند فکر خودشان را از آینده منحرف کنند. ولی ثروتمندان به دلیل منابع، فرصت ها و ارتباطاتی که دارند مدام بر ثروت شان افزوده می شود. آنان مدام در صفحات تقویم خود برای آینده نقشه می کشند.
این روزها هم فقرا و هم ثروتمندان به هزینه ها و درآمدهای خود فکر می کنند. دقیق هم فکر می کنند. فقرا هر روز در صفحات آخر دفتر مشق فرزندشان هزینه ها و درآمدها را دقیق می نویسند. به دلیل گرانی، فقرا مجبور شده اند تا سبد مصرفی خود را سبک تر و نحیف تر کنند و با این وجود هزینه های آنان افزایش یافته است. به ناچار پدر و مادر خانواده دو یا سه شغله شده است. این پدران و مادران هر روز صبح با تشویش از خود می پرسند:
« خدایا امروز I Can ؟؟؟ »
منظورشان تأمین درآمد برای هزینه های همان روز است. در مقابل ثروتمندان به دلیل نوسانات ارزی، و فرصت های خوب ناشی از آن هم درآمدشان چندین برابر، و هم سبد مصرفی شان سنگین تر شده است. آنان مدام با منابع خبری شان تماس می گیرند و چیزی را می خرند و چیزی را می فروشند. آنان هر روز صبح به هنگام گوش دادن به یک موسیقی پرانرژی در داخل ماشین شان با صدای بلند می گویند«خدایا ممنوم Yes I Can».
@dr_hamedvahedi
.....................................................
https://www.instagram.com/p/B06FnHxhnQG/
Instagram
fardin alikhah
ای کاش من هم می توانستم بپذیریم که فقرا به این دلیل فقیرند که بیشتر از ثروتمندان تلویزیون نگاه می کنند و ثروتمندان به این دلیل ثروتمندند چون بیشتر کتاب می خوانند ضمن احترام به عزیران روان شناس که در این صفحه نوشته های مرا دنبال می کنند باید بگویم که روان…