دکتر حامد واحدی اردکانی
Video
#فروید در #کتاب تمدن و ملالت های آن، #هنر را یکی از سه راهی می داند که می تواند رنج بشر را تحمل پذیر کرده و تسکین دهد. اما اینجا برای تحمل پذیر شدن خود هنر (در اینجا رقص) باید مدام مسکن مصرف شود. انگشت های زخمی و خون آلود پای زن حکایت از نوع مواجهه وی با هنر دارد؛ مواجهه ای وسواس گونه و البته مازوخیستیک (آزارخواهانه). اینجا دیگر بحث، تسکین نیست بلکه شاید مجازاتی باشد که در قالب هنری رخ می نماید که از لذت بخشی آن عبور کرده تا آن سوی #لذت، تا #مرگ، تا #ژوئیسانس پیش می رود. مجازات گناهی که شاید زن در ناآگاه و یا آگاه خود #احساس می کند. زنی که تا ۹ ماه مادری کرده و از آن پس تا ۱۷ سالگی فرزند، دیگر هیچ. گویی همان بدنی که #جنین را در خود داشته و سپس رهایش ساخته، باید به هر شکل #تنبیه شود: #پوست ملتهب، #عضلات دردناک و زانوی نیازمند #جراحی را هم به پاهای خون آلود و خم شده که ظاهرا در خدمت هنر هستند، اضافه کنید. زن پس از ۱۷ سال با پسر خود دیدار می کند و در طی این دیدار احساساتی پیچیده و شاید هم ابتدایی و تقلیل یافته را تجربه می کند: احساس و عملی که با هر پسری به جز #پسر خود مجاز است و همزمان با آن، احساس مراقبت و مادرانگی. پس #پدر چه؟ پرواضح است که در این #داستان انگار چنین مفهومی وجود ندارد و البته که بدین سبب، ادیپ، نه انحلال، بلکه احیا می شود. گویی مادر و پسر، هر دو از باید و نباید #فرهنگ (قانون پدر)، پرشی بزرگ (گرند: بزرگ، جت:پرش) می کنند و فارغ از اینکه چنین عملی چقدر می تواند پرورت (منحرف از #قانون) باشد، همچون ارتباط زن با هنر، تکرار درد در ظاهری لذت بخش (امر جنسی) باشد. سوالی که در فیلم مدام به ذهن خطور می کند این است که آخر چرا با پسر خودش؟ شاید هر دو با انکار آنچه در قبل و بعد این پرش بلند است، می خواهند صرفا لحظه ای کامجویی کنند. نمی دانم، شاید هم این زن نیز همچون راسکلنیکفِ #داستایوفسکی، به سمت امری ممنوع و مستحق تنبیه پیش می رود، بلکه بعد از تنبیه، امیدی به تطهیر باشد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیگری و شکاف بین لذت تا ژوئیسانس
همواره زمانی که #کودک در برابر لذت ورزی ها با منع یا "نه" روبرو می شود، #لذت را متوقف نمی کند یا به معنای دقیقتر، لذت متوقف نمی شود، بلکه به سویی دیگر، تا آن سوی اصل لذت، تا #مرگ لذت، تا #ژوئیسانس می رود. از این رو شاید بتوان گفت همواره "دیگری" یا همان صاحب سخن "نه" در شکاف بین لذت تا ژوئیسانس ایستاده است. دیگری، ناخواسته، لذتی را #ممنوع می کند ولی غافل از آنکه آن لذت سر از جایی دیگر در می آورد.
اما چه می توان کرد؟
آیا در #فرهنگ، امکان "هرگونه" لذت ورزی وجود دارد؟
پس در نهایت چه باید کرد؟
گویی گریزی نیست...
#تمدن است و ملالت های آن
#روانکاوی #روانکاو #روانشناس #روان #رواندرمانی #درمان #انسان #بچه #روانشناسی #بیمار #درد #رنج #رشد #دکترواحدی_اردکانی #احساس #کودک
همواره زمانی که #کودک در برابر لذت ورزی ها با منع یا "نه" روبرو می شود، #لذت را متوقف نمی کند یا به معنای دقیقتر، لذت متوقف نمی شود، بلکه به سویی دیگر، تا آن سوی اصل لذت، تا #مرگ لذت، تا #ژوئیسانس می رود. از این رو شاید بتوان گفت همواره "دیگری" یا همان صاحب سخن "نه" در شکاف بین لذت تا ژوئیسانس ایستاده است. دیگری، ناخواسته، لذتی را #ممنوع می کند ولی غافل از آنکه آن لذت سر از جایی دیگر در می آورد.
اما چه می توان کرد؟
آیا در #فرهنگ، امکان "هرگونه" لذت ورزی وجود دارد؟
پس در نهایت چه باید کرد؟
گویی گریزی نیست...
#تمدن است و ملالت های آن
#روانکاوی #روانکاو #روانشناس #روان #رواندرمانی #درمان #انسان #بچه #روانشناسی #بیمار #درد #رنج #رشد #دکترواحدی_اردکانی #احساس #کودک