جامعه‌شناسی افق‌نگر ـ دکتر احمد بخارایی
4K subscribers
69 photos
21 videos
1 file
685 links
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیده‌ها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei

www.dr-bokharaei.com

Ahmad Bokharaei, Sociologist
Download Telegram
❇️ #فروپاشی_اجتماعی در فقدان «#آینده‌نگری»

🗓 سه‌شنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۹

📰 گزارش روزنامه‌ی هم‌دلی درباره‌ی ناامیدی به آینده و فروپاشی اجتماعی در گفت‌وگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در دوشنبه ۱۳ امرداد ۱۳۹۹، شماره‌ی ۱۴۷۶

👈 نمایش گزارش:
🔍 بخش‌هایی از گفته‌ی من:

… بسته به این‌که در چه موضعی قرار داریم از چهار زاویه می‌شود به این پرسش که: «#آینده باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟» پاسخ داد. من به آن‌ها علت‌های چهارگانه می‌گویم …

… در یک نگاه سطحی و عوامانه، ما «آینده» داریم چون «فردا» زنده‌ایم و بسا افراد عادی خدا را هم شکر کنند که زنده‌اند …

… در جامعه‌ی ما و در میان بسیاری از #جوانان، بحران معنا و #بحران_امید به آینده و حتی نومیدی نسبت به وجود یک گام به جلو مشاهده می‌شود …

… اگر بخواهم مقوله‌ی «آینده» را به تفکیک #فرد، #جامعه و #حکومت بیان کنم و بگویم چه وجهی پیدا می‌کند، از «جنبه‌ی ایجابی» آن یعنی این که بگویم فرد، جامعه و حکومت باید این‌گونه باشند و این ویژگی‌ها را داشته باشد، فاصله می‌گیرم. چون برای برخی مفاهیم چنین کاری ممکن نیست. اما من «جنبه‌ی سلبی» آن را بیان می‌کنم. یعنی می‌گویم یک فرد، یک جامعه یا یک حکومت چه چیزهایی نباید داشته باشند تا بتوانیم به آن‌ها بگوییم #آینده‌نگر هستند …

… به لحاظ جامعه و حکومت، من از اندیشه‌های
«ملوین سیمن» الگو می‌گیرم. ببینید، جامعه‌ای آینده‌نگر هست که احساس بیگانگی از جامعه در بین اعضای آن وجود نداشته باشد. وجود این احساس بیگانگی یعنی این‌که آدم‌ها احساس کنند یک مجمع‌الجزایر هستند، در واقع #فردیت بر جمعیت مقدم است، یعنی در یک جامعه منافع فردی بر منافع جمعی مقدم می‌شود، به اعتباری با جامعه‌ی «#اتمیزه» شده سروکار داریم. یعنی انگار آدم‌ها در یک جامعه نسبت به دیگران فقط یک نوع قرابت مکانی دارند، اما از قرابت اندیشه‌ای خبری نیست. در این شرایط آدم‌ها احساس بیگانگی از جامعه می‌کنند و هرچقدر این احساس در بین افراد کم‌تر باشد یا نباشد، آن جامعه آینده‌نگرتر می‌شود …

… آدم‌هایی که دچار احساس ازخودبیگانگی یا دچار احساس پوچی یا ناکارآمدی یا دچار احساس بیگانگی از جامعه می‌شوند به دو شکل واکنش نشان می‌دهند که یکی به صورت #انزوا و دیگری در نقطه‌ی مقابل آن به صورت #طغیان است. در مورد انزوا، فرد وقتی منزوی می‌شود در یک مورد به شکل #خودکشی پدیدار می شود که طبق آمارها حدود ۷۵% خودکشی‌ها ریشه در #ناامیدی نسبت به آینده دارد …

… جدا از انزوا، فرد نومید نسبت به آینده می‌تواند درگیر طغیان هم شـود و الگوهای موجود را زیر پا بگذارد. این طغیان ممکن است نسبت به #قانون باشد که فوری می‌گویند فرد #مجرم است، اما نمی‌گویند که جامعه این آدم را به این نقطه رسانده که امید نداشته باشد و انگار چاره‌ای جز این ندارد که طغیان کند.
مگر مدتی قبل نگفتند که بیش از ۵۰% سارقین برای بار اول سرقت کرده‌اند؛ این فاجعه است …

… به تعبیر «آلبر کامو» آدم‌ها یا باید با یک پرسش در ذهنشان درگیر باشند، مانند یک فیلسوف که سال‌ها با پرسش، ذهن خودش را درگیر می‌کند، یا این‌که آدم‌ها باید یک افق نوری را ببینند تا به سمت آن حرکت کنند، بنابراین راه رهایی از پرسش «چرا من زنده هستم؟» یا به حرکت ذهنی مانند فیلسوف نیاز دارد، یا به یک حرکت عینی و ملموس که متأسفانه در جامعه‌ی ما این دو با تشکیک و تردید مواجه است …

… آلبر کامو یک جمله‌ای دارد که می‌گوید: «پوچی سیاست یعنی اصرار دولت‌ها بر معنابخشی به رنج توجیه‌ناپذیری که بر شهروندان خود تحمیل می‌کنند.» بنابراین شما نگاه کنید در چنین شرایطی #نظام_سیاسی بسیار تعیین‌کننده است. وقتی پوچی از بالا معنا می‌یابد و سپس به جامعه و فرد تسری پیدا می‌کند شما در خروجی به طور مصداقی شاهد خودکشی یا #اعتیاد خواهید بود …

… معتقدم در جامعه‌ی ما فروپاشی سیاسی اتفاق نیفتاده است، اما فروپاشی اجتماعی اتفاق افتاده است …

… «#فروپاشی_اقتصادی» برای صاحبان #سرمایه، نقطه‌ی پایان است که نظام #سرمایه_داری از آن خوف دارد. «#فروپاشی_سیاسی» برای صاحبان #قدرت، دردآور است. «#فروپاشی_فرهنگی» برای صاحبان #ایدئولوژی غیر قابل تحمل است، اما «#فروپاشی_اجتماعی» برای اندیشه‌هایی که درد انسان را دارند و از قوت استدلال و شدت کنش برخوردارند غیر قابل پذیرش و غیر قابل تحمل است …

… انسان ایرانی که دیروز و امروز و فردا از ظرافت در انسان‌ورزی برخوردار بوده و هست، فروپاشی اجتماعی برای او پایان دردآور خط است. در این میان، صاحبان قدرت در جامعه‌ی ما به دو دسته تقسیم می‌شوند، یک دسته هم‌چنان #فروپاشی سیاسی را پایان خط قلم‌داد می‌کنند و بنابراین، هم‌چنان خود را ایستاده فرض می‌کنند. اما دسته‌ی دوم که غایت نظام سیاسی سالم را استحکام اجتماعی می‌دانستند با مشاهده‌ی فروپاشی اجتماعی در خود و نظام اندیشه‌ای و مدیریتی و ساختارهای خود، تشکیک می‌کنند …
| بله، درست است مملکت مال حزب‌الهی‌هاست اما …!

| سه‌شنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۲

| گفت‌وگوی روزنامه‌ی «جهان صنعت» با احمد بخارایی درباره‌ی #تمامیت‌خواهی نظام ارزشی حاکم | منتشرشده در دوشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۲

| نمایش گزارش:👇
https://jahanesanat.ir/?p=412354

| #احمد_بخارایی: جامعه ما بیش از سه دهه است که شرایط ملتهبی دارد. وضعیت جامعه مانند گلوله برفی است که به پایین‌ می‌غلتد و این گلوله لحظه‌به‌لحظه بزرگ‌تر و اثرگذارتر می‌شود. حال در این شرایط هر جرقه و بهانه‌ای می‌تواند بشکه باروت را منفجر کند. منظور از «جرقه» این است که آن رخ‌داد به خودی خود قابل تامل است و علاوه بر آن موجب انفجار خواسته‌ها و مطالبات فروخفته می‌شود مانند مرگ مظلومانه #مهسا_امینی که مانند یک جرقه ایفای نقش کرد. بنابراین پیامدهای جرقه‌ی ایجادشده در جامعه توانایی بازتولید در ماه‌ها و حتی سال‌های آینده را نیز دارد. بروز چنین اتفاقی امواج ناشی از انفجار خشم مردم را در پی دارد.

برخی اوقات حوادثی در ایران رخ می‌دهد که وقوع آنها در برخی کشورهای دیگر عادی است. به عنوان مثال در کشورهای کمتر‌توسعه‌یافته زندان‌ها ناامن‌تر هستند و به موازات آن نیز زندانیان از حقوق اولیه کمتری برخوردارند. اما به طورکلی تا جایی که رسانه‌های رسمی اطلاع داده‌اند، وقوع آتش‌سوزی در #زندان_اوین یک حادثه بوده است. البته ممکن است در روزهای آینده اطلاعات بیشتری منتشر شود. حال اگر زندانی‌هایی که تحت عنوان #مجرم_سیاسی هستند در این قضیه دخالت داشته باشند، قاعدتا تمام تحلیل‌های ما تغییر می‌کند. اما اطلاعات منتشر‌شده حکایت از آن دارد که مجرمان غیرسیاسی بر اثر یک حادثه یا خشونت یا ناراحتی دست به اقداماتی زده‌اند که این حادثه رقم خورده است. در هر صورت اگر اینگونه باشد، طبیعتا این قضیه به یک بهانه برای دیگر افراد جامعه که خارج از زندان‌ هستند، تبدیل می‌شود.

این روزها #نظام_سیاسی ایران با امر واقعی روبه‌رو است، که به نظرم امر واقع مانند یک بشکه باروت است، چرا که کوچک‌ترین اتفاقی منجر به انفجار خشم مردم می‌شود. آتش‌سوزی زندان اوین بسیار اسفبار و نگران‌کننده است آتش‌سوزی در برخی زندان‌های دیگر ممکن است رخ داده باشد اما چنین تبعاتی نداشته است. در هر صورت باید امنیت، بهداشت، تربیت و غذای تمام زندانیان تامین شود که در این‌باره تردیدی نیست. اما باید توجه داشت که وقوع آتش‌سوزی در زندان اوین و همزمانی آن با اعتراضات واکنش مردم را بیش از همیشه برانگیخته است.

تمامی زندانیان اعم از سیاسی و غیرسیاسی از لحاظ آسیب‌شناسی اجتماعی بر این عقیده‌اند که قربانی جامعه هستند، زیرا در جامعه‌ای که آمار #بیکاری فارغ‌التحصیلان آن سر به فلک کشیده‌، نشان از بی‌توجهی مسوولان است. بنابراین تمام افرادی که شاغل نیستند هم قربانی سیاست ناکارآمد می‌شوند. چه بسا از لحاظ #جامعه‌شناسی نیز افراد بیکار برای امرارمعاش به سارق تبدیل می‌شوند که آنها نیز خود را قربانی ناکارآمدی می‌دانند. در هر صورت مجرمان سیاسی و غیرسیاسی احساس می‌کنند، مظلوم و قربانی واقع شده‌اند. طبیعتا انسان قربانی هم خشمگین و ناآرام است. زندانیان بند ۷ و ۸ اوین هم به دلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی در زندان‌ هستند.

وقتی خشم این‌گونه در میان زندانیان موج می‌زند، مسوولان مربوطه نه‌تنها توانایی حفظ آرامش خود را ندارند، بلکه توانایی القای این آرامش به زندانی‌هایی که به خاطر مشکلات مالی خشمگین و معترض‌اند، را هم ندارند. حتی بحث تنبیه و تغییر دیدگاه زندانیان در زندان نیز اهمیت ندارد. به همین دلیل برخی زندانی‌ها به محض خروج، دوباره مرتکب جرم می‌شوند. اما زمانی که اخبار آتش‌سوزی زندان منتشر می‌شود، در مرحله اول نگرانی خانواده‌های زندانیان به دیگران سرایت می‌کند و در مرحله دوم منجر به بهانه‌ای می‌شود تا بشکه باروت همان خشم مردم منفجر شود. به همین دلیل احساسات جامعه مانند همان گلوله برفی مخرب‌تر به سوی پرتگاه با تمام سرعت حرکت می‌کند.

به نظرم احساساتی که طی یک ماه گذشته به شدت جریحه‌دار شده است‌، همچنان از سوی نظام سیاسی زخمی می‌شود و به همین خاطر #جامعه با بروز هر حادثه‌ای جامعه ملتهب‌‌تر می‌شود. اگر آتش‌سوزی زندان اوین همزمان با اعتراضات اخیر نبود، قطعا عکس‌العمل جامعه اینگونه نبود. طی یک ماه اخیر اعتراضات نسبت به اعتراض‌های قبلی به دو دلیل کمیت و کیفیت متفاوت بوده است؛ کمیت از آن جهت که مردم در بیشتر شهرها دست به اعتراضات مسالمت‌آمیز زدند، کیفیت هم به‌گونه‌ای که #مطالبات معترضان عمیق‌تر شده‌ است. براساس همین موضوع اگر #اعتراضات کنترل شود، خشم مردم به آتش زیر خاکستر تبدیل می‌شود. آن هم در نظام سیاسی که هر لحظه امکان وقوع حادثه‌ای وجود دارد. | ادامه 👇
https://blog.dr-bokharaei.com/2023/11/blog-post.html?#more

| دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | Site |
| ناهنجاری‌های هنجار شده: فروپاشی اجتماعی در ایران!

| چهارشنبه ۷ شهریور ۱۴۰۳

| #احمد_بخارایی: پلیس آگاهی اعلام کرد که در اواخر سال ۱۴۰۲ حدود ۸۰۰۰ مال‌خر شناسایی و دست‌گیر شدند. خدا می‌داند چه تعداد دیگر وجود دارند که شناسایی نشده‌اند. از سوی دیگر کیف‌قاپی از رایج‌ترین جرم‌ها ذکر شده. سن کیف‌قاپ‌ها در اکثر موارد حداکثر ۲۲ سال بوده. اگر بپذیریم که کیف‌قاپی و مال‌خری یک #جرم و بنابراین یک «#نابهنجاری» است اینک می‌توان گفت این نابهنجاری، «#هنجار» شده است بسان #رشوه‌خواری که هنجار شده است. یکی از نشانه‌های #فروپاشی_اجتماعی در هر جامعه‌ای عبارت از: هنجار شدن نابهنجاری‌هاست!

آیا این دردآور نیست که در جامعه‌ی ما #جوانان زیر ۲۲ سال در سطح وسیع کیف‌قاپی و گوشی‌قاپی می‌کنند؟ آیا این جوانان مادرزاد، سارق بوده‌اند؟ آیا این جوانان استعداد دیگری نداشته‌اند؟ آیا این‌ها مورد ظلم اجتماعی واقع نشده‌اند به گونه‌ای که در شرایطی به سر می‌برند که مجبور به سرقت شده‌اند؟ اگر عمدتاً جز «جبر بیرونی» عامل دیگری در رفتار مجرمانه اثرگذار است آیا نمی‌بایست پس از دست‌گیری و زندان رفتن، ارتکاب مجدد جرم را شاهد نبودیم؟ مسئولیت وجود فشارهای اجتماعی با چه کسی و کدام مرجع قانونی است؟

اگر در چهارچوب تئوری سوسیالیستی، رفتار مجرمانه تحلیل شود ریشه‌اش در وجود فاصله و شکاف طبقاتی و نیز در وجود تبعیض در توزیع نابرابر فرصت‌های رشد و ارتقای اجتماعی است. اگر در چهارچوب جامعه‌شناسی محافظه‌کارانه، رفتار مجرمانه تحلیل شود به دو مؤلفه برمی‌خوریم:

۱ـ ضعف پیوند فرد و جامعه موجب بروز رفتارهای هنجارشکنانه می‌شود و یکی از عوامل این گسست بنا به نگاه #تریویس_هیرشی، ناشی از نبود سرگرمی و مشغولیت و به دنبالش، نبود تعهد است. حال آیا وظیفه‌ی حاکمیت نیست که اشتغال و سرگرمی را تدارک ببیند؟

۲ـ بنا به نظریه‌ی #رابرت_مرتون، مجرمان گاه افرادی هستند که اهداف اجتماعی را پذیرفته‌اند اما چون وسائل لازم برای رسیدن به اهداف را در اختیار ندارند دست به «نوآوری» (به معنای منفی) در وسائل و ابزار می‌زنند و در این‌جا جامعه، آن‌ها را کج‌رو قلمداد می‌کند. بر این اساس اگر در جامعه‌ی ایران، پول‌دار شدن و یک‌شبه ره صدساله رفتن به عنوان یک هدف و مقصد، ترویج و تبلیغ و اجرا شده باشد چرا باید یک جوان جنوب شهری که این هدف نهادینه شده را پذیرفته به دنبال خلق و ایجاد ابزارهای انحرافی لازم برای رسیدن به آن اهداف نباشد؟! آن‌هایی که سردمداران این جامعه‌اند در فضای مه‌آلود رانت و باند، روزگار می‌گذرانند و برای کسب قدرت و ثروت، دیگران را زیر پا له می‌کنند حال چرا یک جوان نباید به هر طریق به ثروتی برای امرار معاش دست یابد؟ قواعد اخلاقی در یک جامعه چگونه نهادینه می‌شوند؟ مگر می‌شود شما کاری کنید اما دیگران را از انجام همان کار برحذر دارید؟

این جوان دو راه دارد: یا #انزوا و #اعتیاد و #خودکشی را انتخاب کند یا وجود اجتماعی‌اش را در صحنه‌‌هایی اثبات کند که برچسب «#مجرم» می‌خورد.
بسیاری از مجرمان همانند بسیاری از کارتون‌خواب‌ها و همانند همه‌ی #کودکان_زباله‌گرد جزو مظلومان جامعه‌اند.
به خود آییم!

| دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها: 👇
| dr-bokharaei.com
| https://t.me/dr_bokharaei
| https://www.youtube.com/@AhmadBokharaei/playlists