جامعه‌شناسی افق‌نگر ـ دکتر احمد بخارایی
4K subscribers
69 photos
21 videos
1 file
685 links
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیده‌ها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei

www.dr-bokharaei.com

Ahmad Bokharaei, Sociologist
Download Telegram
#نقد_اجتماعی #نقدـسیاسی #احمد_بخارایی #جامعه #روان #امید #ناامیدی #امیدـاجتماعی
https://t.me/dr_bokharaei

🗓 دوشنبه ۴ تیر ۱۳۹۷

📝 ناامیدی اجتماعی؛ پیامد و چرایی؟

📰 یادداشتی از دکتر احمد بخارایی منتشر شده در سرمقاله‌ی شماره‌ی ۶۸۱۰ روزنامه‌ی ایران، دوشنبه ۴ تیر ۱۳۹۷

🔴 گفته‌شده‌است که «رؤیاها» برای روان، مانند اکسیژن برای ریه‌ها هستند که اگر به سمت آنها برویم هورمون‌های شادی آزاد خواهند‌شد و با نادیده گرفتن آنها احساسات بد را تقویت کرده‌ایم. البته این معنا در حوزه روان‌شناختی است اما در حوزه جامعه‌شناختی، «رؤیا» معادل «انتظار» است که برای شهروندان جامعه قرن بیست و یکمی آنچنان عرض اندام می‌کند که اگر پاسخ داده‌ شود اکسیژن به جامعه تزریق شده‌است و امید اجتماعی تقویت می‌شود و الا نومیدی، افزون خواهد شد. فرد ناامید، دیگر از پیروزی‌هایش هم لذت لازم را نمی‌برد و شادی‌ها را کمتر ارج می‌نهد. او احساس نمی‌کند جامعه به او تعلق دارد. او خود را قربانی می‌بیند. از نگاه او جامعه این گونه است: «هر کسی کار خودش، بار خودش، آتش به انبار خودش».
🔹 جامعه ما بر اساس نتایج تحقیق رضایت ملی، در بین ۱۴۹ کشور رتبه ۱۱۷ را دارد یعنی از میزان رضایت ملی در حد «کم» برخوردار است. ناامیدی اجتماعی مانند تمام پدیده‌های اجتماعی دارای علل و دلایل‌ مختلف است. در سطح «خرد»، ناامیدی ناشی از بدبینی و این هم ناشی از وجود تبعیض در جامعه است. بنابراین، ناامیدی اجتماعی یک پیامد است نه یک «رفتار» یا کنش که با سیاستگذاری قابل رفع باشد. به همین علت، باید به سمت علل ایجاد ناامیدی توجه شود. حال البته این سؤال مطرح می‌شود که آیا آن بدبینی و آن تبعیض، اموری هستند که در سطح خرد، قابل کنترل و تصحیح باشند؟ چنین به‌نظر نمی‌رسد. در میان مفاهیم مرتبط با نا امیدی اجتماعی، «انزوای اجتماعی» وزن قابل توجهی دارد. انزوای اجتماعی یک شبه پدید نمی‌آید. اگر در جامعه‌ای این مشخصات باشد افراد به سمت انزوای اجتماعی سوق پیدا می‌کنند:

۱- نگاه و رویکرد «گزینش‌محور» وجود داشته‌باشد و این رویکرد بویژه از منشأ ایدئولوژیک تغذیه شود. در این صورت «رانت» شکل می‌گیرد و متعاقبش «فساد» افزایش پیدا می‌کنند و آنان که دست‌شان از سفره رانت، دور است احساس طرد اجتماعی می‌کنند و آرام آرام، منزوی و ناامید می‌شوند.

۲- در چنین جامعه‌ای، یک منظومه فکری و معرفتی شکل می‌گیرد که حتی روشنفکران سیاسی و فرهنگی‌اش هم ناخواسته بدان متمایل می‌شوند و دیگر روشنفکران اجتماعی را از وجود تریبون، محروم می‌کنند. پس در این جامعه، روشنفکران مستقل هم منزوی می‌شوند و بالطبع، شهروندان از وجود جریان سالم آگاهی‌رسانی بی‌بهره می‌شوند و هم‌چنان در بستر سابق ناامیدی، به مسیر خود ادامه می‌دهند.

۳- جامعه‌ای که مبتنی بر «خودی-غیر‌خودی» اداره می‌شود نمی‌تواند جامعه پویایی باشد، چون بسیاری را فراری می‌دهد و آنان ‌که می‌مانند هر لحظه منتظر واقعه‌ای جدید هستند تا شاید دستی از آستین برون آید و... این جامعه ناپویا، توان اشتغال‌زایی و امید‌افزایی ندارد، زیرا تارو‌پود ساختارهای کلان مدیریتی‌اش آمیخته با عدم تخصص و تظاهر به وفاداری است. اگر اشتغال در یک جامعه به حد کافی نباشد آن جامعه مستعد منحرف شدن است و یکی از انواع انحرافات اجتماعی «انزوای اجتماعی» است.

۴- اگر در یک جامعه بین واقعیت موجود مبنی بر خواست مردم و شهروندان درمنظومه فکری جهانی از یک سو و رویه حکمرانی، فاصله باشد، نه تنها توقعات و انتظارات شهروندان بی‌پاسخ باقی می‌ماند بلکه توقعات به شکل غیر منطقی، فزاینده هم می‌شوند. در جامعه‌ای که آحادش نتوانند برای زندگی شخصی خود تصمیم بگیرند و ده‌ها سال در این درخواست درجا بزنند که مثلاً آیا حجاب، چگونه باید باشد یا زنان می‌توانند به ورزشگاه بروند یا خیر، توقعات بعدی متراکم می‌شود و با پاسخ نگرفتن، ناامیدی اجتماعی پدیدار می‌شود.

🔸 بنابراین، «ناامیدی» یک پیامد است و یک رفتار یا کنش نیست که بتوان با برنامه‌ریزی، کنترلش کرد. این حالت در میان شهروندان بنا به دلایلی است که در منظومه فکری هر فرد وجود دارد و جنبه ذهنی صرف ندارد، بلکه از واقعیات موجود تغذیه می‌شود. بدبینی، قطعاً نا امیدی را تکثیر می‌کند. این بدبینی هم بی‌دلیل و بی‌علت پدید نمی‌آید. انزوای اجتماعی و احساس طرد اجتماعی، از علل ایجاد بدبینی هستند پس برای کاهش بدبینی، باید در سطوح میانه و کلان به سیا‌ست‌ها و چارچوب‌هایی توجه داشت که موجب تشدید احساس طرد اجتماعی شده‌اند، مانند سیاست گزینش محور در سطح کلان و محدودیت در روند آگاهی‌رسانی در سطح میانه. پس آنگاه می‌توان امیدوار بود که در سطح خرد، امید اجتماعی افزون شود.

این مطلب در سایت:
http://blog.dr-bokharaei.com/2018/06/blog-post_25.html
❇️ #رانت و #فساد موجب #انزوای_اجتماعی می‌شود

🗓 دوشنبه ۸ اردی‌بهشت ۱۳۹۹

📰 گزارش روزنامه‌ی صدای اصلاحات درباره‌ی #رضایت_ملی در گفت‌وگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در دوشنبه ۸ اردی‌بهشت ۱۳۹۹، شماره‌ی ۱۰۶۲

👈 نمایش گزارش:
🔍 بخش‌هایی از سخنان من:

… برای توضیح پی‌آمدهای #ناامیدی اجتماعی گفته شده است که رویاها برای روان مانند اکسیژن برای ریه‌ها هستند که اگر به سمت آن‌ها برویم هورمون‌های شادی آزاد خواهند شد و با نادیده‌گرفتن آن‌ها احساسات بد را تقویت کرده‌ایم. البته این معنا در حوزه‌ی روان‌شناختی است. اما در حوزه‌ی جامعه‌شناختی، رویا معادل انتظار است که برای شهروندان جامعه‌ی قرن بیست‌ویکمی آن چنان عرض اندام می‌کند که اگر پاسخ داده شود، اکسیژن به جامعه تزریق شده است و امید اجتماعی تقویت می‌شود و الا نومیدی افزون خواهد شد. فرد ناامید، دیگر از پیروزی‌هایش هم لذت لازم را نمی‌برد و شادی‌ها را کم‌تر ارج می‌نهد. او احساس نمی‌کند جامعه به او تعلق دارد و خود را قربانی می‌بیند. از نگاه او جامعه این‌گونه است: هر کسی کار خودش، بار خودش، آتش به انبار خودش. جامعه‌ی ما بر اساس نتایج تحقیق رضایت ملی در بین ۱۴۹ کشور رتبه‌ی ۱۱۷ را دارد؛ یعنی از میزان رضایت ملی در حد کم برخوردار است. ناامیدی #اجتماعی مانند تمام پدیده‌های اجتماعی دارای علل و دلایل مختلف است. در سطح خرد، ناامیدی ناشی از بدبینی و این هم ناشی از وجود #تبعیض در #جامعه است. بنابراین ناامیدی اجتماعی یک پی‌آمد است نه یک رفتار یا کنش که با‌ سیاست‌گذاری قابل رفع باشد. به همین علت باید به سمت علل ایجاد ناامیدی توجه شود. حال البته این سؤال مطرح می شود که آیا آن بدبینی و آن تبعیض، اموری هستند که در سطح خرد، قابل کنترل و تصحیح باشند؟ چنین به نظر نمی‌رسد؛ در میان مفاهیم مرتبط با ناامیدی اجتماعی، انزوای اجتماعی وزن قابل توجهی دارد …

… انزوای اجتماعی یک‌شبه پدید نمی‌آید. اگر در جامعه‌ای این مشخصات باشد، افراد به سمت انزوای اجتماعی سوق پیدا می‌کنند: یکم: نگاه و رویکرد گزینش‌محور وجود داشته باشد و این رویکرد به ویژه از منشأ ایدئولوژیک تغذیه شود. در این‌صورت رانت شکل می‌گیرد و متعاقبش فساد افزایش پیدا می‌کند و آنان که دستشان از سفره‌ی رانت دور است احساس طرد اجتماعی می کنند و آرام‌آرام، منزوی و ناامید می‌شوند. دوم: در چنین جامعه‌ای، یک منظومه‌ی فکری و معرفتی شکل می‌گیرد که حتی روشن‌فکران سیاسی و فرهنگی‌اش هم ناخواسته بدان متمایل می‌شوند و دیگر روشن‌فکران اجتماعی را از وجود تریبون، محروم می‌کنند. پس در این جامعه، روشن‌فکران مستقل هم منزوی می‌شوند و بالطبع شهروندان از وجود جریان سالم آگاهی‌رسانی بی‌بهره می‌شوند و هم‌چنان در بستر سابق ناامیدی به مسیر خود ادامه می‌دهند. سوم: جامعه‌ای که مبتنی بر خودی ـ غیرخودی اداره می‌شود نمی‌تواند جامعه‌ی پویایی باشد؛ چون بسیاری را فراری می‌دهد و آنان که می‌مانند هر لحظه منتظر واقعه‌ای جدید هستند تا شاید دستی از آستین برون آید. این جامعه‌ی ناپویا، توان اشتغال‌زایی و امیدافزایی ندارد. زیرا تاروپود ساختارهای کلان مدیریتی‌اش آمیخته با عدم تخصص و تظاهر به وفاداری است. اگر اشتغال در یک جامعه به حد کافی نباشد آن جامعه مستعد منحرف‌شدن است و یکی از انواع انحرافات اجتماعی انزوای اجتماعی است. چهارم: اگر در یک جامعه بین واقعیت موجود مبنی بر خواست مردم و شهروندان در منظومه‌ی فکری جهانی از یک سو و رویه‌ی حکم‌رانی فاصله باشد نه تنها توقعات و انتظارات شهروندان بی‌پاسخ باقی می‌ماند بل‌که توقعات به شکل غیرمنطقی، فزاینده هم می‌شوند.
در جامعه‌ای که آحادش نتوانند برای زندگی شخصی خود تصمیم بگیرند و ده‌ها سال در این درخواست درجا بزنند که مثال زنان می‌توانند به ورزش‌گاه بروند یا خیر؟ توقعات بعدی متراکم می‌شود و با پاسخ نگرفتن، ناامیدی اجتماعی پدیدار می‌گردد. بنابراین ناامیدی یک پی‌آمد است و نه یک رفتار یا کنش که بتوان با برنامه‌ریزی کنترلش کرد. این حالت در میان شهروندان بنا به دلایلی است که در منظومه‌ی فکری هر فرد وجود
دارد و جنبه‌ی ذهنی صرف ندارد بلکه از واقعیات موجود تغذیه می‌شود. بدبینی قطعاً ناامیدی را تکثیر می‌کند و این بدبینی هم بی‌دلیل و بی‌علت پدید نمی‌آید. انزوای اجتماعی و احساس طرد اجتماعی از علل ایجاد بدبینی هستند. پس برای کاهش بدبینی باید در سطوح میانه و کلان به سیاست‌ها و چارچوب‌هایی توجه داشت که موجب تشدید احساس طرد اجتماعی شده‌اند؛ مانند سیاست گزینش‌محور در سطح کلان و محدودیت در روند آگاهی‌رسانی در سطح میانه. پس آن‌گاه می توان امیدوار بود که در سطح خرد امید اجتماعی افزون شود …

⚠️ بازپخش پست‌ها مستقیم و با پیوندِ پست و نام کانال، بدون تغییر چیدمان انجام شود.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #فروپاشی_اجتماعی در فقدان «#آینده‌نگری»

🗓 سه‌شنبه ۱۴ امرداد ۱۳۹۹

📰 گزارش روزنامه‌ی هم‌دلی درباره‌ی ناامیدی به آینده و فروپاشی اجتماعی در گفت‌وگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در دوشنبه ۱۳ امرداد ۱۳۹۹، شماره‌ی ۱۴۷۶

👈 نمایش گزارش:
🔍 بخش‌هایی از گفته‌ی من:

… بسته به این‌که در چه موضعی قرار داریم از چهار زاویه می‌شود به این پرسش که: «#آینده باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد؟» پاسخ داد. من به آن‌ها علت‌های چهارگانه می‌گویم …

… در یک نگاه سطحی و عوامانه، ما «آینده» داریم چون «فردا» زنده‌ایم و بسا افراد عادی خدا را هم شکر کنند که زنده‌اند …

… در جامعه‌ی ما و در میان بسیاری از #جوانان، بحران معنا و #بحران_امید به آینده و حتی نومیدی نسبت به وجود یک گام به جلو مشاهده می‌شود …

… اگر بخواهم مقوله‌ی «آینده» را به تفکیک #فرد، #جامعه و #حکومت بیان کنم و بگویم چه وجهی پیدا می‌کند، از «جنبه‌ی ایجابی» آن یعنی این که بگویم فرد، جامعه و حکومت باید این‌گونه باشند و این ویژگی‌ها را داشته باشد، فاصله می‌گیرم. چون برای برخی مفاهیم چنین کاری ممکن نیست. اما من «جنبه‌ی سلبی» آن را بیان می‌کنم. یعنی می‌گویم یک فرد، یک جامعه یا یک حکومت چه چیزهایی نباید داشته باشند تا بتوانیم به آن‌ها بگوییم #آینده‌نگر هستند …

… به لحاظ جامعه و حکومت، من از اندیشه‌های
«ملوین سیمن» الگو می‌گیرم. ببینید، جامعه‌ای آینده‌نگر هست که احساس بیگانگی از جامعه در بین اعضای آن وجود نداشته باشد. وجود این احساس بیگانگی یعنی این‌که آدم‌ها احساس کنند یک مجمع‌الجزایر هستند، در واقع #فردیت بر جمعیت مقدم است، یعنی در یک جامعه منافع فردی بر منافع جمعی مقدم می‌شود، به اعتباری با جامعه‌ی «#اتمیزه» شده سروکار داریم. یعنی انگار آدم‌ها در یک جامعه نسبت به دیگران فقط یک نوع قرابت مکانی دارند، اما از قرابت اندیشه‌ای خبری نیست. در این شرایط آدم‌ها احساس بیگانگی از جامعه می‌کنند و هرچقدر این احساس در بین افراد کم‌تر باشد یا نباشد، آن جامعه آینده‌نگرتر می‌شود …

… آدم‌هایی که دچار احساس ازخودبیگانگی یا دچار احساس پوچی یا ناکارآمدی یا دچار احساس بیگانگی از جامعه می‌شوند به دو شکل واکنش نشان می‌دهند که یکی به صورت #انزوا و دیگری در نقطه‌ی مقابل آن به صورت #طغیان است. در مورد انزوا، فرد وقتی منزوی می‌شود در یک مورد به شکل #خودکشی پدیدار می شود که طبق آمارها حدود ۷۵% خودکشی‌ها ریشه در #ناامیدی نسبت به آینده دارد …

… جدا از انزوا، فرد نومید نسبت به آینده می‌تواند درگیر طغیان هم شـود و الگوهای موجود را زیر پا بگذارد. این طغیان ممکن است نسبت به #قانون باشد که فوری می‌گویند فرد #مجرم است، اما نمی‌گویند که جامعه این آدم را به این نقطه رسانده که امید نداشته باشد و انگار چاره‌ای جز این ندارد که طغیان کند.
مگر مدتی قبل نگفتند که بیش از ۵۰% سارقین برای بار اول سرقت کرده‌اند؛ این فاجعه است …

… به تعبیر «آلبر کامو» آدم‌ها یا باید با یک پرسش در ذهنشان درگیر باشند، مانند یک فیلسوف که سال‌ها با پرسش، ذهن خودش را درگیر می‌کند، یا این‌که آدم‌ها باید یک افق نوری را ببینند تا به سمت آن حرکت کنند، بنابراین راه رهایی از پرسش «چرا من زنده هستم؟» یا به حرکت ذهنی مانند فیلسوف نیاز دارد، یا به یک حرکت عینی و ملموس که متأسفانه در جامعه‌ی ما این دو با تشکیک و تردید مواجه است …

… آلبر کامو یک جمله‌ای دارد که می‌گوید: «پوچی سیاست یعنی اصرار دولت‌ها بر معنابخشی به رنج توجیه‌ناپذیری که بر شهروندان خود تحمیل می‌کنند.» بنابراین شما نگاه کنید در چنین شرایطی #نظام_سیاسی بسیار تعیین‌کننده است. وقتی پوچی از بالا معنا می‌یابد و سپس به جامعه و فرد تسری پیدا می‌کند شما در خروجی به طور مصداقی شاهد خودکشی یا #اعتیاد خواهید بود …

… معتقدم در جامعه‌ی ما فروپاشی سیاسی اتفاق نیفتاده است، اما فروپاشی اجتماعی اتفاق افتاده است …

… «#فروپاشی_اقتصادی» برای صاحبان #سرمایه، نقطه‌ی پایان است که نظام #سرمایه_داری از آن خوف دارد. «#فروپاشی_سیاسی» برای صاحبان #قدرت، دردآور است. «#فروپاشی_فرهنگی» برای صاحبان #ایدئولوژی غیر قابل تحمل است، اما «#فروپاشی_اجتماعی» برای اندیشه‌هایی که درد انسان را دارند و از قوت استدلال و شدت کنش برخوردارند غیر قابل پذیرش و غیر قابل تحمل است …

… انسان ایرانی که دیروز و امروز و فردا از ظرافت در انسان‌ورزی برخوردار بوده و هست، فروپاشی اجتماعی برای او پایان دردآور خط است. در این میان، صاحبان قدرت در جامعه‌ی ما به دو دسته تقسیم می‌شوند، یک دسته هم‌چنان #فروپاشی سیاسی را پایان خط قلم‌داد می‌کنند و بنابراین، هم‌چنان خود را ایستاده فرض می‌کنند. اما دسته‌ی دوم که غایت نظام سیاسی سالم را استحکام اجتماعی می‌دانستند با مشاهده‌ی فروپاشی اجتماعی در خود و نظام اندیشه‌ای و مدیریتی و ساختارهای خود، تشکیک می‌کنند …