جامعه‌شناسی افق‌نگر ـ دکتر احمد بخارایی
3.71K subscribers
67 photos
20 videos
1 file
644 links
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیده‌ها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei

www.dr-bokharaei.com

Ahmad Bokharaei, Sociologist
Download Telegram
❇️ آیا برای شرکت در #انتخابات #مجلس_شورای_اسلامی در اسفند ۱۳۹۸ باید تجدید نظر کرد؟

🗓 دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸

| #احمد_بخارایی، #جامعه‌شناس |

| یادداشت ۱۳ | سیزدهمین مکث:
«دانشگاهیان بی‌خاصیت»

انتشار این «مکث‌»ها از شهریورماه آغاز شد و در هر دوشنبه تا اسفندماه یک «مکث» برای شرکت در انتخابات مجلس در اسفند ۹۸ نوشته خواهد شد.

⟩⟩ حوادث ناگوار و خونین آبان ۹۸ نشان داد که «مکث»های نگاشته‌شده‌ی قبلی نزدیک به واقعیت است! اینک «مکث» سیزدهم.

۱ـ آقای #حسن_روحانی در ۱۷ آذر ۹۸ در سخن‌رانی‌اش در مجلس به هنگام تقدیم لایحه‌ی بودجه سال ۹۹ گفت: «اخیراً #مقام_معظم_رهبری، دستوری به شورای عالی مجازی کشور داده‌اند که در حال پی‌گیری است». باید پرسید «این دستور چیست؟!»

۲ـ آقای حسن روحانی پس از دو روز تأخیر به مناست روز دانش‌جو در ۱۸ آذر در دانش‌گاه فرهنگیان خطاب به دانش‌جویان حرف‌هایی زدند که «می‌خوانیم» و «می‌گوییم»:

ـ گفت: «#دولت باید نقد شود چون اگر نقد نشود احتمال انحراف دارد. نقد #دانشجو باید بی‌محابا و در عین حال بامحتوا باشد».

ـ می‌گوییم: «ای دانشجو و دانشگاهی، تو هر چه دلت می‌خواهد بگو و بدان که به رغم حرف‌های زیادی که زده‌ای، #حاکمیت به مسیر انحرافی خودش ادامه داده‌ و گوش نداده است.»

ـ گفت: «در ۷ سال گذشته موفق بودم در روز دانش‌جو در یکی از دانش‌گاه‌های کشور سخنان #دانشجویان را بشنوم. از طرح بیان روشن، شفاف و نقادانه‌ی دانش‌جو نسبت به دولت خوش‌حال می‌شوم و این آزادی بیان جزء افتخارات #انقلاب_اسلامی است».

ـ می‌گوییم: «آقای روحانی در ۷ سال گذشته و همه‌ی حاکمیت در دهه‌های گذشته تظاهر کرده‌اند که نسبت به حرف‌های تو کنش‌گر دانش‌گاهی خوش‌حال شده‌اند اما در خفا نقشه کشیده‌اند که با تعبیه‌ی فیلترهای مختلف، تو را به راه راست هدایت کنند! بله #آزادی_بیان جزء افتخارات انقلاب اسلامی است اما آن آزادی بیانی که #حاکمیت_شیعی تعریف کرده است که در نهایت اگر اهل اطاعت نباشی سر از #زندان یا طرد در خواهی آورد.»

۳ـ آقای حسن روحانی به عنوان #رئیس_جمهور در سخن‌رانی فوق‌الذکر ۳۱ بار از واژه‌ی «#اظهار_نظر» و «#نقد» استفاده کرد و داشتم فکر می‌کردم که آیا این عدد ۳۱ با اختلاف عددی سال‌های ۱۳۶۷ تا ۱۳۹۸ به میزان ۳۱ نسبتی دارد؟ به یاد داریم که در تیر ماه ۱۳۶۷ و پس از یک سال تأخیر، قطع‌نامه‌ی شورای امنیت سازمان ملل در خصوص پایان‌بخشیدن به جنگ ایران و عراق مورد پذیرش ایران قرار گرفت که از آن به عنوان «نوشیدن جام زهر» یاد می‌شود. چه رابطه‌ای است بین آغاز سازندگی و روند «پس‌زدن» دانش‌جویان و دانش‌گاهیان طی ۳۱ سال اخیر؟!

۴ـ آزموده را آزمودن خطا است. به نظر نمی‌رسد شکل‌گیری دوباره‌ی مجلس شورای اسلامی‌ای که محلی از اِعراب ندارد قرین به صلاح باشد زیرا همواره حاکمیت، #مجلس را مصادره‌به‌مطلوب کرده است و عملاً وجود و عدم مجلس در کنترل بحران‌ها، خنثی بوده است. بسا، عدم شرکت در #انتخابات_مجلس موجب انتقال پیامی باشد که طی ۳۱ سال دانش‌جویان و دانش‌گاهیان نتوانستند به گوش حاکمیت برسانند.

۵ـ باز می‌گردم و «بند ۱‌» در ابتدای این نوشته را مرور می‌کنم. شاید بتوانیم اینک حدس بزنیم که موضوع چیست!

۶ـ حال که می‌توان «بند ۵» را نگاشت پس شاید بتوان گفت که اینک «#اصلاح‌طلبان_حکومتی» با ثبت‌نام در زمره‌ی کاندیداهای انتخابات مجلس به همراه #اصول‌گرایان، «مانع» انتقال پیام نوین به حاکمیت هستند؛ زیرا با تهییج احساسات #مردم در برخی شهر‌ها و دامن‌زدن به انتخابات تحت فرماندهی #شورای_نگهبان #قانون_اساسی با نظارت حذفی استصوابی و ایضاً شعله‌ورساختن «انتخاب مبتنی بر معیارهای قبیله‌ای در شهرهای کوچک‌تر»، به آرمان تحول‌جویانه‌ی دانش‌گاهیان اگر نگوییم «خیانت»، می‌توان گفت که «پشت» کرده‌اند.

«اگر با نگاه من هم‌سو هستید لطفاً بازنشر کنید.»

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال (forward) یا با درج پیوند پست و کانال «جامعه‌شناسی افق‌نگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #طبقه‌_متوسط،آتش زیر خاکستر است

🗓 سه‌شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۹

📰 گزارش روزنامه‌ی هم‌دلی درباره‌ی لزوم بازتعریف «طبقه» و موانع کنش‌گری «طبقه‌ی متوسط» در ایران در گفت‌وگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در یک‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۹، شماره‌ی ۱۴۳۹

👈 نمایش گزارش:
🔍 بخش‌هایی از سخنان من:

… مفهوم «طبقه‌ی اجتماعی» مانند بسیاری از مفاهیم دیگر لزوماً باید بازتعریف شود. در قرن نوزدهم مفهوم #طبقه در تئوری‌ #مارکس به شکل تضاد طبقاتی مطرح شد، یعنی تمایز بین دو طبقه‌ی #فرودست و #فرادست که #کارگر و #سرمایه‌داری نماینده‌ی آن بودند و بیش‌تر طبقه یک صورت‌بندی اقتصادی داشت. اما به مرور زمان با تغییر شکل تولید، بزرگ‌ترشدن شهرها و شکل‌گیری نیروهای خدمات شهری، طبقه‌ی متوسطی پدیدار شد که لزوماً نباید در تعریف آن، فقط دنبال عوامل اقتصادی بود …

… اینک بین «طبقه» و «پایگاه اجتماعی» یک درهم‌آمیختگی مفهومی می‌بینید، چیزی که در برون‌داد آن «طبقه» یک زاویه‌ی اجتماعی هم علاوه بر اقتصادی دارد …

… افراد مندرج در #طبقه_متوسط به لحاظ فکری «رو به جلو»، «نو» و «آینده‌نگر» هستند، اصطلاحاً «سنت‌گریز» هستند، یعنی آهسته‌آهسته «طبقه» یک رنگ و بوی محتوایی پیدا کرده است …

… شما یک تحصیل‌کرده‌ی بی‌کار را فرض کنید، کسی که دکترا گرفته ولی بی‌کار است و به عبارتی صفر ریال درآمد دارد. ممکن است این فرد از منظر اقتصادی جزء دهک‌های یک یا دو تعریف شود، اما در واقع جزء «طبقه‌ی متوسط» است.
بنابراین «طبقه‌ی اجتماعی ـ اقتصادی متوسط» تعریف سیالی دارد …

… این‌که گفته می‌شود امروز در ایران، طبقه‌ی متوسط زائل شده یا من می‌گویم «تبخیر» شده، این با توجه به مفهومی از طبقه است که بیش‌تر رنگ و بوی اقتصادی دارد و عمدتاً کسانی که در دهک‌های ۵ تا ۷ تعریف می‌شدند، به دهک‌های ۱ تا ۴ نزول کرده اند …

… در زمان پهلوی، شکل‌گیری نظام اداری متناسب با نیازهایش بود و کارمندانش را در سطح متوسط نگاه می‌داشت اما بعد از #انقلاب بزرگ‌شدن نظام اداری متناسب با نیازها نبود، بل‌که متناسب با ارتباط‌ها بود. بنابراین شما الآن شاهد یک حاکمیت بزرگ با حقوق‌بگیران وسیع هستید که مانند «دریاچه‌ای با عمق یک‌وجب» است و تعداد زیادی حقوق‌بگیر وجود دارد، اما تقریباً همه‌ی این‌ها در دهک‌های ۱ تا ۴ قرار دارند. یعنی طبقه‌ی متوسط همان‌طور که گفتم «تبخیر» شده است …

… اگر گفته می‌شود این طبقه‌ی متوسط «بی‌تفاوت» شده و این بی‌تفاوتی تبدیل به ویژگی ذاتی آن شده است، این غلط است. نگاه کنید؛ بی‌تفاوتی جایی است که اثربخشی وجود نداشته باشد، یعنی شما دو دفعه کاری انجام می‌دهید و می‌بینید که اثری نداشته، دیگر آن را انجام نمی‌دهید، این یک نوع از خودبیگانگی است، چرا که احساس کم‌اثر بودن دارد. این‌که من جامعه‌شناس سکوت کنم و بی‌تفاوت باشم و بگویم دیگر تریبونی برای حرف زدن ندارم و دیگر به من فرصت ایفای نقش نمی‌دهند بنابراین کنار بنشینم، این به آن معنا نیست که نقش خودم و بحث خودم را فراموش کرده ام، بل‌که نشسته‌ام تا در اولین فرصتی که پیش آید به صحنه برگردم. پس «تبخیر»، شکل‌گیری یک ابر متراکم آماده‌ی باریدن و طغیان را به دنبال دارد …

… آدم‌های تحصیل‌کرده عمدتاً انسان‌های مدرن هستند، چرا که کسی که تحصیل کرده عادت دارد که واقع‌گرا باشد، یعنی بر اساس تجربه، تعقل، اندیشه و خردورزی به یک چیز باور پیدا کند. او از الگوهای سنتی که بیش‌تر به دنبال «تبعیت» و «مرید و مرادی» هستند، دوری می‌جوید …

… این بی‌تفاوتی اجتماعی، احساس کم‌اثر بودن، احساس بی‌نقش بودن، به معنای تسلیم شدن نیست، به معنای آتش زیر خاکستر است …

… این هنرمند، این دانش‌گاهی، این معلم، بخشی از روحانیت که تحول‌خواه هستند، بی‌تفاوت نیستند، بلکه موانعی بر سر راه است که نمی‌توانند ایفای نقش کنند …

… مشکل خاص جامعه‌ی ما این است که با موانع بزرگ و عمیق روبه‌رو هستیم یعنی «جهل مرکب» در میان صاحبان قدرت، یعنی این که «نمی‌دانند و نمی‌دانند که نمی‌دانند» …

… جامعه‌ای توسعه‌یافته می‌شود که در آن انسان‌های «نو» شکل بگیرند، یکی از ویژگی‌های انسان‌های نو این است که تقدیرگرا نباشند و به اثرگذاری خودشان معتقد باشند. فرهنگ آمیخته با قدرت سیاسی در کشور ما دنبال تقدیرگرایی است …

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ بحران #طبقه‌_متوسط: خروش پنهان

🗓 چهارشنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۹

📰 گزارش روزنامه‌ی «اصفهان زیبا» درباره‌ی وضعیت «طبقه‌ی متوسط» در ایران در گفت‌وگو با #احمد_بخارایی | منتشرشده در سه‌شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۹، شماره‌ی ۳۷۸۴

👈 نمایش گزارش:
🔍 بخش‌هایی از گفته‌ی من:

… در گذشته، شاخص‌های اقتصادی و درآمد در تعریف طبقه‌ی متوسط اعتبار داشت؛ ولی اکنون طبقه‌ی متوسط رنگ و بوی اجتماعی هم پیدا کرده است …

… اکنون با توجه به خط فقر شهری، یک استاد دانشگاه که ۱۰ میلیون تومان حقوق ماهانه می‌گیرد، تقریباً در مرز #خط_فقر است؛ ولی همین استاد دانش‌گاه به لحاظ فرهنگی و اجتماعی دارای پایگاهی است که او را در طبقه‌ی متوسط می‌توان تعریف کرد …

… طبقه‌ی متوسط بالقوه و بالفعل و طبقه‌ی متوسط ذهنی و عینی باید از هم تفکیک شوند. یک استاد دانشگاه یا یک هنرمند به لحاظ ذهنی متعلق به طبقه‌ی متوسط است و به لحاظ عینی و چهارچوب اقتصادی در طبقه‌ی پایین قرار می‌گیرد …

… اگر طبقه‌ی متوسط ضعیف شود، جوامع درجا می‌زنند و افراد #جامعه هم از حرکت بازمی‌ایستند. جامعه‌ای که درجا می‌زند و رشد اقتصادی و فرهنگی سالم ندارد، فرد هم درجا می‌زند. زمانی که پویایی اجتماعی نباشد، پویایی فردی هم از بین می‌رود …

… افسردگی، احساس بی‌تفاوتی، روآوردن به جرائم و انحرافات، اعتیاد، خودکشی، گسیختگی خانواده ها و طلاق عاطفی، سرقت و رشوه هم از پی‌آمدهای اجتماعی فروپاشی طبقه‌ی متوسط است زیرا چنین جامعه ای فاقد گروه های منتقد و ناظر بر جریانات مانند اهالی مطبوعات و احزاب است …

… اگر اهالی رسانه، دانش‌گاهیان، صاحبان فکر و نظر که از طبقه‌ی متوسط هستند نتوانند ایفای نقش کنند، جامعه دچار خسران می‌شود. طبقه‌ی متوسط طبقه‌ی نقاد است. اگر #اقتصاد، افسارگسیخته شود، این طبقه با نقد می‌تواند قطار جامعه را به ریل اصلی خودش هدایت کند …

… اگر یک استاد دانش‌گاه به طبقه‌ی پایین سقوط کند، یادش نمی‌رود چه نقشی باید ایفا می‌کرده؛ چون هویت او است. افراد در جامعه به دنبال کسب #هویت هستند. وقتی این امکان برایشان فراهم نشود، به‌اجبار در حاشیه قرار می‌گیرند و دچار #بحران_هویت می‌شوند که زیر پوست روانی این افراد، وقتی بحران هویت انباشته می‌شود به‌صورت خشم و خروش اجتماعی خودش را نشان می‌دهد …

… بخشی از طبقه‌ی متوسط که پس از #انقلاب با #قدرت ارتباط نزدیک ایجاد کردند، طبقه‌ی نوکیسه‌ای را شکل دادند و صعود طبقاتی داشتند. از آن‌جا ‌که فرصت عادلانه برای همه مهیا نشد و گزینش‌ها در سازمان‌ها فرصت‌ها را بین خودی‌ها تقسیم کردند و این افراد که متخصص و قابل‌اطمینان نبودند و درک علمی بالایی نداشتند جامعه را به بی‌راهه برده‌اند و هنوز تداوم دارد …

… اکنون طبقه‌ی متوسط خالی از محتوا است و اگر نتواند به‌درستی ایفای نقش کند، خروجی آن آتش‌فشانی می‌شود که فوران خواهد کرد. بسیاری از تحلیل‌گران درخصوص آینده‌ی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه هشدار داده‌اند. اگرچه این خطرات ازلحاظ اقتصادی ملموس شده؛ اما ازلحاظ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هنوز کاملا آشکار نشده است …

… طی سه یا چهارماه آینده، #بحران_اقتصادی گریبان‌گیر #جامعه می‌شود و با انرژی نهفته‌ای که به واسطه‌ی #سرکوب طبقه‌ی متوسط شکل گرفته پیوند می‌خورد و به شکل #اعتراض بروز می‌کند. شرایط متزلزل است و این تزلزل جنبه‌ی عینی و ملموس پیدا می‌کند. قضیه جدی است …

… همان‌طور که در #انتخابات #مجلس_یازدهم در دوم اسفند ۹۸ هم دیدیم، تأثیر این سرکوبی در فرآیند #انتخابات_ریاست_جمهوری هم ادامه خواهد داشت و با بحران #مشارکت مواجه خواهیم شد. بر اساس آمارهای رسمی حدود ۴۰ درصد واجدین راأی در این انتخابات شرکت کردند که #آمار واقعی بسی کم‌تر از این باشد …

… این‌طور نیست که به گفته‌ی برخی اقتصاددانان هم‌چون آقای #محسن_رنانی، تجربه‌ی انتخابات سال ۸۸ در انتخابات ۱۴۰۰ تکرار شود. در سال ۸۸، درصد مشارکت مردم بالا بود. در #انتخابات_ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰ درصد مشارکت افت می‌کند و شکل برجسته‌تر انتخابات دوم اسفند سال ۹۸ خواهد بود، این یعنی بحران #مشروعیت! …

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
🖌 جامعه‌شناسی در ایران، زمین‌گیر شده است

🗓 سه‌شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹

📰 یادداشت #احمد_بخارایی در روزنامه‌ی ایران درباره‌ی نگرش و رویکرد زنده‌یاد #غلام‌عباس_توسلی در جریان جامعه‌شناسی ایران | منتشرشده در شماره‌ی ۷۴۷۱، دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹

👈 نمایش گزارش

آن‌چه زنده‌یاد غلام‌عباس توسلی، #جامعه‌شناس سرشناس را از دیگر جامعه‌شناسان ایرانی متمایز می‌کند، این است که وی «جامعه‌شناسی انتقادی» بود؛ نخست عمق‌نگری وی و دوم #کنش‌گری_اجتماعی ایشان حائز اهمیت است. #جامعه‌شناسی را در یک تقسیم‌بندی اولیه به جامعه‌شناسی «پیشاانتقادی» و «انتقادی» می‌توان تقسیم کرد. «جامعه‌شناسی پیشاانتقادی» یک جامعه‌شناسی محافظه‌کارانه و کلی‌نگر است که کم‌تر به «انتقاد» که وظیفه‌ی اصلی جامعه‌شناسی است، نزدیک است. اما «جامعه‌شناسی انتقادی» جامعه‌شناسی‌ای است که علاوه بر این‌که یک جامعه‌شناس به علم جامعه‌شناسی احاطه دارد، وظیفه‌ی خودش را پیشروی تا مرز کنش‌گری هم می‌داند.
جامعه‌شناسی انتقادی به شدت نسبت به #نظام_سیاسی نگاه انتقادی دارد و هرچه نظام سیاسی ناکارآمدتر باشد، انتقادها تندتر می‌شود.

دو وجهی که دکتر توسلی را از دیگران متمایز می‌کرد، نخست این بود که وی تحصیل‌کرده‌ی فرانسه بود و در فرانسه حوزه‌ی فلسفه و جامعه‌شناسی، آمیزه‌ای کارکردی و کاربردی داشت. فرانسه جامعه‌شناسانی مانند ژورژ گورویچ داشت که نگاه عمیقی به جامعه‌شناسی و به مجموعه‌ی علل و لایه‌های تودرتوی علت‌های یک پدیده‌ی اجتماعی داشتند که کم‌تر در جامعه‌شناسی فهم می‌شد؛ در واقع جامعه‌شناسی فرانسه با فلسفه بــه نحوی درآمیخته بود و جامعه‌شناسی را عمیق کرده بود و دکتر توسلی دانش‌آموخته‌ی چنین فضایی بود؛ از این‌رو دکتر توسلی دارای «ذهن فلسفی» بود.

در درس «نظریه‌های جامعه‌شناسی» که در دانش‌گاه تهران شاگرد وی بودم، تسلط بی‌بدیل ایشان در #پدیدارشناسی بر موضوع پیچیده‌ای که به نظریه‌ی «ادموند هوسرل» مربوط می‌شد، یا در بحث‌هایی درباره‌ی «تالکوت پارسونز» در حوزه‌ی جامعه‌شناسی آمریکایی که بسیار زیبا ارتباط بین خرده‌نظام‌ها را بیان می‌کرد، کاملاً در خاطرم نقش بسته است و این نگاه عمیق، وی را از دیگر استادان این حوزه متمایز می‌کرد.

دیگر این‌که وی از پیش از #انقلاب در #نهضت_آزادی ایران عضویت داشت و جامعه‌شناسی را به کنش‌گری نزدیک کرده بود، بعد از انقلاب هم به سبب این نوع مواجهه در حوزه‌ی کنش‌گری اجتماعی، به نحوی مؤاخذه شد و در دوره‌ی اول دولت احمدی‌نژاد در دانش‌گاه تهران مورد بی‌مهری قرار گرفت.

نکته‌ی درخور عنایت این‌که متأسفانه در حوزه‌های جامعه‌شناختی در ایران ممکن است ما استادتمام‌هایی داشته باشیم که کتاب‌های زیادی هم نوشته باشند و در شمار استادان دانش‌گاه‌های مطرح مانند دانش‌گاه تهران هم بوده باشند اما از عمق در تحلیل یا جسارت در بیان برخوردار نباشند. «جامعه‌شناسی خواندن» با «جامعه‌شناس شدن» بسیار فاصله دارد؛ بسیاری جامعه‌شناسی خوانده‌اند و در نهایت یک معلم ساده‌ی جامعه‌شناسی شده‌اند یا یک گام جلوتر رفته‌اند و در حوزه‌ی محلی خودشان ایفای نقش کرده‌اند؛ اما در سطح وسیع ورود نکرده‌اند؛ ما بسیار انگشت‌شمار داریم کسانی که جامعه‌شناسی را خوب خوانده‌اند و جامعه‌شناس واقعی شده‌اند و نیز به حوزه‌ی #کنش‌گری با جرأت و جسارت و با عمق‌نگری ورود کرده‌اند؛ شاید بشود گفت این‌گونه استادان در ایران به تعداد انگشتان دو دست هم نرسند و این چیزی است که جامعه‌شناسی را آزار می‌دهد.

دکتر توسلی تلاش کرد جامعه‌شناسی را به رسالت اصلی خود نزدیک کند؛ اما باید بگویم که تلاش‌های ایشان چندان مثمر در حدی که انتطار می‌رفت، نشد؛ چون جامعه‌شناسی در ایران، زمین‌گیر شده است.

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال forward شود یا با درج پیوند پست و کانال «جامعه‌شناسی افق‌نگر» (t.me/dr_bokharaei/…postID) صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ کلید حل مسئله‌ی #اقلیت‌ها در دست #نظام_سیاسی است!

🗓 شنبه ۱ آذر ۱۳۹۹

📰 گفت‌وگوی ماه‌نامه‌ی حقوقی اجتماعی خط صلح با #احمد_بخارایی درباره‌ی #اقلیت | منتشرشده در پنج‌شنبه ۱ آبان ۱۳۹۹

👈 نمایش گزارش:
بخش‌هایی از گفته‌ی من:

… به چهار اعتبار اقلیت چهار معنای متفاوت پیدا می‌کند. تاریخی که از گذشته به زمان اکنون نگاه می‌شود مانند مهاجرت‌ها؛ افراد جابه‌جا شدند و افراد جدید در یک جایی قرار گرفتند و به آن اعتبار یعنی به اعتبار گذشته و منشأ به آنان اقلیت گفته می‌شود. یکی به جهت صورت و ظاهر؛ یعنی ما یک نگاه صوری داریم به فرض مثال در یک شهر می‌بینید که یک اقلیت مذهبی زندگی می‌کند مانند مجیدیه‌ی تهران که می‌گفتند ارمنی‌ها در آن جا زندگی می‌کنند. یکی هم نگاه شکلی، فرمی و صوری است. حالت سوم که صفحه‌ی زمانی آن اکنون است و مانند حالت دوم زمان حال است نگاه عمیق‌تر است یعنی نگاه محتوایی به آن اقلیت می‌شود اینجا است که مقداری بحث حساس می‌شود! یعنی به جهت ماهیتی این اقلیت در مقابل یک اکثریت قرار می‌گیرد این‌جا است که وضعیت معمولاً حساسیت‌زا می‌شود و ممکن است #قدرت_اجتماعی در دست #اکثریت باشد و بر علیه اقلیت به کار گرفته شده باشد. این زاویه‌ی دید سوم است که اهمیت پیدا می‌کند در این جا اقلیت معنای خاصی پیدا می‌کند که باید بیش‌تر به آن دقت کنیم. نگاه چهارم یا زاویه‌ی دید چهارم برای تعریف اقلیت معطوف به زمان آینده است. پس شما سه زمان گذشته، حال و آینده را که خود حال، دو شکل است؛ شکل و فرم و یا محتوا. شما سه زمان را لحاظ می‌کنید در تعریف اقلیت …

… در #تاریخ_معاصر ایران دو پدیده اتفاق افتاد؛ #مشروطه و برون‌رفت از آن دنیای ما قبل مدرن قاجاری و بعد از برون‌رفت از آن رضاخان را داریم که بحث تشکیل #دولت_ملت در آن زمان مطرح است و یکی هم که بحث #انقلاب ۵۷. در این دو جریان تعریف اقلیت هم تغییر کرد. وقتی تعریف اقلیت تغییر می‌کند نوع نگاه به اقلیت نیز تغییر می‌کند و سیاست‌گذاری‌ها هم تغییر می‌کند. در زمان رضاخان بحث دولت‌ـ‌ملت‌سازی بود وقتی حاکمیت می‌خواهد ملت واحد، زبان واحد پدید آید و به دنبال آن مفاهیم کلیدی مانند دولت مرکزی جان می‌گیرد. با پی‌گیری سیاست ملت واحد و زبان واحد، طبیعتاً قدرت اقلیت‌ها کاهش پیدا می‌کند. یعنی مطلوب این است که اقلیت‌ها خیلی عرض اندام نکنند، از این زاویه ممکن است من جامعه‌شناس هم مدافع این سیاست باشم، مدافع پایین کشیده شدن فیتیله‌ی اقلیت‌ها. در آن چارچوب اگر بخواهیم به داستان اقلیت نگاه بکنیم و این که اقلیت‌ها خیلی پر و بال پیدا نکنند این پرسش قابل طرح است که پس #هویت اقلیت‌ها، #زبان اقلیت‌ها، #فرهنگ اقلیت‌ها #هنجار اقلیت‌ها، #اقتدار اقلیت‌ها و گروه‌بندی اقلیت‌ها برای این‌که فریاد بزنند، برای این که احساس هویت کنند و هر چیزی که می‌شود آن بودن و هستی اجتماعی‌شان را تعریف کند، در آن ساختار رضاخانی پس از دوره‌ی مشروطه در ایران، در آن دوره‌ی برون‌رفت از امتداد فکری و فرهنگی و سیاسی و علمی دوره‌ی قاجار که برایش پروسه‌ی دولت‌ـ‌ملت‌سازی که مؤلفه‌ی اصلی #مدرنیته است، چه می‌شود؟ جلوتر در سال ۵۷، ملاک بحث برجسته‌سازی #دین و به ویژه #مذهب بود، می‌گویند اسلامی ولی در اصل #تشیع است. برجسته‌سازی مذهبی است نه دینی، گفتم که اقلیت #اهل_تسنن ممکن است خیلی جاها احساس بودن نکنند، می‌گویند #جمهوری_اسلامی اما #حاکمیت_شیعی است. اولاً که #حاکمیت است و #جمهوریت نیست و در ثانی اسلامی نیست و تشیع است. در گذشته محور چه بود؟ دولت‌ـ‌ملت‌سازی و این‌جا محور چیست؟ برجسته‌سازی مذهبی. در این برجسته‌سازی مذهبی اقلیت چه تعریفی پیدا می‌کند؟ این دوگانه‌ی اقلیت و اکثریت را دارم تعریف می‌کنم …

… از انواع و اقسام اقلیت‌ها #قومی، #نژادی، #مذهبی، #طبقاتی، #جنسیتی و #معلولانی که شاید توان مهاجران را هم نداشته باشند از کشور رفته و #مهاجرت کرده‌اند. مانند #ورزشکاران_معلول. این واقعیتی است سیاسی و وقتی که در سطح کلان با این مشکل مواجه باشیم دیگر نمی‌توانیم بگوییم که در سطح یک تحلیل میانه انجمن‌ها بتوانند کاری انجام دهند. مگر انجمن‌ها در سطح کلان می‌توانند با خیریه کاری انجام دهند وقتی که #سیاست‌های_امنیتی از فعالیت‌هایشان جلوگیری می‌کنند. در این صورت تحقیقات در مورد اقلیت امکان شکل‌گیری ندارند چون سیاست‌های امنیتی به آن اجازه نمی‌دهند. در مورد انجمن‌های دانشگاهی هم مگر دانشگاه‌ها جدا از سیاست‌های امنیتی در سطح کلان‌اند که بتوانند به صورت مستقل فعالیت کنند. پس فعالیت این‌ها در سطح خرد و میانه است و سطح میانه هم معلول سطح کلان است پس ما داریم درجا می‌زنیم، به همین دلیل به یک شهروند رشتی می‌خندیم، به لهجه‌ی یک ترک، کُرد، عرب و سیاه هم بر اساس همین منطق می‌خندیم …

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۴)

🗓 شنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

رویای «#اصلاحات_ساختاری»!

🖋
#احمد_بخارایی | جامعه‌شناس

۱ـ
چه تفاوتی وجود دارد بین «#ساختار» و «ساختاری»؟ اولی از زمره‌ی «مصادیق» است و دومی از جمله‌ی «مفاهیم» مانند پدر و پدری. به عنوان مثال، «#ساختار_اقتصادی» یعنی آن‌چه هست و مشاهده می‌شود (در مقام قانون یا اجرا) و «اقتصاد ساختاری» یعنی اقتصادی که ریشه‌دار است به گونه‌ای که تکانه‌های اجتماعی با موج بالا، کم‌تر تخریبش ‌می‌کند. بنابراین «اصلاح ساختار»، یعنی بازسازی در ساختار‌های اجتماعی موجود، مثلاً در #ساختار_حقوقی اگر اقتدار نسبی #ولایت_فقیه به اقتدار مطلق ولایت فقیه، تغییر یابد(چنان‌که یافت!) یک اصلاح ساختار معطوف به #ایدئولوژی تحقق یافته. این ایدئولوژی می‌تواند در اصلاحات ساختاری هم نقش‌آفرین باشد. بر همین اساس، #انقلاب_۵۷ در ایران هم که برخی از یک زاویه، «#ارتجاعی» قلمدادش کرده‌اند یک اصلاحات ساختاری است. پس در مقوله‌ی «#اصلاحات ساختاری» ماهیتاً یک تغییر اساسی و گاه انقلاب نیز نهفته‌ است.

۲ـ «اصلاح» یک مفهوم است که وقتی به موضوعی، ضمیمه می‌شود تازه معنای ملموس می‌یابد. می‌گوییم: اصلاح نباتات یا اصلاح انسان‌ها که هر یک معنای مشخصی پیدا می‌کند. از اصلاح نباتات تا اصلاح انسان‌ها فاصله از زمین تا آسمان است زیرا در اولی، مبنای اصلاح، امر موجود است و روشش، تدریجی با توجه به ظرفیت‌های نباتی است اما در دومی یعنی «اصلاح انسان» ماهیت آدمی ممکن است تغییر یابد و چه‌قدر فاصله است بین انسان «دیگر‌کُش» با انسان «دیگر‌خواه» طی روند اصلاح انسان! در اجتماع هم این گونه است. یک #حکومت_مستبد دست به «اصلاح ساختار»هایش می‌زند تا بر اساس ظرفیت‌های موجودش با روش‌های نوین و اصلاح‌شده هم‌چنان به حیاتش بقا بخشد. اما در نقطه‌ی مقابل، آزاداندیشان به دنبال «اصلاحات ساختاری» هستند تا نهایتاً این #حاکمیت از دیگر‌کشی به دیگر‌خواهی تغییر یابد. پس اولی به دنبال «تثبیت» است و دومی به دنبال «تغییر».

۳ـ هر چه #ساختار_سیاسی نفوذناپذیرتر و چغرتر باشد روند «اصلاحات ساختاری» خشونت‌بارتر می‌شود. سال ۵۵ تا ۵۷ را در نظر آورید. اگر حکومت #شاه در مقابل هیجانات انقلابی، مقاومت بیش‌تری می‌کرد روند انقلاب خشونت بارتر و هزینه‌برتر و طولانی‌تر می‌شد. به نظر می‌رسد در ماهیت «اصلاح ساختاری»، نوعی تغییر نهفته است که اگر #نظام_سیاسی برنتابد نهایتاً به شورش‌های پهن‌دامنه ختم می‌شود. حال اگر این شورش‌های پهن‌دامنه از سوی یک ایدئولوژی هدایت شود «انقلاب» نام می‌گیرد و الّا یک «تغییر» است. پس این‌که برخی می‌گویند «#رفرمیسم» در مقابل «#انقلاب» است خطا است. انقلاب، شکل ویژه‌ای از اصلاحات ساختاری است، مگر آن‌که گفته‌شود اساسا «اصلاحات ساختاری»، مفهومی #پارادوکسیکال است.

۴ـ نقش «#عاملیت» در «اصلاح ساختار» در ایران کنونی، مبتنی بر جنبه‌های ویژه‌ای مانند #کاریزما بودن یا ثروت‌مند بودن یا خانواده‌دار بودن در امر #قدرت است اما نقش «عاملیت» در «اصلاح ساختاری» مبتنی بر اراده و #عقلانیت جمعی یا تخصص یا واقع‌گرایی یا جهان‌وطنی است. بنابراین همه‌جا «عاملیت»، دارای نقش است اما این کجا و آن کجا!

۵ـ هر چه ساختارهای چهارگانه‌ی اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) بیش‌تر و بیش‌تر در هم تنیده باشند انجام اصلاحات ساختاری، بیش‌تر و بیش‌تر به تغییرات تؤام با زور نزدیک‌تر می‌شود زیرا گریزی از آن نیست مانند انجام #سزارین برای مادری که نمی‌تواند طبیعی بزاید. این خون‌بار خواهد‌بود و حتی ممکن است جان مادر برای تولد فرزند به خطر بیفتد اما چاره‌ای نیست چون اگر جز این باشد خطر، جان هر دو یعنی مادر و فرزند را تهدید می‌کند. «#گذار_دموکراتیک» به مثابه «#استراتژی تغییر»، گاه امکان‌ناپذیر است آن‌جا که ساختارها در هم تنیده و نفوذ ناپذیرند و نقش «عاملیت» در «اصلاحات ساختاری» ناهم‌سو با #منافع حاکمیت تلقی می‌شود.

۶ـ از «#امر_مطلوب» تا «#امر_ممکن»، گاه فاصله از زمین تا آسمان است. بله، همه موافقیم که «عدم خشونت‌طلبی» در روند اصلاحات ساختاری، امری «مطلوب» است اما آیا با توجه به موارد مذکور، انجام این توصیه امری «ممکن» است؟ نمی‌خواهیم شعر بگوییم که زیبا و دل‌نواز است می‌خواهیم از واقعیات عبوس سخن بگوییم.

۷ـ به نظر می‌رسد آنان که به خطا، «#انقلابی‌گری» را در نقطه‌ی مقابل «اصلاح‌طلبی ساختاری» قرار داده‌اند ابتدا به خود و سپس به دیگران آدرس غلط داده‌اند. انقلاب، نهایت اصلاحات ساختاری معطوف به ایدئولوژی است که مرحله قبل از آن و فارغ از ایدئولوژی، «#تحول‌خواهی» است. این… | ادامه👇:
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post.html?#more

| دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها:

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۹)

🗓 چهارشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

خوابِ ما: #کیف‌قاپی!

🖋
#احمد_بخارایی | جامعه‌شناس

۱ـ یکی از عزیزانی که این شطحیات را دنبال می‌کند و از جمله‌ی صاحبان #اعتقاد_دینی هم هست برایم نوشت: «شرایط اجتماعی امروز چنان شده که رمق و انگیزه‌ی هیچ کاری را ندارم و نیمی از انرژی و زمان مفیدم به این می‌گذرد که بتوانم نسبت به وقایع پیرامون، خودم را توجیه و آن‌ها را تفسیر کنم. باورتان می‌شود در یک ماه گذشته در محله‌ای که زندگی می‌کنیم دو کیف‌قاپی خشن برای خانمم و خواهر خانمم اتفاق افتاده؟ یعنی اول کتک می‌زنند و بعد کیف و گوشی را بر می‌دارند. چه کسی پاسخ‌گوی این حس #ناامنی و #ترس و آسیب فیزیکی خواهد بود؟»!

۲ـ ساده بگویم: مادر همه‌ی مشکلات در همه جا «#بی‌کاری» است. پدر مشکلات، «کم‌گرایشی» به «#نظام_حکم‌رانی» است. ما در ایران با هر دو عامل دست به گریبانیم. داستان این نیست که فعلاً «#تحریم» هستیم و اگر آزاد شویم مشکلات، حل خواهد شد چرا که آن زمانی که تحریم نبودیم باز هم نرخ بی‌کاری، سیر صعودی داشت. از سوی دیگر چون توزیع عادلانه‌ی فرصت‌ها از ابتدای دوره‌ی سازندگی در زمان جناب #هاشمی_رفسنجانی تاکنون نداشته‌ایم (و قبل از آن هم که همه سرشان گرم بود به #دیگر‌کشی در داخل و سپس در #جنگ با عراق) این امید وجود ندارد که در شرایط توزیع ناعادلانه‌ی فرصت‌ها (بخوانید: توزیع فرصت‌ها بین برخی از #مؤمنین علی‌الباطن و بسیاری از متظاهرین) نرخ بی‌کاری کاهش پیدا کند. از سوی دیگر همین مرزبندی بین خودی و غیر خودی، آشفته‌بازاری درست کرده که آن «گرایش» و اعتقاد به نظام حکم‌رانی را با بحران عمیق مواجه ساخته است.

۳ـ #جامعه، پریشان‌احوال است پس برای پاسخ‌گویی به نیازهای اولیه و ثانویه، بسیاری از مجرمان مجبور به ارتکاب مجدد #جرم هستند و کیف‌قاپی‌ها افزون خواهدشد. از یک سو به نظر می‌رسد اینک بسیاری از «ناهنجاری‌ها»، «#هنجار» شده‌اند و دشوار است جامعه از کاری که عادت کرده است دست بشوید و #ترک_اعتیاد کند! پس جرایم، تکرار خواهند شد (خوشا به حال منادیان #انقلاب که هنوز می‌گویند مرغ یک پا دارد و خود را توجیه می‌کنند!). از دیگر سو، چون کم‌تر قادر به تحلیل جامعه‌شناختی کلان‌نگر نسبت به وقایع و #مسائل_اجتماعی پیرامون‌مان هستیم و حتی #روشن‌فکران دین‌مدار هم کم‌تر راضی می‌شوند که بپذیرند الگوهای کهن رفتاری و فکری مذهبی در قرن نوین و حتی در قرون گذشته پاسخ‌گو نیستند و نبوده‌اند مرتب سعی می‌کنیم توجیه کنیم. فلذا هنوز به #انتخابات_خرداد_۱۴۰۰ دل بسته‌ایم که اگر فلان #اصلاح‌طلب_حکومتی تأیید صلاحیت شود چه‌ها که نخواهد شد! نهایت این‌که ما خود «مسئول» حس ناامنی و ترس‌مان هستیم.

تا خرداد ۱۴۰۰ و ایام #انتخابات، باز هم از این #شطحیات خواهم گفت.

| t.me/dr_bokharaei

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها:

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
| ابر‌بحران «تناقض بین مدرنیته و مذهب‌گرایی»: آینده‌ی ایران!

| شنبه ۲ امرداد ۱۴۰۰

| گفت‌و‌شنود دکتر احمد بخارایی و دکتر عباس نعیمی جورشری، در نشست «بررسی گسل‌های اجتماعی» از رشته‌برنامه‌ی گفت‌وگو با جامعه‌شناسان انصاف نیوز | برگزار شده در یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰

| ویدئو: YouTube | Instagram 👉

| فایل شنیداری👉

| در ۲۰ تیر ۱۴۰۰ با سایت خبری ـ تحلیلی انصاف نیوز، یک گفت‌و‌شنود صریح اینستاگرامی در موضوع «حال و آینده‌ی جامعه‌ی ایران» داشتم. این سایت اقدام به گفت‌و‌شنود با #جامعه‌شناسان کرده و قبل از من با سه عزیز یعنی آقایان: حسن محدثی، سعید مدنی و سید جواد میری صحبت کرده بود. امیدوارم این نشست‌ها که به همت آقای دکتر نعیمی آغاز شده تداوم یابد. در این گفت‌و‌شنود ۸۰دقیقه‌ای اشاره کردم،

ـ به: وجود «تناقض» بین #مدرنیته و مذهب‌گرایی در ایران به عنوان تنها «#ابربحران»،

ـ به: شکاف آشتی‌ناپذیر بین دو طبقه‌ی #فرادست و #فرودست در ایران و تبخیر #طبقه_متوسط، هم به عنوان «علت» بحران‌های بعدی و هم «معلول» ناکارآمدی #نظام_سیاسی،

ـ به: «اختلال در #نظام_اجتماعی کنونی» ایران حتی از منظر #جامعه‌شناسی محافظه‌کارانه پارسونزی چه رسد به منظر انتقادی نومارکسیستی،

ـ به: «گریز‌ناپذیری» وقوع #انقلاب_اسلامی در سال ۵۷ به دنبال مجموعه عواملی که خمیر‌مایه‌اش «رویکرد ارتجاعی دینی» بود،

ـ به: رخ‌نمایی «#خشونت» در ایران به عنوان «محصول تحقیر شدن» در جریان «#هویت‌یابی» قشرهای اجتماعی،

ـ به: چرایی «نفی آرزوهای لازمی که افلاطون در کتاب #جمهور می‌گوید» از سوی حکومت شیعی‌مسلک در ایران،

ـ به: وجود «چهار نسل #جامعه‌شناس در ایران» پس از انقلاب و گفت‌و‌شنود ضعیف آن‌ها با هم و نشانده‌شدن عمدتاً «#جامعه‌سنجی» به‌جای «جامعه‌شناسی»،

ـ به: تحلیل روند انتخابات اخیر #ریاست‌جمهوری در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ و اشاره به «پیش‌بینی نتایج» آن در نوشته‌ها و گفت‌و‌گوهایم در قبل از #انتخابات در موضوع کمّ و کیف «#عدم_مشارکت»،

ـ به: فشار «#وزارت_اطلاعات» به من و بسا دیگر جامعه‌شناس‌ها برای عدم گفت‌و‌گو با رسانه‌های بیرونی و دعوت به خفه‌خوان گرفتن و «نگرانی #حاکمیت» نسبت به طرح و تحلیل «مسائل اجتماعی» بیش از طرح مسائل سیاسی به عنوان واقعیت‌های فراگیر پیرامونی و نیز سانسور بخش‌های اصلی تحلیل در روز‌نا‌مه‌های کشور که ترسان و لرزان هستند،

ـ به: آینده‌ی ایران و نقش بی‌بدیل عوامل ویژه در روند تحولات آتی مانند در قید حیات نبودن رهبری در سطح «خُرد» و وجود رسانه‌ها و اپوزیسیون متشکل از خیل عظیم پناهندگان و فراری‌داده‌شده‌ها در سطح «میانه» و محاسبات بین‌المللی در سطح «کلان»،

ـ به: «#فروپاشی_اجتماعی» به عنوان «عامل زمینه‌ای» در تحولات قریب‌الوقوع،

ـ به: پاسخ به پرسش چه باید کرد؟ و لزوم «#کنش‌گری_فردی» به نحو «ایجابی» و «#نافرمانی_مدنی» به نحو «سلبی» به عنوان #کنش‌گری_جمعی به قصد رساندن پیام به صاحبان قدرت در شرايطی که گوش‌های حاکمیت کر شده‌است،

- و به: …

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
| سقوط افغانستان در ۲۰۲۱ در مجاورت ایران ۱۴۰۰: درس‌هایی برای سال‌های بعد ایران!

| یک‌شنبه ۳۱ امرداد ۱۴۰۰

| تحلیل #احمد_بخارایی در روزنامه‌ی شرق درباره‌ی تصرف افغانستان به دست طالبان | منتشرشده در یک‌شنبه ۳۱ امرداد ۱۴۰۰، شماره‌ی ۴۰۷۶

| نمایش تحلیل منتشرشده پس از حذفیات 👉

| حذفیات تحلیل:
در مطلبی که امروز در روزنامه‌ی شرق از من به چاپ رسید برخی بخش‌ها از تحلیل که به حمایت #آمریکا از #انقلاب_اسلامی در ایران در سال ۵۷ و نیز حمایت ایران از #طالبان در #افغانستان مربوط می‌شد حذف شده است که در این پست آن‌ها را خواهم آورد. اما در کل در این تحلیل سعی کرده‌ام در سه سطح کلان، میانه و خُرد در دو جنبه‌ی «زمینه‌ای» و «عاملیتی» و مجموعاً در شش مؤلفه به تحلیل امروز افغانستان بپردازم و از حمایت و دخالت نیروهای خارجی از #انگلیس و #شوروی در گذشته تا آمریکا در گذشته و اکنون و نیز نقش تعصب‌محور# ایدئولوژی_اسلامی و هم‌چنین نقش قوم پشتون و دخالت #پاکستان و #هند و بالاخره عمل‌کرد اجتماعی دولت‌های قانونی اخیر تا زمان #اشرف_غنی بپردازم. فکر می کنم این تحلیل شامل مرور مجموعه عناصری است که در روند تحولات در افغانستان از گذشته تاکنون اثرگذار بوده‌اند و شاید مطالعه‌ی آن موجب شود که خواننده یک نگاه اجمالی و فراافغانستانی نسبت به امروز طالبان به دست آورد.

… و اما چهار بخش‌ از نوشته که در روزنامه‌ی شرق چاپ نشد و البته که بخش‌های کلیدی بودند عبارتند از:
۱ـ حذف شده است: «و سپس با حمایت از انقلاب اسلامی سال ۵۷» در بند ۱ در خصوص تلاش آمریکا برای ایجاد نظم نوین در منطقه پس از جمله‌ی: … «ابتدا در ایران قبل از انقلاب در سال ۳۲ و (جمله‌ی حذفی فوق)»!

۲ـ حذف شده است: «البته در این میان نقش رویکرد اصول‌گرایانه در ایران به عنوان چراغ سبز به طالبان و حمایت نسبی از آن‌ها که دارای پی‌آمدهای سیاسی و اقتصادی است هم قابل تأمل است» در بند ۲ در موضوع تعصب‌محوری ایدئولوژیک، پس از جمله‌ی: … «اصرار متعصابه و سوء استفاده از عقاید دینی با ظاهری آراسته به تدیّن، نشان از فرومایگی دارد و (جمله‌ی حذفی فوق)»!

۳ـ حذف شده است: «ت ـ حمایت نسبی ایران از طالبان» در بند ۲ و در آخرین قسمت نتیجه‌گیری و ذکر مدلول‌های مرکزی!

۴ـ حذف شده است: «پ ـ مقابله با #شیعه‌گری افراطی به نمایندگی جمهوری اسلامی در ایران در قالب #صدور_انقلاب» در بند ۳ و در بخش نتیجه‌گیری و ذکر مدلول‌های مرکزی.

از خوانندگان ممنون خواهم شد اگر نقطه‌نظری بود منعکس کنند یا بفرستند:👇
https://t.me/drbokharaei

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |