جامعه‌شناسی افق‌نگر ـ دکتر احمد بخارایی
3.83K subscribers
67 photos
20 videos
1 file
651 links
تلاش من در جهت توصیف، تبیین و تحلیل پدیده‌ها و مسائل اجتماعی ایران معطوف به «آینده» است… منتظر دریافت نظر شما پیرامون تحلیل ارایه شده هستم. با سپاس: 👈 https://t.me/drbokharaei

www.dr-bokharaei.com

Ahmad Bokharaei, Sociologist
Download Telegram
❇️ چالش‌ خانه‌های کوچک

🗓 شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۹

📰 گفت‌وگوی روزنامه‌ی همشهری با #احمد_بخارایی، مصطفا اقلیما و وحید شال‌چی درباره‌ی پیشنهاد خانه‌های با متراژ کوچک | منتشرشده در شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۹، شماره‌ی ۷۹۸۴

👈 نمایش گزارش:
بخش‌هایی از گفته‌ی من:

… با توجه به ریشه‌ی انتخاب این طرح‌ها و محل الگوبرداری آن‌ها به‌تر می‌توانیم پی‌آمدها و کارکردهای مثبت و منفی آن را تحلیل کنیم. پیشنهاد ساختن خانه‌های ۲۵متری الگوبرداری از کشورهایی مثل ژاپن است. مثلاً در توکیو خانه‌های کوچک زیاد است؛ خانه‌های کوچک ۳۵ تا ۴۰متری که یک زوج با بچه در آن‌ها زندگی می‌کنند. این خانه‌ها در چنین کشورهایی کاربرد دارند چون آن‌جا فرهنگ زندگی براساس زندگی بیرون از خانه است و فقط در‌گیری شغلی ندارند؛ بل‌که محل استراحت و تفریح آن‌ها هم اغلب بیرون از خانه است و خانه فقط خواب‌گاه است، اما در این نوع فرهنگ‌ها معنادار است. موضوع دیگر علاوه بر #فرهنگ، #درآمد است. در چنین کشورهایی مسکن ۲۰ تا ۳۰درصد هزینه‌های آن‌ها را شامل می‌شود و بیرون از خانه آن‌قدر از همه لحاظ امکانات وجود دارد که افراد می‌توانند به آرامش نسبی برسند و وقتی وارد خانه می‌شوند کارکرد حداقلی برایشان دارد. یعنی خارج از خانه می‌توانند از امکانات خوبی مانند ماشین خوب، پوشاک مناسب یا رستوران‌ها و مکان‌های تفریحی استفاده کنند و این تبدیل به فرهنگ و عادت شده است؛ الگوی رفتاری طبقه‌ی متوسط هم زندگی‌کردن به این سبک است که داشتن خانه‌ی کوچک را بد نمی‌دانند. ما در ایران چنین فرهنگ و افکاری نداریم و نمی‌توانیم در چنین خانه‌هایی آرامش داشته باشیم …

… این نوع زندگی و داشتن خانه‌های خیلی کوچک در ایران موفق نمی‌شود؛ چون بخش عمده‌ی زندگی ما داخل #خانه می‌گذرد و معمولاً بیرون از خانه نمی‌توانیم آن‌گونه که می‌خواهیم از #آزادی و #آرامش برخوردار باشیم. افراد بیش‌تر در مجامع خصوصی و در خانه‌ی خود احساس #امنیت می‌کنند؛ چون از لحاظ فرهنگی به حداقل زندگی عادت نکرده‌ایم و بیش‌تر اهل تظاهر و فخرفروشی به یک‌دیگر و تجمل هستیم. از متراژ خانه، دکور و مبلمان خانه گرفته تا نوع گوشی و ماشین‌مان برای نمایش به دیگران برایمان مهم است. چون متأسفانه فرهنگ ما تکامل‌یافته نیست. در ایران فشار مالی روی بسیاری از جوان‌ها زیاد است، اغلب کار یا درآمد خوبی ندارند بنابراین به ناچار و به جبر و اجبار مجبور به استفاده از خانه‌های کوچک می‌شوند. در واقع زندگی در چنین خانه‌هایی در ایران انتخابی فرهنگی نیست؛ بل‌که از سر اجبار است. متأسفانه در ایران وقتی کسی مجبور می‌شود در خانه‌های کوچک زندگی کند به او برچسب‌های نامناسب و منفی می‌زنند که ناشی از تکامل‌نیافتگی فرهنگی است …

… بدون زیرساخت فرهنگی، الگوبرداری غلطی از کشورهای پیشرفته می‌شود این کار جنبه‌ی تسکین مقطعی برای مشکلی اساسی است که فقط به‌طور موقت آرام و مهار می‌شود.
به این ترتیب و با چنین راهکارهایی به #حاشیه‌نشینی دامن‌زده می‌شود، فقر فرهنگی و #شکاف_طبقاتی تثبیت می‌شود و طبقه‌ی فرودست هم به‌طور موقت آرام و راضی نگه داشته می‌شوند. در چنین مواقعی طبقه‌ی فرادست از چنین جریان‌هایی سوءاستفاده می‌کنند و خیلی زود طرح ساخت خانه‌های کوچک هم تبدیل به دلال‌بازی می‌شود؛ ضمن این‌که خیلی از افراد کم‌درآمد هم هم‌چنان قدرت خرید همین خانه‌ها را هم نخواهند داشت. اگر هم بعضی افراد کم‌درآمد بتوانند چنین خانه‌هایی تهیه کنند زندگی‌شان همراه با آرامش و رضایت نیست؛ چون زیرساخت فرهنگی زندگی در خانه‌های خیلی کوچک در جوامعی مانند ایران وجود ندارد. اما کارکرد مثبت آن مانند انتخاب بین مرگ و تب است؛ ضمن این‌که اگر همین تب هم درست درمان نشود شاید منجر به مرگ شود …

… دادن وام‌هایی که ۷۰ تا ۹۰درصد ارزش ملک را شامل می‌شوند در واقع ارائه‌ی تسهیلات است نه وام‌هایی با بهره‌های بالا که نمی‌تواند مشکلی را حل کند. در بسیاری از کشورها وام مسکن با بهره‌ی ۳درصدی به افراد واجد شرایط تعلق می‌گیرد و افراد می‌توانند خانه بخرند. با پیشنهادهایی که تمام جوانب آن‌ها بررسی نشده‌اند نمی‌توانیم به موفق شدن آن‌ها اعتمادی داشته باشیم، چون خیلی زود تبدیل به الگوی مصرفی می‌شوند که تبعیض و اختلاف طبقاتی به‌همراه خواهد داشت. هنگامی هم که اختلاف طبقاتی در جامعه تصویب و عادی شود جامعه بیش از پیش در سراشیبی فروپاشی قرار می‌گیرد. برای رسیدن به راه حل درست و کارساز باید با کارشناسان و متخصصان در این‌باره بحث و مشورت شود، با استفاده از تجارب و آگاهی‌های آنان می‌توان به راهکارهای عملی دست یافت که در درازمدت و به‌تدریج مشکل به‌طور ریشه‌ای حل شود؛ نه فقط در ظاهر و کوتاه‌مدت …

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
❇️ #شطحیات_اجتماعی (۷)

🗓 شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰

پراکنده خواهم گفت زیرا «زیاده»، منسجم گفته‌ایم و «زیاد»، شنیده‌ نشده‌ایم!

بهار هزار و چهارصد

آغازیدن از «#مرگ»!

🖋
#احمد_بخارایی | جامعه‌شناس

«مرگ» به معنای رفتن یا بازگشتن؟

۱ـ اهالی «#دیانت»، «مرگ» را حلقه‌ای بین «بودن» و «شدن» می‌پندارند. اهالی «بودن»، دنیای خود را تولد و مرگی می‌دانند که «نقدِ بودن» را به چیز دیگری که «شاید» نقدتر یا پندار خودساخته باشد ترجیح نمی‌دهند. «#نقد» را می‌چسبند تا اگر به آن رسیدند شایسته‌گی «نقدتر» را هم داشته‌باشند هر چند صرفاً ذهنی باشد. پس از پایان زندگی که «مرگ» است آغاز می‌کنیم و به امروز ره‌سپار می‌شویم. شروع از پایان ...!

۲ـ «مرگ» را می‌توان پایان همه چیز تلقّی کرد یا معلول تباهی و خرابی بدن دانست. مرگ را می‌توان رهایی روح از قید بدن، پندار کرد تا حرکت جوهری‌اش را ادامه دهد و هم‌چنان «#بدن» را خوار شمرد که در زمان مرگ، کهنه و درمانده شده‌است. «مرگ»، هر چه باشد ترس‌ناک است و برای همین، برخی آن را آغاز فلسفه‌پردازی یا برخی دیگر، علت نهایی ادیان دانسته‌اند. همه این‌ها به این دلیل است که انسان، شاید تنها موجودی است که به حتمی بودن مردنش «#آگاهی» دارد! با «#اضطراب» ناشی از این آگاهی چه باید کرد؟ برخی به همان «نقدتر» که گفتم روی می‌آورند تا آرام شوند و برخی دیگر با ترجیح نقد به نقدتر در «فضای اکنون»، مرگ را آغازی برای بازگشت به عقب و «#آینده» را سکّوی نگاهی به «اکنون» قرار می‌دهند تا به گونه‌ای رفتار کنند که به هنگام مرگ، «#آرامش» را در آغوش گیرند. پس خمیرمایه‌ی فهم مرگ، «آرامش» است.

۳ـ «آرامش» یک تفسیر است، پس یک «دلیل» و امر ذهنی است. چرا کم‌تر در مورد مرگ، گفت‌و‌شنود می‌کنیم؟ زیرا هنوز به «تفسیر»ی از آرامش، دست نیافته‌ایم. چرا از مرگ به عنوان تنها اصل ثابت زندگی، فرار می‌کنیم؟ میرداماد فیلسوف می‌گوید: «تلخی مرگ در ترسیدن از آن است، پس از تلخی مرگ نترسید!» این نترسیدن و آن احساس «آرامش»ی که گفتم چه زمانی حاصل می‌آید؟ آیا این حصول، از جنس «انشا» و توصیه و امر و نهی است یا از جنس «دریافت» و ورود به حواس پنج‌گانه؟ فلاسفه‌ی الهی مانند میردامادها عمدتاً به «انشا» و توصیه‌ی فلسفی روی آورده‌اند و ذهن را متوجه جهان دیگری کرده‌اند. اما فلاسفه‌ی «اکنون‌گرا»، تفسیر مرگ را با تفسیر از «زندگی» پیوند زده‌اند. حال، پای «زندگی» به صحنه باز می‌شود تا آن تفسیر و ترس و آرامش و … باز‌تعریف شوند.

۴ـ «زندگی» چیست؟ از شعر تا شعور می‌توان به آن پاسخ داد. «زندگی» از عشق بخشیدن به آن تا عشق ورزیدن آن به دیگران، جریان دارد. پس هسته‌ی مرکزی زندگی، «#عشق» است. عشق‌ورزی، «چشم تیزبین» و «احساس قوی» می‌خواهد. اگر چنین باشد صدای روییدن چمن هم شنیده می‌شود! «چشم» و «احساس» مگر از لوازم «فهم» نیست؟ اگر هست، پس «مقوله‌ی عشق» با «مقوله‌ی فهم» رابطه‌ی تنگاتنگی دارد. یعنی آن که نمی‌فهمد پس نمی‌تواند عشق بورزد! این معنایش این نیست که آن که می‌فهمد، لزوماً عشق می‌ورزد! پس موضو‌عاتی مانند: عشق، زندگی، فهم و همه‌ی مفاهیمی که «اکنون» را می‌سازند در هم تنیده‌اند.

۵ـ فهم از زندگی، تابع «رضایت» است. شاید هم نه؛ «رضایت»، تابع «فهم از زندگی» است. بل‌که هر دو تابع یکدیگرند! یک «فنر» را از زوایای گوناگون بنگرید. «رضایت»، تابع وضعیت مکانی و زمانی است. در زمان‌های دورتر «رضایت»، ساده بود مانند رضایت از زندگی یک روستایی نسبت به پیرامونش. «اکنون» رضایت چند لایه است. اینک رضایت با «#حیات_اجتماعی» پیوندی گسست‌ناپذیر دارد. حیات اجتماعی برای یک کودک و برای یک نوجوان تا یک کهن‌سال منظره‌های متفاوتی دارد. وقتی سخن از «منظره» می‌شود «انتظارات» و به دنبالش، «#اخلاق» به صحنه می‌آیند. علاوه بر این اختلاف در مناظر و انتظارات، انسانِ امروز فرامکانی است یعنی در فضای مجازی، مرزها را درمی‌نوردد. پس انسان امروز، پیچیده است اما پیچیدگی در عین «سادگی»، زیرا هنوز انسان است و به دنبال «فهم» و تفسیر و هضم زندگی! انسان، گرگ انسان نیست. انسان، عشق انسان است اما اگر این «عشق»، به انسان داده نشود او شاید بشود گرگ دیگری و خشم بورزد تا آنجا که بشود «گرگ خود» و خود را بدرد با چاقو یا مخدّر!

۶ـ «#رضایت_فردی» تابع «#رضایت_اجتماعی» است. رضایت اجتماعی تابع «شرایط اجتماعی» است. شرایط اجتماعی در سه سطح خُرد، میانه و کلان از وضع خانواده تا اوضاع سازمان‌ها و نهایتاً پویایی ساختارها، تابع «#نظام_حکم‌رانی» است. نظام حکم‌رانی تابع «#مشروعیت #قدرت» است. مشروعیت قدرت تابع «پذیرش مردمان» است. پس: «آغاز»، پایان شد و «پایان»، آغاز! یعنی از «رضایت فردی» تا «پذیرش فردی» که به ظاهر،… | ادامه: 👇
http://blog.dr-bokharaei.com/2021/04/blog-post_10.html#more

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها:

| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |
| «امکان یا امتناع تفکر جامعه‌شناختی در ایران؟»

| آدینه ۱۴ آبان ۱۴۰۰

| #احمد_بخارایی: حدود چهار و نیم سال قبل در ۹ اسفند ۱۳۹۵ در #انجمن_جامعه‌شناسی_ایران نشستی برگزار شد با عنوان: «امکان یا امتناع تفکر جامعه‌شناختی در ایران؟» که من هم در کنار زنده‌یاد دکتر #محمدامین_قانعی‌راد، دکتر #مصطفی_مهر‌آیین و دکتر #حمید_پارسانیا حرف‌هایی زدم. با توجه به جهت‌گیری‌های متفاوت سخن‌رانان به ویژه دکتر پارسانیا که هم معمّم و مدرّس حوزه و نیز دانشگاه در دروس #جامعه‌شناسی هستند بحث ما رنگ و بوی خاصی پیدا کرد و تا حدودی چالشی شد. در آن نشست به «امتناع #تفکر_جامعه‌شناختی» در ایران تأکید داشتم اما از منظری که مفاهیم «#تفکر» و «#امتناع» را تعریف کردم نه به طور کلی و اشاره‌ای هم به نظر #فیلسوف #سکولار، «#آرامش_دوستدار» داشتم. حال که ایشان در سن ۹۰ سالگی در آلمان در ۵ آبان ۱۴۰۰ دیده از جهان فرو بست شاید بد نباشد فایل های صوتی آن نشست که موضوعش بی‌ارتباط با نظر زنده‌یاد آرامش دوستدار نبود بازنشر شود.

| فایل شنیداری کل برنامه: 👇
https://t.me/dr_bokharaei/590

| فایل شنیداری احمد بخارایی:👇
https://t.me/dr_bokharaei/589

در آن نشست به این موارد اشاره داشتم:

ـ واکاوی معنایی چهار مفهوم: «امکان»، «امتناع»، «تفکر» و «تفکر جامعه‌شناختی»،

ـ وجوه «تفکر» به ۹ اعتبار: ۱ـ انضمام و تعلق: مفاهیم، ۲ـ هدف: ابهام‌زادیی، ۳ـ جنس: ذهنی، ۴ـ مبدأ: تعریف مسئله، ۵ـ مقصد: ترسیم بهترین راه حل، ۶ـ مسیر: سامان بخشی به روند تحقیق، ۷ـ کارکرد: تغییر نظام شناختی، ۸ـ نوع: فرآیندی و ۹ـ روش‌ها: تحلیلی، استقرایی، انتقادی، راهبردی، اجرایی و خلاقانه (واگرا)،

ـ تفکر جامعه‌شناختی مبتنی بر درک و ترسیم تفاوت «فهم آکادمیک» با «فهم متعارف» و «عقل سلیم» که محصول استقرار «امر سیاسی» به جای «امر اجتماعی» است و نیز لزوم «بازاندیشی» در تفکر جامعه‌شناختی،

ـ تفاوت معنای «امکان» در #منطق و #فلسفه،

ـ تقسیم و توضیح «ممتنع‌الوجود» به سه وجه: «بالغیر»، «بالذات» و «بالقیاس الی‌الغیر»،

ـ دفاع از امتناع «تفکر جامعه‌شناختی» در ایران دهه‌های اخیر بنا به نوع سوم «ممتنع‌الوجود» یعنی «بالقیاس الی‌الغیر» به این معنا که «موانعی» به عنوان «الغیر» به طور جدی برای تحقق تفکر جامعه‌شناختی در ایران چهار دهه‌ی اخیر وجود داشته‌ که اساس آنها تعصبات و تفاسیر ارزشی و مذهبی بوده‌است،

ـ (خطاب به دکتر حمید پارسانیا): اتفاقاً همان نوع سوم «عقل» که شما به آن اشاره دارید یعنی «#عقل_عرفانی» که اساساً «#عقلانیت» نیست بلکه صرفاً تفاسیر مبتنی بر باورهای شخصی و گروه‌های خودی است یکی از همان موانعی است که معتقدم جلوی تحقق «تفکر جامعه‌شناختی» را در اکنون ایران گرفته‌است! ماهیت «عقل عرفانی» با دو نوع دیگر عقل یعنی «بیانی» و «برهانی» تمایز دارد و از یک جنس نیستند و «عقل عرفانی» صرفاً نام «#عقل» را یدک می‌کشد و ترکیب لغوی «عقل عرفانی» دارای مفهوم مخدوش است. مبنای «عقل عرفانی» بر «به شرط لا» بودن است یعنی به شرطی وارد گفت‌و‌شنود می‌شود که طرف مقابل دارای یک سری مبانی و اصول موضوعه و نگاه علمی و تجربی و استقرایی و … «نباشد» و این «نداشتن» همان «به شرط لا» است. پس «عقل عرفانی» اساساً با دو نوع دیگر عقل، یعنی «بیانی» (منطق کلام) و «برهانی» (تحلیل علمی) تعارض دارد،

ـ (خطاب به زنده‌یاد دکتر قانعی‌راد): یکی از موانع شکل‌گیری «تفکر جامعه‌شناختی» در ایران اکنون گاه، نیندیشیدن عمیق و بیگانگی جامعه‌شناسی خوانده‌ها با تفکر منطقی و فلسفی است،

ـ «آرامش دوستدار» با طرح مانعیت «بستر فرهنگ دینی» برای شکل‌گیری «تفکر» و #جواد_طباطبایی با طرح «#زوال_اندیشه_سیاسی» به #امتناع_تفکر اشاره کرده‌اند،

ـ به لحاظ «صورت» از سال ۱۳۲۰ تاکنون با گسترش دانشکده‌ها و دانش‌آموخته‌های #جامعه‌شناسی و تعداد کثیر پایان‌نامه‌ها و غیره شاهد گسترش صوری جامعه‌شناسی بوده‌ایم اما به سه اعتبار: ۱ـ مبانی نظری (آشنایی ناکافی با حوزه‌های دیگر تفکر)، ۲ـ محتوایی (وجود موانع ایدئولوژیک تفکر جامعه‌شناختی) و ۳ـ پی‌آمدی (احساس بی‌نیازی حاکمیت به نتایج تحقیقات جامعه‌شناختی)، «تفکر جامعه‌شناختی» در ایران رو به موت بوده است.

⚠️ درخواست: بازپخش پست‌ها در هرجا، لطفاً مستقیم از کانال یا با درج پیوند پست و نام کانال صورت پذیرد؛ هرگونه تغییر در ترکیب و چیدمان پست، شایسته نیست.

🎞🎙🖌 دیگر یادداشت‌ها و سخن‌رانی‌ها 👇
| Instagram | YouTube | SoundCloud | Site |