داستان زندگی #مریم_طلایی
متولد 4 بهمن 59 / شیراز
هنرمند و موتورسوار
مریم در رشتهی عکاسی درس خوانده بود و کارهای هنری میکرد. به خاطر شغل پدرش از کودکی در سینما فعالیت داشت. هم در فیلمها بازی میکرد و هم عکاسی پروژههای مختلف سینمایی را به عهده گرفته بود. بعد از چندین سال کار در سینما، مریم به کانادا رفت تا تحصیلاتش را ادامه بدهد. کمی بعد شرکت کوچکی راه انداخت که کارش عکاسی تبلیغاتی بود. مریم در کانادا هم در کسب و کارش موفق بود و توانست جایزهی کارآفرین جوان استان اونتاریوی کانادا را دریافت کند.
زمانی که مریم در کانادا زندگی و کار میکرد، تصمیم گرفت یک موتور بخرد و موتورسواری یاد بگیرد. برادران او اهل ماشینسواری و موتورسواری بودند و به همین دلیل مریم هم به این کارها علاقهمند شده بود. در ایران گاهی یواشکی موتور برادرش را برمیداشت و چند دور با آن میزد. در کانادا هم با موتورش به سفرهای مختلف میرفت و در بعضی از آنها از جمله در سفرش به آفریقا، عکاسی و مستندسازی میکرد.
مریم در سفرهایش به ایران به این فکر افتاد که برای تغییر شرایط موتورسواری زنان در ایران تلاش کند. او فکر میکرد که زنان ایران هم باید بتوانند در خیابان و ورزشگاه موتورسواری کنند. آن موقع رشتهی موتورسواری ریس به صورت رسمی برای زنان وجود نداشت، تنها چند زن بودند که در تپههای خاکی موتور کراس تمرین میکردند. هنگامی که او از هدفش برای دیگران گفت، همه به او گفتند چنین چیزی امکان ندارد و اصلاً اجازه نمیدهند. اما مریم عزمش را جزم کرده بود که به کمک زنان دیگری که عاشق موتورسواری بودند، این وضعیت را تغییر بدهند. آنها بارها به فدراسیون و وزارت ورزش رفتند و درخواست کردند که موتورسواری ریس برای زنان در ایران آزاد شود، تا این که بالاخره توانستند یک بار اجازهی موتورسواری در ورزشگاه آزادی را بگیرند، اما بعد از آن باز هم موتورسواری در ورزشگاه برایشان ممنوع شد.
در نهایت مریم و دوستانش آنقدر به مسئولان ورزشی اصرار کردند تا موفق شدند مجوز موتورسواری را برای دو روز در هفته در ورزشگاه آزادی بگیرند و مسابقات موتورسواری برای زنان در ایران به راه افتاد. حالا مریم مربی رسمی موتورسواری زنان شده و به دختران و زنانی که عاشق موتورسواری هستند آموزش میدهد. او در سال 99 به سمت مسئول بخش موتورسواری بانوان کانون جهانگردی و اتوموبیلرانی ایران منصوب شد. مریم میگوید «آرزویم این است که همهی زنان ایرانی بتوانند گواهینامهی قانونی موتور داشته باشند».
نویسنده: #الهام_نظری (@glasslabyrinth)
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
متولد 4 بهمن 59 / شیراز
هنرمند و موتورسوار
مریم در رشتهی عکاسی درس خوانده بود و کارهای هنری میکرد. به خاطر شغل پدرش از کودکی در سینما فعالیت داشت. هم در فیلمها بازی میکرد و هم عکاسی پروژههای مختلف سینمایی را به عهده گرفته بود. بعد از چندین سال کار در سینما، مریم به کانادا رفت تا تحصیلاتش را ادامه بدهد. کمی بعد شرکت کوچکی راه انداخت که کارش عکاسی تبلیغاتی بود. مریم در کانادا هم در کسب و کارش موفق بود و توانست جایزهی کارآفرین جوان استان اونتاریوی کانادا را دریافت کند.
زمانی که مریم در کانادا زندگی و کار میکرد، تصمیم گرفت یک موتور بخرد و موتورسواری یاد بگیرد. برادران او اهل ماشینسواری و موتورسواری بودند و به همین دلیل مریم هم به این کارها علاقهمند شده بود. در ایران گاهی یواشکی موتور برادرش را برمیداشت و چند دور با آن میزد. در کانادا هم با موتورش به سفرهای مختلف میرفت و در بعضی از آنها از جمله در سفرش به آفریقا، عکاسی و مستندسازی میکرد.
مریم در سفرهایش به ایران به این فکر افتاد که برای تغییر شرایط موتورسواری زنان در ایران تلاش کند. او فکر میکرد که زنان ایران هم باید بتوانند در خیابان و ورزشگاه موتورسواری کنند. آن موقع رشتهی موتورسواری ریس به صورت رسمی برای زنان وجود نداشت، تنها چند زن بودند که در تپههای خاکی موتور کراس تمرین میکردند. هنگامی که او از هدفش برای دیگران گفت، همه به او گفتند چنین چیزی امکان ندارد و اصلاً اجازه نمیدهند. اما مریم عزمش را جزم کرده بود که به کمک زنان دیگری که عاشق موتورسواری بودند، این وضعیت را تغییر بدهند. آنها بارها به فدراسیون و وزارت ورزش رفتند و درخواست کردند که موتورسواری ریس برای زنان در ایران آزاد شود، تا این که بالاخره توانستند یک بار اجازهی موتورسواری در ورزشگاه آزادی را بگیرند، اما بعد از آن باز هم موتورسواری در ورزشگاه برایشان ممنوع شد.
در نهایت مریم و دوستانش آنقدر به مسئولان ورزشی اصرار کردند تا موفق شدند مجوز موتورسواری را برای دو روز در هفته در ورزشگاه آزادی بگیرند و مسابقات موتورسواری برای زنان در ایران به راه افتاد. حالا مریم مربی رسمی موتورسواری زنان شده و به دختران و زنانی که عاشق موتورسواری هستند آموزش میدهد. او در سال 99 به سمت مسئول بخش موتورسواری بانوان کانون جهانگردی و اتوموبیلرانی ایران منصوب شد. مریم میگوید «آرزویم این است که همهی زنان ایرانی بتوانند گواهینامهی قانونی موتور داشته باشند».
نویسنده: #الهام_نظری (@glasslabyrinth)
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
داستان زندگی #پوراندخت_سلطانی
۱ شهریور ۱۳۱۰ − ۱۶ آبان ۱۳۹۴
مادر کتابداری نوین ایران
پوری از دوران مدرسه در کارهای فرهنگی فعال بود. در دبیرستان رئیس انجمن ادبی مدرسه شد که در آن با دوستانش روزنامهدیواری مینوشتند و نمایش اجرا میکردند. او در رشتهی ادبیات در دانشگاه تهران درس خواند و چون دلش میخواست در جامعه تأثیرگذار باشد فعالیت اجتماعی و فرهنگی را شروع کرد. در همین فعالیتها با همسرش مرتضی آشنا شد و با او ازدواج کرد. اما کمی بعد هر دو به خاطر فعالیتهایشان دستگیر شدند و مرتضی به دستور شاه کشته شد.
پوری بعد از آزادی از زندان تا ماهها غمگین بود. پزشکش پیشنهاد کرد که مدتی از ایران برود تا حالش بهتر شود. او به انگلیس رفت تا در آنجا تحصیل کند. در کنار درسش از بچههای یک خانوادهی انگلیسی هم پرستاری میکرد تا مخارجش را دربیاورد. آنقدر برای این بچهها غذاهای خوشمزه میپخت که عاشق آشپزی ایرانی شده بودند. در نهایت توانست از دانشگاه کمبریج دیپلم زبان انگلیسی بگیرد و به ایران برگشت.
پوری تصمیم گرفت از طریق کارهای فرهنگی به بالا بردن سواد و آگاهی مردم کمک کند. دلش میخواست معلم شود، اما به خاطر سابقهاش این اجازه را نداشت. سرانجام در کتابخانهی بانک مرکزی استخدام شد. کمی بعد خبردار شد که دانشگاه تهران دورهی فوق لیسانس کتابداری برگزار میکند. او در آزمون این دوره قبول شد، با موفقیت درسش را تمام کرد و همانجا استاد دانشگاه شد. به کار کتابداری در کتابخانههای بزرگ ایران هم ادامه داد.
پوری عقیده داشت که «کتابخانه دانشگاه بزرگ مردم است» و با تأسیس مرکز خدمات کتابداری، تلاشهای بسیاری در شیوههای نوین طبقهبندی کتاب، اسناد و مدارک و حفظ میراث مکتوب ایران کرد. همچنین به سر و سامان گرفتن کتابخانهی ملی ایران کمک بزرگی کرد؛ او و همکارانش بیش از دو میلیون کتاب را در این کتابخانه دستهبندی و فهرستنویسی کردند. کتابهای مختلفی هم دربارهی کتابداری نوشت و ترجمه کرد و به کمک ارتباطاتی که با حرفهایترین کتابداران جهان ساخت، توانست کتابداری را در ایران به شیوهی علمی جا بیندازد.
پوری هرگز تسلیم غم نشد و با تلاشهای بسیارش نقش مهمی در گسترش کتابداری علمی در ایران بازی کرد. به همین دلیل به او «مادر کتابداری نوین ایران» میگویند. او به شغلش عشق میورزید و میگفت: «سواد باید عشق بیافریند و آدم عاشق به همهی آنچه انسانی و خوب است عشق میورزد، به کتاب به نقاشی به موسیقی به علم و به آگاهی».
نویسنده: #الهام_نظری (@glasslabyrinth)
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
۱ شهریور ۱۳۱۰ − ۱۶ آبان ۱۳۹۴
مادر کتابداری نوین ایران
پوری از دوران مدرسه در کارهای فرهنگی فعال بود. در دبیرستان رئیس انجمن ادبی مدرسه شد که در آن با دوستانش روزنامهدیواری مینوشتند و نمایش اجرا میکردند. او در رشتهی ادبیات در دانشگاه تهران درس خواند و چون دلش میخواست در جامعه تأثیرگذار باشد فعالیت اجتماعی و فرهنگی را شروع کرد. در همین فعالیتها با همسرش مرتضی آشنا شد و با او ازدواج کرد. اما کمی بعد هر دو به خاطر فعالیتهایشان دستگیر شدند و مرتضی به دستور شاه کشته شد.
پوری بعد از آزادی از زندان تا ماهها غمگین بود. پزشکش پیشنهاد کرد که مدتی از ایران برود تا حالش بهتر شود. او به انگلیس رفت تا در آنجا تحصیل کند. در کنار درسش از بچههای یک خانوادهی انگلیسی هم پرستاری میکرد تا مخارجش را دربیاورد. آنقدر برای این بچهها غذاهای خوشمزه میپخت که عاشق آشپزی ایرانی شده بودند. در نهایت توانست از دانشگاه کمبریج دیپلم زبان انگلیسی بگیرد و به ایران برگشت.
پوری تصمیم گرفت از طریق کارهای فرهنگی به بالا بردن سواد و آگاهی مردم کمک کند. دلش میخواست معلم شود، اما به خاطر سابقهاش این اجازه را نداشت. سرانجام در کتابخانهی بانک مرکزی استخدام شد. کمی بعد خبردار شد که دانشگاه تهران دورهی فوق لیسانس کتابداری برگزار میکند. او در آزمون این دوره قبول شد، با موفقیت درسش را تمام کرد و همانجا استاد دانشگاه شد. به کار کتابداری در کتابخانههای بزرگ ایران هم ادامه داد.
پوری عقیده داشت که «کتابخانه دانشگاه بزرگ مردم است» و با تأسیس مرکز خدمات کتابداری، تلاشهای بسیاری در شیوههای نوین طبقهبندی کتاب، اسناد و مدارک و حفظ میراث مکتوب ایران کرد. همچنین به سر و سامان گرفتن کتابخانهی ملی ایران کمک بزرگی کرد؛ او و همکارانش بیش از دو میلیون کتاب را در این کتابخانه دستهبندی و فهرستنویسی کردند. کتابهای مختلفی هم دربارهی کتابداری نوشت و ترجمه کرد و به کمک ارتباطاتی که با حرفهایترین کتابداران جهان ساخت، توانست کتابداری را در ایران به شیوهی علمی جا بیندازد.
پوری هرگز تسلیم غم نشد و با تلاشهای بسیارش نقش مهمی در گسترش کتابداری علمی در ایران بازی کرد. به همین دلیل به او «مادر کتابداری نوین ایران» میگویند. او به شغلش عشق میورزید و میگفت: «سواد باید عشق بیافریند و آدم عاشق به همهی آنچه انسانی و خوب است عشق میورزد، به کتاب به نقاشی به موسیقی به علم و به آگاهی».
نویسنده: #الهام_نظری (@glasslabyrinth)
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 سمفونی شهرزاد
به پاس فداکاری های کادر درمان در مبارزه با کرونا
و با تقاضای رعایت دستورالعملهای بهداشتی در حمایت از خادمان سلامت؛
سمفونی «شهرزاد» به رهبری استاد «نزهت امیری»
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
به پاس فداکاری های کادر درمان در مبارزه با کرونا
و با تقاضای رعایت دستورالعملهای بهداشتی در حمایت از خادمان سلامت؛
سمفونی «شهرزاد» به رهبری استاد «نزهت امیری»
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
به یاد #آلنوش_طریان در سالروز تولدش (۱۸ آبان) 🎂
📍 آلنوش طریان فیزیکدانی از ارامنهی ایران بود که به خاطر نقشش در پایهگذاری اخترفیزیک در ایران به مادر نجوم ایران معروف است. او اولین زن فیزیکدانی بود که در یکی از دانشگاههای ایران به مقام استادی رسید.
آلنوش طریان رئیس گروه تحقیقات خورشیدی مؤسسهی ژئوفیزیک دانشگاه تهران بود و نقشی مهم در تأسیس و ادامه کار رصدخانهی فیزیک خورشیدی ایفا کرد.
داستان زندگی او را در کتاب زنان پیشرو و در این پست بخوانید.
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
📍 آلنوش طریان فیزیکدانی از ارامنهی ایران بود که به خاطر نقشش در پایهگذاری اخترفیزیک در ایران به مادر نجوم ایران معروف است. او اولین زن فیزیکدانی بود که در یکی از دانشگاههای ایران به مقام استادی رسید.
آلنوش طریان رئیس گروه تحقیقات خورشیدی مؤسسهی ژئوفیزیک دانشگاه تهران بود و نقشی مهم در تأسیس و ادامه کار رصدخانهی فیزیک خورشیدی ایفا کرد.
داستان زندگی او را در کتاب زنان پیشرو و در این پست بخوانید.
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
یک لحظه وقت بگذار و زنی را که به آن تبدیل شدهای تحسین کن. برای رسیدن به اینجا سخت تلاش کردهای 🙌
این پیام را برای زنان پیشرو و سختکوشی که میشناسید بفرستید تا همگی به آنچه که هستیم افتخار کنیم.
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
این پیام را برای زنان پیشرو و سختکوشی که میشناسید بفرستید تا همگی به آنچه که هستیم افتخار کنیم.
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
📅 ۱۲ آذر زادروز استاد ژاله آموزگار است؛ پژوهشگر فرهیخته و فروتن فرهنگ و زبانهای باستانی ایران. دکتر آموزگار دکتری زبانهای ایرانی و ادبیات مزدیسنی را از دانشگاه سوربن گرفته و بیش از ۳۰ سال است که در دانشگاه تهران تدریس میکند.
او جوایز بسیاری از جمله لژیون دونور فرانسه و جایزهی سرو ایرانی (در زمینهی میراث فرهنگی) دریافت کرده است.
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
او جوایز بسیاری از جمله لژیون دونور فرانسه و جایزهی سرو ایرانی (در زمینهی میراث فرهنگی) دریافت کرده است.
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
📍 به یاد منیر شاهرودی فرمانفرمائیان که آینهکاری سنتی ایرانی را به هنری مدرن تبدیل کرد و آن را تا مشهورترین موزههای جهان برد. منیر شاهرودی نخستین هنرمند ایرانی بود که آثارش در یک نمایشگاه انفرادی در موزه گوگنهایم نیویورک به نمایش درآمد.
📅 امروز شانزدهم آذر، زادروز اوست.
📝 داستان زندگی منیر شاهرودی را در کتاب «زنان پیشرو» و در این پست بخوانید.
@doxtarha
📅 امروز شانزدهم آذر، زادروز اوست.
📝 داستان زندگی منیر شاهرودی را در کتاب «زنان پیشرو» و در این پست بخوانید.
@doxtarha
📌 داستان زندگی دکتر #نسرین_معظمی
متولد ۲۷ شهریور ۱۳۲۴ / شیراز
👩🔬 زیستشناس و بنیانگذار رشته بیوتکنولوژی (زیستفناوری) در ایران
🔸نسرین معظمی در دانشگاه تهران در رشتهی زیستشناسی درس خواند و با کمکهزینهی تحصیلی دولتی به کانادا رفت تا دکترای میکروبیولوژی بگیرد. بعد به ایران برگشت و در سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی شروع به کار کرد. در آن زمان در ایران و افغانستان جنگ بود. به دلیل شرایط جنگی و مهاجرت افراد زیادی به ایران، بیماری مالاریا در جنوب کشور بهشدت شایع شده بود. به همین دلیل سازمان ملل پروژهای را برای این بیماری تعریف کرد.
🔸مالاریا بیماری خطرناکی است که از طریق نیش پشههای مالاریا به انسانها منتقل میشود. نسرین که قبلاً روی این بیماری کار کرده بود، به همراه همکارانش پیشنهادی برای مقابله با آن تهیه کرد. این پیشنهاد از طرف سازمان ملل تأیید شد و بودجهی مورد نیاز را دریافت کرد. او مدیر اجرایی این پروژه شد که به صورت آزمایشی در جزیرهی قشم شروع به کار کرد.
🔸نسرین و همکارانش مادهای را ساختند که در آب آشامیدنی ریخته میشد و بدون ضرر رساندن به انسان، تنها با تأثیرگذاری روی پشههای مالاریا، بیماری را از بین میبرد. اول کار مردم قشم نمیتوانستند به این محصول اعتماد کنند و آن را در آب بریزند، اما نسرین بارها آن آب را در برابر آنها نوشید تا باور کنند خطری ندارد. سازمان بهداشت جهانی هم این محصول را آزمایش و تأیید کرد و تولید آن شروع شد. به همین دلیل است که امروز در ایران بیماری مالاریا بسیار کم است. نسرین و گروهش برای این محصول اولین گواهی ثبت اختراع ایران را در رشتهی بیوتکنولوژی از اتحادیه اروپا دریافت کردند. او با این پروژه به نوعی بیوتکنولوژی را در ایران بنیانگذاری کرد.
🔸نسرین شروع به تحقیقات بر روی موجوداتی به نام ریزجلبکها کرد و اولین مرکز بیوتکنولوژی دریا در ایران را برای این کار تأسیس کرد. ما انسانها تقریباً ۶۰۰ میلیون سال است که روی زمین زندگی میکنیم، اما ریزجلبکها سه میلیارد سال قبل از ما به وجود آمدهاند. این موجودات کاربردهای زیادی در صنایع مختلف دارند. نسرین سالهاست که روی ریزجلبکها تحقیق میکند و به همراه همکارانش راهی برای تولید سوخت از آن کشف کردهاست.
🔸دکتر نسرین معظمی مقالات بسیاری نوشته و جوایز زیادی را برای دستاوردهایش دریافت کرده، از جمله نشان نخل آکادمیک فرانسه، جایزه رتبه اول تحقیق جشنواره بینالمللی خوارزمی و همچنین جایزه بهترین دانشمند ایران. او در سال ۹۴ به عنوان عضو شورای راهبری برنامهی بینالمللی علوم پایهی یونسکو (شاخه علمی – فرهنگی سازمان ملل) برگزیده شد.
✍️ نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
متولد ۲۷ شهریور ۱۳۲۴ / شیراز
👩🔬 زیستشناس و بنیانگذار رشته بیوتکنولوژی (زیستفناوری) در ایران
🔸نسرین معظمی در دانشگاه تهران در رشتهی زیستشناسی درس خواند و با کمکهزینهی تحصیلی دولتی به کانادا رفت تا دکترای میکروبیولوژی بگیرد. بعد به ایران برگشت و در سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی شروع به کار کرد. در آن زمان در ایران و افغانستان جنگ بود. به دلیل شرایط جنگی و مهاجرت افراد زیادی به ایران، بیماری مالاریا در جنوب کشور بهشدت شایع شده بود. به همین دلیل سازمان ملل پروژهای را برای این بیماری تعریف کرد.
🔸مالاریا بیماری خطرناکی است که از طریق نیش پشههای مالاریا به انسانها منتقل میشود. نسرین که قبلاً روی این بیماری کار کرده بود، به همراه همکارانش پیشنهادی برای مقابله با آن تهیه کرد. این پیشنهاد از طرف سازمان ملل تأیید شد و بودجهی مورد نیاز را دریافت کرد. او مدیر اجرایی این پروژه شد که به صورت آزمایشی در جزیرهی قشم شروع به کار کرد.
🔸نسرین و همکارانش مادهای را ساختند که در آب آشامیدنی ریخته میشد و بدون ضرر رساندن به انسان، تنها با تأثیرگذاری روی پشههای مالاریا، بیماری را از بین میبرد. اول کار مردم قشم نمیتوانستند به این محصول اعتماد کنند و آن را در آب بریزند، اما نسرین بارها آن آب را در برابر آنها نوشید تا باور کنند خطری ندارد. سازمان بهداشت جهانی هم این محصول را آزمایش و تأیید کرد و تولید آن شروع شد. به همین دلیل است که امروز در ایران بیماری مالاریا بسیار کم است. نسرین و گروهش برای این محصول اولین گواهی ثبت اختراع ایران را در رشتهی بیوتکنولوژی از اتحادیه اروپا دریافت کردند. او با این پروژه به نوعی بیوتکنولوژی را در ایران بنیانگذاری کرد.
🔸نسرین شروع به تحقیقات بر روی موجوداتی به نام ریزجلبکها کرد و اولین مرکز بیوتکنولوژی دریا در ایران را برای این کار تأسیس کرد. ما انسانها تقریباً ۶۰۰ میلیون سال است که روی زمین زندگی میکنیم، اما ریزجلبکها سه میلیارد سال قبل از ما به وجود آمدهاند. این موجودات کاربردهای زیادی در صنایع مختلف دارند. نسرین سالهاست که روی ریزجلبکها تحقیق میکند و به همراه همکارانش راهی برای تولید سوخت از آن کشف کردهاست.
🔸دکتر نسرین معظمی مقالات بسیاری نوشته و جوایز زیادی را برای دستاوردهایش دریافت کرده، از جمله نشان نخل آکادمیک فرانسه، جایزه رتبه اول تحقیق جشنواره بینالمللی خوارزمی و همچنین جایزه بهترین دانشمند ایران. او در سال ۹۴ به عنوان عضو شورای راهبری برنامهی بینالمللی علوم پایهی یونسکو (شاخه علمی – فرهنگی سازمان ملل) برگزیده شد.
✍️ نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
📌 داستان زندگی دکتر #بهار_حسنمیرزایی
متولد ۱ اردیبهشت ۶۶ / تهران
متخصص پزشکی ورزشی
بهار در نوجوانی خیلی به زیستشناسی علاقه داشت. فوتبال را هم دوست داشت. برایش جالب بود که بداند آیا میشود این دو را به هم ربط داد. اما هیچوقت فکر نمیکرد که وقتی بزرگ شد کارش به هردوی این رشتهها مربوط باشد.
بهار دختر درسخوانی بود و با رتبهی عالی در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران قبول شد. در سالهای آخر دانشگاه خبردار شد که رشتهی جدیدی به نام پزشکی ورزشی ایجاد شده است. با کمی تحقیقات فهمید که سر و کار این رشته با اسکلت و عضلات انسان است و چون به این موضوعات علاقه داشت برای ادامه تحصیلش آن را انتخاب کرد، هرچند میدانست که رشتهی جدیدی است و ممکن است آیندهی ناشناختهای داشته باشد.
در دوران تحصیلش، دانشگاه از او و چند نفر دیگر دعوت کرد که به یک جشنوارهی فوتبال بروند و به سلامتی ورزشکاران رسیدگی کنند. بهار در این جشنواره شرکت کرد و آنجا بود که فهمید خیلی به کار با ورزشکاران حرفهای علاقه دارد. کمی بعد یکی از تیمهای ملی زنان ایران مسابقاتی در نپال داشت و از بهار دعوت شد که پزشک اردوی تیم شود. هنگامی که آنها در نپال بودند، آنجا زلزلهی شدیدی آمد. بهار در این شرایط سخت توانست تیم را صحیح و سالم به ایران برگرداند. به این ترتیب مسئولان فدراسیون فوتبال متوجه توانایی او شدند و همکاری او با آنها بیشتر و بیشتر شد. بهار در کنار درسش با تیمهای فوتبال زنان شروع به کار کرد.
در همین سالها کنفدراسیون فوتبال آسیا (AFC) اعلام کرد که میخواهد یک دورهی آموزشی پزشکی ورزشی برگزار کند. بهار برای شرکت در این دوره درخواست داد و قبول شد. او این دوره را با موفقیت گذراند و افسر پزشکی و کنترل دوپینگ AFC شد. کار افسران پزشکی حفظ سلامتی بازیکنان در مسابقات است. بعد از آن بهار در مسابقات بینالمللی مختلف فوتبال زنان با AFC همکاری کرد. در سال 1399، AFC تصمیم گرفت که برای اولین بار در مسابقات فوتبال مردان جام باشگاههای آسیا از پزشکان زن هم کمک بگیرد. 4 زن افسر پزشکی برای این مأموریت انتخاب شدند که دو نفر از آنها دکتر بهار حسنمیرزایی و دکتر زهره هراتیان از ایران بودند.
بهار حالا همکاریهای مختلفی با فدراسیونهای ورزشی در ایران دارد. او مدیریت کمیتهی تحقیقات مرکز ارزیابیهای پزشکی و بازتوانی فوتبال ایران (ایفمارک) را هم به عهده دارد که از مراکز پزشکی مورد تأیید فیفا و AFC است. او با تحقیقاتش سعی میکند به گسترش پزشکی ورزشی و سلامت ورزشکاران به صورت علمی در ایران کمک کند.
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
متولد ۱ اردیبهشت ۶۶ / تهران
متخصص پزشکی ورزشی
بهار در نوجوانی خیلی به زیستشناسی علاقه داشت. فوتبال را هم دوست داشت. برایش جالب بود که بداند آیا میشود این دو را به هم ربط داد. اما هیچوقت فکر نمیکرد که وقتی بزرگ شد کارش به هردوی این رشتهها مربوط باشد.
بهار دختر درسخوانی بود و با رتبهی عالی در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران قبول شد. در سالهای آخر دانشگاه خبردار شد که رشتهی جدیدی به نام پزشکی ورزشی ایجاد شده است. با کمی تحقیقات فهمید که سر و کار این رشته با اسکلت و عضلات انسان است و چون به این موضوعات علاقه داشت برای ادامه تحصیلش آن را انتخاب کرد، هرچند میدانست که رشتهی جدیدی است و ممکن است آیندهی ناشناختهای داشته باشد.
در دوران تحصیلش، دانشگاه از او و چند نفر دیگر دعوت کرد که به یک جشنوارهی فوتبال بروند و به سلامتی ورزشکاران رسیدگی کنند. بهار در این جشنواره شرکت کرد و آنجا بود که فهمید خیلی به کار با ورزشکاران حرفهای علاقه دارد. کمی بعد یکی از تیمهای ملی زنان ایران مسابقاتی در نپال داشت و از بهار دعوت شد که پزشک اردوی تیم شود. هنگامی که آنها در نپال بودند، آنجا زلزلهی شدیدی آمد. بهار در این شرایط سخت توانست تیم را صحیح و سالم به ایران برگرداند. به این ترتیب مسئولان فدراسیون فوتبال متوجه توانایی او شدند و همکاری او با آنها بیشتر و بیشتر شد. بهار در کنار درسش با تیمهای فوتبال زنان شروع به کار کرد.
در همین سالها کنفدراسیون فوتبال آسیا (AFC) اعلام کرد که میخواهد یک دورهی آموزشی پزشکی ورزشی برگزار کند. بهار برای شرکت در این دوره درخواست داد و قبول شد. او این دوره را با موفقیت گذراند و افسر پزشکی و کنترل دوپینگ AFC شد. کار افسران پزشکی حفظ سلامتی بازیکنان در مسابقات است. بعد از آن بهار در مسابقات بینالمللی مختلف فوتبال زنان با AFC همکاری کرد. در سال 1399، AFC تصمیم گرفت که برای اولین بار در مسابقات فوتبال مردان جام باشگاههای آسیا از پزشکان زن هم کمک بگیرد. 4 زن افسر پزشکی برای این مأموریت انتخاب شدند که دو نفر از آنها دکتر بهار حسنمیرزایی و دکتر زهره هراتیان از ایران بودند.
بهار حالا همکاریهای مختلفی با فدراسیونهای ورزشی در ایران دارد. او مدیریت کمیتهی تحقیقات مرکز ارزیابیهای پزشکی و بازتوانی فوتبال ایران (ایفمارک) را هم به عهده دارد که از مراکز پزشکی مورد تأیید فیفا و AFC است. او با تحقیقاتش سعی میکند به گسترش پزشکی ورزشی و سلامت ورزشکاران به صورت علمی در ایران کمک کند.
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
🎂 امروز ۲۰ دی سالروز تولد خانم مریم زندی، عکاس مشهور و محبوب است. مجموعه عکسهای او از انقلاب ۵۷، وقایع سال ۵۸ و مجموعهی چهرهها که پرترههای شخصیتهای مشهور ایرانی است، از جمله آثار منتشرشدهی اوست. مریم زندی با پروژههای عکاسیاش روایتگر تاریخی بوده که آن را زیسته است.
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
📌 داستان زندگی #فرزانه_فصیحی
متولد ۱۳ دی ۱۳۷۱ / اصفهان
دونده 🏃♀️🥇
🔸 فرزانه به نام «دختر باد ایران» مشهور است، اما خودش میگوید برای «فرزانه فصیحی»شدن تلاش کرده، نه یک کلمه کمتر و نه بیشتر. او یکی از پرافتخارترین زنان دونده در ایران است که برای اولین بار توانسته سهمیهی مسابقات جهانی داخل سالن زنان را به دست آورد و همچنین برای باشگاهی حرفهای خارج از ایران بدود.
🔸 فرزانه در خانوادهای ورزشکار به دنیا آمد. از ۶ سالگی ژیمناستیک کار میکرد و در ۹ سالگی عضو تیم شد. او در رشتهی ژیمناستیک ورزش میکرد، تا این که یک روز مربی ورزشش ازش خواست که در یک مسابقهی دو میدانی شرکت کند. فرزانه آن موقع هیچ شناختی از این رشته نداشت و گفت «من چیزی از دو میدانی نمیدانم». مربی ورزشش به او گفت: «لازم نیست کاری کنی. فقط سوت را که زدم، مثل پر بدو» و فرزانه همین کار را کرد. او در همان اولین مسابقه رکورد مسابقات دختران مدارس را شکست و دو مدال طلا گرفت. به این ترتیب خودش و دیگران متوجه استعدادش در دو میدانی شدند.
🔸 فرزانه در دانشگاه رشتهی تربیت بدنی را انتخاب کرد. سال اول دانشگاه تصمیم گرفت که ورزش دو میدانی را به صورت حرفهای پیش بگیرد. او ریزاندام اما سریع و چابک بود. بعضیها میگفتند چون قدش بلند نیست و گامهای کشیده ندارد، نمیتواند در این ورزش موفق شود، اما فرزانه عزمش را جزم کرده بود که قهرمان دو میدانی شود. او سخت در این رشته تمرین کرد و بالاخره در سال ۱۳۹۴ توانست رکورد دوی ۶۰ متر زنان ایران را بزند. بعد از آن هم چند بار این رکورد را جابهجا کرد.
🔸 در سال ۱۳۹۸، فرزانه فصیحی در مسابقات داخل سالن بلگراد صربستان یک بار دیگر رکورد ایران را شکست و به عنوان اولین زن ایرانی توانست سهمیهی حضور در مسابقات جهانی داخل سالن را بگیرد. او با پیوستن به تیم «پارتیزان بلگراد» اولین زن ایرانی شد که در باشگاهی حرفهای خارج از ایران میدود.
🔸 فرزانه حالا سخت به تمریناتش ادامه میدهد. رکورد او تنها چند صدم ثانیه با قهرمان جهان فاصله دارد. آرزوی فرزانه این است که بتواند سهمیهی مسابقات المپیک را بگیرد و در این مسابقات هم به موفقیت برسد.
✍️ نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
متولد ۱۳ دی ۱۳۷۱ / اصفهان
دونده 🏃♀️🥇
🔸 فرزانه به نام «دختر باد ایران» مشهور است، اما خودش میگوید برای «فرزانه فصیحی»شدن تلاش کرده، نه یک کلمه کمتر و نه بیشتر. او یکی از پرافتخارترین زنان دونده در ایران است که برای اولین بار توانسته سهمیهی مسابقات جهانی داخل سالن زنان را به دست آورد و همچنین برای باشگاهی حرفهای خارج از ایران بدود.
🔸 فرزانه در خانوادهای ورزشکار به دنیا آمد. از ۶ سالگی ژیمناستیک کار میکرد و در ۹ سالگی عضو تیم شد. او در رشتهی ژیمناستیک ورزش میکرد، تا این که یک روز مربی ورزشش ازش خواست که در یک مسابقهی دو میدانی شرکت کند. فرزانه آن موقع هیچ شناختی از این رشته نداشت و گفت «من چیزی از دو میدانی نمیدانم». مربی ورزشش به او گفت: «لازم نیست کاری کنی. فقط سوت را که زدم، مثل پر بدو» و فرزانه همین کار را کرد. او در همان اولین مسابقه رکورد مسابقات دختران مدارس را شکست و دو مدال طلا گرفت. به این ترتیب خودش و دیگران متوجه استعدادش در دو میدانی شدند.
🔸 فرزانه در دانشگاه رشتهی تربیت بدنی را انتخاب کرد. سال اول دانشگاه تصمیم گرفت که ورزش دو میدانی را به صورت حرفهای پیش بگیرد. او ریزاندام اما سریع و چابک بود. بعضیها میگفتند چون قدش بلند نیست و گامهای کشیده ندارد، نمیتواند در این ورزش موفق شود، اما فرزانه عزمش را جزم کرده بود که قهرمان دو میدانی شود. او سخت در این رشته تمرین کرد و بالاخره در سال ۱۳۹۴ توانست رکورد دوی ۶۰ متر زنان ایران را بزند. بعد از آن هم چند بار این رکورد را جابهجا کرد.
🔸 در سال ۱۳۹۸، فرزانه فصیحی در مسابقات داخل سالن بلگراد صربستان یک بار دیگر رکورد ایران را شکست و به عنوان اولین زن ایرانی توانست سهمیهی حضور در مسابقات جهانی داخل سالن را بگیرد. او با پیوستن به تیم «پارتیزان بلگراد» اولین زن ایرانی شد که در باشگاهی حرفهای خارج از ایران میدود.
🔸 فرزانه حالا سخت به تمریناتش ادامه میدهد. رکورد او تنها چند صدم ثانیه با قهرمان جهان فاصله دارد. آرزوی فرزانه این است که بتواند سهمیهی مسابقات المپیک را بگیرد و در این مسابقات هم به موفقیت برسد.
✍️ نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
📌 داستان زندگی #لیلیت_تریان
۱۰ دی ۱۳۰۹ – ۱۶ اسفند ۱۳۹۷ / تهران
مادر مجسمهسازی ایران
سالها پیش در خانوادهای از ارامنهی تهران دختری به دنیا آمد که اسمش را لیلیت گذاشتند. خانوادهاش نام او را از روی نام زنی افسانهای انتخاب کردند که یک شاعر مشهور ارمنی شعری دربارهاش سروده است. پدر و مادر لیلیت هر دو به نقاشی علاقه داشتند. مادرش نقاشی میکرد و لیلیت را هم به این کار تشویق میکرد. به همین دلیل او از ۱۰، ۱۲ سالگی در خانه معلم نقاشی داشت. لیلیت دبستان تا دبیرستانش را در تهران گذراند و بعد به فرانسه رفت تا در رشتهی نقاشی درس بخواند، اما در آنجا فهمید که به مجسمهسازی بیشتر علاقه دارد. کنکور داد و وارد مدرسهی هنرهای زیبا در فرانسه شد.
لیلیت بعد از پایان تحصیلاتش به ایران برگشت. در سال ۱۳۳۹ اداره فرهنگ و هنر وقت به او پیشنهاد داد که در راهاندازی دانشکدهی هنرهای تزئینی همکاری کند. او هم پذیرفت و با همکاری در برنامهریزی درسهای این دانشکده، کارش را آنجا به عنوان اولین استاد زن شروع کرد. چندی بعد برای فرصت مطالعاتی به آمریکا رفت. در آنجا ریختهگری، قالبگیری و جوشکاری را یاد گرفت و سپس وقتی به ایران برگشت در ایران هم کارگاه ریختهگری راه انداخت. به این ترتیب به پیشرفت تکنیکهای مجسمهسازی در ایران کمک زیادی کرد.
لیلیت بعد از سال ۱۳۵۹ بیشتر فعالیتهایش را در کارگاهش در خانهی خودش انجام داد. او مجسمهسازی، طراحی و چاپ روی پارچه انجام میداد. اغلب مجسمههای او پیکرههای گچی هستند که حالات و احساسات انسانی را بیان میکنند. او معتقد بود شاگردانش باید به محیط اطرافشان توجه کنند و به جای تقلید از آثار خارجی روحیهی محلی و ایرانی را در مجسمههایشان جا بدهند. بعضی از آثار لیلیت جزو آثار ماندگار هنر مجسمهسازی ایران هستند، از جمله پیکرهی یپرم خان در محوطهی کلیسای مریم مقدس تهران و پیکره مسروپ ماشتوتس پدیدآور الفبای ارمنی در محوطهی کلیسای تارگمانچاتس مقدس تهران.
لیلیت تریان در طول عمر حرفهایاش شاگردان بسیاری را تربیت کرد که بعضی از آنها بزرگترین اساتید مجسمهسازی در ایران هستند. یکی از شاگردانش دربارهی او میگوید «تریان برای من تنها یک استاد نبود، بلکه یک پشتوانه بود. او به من یاد داد که حجم چیست و چگونه میتوانم مجسمه بسازم. او دستهای ما را وادار به تفکر کرد.» به دلیل نقش او در راهاندازی و آموزش هنر مجسمهسازی حرفهای در ایران به او لقب مادر مجسمهسازی ایران را دادهاند.
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
۱۰ دی ۱۳۰۹ – ۱۶ اسفند ۱۳۹۷ / تهران
مادر مجسمهسازی ایران
سالها پیش در خانوادهای از ارامنهی تهران دختری به دنیا آمد که اسمش را لیلیت گذاشتند. خانوادهاش نام او را از روی نام زنی افسانهای انتخاب کردند که یک شاعر مشهور ارمنی شعری دربارهاش سروده است. پدر و مادر لیلیت هر دو به نقاشی علاقه داشتند. مادرش نقاشی میکرد و لیلیت را هم به این کار تشویق میکرد. به همین دلیل او از ۱۰، ۱۲ سالگی در خانه معلم نقاشی داشت. لیلیت دبستان تا دبیرستانش را در تهران گذراند و بعد به فرانسه رفت تا در رشتهی نقاشی درس بخواند، اما در آنجا فهمید که به مجسمهسازی بیشتر علاقه دارد. کنکور داد و وارد مدرسهی هنرهای زیبا در فرانسه شد.
لیلیت بعد از پایان تحصیلاتش به ایران برگشت. در سال ۱۳۳۹ اداره فرهنگ و هنر وقت به او پیشنهاد داد که در راهاندازی دانشکدهی هنرهای تزئینی همکاری کند. او هم پذیرفت و با همکاری در برنامهریزی درسهای این دانشکده، کارش را آنجا به عنوان اولین استاد زن شروع کرد. چندی بعد برای فرصت مطالعاتی به آمریکا رفت. در آنجا ریختهگری، قالبگیری و جوشکاری را یاد گرفت و سپس وقتی به ایران برگشت در ایران هم کارگاه ریختهگری راه انداخت. به این ترتیب به پیشرفت تکنیکهای مجسمهسازی در ایران کمک زیادی کرد.
لیلیت بعد از سال ۱۳۵۹ بیشتر فعالیتهایش را در کارگاهش در خانهی خودش انجام داد. او مجسمهسازی، طراحی و چاپ روی پارچه انجام میداد. اغلب مجسمههای او پیکرههای گچی هستند که حالات و احساسات انسانی را بیان میکنند. او معتقد بود شاگردانش باید به محیط اطرافشان توجه کنند و به جای تقلید از آثار خارجی روحیهی محلی و ایرانی را در مجسمههایشان جا بدهند. بعضی از آثار لیلیت جزو آثار ماندگار هنر مجسمهسازی ایران هستند، از جمله پیکرهی یپرم خان در محوطهی کلیسای مریم مقدس تهران و پیکره مسروپ ماشتوتس پدیدآور الفبای ارمنی در محوطهی کلیسای تارگمانچاتس مقدس تهران.
لیلیت تریان در طول عمر حرفهایاش شاگردان بسیاری را تربیت کرد که بعضی از آنها بزرگترین اساتید مجسمهسازی در ایران هستند. یکی از شاگردانش دربارهی او میگوید «تریان برای من تنها یک استاد نبود، بلکه یک پشتوانه بود. او به من یاد داد که حجم چیست و چگونه میتوانم مجسمه بسازم. او دستهای ما را وادار به تفکر کرد.» به دلیل نقش او در راهاندازی و آموزش هنر مجسمهسازی حرفهای در ایران به او لقب مادر مجسمهسازی ایران را دادهاند.
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
📌داستان زندگی #مهناز_میرزایی
متولد ۱۳۵۹ / زرند کرمان
مهندس معدن
مهناز هر روز صبح زود از خانهاش راه میافتد و نزدیک به ۵۰ کیلومتر مسیر را در جادهای کوهستانی و خاکی طی میکند تا به محل کارش یعنی معدن زغالسنگ سراپرده در شمال استان کرمان برسد. او یکی از اولین زنان ایرانی است که در داخل تونل معدن فعالیت میکنند. آنقدر کارش را خوب انجام داده که به ریاست معدن سراپرده رسیده است.
مهناز در زرند به دنیا آمد، شهری که در اطرافش معادن بسیاری وجود دارد و خیلی از ساکنانش در معدن کار میکنند. مهناز هم از نوجوانی به کار در معدن علاقه داشت و در دانشگاه رشتهی مهندسی معدن را انتخاب کرد. بعد از تمام شدن درسش خبردار شد که یک معدن زغالسنگ به دنبال استخدام مهندس معدن برای مسئولیت ایمنی است. فرم تقاضا را پر کرد و پذیرفته شد.
اولین روزی که مهناز به معدن رفت، همکارانش خیلی تعجب کرده بودند، چون پیش از او هیچ زنی را در این شغل ندیده بودند. آنها فکر میکردند مهناز از پس کار سخت معدن برنمیآید. یک نفر او را به داخل تونل برد تا فضای داخلش را نشانش بدهد. تونل تاریک و عمیق و تنگ بود. وقتی از آنجا بیرون آمدند صورت و لباسهای مهناز سیاه شده بود. آنوقت همکارش نظر او را دربارهی کار پرسید. مهناز هم گفت «برای کار آمادهام». به این ترتیب کارش را در معدن زغال سنگ سراپرده شروع کرد. اوایل کار بعضی از کارگران معدن میگفتند یک زن نباید به ما دستور دهد یا اصلاً او چهطور میتواند برود داخل تونلها. ولی بعد از مدتی به توانایی او پی بردند و با او کنار آمدند. حالا آنها حامی و پشتیبان مهناز هستند.
مهناز با یکی از همکارانش ازدواج کرد و آنها صاحب یک دختر شدند. وقتی دخترشان کوچک بود، مهناز او را با خودش به محل کارش میبرد و هنگامی که به داخل تونل میرفت او را به همکارانش میسپرد. حالا دخترشان بزرگتر شده و میگوید دوست دارد مثل مادرش در معدن کار کند.
مهناز حالا سالهاست که ریاست معدن سراپرده را بر عهده دارد. موفقیتهای او در این کار باعث شده که زنان دیگر راحتتر بتوانند در معدن کار کنند. او میگوید «برایم مهم بود که ثابت کنم خانمها میتوانند در معدن کار کنند. زمانی که من کار را شروع کردم همه میگفتند خانمها از پس این کار برنمیآیند، ولی الآن دیگر میدانند که اینطور نیست.»
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
متولد ۱۳۵۹ / زرند کرمان
مهندس معدن
مهناز هر روز صبح زود از خانهاش راه میافتد و نزدیک به ۵۰ کیلومتر مسیر را در جادهای کوهستانی و خاکی طی میکند تا به محل کارش یعنی معدن زغالسنگ سراپرده در شمال استان کرمان برسد. او یکی از اولین زنان ایرانی است که در داخل تونل معدن فعالیت میکنند. آنقدر کارش را خوب انجام داده که به ریاست معدن سراپرده رسیده است.
مهناز در زرند به دنیا آمد، شهری که در اطرافش معادن بسیاری وجود دارد و خیلی از ساکنانش در معدن کار میکنند. مهناز هم از نوجوانی به کار در معدن علاقه داشت و در دانشگاه رشتهی مهندسی معدن را انتخاب کرد. بعد از تمام شدن درسش خبردار شد که یک معدن زغالسنگ به دنبال استخدام مهندس معدن برای مسئولیت ایمنی است. فرم تقاضا را پر کرد و پذیرفته شد.
اولین روزی که مهناز به معدن رفت، همکارانش خیلی تعجب کرده بودند، چون پیش از او هیچ زنی را در این شغل ندیده بودند. آنها فکر میکردند مهناز از پس کار سخت معدن برنمیآید. یک نفر او را به داخل تونل برد تا فضای داخلش را نشانش بدهد. تونل تاریک و عمیق و تنگ بود. وقتی از آنجا بیرون آمدند صورت و لباسهای مهناز سیاه شده بود. آنوقت همکارش نظر او را دربارهی کار پرسید. مهناز هم گفت «برای کار آمادهام». به این ترتیب کارش را در معدن زغال سنگ سراپرده شروع کرد. اوایل کار بعضی از کارگران معدن میگفتند یک زن نباید به ما دستور دهد یا اصلاً او چهطور میتواند برود داخل تونلها. ولی بعد از مدتی به توانایی او پی بردند و با او کنار آمدند. حالا آنها حامی و پشتیبان مهناز هستند.
مهناز با یکی از همکارانش ازدواج کرد و آنها صاحب یک دختر شدند. وقتی دخترشان کوچک بود، مهناز او را با خودش به محل کارش میبرد و هنگامی که به داخل تونل میرفت او را به همکارانش میسپرد. حالا دخترشان بزرگتر شده و میگوید دوست دارد مثل مادرش در معدن کار کند.
مهناز حالا سالهاست که ریاست معدن سراپرده را بر عهده دارد. موفقیتهای او در این کار باعث شده که زنان دیگر راحتتر بتوانند در معدن کار کنند. او میگوید «برایم مهم بود که ثابت کنم خانمها میتوانند در معدن کار کنند. زمانی که من کار را شروع کردم همه میگفتند خانمها از پس این کار برنمیآیند، ولی الآن دیگر میدانند که اینطور نیست.»
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
📌 داستان زندگی #حوا_اربابی
متولد اول فروردین ۱۳۴۴ / جزیرهی هنگام
🔸 حوا وقتی کوچک بود خیلی فوتبال بازی کردن را دوست داشت. دوستانش به شوخی میگفتند ما با حوا بازی نمیکنیم، چون پاهای آهنی دارد. ماهیگیری را هم دوست داشت و گاهی با پدرش به ماهیگیری میرفت. آن موقع در جزیرهی هنگام امکانات زیادی نبود، به همین دلیل حوا تا کلاس چهارم دبستان بیشتر نتوانست درس بخواند. در ۱۸ سالگی ازدواج کرد و بعد صاحب دو پسر و یک دختر شد.
🔸 وقتی دختر حوا ششماهه بود، همسرش از دنیا رفت. حوا نمیدانست چهطور باید مخارج زندگی خود و فرزندانش را دربیاورد. تا این که به فکرش رسید ماهیگیری کند و یک قایق پارویی برای خودش خرید. اوایل پارو زدن بلد نبود، برای همین با برادرش به ماهیگیری میرفت. بالاخره پارو زدن را یاد گرفت و توانست تنهایی به دریا برود. چند سال بعد با درآمدی که از این کار به دست آورد، قایقی موتوری خرید تا دیگر نیازی به ساعتها پارو زدن در دریا نداشته باشد. حوا آنقدر ماهیگیر ماهری شد که یک بار یک ماهی بیست کیلویی را به تنهایی از آب بیرون کشید. در سال ۸۸ هم در مسابقات قهرمانی ماهیگیری در کیش موفق شد رتبهی اول را به دست آورد.
🔸 امروز در جزیرهی هنگام حدود سی زن صیادی میکنند که حوا یکی از باسابقهترینهایشان است. بسیاری از این زنان نانآور خانوادههایشان هستند. آنها چند سال پیش تعاونی زنان صیاد هنگام را تشکیل دادند تا بتوانند از طریق آن دریافت مجوز ماهیگیری را پیگیری کنند. در ابتدا ادارهی شیلات بهشان میگفت صیادی کار زنان نیست، اما آنها آنقدر به این اداره رفتند و بر حقشان اصرار کردند تا بالاخره شیلات موافقت کرد بهشان مجوز بدهد. البته هنوز این مجوزها به دستشان نرسیده است و در مورد شرایطش در حال مذاکره هستند.
🔸 حالا از اولین باری که حوا به دریا زد تا روزی خود و بچههایش را از آن بگیرد، سالها میگذرد. حوا توانسته با ماهیگیری زندگی خود و فرزندانش را بچرخاند. در کنار ماهیگیری او خیاطی هم میکند و در فصل تابستان صنایع دستی درست میکند و به همراه زنان دیگر جزیره آنها را در بازارچهی محلی هنگام میفروشد. او میگوید «من همیشه به زنان دیگر پیشنهاد میکنم روی پای خودشان بایستند. خدا هیچ بندهای را بیاستعداد خلق نکرده. از استعدادتان استفاده کنید تا چشمتان به دست کسی نباشد.»
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
متولد اول فروردین ۱۳۴۴ / جزیرهی هنگام
🔸 حوا وقتی کوچک بود خیلی فوتبال بازی کردن را دوست داشت. دوستانش به شوخی میگفتند ما با حوا بازی نمیکنیم، چون پاهای آهنی دارد. ماهیگیری را هم دوست داشت و گاهی با پدرش به ماهیگیری میرفت. آن موقع در جزیرهی هنگام امکانات زیادی نبود، به همین دلیل حوا تا کلاس چهارم دبستان بیشتر نتوانست درس بخواند. در ۱۸ سالگی ازدواج کرد و بعد صاحب دو پسر و یک دختر شد.
🔸 وقتی دختر حوا ششماهه بود، همسرش از دنیا رفت. حوا نمیدانست چهطور باید مخارج زندگی خود و فرزندانش را دربیاورد. تا این که به فکرش رسید ماهیگیری کند و یک قایق پارویی برای خودش خرید. اوایل پارو زدن بلد نبود، برای همین با برادرش به ماهیگیری میرفت. بالاخره پارو زدن را یاد گرفت و توانست تنهایی به دریا برود. چند سال بعد با درآمدی که از این کار به دست آورد، قایقی موتوری خرید تا دیگر نیازی به ساعتها پارو زدن در دریا نداشته باشد. حوا آنقدر ماهیگیر ماهری شد که یک بار یک ماهی بیست کیلویی را به تنهایی از آب بیرون کشید. در سال ۸۸ هم در مسابقات قهرمانی ماهیگیری در کیش موفق شد رتبهی اول را به دست آورد.
🔸 امروز در جزیرهی هنگام حدود سی زن صیادی میکنند که حوا یکی از باسابقهترینهایشان است. بسیاری از این زنان نانآور خانوادههایشان هستند. آنها چند سال پیش تعاونی زنان صیاد هنگام را تشکیل دادند تا بتوانند از طریق آن دریافت مجوز ماهیگیری را پیگیری کنند. در ابتدا ادارهی شیلات بهشان میگفت صیادی کار زنان نیست، اما آنها آنقدر به این اداره رفتند و بر حقشان اصرار کردند تا بالاخره شیلات موافقت کرد بهشان مجوز بدهد. البته هنوز این مجوزها به دستشان نرسیده است و در مورد شرایطش در حال مذاکره هستند.
🔸 حالا از اولین باری که حوا به دریا زد تا روزی خود و بچههایش را از آن بگیرد، سالها میگذرد. حوا توانسته با ماهیگیری زندگی خود و فرزندانش را بچرخاند. در کنار ماهیگیری او خیاطی هم میکند و در فصل تابستان صنایع دستی درست میکند و به همراه زنان دیگر جزیره آنها را در بازارچهی محلی هنگام میفروشد. او میگوید «من همیشه به زنان دیگر پیشنهاد میکنم روی پای خودشان بایستند. خدا هیچ بندهای را بیاستعداد خلق نکرده. از استعدادتان استفاده کنید تا چشمتان به دست کسی نباشد.»
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
📌 داستان زندگی پروفسور #طاهره_کاغذچی
متولد ۹ بهمن ۱۳۲۵ / تهران
دانشمند و استاد مهندسی شیمی
طاهره از دوران مدرسه به علوم علاقه داشت، مخصوصاً به شیمی. وقتی بزرگتر شد فهمید که شیمی فقط یک علم آزمایشگاهی نیست؛ مهندسان شیمی با استفاده از اصول علم شیمی محصولات مختلفی در صنایع غذایی، نفت و گاز و غیره تولید میکنند. به همین دلیل به رشتهی مهندسی شیمی علاقمند شد و آن را برای تحصیل در دانشگاه انتخاب کرد. در آن زمان دانشگاه رفتن برای دخترها چندان رایج نبود. طاهره تنها دانشجوی دختر در كلاسش بود. او رشتهاش را بسیار دوست داشت و خانوادهاش هم تشویقش میکردند.
طاهره در دانشگاه متوجه شد که مهندسی شیمی چهقدر میتواند در زندگی انسانها مؤثر باشد، بهخصوص در کشور نفتخیزی مثل ایران. بنابراین به انگلستان رفت تا تحصیلاتش را در این رشته ادامه بدهد. بعد به ایران برگشت و کارش را به عنوان تنها استادیار زن در دانشکده مهندسی شیمی پلی تکنیک تهران شروع کرد. از آنجا که این رشته صنعتی است، بعضیها که نگاه سنتی داشتند آن را رشتهای مردانه میدانستند. طاهره که این تفکر را قبول نداشت، سخت تلاش کرد تا توانایی علمیاش را نشان دهد. او در مدت کوتاهی به درجهی استادی رسید و در دانشگاههای مختلف دیگری هم تدریس کرد. از آن زمان آموزش و تحقیق، جزئی از زندگی او شد.
طاهره نقش مهمی در پیشرفت مهندسی شیمی در ایران بازی کرده است. او به همراه گروهی از همکارانش برای اولین بار دورهی دکترای مهندسی شیمی را در دانشگاه امیرکبیر تهران راهاندازی کرد. کتابها و مقالات بسیاری هم دربارهی مهندسی شیمی نوشت و ترجمه کرد و چند اختراع در این زمینه انجام داد. در سال ۱۳۷۳ او به عنوان بهترین نویسنده و مترجم زن در کشور انتخاب شد.
دکتر طاهره کاغذچی در سال ۱۳۸۱ چهره ماندگار مهندسی شیمی شد. در سال ۱۳۹۷ هم به عنوان یکی از ۵۰ زن دانشمند تأثیرگذار آسیا انتخاب شد. انجمن آکادمیهای علوم آسیا زندگینامهی او را در کتابی به نام «داستانهای الهامبخش زنان دانشمند آسیا» منتشر کرده است. او عضو فرهنگستان علوم ایران است و در آنجا تحقیقاتی دربارهی تعداد زنانی که رشتههای مهندسی را انتخاب میکنند، انجام داده است. طاهره میگوید: «مهم است زنان دانشمند را تشویق کنیم تا از استعدادهایشان استفاده کنند. حضور زنان در مدیریت و تصمیمگیریها بسیار حیاتی است.» تلاشهای او الهامبخش دختران بیشماری است که امروز در رشتههای علمی و مهندسی درس میخوانند.
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
متولد ۹ بهمن ۱۳۲۵ / تهران
دانشمند و استاد مهندسی شیمی
طاهره از دوران مدرسه به علوم علاقه داشت، مخصوصاً به شیمی. وقتی بزرگتر شد فهمید که شیمی فقط یک علم آزمایشگاهی نیست؛ مهندسان شیمی با استفاده از اصول علم شیمی محصولات مختلفی در صنایع غذایی، نفت و گاز و غیره تولید میکنند. به همین دلیل به رشتهی مهندسی شیمی علاقمند شد و آن را برای تحصیل در دانشگاه انتخاب کرد. در آن زمان دانشگاه رفتن برای دخترها چندان رایج نبود. طاهره تنها دانشجوی دختر در كلاسش بود. او رشتهاش را بسیار دوست داشت و خانوادهاش هم تشویقش میکردند.
طاهره در دانشگاه متوجه شد که مهندسی شیمی چهقدر میتواند در زندگی انسانها مؤثر باشد، بهخصوص در کشور نفتخیزی مثل ایران. بنابراین به انگلستان رفت تا تحصیلاتش را در این رشته ادامه بدهد. بعد به ایران برگشت و کارش را به عنوان تنها استادیار زن در دانشکده مهندسی شیمی پلی تکنیک تهران شروع کرد. از آنجا که این رشته صنعتی است، بعضیها که نگاه سنتی داشتند آن را رشتهای مردانه میدانستند. طاهره که این تفکر را قبول نداشت، سخت تلاش کرد تا توانایی علمیاش را نشان دهد. او در مدت کوتاهی به درجهی استادی رسید و در دانشگاههای مختلف دیگری هم تدریس کرد. از آن زمان آموزش و تحقیق، جزئی از زندگی او شد.
طاهره نقش مهمی در پیشرفت مهندسی شیمی در ایران بازی کرده است. او به همراه گروهی از همکارانش برای اولین بار دورهی دکترای مهندسی شیمی را در دانشگاه امیرکبیر تهران راهاندازی کرد. کتابها و مقالات بسیاری هم دربارهی مهندسی شیمی نوشت و ترجمه کرد و چند اختراع در این زمینه انجام داد. در سال ۱۳۷۳ او به عنوان بهترین نویسنده و مترجم زن در کشور انتخاب شد.
دکتر طاهره کاغذچی در سال ۱۳۸۱ چهره ماندگار مهندسی شیمی شد. در سال ۱۳۹۷ هم به عنوان یکی از ۵۰ زن دانشمند تأثیرگذار آسیا انتخاب شد. انجمن آکادمیهای علوم آسیا زندگینامهی او را در کتابی به نام «داستانهای الهامبخش زنان دانشمند آسیا» منتشر کرده است. او عضو فرهنگستان علوم ایران است و در آنجا تحقیقاتی دربارهی تعداد زنانی که رشتههای مهندسی را انتخاب میکنند، انجام داده است. طاهره میگوید: «مهم است زنان دانشمند را تشویق کنیم تا از استعدادهایشان استفاده کنند. حضور زنان در مدیریت و تصمیمگیریها بسیار حیاتی است.» تلاشهای او الهامبخش دختران بیشماری است که امروز در رشتههای علمی و مهندسی درس میخوانند.
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
Forwarded from ديدهبانِ زنان
📍سوم مارس #روز_جهانی_نویسنده است. این روز از سال ۱۹۸۶ نامگذاری شده است. در این روز به معرفی کتاب «زنان پیشرو» میپردازیم که به قلم نویسندگان زن نوشته شده است.
📍«زنان پیشرو» کتابی است که الهام نظری، گلچهره سهرابی و سحر سلیمانی، از جمله نویسندگان آن هستند. در این کتاب، نوجوانان میتوانند با زنان ایرانی که هر کدام در حوزه تخصصیشان سرآمد بودند آشنا شوند. از جمله آشنایی با زنی که پایهگذار رستوران هانی بوده تا مژده دقیقی که مترجم شاخصی شده
است.
🔻همچنین سیمین بهبهانی، سیمین دانشور، سوسن تسلیمی، شیرین بیانی و رخشان بنیاعتماد؛
داستان زندگیشان در این کتاب
روایت شده است.
#زنان_نویسنده
@womenwatcher
📍«زنان پیشرو» کتابی است که الهام نظری، گلچهره سهرابی و سحر سلیمانی، از جمله نویسندگان آن هستند. در این کتاب، نوجوانان میتوانند با زنان ایرانی که هر کدام در حوزه تخصصیشان سرآمد بودند آشنا شوند. از جمله آشنایی با زنی که پایهگذار رستوران هانی بوده تا مژده دقیقی که مترجم شاخصی شده
است.
🔻همچنین سیمین بهبهانی، سیمین دانشور، سوسن تسلیمی، شیرین بیانی و رخشان بنیاعتماد؛
داستان زندگیشان در این کتاب
روایت شده است.
#زنان_نویسنده
@womenwatcher
📌 داستان زندگی «دکتر #مینا_ایزدیار»
۹ مهر ۱۳۲۸ – ۳۱ خرداد ۱۳۹۲ / متولد کرمان
پزشک و بنیانگذار انجمن تالاسمی ایران
مینا در خانوادهای زرتشتی در کرمان به دنیا آمد. سالهای اول دبستان را در کرمان گذراند و بعد با خانوادهاش به تهران آمد. در سال ۱۳۴۶ با رتبهای عالی در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران قبول شد و تحصیلاتش را شروع کرد. کمی بعد ازدواج کرد و به آمریکا رفت. سپس به ایران برگشت و مشغول به کار شد. پس از چندین سال کار در مقام پزشک و بهخصوص پزشک کودکان، مینا به این فکر افتاد که انجمنی برای بیماران مبتلا به تالاسمی تأسیس کند. تالاسمی یک جور بیماری خونی است که بعضی از افراد از زمان تولد به آن مبتلا هستند. مینا میدانست که داروهایی برای درمان و آزمایشهایی برای پیشگیری از این بیماری وجود دارد. هدفش از تأسیس این انجمن حمایت از بیماران تالاسمی و آموزش افراد برای پیشگیری از آن بود.
تلاشهای مینا بالاخره در سال ۱۳۶۸ به نتیجه رسید و انجمن بیماران تالاسمی ایران تأسیس شد. مینا ریاست این انجمن را به عهده گرفت. او و همکارانش در این انجمن تلاشهای بسیاری برای درمان و پیشگیری از تالاسمی انجام دادند. خواهر مینا یعنی نینا ایزدیار، در آن زمان تهیهکنندهی برنامهای رادیویی دربارهی مسائل علمی به نام «جهان دانش» بود. نینا با کمک خواهرش تقریباً هر ماه یکبار تازهترین خبرها را درباره تالاسمی در رادیو اعلام میکرد. خود مینا هم گاهی به تلویزیون میرفت و دربارهی این مسائل صحبت میکرد. انجمن از روشهای مختلف به بالا بردن آگاهی افراد در این زمینه کمک میکرد.
امروز در ایران تعداد کودکانی که با بیماری تالاسمی به دنیا میآیند از ۱۵۰۰ نفر به کمتر از ۳۰۰ نفر در هر سال رسیده است. با تلاشهای مینا و همکارانش، ایران اولین کشور در حال توسعهای شد که تمام مبتلایان تالاسمی در آن شناسایی شدند و تحت پوشش انجمن تالاسمی ایران قرار گرفتند. این تلاشها الگویی برای کشورهای دیگر شد تا آنها هم در این زمینه فعالیتهایی را انجام دهند.
مینا فرشتهی نجات بیماران تالاسمی و سرطانی بود. او با سختکوشی و مهربانی آنها را درمان میکرد. بسیاری از این بیماران با کمترین مشکل به زندگی ادامه میدهند. او در طول سالهای کارش تحقیقات بسیاری در زمینهی پزشکی انجام داد و مقالههای مهمی در این زمینه نوشت. به یاد او هر سال در روز تولدش نهم مهرماه، جشنواره علمی دکتر مینا ایزدیار برگزار میشود که در آن به محققان موفق این حوزه جایزه داده میشود.
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
۹ مهر ۱۳۲۸ – ۳۱ خرداد ۱۳۹۲ / متولد کرمان
پزشک و بنیانگذار انجمن تالاسمی ایران
مینا در خانوادهای زرتشتی در کرمان به دنیا آمد. سالهای اول دبستان را در کرمان گذراند و بعد با خانوادهاش به تهران آمد. در سال ۱۳۴۶ با رتبهای عالی در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران قبول شد و تحصیلاتش را شروع کرد. کمی بعد ازدواج کرد و به آمریکا رفت. سپس به ایران برگشت و مشغول به کار شد. پس از چندین سال کار در مقام پزشک و بهخصوص پزشک کودکان، مینا به این فکر افتاد که انجمنی برای بیماران مبتلا به تالاسمی تأسیس کند. تالاسمی یک جور بیماری خونی است که بعضی از افراد از زمان تولد به آن مبتلا هستند. مینا میدانست که داروهایی برای درمان و آزمایشهایی برای پیشگیری از این بیماری وجود دارد. هدفش از تأسیس این انجمن حمایت از بیماران تالاسمی و آموزش افراد برای پیشگیری از آن بود.
تلاشهای مینا بالاخره در سال ۱۳۶۸ به نتیجه رسید و انجمن بیماران تالاسمی ایران تأسیس شد. مینا ریاست این انجمن را به عهده گرفت. او و همکارانش در این انجمن تلاشهای بسیاری برای درمان و پیشگیری از تالاسمی انجام دادند. خواهر مینا یعنی نینا ایزدیار، در آن زمان تهیهکنندهی برنامهای رادیویی دربارهی مسائل علمی به نام «جهان دانش» بود. نینا با کمک خواهرش تقریباً هر ماه یکبار تازهترین خبرها را درباره تالاسمی در رادیو اعلام میکرد. خود مینا هم گاهی به تلویزیون میرفت و دربارهی این مسائل صحبت میکرد. انجمن از روشهای مختلف به بالا بردن آگاهی افراد در این زمینه کمک میکرد.
امروز در ایران تعداد کودکانی که با بیماری تالاسمی به دنیا میآیند از ۱۵۰۰ نفر به کمتر از ۳۰۰ نفر در هر سال رسیده است. با تلاشهای مینا و همکارانش، ایران اولین کشور در حال توسعهای شد که تمام مبتلایان تالاسمی در آن شناسایی شدند و تحت پوشش انجمن تالاسمی ایران قرار گرفتند. این تلاشها الگویی برای کشورهای دیگر شد تا آنها هم در این زمینه فعالیتهایی را انجام دهند.
مینا فرشتهی نجات بیماران تالاسمی و سرطانی بود. او با سختکوشی و مهربانی آنها را درمان میکرد. بسیاری از این بیماران با کمترین مشکل به زندگی ادامه میدهند. او در طول سالهای کارش تحقیقات بسیاری در زمینهی پزشکی انجام داد و مقالههای مهمی در این زمینه نوشت. به یاد او هر سال در روز تولدش نهم مهرماه، جشنواره علمی دکتر مینا ایزدیار برگزار میشود که در آن به محققان موفق این حوزه جایزه داده میشود.
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
خبر خبر 📢
برای خرید کتاب زنان پیشرو از امروز تا پایان عید نوروز یک کد تخفیف ۲۵ درصدی از نشر هوپا گرفتیم 🤩
در این کتاب که سال گذشته منتشر شد، ما داستان زندگی ۵۰ زن پیشروی ایرانی رو به زبانی ساده برای نوجوانان - و البته باقی گروههای سنی در صورتی که بخوان :) - نوشتیم.
🔗 لینک اطلاعات بیشتر دربارهی کتاب و خرید اینترنتی
پیشاپیش سال نوی خوبی رو برای همه آرزو میکنیم 😊♥️
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
برای خرید کتاب زنان پیشرو از امروز تا پایان عید نوروز یک کد تخفیف ۲۵ درصدی از نشر هوپا گرفتیم 🤩
در این کتاب که سال گذشته منتشر شد، ما داستان زندگی ۵۰ زن پیشروی ایرانی رو به زبانی ساده برای نوجوانان - و البته باقی گروههای سنی در صورتی که بخوان :) - نوشتیم.
🔗 لینک اطلاعات بیشتر دربارهی کتاب و خرید اینترنتی
پیشاپیش سال نوی خوبی رو برای همه آرزو میکنیم 😊♥️
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
📌 داستان زندگی #سودابه_انسان_نژاد
متولد ۱۲ آبان ۱۳۵۴ / مراغه
راننده کامیونهای باری و ترانزیت
🔸 سودابه از کودکی رانندگی را خیلی دوست داشت. گاهی سر کوچه میایستاد و کامیونها را تماشا میکرد. در دلش آرزو میکرد که ای کاش میتوانست شاگرد راننده شود، اما هیچ دختری را در این شغل ندیده بود. آن موقع اصلاً تصور نمیکرد روزی خودش یکی از اولین زنان رانندهی ماشینهای سنگین و ترانزیت در ایران شود.
🔸 وقتی دیپلمش را گرفت چند سالی به کار عکاسی از مراسم مشغول شد. در همان زمانها گواهینامهی ماشینهای سنگین را هم گرفت. از یکی از آشنایانش خواهش کرد تا اجازه بدهد با ماشین او تمرین رانندگی کند. کمی بعد به عنوان راننده کامیون در شرکتی مشغول به کار شد. آنقدر کارش را خوب انجام داد که مدیرانش مرتب تشویقش میکردند. سودابه عاشق کارش بود، به همین دلیل تصمیم گرفت آن را جدیتر دنبال کند. بنابراین به ادارهی راهنمایی و رانندگی رفت تا مدارک ترانزیت بینالمللی بگیرد. در آنجا بهش گفتند مگر میشود یک زن رانندهی ترانزیت شود؟ سودابه گفت من به این شغل علاقه دارم و میخواهم رانندهی بینالمللی شوم. بارها به آنجا رفت تا این که بالاخره مسئولان قبول کردند به او مدرک ترانزیت بینالمللی بدهند. به این ترتیب اولین زنی شد که این مجوز را در ایران دریافت کرده است.
🔸 سودابه عاشق جاده است. در این سالها به خاطر شغلش به شهرهای مختلف سفر کرده است. او میگوید «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. من در طول فعالیت کاریام به شمال و جنوب، به بندر و مناطق مرزی و شهرهای مرکزی سفر کرده و تجربههای بسیاری به دست آوردهام. با سفر به شهرهای مختلف با فرهنگهای بسیاری آشنا شدم و از نکات اخلاقی آنها استفاده کردهام.» مردم وقتی او را پشت فرمان تریلی میبینند بسیار خوشحال میشوند و برایش دست تکان میدهند.
🔸 حالا سالهاست که سودابه پشت فرمان کامیون و تریلی مینشیند. او رانندهی بسیار ماهری است و هرگز تصادف نکرده است. سودابه تابهحال پنج بار در استان و کشور به عنوان رانندهی نمونه انتخاب شده است. به زودی رانندگی بین ایران و اروپا را هم آغاز خواهد کرد. سودابه میگوید «بعضیها وقتی توانایی من را میبینند به من میگویند خیلی مردی، اما من این حرف را دوست ندارم. من یک زنم، یک دختر، یک خواهر، یک مادر؛ زنی که رانندگی میکند و از کارش لذت میبرد.»
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha
متولد ۱۲ آبان ۱۳۵۴ / مراغه
راننده کامیونهای باری و ترانزیت
🔸 سودابه از کودکی رانندگی را خیلی دوست داشت. گاهی سر کوچه میایستاد و کامیونها را تماشا میکرد. در دلش آرزو میکرد که ای کاش میتوانست شاگرد راننده شود، اما هیچ دختری را در این شغل ندیده بود. آن موقع اصلاً تصور نمیکرد روزی خودش یکی از اولین زنان رانندهی ماشینهای سنگین و ترانزیت در ایران شود.
🔸 وقتی دیپلمش را گرفت چند سالی به کار عکاسی از مراسم مشغول شد. در همان زمانها گواهینامهی ماشینهای سنگین را هم گرفت. از یکی از آشنایانش خواهش کرد تا اجازه بدهد با ماشین او تمرین رانندگی کند. کمی بعد به عنوان راننده کامیون در شرکتی مشغول به کار شد. آنقدر کارش را خوب انجام داد که مدیرانش مرتب تشویقش میکردند. سودابه عاشق کارش بود، به همین دلیل تصمیم گرفت آن را جدیتر دنبال کند. بنابراین به ادارهی راهنمایی و رانندگی رفت تا مدارک ترانزیت بینالمللی بگیرد. در آنجا بهش گفتند مگر میشود یک زن رانندهی ترانزیت شود؟ سودابه گفت من به این شغل علاقه دارم و میخواهم رانندهی بینالمللی شوم. بارها به آنجا رفت تا این که بالاخره مسئولان قبول کردند به او مدرک ترانزیت بینالمللی بدهند. به این ترتیب اولین زنی شد که این مجوز را در ایران دریافت کرده است.
🔸 سودابه عاشق جاده است. در این سالها به خاطر شغلش به شهرهای مختلف سفر کرده است. او میگوید «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. من در طول فعالیت کاریام به شمال و جنوب، به بندر و مناطق مرزی و شهرهای مرکزی سفر کرده و تجربههای بسیاری به دست آوردهام. با سفر به شهرهای مختلف با فرهنگهای بسیاری آشنا شدم و از نکات اخلاقی آنها استفاده کردهام.» مردم وقتی او را پشت فرمان تریلی میبینند بسیار خوشحال میشوند و برایش دست تکان میدهند.
🔸 حالا سالهاست که سودابه پشت فرمان کامیون و تریلی مینشیند. او رانندهی بسیار ماهری است و هرگز تصادف نکرده است. سودابه تابهحال پنج بار در استان و کشور به عنوان رانندهی نمونه انتخاب شده است. به زودی رانندگی بین ایران و اروپا را هم آغاز خواهد کرد. سودابه میگوید «بعضیها وقتی توانایی من را میبینند به من میگویند خیلی مردی، اما من این حرف را دوست ندارم. من یک زنم، یک دختر، یک خواهر، یک مادر؛ زنی که رانندگی میکند و از کارش لذت میبرد.»
نویسنده: #الهام_نظری
داستان زندگی زنان پیشرو را در کانال «دخترها تسلیم نمیشوند» بخوانید.
@doxtarha