دورها | علوم انسانی
104 subscribers
28 links
دورها درباره‌ی انسان است و هرآنچه ربط و نسبتی با او دارد.
http://dourha.ir
@dourha_ensani
Download Telegram
@dourha_ensani

سه‌گانه: احساس قطره در دریا/ سرشاری هستی/ شهود
بخش اول: احساس قطره در دریا



(دکتر علیرضا فرنام
استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز)


یک احساس خاص در انسان ها هست که پس از تجربه آن، افراد نگاهی معنوی و رازآلود به زندگی پیدا می کنند و آن احساس "قطره در دریا" است.

این اصطلاح اولین بار توسط "رومن رولان" نویسنده بزرگ فرانسوی در مکاتبه با "زیگموند فرويد" به کار رفت. رولان این احساس را "حس جاودانگی" و بصورت حالت خلسه مانندی توصیف کرد که طی آن فرد با حالتی شعف آلود احساس می کند که جزء جدایی ناپذیری از دنیا است و آگاهی اش تا دورها بسط پیدا کرده است و همه چیز در دنیا در هماهنگی زیبایی بسر می برد. این حالت بی زمانی و لامکانی معمولا دقایقی بیشتر طول نمی کشد اما وجود روانی فرد تجربه کننده را عمیقا تحت تاثیر قرار می دهد و نگاه و نگرش وی به هستی و زندگی را عمیقا عوض می کند.

تجربه احساس قطره در دریا باعث استحاله شخصیتی فرد می شود و توسط افراد بیشماری گزارش شده است. "رالف والدو امرسون"، "هنري تورو"، "برتراند راسل"، "رومن رولان" و حتی خود فروید جزو تجربه کنندگان این احساس بوده اند.


متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=583


(این مقاله در دو بخش دیگر ادامه دارد.)
@dourha_ensani

سه‌گانه: احساس قطره در دریا/ سرشاری هستی/ شهود
بخش دوم: سرشاری هستی!


دکتر علیرضا فرنام
استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز



وقتی سخن از "سرشاری" جهان هستی می شود، منظور سرشاری واقعی است و تنها تصور صرف نیست.
جهان اطراف ما واقعا "سرشار" است و حتی "هیچ"ی که در اطرافمان مشاهده می کنیم، هیچ واقعی نیست. "هیچ"ی سرشار و آکنده است. "هیچ"ی که هرلحظه ممكن است از بطن و درون آن، "چیز"ی برون آید. چیزی حتی اگرچه به کوچکی یک اتم هیدروژن!
اما آیا سرشاری هستی تنها محدود به انرژی است که در هر نقطه کائنات در جریان است، یا پایین تر و بنیادی تر از انرژی هم چیزی داریم که کائنات در جریان باشد؟
فیزیک مدرن برای این سوال نیز پاسخی قابل تأمل دارد. بله چیزی هست و آن "اطلاعات" information است.
هرکدام از ما "گره"ها یا "عقده هایی از اطلاعات هستیم که در اقیانوسی از اطلاعات، شناور می باشیم. به عبارت دیگر وجود ما و همه ارکان کائنات از کوهها و دریاها و کرات و ستارگان همه و همه از یک سنخ هستیم. سنخی از جنس اطلاعات! گویی آگاهیی عظیم در کار است که در هر لحظه از آن بی نهایت بار، بله یا خیر صادر می شود و ما محصول بله/خیر های آنیم!


متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=588



متن بخش اول را در لینک زیر بخوانید:
http://dourha.ir/?p=583

(این مقاله در یک بخش دیگر ادامه دارد.)
@dourha_ensani



سه‌گانه: احساس قطره در دریا/ سرشاری هستی/ شهود
بخش سوم: شهود!


دکتر علیرضا فرنام
استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز



بسیاری از "یقین" های ما نه محصول شهود، بلکه ناشی از "امیال" و "عواطف" و حتی "نگرش" های ما است. از این رو است که اتکا صرف بر شهود به ویژه در جوانان که شدت های هیجانی و تندی های امیال شایع است، رویه صحیحی نیست و آنان بهتر است بیشتر بر تفکر، منطق و درک احساساتشان متمرکز شوند.
"کارل گوستاو یونگ" دوران شهود را نیمه دوم عمر (بعد چهل سالگی) دانست، یعنی زمانی که امیال برآورده شده یا آرام گرفته اند و هیجانات از تندی افتاده اند و فرد بر هنر "خویشتنداری" مسلط شده است و "وقار" و "انصاف" بر رفتار و قضاوتهای فرد مسلط گردیده اند.
مسئله دیگر "شهود" این است که شهود مقوله ای کاملا فردی است و ارزش آن تنها برای خود فرد است. اگر مفهومی بصورت شهودی برای ما آشکار است، نمی توانیم پذیرش آن را برای دیگران نیز واجب بدانیم.


آیا "شهود" برای تصمیم گیری های مهم زندگی ضروری است یا این که "تفكر" و "احساس" برای این موضوع کفایت می کنند؟
به عنوان روانپزشک باید عرض کنم که به کارگیری شهود در تصمیم گیری های مهم زندگی ضروری است و تفکر به تنهایی (یا با همراهی احساسات و عواطف) برای این امر کفایت نمی کنند.
"تفكر" برغم نقش مهمی که در زندگی ما بازی می کند و ستایش هایی که از آن می شود (تا حدی که افراد متفکر" در جامعه، افرادی سطح بالا محسوب می شوند و البته تا حد زیادی هم درست است)، مع الوصف محدودیت های مهمی نیز دارد که نمی گذارد آن را (به تنهایی یا حتی همراه عواطف)، روش شناختی کامل و بی نقصی در نظر بگیریم.


متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=593




متن بخش اول را در لینک زیر:
http://dourha.ir/?p=583
و بخش دوم را در لینک زیر:
http://dourha.ir/?p=588
بخوانید.



(این سه گانه، در یک بخش مکمل به نام “چگونه می توان “شهود” را تقویت کرد و به کار انداخت؟” ادامه دارد.)
@dourha_ensani

سه گانه: احساس قطره در دریا/ سرشاری هستی/ شهود
بخش مکمل: چگونه می توان "شهود" را تقویت کرد و به کار انداخت؟
دکتر علیرضا فرنام
استاد روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز


در سه گانه: احساس قطره در دریا/ سرشاری هستی/ شهود، خواندیم که تجربه ی احساس قطره بودن در دریا که موجب نوعی نگاه معنوی و رازآلود به زندگی و استحاله شخصیتی فرد می گردد؛ در بخش دوم از سرشاری هستی برپایه ی چیزی به نام "اطلاعات" و آگاهی عظیمی که در کار است و در هر لحظه از آن بی نهایت بار، بله یا خیر صادر می شود و ما محصول بله/خیر های آنیم خواندیم؛ همچنین در بخش سوم این سه گانه از شهود صحبت شد و توجه به این نکته که بسیاری از "یقین" های ما نه محصول شهود، بلکه ناشی از "امیال" و "عواطف" و حتی "نگرش" های ما است.

در بخش مکمل خواهیم خواند که چگونه می توان "شهود" را تقویت کرد و به کار انداخت؟
شهود اینجا به معنای "کلی نگری" است و کلی نگری یعنی این که در مورد موضوعی هم بتوانیم عرصه موضوع را هرچه گسترده تر ببینیم و هم تمام تجربیات سابق نسبت به آن موضوع را در درون مان حاضر نماییم تا بتوانیم درکی کلی از موضوع پیدا نماییم.



متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=597




بخش اول این سه گانه را در اینجا:
http://dourha.ir/?p=583
بخش دوم را در اینجا:
http://dourha.ir/?p=588
و بخش سوم را در اینجا:
http://dourha.ir/?p=593
بخوانید.
@dourha_ensani

درون گرا باشید و از آن لذت ببرید.

دکتر پرستو امیری
متخصص روانشناسی سلامت



شاید اگر بگوییم این روزها جهان بیش از هر زمانی در دست برون‌گراهاست بزرگ‌نمایی نکرده باشیم!
برون‌گراها همه‌جا توجه‌ها را به خودشان جلب می‌کنند؛ در مهمانی، در کلاس درس، در جلسات کاری، در روابط دوستانه و اجتماعی، در رسانه‌ها و در شبکه‌های اجتماعی. حتما شما هم دوستانی دارید (یا شاید خودتان جز آنان باشید) که مدام در حال فعالیت‌های اجتماعی و پرهیجان، سفرهای دسته جمعی، مهمانی و دورهمی هستند و تجربیات لذت بخش‌شان را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند. برون‌گراها اجتماعی‌تر، پرحرف.تر و پرانرژی‌ترند؛ دوستان بیشتر و تجارب پرهیجان بیشتری دارند و به هر طرف نگاه کنید برون‌گرایی را می‌بیند که به نظر می‌رسد دارد از زندگی نهایت لذت را می‌برد.

هیچ شکی نیست که درون‌گراها لذت‌های خاص خودشان را از زندگی می‌برند؛ اما به نظر می‌رسد جهان واقعی و مجازی فشار مضاعفی بر آدم‌ها وارد می‌کند برای برون‌گرا بودن و بهره‌مندی از فعالیت‌ها و لذت‌های خاص برون‌گرایانه.



متن کامل این یادداشت را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:

http://dourha.ir/?p=601


(این یادداشت پیش‌تر در روزنامه خراسان منتشر شده است.)
@dourha_ensani

ظرفیت متقاعد شدن!

مهدی غفوریان
(دانش‌آموخته فلسفه)


رسیدن به آنچه که حقیقت‌اش می‌پنداریم، دانسته یا ندانسته، محصول یک فرایند است؛
مثلا همان طور که با گذر از فرایندی مانند شاغل بودن، فروش خانه و ... محصولی به نام پول و ثروت عایدمان می‌شود، باورهای‌مان نیز محصولی هستند که پس از عبور از فرایندهایی در ذهن و ضمیرمان به بار نشسته‌اند و آنها را پذیرفته‌ایم.
مثلا تحت تاثیر گفته‌های کسی قرار می‌گیریم، با رویداد و حادثه‌ای مواجهه می‌شویم، استدلال و محاسبه ذهنی می‌کنیم و مانند اینها.

بنابراین ما غیر از نسبتی که با دیگران برای متقاعد کردن‌شان به حقیقتی مفروض داریم، خودمان نیز نسبتی با حقیقت داریم؛ یعنی بخشی از مسیری هستیم که قرار است ما را به حقیقت برساند و این همان جایی است که در نزد خویش با آراء و عقاید دیگران روبرو می‌شویم، سوال می‌کنیم، به شک و تردید می‌افتیم، فکر می‌کنیم، و دلایل را می‌سنجیم.
فردی را تصور کنید که باورهایش را برای دیگران به روشنی توضیح می‌دهد و با جدیت از صدق آنها دفاع می‌کند اما موقع اندیشیدن به باورهای خود، سهل‌انگار است به طوری که سراغ شواهد مخالف عقیده‌اش نمی‌رود و بلکه از شنیدن آنها طفره می‌رود، پذیرش خطاهای نظری و اشتباه‌های عملی و رفتاری خود را شکست و ناکامی قلمداد می‌کند، گفتگوی موثر با او به سبب نداشتن تحمل نقادی و نشنیدن سخنان طرف مقابل دشوار و ملال آور است، و به نحو معقولی می‌توان او را فردی لجباز و متعصب دانست.



متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=605
@dourha_ensani

کشف رازهای نفس، از گذشته تا کنون

علی مرغوب




انسان از دیرباز تا کنون همواره به دنبال آسایش و آرامش و صلح در زندگی خود بوده و تاریخ بشر این موضوع را نشان می دهد که نسل های مختلف انسان همواره به دنبال دستیابی به صلح و آرامش به عنوان یک هدف و نیاز انسانی خود بوده اند. حتی در دنیای کنونی نیز خاستگاه تمام تلاش های بشر برای زندگی مادی (ویا معنوی) همگی در راستای دستیابی به یک زندگی در محیطی دلپذیر است. این در حالی ست که انسان ابزارهای لازم برای رسیدن به این آرامش درونی را از بدو خلقت همراه خود داشته است. موجودی را تصور کنید که در غار، کوه و جنگل در حال زندگی ست و هیچ ابزار بیرونی در اختیار ندارد که بتواند آسایش (خوراک، پوشاک و...) و آرامش (صلح درونی) را به وسیله ی آن برای خود فراهم کند. پس در چنین شرایطی این موجود زنده باید به ابزاری درونی برای برآورده کردن نیازهای خود مجهز باشد تا اولا بتواند بقا داشته باشد و دوم آنکه زندگی اش توام با آرامش و صلح باشد. به طور مثال انسان های اولیه حدود 110 حس مختلف را به خوبی درک و با آن ها زندگی می کردند.

انسان های مختلفی از هزاران سال پیش معلوماتی را نسل به نسل پایه گذاری و توسعه (Development) دادند تا انسان ها بتوانند بر حواس خود ( من جمله صدای درون و تصویر درون ) اگاهی و تسلط پیدا کنند.

انچه که در ادامه می خوانید بخشی از تاریخ و کشف دوباره این معلومات فراموش شده از هزاران سال پیش و متد به کارگرفته شده برای به دستیابی به آن است.


متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=609
@dourha_ensani


نقش توهم در هنر نقاشی

دکتر عبدالرحمن نجل‌رحیم
متخصص مغز و اعصاب و مغز پژوه



ژان فرانسوا شوریه، هنرشناس فرانسوی می‌نویسد از دورانی که توهم در هنر چهره می‌نمایاند و به رسمیت شناخته می‌شود، نمایندگان اولیه آن، ویلیام بلیک (۱۷۵۷-۱۸۲۷)، شاعر و نقاش انگلیسی و فرانسیسکو گویا (۱۷۴۶ـ ۱۸۲۸) نقاش اسپانیایی هستند.

بلیک با جسمانیت‌بخشیدن به این توهمات در کارهای نقاشی و اشعار خود نشان داد هنر حتی اگر بخواهد می‌تواند به توهمات ماورایی هم بپردازد، مجبور به انسانی، زمینی و جسمانی کردن آنهاست.

کمی بعد از ویلیام بلیک، نقاش انگلیسی دیگری می‌زیسته که ریچارد داد (۱۸۱۷-۱۸۸۶) نام دارد. او براساس توهمات اسکیزوفرنیک، پدرش را به قتل می‌رساند و در آسایشگاه روانی‌-جنایی به مدت 9 سال، تابلوی معروف خود را به اتمام می‌رساند.

فرانسیسکو گویا، نیز فرزند زمان خود در اسپانیای قرن هجدهم است. او می‌توانست و جرئت آن را داشت که چون انسانی مدرن، دنیای توهمی و گاه ترسناک و سیاهی را برای آگاهانیدن و رهانیدن انسان معاصر، تصویر کند.

ونسان وان گوگ (۱۸۵۳ـ۱۸۹۰) نقاش برجسته هلندی به علت حملات صرعی یا افسردگی شیدایی دوقطبی دچار حملات توهمی حاد می‌شد که در کارهای او منعکس است. ونگوگ در عرض یک سال هر 36 ساعت یک کار جدید می‌آفریند!


در ایران اگر بخواهیم از یک نقاش هنرمند توهمی نام ببریم، آن شخص ایران درودی خواهد بود.


متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=617
@dourha_ensani


اضطراب انتظاری


دکتر پرستو امیری
متخصص روانشناسی سلامت
(منبع: روزنامه خراسان)



چند روز پیش یک نفر در توییتر نوشته بود:
زمانی که منتظر چیزی باشم برای یک ساعت خاصی از روز، تمام ساعات قبل از آن را در اضطراب و عدم تمرکز می‌گذرانم.

شما هم با چنین مشکلی برخورد کرده‌اید؟
مثلا اگر عصر وقت ویزیت دکتر یا کلاس داشته باشید، یا شب دعوت باشید به مهمانی یا قرار ملاقات داشته باشید، تمام روزتان را با اضطراب، فکر کردن به اتفاق پیش‌رو و عدم تمرکز، از دست می‌دهید؟
شاید برای‌تان جالب باشد اگر بدانید در روانشناسی به این مشکل، "اضطراب انتظاری" یا "اضطراب پیش بینی" می‌گویند و جز شایع ترین مشکلات روانشناختی است.

اضطراب انتظاری، ترس و نگرانی درباره‌ی اتفاقی است که قرار است در آینده بیافتد. در حالی که بسیاری از مردم سطح متعادلی از نگرانی را در مورد وقایع و موقعیت‌های روزمره تجربه می‌کنند، در اضطراب انتظاری ما با سطوح شدیدتری از اضطراب مواجه هستیم که موجب رنج بسیار فرد و کاهش عملکرد وی در انجام کارها می‌گردد.
اضطراب انتظاری، به تنهایی یک اختلال نیست؛ بلکه علامت سایر اختلالات اضطرابی است.


در این مقاله به تعریف، علائم، علل و راه‌کارهای اضطراب انتظاری پرداخته‌ایم.



متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=624
@dourha_ensani


نیاز فوری به پدران/ نه آباء کلیسا، بلکه آباء قبایل


علی اشکان نژاد/ دانش آموخته دکتری فلسفه غرب
دکتر پرستو امیری/ متخصص روانشناسی سلامت


در روزگارانی زندگی می‌کنیم که پدر مرده است. هم در خانواده و هم در اجتماع. نقش پدر، کنار گذاشته شده، واگذار شده و یا بازنویسی شده است. امروز پدران در خانواده و در اجتماع، تنها، عضوی هستند مانند سایر اعضا و گویی ضرورتی برای ایفای نقش سنتی آنان وجود ندارد.

ما با فقدان پدری مواجه هستیم که هم جایگزینی شایسته و کارآمد برای او نیافته‌ایم و هم، هم‌چنان تصویر او را در روان خود حفظ کرده و حمل می‌کنیم.
در واقع، بدون توجه به حضوری بیرونی و واقعی پدر، تمام انسان‌ها یک تصویر درونی از فیگور پدر دارند و این تصویر نقش بسیار مهمی در ساختار روانی- اجتماعی ما ایفا می‌کند.

تصویر درونی ما از پدر، نمادی است از قانون، از جهان خارج، انضباط بیرونی (و بعدها درونی)، قدرت و محدودیت. پدر، در روان ما، فراهم کننده‌ی امکانات بقای زیستی و بقا در اجتماع؛ محافظ، الگو، تسهیل کننده، چالش‌گر، محدود کننده، قانون گذار، تنبیه کننده، آغازگر و مربی است.

اما بیایید یک نگاه به اطراف خود بکنیم. چند پدر با این ویژگی‌ها در دوروبر خود می‌شناسید؟ در جهان، چند رهبر با این ویژگی ها می‌شناسید؟

در دنیای مدرن حاضر، چه کسانی قرار است مابه‌ازای بیرونی تصویر درونی ما از پدر باشند؟ چه کسی قرار است آن نقش مهم محافظ، فراهم‌کننده، الگو و محدودکننده را برای ما، در خانواده، در جوامع و در جهان ایفا کند؟

انگار ما بدون حضور فیگور پدر، در جهان به حال خود واگذاشته شده‌ایم. اما این ماجرا از کجا شروع شد؟ پدران چطور به زیر کشیده شدند؟ چه شد که ما فکر کردیم می توانیم جایگزین‌هایی مدرن برای پدران سنتی برای خودمان دست و پا کنیم؟




متن کامل مقاله را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=629
@dourha_ensani


چرا تغییر رفتارهای اشتباه‌مان دشوار است؟

دکتر پرستو امیری
متخصص روانشناسی سلامت

(این یادداشت پیش‌تر در روزنامه خراسان منتشر شده است.)




حتما شما هم تا به‌حال از خودتان پرسیده‌اید که چرا نمی‌توانم فلان اخلاق یا رفتارم را تغییر دهم؟
رفتارهایی که می‌دانیم اشتباه یا آسیب‌زننده هستند، اما هم‌چنان انجام‌شان می‌دهیم و نمی‌توانیم از دست‌شان خلاص شویم؛ مانند عصبانیت و پرخاشگری، دروغ‌گویی، تنبلی، رفتاری مضر برای سلامت مثل مصرف سیگار، تغذیه نادرست و ...

اما چرا تغییر این رفتارهای اشتباه و آزاردهنده، آن‌قدر دشوار است؟
رویکردهای متفاوت روانشناسی پاسخ‌های متفاوتی به این سوال می‌دهند، ما در این یادداشت به برخی از این پاسخ‌ها می پردازیم؛ از جمله به نقش افکار، نگرش‌ها و مهارت‌ها ...



متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:
http://dourha.ir/?p=634
@dourha_ensani

لذت‌های نوین، در فرمانروایی عصر حاضر


علی اشکان نژاد
دانش‌آموخته‌ی دکتری فلسفه غرب




پیران محتاط، ثروتمند، و پایبند به وضع موجود، که اَشراف اصلی و مالک بیشتر زمینهای جهان هستند، در قدیم، هم صاحب «حق» بودند، و هم «تکلیفِ» ادارهی کامل امور، به عهده‌شان بود. در دوره‌ی کنونی، همین‌ها آرام‌آرام تصمیم گرفتند صاحب حق باشند، اما دیگر تکلیفی به دوش‌شان نباشد.

چه روشی پیاده کردند؟ ساده است. جوانان را در کاری لذّت‌جویانه شریک می‌کنند، تا آنها به «ظاهر»، برای سرنوشت خود تصمیم بگیرند. پشت‌سرهم تهییج می‌کنند که:
شما می‌دانید! شما می‌توانید!
و پس از مدّتی، شاهدیم که ناگهان، یک جوان خوشتیپ و باهوش، «انتخاب» شده است؛ و با سر و صدا، از او رونمایی می‌کنند.



متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید؛ در سایت دورها:

http://dourha.ir/?p=644