Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation زنان و مردان حرف می زنند، آنها در دنیای گفتمان ها زندگی می کنند؛ این موضوعی تعیین کننده است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
مصاحبه با ژک-الن میلر
برگردان سارا سمیعی
هانا وار: در مورد فانتسم مردانه چطور؟
ژک الن میلر: در مورد مردان فانتسم در لحظهی وقوع عشق، نقش مهمی دارد. مثال کلاسیک را لکان تفسیر کرده است. همان مثالی که از رمان گوته میآورد و شور و اشتیاقی که وِرتِر جوان در نخستین دیدار با شارلوت در خود احساس میکند که در حال شیر دادن به کودکی بود که در آغوش داشت. در اینجا ویژگی مادرانهی زن موجب بروز عشق شده است. مثال دیگر را از تجربیات بالینی خودم میآورم. رئیسی که حدودا پنجاه سال داشت، از میان داوطلبانی که برای شغل منشیگری نزد او آمده بودند، به زن جوان بیست سالهای درجا ابراز عشق کرده بود. او از خود میپرسید که چه چیز او را وادار به این کار کرده است؟ بنابراین برای مشاوره نزد من آمد. طی جلسات روانکاوی او علت را کشف کرد: این مرد در آن زن جوان، خصایل خود در ۲۰ سالگی را کشف کرده بود و رفتاری را که در نخستین مصاحبهی شغلی از خود بروز داده بود. میشود گفت که او در واقع عاشق خودش شده بود. در این دو مثل میتوان دو نظریهی متمایز فروید را مشاهده کرد: ما کسی را دوست داریم که حمایتمان میکند: در این دو مثال این فرد: یا مادر است یا تصویری خودشیفته از خویش.
هانا وار: انگار ما عروسکهای خیمهشب بازی هستیم!
ژک–الن میلر: نه! بین یک زن معین و یک مرد معین، هیچ چیز از قبل نوشته نشده است، هیچ قطبنما و راهنمایی در کار نیست، هیچ رابطهای از پیش شکل نگرفته است. آشنایی یک زن و مرد، مثل آنچه بین اسپرماتوزویید و تخمک رخ میدهد، برنامریزی شده نیست و هیچ چیز هم به ژنها مرتبط نیست. زنان و مردان حرف میزنند، آنها در دنیای گفتمانها زندگی میکنند، این موضوعی تعیینکننده است. سازوکار عشق به فرهنگ محیط بسیار حساس است. هر تمدن را با ساختارهایی که برای رابطهی بین دو جنس تعیین میکند، میتوان بازشناخت. در جوامع لیبرال غربی که در عین جوامعی تجاری و حقوقیاند، رابطهی بین دو جنس از شکل «یکه» به شکل «چندگانه» در حال تغییر است. الگوی ایدهآل «عشق بزرگ سراسر زندگی» بهتدریج صحنه را به قرارملاقاتهای سریع و عشقهای فوری و سناریوهای جدیدِ عشقهای آلترناتیو، متوالی و حتی همزمان واگذار میکند.
هاناوار: پس تکلیف عشق طولانی چه می شود؟ عشق ابدی؟
ژک الن میلر: بالزاک گفته است:
«هر اشتیاقی که ابدی نباشد زشت است.» اما آیا اشتیاق یک رابطه می تواند در تمام طول زندگی همواره حفظ شود؟ یک مرد هر چه بیشتر خود را وقف تنها یک زن می کند، آن زن بیشتر برای او دلالت مادرانه می یابد: و بیشتر از آنکه دوستش بدارد برایش متعالی و غیر قابل دستیابی می شود...
منبع: برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#ژک_الن_میلر #هاناوار #لکان #گوته #بالزاک
#عشق #شور #اشتیاق #فرهنگ #گفت_و_گو #دوست
#مادر #خودشیفته #لیبرال #غربی #آلترناتیو #عشق_ابدی #مادرانه #متعالی
انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
برگردان سارا سمیعی
هانا وار: در مورد فانتسم مردانه چطور؟
ژک الن میلر: در مورد مردان فانتسم در لحظهی وقوع عشق، نقش مهمی دارد. مثال کلاسیک را لکان تفسیر کرده است. همان مثالی که از رمان گوته میآورد و شور و اشتیاقی که وِرتِر جوان در نخستین دیدار با شارلوت در خود احساس میکند که در حال شیر دادن به کودکی بود که در آغوش داشت. در اینجا ویژگی مادرانهی زن موجب بروز عشق شده است. مثال دیگر را از تجربیات بالینی خودم میآورم. رئیسی که حدودا پنجاه سال داشت، از میان داوطلبانی که برای شغل منشیگری نزد او آمده بودند، به زن جوان بیست سالهای درجا ابراز عشق کرده بود. او از خود میپرسید که چه چیز او را وادار به این کار کرده است؟ بنابراین برای مشاوره نزد من آمد. طی جلسات روانکاوی او علت را کشف کرد: این مرد در آن زن جوان، خصایل خود در ۲۰ سالگی را کشف کرده بود و رفتاری را که در نخستین مصاحبهی شغلی از خود بروز داده بود. میشود گفت که او در واقع عاشق خودش شده بود. در این دو مثل میتوان دو نظریهی متمایز فروید را مشاهده کرد: ما کسی را دوست داریم که حمایتمان میکند: در این دو مثال این فرد: یا مادر است یا تصویری خودشیفته از خویش.
هانا وار: انگار ما عروسکهای خیمهشب بازی هستیم!
ژک–الن میلر: نه! بین یک زن معین و یک مرد معین، هیچ چیز از قبل نوشته نشده است، هیچ قطبنما و راهنمایی در کار نیست، هیچ رابطهای از پیش شکل نگرفته است. آشنایی یک زن و مرد، مثل آنچه بین اسپرماتوزویید و تخمک رخ میدهد، برنامریزی شده نیست و هیچ چیز هم به ژنها مرتبط نیست. زنان و مردان حرف میزنند، آنها در دنیای گفتمانها زندگی میکنند، این موضوعی تعیینکننده است. سازوکار عشق به فرهنگ محیط بسیار حساس است. هر تمدن را با ساختارهایی که برای رابطهی بین دو جنس تعیین میکند، میتوان بازشناخت. در جوامع لیبرال غربی که در عین جوامعی تجاری و حقوقیاند، رابطهی بین دو جنس از شکل «یکه» به شکل «چندگانه» در حال تغییر است. الگوی ایدهآل «عشق بزرگ سراسر زندگی» بهتدریج صحنه را به قرارملاقاتهای سریع و عشقهای فوری و سناریوهای جدیدِ عشقهای آلترناتیو، متوالی و حتی همزمان واگذار میکند.
هاناوار: پس تکلیف عشق طولانی چه می شود؟ عشق ابدی؟
ژک الن میلر: بالزاک گفته است:
«هر اشتیاقی که ابدی نباشد زشت است.» اما آیا اشتیاق یک رابطه می تواند در تمام طول زندگی همواره حفظ شود؟ یک مرد هر چه بیشتر خود را وقف تنها یک زن می کند، آن زن بیشتر برای او دلالت مادرانه می یابد: و بیشتر از آنکه دوستش بدارد برایش متعالی و غیر قابل دستیابی می شود...
منبع: برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#ژک_الن_میلر #هاناوار #لکان #گوته #بالزاک
#عشق #شور #اشتیاق #فرهنگ #گفت_و_گو #دوست
#مادر #خودشیفته #لیبرال #غربی #آلترناتیو #عشق_ابدی #مادرانه #متعالی
انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation