Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation انتقال بخشی از ساختار اصلی گفتار است. اگرچه روانکاوی حلّ رابطه انتقالیِ خاصِ ایجاد شده با آنالیست است، اما انتقال خودش بعد از آنالیز باقی می ماند. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
انتقال بخشی از ساختار اصلی گفتار است. اگر چه روانکاوی حلّ رابطه انتقالیِ خاصِ ایجاد شده با آنالیست است، اما انتقال خودش بعد از آنالیز باقی میماند. سایر مفاهیم غلط در مورد پایان روانکاوی که لکان آنها را ترک کرده است، عبارتند از، نیرومندسازی Ego، انطباق با واقعیت، و خوشبختی. پایان آنالیز ناپدیدی سمپتوم نیست، بهبودی یک بیماری بنیادی نیست، چون آنالیز اساساً یک فرآیند درمانی نیست بلکه جستجویی برای حقیقت است، و حقیقت غالباً سودمند نیست. این موضوعی است که قبلاً راجع به آن صحبت کردیم، و الان نیز گفتیم که لکان پایان روانکاوی را در خوشبختی نمیداند. سعدی هم این حرف را زده است، مارکس هم گفته است، فروید هم گفته است، و هر کدام به نوعی. تازه در پایان روانکاوی است که آدم میرسد به این گفته سعدی:
تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی
و لکان میگوید: تا وقتی این همه فلاکت و شوربختی وجود دارد، صحبت کردن از خوشبختی فردی بدون خوشبختی همگانی قباحت است، و فروید میگوید که در پایان روانکاوی فلاکت هیستریک در شوربختی عمومی حل میشود.
Happiness
به معنای خوشبختی است. رضایت درونی در پایان روانکاوی را آدم از همان میگیرد که خودش ایدهآل خودش بشود. یعنی به ابژه «a » خودش دست پیدا کرده و دیگر مجبور نباشد با گفتار اربابی بالا و پائین بپرد. حالا دیگر یک جایی قرار میگیرد، همان جا هست، با همان کنار آمده است و با همان هم خوشحال است. این یک نوع خوشبختی است که آدم از آن بالا و پایین رفتن هایی که در گفتار اربابی مجبور هست انجام بدهد، خلاصی مییابد. منتهی درنهایت برای این چهار نفر که اسم بردم و برای هر آدمی که در تاریخ و فرهنگ بشر حرفی برای گفتن داشته است، همیشه این موضوع مطرح بوده است که هیچ کس نمیتواند حسابش را از حساب بقیه آدمها جدا کند، و این کار اصلاً امکانپذیر نیست. بنابراین تا وقتی که در این دنیائیم و این همه فلاکت و بدبختی و شوربختی وجود دارد، صحبت از خوشبختی فردی همانطور که لکان میگوید قباحت است.
در بقیه مکاتب روانکاوی و همینطور رواندرمانیها، به اصطلاح دستیابی به نوعی خوشبختی و ارضا را هدف قرار داده اند که این همان چیزی است که هرگز از ذهن فروید در نرفته و لکان با آن مبارزه میکند، و همان چیزی است که امکانپذیر نیست.
موضوع پایان روانکاوی آن چیزی است که به ما نشان می دهد راه کجاست. یعنی وقتی هدف مشخص شد، وقتی پایان معلوم شد کجاست، مسیر هم مشخص می شود و اینکه چگونه باید رفت تا به آن مقصد رسید و قرار است به چه چیزی دست پیدا کنیم. و ما مدام برمی گردیم به این نکته که اخلاق روانکاوی این است که آنالیست، آنالیزان را هدایت کند به نقطه ای که بتواند به ابژه a خودش دست پیدا کند و از گفتار اربابی خارج شود و سوبژکتیویته اش مستعفی بشود. در پایان روانکاوی، شخص با خودش همانند سازی می کند و این به معنای دستیابی به تفاوت مطلق است.
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#مفاهیم_غلط #پایان_روانکاوی #واقعیت #خوشبختی #لکان #فروید
#سعدی
🎼(The First Love) by Ramiz Guliyev
Thir
ساخت ویدئو و انتخاب متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامت نهند آدمی
و لکان میگوید: تا وقتی این همه فلاکت و شوربختی وجود دارد، صحبت کردن از خوشبختی فردی بدون خوشبختی همگانی قباحت است، و فروید میگوید که در پایان روانکاوی فلاکت هیستریک در شوربختی عمومی حل میشود.
Happiness
به معنای خوشبختی است. رضایت درونی در پایان روانکاوی را آدم از همان میگیرد که خودش ایدهآل خودش بشود. یعنی به ابژه «a » خودش دست پیدا کرده و دیگر مجبور نباشد با گفتار اربابی بالا و پائین بپرد. حالا دیگر یک جایی قرار میگیرد، همان جا هست، با همان کنار آمده است و با همان هم خوشحال است. این یک نوع خوشبختی است که آدم از آن بالا و پایین رفتن هایی که در گفتار اربابی مجبور هست انجام بدهد، خلاصی مییابد. منتهی درنهایت برای این چهار نفر که اسم بردم و برای هر آدمی که در تاریخ و فرهنگ بشر حرفی برای گفتن داشته است، همیشه این موضوع مطرح بوده است که هیچ کس نمیتواند حسابش را از حساب بقیه آدمها جدا کند، و این کار اصلاً امکانپذیر نیست. بنابراین تا وقتی که در این دنیائیم و این همه فلاکت و بدبختی و شوربختی وجود دارد، صحبت از خوشبختی فردی همانطور که لکان میگوید قباحت است.
در بقیه مکاتب روانکاوی و همینطور رواندرمانیها، به اصطلاح دستیابی به نوعی خوشبختی و ارضا را هدف قرار داده اند که این همان چیزی است که هرگز از ذهن فروید در نرفته و لکان با آن مبارزه میکند، و همان چیزی است که امکانپذیر نیست.
موضوع پایان روانکاوی آن چیزی است که به ما نشان می دهد راه کجاست. یعنی وقتی هدف مشخص شد، وقتی پایان معلوم شد کجاست، مسیر هم مشخص می شود و اینکه چگونه باید رفت تا به آن مقصد رسید و قرار است به چه چیزی دست پیدا کنیم. و ما مدام برمی گردیم به این نکته که اخلاق روانکاوی این است که آنالیست، آنالیزان را هدایت کند به نقطه ای که بتواند به ابژه a خودش دست پیدا کند و از گفتار اربابی خارج شود و سوبژکتیویته اش مستعفی بشود. در پایان روانکاوی، شخص با خودش همانند سازی می کند و این به معنای دستیابی به تفاوت مطلق است.
منبع: #سایت_انجمن_فرویدی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#مفاهیم_غلط #پایان_روانکاوی #واقعیت #خوشبختی #لکان #فروید
#سعدی
🎼(The First Love) by Ramiz Guliyev
Thir
ساخت ویدئو و انتخاب متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation