Doostdaran_freudianassociation
Video
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
از طریق بیرون کشیدن ابژه ژوئی سانس است که موجود انسانی می تواند به نوعی خوشنودی تأخيری و دست دوم و با این همه بسیار غیر مترقبه دست یابد . این ژوئی سانسی است که هرگز قبل از آن وجود نداشته و لکان آن را «لذت افزوده» می نامد . قبلا گفتیم که این اصطلاح را لکان از تئوری مارکس در مورد ارزش افزوده اقتباس کرده و معتقد است که لذت افزوده در اقتصاد روانی همان نقشی را بازی می کند که ارزش افزوده در اقتصاد بازار .
لذت افزوده عاملی است که گفتار کاپیتالیسم را از نائل شدن به هدف خود كه همانا سوژه يكپارچه است باز می دارد زیرا در جهت معکوس عمل می کند . هر چه داشته ها بیشتر شود کسری لذت هم افزایش می یابد و خوشنودی بیشتر به افول می گراید و از دسترس دورتر می شود .
«برنارد لوکور» می گوید : «گفتار کاپیتالیسم در ساختار خود سیستمی است که به طور عمده بر اساس توزیع دال بنا شده است ، خواه به شکل اطلاعات و خواه به شکل تصاویر ، که بدون وقفه و به طرز سرسام آوری انسانها را مورد تهاجم قرار می دهند . این گفتار همچنین مدام در حال ساختن ماشین های لذت زای پیچیده و پیچیده تر است که انواع و اقسام لذتها را به ارزانی در هر کوی و برزن در اختیار هر کسی قرار می دهند . اما خوشنودی از این دنیای سرسام آور هر روز بیشتر رخت برمی بندد و فلاکت و ادبار دنیای مصرف هم بر همین اساس است . نوعی لذت خواهی و لذت بری دیوانه وار و بدون حد و مرز که هر روز تمنای جدیدتری دارد ، هر روز کالای نوتری را می طلبد و از انبوه کالاهای متعدد جز خاکستری بر جای نمی گذارد . در این گیر و دار خوشنودی و رضایت آن چیزی است که اول از همه تبدیل به خاکستر شده است »
منبع : كتاب مكتب لكان ، روانكاوی در قرن بیست ویکم #دکتر_میترا_کدیور
#كاپيتاليسم#ماركس#ارزش_افزوده#لكان#لذت_افزوده#سوژه#ابژه#دال#گفتار_کاپیتالیسم#مصرف_گرایی#سوژه_یکپارچه#خوشنودی#ساختار#سیستم#لذت#فلاکت#خاکستر
Animator : Matthieu Gueritte
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
💬👇
از طریق بیرون کشیدن ابژه ژوئی سانس است که موجود انسانی می تواند به نوعی خوشنودی تأخيری و دست دوم و با این همه بسیار غیر مترقبه دست یابد . این ژوئی سانسی است که هرگز قبل از آن وجود نداشته و لکان آن را «لذت افزوده» می نامد . قبلا گفتیم که این اصطلاح را لکان از تئوری مارکس در مورد ارزش افزوده اقتباس کرده و معتقد است که لذت افزوده در اقتصاد روانی همان نقشی را بازی می کند که ارزش افزوده در اقتصاد بازار .
لذت افزوده عاملی است که گفتار کاپیتالیسم را از نائل شدن به هدف خود كه همانا سوژه يكپارچه است باز می دارد زیرا در جهت معکوس عمل می کند . هر چه داشته ها بیشتر شود کسری لذت هم افزایش می یابد و خوشنودی بیشتر به افول می گراید و از دسترس دورتر می شود .
«برنارد لوکور» می گوید : «گفتار کاپیتالیسم در ساختار خود سیستمی است که به طور عمده بر اساس توزیع دال بنا شده است ، خواه به شکل اطلاعات و خواه به شکل تصاویر ، که بدون وقفه و به طرز سرسام آوری انسانها را مورد تهاجم قرار می دهند . این گفتار همچنین مدام در حال ساختن ماشین های لذت زای پیچیده و پیچیده تر است که انواع و اقسام لذتها را به ارزانی در هر کوی و برزن در اختیار هر کسی قرار می دهند . اما خوشنودی از این دنیای سرسام آور هر روز بیشتر رخت برمی بندد و فلاکت و ادبار دنیای مصرف هم بر همین اساس است . نوعی لذت خواهی و لذت بری دیوانه وار و بدون حد و مرز که هر روز تمنای جدیدتری دارد ، هر روز کالای نوتری را می طلبد و از انبوه کالاهای متعدد جز خاکستری بر جای نمی گذارد . در این گیر و دار خوشنودی و رضایت آن چیزی است که اول از همه تبدیل به خاکستر شده است »
منبع : كتاب مكتب لكان ، روانكاوی در قرن بیست ویکم #دکتر_میترا_کدیور
#كاپيتاليسم#ماركس#ارزش_افزوده#لكان#لذت_افزوده#سوژه#ابژه#دال#گفتار_کاپیتالیسم#مصرف_گرایی#سوژه_یکپارچه#خوشنودی#ساختار#سیستم#لذت#فلاکت#خاکستر
Animator : Matthieu Gueritte
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation "لذت افزوده" @doostdaran_freudianassociation 💬👇
فروید معتقد بود که تمام رویاهای حین یک روانکاوی و حتی تمام "تراوشات ناخودآگاه" همیشه به یک هسته ساکن منتهی می شوند. مساله اینجاست که مقوله ی دال نمی تواند جوابگوی این واقعیت باشد، واقعیت جاذبه ی مرکزی کلام سوژه. چیز دیگری در فاصله ی دال ها به کمین نشسته است، چیزی در بعد واقع. همه چیز مطمانا از طریق زبان می گذرد اما همه چیز دال نیست. برای فروید این هسته ساکن همان فانتاسم است که در تداوم خود به سائق ها و به ژوئی سانس تن قوام می بخشد. لکان آن را ابژه ی فانتاسم می نامد و در فرمول هایش به صورت a می نویسد. همین ابژه ی a است که مسئول آزاد نبودن تداعی هاست، که مسئول مرکزگرا بودن حرف های سوژه است، که تبلور هستی اوست و هدف غایی روانکاوی را تشکیل می دهد. موقعی که آنالیزان در گفتار خود با حجم ثقیل اشتیاق ملاقات کند، راه خروج را نیز می یابد. دخالت روانکاو در تسلسل گفته های آنالیزان با هدف فعال کردم مساله اشتیاق انجام می گیرد. فقط در صورتی که این مساله جایگزین معمای اولیه سوژه گردد پاسخ نهایی که هستی سوژه را به او بازمی گرداند پیدا می شود. پاسخ نهایی پاسخ دال نیست بلکه پاسخ بُعد واقع است. این فانتاسم است که به مسائل اشتیاق و ابژه ی آن پاسخ می دهد.
ابژه فانتاسم که موجد اشتیاق است یک دال نیست بلکه تماماً واقع است و لذت افزوده نام دارد. همین ابژه ی a است که در داخل انتقال عمل می کند، روند روانکاوی را هدایت کرده و سرنوشت آن را رقم می زند. همین ابژه است که در داخل انتقال شقاق سوژه را مسدود می کند و حال آنکه روانکاو در صدد باز کردن ناخودآگاه است. همین ابژه است که در داخل سمپتوم مسئول لذت افزوده ی آنست، که صامت است و در مقابل اثرات درمانی کلام مقاومت نشان می دهد. و بالاخره همین ابژه است که ((روانکاوی پایان یافته)) را تحقق می بخشد و این آن چیزی است که بعد از عبور از میان فانتاسم به وقوع خواهد پیوست.
به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#روانکاو #میترا_کدیور #فروید #ناخودآگاه #پایان_روانکاوی #ژوئی_سانس #ابژه #لذت_افزوده #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی
@doostdaran_freudianassociation
ابژه فانتاسم که موجد اشتیاق است یک دال نیست بلکه تماماً واقع است و لذت افزوده نام دارد. همین ابژه ی a است که در داخل انتقال عمل می کند، روند روانکاوی را هدایت کرده و سرنوشت آن را رقم می زند. همین ابژه است که در داخل انتقال شقاق سوژه را مسدود می کند و حال آنکه روانکاو در صدد باز کردن ناخودآگاه است. همین ابژه است که در داخل سمپتوم مسئول لذت افزوده ی آنست، که صامت است و در مقابل اثرات درمانی کلام مقاومت نشان می دهد. و بالاخره همین ابژه است که ((روانکاوی پایان یافته)) را تحقق می بخشد و این آن چیزی است که بعد از عبور از میان فانتاسم به وقوع خواهد پیوست.
به نقل از کتاب؛
#مکتب_لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم
#روانکاو #میترا_کدیور #فروید #ناخودآگاه #پایان_روانکاوی #ژوئی_سانس #ابژه #لذت_افزوده #انجمن_فرویدی #دوستداران_انجمن_فرویدی
انتخاب متن و تصویر: مریم قائدرحمتی
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation او [لکان] می گوید این جا ما باید مسئول تقصیرات مان شناخته شویم و حساب آن ها را به طور کامل پس بدهیم. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
نویسنده: ریچارد کلاین
ترجمه: زهرا نوعی
مقابله: مرجان پشت مشهدی
ویرایش: حامد خطیبی
هویت سازی با سمپتوم مفهومی است که در سمینار موسوم به سنتوم (Le sinthome) تکامل مییابد.[۷] سمپتوم در نقطهای از گناه ظاهر میشود که سنتوم خوانده میشود. آن به Lalangue لکان تعلق دارد. لکان املاء قدیمی آن را که از یونانی به فرانسه وارد شده بود پیدا کرد و انگلیسی را نیز خود به آن اضافه نمود. در سمینار قبلی R.S.I آن بر اساس دکترین فرویدی تعریف شده بود که در آن سمپتوم یک ارضاء سائق است. یا همان طور که او [لکان] در ۱۸ فوریه ۱۹۷۵ مطرح میکند، سمپتوم روشی است که هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه دارد تا جایی که ناخودآگاه آن را تعیین میکند.[۸] تا جایی که لذت یک گناه است، این یک سنتوم خواهد بود. در سمپتوم یک لذت ممنوع وجود دارد. در خود گناه، خواستی برای لذت بردن خود را نمایان میسازد و به خاطر این که آن یک گناه است علیه خود قرار میگیرد. قانون به خاطر قانون سمپتوم خودش به یک ارضاء تبدیل میشود. به نظر میرسد که لکان دیگر این معادل بودن را نه برای وظیفه بلکه برای خواست یا حق در نظر میگیرد. در هر حال این سمپتومی نیست که سوژه در طی آنالیز با آن هویت سازی میکند. این سمپتومی است که سوژه با آن شروع میکند.
مفهوم سنتوم به سمینار II برمیگردد [۹]، جایی که هر زمان زنجیره سمبولها به نقطه نهاییاش میرسد، اعمالمان، از ما سر میزنند. او [لکان] میگوید اینجا ما باید مسؤول تقصیراتمان شناخته شویم و حساب آنها را به طور کامل پس بدهیم. البته این به زودی به زنجیرهای از دالها تبدیل میشود. به نظر من نمیرسد که اعمال ما، در نقطهای که زنجیره متوقف میشود از ما سر میزنند، برعکس اعمال ما به زنجیره [دال] هجوم میآورد تا آن را متوقف کند. آنچه ما در نقطه نهایی کشف میکنیم چیزی نیست جز یک دال به علاوه یک تقصیر یا یک دال به علاوه گناه است. آن یک دال نهایی است که نه همپایه دالی دیگر بلکه همپایه گناه است. تقصیر، همچنین در دکترین کلاسیک یک ارضاء است و این ارضاء امروزه توسط ما به عنوان a کوچک نوشته میشود، ابژهای که ارضایی را به بار میآورد که تخریب میکند. سکوت ناشی از توقف زنجیره، نشانه سائق مرگ است. این سمپتوم توسط ژک الن میلر به عنوان کارکردی از بعد سمبولیک به سمت بعد واقع به رسمیت شناخته شده است.
منبع : #سایت_انجمن_فرویدی
عنوان: مسؤولیت در روانکاوی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#هویت_سازی #سمپتوم #سنتوم #ناخودآگاه
#گناه #لذت #دال #وجدان
#solaris #tarkovsky
انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
ترجمه: زهرا نوعی
مقابله: مرجان پشت مشهدی
ویرایش: حامد خطیبی
هویت سازی با سمپتوم مفهومی است که در سمینار موسوم به سنتوم (Le sinthome) تکامل مییابد.[۷] سمپتوم در نقطهای از گناه ظاهر میشود که سنتوم خوانده میشود. آن به Lalangue لکان تعلق دارد. لکان املاء قدیمی آن را که از یونانی به فرانسه وارد شده بود پیدا کرد و انگلیسی را نیز خود به آن اضافه نمود. در سمینار قبلی R.S.I آن بر اساس دکترین فرویدی تعریف شده بود که در آن سمپتوم یک ارضاء سائق است. یا همان طور که او [لکان] در ۱۸ فوریه ۱۹۷۵ مطرح میکند، سمپتوم روشی است که هر کس برای لذت بردن از ناخودآگاه دارد تا جایی که ناخودآگاه آن را تعیین میکند.[۸] تا جایی که لذت یک گناه است، این یک سنتوم خواهد بود. در سمپتوم یک لذت ممنوع وجود دارد. در خود گناه، خواستی برای لذت بردن خود را نمایان میسازد و به خاطر این که آن یک گناه است علیه خود قرار میگیرد. قانون به خاطر قانون سمپتوم خودش به یک ارضاء تبدیل میشود. به نظر میرسد که لکان دیگر این معادل بودن را نه برای وظیفه بلکه برای خواست یا حق در نظر میگیرد. در هر حال این سمپتومی نیست که سوژه در طی آنالیز با آن هویت سازی میکند. این سمپتومی است که سوژه با آن شروع میکند.
مفهوم سنتوم به سمینار II برمیگردد [۹]، جایی که هر زمان زنجیره سمبولها به نقطه نهاییاش میرسد، اعمالمان، از ما سر میزنند. او [لکان] میگوید اینجا ما باید مسؤول تقصیراتمان شناخته شویم و حساب آنها را به طور کامل پس بدهیم. البته این به زودی به زنجیرهای از دالها تبدیل میشود. به نظر من نمیرسد که اعمال ما، در نقطهای که زنجیره متوقف میشود از ما سر میزنند، برعکس اعمال ما به زنجیره [دال] هجوم میآورد تا آن را متوقف کند. آنچه ما در نقطه نهایی کشف میکنیم چیزی نیست جز یک دال به علاوه یک تقصیر یا یک دال به علاوه گناه است. آن یک دال نهایی است که نه همپایه دالی دیگر بلکه همپایه گناه است. تقصیر، همچنین در دکترین کلاسیک یک ارضاء است و این ارضاء امروزه توسط ما به عنوان a کوچک نوشته میشود، ابژهای که ارضایی را به بار میآورد که تخریب میکند. سکوت ناشی از توقف زنجیره، نشانه سائق مرگ است. این سمپتوم توسط ژک الن میلر به عنوان کارکردی از بعد سمبولیک به سمت بعد واقع به رسمیت شناخته شده است.
منبع : #سایت_انجمن_فرویدی
عنوان: مسؤولیت در روانکاوی
....
#روانکاو #دکتر_میترا_کدیور
#هویت_سازی #سمپتوم #سنتوم #ناخودآگاه
#گناه #لذت #دال #وجدان
#solaris #tarkovsky
انتخاب ویدئو و متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی
@doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation دستاوردهای روانکاوی به جایی رسیده است که دیگر به ما این امکان را نمی دهد که باور داشته باشیم که اصل لذت بدون چون و چرا حاکم است. @doostdaran_freudianassociation 💬👇
جلسه مورخ ۹ مهر ۱۳۸۱
مقاله ماورای اصل لذت
از کلاسهای عرصه فرویدی – مکتب لکان
فروید در مقاله ای که در سال ۱۹۱۱ نوشته است معتقد به دو اصل روانی بوده است یکی اصل لذت و دیگری اصل واقعیت که اصل لذت کاملاً حاکم است. ولی کم کم بیشتر به خاطر اینکه بشر نمی تواند فقط با اصل لذت زندگانی کند مجبور می شود که اصل واقعیت را ایجاد کند و به واقعیتهای موجود دنیای اطراف خودش توجه بکند تا زنده بماند و بعد به اصل لذت بپردازد ولی نه به آن معنا. و همانجا فروید می گوید که این اصل واقعیت یک اصل لذت تاخیری یا منحرف شده است یعنی حالا شخص مجبور است که یک دور بزند تا به همان لذتی که دنبالش بوده برسد، و در واقع اصل واقعیت در نهایت این است که شخص به لذت برسد. منتها حالا دیگر در اینجا و زیر توضیح می دهد که دستاوردهای روانکاوی به جایی رسیده است که دیگر به ما این امکان را نمی دهد که باور داشته باشیم که اصل لذت بدون چون و چرا حاکم است و نکات زیادی است که آنها را اسم میبرد که نشاندهنده این است که حاکمیت اصل لذت مطلق نیست و تمام این مقاله در این باره است و این مقاله اوج نوشتههای متاسایکولوژی است و از ۱۹۱۳ شروع شده است.از زمانهای مقاله mental function شروع شده است و به نقطه اوج در این مقاله رسیده است. پس اینها مطالبی است که توی این مقاله رسیده است. بخصوص مقوله ای که برای این چرخش ۱۸۰ درجه تعیین کننده بوده است. مجبور می شود که تجدیدنظر کلی کند و از اینجا است که روانکاوی به معنی واقعی آن متولد می شود و در حقیقت خود فروید هم داشته رواندرمانی می کرده! و همانطور که قبلا گفتم که می شود این مقاله را با چشمه غدیر خم مقایسه کرد، که از اینجا معلوم می شود که چه کسی فرویدی است و چه کسی نه. این است که آنهایی که فرویدی هستند ادامه دادند و آنهایی که تا همین جا ماندند و شیوه قدیمی را دنبال کردند.
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
نقاشی اثر: کاترین ولز اشتاین
نام اثر :That's My Way
انتخاب متن و تصویر: مریم دم ثنا
#ماورای_اصل_لذت
#اصل_لذت
#اصل_واقعیت
#لذت
#متاسایکولوژی
#رواندرمانی
#ژیژک
@doostdaran_freudianassociation
مقاله ماورای اصل لذت
از کلاسهای عرصه فرویدی – مکتب لکان
فروید در مقاله ای که در سال ۱۹۱۱ نوشته است معتقد به دو اصل روانی بوده است یکی اصل لذت و دیگری اصل واقعیت که اصل لذت کاملاً حاکم است. ولی کم کم بیشتر به خاطر اینکه بشر نمی تواند فقط با اصل لذت زندگانی کند مجبور می شود که اصل واقعیت را ایجاد کند و به واقعیتهای موجود دنیای اطراف خودش توجه بکند تا زنده بماند و بعد به اصل لذت بپردازد ولی نه به آن معنا. و همانجا فروید می گوید که این اصل واقعیت یک اصل لذت تاخیری یا منحرف شده است یعنی حالا شخص مجبور است که یک دور بزند تا به همان لذتی که دنبالش بوده برسد، و در واقع اصل واقعیت در نهایت این است که شخص به لذت برسد. منتها حالا دیگر در اینجا و زیر توضیح می دهد که دستاوردهای روانکاوی به جایی رسیده است که دیگر به ما این امکان را نمی دهد که باور داشته باشیم که اصل لذت بدون چون و چرا حاکم است و نکات زیادی است که آنها را اسم میبرد که نشاندهنده این است که حاکمیت اصل لذت مطلق نیست و تمام این مقاله در این باره است و این مقاله اوج نوشتههای متاسایکولوژی است و از ۱۹۱۳ شروع شده است.از زمانهای مقاله mental function شروع شده است و به نقطه اوج در این مقاله رسیده است. پس اینها مطالبی است که توی این مقاله رسیده است. بخصوص مقوله ای که برای این چرخش ۱۸۰ درجه تعیین کننده بوده است. مجبور می شود که تجدیدنظر کلی کند و از اینجا است که روانکاوی به معنی واقعی آن متولد می شود و در حقیقت خود فروید هم داشته رواندرمانی می کرده! و همانطور که قبلا گفتم که می شود این مقاله را با چشمه غدیر خم مقایسه کرد، که از اینجا معلوم می شود که چه کسی فرویدی است و چه کسی نه. این است که آنهایی که فرویدی هستند ادامه دادند و آنهایی که تا همین جا ماندند و شیوه قدیمی را دنبال کردند.
برگرفته از #سایت_انجمن_فرویدی
نقاشی اثر: کاترین ولز اشتاین
نام اثر :That's My Way
انتخاب متن و تصویر: مریم دم ثنا
#ماورای_اصل_لذت
#اصل_لذت
#اصل_واقعیت
#لذت
#متاسایکولوژی
#رواندرمانی
#ژیژک
@doostdaran_freudianassociation