#تفسیر_قرآن
👈👈سوره حمد
👇آيه (7)👇
صِرَ طَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّينَ
👇ترجمه👇
(خداوندا! ما را به) راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدایت كن) نه غضب شدگان و نه گمراهان!
👇👇نکته ها👇👇
این آیه راه مستقیم را، راه كسانى معرّفى مىكند كه مورد نعمت الهى واقع شدهاند وعبارتند از: انبیا، صدّیقین، شهدا وصالحین.
توجّه به راه این بزرگواران و آرزوى پیمودن آن وتلقین این آرزو به خود، ما را از خطر كجروى وقرار گرفتن در خطوط انحرافى باز مىدارد.
بعد از این درخواست، از خداوند تقاضا دارد كه او را در مسیر غضبشدگان وگمراهان قرار ندهد. زیرا بنىاسرائیل نیز به گفته قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولى در اثر ناسپاسى ولجاجت گرفتار غضب شدند.
قرآن، مردم را به سه دسته تقسیم مىنماید:
كسانى كه مورد نعمت هدایت قرار گرفته وثابت قدم ماندند، غضب شدگان و گمراهان.
مراد از نعمت در «انعمتَ علیهم»، نعمتِ هدایت است. زیرا در آیهى قبل سخن از هدایت بود.
علاوه بر آنكه نعمتهاى مادى را كفّار ومنحرفین ودیگران نیز دارند.
هدایت شدگان نیز مورد خطرند و باید دائماً از خدا بخواهیم كه مسیر ما، به غضب و گمراهى كشیده نشود.
👈مغضوبین در قرآن
در قرآن، افرادى همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّتهایى همچون قوم عاد، ثمود و بنىاسرائیل، به عنوان غضب شدگان معرّفى شدهاند.
بنىاسرائیل كه داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بیان شده است، زمانى بر مردم روزگار خویش برترى داشتند؛ «فَضّلتُكم على العالَمین» لكن بعد از این فضیلت و برترى، به خاطر رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند.
«و باؤوا بغضب من اللّه»این تغییر سرنوشت، به علّت تغییر در رفتار و كردار آنان بوده است؛ دانشمندان یهود، دستورات وقوانین آسمانى تورات را تحریف كردند، «یحرّفون الكلم»
وتجّار وثروتمندان آنان نیز به ربا وحرامخوارى و رفاهطلبى روى آوردند، «اخذهم الرّبا»وعامّه مردم نیز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تنپرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمینِ مقدّس، سر باز زدند. «فاذهب انت و ربّك فقاتلا انّا هاهُنا قاعدون»
به خاطر این انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضیلت، به نهایت ذلّت و سرافكندگى مبتلا ساخت.
ما در هر نماز، از خداوند مىخواهیم كه مانند غضبشدگان نباشیم. یعنى نه اهل تحریف آیات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ، و همچنین از گمراهان نباشیم، آنان كه حقّ را رها كرده و به سراغ باطل مىروند و در دین و باور خود غلوّ و افراط كرده و یا از هوى و هوس خود و یا دیگران پیروى مىكنند.
انسان در این سوره، عشق و علاقه و تولاّى خود را به انبیا و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاریخ نیز برائت و دورى مىجوید و این مصداق تولّى و تبرّى است.
👈ضالّین در قرآن
«ضلالت» كه حدود دویست مرتبه این واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است. گاهى در مورد تحیّر بكار مىرود، «و وَجدَك ضالاً» وگاهى به معناى ضایع شدن است، «اضلّ اعمالهم»
ولى اكثراً به معناى گمراهى وهمراه با تعبیرات گوناگونى نظیر: «ضلال مبین»، «ضلال بعید»، «ضلال كبیر» به چشم مىخورد.
در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شدهاند، از جمله: كسانى كه ایمان خود را به كفر تبدیل كردند،مشركان، كفار، عصیانگران، مسلمانانى كه كفّار را سرپرست و دوست خود گرفتند، كسانى كه مردم را از راه خدا باز مىدارند، كسانى كه به خدا یا رسول خدا توهین مىكنند، آنان كه حقّ را كتمان مىكنند و كسانى كه از رحمت خدا مأیوسند.
در قرآن نام برخى به عنوان گمراه كننده آمده است، از قبیل: ابلیس، فرعون، سامرى، دوست بد، رؤسا ونیاكان منحرف.
گمراهان خود بستر وزمینهى انحراف را فراهم و گمراه كنندگان از این بسترها و شرایط آماده، استفاده مىكنند.
بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از:
1. هوسها،
2. بتها،
3. گناهان
،4. پذیرش ولایت باطل،
5. جهل و نادانى.
👇👇پيام ها 👇👇
1- انسان در تربیت، نیازمند الگو مىباشد. انبیا، شهدا، صدّیقین وصالحان، نمونههاى زیباى انسانیّتاند. «صراط الّذین انعمت علیهم»
2- آنچه از خداوند به انسان مىرسد، نعمت است. قهر و غضب را خود به وجود مىآوریم. «انعمت، المغضوب علیهم»
3- ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حكومت آنان، مقاوم و پایدار مىكند. «غیر المغضوب علیهم ولا الضّالّین»
👉@doolate_zohor
👈👈سوره حمد
👇آيه (7)👇
صِرَ طَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّينَ
👇ترجمه👇
(خداوندا! ما را به) راه كسانى كه آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدایت كن) نه غضب شدگان و نه گمراهان!
👇👇نکته ها👇👇
این آیه راه مستقیم را، راه كسانى معرّفى مىكند كه مورد نعمت الهى واقع شدهاند وعبارتند از: انبیا، صدّیقین، شهدا وصالحین.
توجّه به راه این بزرگواران و آرزوى پیمودن آن وتلقین این آرزو به خود، ما را از خطر كجروى وقرار گرفتن در خطوط انحرافى باز مىدارد.
بعد از این درخواست، از خداوند تقاضا دارد كه او را در مسیر غضبشدگان وگمراهان قرار ندهد. زیرا بنىاسرائیل نیز به گفته قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولى در اثر ناسپاسى ولجاجت گرفتار غضب شدند.
قرآن، مردم را به سه دسته تقسیم مىنماید:
كسانى كه مورد نعمت هدایت قرار گرفته وثابت قدم ماندند، غضب شدگان و گمراهان.
مراد از نعمت در «انعمتَ علیهم»، نعمتِ هدایت است. زیرا در آیهى قبل سخن از هدایت بود.
علاوه بر آنكه نعمتهاى مادى را كفّار ومنحرفین ودیگران نیز دارند.
هدایت شدگان نیز مورد خطرند و باید دائماً از خدا بخواهیم كه مسیر ما، به غضب و گمراهى كشیده نشود.
👈مغضوبین در قرآن
در قرآن، افرادى همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّتهایى همچون قوم عاد، ثمود و بنىاسرائیل، به عنوان غضب شدگان معرّفى شدهاند.
بنىاسرائیل كه داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بیان شده است، زمانى بر مردم روزگار خویش برترى داشتند؛ «فَضّلتُكم على العالَمین» لكن بعد از این فضیلت و برترى، به خاطر رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند.
«و باؤوا بغضب من اللّه»این تغییر سرنوشت، به علّت تغییر در رفتار و كردار آنان بوده است؛ دانشمندان یهود، دستورات وقوانین آسمانى تورات را تحریف كردند، «یحرّفون الكلم»
وتجّار وثروتمندان آنان نیز به ربا وحرامخوارى و رفاهطلبى روى آوردند، «اخذهم الرّبا»وعامّه مردم نیز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تنپرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمینِ مقدّس، سر باز زدند. «فاذهب انت و ربّك فقاتلا انّا هاهُنا قاعدون»
به خاطر این انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضیلت، به نهایت ذلّت و سرافكندگى مبتلا ساخت.
ما در هر نماز، از خداوند مىخواهیم كه مانند غضبشدگان نباشیم. یعنى نه اهل تحریف آیات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ، و همچنین از گمراهان نباشیم، آنان كه حقّ را رها كرده و به سراغ باطل مىروند و در دین و باور خود غلوّ و افراط كرده و یا از هوى و هوس خود و یا دیگران پیروى مىكنند.
انسان در این سوره، عشق و علاقه و تولاّى خود را به انبیا و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاریخ نیز برائت و دورى مىجوید و این مصداق تولّى و تبرّى است.
👈ضالّین در قرآن
«ضلالت» كه حدود دویست مرتبه این واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است. گاهى در مورد تحیّر بكار مىرود، «و وَجدَك ضالاً» وگاهى به معناى ضایع شدن است، «اضلّ اعمالهم»
ولى اكثراً به معناى گمراهى وهمراه با تعبیرات گوناگونى نظیر: «ضلال مبین»، «ضلال بعید»، «ضلال كبیر» به چشم مىخورد.
در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شدهاند، از جمله: كسانى كه ایمان خود را به كفر تبدیل كردند،مشركان، كفار، عصیانگران، مسلمانانى كه كفّار را سرپرست و دوست خود گرفتند، كسانى كه مردم را از راه خدا باز مىدارند، كسانى كه به خدا یا رسول خدا توهین مىكنند، آنان كه حقّ را كتمان مىكنند و كسانى كه از رحمت خدا مأیوسند.
در قرآن نام برخى به عنوان گمراه كننده آمده است، از قبیل: ابلیس، فرعون، سامرى، دوست بد، رؤسا ونیاكان منحرف.
گمراهان خود بستر وزمینهى انحراف را فراهم و گمراه كنندگان از این بسترها و شرایط آماده، استفاده مىكنند.
بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از:
1. هوسها،
2. بتها،
3. گناهان
،4. پذیرش ولایت باطل،
5. جهل و نادانى.
👇👇پيام ها 👇👇
1- انسان در تربیت، نیازمند الگو مىباشد. انبیا، شهدا، صدّیقین وصالحان، نمونههاى زیباى انسانیّتاند. «صراط الّذین انعمت علیهم»
2- آنچه از خداوند به انسان مىرسد، نعمت است. قهر و غضب را خود به وجود مىآوریم. «انعمت، المغضوب علیهم»
3- ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حكومت آنان، مقاوم و پایدار مىكند. «غیر المغضوب علیهم ولا الضّالّین»
👉@doolate_zohor
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آیه (1)👇
الم
👇ترجمه 👇
الف لام میم
👇👇نکته ها👇👇
دربارهى حروف مقطّعه، اقوال مختلفى بیان شده است، از جمله:
1. قرآن، معجزهى الهى از همین حروف الفبا تألیف یافته كه در اختیار همه است، اگر مىتوانید شما نیز از این حروف، كلام معجزهآمیز بیاورید.
2. این حروف، نام همان سورهاى است كه در ابتدایش آمده است.
3. این حروف، اشاره به اسم اعظم الهى دارد.(98)
4. این حروف، نوعى سوگند و قسم خداوند است.(99)
5. این حروف، از اسرار بین خداوند و پیامبر است.(100) ومطابق بعضى روایات رموزى است كه كسى جز خداوند نمىداند.(101)
امّا شاید بهترین نظر همان وجه اوّل باشد. زیرا در میان یكصد و چهارده سوره قرآن، كه 29 سوره آن با حروف مقطّعه شروع مىشود، در بیست و چهار مورد بعد از این حروف، سخن از قرآن و معجزه بودن آن است. چنانكه در این سوره به دنبال «الم»، «ذلك الكتاب» آمده و به عظمت قرآن اشاره شده است.
در آغاز سوره شورى نیز حروف مقطّعهى «حم عسق» آمده است كه بعد از آن مىفرماید: «كذلك یُوحى الیك والى الّذین مِن قبلك اللّه العزیزُ الحكیم»
خداوندِ عزیز و حكیم، این چنین بر تو و پیامبران پیش از تو وحى مىكند. یعنى وحى خداوند نیز با استفاده از همین حروف است.
حروفى كه در دسترس همه افراد بشرى است. البتّه خداوند با این حروف، كتابى نازل كرده كه معجزه است. آیا انسان نیز مىتواند چنین كتابى فراهم كند؟!
آرى، خداوند از حروف الفبا، كتاب معجزه نازل مىكند، همچنان كه از دل خاك صدها نوع میوه و گل و گیاه مىآفریند و انسان مىسازد.
ولى نهایتِ هنر مردم این است كه از خاك و گل، خشت و آجر بسازند!
----------------------------------------------
98) تفسیر نورالثقلین.
99) بحارالانوار، ج88، ص7.
100) بحارالانوار، ج 89، ص 384.
101) تفسیر مجمعالبیان.
----------------------------------------------
👇👇توضيحات👇👇
👇سیماى سوره بقره
این سوره كه دویست و هشتاد و شش آیه دارد، در مدینه نازل شده و بزرگترین سوره قرآن است.
علت نامگذارى آن به بقره، داستان بسیار زیباى گاو بنىاسرائیل است كه در آیات 67 تا 73 بیان شده است.
محتواى سوره به علت طولانى بودن، دربردارنده مطالب گوناگون اعتقادى، فقهى، عبادى از قبیل توحید و هستىشناسى و معاد و حیات پس از مرگ، تشریع قوانین عبادى، اخلاقى و فردى و اجتماعى بسیارى است.
همچنین مسائل مربوط به وحى و اعجاز كتاب آسمانى و خدمات اجتماعى از قبیل بخشش و انفاق و احسان و جنگ و جهاد با دشمنان و قانون قصاص را در خود جاى داده است.
در این سوره آیة الكرسى و آیه دین كه بزرگترین آیه قرآن است، ماجراى تغییر قبله، بهانه تراشىهاى بنىاسرائیل، آفرینش حضرت آدم و نافرمانى شیطان و فرازهایى از تاریخ تعدادى از پیامبران مانند حضرت آدم و ابراهیم و موسىعلیهم السلام و داستان هاروت و ماروت و طالوت و جالوت بیان شده است.
از آنجایى كه دو سوره بقره و آل عمران احكام فقهى و اسماء و صفات نورانى الهى بسیارى را در خود جاى دادهاند، به آنها «زهراوان» یعنى دو سوره بسیار درخشان گفتهاند.
از رسول خداصلى الله علیه وآله پرسیدند كدام سورههاى قرآن از همه برتر است، فرمودند: سوره بقره و سؤال كردند كدام آیه برتر است؟ فرمودند: آیة الكرسى.(97)
----------------------------------------------
97) تفاسیر نورالثقلین و مجمع البیان.
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آیه (1)👇
الم
👇ترجمه 👇
الف لام میم
👇👇نکته ها👇👇
دربارهى حروف مقطّعه، اقوال مختلفى بیان شده است، از جمله:
1. قرآن، معجزهى الهى از همین حروف الفبا تألیف یافته كه در اختیار همه است، اگر مىتوانید شما نیز از این حروف، كلام معجزهآمیز بیاورید.
2. این حروف، نام همان سورهاى است كه در ابتدایش آمده است.
3. این حروف، اشاره به اسم اعظم الهى دارد.(98)
4. این حروف، نوعى سوگند و قسم خداوند است.(99)
5. این حروف، از اسرار بین خداوند و پیامبر است.(100) ومطابق بعضى روایات رموزى است كه كسى جز خداوند نمىداند.(101)
امّا شاید بهترین نظر همان وجه اوّل باشد. زیرا در میان یكصد و چهارده سوره قرآن، كه 29 سوره آن با حروف مقطّعه شروع مىشود، در بیست و چهار مورد بعد از این حروف، سخن از قرآن و معجزه بودن آن است. چنانكه در این سوره به دنبال «الم»، «ذلك الكتاب» آمده و به عظمت قرآن اشاره شده است.
در آغاز سوره شورى نیز حروف مقطّعهى «حم عسق» آمده است كه بعد از آن مىفرماید: «كذلك یُوحى الیك والى الّذین مِن قبلك اللّه العزیزُ الحكیم»
خداوندِ عزیز و حكیم، این چنین بر تو و پیامبران پیش از تو وحى مىكند. یعنى وحى خداوند نیز با استفاده از همین حروف است.
حروفى كه در دسترس همه افراد بشرى است. البتّه خداوند با این حروف، كتابى نازل كرده كه معجزه است. آیا انسان نیز مىتواند چنین كتابى فراهم كند؟!
آرى، خداوند از حروف الفبا، كتاب معجزه نازل مىكند، همچنان كه از دل خاك صدها نوع میوه و گل و گیاه مىآفریند و انسان مىسازد.
ولى نهایتِ هنر مردم این است كه از خاك و گل، خشت و آجر بسازند!
----------------------------------------------
98) تفسیر نورالثقلین.
99) بحارالانوار، ج88، ص7.
100) بحارالانوار، ج 89، ص 384.
101) تفسیر مجمعالبیان.
----------------------------------------------
👇👇توضيحات👇👇
👇سیماى سوره بقره
این سوره كه دویست و هشتاد و شش آیه دارد، در مدینه نازل شده و بزرگترین سوره قرآن است.
علت نامگذارى آن به بقره، داستان بسیار زیباى گاو بنىاسرائیل است كه در آیات 67 تا 73 بیان شده است.
محتواى سوره به علت طولانى بودن، دربردارنده مطالب گوناگون اعتقادى، فقهى، عبادى از قبیل توحید و هستىشناسى و معاد و حیات پس از مرگ، تشریع قوانین عبادى، اخلاقى و فردى و اجتماعى بسیارى است.
همچنین مسائل مربوط به وحى و اعجاز كتاب آسمانى و خدمات اجتماعى از قبیل بخشش و انفاق و احسان و جنگ و جهاد با دشمنان و قانون قصاص را در خود جاى داده است.
در این سوره آیة الكرسى و آیه دین كه بزرگترین آیه قرآن است، ماجراى تغییر قبله، بهانه تراشىهاى بنىاسرائیل، آفرینش حضرت آدم و نافرمانى شیطان و فرازهایى از تاریخ تعدادى از پیامبران مانند حضرت آدم و ابراهیم و موسىعلیهم السلام و داستان هاروت و ماروت و طالوت و جالوت بیان شده است.
از آنجایى كه دو سوره بقره و آل عمران احكام فقهى و اسماء و صفات نورانى الهى بسیارى را در خود جاى دادهاند، به آنها «زهراوان» یعنى دو سوره بسیار درخشان گفتهاند.
از رسول خداصلى الله علیه وآله پرسیدند كدام سورههاى قرآن از همه برتر است، فرمودند: سوره بقره و سؤال كردند كدام آیه برتر است؟ فرمودند: آیة الكرسى.(97)
----------------------------------------------
97) تفاسیر نورالثقلین و مجمع البیان.
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آیه (1)👇 الم 👇ترجمه 👇 الف لام میم 👇👇نکته ها👇👇 دربارهى حروف مقطّعه، اقوال مختلفى بیان شده است، از جمله: 1. قرآن، معجزهى الهى از همین حروف الفبا تألیف یافته كه در اختیار همه است، اگر مىتوانید شما نیز از این حروف، كلام…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(2)👇
ذَ لِكَ الكِتَبُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِّلْمُتَّقِينَ
👇ترجمه 👇
آن كتاب (با عظمت كه) در (حقّانیت) آن هیچ تردیدى راه ندارد، راهنماى پرهیزگاران است.
👇👇نکته ها👇👇
👈«لاریب فیه» یعنى در اینكه قرآن از سوى خداست، شكّى نیست. زیرا مطالب آن به گونهاى است كه جایى براى این شكّ وتردید باقى نمىگذارد واگر شكّى در كار باشد، بخاطر سوءظن وروحیّه لجاجت افراد است.
چنانكه قرآن مىفرماید: «فهم فى رَیبهم یَتردّدون»(102) آنان در شكّى كه خود ایجاد مىكنند، سردرگم هستند.
هدف قرآن، هدایت مردم است و اگر به مسائلى از قبیل خلقتِ آسمانها و زمین و گیاهان و حیوانات و... اشاره كرده به خاطر آن است كه توجّه مردم به آنها، موجب توجّه به علم و قدرت و حكمت خداوند گردد.(103)
قرآن وسیله هدایت همه مردم است؛ «هدىً للنّاس»(104) همانند خورشید بر همه مىتابد، ولى تنها كسانى از آن بهره مىبرند كه فطرتِ پاك داشته و در برابر حقّ خاضع باشند؛ «هدىً للمتّقین» همچنان كه نور خورشید، تنها از شیشهى تمیز عبور مىكند، نه از خشت وگِل. لذا فاسقان(105)، ظالمان(106)، كافران(107)، دلمردگان(108)، مسرفان و تكذیب كنندگان(109) از هدایت قرآن بهرهمند نمىشوند.
سؤال: این آیه درباره قرآن ومطالب آن مىفرماید: «لاریب فیه» هیچ شكّى در آن نیست. در حالى كه خود قرآن شكّ وتردید مخالفان را در این باره بیان مىدارد: یك جا مىفرماید: «انّنا لفى شكّ ممّا تَدعونا الیه مُریب»(110) ما درباره آنچه ما را به آن مىخوانى، در شكّ هستیم.
و در مورد شكّ در وحى ونبوّت نیز مىخوانیم: «بل هم فى شك من ذكرى»(111) دربارهى قیامت نیز آمده: «لنعلم من یؤمن بالاخرة ممن هو منها فى شك»(112)
بنابراین چگونه مىفرماید: «لاریب فیه» هیچ شكّى در قرآن ومحتواى آن نیست؟
پاسخ: مراد از جمله «لاریب فیه» آن نیست كه كسى در آن شكّ نكرده و یا شكّ نمىكند، بلكه منظور آن است كه حقّانیت قرآن به قدرى محكم است كه جاى شكّ ندارد و اگر كسى شكّ كند به خاطر كور دلى خود اوست.
چنانكه در آیه 66 سوره نمل مىفرماید: «بل هم فى شك بل هم منها عمون»(113)
----------------------------------------------
102) توبه، 45.
103) در قرآن به موضوعات طبیعى، كیهانى، تاریخى، فلسفى، سیاسى و صنعتى اشاراتى شده، ولى هدف اصلى هدایت است.
104) بقره، 185.
105) لایهدى القوم الفاسقین» توبه،80.
106) لایهدى القوم الظالمین» مائده، 51.
107) لایهدى القوم الكافرین» مائده، 67.
108) لایهدى من هو كاذب كفار» زمر، 3.
109) لایهدى مَن هو مسرف كذّاب» غافر، 28.
110) هود، 62.
111) ص، 8.
112) سبأ، 21.
113) نخبة التفاسیر به نقل از آیةاللَّه جوادى.
----------------------------------------------
👇👇پيام ها 👇👇
1- قرآن در عظمت، مقامى بس والا دارد. «ذلك» در ادبیات عرب، «ذلك» اسم اشاره به دور است. در اینجا به قرآن كه در پیش روى ماست، با «ذلك» اشاره مىكند كه از عظمتِ دست نایافتنى قرآن حكایت مىكند.
2- راهنما باید در روش دعوت و محتواى برنامه خود، قاطع و استوار باشد. جملهى «لاریب فیه» نشانگر استوارى و استحكام قرآن است.
3- توانِ قرآن بر هدایت پرهیزكاران، خود بهترین دلیل بر اتقان و حقّانیت آن است. «هدى للمتقین»
4- تنها افراد پاك وپرهیزكار، از هدایت قرآن بهرهمند مىشوند. «هدى للمتقین» هركس كه ظرف دلش پاكتر باشد، بهرهمندى و نورگیرى او بیشتر است.(114)
----------------------------------------------
114) هدایت داراى مراحل و قابل كم و زیاد شدن است. «والذین اهتدوا زادهم هدى»
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(2)👇
ذَ لِكَ الكِتَبُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِّلْمُتَّقِينَ
👇ترجمه 👇
آن كتاب (با عظمت كه) در (حقّانیت) آن هیچ تردیدى راه ندارد، راهنماى پرهیزگاران است.
👇👇نکته ها👇👇
👈«لاریب فیه» یعنى در اینكه قرآن از سوى خداست، شكّى نیست. زیرا مطالب آن به گونهاى است كه جایى براى این شكّ وتردید باقى نمىگذارد واگر شكّى در كار باشد، بخاطر سوءظن وروحیّه لجاجت افراد است.
چنانكه قرآن مىفرماید: «فهم فى رَیبهم یَتردّدون»(102) آنان در شكّى كه خود ایجاد مىكنند، سردرگم هستند.
هدف قرآن، هدایت مردم است و اگر به مسائلى از قبیل خلقتِ آسمانها و زمین و گیاهان و حیوانات و... اشاره كرده به خاطر آن است كه توجّه مردم به آنها، موجب توجّه به علم و قدرت و حكمت خداوند گردد.(103)
قرآن وسیله هدایت همه مردم است؛ «هدىً للنّاس»(104) همانند خورشید بر همه مىتابد، ولى تنها كسانى از آن بهره مىبرند كه فطرتِ پاك داشته و در برابر حقّ خاضع باشند؛ «هدىً للمتّقین» همچنان كه نور خورشید، تنها از شیشهى تمیز عبور مىكند، نه از خشت وگِل. لذا فاسقان(105)، ظالمان(106)، كافران(107)، دلمردگان(108)، مسرفان و تكذیب كنندگان(109) از هدایت قرآن بهرهمند نمىشوند.
سؤال: این آیه درباره قرآن ومطالب آن مىفرماید: «لاریب فیه» هیچ شكّى در آن نیست. در حالى كه خود قرآن شكّ وتردید مخالفان را در این باره بیان مىدارد: یك جا مىفرماید: «انّنا لفى شكّ ممّا تَدعونا الیه مُریب»(110) ما درباره آنچه ما را به آن مىخوانى، در شكّ هستیم.
و در مورد شكّ در وحى ونبوّت نیز مىخوانیم: «بل هم فى شك من ذكرى»(111) دربارهى قیامت نیز آمده: «لنعلم من یؤمن بالاخرة ممن هو منها فى شك»(112)
بنابراین چگونه مىفرماید: «لاریب فیه» هیچ شكّى در قرآن ومحتواى آن نیست؟
پاسخ: مراد از جمله «لاریب فیه» آن نیست كه كسى در آن شكّ نكرده و یا شكّ نمىكند، بلكه منظور آن است كه حقّانیت قرآن به قدرى محكم است كه جاى شكّ ندارد و اگر كسى شكّ كند به خاطر كور دلى خود اوست.
چنانكه در آیه 66 سوره نمل مىفرماید: «بل هم فى شك بل هم منها عمون»(113)
----------------------------------------------
102) توبه، 45.
103) در قرآن به موضوعات طبیعى، كیهانى، تاریخى، فلسفى، سیاسى و صنعتى اشاراتى شده، ولى هدف اصلى هدایت است.
104) بقره، 185.
105) لایهدى القوم الفاسقین» توبه،80.
106) لایهدى القوم الظالمین» مائده، 51.
107) لایهدى القوم الكافرین» مائده، 67.
108) لایهدى من هو كاذب كفار» زمر، 3.
109) لایهدى مَن هو مسرف كذّاب» غافر، 28.
110) هود، 62.
111) ص، 8.
112) سبأ، 21.
113) نخبة التفاسیر به نقل از آیةاللَّه جوادى.
----------------------------------------------
👇👇پيام ها 👇👇
1- قرآن در عظمت، مقامى بس والا دارد. «ذلك» در ادبیات عرب، «ذلك» اسم اشاره به دور است. در اینجا به قرآن كه در پیش روى ماست، با «ذلك» اشاره مىكند كه از عظمتِ دست نایافتنى قرآن حكایت مىكند.
2- راهنما باید در روش دعوت و محتواى برنامه خود، قاطع و استوار باشد. جملهى «لاریب فیه» نشانگر استوارى و استحكام قرآن است.
3- توانِ قرآن بر هدایت پرهیزكاران، خود بهترین دلیل بر اتقان و حقّانیت آن است. «هدى للمتقین»
4- تنها افراد پاك وپرهیزكار، از هدایت قرآن بهرهمند مىشوند. «هدى للمتقین» هركس كه ظرف دلش پاكتر باشد، بهرهمندى و نورگیرى او بیشتر است.(114)
----------------------------------------------
114) هدایت داراى مراحل و قابل كم و زیاد شدن است. «والذین اهتدوا زادهم هدى»
👉@doolate_zohor
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(3) 👇
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّارَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ
👇ترجمه👇
(متّقین) كسانى هستند كه به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهایم، انفاق مىكنند.
👇👇نکته ها👇👇
قرآن، هستى را به دو بخش تقسیم مىكند: عالم غیب(115) و عالم شهود.
متّقین به كلّ هستى ایمان دارند، ولى دیگران تنها آنچه را قبول مىكنند كه برایشان محسوس باشد. حتّى توقّع دارند كه خدا را با چشم ببینند و چون نمىبینند، به او ایمان نمىآورند.
چنانكه برخى به حضرت موسى گفتند: «لن نؤمن لك حتّى نَرى اللّه جهرة»(116) ما هرگز به تو ایمان نمىآوریم، مگر آنكه خداوند را آشكارا مشاهده كنیم.
این افراد دربارهى قیامت نیز مىگویند: «ما هى الاّ حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلكنا الاّ الدّهر»(117) جز این دنیا كه ما در آن زندگى مىكنیم، جهان دیگرى نیست، مىمیریم و زنده مىشویم و این روزگار است كه ما را از بین مىبرد.
چنین افرادى هنوز از مدار حیوانات نگذشتهاند و راه شناخت را منحصر به محسوسات مىدانند و مىخواهند همه چیز را از طریق حواسّ درك كنند.
متّقین نسبت به جهان غیب ایمان دارند، كه برتر از علم و فراتر از آن است. در درونِ ایمان، عشق، علاقه، تعظیم، تقدیس و ارتباط نهفته است، ولى در علم، این مسائل نیست.
--------------------------------------------
115) غیب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدى علیه السلام اطلاق شده است.
116) بقره، 55.
117) جاثیه، 24.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها 👇👇
1- ایمان، از عمل جدا نیست. در كنار ایمان به غیب، وظایف و تكالیف عملى مؤمن بازگو شده است. «یؤمنون... یقیمون... ینفقون»
2- اساسىترین اصل در جهانبینى الهى آن است كه هستى، منحصر به محسوسات نیست. «یؤمنون بالغیب»
3- پس از اصل ایمان، اقامهى نماز و انفاق از مهمترین اعمال است. «یؤمنون... یقیمون... ینفقون» (در جامعهى الهى كه حركت وسیر الى اللّه دارد، اضطرابها و ناهنجارىهاى روحى و روانى و كمبودهاى معنوى، با نماز تقویت و درمان مىیابد و خلأهاى اقتصادى و نابسامانىهاى ناشى از آن، با انفاق پر و مرتفع مىگردد.)
4- برگزارى نماز، باید مستمر باشد نه موسمى و مقطعى. «یقیمون الصّلاة» (فعل مضارع بر استمرار و دوام دلالت دارد.)
5 - در انفاق نیز باید میانهرو باشیم.(118) «ممّا رزقناهم»
6- از هرچه خداوند عطا كرده (علم، آبرو، ثروت، هنر و...) به دیگران انفاق كنیم. «ممّا رزقناهم ینفقون»(119) امام صادقعلیه السلام مىفرماید: از آنچه به آنان تعلیم دادهایم در جامعه نشر مىدهند.(120)
7- انفاق باید از مال حلال باشد، چون خداوند رزق(121) هر كس را از حلال مقدّر مىكند. «رزقناهم»
8 - اگر باور كنیم آنچه داریم از خداست، با انفاق كردن مغرور نمىشویم. بهتر مىتوانیم قسمتى از آن را انفاق كنیم. «ممّا رزقناهم»
--------------------------------------------
118) ممّا»، (مِن ما) است و یكى از معانى «مِن» بعض است. یعنى بعضى از آنچه روزى كردهایم - نه همه را - انفاق مىكنند.
119) در اینگونه موارد كلمه «ما» به معناى هر چیز است.
120) بحار، ج 2، ص 17.
121) رزق»، به نعمت دائمى كه براى ادامهى حیات طبق احتیاج داده مىشود، اطلاق مىگردد و قید تداوم و به اندازهى احتیاج، آن را از مفاهیمِ احسان، اعطاء، نصیب، اِنعام و حظّ، جدا مىكند. التحقیق فى كلماتالقرآن، ج4، ص 114.
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(3) 👇
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّارَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ
👇ترجمه👇
(متّقین) كسانى هستند كه به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهایم، انفاق مىكنند.
👇👇نکته ها👇👇
قرآن، هستى را به دو بخش تقسیم مىكند: عالم غیب(115) و عالم شهود.
متّقین به كلّ هستى ایمان دارند، ولى دیگران تنها آنچه را قبول مىكنند كه برایشان محسوس باشد. حتّى توقّع دارند كه خدا را با چشم ببینند و چون نمىبینند، به او ایمان نمىآورند.
چنانكه برخى به حضرت موسى گفتند: «لن نؤمن لك حتّى نَرى اللّه جهرة»(116) ما هرگز به تو ایمان نمىآوریم، مگر آنكه خداوند را آشكارا مشاهده كنیم.
این افراد دربارهى قیامت نیز مىگویند: «ما هى الاّ حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما یهلكنا الاّ الدّهر»(117) جز این دنیا كه ما در آن زندگى مىكنیم، جهان دیگرى نیست، مىمیریم و زنده مىشویم و این روزگار است كه ما را از بین مىبرد.
چنین افرادى هنوز از مدار حیوانات نگذشتهاند و راه شناخت را منحصر به محسوسات مىدانند و مىخواهند همه چیز را از طریق حواسّ درك كنند.
متّقین نسبت به جهان غیب ایمان دارند، كه برتر از علم و فراتر از آن است. در درونِ ایمان، عشق، علاقه، تعظیم، تقدیس و ارتباط نهفته است، ولى در علم، این مسائل نیست.
--------------------------------------------
115) غیب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدى علیه السلام اطلاق شده است.
116) بقره، 55.
117) جاثیه، 24.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها 👇👇
1- ایمان، از عمل جدا نیست. در كنار ایمان به غیب، وظایف و تكالیف عملى مؤمن بازگو شده است. «یؤمنون... یقیمون... ینفقون»
2- اساسىترین اصل در جهانبینى الهى آن است كه هستى، منحصر به محسوسات نیست. «یؤمنون بالغیب»
3- پس از اصل ایمان، اقامهى نماز و انفاق از مهمترین اعمال است. «یؤمنون... یقیمون... ینفقون» (در جامعهى الهى كه حركت وسیر الى اللّه دارد، اضطرابها و ناهنجارىهاى روحى و روانى و كمبودهاى معنوى، با نماز تقویت و درمان مىیابد و خلأهاى اقتصادى و نابسامانىهاى ناشى از آن، با انفاق پر و مرتفع مىگردد.)
4- برگزارى نماز، باید مستمر باشد نه موسمى و مقطعى. «یقیمون الصّلاة» (فعل مضارع بر استمرار و دوام دلالت دارد.)
5 - در انفاق نیز باید میانهرو باشیم.(118) «ممّا رزقناهم»
6- از هرچه خداوند عطا كرده (علم، آبرو، ثروت، هنر و...) به دیگران انفاق كنیم. «ممّا رزقناهم ینفقون»(119) امام صادقعلیه السلام مىفرماید: از آنچه به آنان تعلیم دادهایم در جامعه نشر مىدهند.(120)
7- انفاق باید از مال حلال باشد، چون خداوند رزق(121) هر كس را از حلال مقدّر مىكند. «رزقناهم»
8 - اگر باور كنیم آنچه داریم از خداست، با انفاق كردن مغرور نمىشویم. بهتر مىتوانیم قسمتى از آن را انفاق كنیم. «ممّا رزقناهم»
--------------------------------------------
118) ممّا»، (مِن ما) است و یكى از معانى «مِن» بعض است. یعنى بعضى از آنچه روزى كردهایم - نه همه را - انفاق مىكنند.
119) در اینگونه موارد كلمه «ما» به معناى هر چیز است.
120) بحار، ج 2، ص 17.
121) رزق»، به نعمت دائمى كه براى ادامهى حیات طبق احتیاج داده مىشود، اطلاق مىگردد و قید تداوم و به اندازهى احتیاج، آن را از مفاهیمِ احسان، اعطاء، نصیب، اِنعام و حظّ، جدا مىكند. التحقیق فى كلماتالقرآن، ج4، ص 114.
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه(3) 👇 الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّارَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ 👇ترجمه👇 (متّقین) كسانى هستند كه به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهایم، انفاق مىكنند.…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه (4)👇
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ أُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْأَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
👇ترجمه 👇
و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران) نازل گریده، ایمان دارند و هم آنان به آخرت (نیز) یقین دارند.
👇👇نکته ها👇👇
ابزار شناخت انسان، محدود به حس و عقل نیست، بلكه وحى نیز یكى از راههاى شناخت است كه متّقین به آن ایمان دارند. انسان در انتخاب راه، بدون راهنما دچار تحیّر و سرگردانى می شود.
باید انبیا دست او را بگیرند و با منطق و معجزه و سیرهى عملى خویش، او را به سوى سعادت واقعى راهنمایى كنند.
از این آیه و دو آیه قبل بدست می آید كه خشوع در برابر خداوند متعال (نماز) و داشتن روحیّه ایثار و انفاق و تعاون و حفظ حقوق دیگران و امید به آیندهاى روشن و پاداشهاى بزرگ الهى، از آثار تقوى است.
👇👇پيام ها 👇👇
1- ایمان به تمام انبیا و كتب آسمانى، لازم است. زیرا همه آنان یك هدف را دنبال می كنند. «یؤمنون... بما اُنزل من قبلك»
2- تقواى واقعى، بدون یقین به آخرت ظهور پیدا نمیكند. «بالاخرةهمیوقنون»
3- احترام قرآن، قبل از كتب دیگر است. «...بما انزل الیك وما انزل من قبلك...»
4- پیامبر اسلام، آخرین پیامبر الهى است. كلمه «من قبلك» بدون ذكر «من بعدك» نشانه ى خاتمیّت پیامبر اسلام و قرآن است.
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه (4)👇
وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ أُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْأَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
👇ترجمه 👇
و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران) نازل گریده، ایمان دارند و هم آنان به آخرت (نیز) یقین دارند.
👇👇نکته ها👇👇
ابزار شناخت انسان، محدود به حس و عقل نیست، بلكه وحى نیز یكى از راههاى شناخت است كه متّقین به آن ایمان دارند. انسان در انتخاب راه، بدون راهنما دچار تحیّر و سرگردانى می شود.
باید انبیا دست او را بگیرند و با منطق و معجزه و سیرهى عملى خویش، او را به سوى سعادت واقعى راهنمایى كنند.
از این آیه و دو آیه قبل بدست می آید كه خشوع در برابر خداوند متعال (نماز) و داشتن روحیّه ایثار و انفاق و تعاون و حفظ حقوق دیگران و امید به آیندهاى روشن و پاداشهاى بزرگ الهى، از آثار تقوى است.
👇👇پيام ها 👇👇
1- ایمان به تمام انبیا و كتب آسمانى، لازم است. زیرا همه آنان یك هدف را دنبال می كنند. «یؤمنون... بما اُنزل من قبلك»
2- تقواى واقعى، بدون یقین به آخرت ظهور پیدا نمیكند. «بالاخرةهمیوقنون»
3- احترام قرآن، قبل از كتب دیگر است. «...بما انزل الیك وما انزل من قبلك...»
4- پیامبر اسلام، آخرین پیامبر الهى است. كلمه «من قبلك» بدون ذكر «من بعدك» نشانه ى خاتمیّت پیامبر اسلام و قرآن است.
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه (4)👇 وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَآ أُنْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْأَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ 👇ترجمه 👇 و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران) نازل گریده، ایمان دارند و هم آنان به آخرت…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(5) 👇
أُوْلَئِكَ عَلَى هُدىً مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
👇ترجمه👇
تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدایتند و آنان همان رستگاران هستند.
👇👇نکته ها👇👇
پاداش اهل تقوا كه به غیب ایمان دارند و اهل نماز و انفاق و یقین به آخرت هستند، رستگارى و فلاح است.
رستگارى، بلندترین قلّه سعادت است. زیرا خداوند هستى را براى بشر آفریده (122) و بشر را براى عبادت(123) و عبادت را براى رسیدن به تقوا(124) و تقوا را براى رسیدن به فلاح و رستگارى.(125)
در قرآن، رستگاران ویژگىهاى دارند؛ از جمله:
الف: در برابر مفاسد جامعه، به اصلاحگرى مىپردازند.(126)
ب: امر به معروف و نهى از منكر مىكنند.(127)
ج: علاوه بر ایمان به رسول خداصلى الله علیه وآله، او را حمایت مىكنند.(128)
د: اهل ایثار هستند.(129)
ه: در قیامت از حسنات، میزانِ سنگین دارند.(130)
رستگارى، بدون تلاش به دست نمىآید و شرایط و لوازمى دارد، از آن جمله در قرآن به موارد ذیل اشاره شده است:
* براى فلاح و رستگارى، تزكیه لازم است. «قد افلح من زكّاها»(131)
* براى فلاح و رستگارى، جهاد لازم است. «جاهدوا فى سبیله لعلكم تفلحون» (132)
* براى فلاح و رستگارى، خشوع در نماز، اعراض از لغو، پرداخت زكات، پاكدامنى، عفت، امانتدارى، وفاى به عهد و پایدارى در نماز، لازم است.
-------------------------------------------
122) خلق لكم ما فى الارض جمیعاً» بقره، 29.
123) و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» ذاریات، 56.
124) اعبدوا ربّكم... لعلكم تتقون» بقره، 21.
125) واتقوا اللَّه لعلكم تفلحون» مائده، 100.
126) آلعمران، 104.
127) آلعمران، 104.
128) اعراف، 157.
129) حشر، 9.
130) اعراف، 8.
131) شمس، 9.
132) مائده، 35.
-------------------------------------------
👇👇پيام ها 👇👇
1- هدایتِ خاص الهى، براى مؤمنان واقعى تضمین شده است. «هدًىمنربّهم»
2- ایمان وتقوا، انسان را به فلاح ورستگارى مىرساند. «للمتقین، یؤمنون، المفلحون»
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(5) 👇
أُوْلَئِكَ عَلَى هُدىً مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
👇ترجمه👇
تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدایتند و آنان همان رستگاران هستند.
👇👇نکته ها👇👇
پاداش اهل تقوا كه به غیب ایمان دارند و اهل نماز و انفاق و یقین به آخرت هستند، رستگارى و فلاح است.
رستگارى، بلندترین قلّه سعادت است. زیرا خداوند هستى را براى بشر آفریده (122) و بشر را براى عبادت(123) و عبادت را براى رسیدن به تقوا(124) و تقوا را براى رسیدن به فلاح و رستگارى.(125)
در قرآن، رستگاران ویژگىهاى دارند؛ از جمله:
الف: در برابر مفاسد جامعه، به اصلاحگرى مىپردازند.(126)
ب: امر به معروف و نهى از منكر مىكنند.(127)
ج: علاوه بر ایمان به رسول خداصلى الله علیه وآله، او را حمایت مىكنند.(128)
د: اهل ایثار هستند.(129)
ه: در قیامت از حسنات، میزانِ سنگین دارند.(130)
رستگارى، بدون تلاش به دست نمىآید و شرایط و لوازمى دارد، از آن جمله در قرآن به موارد ذیل اشاره شده است:
* براى فلاح و رستگارى، تزكیه لازم است. «قد افلح من زكّاها»(131)
* براى فلاح و رستگارى، جهاد لازم است. «جاهدوا فى سبیله لعلكم تفلحون» (132)
* براى فلاح و رستگارى، خشوع در نماز، اعراض از لغو، پرداخت زكات، پاكدامنى، عفت، امانتدارى، وفاى به عهد و پایدارى در نماز، لازم است.
-------------------------------------------
122) خلق لكم ما فى الارض جمیعاً» بقره، 29.
123) و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» ذاریات، 56.
124) اعبدوا ربّكم... لعلكم تتقون» بقره، 21.
125) واتقوا اللَّه لعلكم تفلحون» مائده، 100.
126) آلعمران، 104.
127) آلعمران، 104.
128) اعراف، 157.
129) حشر، 9.
130) اعراف، 8.
131) شمس، 9.
132) مائده، 35.
-------------------------------------------
👇👇پيام ها 👇👇
1- هدایتِ خاص الهى، براى مؤمنان واقعى تضمین شده است. «هدًىمنربّهم»
2- ایمان وتقوا، انسان را به فلاح ورستگارى مىرساند. «للمتقین، یؤمنون، المفلحون»
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه(5) 👇 أُوْلَئِكَ عَلَى هُدىً مِّن رَّبِّهِمْ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 👇ترجمه👇 تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدایتند و آنان همان رستگاران هستند. 👇👇نکته ها👇👇 پاداش اهل تقوا كه به غیب ایمان دارند و اهل نماز و…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(6) 👇
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوآءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ
👇ترجمه👇
همانا كسانى كه كفر ورزیدهاند، براى آنها یكسان است كه هشدارشان دهى یا هشدارشان ندهى. آنها ایمان نخواهند آورد.
👇👇نکته ها👇👇
«كفر»، به معناى پوشاندن و نادیده گرفتن است. به كشاورز و شب، كافر مىگویند. چون كشاورز دانه و هسته را زیر خاك مىپوشاند و شب فضا را در برمىگیرد. كفران نعمت نیز به معنى نادیده گرفتن آن است. شخص منكر دین، به سبب اینكه حقایق و آیات الهى را كتمان مىكند و یا نادیده مىگیرد، كافر خوانده شده است.
قرآن، بعد از متّقین، گروهى از كفّار را معرّفى مىكند. آنها كه در گمراهى و كتمانِ حقّ، چنان سرسختند كه حاضر به پذیرش آیات الهى نیستند و در برابر دعوت پیامبران، زبان قال و حالشان این بود: «سواء علینا أوَعَظتَ ام لم تكن من الواعظین»(133) براى ما وعظ و نصیحت تو اثرى ندارد، فرقى ندارد كه پند دهى یا از نصیحت دهندگان نباشى.
اگر زمینه مساعد ومناسب نباشد، دعوت انبیا نیز مؤثّر واقع نمىشود.
باران كه در لطافت طبعش، خلافنیست
در باغ لاله روید و در شورهزار، خَس
----------------------------------------
133) شعراء، 136.
----------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- لجاجت و عناد و تعصّب جاهلانه، انسان را جماد گونه مىكند. «سواء علیهم»
2- روش تبلیغ براى كفّار، انذار است. اگر انذار و هشدار در انسان اثر نكند، بشارت و وعدهها نیز اثر نخواهند كرد. «سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تُنذرهم»
3- انتظار ایمان آوردنِ همهى مردم را نداشته باشید.(134) «...لا یؤمنون»
----------------------------------------
134) در آیهى 103 سوره یوسف مىفرماید: «وما اكثر النّاس ولو حَرصتَ بمؤمنین» هر چند آرزومند و حریص باشى، بسیارى از مردم ایمان نخواهند آورد.
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(6) 👇
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوآءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ
👇ترجمه👇
همانا كسانى كه كفر ورزیدهاند، براى آنها یكسان است كه هشدارشان دهى یا هشدارشان ندهى. آنها ایمان نخواهند آورد.
👇👇نکته ها👇👇
«كفر»، به معناى پوشاندن و نادیده گرفتن است. به كشاورز و شب، كافر مىگویند. چون كشاورز دانه و هسته را زیر خاك مىپوشاند و شب فضا را در برمىگیرد. كفران نعمت نیز به معنى نادیده گرفتن آن است. شخص منكر دین، به سبب اینكه حقایق و آیات الهى را كتمان مىكند و یا نادیده مىگیرد، كافر خوانده شده است.
قرآن، بعد از متّقین، گروهى از كفّار را معرّفى مىكند. آنها كه در گمراهى و كتمانِ حقّ، چنان سرسختند كه حاضر به پذیرش آیات الهى نیستند و در برابر دعوت پیامبران، زبان قال و حالشان این بود: «سواء علینا أوَعَظتَ ام لم تكن من الواعظین»(133) براى ما وعظ و نصیحت تو اثرى ندارد، فرقى ندارد كه پند دهى یا از نصیحت دهندگان نباشى.
اگر زمینه مساعد ومناسب نباشد، دعوت انبیا نیز مؤثّر واقع نمىشود.
باران كه در لطافت طبعش، خلافنیست
در باغ لاله روید و در شورهزار، خَس
----------------------------------------
133) شعراء، 136.
----------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- لجاجت و عناد و تعصّب جاهلانه، انسان را جماد گونه مىكند. «سواء علیهم»
2- روش تبلیغ براى كفّار، انذار است. اگر انذار و هشدار در انسان اثر نكند، بشارت و وعدهها نیز اثر نخواهند كرد. «سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تُنذرهم»
3- انتظار ایمان آوردنِ همهى مردم را نداشته باشید.(134) «...لا یؤمنون»
----------------------------------------
134) در آیهى 103 سوره یوسف مىفرماید: «وما اكثر النّاس ولو حَرصتَ بمؤمنین» هر چند آرزومند و حریص باشى، بسیارى از مردم ایمان نخواهند آورد.
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه(6) 👇 إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوآءٌ عَلَيْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ 👇ترجمه👇 همانا كسانى كه كفر ورزیدهاند، براى آنها یكسان است كه هشدارشان دهى یا هشدارشان ندهى. آنها ایمان نخواهند آورد.…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(7)👇
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَرِهِمْ غِشَوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
👇ترجمه👇
خداوند بر دلها و برگوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پردهاى است و براى آنان عذابى بزرگ است.
👇👇نکته ها👇👇
مُهر بدبختى كه خداوند بر دل كفّار مىزند، كیفر لجاجتهاى آنان است.
چنانكه مىخوانیم: «یطبع اللَّه على كلّ قلب متكبّر جبّار»(135) خدا بر دل افراد متكبّر و ستمپیشه، مهر مىزند.
و در آیه 23 سورهى جاثیه نیز مىخوانیم: خداوند بر دل كسانى كه با علم و آگاهى به سراغ هواپرستى مىروند مهر مىزند.
بنابراین مهر الهى نتیجهى انتخاب بدِ خود انسان است، نه آنكه یك عمل قهرى و جبرى از طرف خدا باشد.
مراد از قلب در قرآن، روح و مركز ادراكات است. سه نوع قلب را قرآن معرّفى مىكند:
1. قلب سلیم،2. قلب منیب، 3. قلب مریض.
👇ویژگىهاى قلب سلیم
الف: قلبى كه جز خدا در آن نیست. «لیس فیه احد سواه»(136)
ب: قلبى كه پیرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسلیم حقّ باشد.(137)
ج: قلبى كه از حبّ دنیا، سالم باشد.(138)
د: قلبى كه با یاد خدا، آرام گیرد.(139)
ه: قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است.(140)
البتّه قلب مؤمن، هم با یاد خداوند آرام مىگیرد و هم از قهر او مىترسد. «اذا ذُكر اللّه وَجِلَت قلوبهم»(141) همانند كودكى كه هم به والدین آرام مىگیرد و هم از آنان حساب مىبرد.
👇ویژگىهاى قلب مریض
الف: قلبى كه از خدا غافل است ولایق رهبرى نیست. «لاتطع من اغفلنا قلبه»(142)
ب: دلى كه دنبال فتنه و دستاویز مىگردد. «فامّا الّذین فى قلوبهم زیغ فیتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»(143)
ج: دلى كه قساوت دارد. «جعلنا قلوبهم قاسیة»(144)
د: دلى كه زنگار گرفته است. «بل ران على قلوبهم ما كانوا یكسبون»(145)
ه: دلى كه مُهر خورده است. «طبع اللّه علیها بكفرهم»(146)
👇ویژگى قلب منیب
قلب منیب، آن است كه بعد از توجّه به انحراف وخلاف، توبه وانابه كرده و به سوى خدا باز گردد. ویژگى بارز آن تغییر حالات در رفتار وگفتار انسان است.
خداوند در آیات قرآنى، نه ویژگى براى قلب كفّار بیان كرده است:
الف: انكار حقایق. «قُلوبُهم مُنكِرة»(147)
ب: تعصّب. «فى قلوبهم الحَمیّة»(148)
ج: انحراف و گمراهى. «صَرفَ اللّه قُلوبهم»(149)
د: قساوت و سنگدلى. «فَویلٌ لِلقاسیَة قلوبهم»(150)
ه : موت. «لاتَسمعُ المَوتى»(151)
و: آلودگى و زنگار. «بَل رانَ على قلوبهم»(152)
ز: مرض. «فى قلوبهم مَرض»(153)
ح: ضیق. «یجعلْ صَدره ضَیّقاً»(154)
ط: طبع. «طَبع اللّه علیها بكفرهم»(155)
قلب انسان، متغیّر و تأثیرپذیر است. لذا مؤمنان اینچنین دعا مىكنند: «ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا»(156) خدایا! دلهاى ما را بعد از آنكه هدایت نمودى، منحرف مساز.
امام صادق علیه السلام فرمودند: این جمله (آیه) را زیاد بگویید و خود را از انحراف ایمن و درامان ندانید.(157)
--------------------------------------------
135) غافر، 35.
136) نورالثقلین، ج4، ص57.
137) نهجالبلاغه، خطبه 214.
138) تفسیر صافى.
139) فتح، 4.
140) حدید، 16.
141) انفال، 2.
142) كهف، 28.
143) آلعمران، 7.
144) مائده، 13.
145) مطففین، 14.
146) نساء، 155.
147) نحل، 22.
148) فتح، 26.
149) توبه، 127.
150) زمر، 22.
151) روم، 52.
152) مطففین، 14.
153) بقره، 10.
154) انعام، 125.
155) نساء، 155.
156) آلعمران، 8.
157) تفسیر نورالثقلین.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- درك نكردن حقیقت، شاید بالاترین كیفرهاى الهى است. «ختم اللَّه على قلوبهم»
2- كفر و الحاد، سبب مهر خوردن دلها و گوشهاست. «الذین كفروا... ختم اللَّه»
3- در اثر پافشارى بر كفر، امتیازات اساسى انسان (درك حقایق و واقعیّات) سلب مىشود. «الّذین كفروا... ختم اللَّه»
4- كیفر الهى، متناسب با عمل ماست. «الّذین كفروا... ختم اللَّه»
آرى، جزاى كسى كه حقّ را فهمید وبر آن سرپوش گذاشت، آن است كه خدا هم بر چشم، گوش، روح و فكرش سرپوش گذارد.
در واقع انسان، خود عامل بدبختى خویش را فراهم مىكند. چنانكه امام رضاعلیه السلام فرمود: مُهر خوردن، عقوبت كفر آنهاست.(158)
--------------------------------------------
158) تفاسیر نورالثقلین و كنزالدقائق.
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(7)👇
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَرِهِمْ غِشَوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
👇ترجمه👇
خداوند بر دلها و برگوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پردهاى است و براى آنان عذابى بزرگ است.
👇👇نکته ها👇👇
مُهر بدبختى كه خداوند بر دل كفّار مىزند، كیفر لجاجتهاى آنان است.
چنانكه مىخوانیم: «یطبع اللَّه على كلّ قلب متكبّر جبّار»(135) خدا بر دل افراد متكبّر و ستمپیشه، مهر مىزند.
و در آیه 23 سورهى جاثیه نیز مىخوانیم: خداوند بر دل كسانى كه با علم و آگاهى به سراغ هواپرستى مىروند مهر مىزند.
بنابراین مهر الهى نتیجهى انتخاب بدِ خود انسان است، نه آنكه یك عمل قهرى و جبرى از طرف خدا باشد.
مراد از قلب در قرآن، روح و مركز ادراكات است. سه نوع قلب را قرآن معرّفى مىكند:
1. قلب سلیم،2. قلب منیب، 3. قلب مریض.
👇ویژگىهاى قلب سلیم
الف: قلبى كه جز خدا در آن نیست. «لیس فیه احد سواه»(136)
ب: قلبى كه پیرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسلیم حقّ باشد.(137)
ج: قلبى كه از حبّ دنیا، سالم باشد.(138)
د: قلبى كه با یاد خدا، آرام گیرد.(139)
ه: قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است.(140)
البتّه قلب مؤمن، هم با یاد خداوند آرام مىگیرد و هم از قهر او مىترسد. «اذا ذُكر اللّه وَجِلَت قلوبهم»(141) همانند كودكى كه هم به والدین آرام مىگیرد و هم از آنان حساب مىبرد.
👇ویژگىهاى قلب مریض
الف: قلبى كه از خدا غافل است ولایق رهبرى نیست. «لاتطع من اغفلنا قلبه»(142)
ب: دلى كه دنبال فتنه و دستاویز مىگردد. «فامّا الّذین فى قلوبهم زیغ فیتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»(143)
ج: دلى كه قساوت دارد. «جعلنا قلوبهم قاسیة»(144)
د: دلى كه زنگار گرفته است. «بل ران على قلوبهم ما كانوا یكسبون»(145)
ه: دلى كه مُهر خورده است. «طبع اللّه علیها بكفرهم»(146)
👇ویژگى قلب منیب
قلب منیب، آن است كه بعد از توجّه به انحراف وخلاف، توبه وانابه كرده و به سوى خدا باز گردد. ویژگى بارز آن تغییر حالات در رفتار وگفتار انسان است.
خداوند در آیات قرآنى، نه ویژگى براى قلب كفّار بیان كرده است:
الف: انكار حقایق. «قُلوبُهم مُنكِرة»(147)
ب: تعصّب. «فى قلوبهم الحَمیّة»(148)
ج: انحراف و گمراهى. «صَرفَ اللّه قُلوبهم»(149)
د: قساوت و سنگدلى. «فَویلٌ لِلقاسیَة قلوبهم»(150)
ه : موت. «لاتَسمعُ المَوتى»(151)
و: آلودگى و زنگار. «بَل رانَ على قلوبهم»(152)
ز: مرض. «فى قلوبهم مَرض»(153)
ح: ضیق. «یجعلْ صَدره ضَیّقاً»(154)
ط: طبع. «طَبع اللّه علیها بكفرهم»(155)
قلب انسان، متغیّر و تأثیرپذیر است. لذا مؤمنان اینچنین دعا مىكنند: «ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا»(156) خدایا! دلهاى ما را بعد از آنكه هدایت نمودى، منحرف مساز.
امام صادق علیه السلام فرمودند: این جمله (آیه) را زیاد بگویید و خود را از انحراف ایمن و درامان ندانید.(157)
--------------------------------------------
135) غافر، 35.
136) نورالثقلین، ج4، ص57.
137) نهجالبلاغه، خطبه 214.
138) تفسیر صافى.
139) فتح، 4.
140) حدید، 16.
141) انفال، 2.
142) كهف، 28.
143) آلعمران، 7.
144) مائده، 13.
145) مطففین، 14.
146) نساء، 155.
147) نحل، 22.
148) فتح، 26.
149) توبه، 127.
150) زمر، 22.
151) روم، 52.
152) مطففین، 14.
153) بقره، 10.
154) انعام، 125.
155) نساء، 155.
156) آلعمران، 8.
157) تفسیر نورالثقلین.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- درك نكردن حقیقت، شاید بالاترین كیفرهاى الهى است. «ختم اللَّه على قلوبهم»
2- كفر و الحاد، سبب مهر خوردن دلها و گوشهاست. «الذین كفروا... ختم اللَّه»
3- در اثر پافشارى بر كفر، امتیازات اساسى انسان (درك حقایق و واقعیّات) سلب مىشود. «الّذین كفروا... ختم اللَّه»
4- كیفر الهى، متناسب با عمل ماست. «الّذین كفروا... ختم اللَّه»
آرى، جزاى كسى كه حقّ را فهمید وبر آن سرپوش گذاشت، آن است كه خدا هم بر چشم، گوش، روح و فكرش سرپوش گذارد.
در واقع انسان، خود عامل بدبختى خویش را فراهم مىكند. چنانكه امام رضاعلیه السلام فرمود: مُهر خوردن، عقوبت كفر آنهاست.(158)
--------------------------------------------
158) تفاسیر نورالثقلین و كنزالدقائق.
👉@doolate_zohor
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(8)👇
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوِمِ الاَْخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ
👇ترجمه👇
وگروهى از مردم كسانى هستند كه مىگویند: به خدا و روز قیامت ایمان آوردهایم، در حالى كه مؤمن نیستند.
👇👇نکته ها👇👇
در آغاز این سوره، براى معرّفى مؤمنان چهار آیه و براى شناسایى كفّار دو آیه آمده است.
از آیه 8 تا 20 گروه سومى را معرّفى مىكند كه منافق هستند. اینان نه ایمان گروه اوّل را دارند و نه جرأت و جسارت گروه دوم را در ابراز كفر.
منافق، همانند موش صحرایى است كه براى لانهاش دو راه فرار قرار مىدهد، یكى از آن دو را باز مىگذارد و از آن رفت و آمد مىكند و دیگرى را بسته نگه مىدارد.
هر گاه احساس خطر كند با سر خود راه بسته را باز كرده و مىگریزد. نام سوراخ مخفى موش «نافقاء» است كه كلمه منافق نیز از همین واژه گرفته شده است.(159)
گرچه مراد از نفاق در این آیات، كفر در دل و اظهار ایمان است، ولى در روایات نفاق، داراى معناى گستردهاى است كه هركس زبان وعملش هماهنگ نباشد، سهمى از نفاق دارد.
در حدیث مىخوانیم: اگر به امانت خیانت كردیم و در گفتار دروغ گفتیم و به وعدههاى خود عمل نكردیم، منافق هستیم گرچه اهل نماز و روزه باشیم.(160)
نفاق، نوعى دروغِ عملى و اعتقادى است و ریاكارى نیز نوعى نفاق است.(161)
------------------------------------------------
159) قاموس و مفردات.
160) سفینةالبحار، ج2، ص605.
161) تفسیر نمونه.
------------------------------------------------
👇👇پيام ها 👇👇
1- ایمان، یك مسئله قلبى است وبه اظهارات انسان بستگى ندارد. «ماهم بمؤمنین»
2- اساس ایمان، ایمان به مبدأ و معاد است. «آمنا باللَّه و بالیوم الآخر»
3- خداوند از درون انسان، آگاه است. «وما هم بمؤمنین»
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(8)👇
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوِمِ الاَْخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ
👇ترجمه👇
وگروهى از مردم كسانى هستند كه مىگویند: به خدا و روز قیامت ایمان آوردهایم، در حالى كه مؤمن نیستند.
👇👇نکته ها👇👇
در آغاز این سوره، براى معرّفى مؤمنان چهار آیه و براى شناسایى كفّار دو آیه آمده است.
از آیه 8 تا 20 گروه سومى را معرّفى مىكند كه منافق هستند. اینان نه ایمان گروه اوّل را دارند و نه جرأت و جسارت گروه دوم را در ابراز كفر.
منافق، همانند موش صحرایى است كه براى لانهاش دو راه فرار قرار مىدهد، یكى از آن دو را باز مىگذارد و از آن رفت و آمد مىكند و دیگرى را بسته نگه مىدارد.
هر گاه احساس خطر كند با سر خود راه بسته را باز كرده و مىگریزد. نام سوراخ مخفى موش «نافقاء» است كه كلمه منافق نیز از همین واژه گرفته شده است.(159)
گرچه مراد از نفاق در این آیات، كفر در دل و اظهار ایمان است، ولى در روایات نفاق، داراى معناى گستردهاى است كه هركس زبان وعملش هماهنگ نباشد، سهمى از نفاق دارد.
در حدیث مىخوانیم: اگر به امانت خیانت كردیم و در گفتار دروغ گفتیم و به وعدههاى خود عمل نكردیم، منافق هستیم گرچه اهل نماز و روزه باشیم.(160)
نفاق، نوعى دروغِ عملى و اعتقادى است و ریاكارى نیز نوعى نفاق است.(161)
------------------------------------------------
159) قاموس و مفردات.
160) سفینةالبحار، ج2، ص605.
161) تفسیر نمونه.
------------------------------------------------
👇👇پيام ها 👇👇
1- ایمان، یك مسئله قلبى است وبه اظهارات انسان بستگى ندارد. «ماهم بمؤمنین»
2- اساس ایمان، ایمان به مبدأ و معاد است. «آمنا باللَّه و بالیوم الآخر»
3- خداوند از درون انسان، آگاه است. «وما هم بمؤمنین»
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه(8)👇 وَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوِمِ الاَْخِرِ وَمَا هُم بِمُؤْمِنِينَ 👇ترجمه👇 وگروهى از مردم كسانى هستند كه مىگویند: به خدا و روز قیامت ایمان آوردهایم، در حالى كه مؤمن نیستند. 👇👇نکته ها👇👇…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه (9)👇
يُخَدِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَمَا يَخْدَعُونَ إِلّا أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ
👇ترجمه👇
(منافقان به پندار خود) با خداوند و مؤمنان نیرنگ مىكنند در حالى كه جز خودشان را فریب نمىدهند، امّا نمىفهمند!
👇👇نکته ها👇👇
«شعور» از ریشهى «شَعر» به معناى مو مىباشد. كسى كه داراى فهم دقیق و موشكافانه باشد، اهل درك و شعور است.
بنابراین منافق گمان مىكند كه دیگران را فریب مىدهد، زیرا درك درست ندارد. «لایشعرون»
مراد از حیله ومكر منافقان با خدا، یا خدعه ونیرنگ آنان با احكام خدا و دین الهى است كه آن را مورد تمسخر و بازیچه قرار مىدهند و یا به معناى فریبكارى نسبت به پیامبر خداست.
یعنى همانگونه كه اطاعت و بیعت با رسولخدا، اطاعت و بیعت با خداست(162) و خدعه با رسولخدا به منزله خدعه با خدا مىباشد كه روشن است این گونه فریبكارى و نیرنگ بازى با دین، خدعه و نیرنگ نسبت به خود است.
چنانكه اگر پزشك، دستور مصرفِ دارویى را بدهد و بیمار به دروغ بگوید كه آنها را مصرف كردهام، به گمان خودش پزشك را فریب داده و در حقیقت خود را فریب داده است كه فریب پزشك، فریب خود است.
برخورد اسلام با منافق، همانند برخورد منافق با اسلام است. او در ظاهر اسلام مىآورد، اسلام نیز او را در ظاهر مسلمان مىشمارد. او در دل ایمان ندارد و كافر است، خداوند نیز در قیامت او را با كافران محشور مىكند.
در روایتى از پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مىخوانیم: ریاكارى، خدعه با خداوند است.(163)
قرآن، بازتاب كار نیك و بد انسان را براى خود او مىداند. چنانكه در این آیه مىفرماید: خدعه با دین، خدعه با خود است نه خدا.
و در جاى دیگر مىفرماید: «اِن أحسنتم أحسنتم لانفسكم و اِن أسأتم فلها»(164) اگر نیكى كنید، به خود نیكى كردهاید و اگر بدى كنید، به خود كردهاید. یا در جاى دیگر مىفرماید: «ولا یَحیق المَكر السیّىء الاّ بَاهلِه»(165) نیرنگ بد، جز سازندهاش را فرا نگیرد.
--------------------------------------------
162) من یطع الرّسول فقد اطاع اللّه» هركس از رسول پیروى كند، قطعاً از خدا پیروى كرده است. نساء، 80. «انّ الّذین یُبایعونك انّما یبایعون اللّه» كسانى كه با تو بیعت كنند، همانا با خدا بیعت نمودهاند. فتح، 1.
163) تفسیر نورالثقلین.
164) اسراء، 7.
165) فاطر، 43.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها 👇👇
1- حیلهگرى، نشانهى نفاق است. «یخادعون اللّه»
2- منافق، همواره در فكر ضربه زدن است. «یخادعون» (كلمه «خدعه» به معناى پنهان كردن امرى و اظهار نمودن امر دیگر، به منظور ضربه زدن است.)(166)
3- آثار نیرنگ، به صاحب نیرنگ بر مىگردد. «وما یَخدعون الاّ انفسهم»
4- منافق، بىشعور است ونمىفهمد كه طرف حساب او خداوندى است كه همهى اسرار درون او را مىداند(167) ودر قیامت نیز از كار او پرده برمىدارد.(168) «وما یشعرون»(169)
5 - خدعه و حیله، نشانهى عقل و شعور نیست. «یخادعون... لایشعرون» در روایات مىخوانیم: عقل واقعى آن است كه توسط آن، انسان خداوند را بندگى نماید.
--------------------------------------------
166) تفسیر راهنما.
167) یعلم خائنة الاعین و ماتخفى الصدور» غافر، 19.
168) یوم تبلى السرائر» طارق، 9.
169) جمله «و ما یشعرون» دو گونه مىتوان معنا كرد: اول آنكه شعور ندارند كه خدا اسرارشان را مىداند و دیگر اینكه شعور ندارند كه در حقیقت به خود ضربه مىزنند.
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه (9)👇
يُخَدِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَمَا يَخْدَعُونَ إِلّا أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ
👇ترجمه👇
(منافقان به پندار خود) با خداوند و مؤمنان نیرنگ مىكنند در حالى كه جز خودشان را فریب نمىدهند، امّا نمىفهمند!
👇👇نکته ها👇👇
«شعور» از ریشهى «شَعر» به معناى مو مىباشد. كسى كه داراى فهم دقیق و موشكافانه باشد، اهل درك و شعور است.
بنابراین منافق گمان مىكند كه دیگران را فریب مىدهد، زیرا درك درست ندارد. «لایشعرون»
مراد از حیله ومكر منافقان با خدا، یا خدعه ونیرنگ آنان با احكام خدا و دین الهى است كه آن را مورد تمسخر و بازیچه قرار مىدهند و یا به معناى فریبكارى نسبت به پیامبر خداست.
یعنى همانگونه كه اطاعت و بیعت با رسولخدا، اطاعت و بیعت با خداست(162) و خدعه با رسولخدا به منزله خدعه با خدا مىباشد كه روشن است این گونه فریبكارى و نیرنگ بازى با دین، خدعه و نیرنگ نسبت به خود است.
چنانكه اگر پزشك، دستور مصرفِ دارویى را بدهد و بیمار به دروغ بگوید كه آنها را مصرف كردهام، به گمان خودش پزشك را فریب داده و در حقیقت خود را فریب داده است كه فریب پزشك، فریب خود است.
برخورد اسلام با منافق، همانند برخورد منافق با اسلام است. او در ظاهر اسلام مىآورد، اسلام نیز او را در ظاهر مسلمان مىشمارد. او در دل ایمان ندارد و كافر است، خداوند نیز در قیامت او را با كافران محشور مىكند.
در روایتى از پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مىخوانیم: ریاكارى، خدعه با خداوند است.(163)
قرآن، بازتاب كار نیك و بد انسان را براى خود او مىداند. چنانكه در این آیه مىفرماید: خدعه با دین، خدعه با خود است نه خدا.
و در جاى دیگر مىفرماید: «اِن أحسنتم أحسنتم لانفسكم و اِن أسأتم فلها»(164) اگر نیكى كنید، به خود نیكى كردهاید و اگر بدى كنید، به خود كردهاید. یا در جاى دیگر مىفرماید: «ولا یَحیق المَكر السیّىء الاّ بَاهلِه»(165) نیرنگ بد، جز سازندهاش را فرا نگیرد.
--------------------------------------------
162) من یطع الرّسول فقد اطاع اللّه» هركس از رسول پیروى كند، قطعاً از خدا پیروى كرده است. نساء، 80. «انّ الّذین یُبایعونك انّما یبایعون اللّه» كسانى كه با تو بیعت كنند، همانا با خدا بیعت نمودهاند. فتح، 1.
163) تفسیر نورالثقلین.
164) اسراء، 7.
165) فاطر، 43.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها 👇👇
1- حیلهگرى، نشانهى نفاق است. «یخادعون اللّه»
2- منافق، همواره در فكر ضربه زدن است. «یخادعون» (كلمه «خدعه» به معناى پنهان كردن امرى و اظهار نمودن امر دیگر، به منظور ضربه زدن است.)(166)
3- آثار نیرنگ، به صاحب نیرنگ بر مىگردد. «وما یَخدعون الاّ انفسهم»
4- منافق، بىشعور است ونمىفهمد كه طرف حساب او خداوندى است كه همهى اسرار درون او را مىداند(167) ودر قیامت نیز از كار او پرده برمىدارد.(168) «وما یشعرون»(169)
5 - خدعه و حیله، نشانهى عقل و شعور نیست. «یخادعون... لایشعرون» در روایات مىخوانیم: عقل واقعى آن است كه توسط آن، انسان خداوند را بندگى نماید.
--------------------------------------------
166) تفسیر راهنما.
167) یعلم خائنة الاعین و ماتخفى الصدور» غافر، 19.
168) یوم تبلى السرائر» طارق، 9.
169) جمله «و ما یشعرون» دو گونه مىتوان معنا كرد: اول آنكه شعور ندارند كه خدا اسرارشان را مىداند و دیگر اینكه شعور ندارند كه در حقیقت به خود ضربه مىزنند.
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه (9)👇 يُخَدِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَمَا يَخْدَعُونَ إِلّا أَنْفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ 👇ترجمه👇 (منافقان به پندار خود) با خداوند و مؤمنان نیرنگ مىكنند در حالى كه جز خودشان را فریب نمىدهند، امّا نمىفهمند!…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(10) 👇
فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ فَزَادَهُمْ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْذِبُونَ
👇ترجمه👇
در دلهاى منافقان، بیمارى است پس خداوند بیمارى آنان را بیافزاید. و براى ایشان عذابى دردناك است، به سزاى آنكه دروغ مىگویند.
👇👇نکته ها 👇👇
بیمارى، گاهى مربوط به جسم است، نظیر آیهى 185 سوره بقره؛ «ومن كان مریضاً» كه درباره احكام روزه بیماران مىباشد. و گاهى مربوط به روح، نظیر این آیه «فى قلوبهم مرض» كه درباره بیمارى نفاق مىباشد.
داستان منافق، به لاشه ومردارى بد بو مىماند كه در مخزن آبى افتاده باشد. هر چه آب در آن بیشتر وارد شود، فسادش بیشتر شده و بوى نامطبوع و آلودگى آن افزایش مىیابد.
نفاق، همچون مردارى است كه اگر در روح و دل انسان باقى بماند، هر آیه وحكمى كه از طرف خداوند نازل شود، به جاى تسلیم شدن در برابر آن، دست به تظاهر و ریاكارى مىزند و یك گام بر نفاق خود مىافزاید.
این روح مریض، تمام افكار و اعمال او را، ریاكارانه و منافقانه مىكند و این نوعى افزایش بیمارى است. «فزادهم اللَّه مرضاً»
شاید جملهى «فزادهم اللَّه مرضاً» نفرین باشد. نظیر «قاتلهم اللَّه» یعنى اكنون كه در دل بیمارى دارند، خدا بیمارى آنان را اضافه كند.
👇👇پيام ها 👇👇
1- نفاق، یك مرض روحى ومنافق بیمار است. همانطور كه بیمار، نه سالم است و نه مرده، منافق هم نه مؤمن است و نه كافر. «فى قلوبهم مرض»
2- اصلِ انسان، دل و روح اوست. «زادهم اللَّه»
(حقّ این بود كه بگوید «فزادها اللَّه مرضاً» یعنى در دل آنان مرض بود، خداوند مرض آنها را زیاد كرد. ولى فرمود: مرض خود آنان را زیاد كرد. پس قلب انسان، به منزله تمام انسان است. زیرا اگر روح وقلب منحرف شود، آثارش در سخن و عمل هویداست.)(170)
3- نفاق، مرضى است كه رشد سرطانى دارد.(171) «زادهم اللَّه مرضاً»
4- زمینههاى عزّت و سقوط را، خود انسان در خود به وجود مىآورد. «لهم عذاب الیم بما كانوا یكذبون»
5 - دروغگویى، از روشهاى متداول منافقان است. «كانوا یَكذبون»
----------------------------------------------
170) تفسیر راهنما.
171) در قرآن، آیاتى را مىخوانیم كه در آن اوصاف پسندیدهاى همچون: علم، هدایت و ایمان، قابل افزایش معرّفى شده است. همانند: «زدنى علماً» طه، 114 و «زادتهم ایمانا» انفال، 2 و «زادهم هدى» محمد، 17. همچنین برخى از امراض و اوصاف ناپسند مانند: رجس، نفرت، ترس و خسارت نیز قابل ازدیاد دانسته شدهاند. همانند: «زادتهم رجساً» توبه، 125 و «زادهم نفوراً» فرقان، 60 و «مازادوكم الاّ خَبالاً» توبه، 47 و «ولا یزید الظالمین الاّ خساراً» اسراء، 82. با توجّه به آیات مذكور، معلوم مىشود كه سنّت خداوند، آزادى دادن به هر دو گروه خیر و شر است. «كلاّ نُمدّ هؤلاء و هؤلاء» اسراء، 20.
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(10) 👇
فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ فَزَادَهُمْ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْذِبُونَ
👇ترجمه👇
در دلهاى منافقان، بیمارى است پس خداوند بیمارى آنان را بیافزاید. و براى ایشان عذابى دردناك است، به سزاى آنكه دروغ مىگویند.
👇👇نکته ها 👇👇
بیمارى، گاهى مربوط به جسم است، نظیر آیهى 185 سوره بقره؛ «ومن كان مریضاً» كه درباره احكام روزه بیماران مىباشد. و گاهى مربوط به روح، نظیر این آیه «فى قلوبهم مرض» كه درباره بیمارى نفاق مىباشد.
داستان منافق، به لاشه ومردارى بد بو مىماند كه در مخزن آبى افتاده باشد. هر چه آب در آن بیشتر وارد شود، فسادش بیشتر شده و بوى نامطبوع و آلودگى آن افزایش مىیابد.
نفاق، همچون مردارى است كه اگر در روح و دل انسان باقى بماند، هر آیه وحكمى كه از طرف خداوند نازل شود، به جاى تسلیم شدن در برابر آن، دست به تظاهر و ریاكارى مىزند و یك گام بر نفاق خود مىافزاید.
این روح مریض، تمام افكار و اعمال او را، ریاكارانه و منافقانه مىكند و این نوعى افزایش بیمارى است. «فزادهم اللَّه مرضاً»
شاید جملهى «فزادهم اللَّه مرضاً» نفرین باشد. نظیر «قاتلهم اللَّه» یعنى اكنون كه در دل بیمارى دارند، خدا بیمارى آنان را اضافه كند.
👇👇پيام ها 👇👇
1- نفاق، یك مرض روحى ومنافق بیمار است. همانطور كه بیمار، نه سالم است و نه مرده، منافق هم نه مؤمن است و نه كافر. «فى قلوبهم مرض»
2- اصلِ انسان، دل و روح اوست. «زادهم اللَّه»
(حقّ این بود كه بگوید «فزادها اللَّه مرضاً» یعنى در دل آنان مرض بود، خداوند مرض آنها را زیاد كرد. ولى فرمود: مرض خود آنان را زیاد كرد. پس قلب انسان، به منزله تمام انسان است. زیرا اگر روح وقلب منحرف شود، آثارش در سخن و عمل هویداست.)(170)
3- نفاق، مرضى است كه رشد سرطانى دارد.(171) «زادهم اللَّه مرضاً»
4- زمینههاى عزّت و سقوط را، خود انسان در خود به وجود مىآورد. «لهم عذاب الیم بما كانوا یكذبون»
5 - دروغگویى، از روشهاى متداول منافقان است. «كانوا یَكذبون»
----------------------------------------------
170) تفسیر راهنما.
171) در قرآن، آیاتى را مىخوانیم كه در آن اوصاف پسندیدهاى همچون: علم، هدایت و ایمان، قابل افزایش معرّفى شده است. همانند: «زدنى علماً» طه، 114 و «زادتهم ایمانا» انفال، 2 و «زادهم هدى» محمد، 17. همچنین برخى از امراض و اوصاف ناپسند مانند: رجس، نفرت، ترس و خسارت نیز قابل ازدیاد دانسته شدهاند. همانند: «زادتهم رجساً» توبه، 125 و «زادهم نفوراً» فرقان، 60 و «مازادوكم الاّ خَبالاً» توبه، 47 و «ولا یزید الظالمین الاّ خساراً» اسراء، 82. با توجّه به آیات مذكور، معلوم مىشود كه سنّت خداوند، آزادى دادن به هر دو گروه خیر و شر است. «كلاّ نُمدّ هؤلاء و هؤلاء» اسراء، 20.
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه(10) 👇 فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ فَزَادَهُمْ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْذِبُونَ 👇ترجمه👇 در دلهاى منافقان، بیمارى است پس خداوند بیمارى آنان را بیافزاید. و براى ایشان عذابى دردناك است، به سزاى…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(11)👇
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ
👇ترجمه👇
هرگاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمین فساد نكنید، می گویند: همانا ما اصلاحگریم.
👇👇پيام ها👇👇
1- گرچه منافقان پندپذیر و نصیحت خواه نیستند، ولى بهتر است با آنها سخن گفت و نهى از منكر كرد. «قیل لهم»
2- نفاق، عامل فساد است. «لا تفسدوا فى الارض»
3- منافق چند چهره بودن خود را مردمدارى واصلاحطلبى مىداند. «انمّا نحن مصلحون»
4- منافق، فقط خود را اصلاحطلب معرّفى می كند. «انّما نحن مصلحون» (ممكن است كسى در حدّ اعلاى بیمارى روحى باشد، ولى خیال كند كه سالم است.)
5 - منافق با ستایش نابجا از خود، در صدد تحمیق مردم و توجیه خلافكارىهاى خویش است. «انّما نحن مصلحون»
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(11)👇
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ
👇ترجمه👇
هرگاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمین فساد نكنید، می گویند: همانا ما اصلاحگریم.
👇👇پيام ها👇👇
1- گرچه منافقان پندپذیر و نصیحت خواه نیستند، ولى بهتر است با آنها سخن گفت و نهى از منكر كرد. «قیل لهم»
2- نفاق، عامل فساد است. «لا تفسدوا فى الارض»
3- منافق چند چهره بودن خود را مردمدارى واصلاحطلبى مىداند. «انمّا نحن مصلحون»
4- منافق، فقط خود را اصلاحطلب معرّفى می كند. «انّما نحن مصلحون» (ممكن است كسى در حدّ اعلاى بیمارى روحى باشد، ولى خیال كند كه سالم است.)
5 - منافق با ستایش نابجا از خود، در صدد تحمیق مردم و توجیه خلافكارىهاى خویش است. «انّما نحن مصلحون»
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه(11)👇 وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُواْ فِى الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ 👇ترجمه👇 هرگاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمین فساد نكنید، می گویند: همانا ما اصلاحگریم. 👇👇پيام ها👇👇 1- گرچه منافقان پندپذیر…
#تفسیر_قرآن
👈سوره بقره
👇آيه (12)👇
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمِفْسِدُونَ وَلَكِن لَّا يَشْعُرُونَ
👇ترجمه👇
آگاه باشید! همانا آنان خود اهل فسادند، ولى نمىفهمند.
👇👇نکته ها👇👇
در یك بررسى اجمالى از آیات قرآن در مىیابیم كه نفاق، آثار و عوارض بدى در روح، روان، رفتار و كردار شخص منافق ایجاد مىكند كه او را در دنیا و قیامت گرفتار مىسازد. قرآن در وصف آنها مىفرماید:
* دچار فقدان شعور واقعى مىشوند.(172)
* اندیشه و فهم نمىكنند.(173)
* دچار حیرت و سرگردانى مىشوند.(174)
* چون اعتقاد قلبى صحیحى ندارند، وحشت واضطراب(175) و عذابى دردناك دارند.(176)
--------------------------------------------
172) لایشعرون» بقره، 12 ؛ «همالسفهاء» بقره، 13.
173) لایفقهون» توبه، 87 ؛ «لایعلمون» بقره، 13.
174) یعمهون» بقره، 15، «لایبصرون» بقره، 17.
175) حذر الموت» بقره، 19.
176) ولهم عذاب الیم» بقره، 10
--------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- مسلمانان باید به ترفند وشعارهاى به ظاهر زیباى منافقان، آگاه شوند. «الا»
2- بلندپروازى و خیالپردازى مغرورانهى منافق، باید شكسته شود. «انّهم هم المفسدون»
3- منافقان دائماً در حال فساد هستند. «المفسدون»
4- زرنگى اگر در مسیر حقّ نباشد، بىشعورى است. «لا یشعرون»
👉@doolate_zohor
👈سوره بقره
👇آيه (12)👇
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمِفْسِدُونَ وَلَكِن لَّا يَشْعُرُونَ
👇ترجمه👇
آگاه باشید! همانا آنان خود اهل فسادند، ولى نمىفهمند.
👇👇نکته ها👇👇
در یك بررسى اجمالى از آیات قرآن در مىیابیم كه نفاق، آثار و عوارض بدى در روح، روان، رفتار و كردار شخص منافق ایجاد مىكند كه او را در دنیا و قیامت گرفتار مىسازد. قرآن در وصف آنها مىفرماید:
* دچار فقدان شعور واقعى مىشوند.(172)
* اندیشه و فهم نمىكنند.(173)
* دچار حیرت و سرگردانى مىشوند.(174)
* چون اعتقاد قلبى صحیحى ندارند، وحشت واضطراب(175) و عذابى دردناك دارند.(176)
--------------------------------------------
172) لایشعرون» بقره، 12 ؛ «همالسفهاء» بقره، 13.
173) لایفقهون» توبه، 87 ؛ «لایعلمون» بقره، 13.
174) یعمهون» بقره، 15، «لایبصرون» بقره، 17.
175) حذر الموت» بقره، 19.
176) ولهم عذاب الیم» بقره، 10
--------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- مسلمانان باید به ترفند وشعارهاى به ظاهر زیباى منافقان، آگاه شوند. «الا»
2- بلندپروازى و خیالپردازى مغرورانهى منافق، باید شكسته شود. «انّهم هم المفسدون»
3- منافقان دائماً در حال فساد هستند. «المفسدون»
4- زرنگى اگر در مسیر حقّ نباشد، بىشعورى است. «لا یشعرون»
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈سوره بقره 👇آيه (12)👇 أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمِفْسِدُونَ وَلَكِن لَّا يَشْعُرُونَ 👇ترجمه👇 آگاه باشید! همانا آنان خود اهل فسادند، ولى نمىفهمند. 👇👇نکته ها👇👇 در یك بررسى اجمالى از آیات قرآن در مىیابیم كه نفاق، آثار و عوارض بدى در روح،…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(13) 👇
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ كَمَآ ءَامَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَآ ءَامَنَ السُّفَهَآءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهآءُ وَلَكِن لَّا يَعْلَمُونَ
👇ترجمه👇
وچون به آنان گفته شود، شما نیز همانگونه كه (سایر) مردم ایمان آورده اند ایمان آورید، (آنها با تكبّر وغرور) گویند: آیا ما نیز همانند سادهاندیشان و سبك مغزان، ایمان بیاوریم؟! آگاه باشید! آنان خود بی خردند، ولى نمی دانند.
👇👇پيام ها👇👇
1- ارشاد و دعوت اولیاى خدا، در منافقان بی اثر است.«قیل...أنؤمن»
2- منافقان، روحیّه امتیاز طلبى و خود برتربینى دارند.«انؤمن»
3- تحقیر مؤمنان، از شیوه هاى منافقان است. «كما آمن السفهاء»
(ایمان داشتن و تسلیم خدا بودن، در نظر منافقان سبك مغزى است.)
4- مسلمانان باید هوشیار باشند تا فریب ظواهر را نخورند.«الا»
5 - در فرهنگ قرآن، تسلیم حقّ نشدن، سفاهت است.«انّهم هم السفهاء»
6- باید غرور متكبرانه منافق، شكسته وبا آن مقابله به مثل شود. «انّهمهمالسفهاء»
7- افشاى چهره دروغین منافق، براى جامعه اسلامى ضرورى است. «همالسفهاء»
8 - بدتر و دردآورتر از هر دردى، جهل به آن درد است. «لكن لا یعلمون»
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(13) 👇
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ كَمَآ ءَامَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَآ ءَامَنَ السُّفَهَآءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهآءُ وَلَكِن لَّا يَعْلَمُونَ
👇ترجمه👇
وچون به آنان گفته شود، شما نیز همانگونه كه (سایر) مردم ایمان آورده اند ایمان آورید، (آنها با تكبّر وغرور) گویند: آیا ما نیز همانند سادهاندیشان و سبك مغزان، ایمان بیاوریم؟! آگاه باشید! آنان خود بی خردند، ولى نمی دانند.
👇👇پيام ها👇👇
1- ارشاد و دعوت اولیاى خدا، در منافقان بی اثر است.«قیل...أنؤمن»
2- منافقان، روحیّه امتیاز طلبى و خود برتربینى دارند.«انؤمن»
3- تحقیر مؤمنان، از شیوه هاى منافقان است. «كما آمن السفهاء»
(ایمان داشتن و تسلیم خدا بودن، در نظر منافقان سبك مغزى است.)
4- مسلمانان باید هوشیار باشند تا فریب ظواهر را نخورند.«الا»
5 - در فرهنگ قرآن، تسلیم حقّ نشدن، سفاهت است.«انّهم هم السفهاء»
6- باید غرور متكبرانه منافق، شكسته وبا آن مقابله به مثل شود. «انّهمهمالسفهاء»
7- افشاى چهره دروغین منافق، براى جامعه اسلامى ضرورى است. «همالسفهاء»
8 - بدتر و دردآورتر از هر دردى، جهل به آن درد است. «لكن لا یعلمون»
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه(13) 👇 وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ ءَامِنُواْ كَمَآ ءَامَنَ النَّاسُ قَالُواْ أَنُؤْمِنُ كَمَآ ءَامَنَ السُّفَهَآءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهآءُ وَلَكِن لَّا يَعْلَمُونَ 👇ترجمه👇 وچون به آنان گفته شود، شما نیز همانگونه كه (سایر)…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(14)👇
وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ
👇ترجمه👇
وچون با اهل ایمان ملاقات كنند گویند: ما (نیز همانند شما) ایمان آوردهایم. ولى هرگاه با (همفكران) شیطان صفت خود خلوت كنند، مىگویند: ما با شما هستیم، ما فقط (اهل ایمان را) مسخره می كنیم.
👇👇نکته ها👇👇
«شیطان» از «شَطَن» به معناى دور شده از خیر است كه به هركس القاى انحراف كند، اطلاق شده وبه انسانهاى بدكار و دور از حقّ نیز گفته مىشود. [183]
--------------------------------------------
183) مفردات راغب.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- منافق، نان را به نرخ روز می خورد. «قالوا آمنا... قالوا انّا معكم»
2- به هر اظهار ایمان، نباید اعتماد قطعى كرد و باید مواظب عوامل نفوذى بود. «قالوا آمنّا»
3- منافق، شهامتِ صداقت ندارد واز مؤمنان ترس و هراس دارد. «خَلَوا»
تماس وارتباط منافقان با مؤمنان، آشكار وعلنى است ولى تماس آنان با كفّار یا سران و رهبران خود، سرّى و محرمانه، در نهان و خلوت صورت می گیرد.
4- دوستان منافقان، شیطان صفت هستند. «شیاطینهم»
5 - كفّار و منافقان با همدیگر ارتباط تشكیلاتى دارند و منافقان از آنان خطّ فكرى می گیرند. «شیاطینهم»
6- اظهار ایمان از سوى منافق موقتى است، ولى كفر او پایدار و ثابت است. «آمنّا، انّا معكم» (ایمان، با جملهى فعلیه وكفر با جملهى اسمیّه آمده وجمله اسمیّه نشانهى دوام و ثبوت است.)
7- منافقان با كافران نه تنها همفكرند بلكه كمك كارهم نیز هستند.«انّا معكم» (كلمه «مع»، در جایى بكار می رود كه علاوه بر همفكرى، همكارى نیز باشد.)
8 - منافقان، مؤمنان را به استهزا می گیرند. «انّما نحن مستهزؤن»
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(14)👇
وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ
👇ترجمه👇
وچون با اهل ایمان ملاقات كنند گویند: ما (نیز همانند شما) ایمان آوردهایم. ولى هرگاه با (همفكران) شیطان صفت خود خلوت كنند، مىگویند: ما با شما هستیم، ما فقط (اهل ایمان را) مسخره می كنیم.
👇👇نکته ها👇👇
«شیطان» از «شَطَن» به معناى دور شده از خیر است كه به هركس القاى انحراف كند، اطلاق شده وبه انسانهاى بدكار و دور از حقّ نیز گفته مىشود. [183]
--------------------------------------------
183) مفردات راغب.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- منافق، نان را به نرخ روز می خورد. «قالوا آمنا... قالوا انّا معكم»
2- به هر اظهار ایمان، نباید اعتماد قطعى كرد و باید مواظب عوامل نفوذى بود. «قالوا آمنّا»
3- منافق، شهامتِ صداقت ندارد واز مؤمنان ترس و هراس دارد. «خَلَوا»
تماس وارتباط منافقان با مؤمنان، آشكار وعلنى است ولى تماس آنان با كفّار یا سران و رهبران خود، سرّى و محرمانه، در نهان و خلوت صورت می گیرد.
4- دوستان منافقان، شیطان صفت هستند. «شیاطینهم»
5 - كفّار و منافقان با همدیگر ارتباط تشكیلاتى دارند و منافقان از آنان خطّ فكرى می گیرند. «شیاطینهم»
6- اظهار ایمان از سوى منافق موقتى است، ولى كفر او پایدار و ثابت است. «آمنّا، انّا معكم» (ایمان، با جملهى فعلیه وكفر با جملهى اسمیّه آمده وجمله اسمیّه نشانهى دوام و ثبوت است.)
7- منافقان با كافران نه تنها همفكرند بلكه كمك كارهم نیز هستند.«انّا معكم» (كلمه «مع»، در جایى بكار می رود كه علاوه بر همفكرى، همكارى نیز باشد.)
8 - منافقان، مؤمنان را به استهزا می گیرند. «انّما نحن مستهزؤن»
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه(14)👇 وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ ءَامَنُواْ قَالُواْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ إِلَى شَيَطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ 👇ترجمه👇 وچون با اهل ایمان ملاقات كنند گویند: ما (نیز همانند شما)…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه (15)👇
اللَّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِى طُغْينِهِمْ يَعْمَهُونَ
👇ترجمه👇
خداوند آنان را به استهزا مىگیرد و آنان را در طغیانشان مهلت مىدهد تا سرگردان شوند.
👇👇نکته ها👇👇
كلمه «یَعمهون» از «عَمَه» مثل «عَمى» مىباشد، لكن «عمى» كورى ظاهرى را گویند و «عمه» كورى باطنى است. [184]
امام رضا علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: خداوند، اهل مكر و خدعه و استهزا نیست، لكن جزاى مكر و استهزاى آنان را میدهد. [185]
همچنان كه آنان را در طغیان و سركشى خودشان، رها می كند تا سر درگم و غرق شوند. و چه سزایى سختتر از قساوت قلب و تسلّط شیطان و وسوسه هاى او، میل به گناه و بی رغبتى به عبادت، همراهى و همكارى با افراد نا اهل و سرگرمى به دنیا و غفلت از حقّ كه منافقان بدان گرفتار می آیند.
منافقان، دوگانه رفتار می كنند و لذا با آنها نیز دو گونه برخورد می شود؛ در دنیا احكام مسلمانان را دارند و در آخرت كیفر كفّار را میبینند.
---------------------------------------------
184) تفسیر كشّاف.
185) تفسیر نورالثقلین، ج1، ص30.
---------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- كیفرهاى الهى، متناسب با گناهان است. در برابر «انّما نحن مستهزؤن»، «اللَّه یستهزئ بهم» آمده است.
2- منافقان با خدا طرفند، نه با مؤمنان. (آنها مؤمنان را مسخره می كنند، ولى خدا به حمایت آمده و پاسخ مسخره آنان را خودش می دهد.) «اللَّه یستهزئ بهم»
3- استهزا، اگر به عنوان پاسخ باشد مانعى ندارد. نظیر تكبّر در مقابل متكبّر. «اللَّه یستهزئ بهم»
4- از مهلت دادن وزیاده بخشىهاى خداوند، نباید مغرور شد. «یمدّهم فى طغیانهم»
5 - سركشى و طغیان، زمینهاى براى سر درگمی هاست. «فى طغیانهم یعمهون»
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه (15)👇
اللَّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِى طُغْينِهِمْ يَعْمَهُونَ
👇ترجمه👇
خداوند آنان را به استهزا مىگیرد و آنان را در طغیانشان مهلت مىدهد تا سرگردان شوند.
👇👇نکته ها👇👇
كلمه «یَعمهون» از «عَمَه» مثل «عَمى» مىباشد، لكن «عمى» كورى ظاهرى را گویند و «عمه» كورى باطنى است. [184]
امام رضا علیه السلام در تفسیر این آیه می فرماید: خداوند، اهل مكر و خدعه و استهزا نیست، لكن جزاى مكر و استهزاى آنان را میدهد. [185]
همچنان كه آنان را در طغیان و سركشى خودشان، رها می كند تا سر درگم و غرق شوند. و چه سزایى سختتر از قساوت قلب و تسلّط شیطان و وسوسه هاى او، میل به گناه و بی رغبتى به عبادت، همراهى و همكارى با افراد نا اهل و سرگرمى به دنیا و غفلت از حقّ كه منافقان بدان گرفتار می آیند.
منافقان، دوگانه رفتار می كنند و لذا با آنها نیز دو گونه برخورد می شود؛ در دنیا احكام مسلمانان را دارند و در آخرت كیفر كفّار را میبینند.
---------------------------------------------
184) تفسیر كشّاف.
185) تفسیر نورالثقلین، ج1، ص30.
---------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- كیفرهاى الهى، متناسب با گناهان است. در برابر «انّما نحن مستهزؤن»، «اللَّه یستهزئ بهم» آمده است.
2- منافقان با خدا طرفند، نه با مؤمنان. (آنها مؤمنان را مسخره می كنند، ولى خدا به حمایت آمده و پاسخ مسخره آنان را خودش می دهد.) «اللَّه یستهزئ بهم»
3- استهزا، اگر به عنوان پاسخ باشد مانعى ندارد. نظیر تكبّر در مقابل متكبّر. «اللَّه یستهزئ بهم»
4- از مهلت دادن وزیاده بخشىهاى خداوند، نباید مغرور شد. «یمدّهم فى طغیانهم»
5 - سركشى و طغیان، زمینهاى براى سر درگمی هاست. «فى طغیانهم یعمهون»
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه (15)👇 اللَّهُ يَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِى طُغْينِهِمْ يَعْمَهُونَ 👇ترجمه👇 خداوند آنان را به استهزا مىگیرد و آنان را در طغیانشان مهلت مىدهد تا سرگردان شوند. 👇👇نکته ها👇👇 كلمه «یَعمهون» از «عَمَه» مثل «عَمى»…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(16)👇
أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجرَتُهُمْ وَ مَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ
👇ترجمه👇
آنان كسانى هستند كه به بهاى (از دستدادن) هدایت، خریدار ضلالت و گمراهى شدند. امّا این داد وستد، سودشان نبخشید و در شمارِ هدایت یافتگان در نیامدند. (ویا به اهداف خود راهى نیافتند.)
👇👇نکته ها👇👇
منافقان، صاحب هدایتى نبودند كه آنرا از دست بدهند. پس شاید مراد آیه این است كه زمینه هاى فطرى و عوامل هدایت را از دست دادند. همچنان كه در آیات دیگر می خوانیم: «اشتروا الكفر بالایمان» [186] گروهى ایمان را با كفر معامله كردند.
و یا «اشتروا الحیوة الدّنیا بالاخرة » [187]
آخرت را با زندگى دنیوى معامله نمودند. ویا «والعذاب بالمغفرة» [188] آمرزش و عفو الهى را با قهر و عذاب او معامله نمودند.
یعنى استعداد ایمان و دریافت پاداش و مغفرت را با اعمال خود از بین بردند.
عاقبت، نور الهى دود شد فطرت حق جوى او، نمرود شد
--------------------------------------------
186) آلعمران، 177.
187) بقره، 86.
188) بقره، 175.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- منافق، سود و زیان خود را نمی شناسد ولذا هدایت را با ضلالت معامله می كند. «اشتروا الضلالة بالهدى»
2- انسان، آزاد و انتخابگر است. چون داد و ستد، نیاز به اراده وتصمیم دارد. «اشتروا الضلالة...»
3- دنیا همچون بازار است و مردمان، معاملهگر و مورد معامله، اعمال و انتخاب هاى ماست. «اشتروا... فما ربحت تجارتهم»
4- عاقبتِ مؤمن، هدایت؛ «على هدىً من ربّهم» و سرانجام منافق، انحراف است. «ما كانوا مهتدین»
5 - منافقان به اهداف خود راهى نمی یابند. «ما كانوا مهتدین» وبا توجّه به آیات بعد.
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(16)👇
أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجرَتُهُمْ وَ مَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ
👇ترجمه👇
آنان كسانى هستند كه به بهاى (از دستدادن) هدایت، خریدار ضلالت و گمراهى شدند. امّا این داد وستد، سودشان نبخشید و در شمارِ هدایت یافتگان در نیامدند. (ویا به اهداف خود راهى نیافتند.)
👇👇نکته ها👇👇
منافقان، صاحب هدایتى نبودند كه آنرا از دست بدهند. پس شاید مراد آیه این است كه زمینه هاى فطرى و عوامل هدایت را از دست دادند. همچنان كه در آیات دیگر می خوانیم: «اشتروا الكفر بالایمان» [186] گروهى ایمان را با كفر معامله كردند.
و یا «اشتروا الحیوة الدّنیا بالاخرة » [187]
آخرت را با زندگى دنیوى معامله نمودند. ویا «والعذاب بالمغفرة» [188] آمرزش و عفو الهى را با قهر و عذاب او معامله نمودند.
یعنى استعداد ایمان و دریافت پاداش و مغفرت را با اعمال خود از بین بردند.
عاقبت، نور الهى دود شد فطرت حق جوى او، نمرود شد
--------------------------------------------
186) آلعمران، 177.
187) بقره، 86.
188) بقره، 175.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- منافق، سود و زیان خود را نمی شناسد ولذا هدایت را با ضلالت معامله می كند. «اشتروا الضلالة بالهدى»
2- انسان، آزاد و انتخابگر است. چون داد و ستد، نیاز به اراده وتصمیم دارد. «اشتروا الضلالة...»
3- دنیا همچون بازار است و مردمان، معاملهگر و مورد معامله، اعمال و انتخاب هاى ماست. «اشتروا... فما ربحت تجارتهم»
4- عاقبتِ مؤمن، هدایت؛ «على هدىً من ربّهم» و سرانجام منافق، انحراف است. «ما كانوا مهتدین»
5 - منافقان به اهداف خود راهى نمی یابند. «ما كانوا مهتدین» وبا توجّه به آیات بعد.
👉@doolate_zohor
دولت ظهور
#تفسیر_قرآن 👈👈سوره بقره 👇آيه(16)👇 أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجرَتُهُمْ وَ مَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ 👇ترجمه👇 آنان كسانى هستند كه به بهاى (از دستدادن) هدایت، خریدار ضلالت و گمراهى شدند. امّا این داد وستد،…
#تفسیر_قرآن
👈👈سوره بقره
👇آيه(17)👇
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّآ أَضَآءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِى ظُلُمَتٍ لَّا يُبْصِرُونَ
👇ترجمه 👇
مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن كسى است كه آتشى افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنایى و نورشان را ببرد و آنان را در تاریكىهایى كه (هیچ) نمىبینند، رهایشان كند.
👇👇نکته ها 👇👇
مثال، براى تفهیم مطلب به مردم، نقش مؤثّرى دارد.
مسائل معقول را محسوس و بدینوسیله راه را نزدیك وعمومى می كند، درجه اطمینان را بالا می برد ولجوجان را خاموش می سازد.
در قرآن مثالهاى فراوانى آمده است از جمله:
مثال حقّ، به آب و باطل به كفِ روى آب. [189]
مثال حقّ به شجره ى طیّبه و باطل به شجرهى خبیثه. [190]
تشبیه اعمال كفّار به خاكسترى در برابر تندباد. [191]
ویا تشبیه كارهاى آنان، به سراب. [192]
تشبیه بتها و طاغوتها به خانه عنكبوت. [193]
تمثیل دانشمند بی عمل به الاغى كه كتاب حمل می كند. [194]
وتمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادرى كه مرده است. [195]
این آیه نیز در مقام تشبیهِ مجموعه اى از روحیّات وحالاتِ منافقان است.
آنان، نار می افروزند، ولى خداوند نورش را می برد و دود و خاكستر و تاریكى براى آنان باقى می گذارد.
امام رضا علیه السلام فرمودند: معناى آیه «تركهم فى ظلمات...» آن است كه خداوند آنان را به حال خود رها مىكند. [196]
--------------------------------------------
189) رعد، 17.
190) ابراهیم، 26.
191) ابراهیم، 18.
192) نور، 39.
193) عنكبوت، 41.
194) جمعه، 5.
195) حجرات، 12.
196) تفسیر نورالثقلین.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- منافق براى رسیدن به نور، از نار (آتش) استفاده می كند كه خاكستر و دود و سوزش نیز دارد. «استوقد ناراً»
2- نور اسلام عالم گیر است، ولى نورى كه منافقان در سایه ى آن تظاهر به اسلام می كنند، در شعاعى كمتر و روشنایى آن ناپایدار است. «أضاءت ما حوله»
3- اسلام نور و كفر تاریكى است. «ذهب اللّه بنورهم وتركهم فى ظلمات»
4- كسى كه از یك نور بهره مند نشود، در ظلمات متعدّد باقى می ماند. «بنورهم... فى ظلمات» (كلمه «نور» مفرد و كلمه «ظلمات» جمع است.)
5 - نقشه ها وتوطئه هاى منافقان، به اراده الهى ناتمام می ماند. «ذهب اللّه بنورهم»
6- طرف مقابل منافقان، خداوند است. «ذهب اللّه بنورهم»
7- عاقبت و آینده ى منافقان، تاریك است. «فى ظلمات»
8 - منافقان دچار وحشت و اضطراب، ودر تصمیم گیری هاى دراز مدّت، سردرگم هستند. «فى ظلمات لا یبصرون»
9- گاهى در آغاز، ایمان واقعى است، ولى كم كم انسان به انحراف گرایش پیدا نموده و منافق می شود. (كلمه «نورهم» در این آیه و جمله «لایرجعون» در آیه بعد نشان می دهد كه آنان نورى داشتند، ولى به سوى آن نور برنگشتند.)
👉@doolate_zohor
👈👈سوره بقره
👇آيه(17)👇
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّآ أَضَآءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِى ظُلُمَتٍ لَّا يُبْصِرُونَ
👇ترجمه 👇
مَثل آنان (منافقان)، مَثل آن كسى است كه آتشى افروخته، پس چون آتش اطراف خود را روشن ساخت، خداوند روشنایى و نورشان را ببرد و آنان را در تاریكىهایى كه (هیچ) نمىبینند، رهایشان كند.
👇👇نکته ها 👇👇
مثال، براى تفهیم مطلب به مردم، نقش مؤثّرى دارد.
مسائل معقول را محسوس و بدینوسیله راه را نزدیك وعمومى می كند، درجه اطمینان را بالا می برد ولجوجان را خاموش می سازد.
در قرآن مثالهاى فراوانى آمده است از جمله:
مثال حقّ، به آب و باطل به كفِ روى آب. [189]
مثال حقّ به شجره ى طیّبه و باطل به شجرهى خبیثه. [190]
تشبیه اعمال كفّار به خاكسترى در برابر تندباد. [191]
ویا تشبیه كارهاى آنان، به سراب. [192]
تشبیه بتها و طاغوتها به خانه عنكبوت. [193]
تمثیل دانشمند بی عمل به الاغى كه كتاب حمل می كند. [194]
وتمثیل غیبت، به خوردن گوشت برادرى كه مرده است. [195]
این آیه نیز در مقام تشبیهِ مجموعه اى از روحیّات وحالاتِ منافقان است.
آنان، نار می افروزند، ولى خداوند نورش را می برد و دود و خاكستر و تاریكى براى آنان باقى می گذارد.
امام رضا علیه السلام فرمودند: معناى آیه «تركهم فى ظلمات...» آن است كه خداوند آنان را به حال خود رها مىكند. [196]
--------------------------------------------
189) رعد، 17.
190) ابراهیم، 26.
191) ابراهیم، 18.
192) نور، 39.
193) عنكبوت، 41.
194) جمعه، 5.
195) حجرات، 12.
196) تفسیر نورالثقلین.
--------------------------------------------
👇👇پيام ها👇👇
1- منافق براى رسیدن به نور، از نار (آتش) استفاده می كند كه خاكستر و دود و سوزش نیز دارد. «استوقد ناراً»
2- نور اسلام عالم گیر است، ولى نورى كه منافقان در سایه ى آن تظاهر به اسلام می كنند، در شعاعى كمتر و روشنایى آن ناپایدار است. «أضاءت ما حوله»
3- اسلام نور و كفر تاریكى است. «ذهب اللّه بنورهم وتركهم فى ظلمات»
4- كسى كه از یك نور بهره مند نشود، در ظلمات متعدّد باقى می ماند. «بنورهم... فى ظلمات» (كلمه «نور» مفرد و كلمه «ظلمات» جمع است.)
5 - نقشه ها وتوطئه هاى منافقان، به اراده الهى ناتمام می ماند. «ذهب اللّه بنورهم»
6- طرف مقابل منافقان، خداوند است. «ذهب اللّه بنورهم»
7- عاقبت و آینده ى منافقان، تاریك است. «فى ظلمات»
8 - منافقان دچار وحشت و اضطراب، ودر تصمیم گیری هاى دراز مدّت، سردرگم هستند. «فى ظلمات لا یبصرون»
9- گاهى در آغاز، ایمان واقعى است، ولى كم كم انسان به انحراف گرایش پیدا نموده و منافق می شود. (كلمه «نورهم» در این آیه و جمله «لایرجعون» در آیه بعد نشان می دهد كه آنان نورى داشتند، ولى به سوى آن نور برنگشتند.)
👉@doolate_zohor