💌 دخترونه حرم امام رضا علیه‌السلام
3.98K subscribers
13.1K photos
2.99K videos
351 files
1.77K links
خوش اومدین به
🎀 #دخترونه‌ ترین کانال رسمی امام رضایی
🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸🍃
🌸
معاونت تبلیغات اسلامی آستان قدس رضوی 🕊

🌱 کپی آزاد

صفحه ما در اینستاگرام👇
www.instagram.com/dokhtar_razavi/
آدرس‌های دیگر👇
https://www.haram8.ir/dokhtar_razavi/
Download Telegram
💌 #چهارشنبه‌های_امام_رضایی

تمام سفر، به یادش بودم...
همان روز که توی صحن انقـلاب
اشک‌هایم بند نمی‌آمد...
دلم کربلا می‌خواست و
با شنیدن نوحه آن زائر
دلتنگی‌ام بیشتر شده بود...


داشتم گریه می‌کردم که
به سختی، نشست کنارم و گفت:
دخترم بلدی این زیارتنامه را بخوانی؟
گفتم: کدام...؟
گفت: زیارت عاشورا... چشم‌هایم خوب نمی‌بیند...😢

🔆 چهره‌ای نورانی داشت و
با آن قامت خمیده و عصای چوبی،
خودش را رسانده به حرم

زیارتنامه را که خواندم و
همراهم زمزمه کرد
دستش را برد بالا و
💚 با تمام قلب گفت:
الهی کربلا قسمتت شود...


چند هفته بعد، توی مسیر کربلا،
دعای آن مادربزرگ
هنــوز توی گوشم بود...
من به آن زائر مهربانی کردم و
چه زود، نگاه مهربان امـام رضا(ع)
شامل حالم شد... 😇🌿


اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃



📷 ج.بهنام
♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
💌 #خاطره_دخترونه‌ای‌ها

برای شهـ ـادت امام رضا(ع)
از اصفهان همراه خانواده آمده بودم حرم؛
📱 بعد زیارت، تلفن همراهم
شارژ برقی نداشت...

💚 به کمک خادم‌های مهربان حرم
رفتم و پریز برق پیدا کردم...
رواق امام خمینی(ره)
کنار ستون،
کنار پریز نشستم تا شارژ شود

بعد از چند دقیقه
🎀 یک دختر خانم، همراه با مادرش
دنبال شارژر می‌گشتند که وقتی
پیدا نکردند، دختر
مثل من به ستون تکیه داد
تا مادرش برود زیارت و برگردد


من از او پرسیدم چند ساله هستی؟
😌 گفت: هجده ساله هستم
😇 من هم گفتم هفده ساله هستم
او گفت که تربت حیدریه زندگی می‌کند

💕 و از همان موقع با هم دوست شدیم...
بعد با همدیگه رفتیم زیارت کردیم و
توی رواق ها راه رفتیم و
صحبت کردیم...
خیلی خوب بود...
امیدوارم که هرجا هست،
تنش سالم و سلامت و زیر سایه آقا باشه 😍


🌸🌸 خاطره از: مرضیه عباسی از استان اصفهان شهرستان زرین شهر


#السلام_علیک_یا_امام_الرئوف


📷 م.انتظاری
♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
#چهارشنبه‌های_امام_رضایی
💌 #چهارشنبه‌های_امام_رضایی


از اول اردو
خانم هاشمی به همه‌مان گفت
اینجا همه با هم می‌رویم زیارت و
همه با هم برمی‌گردیم...
این، قانون اردوی ماست!

برای همین،
تا آن روز، هیچ‌کس جدا از بقیه
جایی نمی‌رفت و همه‌مان
🌿 توی حرم، با هم بودیم...


اما آن روز، نماز صحن که تمام شد،
💚💜 فاطمه‌زهرا و گلناز و سمیرا و حانیه،
از خانم هاشمی اجازه گرفتند و
یکهو غیبشان زد!
عجیب بود...
آنها که بدون من جایی نمی‌رفتند...😑


با گروه، کنار صحن نشسته بودیم و
آمده‌ی رفتن به محل اسکان،
که چهارتاییشان رسیدند...
بعد با گفتنِ
🎉 «تولدت مبارک»
همه‌ی ماجرا معلوم شد...😃


یک قرآن خوشرنگ و جانماز قشنگ،
هدیه‌ی تولدم بود...
و این،
بهترین جشن تولد من بود...
توی صحن، درست روبروی گنبدِ آقا... 😍


اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃



📷 ا. قاسم زاده
♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
💌 #چهارشنبه‌های_امام_رضایی

صبح روز عید بود
عید ولادت پیامبر(ص)

آنقدر برای رسیدن به حرم
😍 شوق داشتم که
یادم رفت چادرنمازی که
فاطمه قول گرفته بود با آن
روز عید، دو رکعت نماز
در حرم بخوانم را با خودم بیاورم...😶

وسط صحن
🌸 چادر گلدار یکی از زائرها را
که دیدم، یادم افتاد...

حالا نه آنقدر فرصت داشتم
که بروم و چادر را بیاورم و
نه قولی که به فاطمه داده بودم
یادم می‌رفت...

توی صحن نشسته بودم که
💚 یکی از زائرها، برای روز عید،
یک تسبیح خوشرنگ به من هدیه داد...

تسبیح را برداشتم...
🌱 با آن، دو رکعت
نماز امـ ـام زمان(عج) خواندم و
تصمیم گرفتم #تسبیح را
به فاطمه هدیه بدهم...
حتما خوشحال می‌شود...
آخر، اینطوری
هر نماز او
عطر زیارت و مهربانی دارد....


اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸



♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
💌 #چهارشنبه‌های_امام_رضایی


آن گوشه‌ی صحن،
هی به این طرف و آن طرف نگاه می‌کرد...
من روبروی تابلوی اذن ورود
ایستاده بودم که دیدمش...

چهره مهربانی داشت
🌱 آرام سمتش رفتم و گفتم:
خانم، دنبال کسی می‌گردید؟
تنها بود...
همراه یک نفر حرم آمده بود و
حالا دلش می‌خواست کنار ضریح برود


دستش را گرفتم و سمت خادم‌ها رفتیم؛
خادم مهربان، برای
اقدس خانم(همان خانم مسن)
🦽 ویلچر آورد و خلاصه، اینطوری
سمت صحن‌ها راه افتادیم...

توی صحن انقلاب،
💛 روبروی گنبد بود که
بغض اقدس خانم شکست...
او با اشک، برای همه دعا می‌کرد و
من و خادم مهربان
برای دعاهایش، آمین می‌گفتیم...


اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃




📷 م. انتظاری
♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
💌 #چهارشنبه‌های_امام_رضایی

نگران بودم نکند نرسم...
من به فاطمه قول داده بودم...
قدمهایم را تندتر کردم
هوا هنوز تاریک و روشن بود

به فاطمه قول داده بودم
توی حرم، صدای دعای عهد که بلند شد،
💝 تماس تصویری بگیرم
تا مادرش گوشی را
دستش بدهد و
توی بیمارستان، با امام(ع) درددل کند

🔆 به صحن که رسیدم،
دعا شروع شد...
مادر فاطمه
گوشی را جلوی صورتش گرفت

من سعی می‌کردم حرفهایش را نشنوم
فاطمه درددل میکرد و
من از این سو
آمین می‌گفتم...
حالا مطمئنم زود
حالش خوب خوب می‌شود...
مثل همین امروز که از شوق اشک می‌ریخت...
من بارها و بارها، طعم مهربانیتان را چشیده‌ام...



اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃




♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
💌 #چهارشنبه‌های_امام_رضایی

هنوز نمازم تمام نشده بود که
صدای خادمها را شنیدم که می‌گفتند:
«یا الله... خواهرها بلند شید...
یا الله... حاج‌خانمها بلند شید...»
... می‌خواستند فرشها را جمع کنند

به رکعت آخر رسیده بودم
😌 زود سلام دادم و از روی فرش بلند شدم.
همینطور که یک گوشه ایستاده بودم،
در چند دقیقه
همه فرشهای صحن جمع شد

آن روز،
به فرش‌های حرم فکر کردم
🔆 به اینکه روزی چند نفر
روی هرکدامشان نماز می‌خوانند...
اینکه چقدر آرامش این فرش‌ها زیاد است...


من فکر می‌کنم
از بین همه موجودات دنیا
چه بی‌جان باشند و چه جاندار،
بعضی‌ها خوشبخت‌ترند...
مثلا
فرش‌های حرم
💐 گل‌های بالای ضریح
💙 همین کاشی‌های صحن
🌱 حتی نسیمی که از رواق عبور می‌کند و
عطر حرم می‌گیرد...


اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃




📷 م. اسماعیل‌آبادی
♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
💌 #چهارشنبه‌های_امام_رضایی


شهر ما خیلی از مشهد دور است
یعنی آنقدر دور که
🚌 حتی مثلا با اتوبوس
یکی دو روزی باید توی راه باشیم...
پدرم یک کارگر ساده است و
هزینه‌های سفر، برایش
سخت است

برای همین
گاهی ده سالی زمان می‌برد
تا با همدیگر راهی مشهد بشویم...
امسال، من دانشجو شده‌ام و
فروردین، با دانشگاه، راهی شدم

اما راستش را بخواهید
😢 دلم پیش خواهر و مادرم بود...
آنها خیلی دلتنگ حرم بودند...
برای همین،
همه سفر، به آنها دعا می‌کردم...


امروز
روز عجیبی‌ست...
روز رسیدن به آرزوهایم...
آخر، من و و مامان و بابا و سمیه،
😃 توی قطار نشسته‌ایم و
راهی مشهدیم...


آقای امام رضای مهربان
چند ساعت دیگر زائرتان هستیم...
....ممنون که آرزویم را برآورده کردید...😍



اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃



📷 ج. بهنام
♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
💌 #چهارشنبه‌های_امام_رضایی


حالا
بعد از اینهمه وقت که
زیارت نصیبمان نشده بود،
حالا ناگهانی
توی این وقت سال،
🚋 راهی مشهد شده بودیم


از صبح ذوق داشتم 😍
🔆 توی حرم راه می‌رفتم و
به این فکر می‌کردم
امشب
که شب یلداست،
کجای حرم بروم... چه کنم...

🌙 برای اذان مغرب که
به حرم می‌آمدیم
یک سیب کوچک
توی کیفم گذاشتم...


یلدای اینبار
🌱 کنار مادر و پدرم
با یک سیب
روبروی گنبد گذشت

🌸 یلدایی که فقط
چند ثانیه بلندتر از شب‌های قبل بود،
اما با عطر خوش حرم،
برای همه‌مان
به اندازه تمام عمر
شیرین و لذت‌بخش شده بود . . .



اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ



📷 معصومه‌سادات‌حسینی
♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
💌 #یه_سلام_دوباره


می‌گفت:
راستش داستان من
با خیلی‌های دیگر فرق می‌کند!
😢 من اصلا این نبودم...


برای اردوی مشهد که
🌿 ثبتنام می‌کردند، من هم
با چند نفر دیگر
برای تفریح و سرگرمی!
اسممان را نوشتیم و راهی شدیم


آن شب
🌙 توی خلوت خودم در حرم بود که
بعد از شنیدن آن روضه‌ی قشنگ
حال و هوایم تغییر کرد...
میان گریه‌هایم
به
امام رضا(ع)
چند تا قول دادم...
قول دادم برگردم... از راهی که رفته بودم...
از مسیری که چندوقتی بود به آن عادت کرده بودم...


این مدتِ دوری را
تحمل کردم و حالا بعد از دو سال
دوباره به مشهد آمده‌ام که
به امام(ع)
بگویم
پای عهدی که بستم ایستاده‌ام...
بگویم ممنون که دست من را هم گرفتید . . . 💚


اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃



📷 م. سعیدی
#چهارشنبه‌های_امام_رضایی
دخترونه حرم رضوی
@dokhtar_razavi
👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونه‌ای‌مون دعوت کن ... 🌸🌸