💌 #رسم_حضور #یه_خاطره_قشنگ
حاجی، مریض شده بود...
قرار بود با هم بریم و
از یه عطاری،
براش داروی گیاهی بگیریم...
به عطاری رسیدیم؛
#عطار، دارو رو داد و گفت
🍲 یه قلم از داروها رو
باید از
چند میلان(کوچه) اونطرفتر بگیرین
از مغازه بیرون که اومدیم
صدای اذان از مسجد بلند شد
حاجی به من گفت:
بیا بریم مسجد
نماز اول وقت بخونیم
💚 گِره به کارمون نیفته
وقتی تو مسجد
🌻 مشغول وضو گرفتن بودیم،
به من گفت: میدونی...؟
اگه مردم
نمازشون رو
اولوقت میخوندند
گرفتار مشکلات نمیشدند و
هیچوقت گِره به کارشون نمیافتاد . . . 🌸🍃
🌹 خاطرهای از شهید اصلانی،
به روایت از دوست صمیمیاش، ع. کفشگر فرزقی
♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهمون دعوت کن
حاجی، مریض شده بود...
قرار بود با هم بریم و
از یه عطاری،
براش داروی گیاهی بگیریم...
به عطاری رسیدیم؛
#عطار، دارو رو داد و گفت
🍲 یه قلم از داروها رو
باید از
چند میلان(کوچه) اونطرفتر بگیرین
از مغازه بیرون که اومدیم
صدای اذان از مسجد بلند شد
حاجی به من گفت:
بیا بریم مسجد
نماز اول وقت بخونیم
💚 گِره به کارمون نیفته
وقتی تو مسجد
🌻 مشغول وضو گرفتن بودیم،
به من گفت: میدونی...؟
اگه مردم
نمازشون رو
اولوقت میخوندند
گرفتار مشکلات نمیشدند و
هیچوقت گِره به کارشون نمیافتاد . . . 🌸🍃
🌹 خاطرهای از شهید اصلانی،
به روایت از دوست صمیمیاش، ع. کفشگر فرزقی
♥️ دخترونه حرم رضوی
┏━ 🕊 ━┓
@dokhtar_razavi
┗━ 💛 ━┛
🦋👈 دوستانت رو هم به جمع دخترونهمون دعوت کن