پویش ملی دوباره دانشگاه
2.16K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
447 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
‏وولفرام بورگارد، محقق دانشگاه فرایبورگ آلمان امروز در صفحه فیس بوک خود سرقت علمی مقاله اش توسط یک نماينده مجلس ایران- سراوان را رسما تائید کرد. او به تازگی از این موضوع مطلع شده است. او این خبر را یک مورد غم انگیز در زندگی علمی اش دانسته است.
Forwarded from زاویه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 #فایل_تصویری
👌 #مرور
11 دقیقه
قسمت هجدهم
#21_آذر_97

🔸حجت‌الاسلام روح‌الله شاطری
🔸دکتر سینا کلهر
🔸سید حسین شهرستانی

🔗 @zavie_4
⚫️⚫️در سوگ رشد علمی ایران:

حجت محمودی

منصور غلامی گفت:‌ در سال ۲۰۱۷ در بین ۲۵ کشور برتر تولید کننده علم دنیا، کشور ایران با رشد ۸.۹ درصد رتبه اول رشد علمی را کسب کرده است (پایگاه خبری الف)، وزیر علوم با اشاره به رشد تولید علم در ایران برمبنای مدارک و مقالات ثبت شده در پایگاه های معتبر جهانی گفت: این رشد طی سال های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۷ صعودی بوده است، به گونه ای که در سال ۲۰۱۷ در مقایسه با سال ۲۰۱۲ رشد ۳۴ درصدی را تجربه کرده ایم (تابناک)، و اخیرا نیز گزارش روزنامه تایمز از رشد علمی ایران، باعث تبلیغاتی در سطح جامعه گشته که می تواند منجر به انحراف افکار عمومی و جامعه دانشگاهی شود.

اما رشد علمی زمانی می تواند مصداق داشته باشد که منجر به بهبود شرایط اجتماعی و اقتصادی در یک جامعه شود، هر چند این مورد تاحد بسیار کمی با شاخص H-index سنجیده می شود، و به گزارش سایت SCImago 2018 این شاخص برای ایران 257 می باشد و در عین حال ایران رتبه 22 را در این سایت دارد، حال آنکه مثلا کشور پرتغال در جایگاه 31 قرار دارد، اما مقدار شاخص اچ آن 416 می باشد، یعنی علیرغم رشد علمی خوب ایران، شاخص اچ تناسبی با این رشد علمی ندارد، این وضعیت به عنوان بحران آموزش عالی شناخته می شود، که به صورت زیر تعریف شده است:

This crisis implies a lack of consistency between government investment in higher education and the social and economic return of this investment (Fazeli 2003).

بحران آموزش عالی تنها به شاخص اچ بسنده نمی کند، و باید به مولفه های توسعه یک جامعه رجوع کرد، که در زیر گریزی به این موارد می زنیم:


📌به گزارش اقتصاد نیوز، رسول خضری، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس عنوان کرد "ایران رتبه اول مصرف مواد مخدر سنتی و صنعتی در دنیا است "، رتبه چهارم طلاق در دنیا (مرتضی طلایی، نایب رئیس شورای اسلامی شهر تهران، افکار نیوز)، مدیرکل دفتر سلامت روان، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت بیان کرد: وضعیت ایران نیز به این شکل است که خودکشی در سال 96 بر ‏اساس آمارهای پزشکی قانونی، 5.7 درصد در هر هزار نفر جمعیت اتفاق افتاده (سلامت نیوز)، رتبه ۱۸۹ در میان ۱۹۰ کشور از نظر سوانح رانندگی (خبرگذاری مهر)، در خبری دیگر، دبیر ستاد راهبری اجرای نقشه جامع علمی کشور از تنزل ۴ رتبه‌ای ایران در شاخص سهولت کسب و کارها خبر داد و گفت: ایران در این شاخص از رتبه ۱۲۴ به ۱۲۸ تنزل رتبه پیدا کرده است، همچنین اخیرا، معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفت:، میزان شیوع اختلالات روانپزشکی در کشور 23.6 درصد است که حدود 12.5 میلیون نفر از جمعیت گروه سنی 15 تا 64 سال ایران از یکی اختلالات روانپزشکی رنج می برند.، فجایع مرتبط با کنکور، قلمچی، فجایع محیط زیستی و ..بماند!

📌این وضعیت یادآور کشور جنگ زده می باشد، که صحبت از هرگونه علم و رشد علمی در آن جنبه طنز خواهد داشت، گویی که کسی با لباس مجلسی وارد میدان جنگ می شود، نمیدانم چه اصراری هست برای افزایش رتبه علمی ایران! شاید تقلب و دستکاری در آن سهل باشد، موضوعی که مطالعه محمودی، براون، امانی و جلیل زاده (۲۰۱۷) بدان اشاره کرده اند، این محققان نشان دادند که "تقلب علمی" موجود در فضای آماری رشد علمی ایران، موجب شده است تا این آمارها سنخیتی با شاخصه های توسعه نداشته باشند، این محققان، تقلب علمی، مدگرایی علمی، کمی گرایی، جبرمقاله نویسی و حتی برخی مولفه های اجتماعی چون نابرابری های قومی_زبانی، مذهبی و جنسیتی در دانشگاه ها را از دیگر شاخص های بحران آموزش عالی می دانند.

✔️حال چرا باید با هر رشد علمی در سوگ بنشینیم؟ مشخص است، چون میزان هزینه و تلاشی که بایستی به آموزش و پرورش، به کیفیت و زیرساخت های دانشگاه ها (همچون اتوبوس داخل دانشگاه که ایران را در سوگ دیگر فرو برد) و به سایر شاخصه های توسعه در کشور پرداخته شود، صرف کمی گرایی علمی شده و با آمار رشد علمی، روی این بحران ها روکش کشیده می شود.


Mahmoudi, Brown, Amani & Jalilzadeh-Mohammadi (2017): The effects of sex and race on academic alienation among Iranian students, Educational Studies, DOI: 10.1080/03055698.2017.1390441.


@StopcheatingIran
پدیده عجیب و غریب مقالات علمی-پژوهشی با چندین نویسنده

پروفسور حسن انصاری قمی/ موسسه مطالعات پیشرفته پرینستون/ منبع: موسسه تاریخ متون

پدیده ای به واقع عجیب است که چند سالی است در ایران شایع شده، نخست در نشریه های دانشگاهی در تهران و حال می بینم در مجلات موسوم به علمی-پژوهشی و یا ترویجی در قم. این پدیده دست کم در علوم انسانی در غرب مشابهی ندارد و نمی دانم از کجا وارد سیستم آموزشی ایران شده. نوشتن یک مقاله با همکاری برابر در زمینه علوم انسانی و از جمله در پژوهش های تاریخی و اسلام شناسی چند سالی است در غرب روند روزافزونی یافته است. سبب آن هم تنوع و کثرت روزافزون مجلات تخصصی در حوزه اسلام شناسی و تمایل نظامات دانشگاهی برای انتشار هر چه بیشتر مقالات علمی و پژوهشی از سوی استادان دانشگاه ها و مؤسسات علمی است. ... حاصل این همکاری ها مقالاتی است که واقعا دو نویسنده با هم همکاری حقیقی و برابر کرده اند.

در داوری مقالات برای ارتقاهای دانشگاهی هم بر همین اساس رسم بر این است که هر مقاله ای اگر دو نویسنده دارد در واقع تنها یک نیم مقاله حساب می شود برای هر نویسنده. آنچه من در بیشتر مقالات مجلات ایرانی با بیشتر از یک نویسنده دیده ام (و البته همین امروز مقاله ای با چهار نویسنده رؤیت شد) به نظر می رسد بیشتر تألیف یک نفر است و اسامی دیگر در واقع سهم نمایشی دارند، از استاد راهنما گرفته تا ظاهرا کسانی که زمینه های مالی واداری پژوهشی را فراهم کرده اند و یا حتی در مورد یک مجله ای دیدم که نام کسی مکرر در مقالاتی در حوزه مطالعات اسلامی می آید که گویی در نقش مربی والا مقام و هدایتگر جلوه می کند.

این رسم ها به واقع بدعت های خطرناکی است و مانند سم مهلک است برای نظامات دانشگاهی کشور. بسیاری از نویسندگان همین دست مقالات تاکنون برای من مقالاتشان را در حوزه کلام و فلسفه و حدیث و تاریخ فرستاده اند و بعد گفته اند نویسنده واقعی آنهایند و نه آن دیگرانی که نام آنها هم بر فراز مقاله ثبت شده. این خیلی بد است. اصلا چرا باید یک استاد راهنما از شاگردش بخواهد که نام او هم به عنوان نویسنده مقاله می بایست ثبت شود؟ این رسم غلط از کجا می آید؟ مطلقا چنین چیزی در نظامات دانشگاهی در غرب وجود ندارد. باید وزارت علوم تمهیدی برای جلوگیری از این رسم غلط و ظالمانه کند.

🔹نکته نخست: روشن است که استادان راهنما در فرایند تدوین رساله های دانشگاهی سهم مهمی دارند. اما سهم آنها هدایت دانشجوست و نه القای فکری خاص به او. بنابراین حتی اگر استاد راهنما در هدایت دانشجو سهم مهم داشته باشد این به هیچ وجه مجوزی نمی شود تا از او بخواهد نام او را به عنوان شریک در تألیف بر فراز مقاله قرار دهد. برای این کار هیچ تبریری متصور نیست مگر انگیزه های مادی و اداری غلط. هدایت دانشجو بخشی از وظیفه استاد راهنماست و برای آن حقوق مکفی می گیرد. اگر حتی فکری و ایده ای را شاگرد از استادش وام گرفته باشد می تواند در پاورقی نخست مقاله آن را متذکر شود و به هیچ روی شایسته نیست نام استاد به عنوان نویسنده مشترک ذکر شود.

🔹نکته دوم: تألیفات مشترک تنها زمانی مقبول و از نقطه نظر دانشگاهی معتبر است که همکاری حقیقتاً به صورت مشترک و برابر و نصف نصف باشد و نه اینکه استادی به بهانه اینکه ایده این مقاله از آن من است از شاگردش بخواهد نام او را به عنوان همکار بیاورد. یعنی چه که ایده از من است؟ پژوهش تاریخی و علمی در حوزه های علوم انسانی حاصل تتبع و تحقیق و استقراء و بررسی های همه جانبه است و این ممکن نیست مگر با نشستن پشت میز و کار جدی کردن. چه معنی دارد کسی فکر کند تنها منبع ایده های خوب است و عده ای باید به فرمان او بروند و درستی آن ایده ها را از روی منابع تاریخی و دینی بیرون بکشند و به اثبات برسانند؟ استاد راهنما در حقیقت راهنمای نحوه پژوهش است و نه تلقین کننده ایده و تفکری خاص. استاد راهنما در نظام دانشگاه مرشد طریقه ای صوفیانه نیست که از آن بالا ارشاد کند و شاگرد باید برود و درستی سخن مرشد را به اثبات برساند. بنابراین برعکس آنچه برخی تصور می کنند ذکر نام استاد راهنما در مقاله شاگرد نه تنها اعتبار مقاله شاگرد را از میان می برد چرا که نمی تواند مسئول سخنانش قلمداد شود بلکه اعتبار استاد راهنما را هم از میان می برد چرا که او را به جای آنکه راهنمای پژوهش باشد به تلقین کننده فکری از راه اتوریته ای اجباری و تصنعی فرو می کاهد.


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻دانشگاه ما، دانشگاه آن‌ها

🔻لیلا چمن‌خواه- کانال مشق نو

🔹من دانشگاه‌های زیادی را در کشورهای مختلف دنیا دیده‌ام اما، هرگز ندیدم دانشگاهی بر قله کوهی بنا شده باشد. دانشگاه‌هایی که دیده ام، همه در مرکز شهر یا در نقطه قابل دسترسی و سهل‌الوصول شهرها بودند. اصلا برخی شهرها حول یک دانشگاه شکل گرفته‌اند و سرزندگی شهر به میزان زیادی به وجود دانشگاه گره خورده است. آکسفورد و کمبریج دو نمونه برجسته‌اند. دلیل‌اش واضح است: دانشگاه و شهر ارتباط ارگانیک دارد و برج عاج، زندان هارون‌‌الرشید یا قلعه فلک‌الافلاک نیست که بر قله کوه یا در دل بیابان -مانند دانشگاه شهید باهنر کرمان- بنا شود.

🔹فارغ از ملاحظات سودجویانه در ساختن دانشگاه‌ها در نقاط عجیب و غریب، دو ملاحظه دیگر اهمیت بسیار دارد: اولین آن‌ها نگرانی‌های امنیتی دولت (state) است. برای دور نگه داشتن دانشجو از هرگونه فعالیت سیاسی -که می‌تواند هزینه به‌ بار بیاورد- روشی بهتر از آن نیست که روی قله و یا در وسط کویر کلاس درس برپا شود، چون بودن در شهر پتانسیل بالایی برای کنش سیاسی دارد و لذا خطرناک است. ملاحظه دیگر معرفتی-فکری است. حقیقت‌اش این است، بیشتر صاحبان تصمیم در بهترین حالت نسبت به کارکرد دانشگاه جاهل‌اند و در بدترین حالت، از دانشگاه بیزارند و به چشم یک عنصر اضافی، یک زائده بر پیکره شهر به آن نگاه می‌کنند، و به همین دلیل سعی در پنهان نگه داشتن‌اش دارند. دانشگاه مدرن خانه علوم سکولار است بنابراین فهم این احساس چندان سخت نیست.

🔹دانشگاه مدرن، بر خلاف تفکر رایج در ایران، بخشی از شهر است و فقط محلی برای آموختن علم و انجام پژوهش نیست. بخش جدایی‌ناپذیری است از زندگی جمعی شهروند مدرن. یک (public venue) است که از آن شهروند است، حتی شهروندی که به شکل اداری و علمی وابستگی دانشگاهی نداشته باشد. من بارها دیده ام در برخی دانشگاه‌های غربی که کلیسای کوچک یا نمازخانه‌ای دارند، مراسم عروسی برگزار می‌شود. یا مثلا در حیاط دانشگاه، مراسم فرهنگی مختلفی است که ربطی به دانشگاهیان ندارد. و این به‌معنای ارتباط ارگانیک داشتن با شهر و ساکنانش است.

🔹هرگز هم ندیدم هیچ دانشگاهی درِ ورودی یا حراست مستقر در گیت به معنایی که ما در ایران داریم، داشته باشد. این‌ها را گفتم تا بهانه‌ای باشد برای گریز زدن به مرگ دردناک ده دانشجو در مسیر پرسنگلاخ علم‌آموزی در دانشگاه آزاد. در ضمن، هر جای دنیا بود، رئیس چنین دانشگاهی را به محکمه عادله می‌سپردند. اما کشاندن رئیس دانشگاه به دادگاه عادله (با تمامی ضوابط و مشخصاتی که چنین دادگاهی دارد)، داستان پر آب چشم دیگری است که خود موضوع نوشته دیگری می تواند باشد و از حوصلۀ این مقال خارج است. .
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 هر دم از این باغ ...
🔻 دکتر کوروش عشقی استاد تمام گروه مهندسی صنایع دانشگاه صنعتی شریف
🔹 حدود دو دهه قبل بود که فاجعه سقوط اتوبوس دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف منجر به از بین رفتن تعدادی از بهترین جوان‌های این مرزوبوم شد کسانی که هم‌کلاس مرحوم مریم میرزاخانی بودند که از این حادثه جان بدر برد و بعدها برنده معتبرترین جایزه ریاضیات در دنیا شد. آن حادثه با تعدادی پیام از سوی مسئولان، گرفتن چند عکس با بازماندگان و چند سخنرانی و وعده‌ووعید بهبود شرایط از سوی مقامات وقت به فراموشی سپرده شد و مقصرین اصلی بعدها در پست‌های مهم‌تری مشغول به کار شدند.
🔹 مجدداً چند روز قبل فاجعه مشابهی رخ داد. در نخستین نگاه، پیامی که از تصاویر دردناکی که از اتوبوس درهم‌شکسته دانشگاه آزاد به ذهن خطور می‌کرد سرنوشت غم‌بار ده‌ها تن از بهترین جوانان این کشور بود که پایان آرزوها و رؤیاهایشان برای یک زندگی بهتر، همانند هم‌نسلان پیشین خود، به ارابه مرگی ختم شد که با مجوز مقامات دانشگاه برای تردد آنان تدارک دیده‌شده بود. اما در واقع، این اتوبوس نمادی از وضع امروز و دیروز ماست که تکرار می‌شود. ما ظاهراً همگی سوار اتوبوسی هستیم که پیکر آن سال‌هاست از بی‌کفایتی مسئولین فرسوده شده و بدنه آن با لایه‌های قطوری از دروغ و تزویر زنگ زده است و ترمز اخلاقی آن توسط دزدی و چپاول‌های پرشمار بریده شده است. این اتوبوس هرازگاهی در جاده زندگی توقفی کوتاه کرده و مسافرین جوان خود را در ایستگاهی پیاده می‌کند که به دره مرگ ختم می‌شود و مجدداً به راه خود ادامه می‌دهد.
🔹 تراژدی اسفبار وضعیت آموزش عالی و نوع نگاه متولیان آن به دانشجویان و هیئت‌علمی در این کشور وقتی رنگ کمدی به خود می‌گیرد که دغدغه اصلی مسئولان آن نه رسیدگی به وضع فاجعه‌بار رفاهی، تجهیزاتی، آموزشی و اخلاقی فعلی دانشگاه‌ها و نه اهمیت قائل شدن به رعایت حداقل استانداردهای ایمنی برای محافظت از دانشجویان بلکه تنها شمارش تعداد مقالات و دیدن رتبه دانشگاه‌ها در فهرست‌های بلند بالایی است که هرچند یک‌بار منتشر می‌شود تا بلکه بتوانند در خلال مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های پرتعداد خود بر طبل این آمارهای جذاب ولی توخالی بکوبند و آن‌ها را وسیله‌ای برای توجیه ادامه کار خود بیابند.
🔹 به‌هرحال آنچه مشخص است این بار نیز این فاجعه در غبار زمان گم خواهد شد و باید به انتظار دره مرگ بعدی بنشینیم که خیلی دور نیست.
💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‏های ایران نیازمندیم.
http://dobaredaneshgah.ir

🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
امتیازات پژوهشی برندگان مدال فیلدز!

فرض کنید بخواهیم امتیازات پژوهشی برندگان مدال_فیلدز را در زمان ارتقا به مرتبۀ استادی و همچنین در زمان دریافت مدال فیلدز، مطابق آیین‌نامه‌های موجود وزارت عتف (سال ۱۳۹۳) تخمین بزنیم. برای هر یک از مقالات منتشرشدۀ برندگان جایزه فیلدز در مجلات نمایه شده پژوهشی امتیاز کامل ٧ درنظر بگیرید، هر چند تعداد نویسندگان آن متعدد باشد.

بر این اساس، امتیاز پژوهشی نیمی از برندگان نشان فیلدز در زمان ارتقا به مرتبۀ استادی کمتر از ۵٧ است. به این ترتیب، نیمی از برندگان نشان فیلدز به سختی امتیازات پژوهشی لازم برای دانشیاری (و نه استادی) را کسب کرده‌اند و ٣ نفر از این ٩ نفر، حتی امتیازات پژوهشی لازم برای دانشیاری را هم نداشته‌اند.

تأسف بارتر از این مشاهده، آیین‌نامه انتخاب پژوهشگربرتر و دیگر آیین‌نامه‌هایی است که هدف آن‌ها شناسایی و معرفی بهترین پژوهشگران کشور است. در واقع، مطابق آیین‌نامه انتخاب پژوهشگر برتر، بیش از نیمی از برندگان نشان فیلدز در ۵ دورۀ اخیر، در هنگام دریافت نشان فیلدز، حتی حداقل‌های لازم برای پر کردن فرم‌های مربوط را نداشته‌اند!
منبع کانال ژرفا
🔻 نامه‌ای به مسئولان دانشگاه رازی (در خصوص سیاست‌های پژوهشی)
🔻 وحید احسانی

🔹 چند ماه است که در حوزۀ معاونت پژوهشی، با دانشگاه رازی همکاری می­‌کنم. متن زیر، بخشی از یک نامه است، که به عنوان مقدمۀ گزارش یک مطالعه، به مسئولان دانشگاه رازی ارائه گردید. از آنجا که مطالب مطرح شده در این نامه، به تمامی دانشگاه‌­ها و جوّ کلّیِ حاکم بر نظام آموزش و پژوهش کشور مربوط می‌­شود، به نظرم آمد شاید بد نباشد بخش­‌هایی از آن را در دسترس عموم قرار دهم. شاید خوانندگانی پیدا شوند که چنین مطالبی را بخوانند و شاید از میان آنها کسانی پیدا شوند که بر محتوای این نوشتار تأمّل کنند.

🔹 1- متأسفّانه، جریان کلّی حاکم بر فضای آموزش عالی کشور جریانی بسیار اشتباه، ناکارآمد، غیرعلمی (در تضاد با یافته‌­های علمی) و مضرّ است، بنابراین، هر دانشگاه داخلی نیز که بدون توجه به انحراف­‌های مذکور، تمام توان خود را بر «بهبود رتبه و امتیاز خود در این فضای بیمار» متمرکز کند، از یک سو، بیش از سایرین به استقبال ویروس­‌ها و بیماری­‌های ساطع شده از جانب نهادهای بالادستی نظام آموزش عالی (شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزات عتف) می‌­رود و از سوی دیگر، به سهم خود، در جهت گسترش، تشدید و تعمیق بیماری­‌های مورد نظر در نظام آموزشی و کل جامعه نیز ایفای نقش خواهد کرد. «توجه به شاخص‌­های علم‌­سنجی و تشویق پژوهشگران بر اساس آنها»، چنانچه در «جای خود» قرار بگیرد، نه تنها مفید، بلکه ضروریست، امّا تا وقتی تمرکز بر این مسائل، به قیمت غفلتِ بیش از پیش از ارکان اصلی دانشگاه (فعّالیت­‌های بسیار مهم امّا غیر امتیاز-محوری مانند ...) باشد، «تیز کردنِ تیغِ نظامِ تشویق و تنبیه بیرونی با سوهان شاخص‌­های نظام‌­های رتبه‌­بندی»، احتمالاً به عمیق‌­تر شدن جراحت­‌های آزاردهندۀ جسم مصدومِ دانشگاه منجر خواهد شد و نه یک «جراحی شفابخش»!

🔹 2- بدیهی است در هر جامعه­‌ای، از مراکز علمی و تحقیقاتی (شامل دانشگاه‌­ها) انتظار می‌­رود که بیش از هر جای دیگری «دانش‌­بنیان» باشند، یعنی بر اساس اصول علمی و یافته­‌های پژوهشی تصمیم‌­گیری کنند. به ویژه، در خصوص دانشگاه رازی که یکی از دو رکن اصلی شعار و چشم انداز خود را «پیشرو در تحقق جامعۀ دانش‌­بنیان» عنوان کرده­است، این انتظار به صورت دوچندانی وجود دارد. این بندۀ خدا، در درس مدیریت که طی دورۀ کارشناسی در همین دانشگاه رازی گذرانده‌­ام، یاد گرفته­‌ام که نگاه مکانیکی به زیردستان، نگاهی غلط و کهنه است که از مدیریت کلاسیک (اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم) به یادگار مانده است. از نظر این مکتب، به کارکنان مانند روبات­‌های یک کارخانه یا گیاهان یک مزرعه نگریسته می‌­شود، به طوری که ... . با گذشت زمان، به زودی اشتباه و ناقص بودن این مکتب آشکار شد. یکی از آزمایش­‌هایی که انتشار نتایج آن به حذف نگاه کلاسیک کمک شایانی کرد مطالعۀ جورج التون مایو در کارخانۀ وسترن الکتریک بود. ... التون مایو نهایتاً اعلام کرد که اوّلاً، در سیستم‌های انسانی، عملکرد نهایی بیش از آنکه تحت تأثیر متغیّرهای بیرونی باشد، به میزان «رضایت شغلی» و «احساس کارکنان نسبت به سازمان و کارشان» وابسته است و ثانیاً، احساس درونی مطلوب در کارکنان نیز وقتی حاصل می­‌شود که از طریق مشارکت در تصمیم­‌گیری­‌ها و امثال آن، به رسمیت شناخته شوند. ...

🔹 جالب‌تر آنکه مطالب بالا، از دل فضای حاکم بر جوامع غربی مطرح شده که تأکید و تمرکز آنها بر مادّیات و لذّات دنیوی است (لااقل به زعم بسیاری از ما)ِ؛ آنها که تأکیدشان صرفاً بر کسب قدرت و ثروت‌های دنیوی است از نیم قرن پیش به این نتیجه رسیده‌اند که موفقیّت‌های مادّی و دنیوی را نمی‌توان با تکیه بر تشویق و تنبیه بیرونی به دست آورد، امّا ما که بر اساس نقشۀ جامع علمی کشور، ادّعا و رسالتمان چیزهایی در سطحِ «تحقق آرمان‌های متعالی انقلاب اسلامی ... احیای تمدّن عظیم اسلامی ... برقراری عدالت و معنویت در جهان ... علمی که دارای سه شاخصه عدالت، معنویت و عقلانیت است، ... علم هدایت‌گر و هدفمندی آخرت گرایانۀ علم و فناوری ... کرامت انسان با تکیه بر فطرت حقیقت‌جو ... تکریم علم و عالم، ارزشمندی ذاتی علم ... کمال آفرین ... اخلاق محوری و ...» است، می خواهیم با تمرکز صرف بر سیاست‌های «چماق و هویج» (آن هم به پشتوانۀ رانت نفتی) به این اهداف متعالی دست پیدا کنیم!
بنابراین، اگر دانشگاه رازی می­‌خواهد «در تحقق جامعۀ دانش­‌بنیان، پیشرو باشد» باید ...


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah

(جهت مطالعۀ متن کامل نامۀ بالا، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/نامه‌ای-به-مسئولان-دانشگاه-رازی-01-02
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❄️ نقد عالیِ دکتر حسین معصومی همدانی به مقالات علمی - پژوهشی

💠 یکی از بزرگترین مشکلاتی که امروزه در دانشگاه‌های ایران وجود دارد، الزام استادان و دانشجویان مقاطع تحصیلات تکمیلی به نگارش مقالات علمی - پژوهشی است. تاکید بیش از حد بر این مقالات کار را به جایی رسانده که تبدیل به یک تجارت پرسود شده است. در این ویدئو دکتر حسین معصومی همدانی، از اساتید شناخته شده‌ی تاریخ علم، به نقد صریح این مقالات می‌پردازد. او با بررسی سیر شکل‌گیری مجلات علمی در ایران از زمان قاجار تاکنون و اشاره به برتری علمی مجلات دوره‌های قبل که حاوی آگاهی بخشی و روشنگری بودند، وجود این نوع مجلات علمی - پژوهشی را برای آینده علم در ایران کاملا مضر می‌داند. به اعتقاد ایشان، چنین رویکردی به علم بنیاد آموزش را باد داده است. 💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
http://dobaredaneshgah.ir
🆔 https://t.me/dobarehdaneshgah
لطفا جهت ارتباط با ما از آدرس تلگرام زیر استفاده بفرمایید
@vahdaniasadi
🔻اعضای محترم هیأت علمی دانشگاه‌ها، لطفا شما جهت نجات جامعه پیش‌قدم شوید!
🔻 وحید احسانی

🔹 جامعۀ ما یک «جامعۀ رانتی» است. هرم سلسله مراتبی توزیع رانت در جامعه به گونه‌ایست که در رأس هرم، «اربابان رانت»، در کف آن، «بی‌نصیبان از رانت» و در فاصلۀ میان رأس و کف، زنجیره‌ای از طبقات، اصناف و گروه‌هایی قرار دارند که هر کدام نسبت به طبقۀ بالاتر، از «امتیاز ویژۀ کمتر» و نسبت به طبقۀ پایین‌تر، از امتیاز ویژۀ بیشتری برخوردارند. بیشتر همّ و غم اعضای هر طبقه نیز حول این می‌گردد که از یک سو، تلاش کنند به امتیاز ویژۀ طبقۀ بالاتر برسند و از سوی دیگر، مراقب باشند فاصله‌شان با امتیاز ویژۀ طبقۀ پایین‌تر کم نشود. جالب آنکه، تلاش هر فرد و طبقه در چارچوب دوراهیِ «افزایش یا کاهش امتیاز ویژه»، به طور غیر مستقیم، استحکام و ریشه دوانی هر چه بیشتر ساختار و هرم سلسله مراتبی رانتی را نیز در پی دارد. یعنی در حالی که بیشتر مردم از ساختار رانتی موجود ناراضی و شبانه‌روز در حال گله کردن از آن هستند، تلاش‌های روز مرّه‌شان، خواسته یا ناخواسته، محکم‌تر شدن قفل‌های زنجیرۀ توزیع رانت را نیز باعث می‌شود. ... در میان طبقات گوناگون، افرادی هم هستند که بخشی از وقت، تلاش و انرژی خود را به جای «افزایش امتیازات ویژۀ خود و هم صنفانشان»، به طُرُقِ مختلفی صَرفِ اصلاح ساختار رانتی موجود می‌کنند، امّا افسوس که مجموع نیروهایی که در این راستا وارد می‌شود هنوز از مجموع نیروهایی که خواسته یا ناخواسته در جهت بقا و تقویت ساختار رانتی وارد می‌شود، کمتر است. ...

🔹 یکی از تبعات نهادینه شدن ساختار و سلسله مراتب «رانتی»، سلب اعتماد عمومی، تنزّل سرمایه ٔاجتماعی و افزایش بدبینی در جامعه است که موجب می‌شود بیشتر مردم از همه چیز و همه کس ناامید شده و معدود تلاش‌ها و برتری‌های شایستگی-مدار که دقیقاً در راستای اصلاح جامعه هستند را نیز نبینند، برتری‌هایی که اتّفاقاً کلیدهای درمان مرض‌های مزمن جامعه هستند. ...

🔹 در میان تمامی صنف‌ها و طبقات جامعه، اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها از موقعیّت خاص و بسیار مهمّی برخوردارند، از این حیث که تنها راه اصلاحِ جامعهْ روی آوردنِ جدّی به دانش است؛ هر مسیر صحیحی که برای اصلاح جامعه در پیش گرفته‌شود، صرفاً در صورتی به نتیجۀ قابل قبول خواهد رسید که با داشتن اشراف نظری نسبت به کمّ و کیف و جزئیات مربوطه طی گردد. بنابراین، بدبین شدن و سلب اعتماد مردم نسبت به دانشگاه، اعضای هیأت علمی، کتاب‌هایی که در خصوص مسائل و مشکلات جامعه نوشته شده‌اند و متأسفانه حتّی نَفْسِ دانش، به مثابه بدبین شدن و ناامیدی بیماران از «دارو و درمانِ دردشان» است. درست است که محیط دانشگاه نیز از انواع فعل و انفعالات رانتی و پارتی بازی‌ها مبرّا نیست، امّا به هر حال، در این بین اندیشمندانی هم هستند که عمر خود را صَرفِ مطالعه ٔبیماری‌های غامضِ جامعه، شناخت راه‌های درمان آن و توضیح و تبیین آنها برای مردم کرده‌اند. ...

🔹 پیشنهاد این بندۀ خدا این است که در این آشفته بازارِ رقابت بر سر کسب «امتیازات ویژهٔ» هر چه بیشتر، اعضای محترم هیأت علمی پیش قدم شده و شاید برای اوّلین بار در تاریخ ایران، ...


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah

(جهت مطالعۀ متن کامل نوشتار بالا، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇

https://telegra.ph/اعضای-محترم-هیأت-علمی-دانشگاه‌ها-لطفا-شما-برای-نجات-جامعه-پیش-قدم-شوید۱-01-04
🔻چند اتّفاق خوب در دانشگاه رازی
🔻وحید احسانی

🔹 (به نظرم، محتوای نوشتار حاضر، ممکن است برای تمام کسانی که دغدغۀ بهبود وضعیّت دانشگاه‌های کشور را دارند، حاوی نکات مفیدی باشد).

🔹 همان‌طور که در متن‌های قبلی توضیح داده‌بودم[1]، چندین ماه است که با معاونت پژوهشی دانشگاه رازی همکاری می‌کنم. اصلی‌­ترین کاری که از من خواسته شده‌است، همکاری در به‌روزرسانی شیوه‌­نامه‌­های پژوهشی است. طی آخرین جلسه و گفتگویی که اخیراً با ریاست محترم دانشگاه داشتیم (به اتّفاق معاون گرامی و مدیرکل محترم پژوهشی)، ایشان برخی نکاتی را مطرح کردند که خیلی برایم امیدوار کننده بود. فکر می‌کنم خوب است این خبرهای خوب را با سایرین نیز در میان بگذارم[2]. ریاست محترم دانشگاه که متن نامۀ مفصّلم[3] را مطالعه کرده‌بودند[4]، از بسیاری از نکات و پیشنهادهای مطرح شده در نامه استقبال کردند که اهمّ آنها به قرار زیر است:

1- در خصوص «طرح تقویت نشاط علمی در دانشگاه»، ایشان گفتند که اتّفاقاً خودشان هم از قبل دغدغۀ چنین مسائلی را داشته و گام­‌هایی هم برداشته‌اند و گفتند که متأسّفانه، عدم به‌روزرسانی شیوه‌­نامه‌­های پژوهشی (مانند پژوهانه و غیره)، اولویت آن و لزوم پیگیری‌­های مربوطه، اصلی‌­ترین عاملی بوده که موجب شده پرداختن به چنین اموری به تعویق بیفتد. ایشان عنوان کردند که به محض اینکه خیالشان از سروسامان گرفتن شیوه‌­نامه‌­های مذکور راحت شود، بیشتر وقت خود را به چنان مقوله­‌هایی اختصاص خواهند داد. این گفته خیلی خیال مرا راحت کرد و موجب شد انگیزه و تلاشم برای به‌روزرسانی هر چه سریعتر و مطلوب شیوه­‌نامه­‌های مورد نظر دوچندان شود. البته یک مقدار نگران این هستم که نکند بعد از آماده شدن شیوه‌­نامۀ اوّل، گفته شود که شیوه‌­نامه­‌های دیگری هم هستند و به این ترتیب پرداختن به «طرح تقویت نشاط علمی در دانشگاه» به تعویق بیفتد؛ امیدوارم چنین نشود. علاوه بر این، ایشان از این بندۀ خدا خواستند که چنانچه پیشنهادهایی در راستای طرح مذکور دارم، به صورت مکتوب ارائه دهم که به امید خدا چنین خواهم کرد و از آنجا که پیش از این نیز برخی دوستان دیگری که در متن‌های قبلی، اشاره‌هایم به طرح مذکور را دیده‌بودند مایل بودند منظورم از «طرح نشاط علمی» را با جزئیات بیشتری توضیح دهم، احتمالاً بخشی از پشنهادهای مذکور را در دسترس عموم نیز قرار خواهم داد. شاید برای یک نفر هم که شده، نکتۀ مفیدی در آن پیدا شود. از تمای اعضای محترم هیأت علمی دانشگاه رازی که احتمالاً متن حاضر را مطالعه می‌کنند درخواست می‌کنم، چنانچه در این خصوص نکته یا پیشنهادی به نظرشان می‌رسد برایم بفرستند [5] تا حتّی‌المقدور آنها را نیز لحاظ کنم.

2- در خصوص «تقویت تعامل و گفتگو در دانشگاه»: ضمن مورد تأیید قرارگرفتن اهمیّت گفتگو و تعامل بیشتر با اعضای محترم هیأت عملی، به پیش نیازها، استلزامات و موانع شکل‌گیری گفتگوهای سازنده نیز اشاره شد که اتّفاقاً این بندۀ خدا نیز در «نامه‌ای به مسئولان دانشگاه» به برخی از آنها پرداخته‌بودم. باید پذیرفت که در جامعۀ ما، عملیاتی کردن گفتگو و مشارکت کار بسیار سختی است. به شخصه، این مقوله را مانند سدّی می‌بینم که آب بسیار زیادی پشت آن جمع شده و لذا باز کردن راهی که آب بتواند به آرامی و با تدریج جاری شود کار بسیار سخت و حسّاسی است. یعنی عدم فرآهم آمدن شرایط گفتگو و تعامل برای سالیان طولانی موجب شده که در درون هر نفر، حرف‌ها، گلایه‌ها، پیشنهادها و درددل‌های بسیار زیادی تلنبار شود و لذا شروع گفتگو، تعامل و مشارکت به گونه‌ای که افراد مانند سدّهای لبالب پر، منفجر نشوند کار سخت و حسّاسی است. البته با تمام این حرف‌ها، معتقدم از «نهادینه سازی گفتگو و مشارکت» هیچ گریزی نیست و به هر حال از یک جایی باید شروع کرد. به نظرم، پیش قدم شدن برای فراهم آوردن شرایط گفتگو و تعامل پویا مستلزم به خرج دادن ایثار زیادی است. علی ایحال، ریاست محترم دانشگاه از این مسئله نیز استقبال کرده و از من خواستند که پیشنهادیی که در این خصوص دارم را به صورت مکتوب به مشاور محترم ایشان انتقال دهم. از تمای اعضای محترم هیأت علمی دانشگاه رازی که احتمالا متن حاضر را مطالعه می‌کنند درخواست می‌کنم، چنانچه در این خصوص نکته یا پیشنهادی به نظرشان می‌رسد برایم بفرستند [5] تا حتّی‌المقدور آنها را نیز لحاظ کنم. پیشاپیش از اعضای محترم هیأت علمی دانشگاه خواهشمندم که هر تلاش و گام احتمالی مسئولان دانشگاه در این راستا را به فال نیک گرفته، با آن همراهی کرده و به «نهادینه شدن گفتگو و تعامل» در دانشگاه کمک کنند. مسلّما این کار مستلزم به خرج دادن صبوری و مدارای زیادی است. به امید خدا، پیشنهادهای مکتوب شده‌ام در رابطه با «تقویت گفتگو و تعامل در دانشگاه» را نیز منتشر خواهم کرد.
3- در خصوص به‌روزرسانی شیوه‌­نامه‌ها نیز قرار بر این شد که قدم به قدم پیش برویم. یعنی در اوّلین قدم، این بنده ٔ خدا تغییرات کلّی موردی پیشنهادیم را در حوزهٔ معاونت پژوهشی مطرح کنم و سپس، پیشنهادهای معاونت پژوهشی جهت اعمال بر شیوه‌­نامه‌­های سابق به ریاست دانشگاه ارائه شود و پس از توافق بر سر کلّیات مورد نظر، طی چند مرحلۀ دیگر، به مرور، جزئیات بیشتر و بیشتری مطرح شده و پس از بحث و گفتگو و جرح و تعدیل، مورد توافق قرار بگیرد. امیدوارم در هر مرحله از کار بتوانم موجبات مشارکت با اعضای هیأت علمی را نیز فراهم آورم (ولو به شکلی محدود). همچنین، لازم می‌دانم عنوان کنم که به شخصه، در هر مرحله از این کار، در صورتی همکاری خود را برای انجام مرحلۀ بعدی ادامه خواهم داد که بتوانم با توافقات صورت گرفته (ولو به صورت حداقلی) کنار بیایم، در غیر اینصورت، یعنی در صورتی که اصرار احتمالی مقامات بالادستی‌ام بر برخی نکات خاص را اشتباه و مضر بدانم[6]، عذر خواسته و به همکاری با دانشگاه (لااقل در این پروژۀ خاص) پایان خواهم داد.

به امید دانشگاهی فعّال­‌تر، بانشاط‌­تر و دوست‌­داشتنی‌­تر
وحید احسانی
همکار در معاونت پژوهشی

[1] «مخمصۀ قرار داشتن در یک شغل مرتبط!» و «نامه‌ای به مسئولان دانشگاه رازی» قابل دسترسی از طریق سایت و کانال تلگرامی پویش ملّی دوباره دانشگاه.
[2] به نظرم اعلان کردن چنین تصمیم‌های مبارکی می‌تواند آثار خیلی خوبی به دنبال داشته و موجب افزایش امید، دلگرمی و اعتماد افراد شود.
[3] «نامه‌ای به مسئولان دانشگاه رازی»
[4] باید اعتراف کنم که بعید می‌دانستم ایشان نامۀ مفصّلم را مطالعه کنند امّا بر خلاف انتظارم، هم ایشان، هم معاون محترم پژوهشی و هم مشاور محترم رئیس دانشگاه، همگی نامه را مطالعه کرده بودند.
[5] v.ehsani.a@gmail.com یا @vahidehsani_vh
[6] بر اساس عقل و دانسته‌های محدودم

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
9826ff9a-f356-43d5-9f4b-25d6eb6d5b0d-1
1.1 MB
نقد یا نقض گذشته پژوهشی کشور. دکتر سید کاظم ملکوتی، مسعود ناصری پور، لیلا نعمتی انارکی
🔻چند سئوال ساده از «اعضای شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های ایران» در خصوص بیانیۀ هشتمین نشست آنها
🔻وحید احسانی

🔹اعضای محترم شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های ایران

🔹با سلام و احترام؛

🔹مطالعۀ بیانیۀ هشتمین نشست شما، پرسش‌هایی برایم ایجاد کرد که بهتر دیدم برخی از آنها را در این نوشتار مطرح کنم . همان‌طور که در خبرگزاری‌ها بازتاب پیدا کرده‌است، در بیانیۀ مورد نظر، دو موضوع به طور مشخّص مورد طر ح و بررسی قرار گرفته‌است که عبارتند از :

🔹«اول آنکه با توجه به مشکلات اقتصادی کشور و ...، شورا[ی هماهنگی تشکل‌های صنفی] بر حل مشکلات معیشتی اقشار مختلف، به ویژه دو قشر تأثیرگذار معلمان و کارگران زحمتکش تأکید کرده و مسئولان کشور را به اهتمام و تمرکز بر حل یا تقلیل مشکلات معیشتی از طریق رفتار سیاستی منطقی و دلجویانه فرا می‌خواند و در همین راستا ... آمادگی خود را برای هم‌فکری و یافتن راه حل برای حل مشکلات مذکور و عبور از وضعیت موجود اعلام می‌دارد. دوم آنکه شورای هماهنگی، بار دیگر هشدارانه یادآور می‌شود که غفلت از تنزل آشکار وضعیت اقتصادی اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها - که به دلیل موقعیت و عملکرد متفاوتشان از دیگر مستمری بگیران دولتی همواره متمایز بوده‌اند- در آینده‌ای نه چندان دور، سامان علمی و فرهنگی و سرمایه اجتماعی کشور را با تهدید جدی مواجه خواهد ساخت. از این رو از مسئولان محترم وزارت متبوع و دیگر سازمان‌های مسئول تقاضا می‌شود که ضمن توجه به بهبود وضعیت معیشتی اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها، موضوع هم‌ترازی حقوق و مزایای اعضای هیأت علمی تحت پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را مورد توجه ویژه قرار داده و در جهت برطرف کردن موانع موجود اهتمام ورزند. بدیهی است مشاهده و تحمل تبعیض آشکار بین دوساحت همسان علمی [وزارت علوم و وزارت بهداشت] ... تهدیدی جدی برای روند توسعه و ارتقای کشور خواهد بود».

🔹همان‌طور که واضح است، در این بیانیه، به دو مشکل اشاره شده است: اوّل، «مشکلات معیشتی اقشار مختلف، به ویژه دو قشر تأثیر گذار معلمان و کارگران زحمتکش» و دوّم، «تنزل آشکار وضعیت اقتصادی اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها». در این بیانیه، در خصوص راه حل هر یک از این دو مشکل نیز نکاتی مطرح شده‌است که پرسش‌های اینجانب نیز ناظر به تفاوت تأمّل برانگیز همین راه حل‌هاست.

🔹در خصوص مشکل دوّم یعنی «تنزّل آشکار وضعیّت اقتصادی اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها» که به خاطر «تهدید سامان علمی و فرهنگی و سرمایه اجتماعی کشور» و «تهدید روند توسعه و ارتقای کشور» نگرانی‌هایی را در شما بزرگواران ایجاد کرده‌است، راه حل مشکل را «بهبود وضعیت معیشتی اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها» و «هم‌ترازی حقوق و مزایای اعضای هیأت علمی وزات متبوع خود با اعضای هیأت علمی وزارت بهداشت» و یا به عبارت ساده‌تر «افزایش حقوق» عنوان فرموده‌اید، امّا در جهت حل مشکل اوّل یعنی «مشکلات معیشتی اقشار مختلف، به ویژه دو قشر تأثیرگذار معلمان و کارگران زحمتکش»، اوّلاً، مسئولان کشور را به «رفتار سیاستی منطقی و دلجویانه با آنها» فراخوانده‌اید و ثانیاً، بزرگواری فرموده، «آمادگی خود را برای هم‌فکری و یافتن راه حل برای حل مشکلات مذکور و عبور از وضعیت موجود» اعلام کرده‌اید.

🔹پرسش‌های مورد نظر:

1- چه تفاوت ویژه‌ای میان «مشکلات اقتصادی شما و همکارانتان» با «مشکلات اقتصادی اقشار مختلف به ویژه معلّمان و کارگران» وجود دارد که باعث می‌شود راه حل رفع مشکلات اقتصادی شما، به سادگی، «افزایش حقوق» باشد، امّا راه حلّ «مشکلات اقتصادی سایرین» نیازمند «رفتار سیاستی منطقی و دلجویانه مسئولان» و «هم‌فکری شما با مسئولان کشور»؟ (البته به جز مسئلۀ «تهدید سامان علمی و فرهنگی و سرمایۀ اجتماعی کشور و تهدید روند توسعه و ارتقاء کشور» که بر همگان واضح است که صرفاً در خصوص مشکلات اقتصادی شما و همکارانتان-که به دلیل موقعیت و عملکرد متفاوتتان همواره از دیگر مستمری بگیران دولتی متمایز بوده‌اید- موضوعیّت پیدا می‌کند. بدیهی است، تنزّل وضعیّت اقتصادی سایر اقشار جامعه هیچ تهدید قابل ذکری به دنبال نخواهد داشت!).

2- «رفتار سیاستی منطقی و دلجویانه مسئولان» چیست که می‌تواند «مشکلات معیشتی اقشار مختلف، به ویژه دو قشر تأثیرگذار معلمان و کارگران زحمتکش» را التیام ببخشد امّا در خصوص «تنزّل آشکار وضعیّت اقتصادی شما و همکارانتان» هیچ کاربردی ندارد؟!
3- منظورتان از اینکه فرموده‌اید «آمادگی خود را برای هم‌فکری و یافتن راه حل برای حل مشکلات مذکور و عبور از وضعیت موجود اعلام می‌کنید»، دقیقا چیست؟ آیا شما و همکارانتان که «سامان علمی و فرهنگی و سرمایۀ اجتماعی و روند توسعه و ارتقاء کشور» به وضعیّت اقتصادی‌تان وابسته است، کشف و انتشار راه حل برای مسائل و مشکلات کشور را (فارغ از اینکه مسئولان به آنها عمل کنند یا نکنند) یکی از وظایف خود می‌دانید یا منتظر این هستید که مسئولان کشور از شما درخواست هم‌فکری کنند تا بعد شما نیز بزرگواری فرموده و چنین کنید؟ آیا شما که راه حل مشکل «تنزّل آشکار وضعیّت اقتصادی اعضای هیأت علمی دانشگاه ها » -که تهدید کنندۀ سامان علمی و فرهنگی و سرمایۀ اجتماعی و روند توسعه و ارتقاء کشور است- را به این سادگی کشف و اعلام کردید، راه حل «مشکلات اقتصادی اقشار مختلف به ویژه معلّمان و کارگران» هم در مشتتان است و صرفاْ منتظر درخواست مسئولان هستید، یا «راه حل مشکلات اقتصادی اقشار مختلف به ویژه معلّمان و کارگران»، بر خلاف راه حل مشکل «تنزّل آشکار وضعیّت اقتصادی خودتان و همکارانتان» -که علی‌رغم تهدید کننده بودنش بسیار ساده بود- علی‌رغم تهدید کننده نبودنش آنقدر پیچیده است که به جز از طریق تعریف طرح‌های پژوهشی کلان و تأمین بودجه برای آنها قابل کشف و اعلام کردن نیست؟!

🔹امیدوارم با رنجش خاطر شما بزرگواران، ناخواسته، موجبات «تهدید سامان علمی و فرهنگی و سرمایۀ اجتماعی و روند توسعه و ارتقاء کشور» را فراهم نکرده باشم!

🔹به امید خدا، در آینده، در خصوص اعضای هیأت علمی‌ایی که در این هم آیندی بحران‌ها (به قول دکتر محمّد فاضلی)، در عمل، صرفاً بر پیگیری منافع شخصی و صنفی‌شان متمرکز شده‌اند، مطالب دیگری نیز منتشر خواهم کرد.

با احترام
وحید احسانی
همکار در معاونت پژوهشی دانشگاه رازی
@vahidehsani_vh

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
@DrNematallahFazeli

👥 گفتگو با دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان

🔸 نهاد آموزش عالی بازاندیشی انتقادی را آغاز کند🔸

خبرگزاری ایرنا، 25 آذر 97

🔵دکتر فاضلی در این گفتگو به نقد گفتمان حاکم بر آموزش عالی ایران می پردازد و معتقد است نهاد آموزش عالی در ایران معاصر بویژه ایران امروز نه گفتمان علوم انسانی و اجتماعی، بلکه گفتمان پزشکی و مهندسی را رهبری می کند.

در ایران معاصر، غلبه گفتمان پزشکی و مهندسی بر آموزش عالی دستاوردهایی مثل افزایش امید به زندگی و کاهش دردها و بیماری ها را داشته است؛ با این حال، بر اثر غلبه این گفتمان جامعه ایران نتوانسته است از نظر فرهنگ، فرهیختگی و ارزش های فرهنگی و اجتماعی توسعه یابد.

🔻فرهیختگی به معنای دگر خواهی و توجه عمیق وجودی به دیگری هاست، دیگری های جنسیتی، قومیتی، مذهبی و سیاسی.

نهاد آموزش عالی در ایران معاصر با به حاشیه راندن علوم انسانی، اجتماعی و فرهنگی عملا زمینه سیطره ابزار بر انسان ها و سلطه ایدئولوژی ها و قدرت بر زندگی انسانها را فراهم کرده است.

🔻از سوی دیگر، نهاد آموزش عالی با سرکوب و تحقیر علوم انسانی و اجتماعی بعنوان علوم غربی و بیگانه باعث ناکارآمدی این علوم در پرورش ظرفیت های انسان معاصر ایرانی شده است.

ماموریت های علوم انسانی و اجتماعی در نهاد آموزش عالی:

🔻تربیت انسان فرهیخته و دگرخواه: علوم انسانی و اجتماعی به عنوان علوم اخلاقی، معنوی و انسانی از تربیت انسان فرهیخته ایرانی در مقیاس کلان ملی ناتوان شده است.

🔻طراحی و معماری جامعه: علوم مهندسی و پزشکی، بیش از آنکه در خدمت ارزش های متعالی انسانی باشند، در خدمت بازار، قدرت و عقلانیت ابزاری بوده اند.

نتایج گسترش دانش های مهندسی و پزشکی:

🔻فربه شدن جیب پزشکان ، فقیرشدن جامعه و گسترش ابعاد گوناگون تبعیض ها در جامعه.

🔻تخریب محیط زیست و توسعه اشکال مختلف نا بهنجاری ها در عرصه های گوناگون .

آموزش عالی در صورتی می تواند در خدمت بهبود و ارتقای جامعه ایران باشد که نوعی چرخش پارادایمی در پارادیم رهبری کننده دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی ایران صورت بگیرد.

🔻در حال حاضر، خرد نهاد آموزش عالی نوعی خرد تکنیکی و متکی بر فن گرایی، عقلانیت ابزاری و کمیت است.

🔻نهاد آموزش عالی، نهادی اجتماعی، انسانی و فرهنگی است و گفتمان حاکم بر این نهاد لاجرم باید برآمده از علوم انسانی، اجتماعی و فرهنگی باشد.

🔵 رهبران آموزش عالی ایران و نهادهای رهبری کننده این حوزه باید فضای بیشتری برای گفت و گوهای انتقادی فراهم کنند تا درباره چالش های اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی برآمده از عملکرد گفتمان مهندسی و پزشکی در حوزه عمومی بحث شود.


http://www.irna.ir/fa/News/83135728
معرفی شیوه‌ای ایرانی برای جهش خارق‌العاده در رتبه پژوهشی!

در سال های اخیر، اعضای هیأت علمی برخی از دانشگاه های علوم پزشکی کشور با بکار بردن شیوه ای بدیع، اقدام به کسب درآمد و شهرت علمی، البته به شیوه ای کاملاً ایرانی نموده اند!

در سال های اخیر تیم تحقیقات علمی Global Burden of Disease با هدف گسترش مرزهای دانش اقدام به نشر نتیجه ی تحقیقات علمی خود در مجلات بسیار مشهور از جمله لنست، نیچر و نیو انگلند ژورنال که همگی از مجلات دارای بالاترین ضریب تاثیر (Impact Factor ) در جهان هستند، نموده است. این تیم از سرتاسر دنیا اقدام به جذب collaborator برای افزودن به غنای مطالب منتشر شده نموده است. هسته ی مرکزی این تیم، ابتدا هر یک از مقالات کامل شده را به منظور ارزیابی نقادانه قبل از انتشار، در دسترس همکاران متخصص در سرتاسر دنیا قرار داده و بدینوسیله زمینه ی هر چه بهتر شدن کیفیت علمی مقالات را فراهم می کند.

اما نکته ای که در این اقدام نهفته است، بحث ورود بسیاری از محققین و اعضای هیأت علمی داخل کشور به عنوان collaborator های این هسته ی علمی بوده است. این کار تنها با یک نام نویسی ساده در وب سایت این گروه تحقیقاتی که کار اصلی آنها برآورد بار بیماری برای تمام دنیا می باشد، آغاز می شود. این گروه حتی برای این افراد چک لیستی از معیارهای authorship را ارسال و از این افراد می خواهد که در صورتی که حائز شرایط ذکر شده هستند، اقدام به ارزیابی مقالات کنند. تا اینجای کار در این مسئله هیچ شبهه علمی وجود ندارد، اما با در نظر گرفتن شرایطی که باعث جذب اعضای هیأت علمی به این سیستم می شود، لزوم توجه مراجع ذی صلاح در وزارت بهداشت و دانشگاه های سراسر کشور را می طلبد.
نکات اصلی که انگیزه نگارنده برای نگارش مطلب کنونی بوده است، عبارت است از:

۱. اصولا همکاری محققین و اعضای هیأت علمی در نگارش و تدوین این مقالات که گاها تعداد افراد ایرانی حاضر در این مقالات به بالای ۵۰ نفر می رسد، در حد کامنت های چند کلمه ای بوده و اصولا معیارهای authorship در این مقالات رعایت نمی شود.

۲. همان گونه که پیشتر گفته شد، زمینه ی اصلی این مقالات برآورد بار بیماری های مختلف در دنیا می باشد که بیشتر به متخصصین اپیدمیولوژی و آمار زیستی مرتبط می باشد ولی با نگاهی به نویسندگان ایرانی این مقالات در می یابیم از متخصصین ویروس شناسی و آموزش بهداشت گرفته تا متخصصین بالینی در این مقالات حضور مستمر دارند، بدون انکه دانشی در خصوص این مقالات داشته باشند! در واقع حضور این افراد در اینگونه مقالات، به هیچ عنوان منجر به گسترش مرزهای دانش نمی گردد.

مگر می شود شاخص اچ ایندکس که مبنای بسیاری از ارزیابی های صورت گرفته از جشنواره رازی گرفته تا جشنواره های درون دانشگاهی است، در طول دو سال پس از فارغ التحصیلی به بالای ۳۰ افزایش پیدا کند! و مبنای ارزیابی همین مقالات باشند؟!

بقیه مطلب را در لینک زیر دنبال بفرمایید:
http://hakimemehr.ir/fa/news/46630/

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻 وزارت علوم می‌گوید تا فردا خدا بزرگ است!

🔻 استاد محمدرضا شفیعی کدکنی - دانشگاه تهران (سه‌شنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۷)

🔹من مطالعه وسیعی در مورد «کرامیه» داشته‌ام. [فرقه‌ای نزدیک به صوفیه]. چهار مقاله به چاپ رسانده‌ام و کتابی نیز در این خصوص در دست تهیه دارم. «فصّاد» اصطلاحی است مربوط به این مکتب. برای اینکه روی این کلمه کار کنم، در کتابخانه های خودمان هرچه ممکن بود جستجو کردم و نیافتم. در کتاب‌های ایران، به یک کتاب عربی با نام «العباب الزاخر» مربوط به قرن ششم ارجاع داده بودند. در آن زمان نسخه‌ای از این کتاب در ایران نبود. سال 2000 میلادی در دانشگاه هاروارد بودم و دیدم این کتاب چاپ شده است. با عشق به سراغ کتاب رفتم، اما متوجه شدم متاسفانه باب «ف» آن هنوز به چاپ نرسیده است. خیلی دمغ شدم. این کتاب در پاکستان نیز به چاپ رسیده بود. نزد مسئول کتابخانه رفتم و موضوع را با او در میان گذاشتم. بسیار ناراحت شد که چرا ما از چاپ چنین کتابی مطلع نبوده‌ایم. سه هفته بعد در حال تدریس در کلاس بودم که مسئول کتابخانه آمد و هفت جلد از کتاب مذکور را که از پاکستان رسیده بود روی میز من گذاشت. این‌‌قدر نظم و انضباط هست که آدم باورش نمی شود.

🔹می‌بینید که دانشگاهی مثل هاروارد بیشتر از ما روی صوفیه کار کرده‌اند. در مورد آسیای میانه جدا ... در مورد آسیای صغیر جدا ... هاروارد متخصص تربیت می‌کند. متخصص در یک موضوع خاص. ولی اکثر دانشجویان دوره دکتری ما مثل هم هستند، صرف نظر از اندکی علایق و استعدادها، تفاوت زیادی با هم ندارند. ما در حوزه‌های مختلف متخصص نداریم. آلمانی‌ها هم همینطور هستند. وقتی یک آلمانی به ایران می‌آید زیر و بالای زندگی ما را بهتر از خود ما می‌شناسد. اشکال ما و عقب ماندگی فرهنگی ما این است که در دانشگاه‌ها متخصص تربیت نمی‌کنیم. درست است که همه دانشجویان باید کلیاتی را بدانند اما در نهایت باید متخصص باشند. ما باید برای سر سوزنی از موضوعات و مسائل، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و ... متخصص در حد جهانی تربیت کنیم.

🔹وزارت علوم در این خصوص اصلا برنامه‌ای ندارد. وزارت علوم امشب تا فردا غروب برنامه‌ریزی می‌کند و برای فردای آن، می‌گوید خدا بزرگ است. به نظر من هیچ مملکتی از بابت آینده نگری و برنامه ریزی به فقر فرهنگی ما نیست. اصلاً دانشگاه های ما متخصص تربیت نمی کنند. در دانشگاه تهران که بهترین دانشگاه ایران است، هیچ کس به فکر تربیت متخصص نیست. با این اوضاع آدم می تواند چه کند!؟ من اگر خودم را از این پنجره بیرون بیاندازم کار درست می‌شود؟ اگر درست می شد می انداختم! تو که به استاد حقوق می‌دهی، تو که به آبدارچی حقوق می‌دهی، تو که دانشجو داری ... پس چرا برنامه را درست نمی‌کنی؟...


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
«تحلیل‌های کمّی و استنادی» نباید «اصل» قرار بگیرند
وحید احسانی

کلاریویت آنالیتیکس (تامسون‌رویترز سابق که در ایران همچنان با نام ISI شناخته می‌شود) در صفحۀ Help از تارنمای JCR (گزارش‌های استنادی مجلات) تصریح می‌کند که:

Citation data are not meant to replace informed peer review

انواع شاخص‌ها و تحلیل‌های استنادی، صرفاً در حکم ابزاری هستند که می‌توانند در اختیار «صاحب نظران» قرار بگیرند تا صاحب نظران در ارزیابی آثار پژوهشی، در صورت نیاز از آنها کمک بگیرند، نه اینکه به «الگوریتم‌های قطعی‌ایی تبدیل شوند که مقوله‌هایی مانند «کیفیت اثر پژوهشی»، «ارزش اثر پژوهشی»، «کارآمدی اثر پژوهشی»، «اعتبار و مرتبۀ علمی عضو هیات علمی» و امثال آن را به کمیّت‌هایی بی‌روح و عددی تبدیل کنند. به عبارت دیگر، نهایتاً این صاحب‌نظران و بزرگان هر تخصص هستند که حتّی‌المقدور باید در خصوص «ارزش آثار علمی» و «مرتبۀ علمی همکاران جوانشان» اجتهاد کنند.

بر همین اساس، برخی کشورها نظام‌های ارزیابی پژوهش خود را به جای تکیه بر «شاخص‌ها و تحلیل‌های کمّی»، بر «ارزیابی همکاران صاحب‌نظر» یا همان Peer Review مبتنی کرده‌اند. به عنوان مثال، نظام ارزیابی پژوهش انگلستان (REF: research excellence framework) با صرف هزینه‌های بسیار کلانی، هر ساله کیفیت و اثربخشی فعالیّت‌های پژوهشی دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی مختلف داخلی را ارزیابی می‌کند که محوریّت این نظام سنجش پژوهش همان «ارزیابی همکار» است. استرالیا نیز نظام ارزیابی نسبتاً مشابهی دارد.

تا جایی که من مطالعه کرده‌ام، در اکثر کشورهای توسعه‌یافته، در سطح دانشگاه‌ها نیز تصمیم‌گیری‌های مربوط به «ارتقاء مرتبۀ اعضای هیأت علمی» و امثال آن بیشتر جنبۀ اجتهادی دارد تا تکیه بر کمیّت‌های صِرف. شاهد این ادّعا پروفسورهایی هستند که برون‌دادهای پژوهشی بسیار اندکی دارند. یا کسانی که مثلا صرفا با داشتن 11 مقاله، برندۀ جایزه نوبل شده‌اند. یا کسانی که علّت اعطای جایزۀ نوبل به آنها «فعّالیت‌های موثّرشان در زمینۀ ترویج علم» معرّفی شده است، یعنی کارهایی مانند نگارش مطلب در روزنامه‌ها جهت انتقال مفاهیم علمی به مردم با زبان ساده.

البته مطالب بالا را نباید با عینک «صفر و یکی» (هیچ و همه ای، سیاه و سفیدی) دید. به ویژه در جوامعی مثل ما، نیاز است از شاخص‌های کمّی و استنادی نیز کمک گرفته شود، امّا به قول حضرت حافظ (علیه الرّحمه)، باید متوجه بود که: «این، همه نیست».

چنانچه این مطلب را مفید می‌دانید، لطفا بازنشر دهید.

https://telegra.ph/تحلیل‌های-کمی-و-استنادی-نباید-اصل-قرار-بگیرند-01-16
🔻سخنی چند با اعضای محترم هیأت علمی‌ایی که برای افزایش حقوق خود نامه نوشته و امضاء جمع می کنند 1
🔻وحید احسانی

🔹سلام و درود، امیدوارم شاد و تندرست باشید،

🔹با احترام، اینجانب، با شما اعضای محترم هیأت علمی‌ایی که افزایش حقوق و دستمزدتان را مطالبه می‌کنید سخنانی دارم که خواهشمندم، در صورت امکان، مطالعه فرموده و به سایر همکارانتان هم انتقال دهید. پیش از هر چیز، باید عرض کنم که در سلسله نوشتار، « نَفسِ مطالبۀ افزایش حقوق» از جانب شما بزرگواران را زیر سئوال نبرده‌ام بلکه سخنانم ناظر بر جنبه‌های دیگری از این مسئله است که در صورت امکان و به امید خدا، عرائضم را طی چند قسمت مطرح می‌کنم.

🔻قسمت اوّل) رعایت تعادل و توازن میان «واکنش در خصوص مسائل جامعه» با «واکنش در خصوص مشکلات اقتصادیِ صنفی»

🔹لااقل تا جایی که من رصد کرده و متوجه شده‌ام، به ویژه در شرایط بحرانی فعلی که فشار و تهدید بسیار زیادی بر اقشار ضعیف‌تر جامعه وارد می‌آید، میان «تلاش و پیگیری شما بزرگواران برای افزایش حقوق‌تان» با «تلاش و پیگیری‌تان برای تأثیرگذاری بر تصمیمات سیاست‌گذاران و کاهش از درد و رنج مردم» تناسب و توازن قابل قبولی دیده نمی‌شود. یعنی به جز در تب و تاب انتخابات که شرایط خاصّی دارد، کمتر دیده می‌شود که شما بزرگواران مطالباتی را جهت نجات کشور، اصلاح جامعه و کاهش درد و رنج مردم، آن هم با این جدیّت پیگیری کنید. البته پیش از این، برخی از اعضای محترم هیأت علمی با چنین اهدافی نامه‌های سرگشاده‌ای را به مسئولان عالی رتبۀ نظام ارسال کرده و پیگیری‌های جدّی‌ایی انجام داده‌اند، برخی دیگر (یا شاید همان‌ها) هم سعی می‌کنند با مخاطب قرار دادن مردم از طریق متن‌های تأمّل برانگیز و روشنگری که در فضای مجازی منتشر می‌کنند (و هیچ امتیازی هم برایشان ندارد)، موجبات «اصلاحِ از پایین جامعه» را فراهم بیاورند، امّا اوّلاً، تعداد آنها نسبت به تعداد کل اعضای هیأت علمی (حدود 70 هزار نفر) بسیار اندک بوده‌است و ثانیاً، لااقل تا جایی که من می‌دانم، آنها اهل نامه نوشتن یا نامه امضاء کردن برای افزایش حقوق و دستمزد خود نیستند و لذا «حساب آنها را باید جدا کرد».

🔹پیش از این، برخی از اعضای محترم هیأت علمیِ دلسوز و آگاه، با هدف اصلاح بنیادین نظام آموزش عالی در جهت افزایش کارآمدی و اثربخشی آن، حرکت‌های بسیار خوبی را شروع کرده‌اند، حرکت‌هایی مانند «استادان علیه تقلّب»، و یا «پویش ملّی دوباره دانشگاه» که علی‌رغم فعّالیت خوبش در فضای مجازی و بازتاب محسوس اخبار آن در خبرگزاری‌ها، تا زمان نگارش این متن تنها 1360 نفر از حدود 70 هزار هیأت علمی کشور (تقریباً 2%) آن را امضاء کرده‌اند. مطمئنّم اگر اعضای محترم هیأت علمی ده دقیقه وقت گذاشته و بیانیۀ پویش ملّی دوباره دانشگاه را بخوانند، بسیاری از آنها محتوای آن را مطابق دیدگاه‌ها و گله گزاری‌های روزمرّۀ خود خواهند یافت، امّا اکثریت قریب به اتّفاق شما بزرگواران حتّی نام این پویش را هم نشنیده‌اید و یا اگر شنیده‌باشید، زحمت امضاء کردن آن را به خود نداده‌اید، چرا؟ از چهار حالت خارج نیست: اوّل، اگر با محتوای بیانیۀ پویش موافق نبوده‌اید که در این صورت انتظار می‌رفته خودتان در این راستا بیانیه‌ها یا نامه‌های مناسب‌تری نگاشته و برایش امضا جمع می‌کردید، دوّم، اگر علی‌رغم ارتباط تنگاتنگتان با فضای مجازی –که لازمۀ شغلتان است- اصلاً نام این حرکت‌ها را هم نشنیده‌اید و یا با وجود اینکه نامشان را شنیده‌اید برایتان اهمیّتی نداشته‌اند، این مسئله حاکی از آن است که اصولاً دنبال این جور مسائل (اصلاح نظام آموزش عالی، اصلاح جامعه و امثال آن) نبوده و خدای ناکرده صرفاً به دنبال منافع شخصی خودتان بوده‌اید، سوّم، اینکه اتّفاقاً اصلاح نظام آموزش عالی و جامعه خیلی برایتان اهمیّت داشته و لااقل برخی از حرکت‌هایی که در این راستا شکل گرفته است را هم بسیار مفید دانسته‌اید امّا نگران این بوده‌اید که مبادا «گربه شاخ‌تان بزند!». در این صورت باید عرض کنم که اوّلاً، برخی از حرکت‌های نام‌برده‌شده (به طور مشخّص، استادان علیه تقلّب و پویش ملّی دوباره دانشگاه) حرکت‌هایی بسیار مدنی، صلح جویانه، آشکار و قانونی بوده‌اند که حتّی بسیاری از اعضای هیأت علمی سرشناس کشور نیز از آنها حمایت کرده‌اند و حمایت کنندگان از این حرکت‌ها تا کنون با هیچ مشکلی مواجه نشده‌اند و ثانیاً، برخی مواقع، تلاش برای اصلاح جامعه ما مستلزم «آزاده بودن» و «به جان خریدن برخی تیر و ترکش هاست»[1] و بنابراین کسانی که حاضر نباشند برای این مهم هیچ گونه تهدید کوچکی را نیز به جان بخرند، اصولاً انتظار اینکه برای اصلاح جامعه گامی بردارند وجود ندارد.