پویش ملی دوباره دانشگاه
2.13K subscribers
72 photos
51 videos
43 files
451 links
لطفا جهت ارتباط با ما از رایانامه زیر استفاده بفرمایید:
dobaredaneshgah@gmail.com
Download Telegram
در ضمن، شما بزرگواران که آشکارا به نامه نوشتن و امضا جمع کردن برای «افزایش حقوق و دستمزد خود» پرداخته و لذا آبرو، اعتبار و خیرخواهی خود و سایر همکارانتان را در انظار اقشار ضعیف جامعه تهدید کرده‌اید (به امید خدا، در این باره در قسمت‌های بعدی توضیح خواهم داد) چه طور حاضر نیستید یک دهم این ریسک و تهدید را برای پیگیری مطالبات مردمی و اجتماعی به جان بخرید؟ و امّا حالت چهارم: اگر اصلاح نظام آموزش عالی و جامعه برایتان خیلی مهم بوده امّا چون در عمل از اصلاح آنها ناامید بوده‌اید با حرکت‌های مورد نظر همراهی نکرده‌اید، به عنوان شاگرد کوچکتان، این آیۀ قرآن را به شما یادآور می‌شوم که: «... اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ (آیۀ 87 از سورۀ یوسف: ... برويد و از يوسف و برادرش جستجو كنيد و از رحمت‏ خدا نوميد مباشيد زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت‏ خدا نوميد نمى‌‏شود). اگر قرار باشد شما اهل علم و دانش هم از «اصلاح جامعه و نجات مردم (به ویژه اقشار ضعیف‌تر) ناامید شوید»، ما، مردم، به چه چیز و چه کس امیدوار باشیم؟ مگر نه اینکه «کار عقل، علم و دانش» حلّ مسئله است و مگر نه اینکه «در این دنیا، فقط مرگ است که درمانی ندارد»؟ پس خواهش می‌کنم ناامید نشده و برای اصلاح جامعه تلاش کنید (هم تلاش فکری و هم پیگیری عملی). اگر علّت ناامید شدنتان، عدم توجه مسئولان به توصیه‌های شما بوده‌است، خب آن هم حتماً راه‌حل‌هایی دارد و اگر علّت اصلی ناامید شدنتان، غفلت و عدم همراهی ما مردم بوده‌است، علم و دانش حتماً برای چگونگی بیدار کردن مردم و به تلاش و حرکت واداشتن آنها هم توصیه‌هایی دارد و همین طور برای هر مشکل دیگری که باعث شده خدای ناکرده شما از اصلاح جامعه ناامید شوید. پدران و مادرانِ کارمند و کارگرِ ما با این امید و آرزو پذیرفته‌اند که شما نسبت به آنها حقوق و دستمزد بیشتری بگیرید و همچنین پذیرفته‌اند که برای تحصیل ما در محضر شما از جان و دل مایه بگذارند که «باور داشته‌اند درمان مشکلات جامعه در دانشی است که نزد شماست»، لذا خواهش می‌کنم ناامید نشده و ما را به حال خود رها نکنید. به هر حال، چنانچه خدای ناکرده از اصلاح نظام آموزش عالی و جامعه ناامید شده‌باشید، نه تنها افزایش حقوق و دستمزدتان هیچ خیر و فایده‌ای برای جامعه نخواهد داشت، بلکه، جسارتاً، همین حقوق و دستمزد فعلی‌تان نیز هزینۀ بیهوده است، زیرا «در مورد افرادی که امیدوارانه تلاش می‌کنند این امید وجود دارد که شاید موفقیّت‌هایی کسب کنند» امّا «از افراد ناامید، امید هیچ خیر و تأثیری نمی‌توان داشت» [2].

🔹مسلّماً، ایراد مطرح شده در نوشتار حاضر، در مورد اعضای محترم هیأت علمی‌ایی که اگر چه برای افزایش حقوق و دستمزدشان نامه نوشته و امضا جمع می‌کنند، امّا در عین حال، با حرکت‌های جمعی برای اصلاح نظام آموزش عالی و جامعه (استادان علیه تقلّب، پویش ملّی دوباره دانشگاه و غیره) نیز همکاری و همراهی داشته و دارند، موضوعیّت پیدا نمی‌کند. در خصوص سایرین نیز، درخواست متن از آنها این نیست که از مطالبۀ افزایش حقوق و دستمزد خود دست بکشند، بلکه پیشنهاد/درخواست می‌شود، در کنار آن و با همان جدیّت، با جریان‌ها و پویش‌های اصلاحی نیز همراهی کنند.


🔹پیشاپیش، از وقت و حوصله‌ای که جهت مطالعۀ عرائضم صرف می‌کنید بسیار سپاسگزارم
🔹به امید دانشگاه‌هایی کارآمدتر و ایرانی آباد
🔹ارادتمند، وحید احسانی

🔹از دوستان عزیزی که پیش از انتشار این متن، آن را مطالعه کرده و نقطه نظرات راهگشای خود را مطرح فرمودند بسیار سپاسگزارم

[1] منصوری (نگاه نو. شماره 96. زمستان 1391. صص. 17-2. ): "رسالت روشنفکر گفتن واقعیّت به اهل قدرت است".
[2] نگاه کنید به «میشل در سرزمین نمیشگان!»، یادداشت کوتاهی از نگارنده، منتشر شده در سایت فرهنگی نیلوفر و کانال تلگرامی مربوطه.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻دانشگاه و سالن مرغداری!

🔻استاد شفیعی کدکنی- 11 اردیبهشت 97- دانشگاه تهران

🔹نوشته اند که در صورت امکان نحوه تبدیل رساله به کتاب را توضیح دهید. شاید مهمترین سوال برای دانشجویان دکتری و فوق لیسانس باشد. واقعیت این است که ما مشکلات خیلی خیلی زیادی در آموزش عالی داریم. این سوال نیز از عوارض ذاتی همان مسائل است.

🔹این تولید انبوه دانشگاه‌ها، و این تلقی بعد از سقوط سلطنت از دانشگاه‌ها، شاید پیش از ان هم بود، اما حقا به این وسعت نبود. الان پشیمان شده اند. الان اثار طبیعی گسترش دانشگا ها [مشخص می شود]. نیست که دولت مبهوت بازار است، نگاهش به علم عین نگاهش به سالن مرغداری است! یک جایی یک زمینی پیدا کند و چند اتاق... همانطور که می توان در اینجا یک سالن مرغداری زد که جوجه و مرغ تولید کند، خوب می تواند دانشگاه بزند. یک روز احوال دختری از شاگردانم را که پدرشان از دوستان مشترک من و شادروان ایرج افشار بود از یکی از همکلاسی هایش پرسیدم. گفتم که همکلاسی شما کجاست؟ گفت رفته شهرشان دانشگاه زده است! (خنده استاد و حضار) عینا مثل اینکه سالن مرغداری زده است. آموزش عالی ما تقریبا مثل مرغداری است. دقیقا سالن مرغداری! تصور برنامه ریزان دانشگاهی و وزارت علوم، این است که پولی می گیریم و ثبت نام می کنیم و کاغذی دست بچه ها می دهیم ... ولی اینکه این تلقی از آموزش عالی چقدر در اینده این مملکت و اینده این جوان ها می تواند سودمند باشد، جای حرف دارد؛ ولی زیانش مسلم و صد درصد است.

🔹کاش دولت، برنامه‌ریزان آموزش عالی را به عنوان توریست می برد به کمبریج و آکسفورد انگلستان یا ام ای تی یا پرینستون امریکا تا بفهمند آموزش عالی یعنی چه! فقط درو دیوار این دانشگاه ها را می دیدند، کافی بود که بدانند با تلقی مرغداری فرق می کند. اکسفورد مال پانصد سال پیش است. انها اگر کوچکترین توسعه ای بخواهند انجام دهند، انقدر مشکلات دارد، شورا دارد، برآورد دارد و ... خوب اینجا نه. اینجا یک بخش‌نامه اقای وزیر اعلام می کنند که مثلا در کدکن ما، دوره دکتری فلسفه غرب [دایر کنند]. فکر نمی کنند که دکترای فلسفه غرب در کدکن که یک دبیرستان بیشتر ندارد چه جوری [ممکن] می شود! با کدام کتابخانه؟ با کدام استاد؟ .... متاسفانه هیچ کاری‌اش نمی توان کرد. هیچ کاری! تبعاً این نوع آموزش عالی آثار سوئی دارد. هنوز آثار سوء آن شروع نشده است. آثار سوء اش بعداً مشخص می شود.

🔹همین حال و روز را من به چشم خودم در مصر دیدم. در قاهره. من بعد از چند سال که در آکسفورد و پرینستون بودم برگشتم. خیلی از بچگی عاشق مصر بودم. نمی دانم گفته ام به شما یا نه که اخوان [ثالث] یک شوخی برای من درست کرده بود که شفیعی رفته توی خیابان نادری و به یکی از فروشندگان رادیو گفته است یک رادیو بدهید که قاهره را بگیرد. فرصتی بود برای من. زن و بچه را در آکسفورد گذاشتم. بلیت گرفتم و سه هفته در قاهره و اسکندریه و آنجاها بودم. هرکی را در خیابان می دیدم، جوان بیکار. ... بعد از شکست مفتضحانه [در جنگ اعراب با اسرائیل]... من شدیداً تا صبح گریه کردم و رادیوهای عربی را یکی یکی گوش می کردم همه‌شان هم ادعا می کردند ... صبح که شد معلوم شد تماماً فضیحت است. جوانان ساده مصری می‌آمدند پیش من که آقا ما بیاییم ایران برای ما کار هست؟ آن وقت در ایران تقریباً بیکار نداشتیم. واقعا نداشتیم. ما از کشورهایی مثل هند و پاکستان پزشک و حتی کلفت و نوکر می‌آوردیم. می گفتم من سال‌ها در مملکت خودم نبودم ... می پرسیدم تو چه درسی خوانده‌ای؟ می گفت من فوق لیسانس ادبیات فارسی دارم. 400 مرکز در مصر فوق لیسانس ادبیات فارسی می دادند! دانشجویانی که از ادبیات فارسی فقط یک جمله با لهجه عربی یاد گرفته بودند که من «دانشگوی» زبان فارسی هستم!


💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
سخنی چند با اعضای محترم هیأت علمی‌ایی که برای افزایش حقوق خود نامه نوشته و امضاء جمع می کنند ۲
وحید احسانی

سلام و درود، امیدوارم شاد و تندرست باشید،

با احترام، اینجانب، با شما اعضای محترم هیأت علمی‌ایی که افزایش حقوق و دستمزدتان را مطالبه می‌کنید سخنانی دارم که خواهشمندم، در صورت امکان، مطالعه فرموده و به سایر همکارانتان نیز انتقال دهید. پیش از هر چیز، باید عرض کنم که در این سلسله نوشتار، « نَفسِ مطالبۀ افزایش حقوق» از جانب شما بزرگواران را زیر سئوال نبرده‌ام بلکه سخنانم ناظر بر جنبه‌های دیگری از این مسئله است که در صورت امکان و به امید خدا، عرائضم را طی چند قسمت مطرح می‌کنم.

قسمت دوّم) لطفاً هدف ارزشمندِ «بهبود کیفیت و اثربخشی نظام آموزشی» را از طریق سایر عوامل تأثیرگذار نیز پیگیری بفرمایید

در عمدۀ نامه­‌ها و درخواست­‌هایی که شما بزرگواران جهت مطالبۀ «افزایش حقوق و دستمزد» خود نگاشته و ارائه کرده‌اید، علّت اصلیِ طرح چنین مطالبه‌ای را «جلوگیری از تنزّل کیفیت، کارآمدی و اثربخشی نظام آموزشی و یا بهبود آنها» مطرح فرموده و به منظور نشان دادن حسّاسیت ویژۀ درخواست‌تان، بر اهمیّت و ضرورت همان امور تأکید کرده‌اید. این بندۀ خدا، اوّلاً، همانند شما بزرگواران، برای «کیفیت، کارآمدی و اثربخشی نظام آموزشی» اهمیّت بسیار بالایی قائلم [1] و ثانیاً، به هیچ وجه نمی‌خواهم ارتباط میان «وضعیّت اقتصادی اعضای هیأت علمی» با «کیفیت، کارآمدی و اثربخشی نظام آموزشی» را منکر شوم، امّا فکر می‌کنم این هدف ارزشمند، به غیر از «افزایش حقوق و دستمزد اعضای هیأت علمی» از طُرُقِ دیگری نیز قابل پیگیری است که لااقل تا جایی که من می‌دانم، شما بزرگواران آن مسیرهای دیگر را در عمل چندان پیگیری نفرموده‌اید.

به عنوان مثال، یکی از روش‌های دیگر برای «بهبود کیفیت، کارآمدی و اثربخشی نظام آموزش عالی»، پیگیری مطالباتی از نوع مطالبات مطرح شده در پویش‌های «دوباره دانشگاه» و «استادان علیه تقلّب» است که متأسّفانه علی‌رغم اینکه همراهی حداقلی با این حرکت‌ها هیچ زحمتی ندارد، بیشتر شما بزرگواران چندان به این مسئله توجه نداشته‌اید.

به عنوان مثالی دیگر، یافته‌های پژوهشی معتبر از حدود 50 سال پیش به اتّفاق ثابت کرده‌اند که در خصوص فعّالیت‌های مبتنی بر کاربرد مهارت‌های ذهنی، «مشوّق‌های بیرونی و به ویژه مشوّق‌های مالی، کیفیت عملکرد را تضعیف می‌کنند»[2] در حالیکه مطابق «شیوه‌نامۀ تشویق نویسندگان مقالات علمی»، به اعضای هیأت علمی منتشر کنندۀ مقالات علمی پاداش نقدی اعطا می‌شود. بنابراین، این شیوه‌نامه یک «شیوه‌نامۀ ضدّ کیفیت است» و لذا انتظار می‌رود شما بزرگواران، هدف «بهبود کیفیت، کارآمدی و اثربخشی نظام آموزش عالی» را علاوه بر «افزایش حقوق و دستمزدتان» از طریق نوشتن نامه و گردآوری امضاء برای ابطال این شیوه‌نامه نیز پیگیری بفرمایید.

یکی دیگر از راه‌های مهم برای افزایش «کیفیت، کارآمدی و اثربخشی نظام آموزشی»، تلاش برای رانت‌زدایی از آن است که این بندۀ خدا پیش از این با عقل ناقص خودم در مورد آن اندیشیده و به شما بزرگواران راهکاری پیشنهاد کرده بودم[3]. بدین ترتیب که ...

به طور کلّی، «بهبود کیفیت، کارآمدی و اثربخشی آموزش و پژوهش در کشور» به عوامل متعدّدی وابسته است، در حالیکه شما بزرگواران این هدف ارزشمند را در عمل، صرفاً از یک طریق خاص با این سطح از جدیّت پیگیری می‌فرمایید. آیا در صورت عدم تغییر و اصلاح سایر عوامل و متغیّرهای تأثیرگذار، تغییر صِرفِ یک متغیّر (حقوق و دستمزد اعضای هیأت عملی) می‌تواند تحقق نتیجۀ دلخواه (بهبود کیفیت، کارآمدی و اثربخشی نظام آموزشی) را موجب شود و یا رسیدن به هدف مورد نظر، مستلزم چندین تغییر و اصلاح موازی در عوامل مختلف تأثیر گذار بر نظام آموزشی است؟

بنابراین، به عنوان شاگرد کوچک شما، پیشنهاد می‌کنم مطالبات صنفیِ خود را به گونه‌ای تنظیم کنید که به جای آنکه محور اصلی مطالبات‌تان «افزایش حقوق و دستمزد» و یکی از دلایل و فلسفه‌های طرح این مطالبه «بهبود کیفیت، کارآمدی و اثربخشی نظام آموزشی» باشد، محور اصلی مطالبه «بهبود کیفیت، کارآمدی و اثربخشی نظام آموزشی» بوده و «افزایش حقوق و دستمزد» هم، در کنار سایر اصلاحات خواسته شده در این راستا، صرفاً به عنوان یکی از تغییرات مورد نیاز مطرح شده‌باشد.

پیشاپیش، از وقت و حوصله‌ای که جهت مطالعۀ عرائضم صرف می‌کنید بسیار سپاسگزارم
به امید دانشگاه‌هایی کارآمدتر و ایرانی آباد
ارادتمند، وحید احسانی

(جهت مطالعۀ متن کامل نوشتار بالا و دسترسی به پیوندهای مربوطه، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/سخنی-چند-با-اعضای-محترم-هیأت-علمی‌ایی-که-برای-افزایش-حقوق-خود-نامه-نوشته-و-امضاء-جمع-می‌کنند-2-01-18
Forwarded from کانال دکتر مسعود صادقی (dr.masoud sadeghi)
در کشور ما
پژوهش ناظر بر حل مسئله است
اما بیشتر، حل مسئله ارتقای استاد نه ارتقای اجتماع!

@officialmasoudsadeghi
چالش_های_علوم_انسانی_و_نظام_آموزش.pdf
637.9 KB
چالش های علوم انسانی و آموزش عالی در گفتگو با ابراهیم فیاض
ارسالی: آقای ابراهیم فیاض
Forwarded from Technology Management
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 این داستان واقعی است
دانشگاه صنعتی شریف، تابستان ۱۳۹۷

سخنان دکتر مهدی گلشنی در خصوص ضرورت آموزش علوم انسانی به جامعه مهندسی، ایرادات به نظام آموزش عالی و ارتقا مقاله محور و ...


@Tech17 | کانال مدیریت تکنولوژی
Forwarded from مسئله ی ما (Iman Namadianpour)
غلبه بورکراسی در جهان علوم اجتماعی
دانشگاه در مقام یک نهاد علمی برساخت کدام موقعیت تاریخی انسان است و قرار است انسان دانشگاهی چگونه انسانی در تحلیل یک واقعیت اجتماعی باشد. در یک پاسخ دم دستی و و ساده می توان گفت بار مسئولیت رسمی تولید تفکر بر عهده این نهاد باشد. این نهاد آنچنان که از ساختار آن پیداست سر تا پا در خدمت مهم ترین شاخصه سرمایه داری متاخر یعنی بورکراسی قرار دارد. می توان با صراحت گفت بورکراسی نه به معنی تنظیم ساختار اداری ،بلکه به مثابه یک نیروی هژمونیک ،آدمیان را در خدمت او قرار داده است. به طور مشخص قرار بر این بود که بورکراسی موانع ساختاری نظام اداری را تسهیل کند،و در خدمت انسان در جهان معاصر باشد.در جهان دانشگاهی بورکراسی به جان منطق علم و تفکر افتاده است و مجال اندیشه آزاد و دقت علمی –تفکری را از او کاسته است. به گمان من مهم ترین مسئله دانشگاه نه پولی شدن و تبدیل آن به یک بنگاه اقتصادی بلکه تهی شدن دانشگاه از مقام ایده پردازی است. اساسا دانشگاه در مقام یک نهاد عریض و طویل به واسطه بودجه های کلان در ظاهر نشان از فربه گی در امر پژوهش دارد.ولی آنچنانکه دست آورد این نهاد مخصوصا در عرصه علوم اجتماعی و انسانی به ما نشان داد است فاقد کیفیت و دقت است. دلایل آن را می توان در چندین امر نشان داد.یکی از دلایل سطحی شدن علوم اجتماعی در ایران غلبه تفکر کمی و عددی شدن این علم است. جهان جدید زاده سلطه امر تکنیک بر کلیت روح جهان است و دقت و تامل ،مشخصا خود را در تبیین امر آماری نشان می دهد. فیزیک و ریاضی در عصر جدید سرور علوم محسوب می شوند و اساسا سخن گفتن در هر حوزه ای در سلطه این علوم قرار دارد. دست آوردهای جهان جدید نه به اتکا علوم انسانی بلکه به واسطه دقت علمی و تکنیکی رخ داده است و در حال پاسخ دادن به پرسش های بنیادین انسان ها است.مفهوم مرگ، طول عمر،زیبای بدن،سفر به جهان های دیگر و تمام اموری که در پیرامون ماست به زعم بیشتر مردم نه به واسطه تامل در علوم انسانی بلکه با کنکاش در علوم تجربی در حال رخ دادن است.این رویکرد علوم اجتماعی را به سمت کمی دیدن و رویکرهای تکنیکی نزدیک کرد. آنچنان که بیشتر تبیین های نظام دانشکاهی مبتنی بر آمار و تحلیل آماری است.فقدان تامل فلسفی و تاریخی در پس امر آماری از ویژه گی های علوم اجتماعی در ایران است.مسله دیگری که علوم اجتماعی با آن درگیر است بورکراسی منطق مقالات دانشگاهی و مرتبه علمی اساتید دانشگاهی است. اکثر اساتید دانشگاهی خود را درگیر مسائل بنیادین و مسئله مند اجتماعی نمی کنند و تمام تلاشان نوشتن مقالات صرفا برای کسب رتبه دانشگاهی است. مقایسه نوشته های متفکران بیرون دانشگاه و درون دانشگاه دقیقا تفاوت کیفی نوشتار را نشان می دهد. برای نمونه مقایسه کنید ابن خلدون به روایت آزاد ارمکی استاد جامعه شناسی و جواد طباطبایی نویسنده و منتقد خارج از حوزه منطق دانشگاهی. ارمکی صرفا متنی نوشته است برای رفع تکلیف و به مثابه یک جزوه درسی برای یک ترم دانشگاهی و طباطبایی متنی نوشته با دقت علمی و منابع متعدد برای نشان دادن این متفکر و پرسش های پیرامون آن. در تحلیل نهایی آزاد ارمکی قرار است متنی بنویسد برای رتبه دانشگاهی ومنزلت علمی،اما طباطبایی با نوشتن این کتاب خود را آماده یک چالش بزرگ در برابر منتقدین می کند. مسئله دیگر در نظام دانشگاهی که این نظام به شدت درگیر آن است مفهوم "فرصت" است. اکثر مدرسان دانشگاهی فاقد فرصت تامل و تفکر هستند الا نادرا. فرصت یعنی زمانی معین و سیستماتیک و بلند مدت برای تامل واندیشیدن در باب مسائل و رخ دادهای اجتماعی،سیاسی و فلسفی و آنچه در پیرامون جهان ما در حال رخ دادن است. این فرصت به دلایل متعدد در اختیار اساتید دانشگاهی نیست. شاید یکی از دلایل آن مسئله اقتصاد باشد و یا مسئله بورکراسی در سازمان دانشگاه.به عنوان نمونه یک مدرس در دانشگاه نه به اندازه موظوی خود بلکه فرا تر از آن واحدهای درسی خود را پر میکند،علاوه بر این یک مدرس تلاش می کند چه به صورت رسمی و یا حق التدریس به تدریس در دانشگاهای دیگر بپردازد. این رفتار، استاد را به استاد–کارمند تبدیل میکند در صورتی که قرار براین بود که ما با یک موجود فکر-مند مواجه شویم.در وضعیت فکر-مند مدرس به تامل در خود و جهان انتزاعی و انضمامی می پردازد و دست به تولید امر فکری نه درسطح مقامات دم دستی دانشگاهی بلکه تلاش می کند به مثابه یک موجود فکر-مند جهان را به طور تاملی مورد سنجش قرار دهد.به گمان من مفهوم "فرصت" برای اکثر اساتید دانشگاهی به یک مسئله تبدیل شده است و او را به یک استاد – کارمند تقلیل داده است.سلطه بورکراسی، آماری شدن علوم اجتماعی و مفهوم فرصت دست کم ساختار علوم اجتماعی را دچار بحران تفکر کرده است. دست آورد آن رشد اساتیدی است که فارغ از مسئله تفکر در درون نهاد دانشگاه به بازتولید امتناع تفکر دامن می زنند.
لطفاً در صورت تمایل از طریق نشانی رایانامه زیر دیدگاه خود را درباره آیین نامه جدید مطرح بفرمایید.
N.S.M.G.Laser@Gmail.Com
🔻زنگ تفریحی به نام علوم انسانی
🔻فرهاد قنبری

تحصیل علوم انسانی در دانشگاههای ایران بیشتر شبیه تفریح و سرگرمی است تا مطالعه و یادگیری اندیشه و کاربست آن در حوزه های مختلف اجتماعی. در حال حاضر بیش از پنجاه درصد دانشجویان کشور افرادی هستند که در رشته های مختلف علوم انسانی تحصیل می کنند.

🔹سیکل معیوب گزینش اساتید باعث می شود دانشجویان از نعمت داشتن اساتید کاربلد و باسواد محروم بوده و با گذراندن واحدهای درسی به سادگی ،مدرک کارشناسی و بالاتر در این رشته ها کسب نمایند. بسیاری از این اساتید به علت نداشتن سواد و علم کافی برای تدریس ،به جای معرفی کردن کتاب های مفید مرتبط با آن واحد آموزشی شروع به گفتن و یا تدریس از روی جزوه های من درآوردی خود می کنند.جزوه هایی اغلب بی سر و ته و بی محتوا که در اکثر موارد از سی ،چهل صفحه تجاوز نمی کند.

🔹با یک محاسبه ساده و با کسر واحدهای دروس عمومی می توان گفت هر دانشجوی مقطع کارشناسی چیزی حدود صد و ده واحد دروس تخصصی را می گذراند تا مدرک کارشناسی کسب نماید. اگر به طور متوسط برای هر درس دو واحدی چهل صفحه جزوه این اساتید را در نظر بگیریم می توان گفت هر دانشجو برای گرفتن مدرک لیسانس دو هزار و دویست صفحه جزوه باید خوانده باشد. (چیزی معادل چهار کتاب ششصد صفحه ای )می توان گفت شخصی که مثلا در رشته جامعه شناسی یا فلسفه و علوم سیاسی تحصیل نکرده ولی مثلا ده کتاب خوب در هر کدام از این حوزه ها مطالعه کرده باشد درک و آگاهی بیشتر از یک کارشناس این رشته پیدا خواهد کرد. (البته به این مسئله هم باید اشاره کرد که عده ای از دانشجویان رشته های علوم انسانی هستند که به خاطر علاقه مندی خود به این رشته ها به دور از چارت دانشگاهی به صورت جدی تری به مطالعه در حوزه مورد علاقه خود مبادرت می ورزند) چیزی که عیان و مشخص است این مسئله است که گرفتن مدرک و گذراندن واحد در دانشگاههای ایران در رشته های علوم انسانی چیزی شبیه شوخی و سرگرمی است.

🔹با چنین شرایطی دانشگاههای ما در این رشته ها در بهترین حالت کارمندان متوسط و وظیفه شناسی برای برخی ادارات و سازمانها تربیت می کنند نه انسانی صاحب اندیشه و تفکر که قرار است در حوزه های مختلف مربوط به انسان به تحقق و تفکر و ارائه راهکار بپردازد. (منبع: کانال خرمگس).

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
🔻آپارتاید آکادمیک در هیات‌های ممیزه دانشگاه‌ها
🔻عباس امام

🔹 در هرم تشکیلات سازمانی دانشگاه‌های کشور، آموزش و پژوهش عمدتا برعهده اعضای سه رده سازمانی است: استادیاران، دانشیاران و استاد(تمام)‌ها. در این میان البته‌، ستون فقرات اعضای هیات علمی فعال در تشکیلات دانشگاه‌ها استادیاران هستند که از لحاظ آماری بیشترین تعداد افراد را به خود اختصاص داده‌اند. شاهد این مدعا‌، مصاحبه مسعود‌ هادیان دهکردی(رئیس موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عال کشور و معاون وقت وزیر علوم،تحقیقات و فناوری) است که در مصاحبه با خبرگزاری فارس(27/7/1389) می‌‌گوید:«در مجموع 63‌هزار و 255 نفر در سراسرکشور امور مربوط به آموزش دانشجویان را برعهده دارند که از این تعداد 2هزار و 588 نفر در مرتبه استادی، 5 هزار و 567 نفر در مرتبه دانشیاری‌، و 24هزار و 780 نفر در مرتبه استادیاری هستند.» به این ترتیب‌، همچنانکه در تفاوت بسیار چشمگیر ارقام و آمار بالا پیداست، مسایل استادیاران در عمل نیز (چه به صورت مثبت و چه به صورت منفی) تاثیرشگرفی بر نحوه عملکرد نهاد دانشگاه دارد. با این اوصاف شایسته است تا به مسایل و مشکلات این قشرعظیم از دست‌اندرکاران نظام آموزش عالی کشور توجه ویژه‌ای مبذول شود.

🔹یکی از مشکلات بسیار بزرگ گریبانگیر استادیاران دانشگاه‌های کشور، مسایل مرتبط با ارتقای شغلی – سازمانی است؛ چه در قالب ترفیع افقی سالانه‌، و چه در قالب ارتقای عمودی مرتبه شغلی از سطحی به سطحی بالاتر. به طور معمول‌، نهادی که مسئول و متکفل انجام این امر است نهادی‌ست با عنوان «هیات ممیزه». وظایف هیات‌های ممیزه به این شرح است: رسیدگی و بررسی پرونده‌های اعضای هیات علمی به منظور ارتقای مرتبه از استادیاری به دانشیاری یا از دانشیاری به استادی؛ تبدیل وضعیت استخدامی اعضای هیات علمی از رسمی آزمایشی به رسمی قطعی؛ احتساب سوابق خدمت قابل قبول آموزشی و پژوهشی اعضای هیات علمی؛ احتساب سوابق آموزشی اعضای هیات علمی؛ ابلاغ آیین نامه‌های جدید و هرگونه تغییرات احتمالی در رابطه با ارتقا و یا ترفیع؛ و نظارت بر حسن اجرای آیین نامه‌های مربوط به هیات‌های ممیزه دانشگاه‌ها. به این ترتیب‌، کاملا پیداست که تصمیمات هیات‌های ممیزه چه نقش تعیین کننده و سرنوشت‌سازی در رابطه با وضعیت شغلی اعضای هرسه رده شغلی استادیار، دانشیار، و استاد دارد.

🔹حال مشکلی که به شدت باعث ایجاد تنش روحی‌، بی‌حرمتی به کرامت انسانی و آکادمیک‌ ،احساس شدید اجحاف سازمانی، خدشه‌دار شدن اشتیاق شغلی، آسیب به عملکرد شغلی و اختلال در بهزیستی روحی خیل عظیم استادیاران دانشگاه‌های کشور شده است‌، مساله چگونگی انتخاب اعضای هیات‌های ممیزه دانشگاهی است که به صورت آپارتایدی و استصوابی درآمده است. بر اساس مقررات جاری، اعضای هیات‌های ممیزه فقط و فقط باید از میان اعضای دانشیار و استادتمام انتخاب شوند‌، و اعضای هیات علمی استادیار صلاحیت و حق کاندید شدن برای عضویت در هیات‌های ممیزه را ندارند!! بدیهی است این گونه انتخابات‌، به معنای واقعی کلمه انتخابات تلقی نمی‌شود و به نوعی انتصابات محسوب می‌‌شود! این مقررات نادرست، تحقیرآمیز، غیرمنصفانه، و تنش‌زای جاری در وزارت عتف(علوم،تحقیقات‌، و فناوری) به گونه‌ای است که به هیچ‌وجه نه با آموزه‌های اسلامی و معیارهای اخلاقی و علمی همخوانی دارد‌، نه با اصول روانشناسی تعالی‌بخش انسانی سنخیتی دارد‌، نه به اصول مدیریت نوین و مشارکت‌پذیر سازمانی شباهتی دارد‌، نه با شعارهای نظام جمهوری اسلامی ایران و دولت تدبیر و امید در زمینه توجه ویژه به کرامت انسانی تناسبی دارد‌، و نه در راستای ارزشگذاری به معیارهای دموکراتیک در فضاهای آموزش و پرورش و بخصوص آموزش عالی است. این رویکرد به گونه‌ای است که گویی نهاد هیات ممیزه افراد استادیار را محجورانی تلقی می‌‌کنند که خود صلاحیت دفاع از خویش را ندارند و همکاران ارشد‌، اعلم‌، و اعدل آن‌ها در جلسات دربسته و با فرمول‌های عجیب و غریب دایم‌التغییر سنواتی پرونده‌های آنان را بررسی خواهند کرد!؟

🔹روشن است که این رویکرد‌، به‌ویژه در محیط دانشگاهی یک کشور اسلامی–انقلابی، را جز با صفت «آپارتاید آکادمیک» نمی‌توان توصیف کرد. به همین دلیل است که کانون‌های صنفی اعضای هیات علمی دانشگاه‌های کشور با این امر به مخالفت برخاسته‌اند. از جمله «کانون صنفی اعضای هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز» طی بیانیه‌ای به تاریخ 17 خرداد ماه 1397 به مناسبت برگزاری انتخابات اعضای هیات ممیزه اعلام کرد «از اعضای هیات ممیزه و هیات رئیسه محترم دانشگاه تقاضا داریم که به منظور حضور نمایندگان همه افراد ذینفع در هیات ممیزه، اصلاح بخشنامه‌ها و مقررات اداری را در جهت حضور اعضای هیات علمی استادیار مورد حمایت و پیگیری قرار دهند.»
منبع: روزنامه همدلی – 7/11/97

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from Rabnews.ir
دکتر سعید زیباکلام:
• اندیشه اسلامی‌کردن دانشگاه از همان ابتدای انعقادش ناصواب و اشتباه بود، زیرا به تصریح و بیشتر به تلویح مبتنی بر پیش‌فرض‌هایی بود که یکی از یکی تأمل‌ناشده‌تر و بلکه ناموجه‌تر بودند و کماکان هستند.

• اگر از موضعی فوقانی نگاهی به این پیش‌فرض‌ها بیافکنیم با منظرۀ روی‌هم‌رفته بسیار شگفت‌انگیزی مواجه می‌شویم: در میان عموم نهادهای بزرگ کشور تنها یک نهاد است که باید اسلامی شود؛ زیرا مابقی یا کاملاً یا کمابیش اسلامی هستند، آن نهاد هم دانشگاه است.

• منظرۀ عجیبی است که تمام نهادهای بزرگ و مؤثر کشور جملگی اسلامی باشند یا اسلامی‌ شده باشند و تنها یک نهاد همچنان و بی‌هیچ تأثیر و تأثر متقابلی با سایر خرده‌فرهنگ‌ها و نهادها، غیراسلامی مانده باشد.

• می‌خواهم به تصریح تمام بگویم: با این‌که خیلی از نهادهای بزرگ و تأثیرگذار جامعه ما اسلامی نبوده‌اند و اسلامی نشده‌اند، اما ناگهان ما بر آن شدیم که دانشگاه را باید اسلامی کرد!

در Rabnews.ir/5709 بخوانید.
@Rabnews
سخنی چند با اعضای محترم هیأت علمی‌ایی که برای افزایش حقوق خود نامه نوشته و امضاء جمع می کنند 3
وحید احسانی

سلام و درود، امیدوارم شاد و تندرست باشید،

با احترام، اینجانب، با شما اعضای محترم هیأت علمی‌ایی که افزایش حقوق و دستمزدتان را مطالبه می‌کنید سخنانی دارم که خواهشمندم، در صورت امکان، مطالعه فرموده و به سایر همکارانتان نیز انتقال دهید. پیش از هر چیز، باید عرض کنم که در این سلسله نوشتار، « نَفسِ مطالبۀ افزایش حقوق» از جانب شما بزرگواران را زیر سئوال نبرده‌ام بلکه سخنانم ناظر بر جنبه‌های دیگری از این مسئله است که در صورت امکان و به امید خدا، عرائضم را طی چند قسمت مطرح می‌کنم.

قسمت سوّم) فرض کنید دولت نیمه‌جان است!

همان­‌طور که در قسمت قبل عرض شد، اصلی­‌ترین دلیل و فلسفه‌ای که شما بزرگواران برای تقاضای خود بر آن تأکید می‌کنید، «اهمّیت علم و دانش» و «نقش محوری آن برای نجات و توسعۀ جامعه است»، امّا فکر نمی‌کنید مردمی که خبرِ نامه‌نگاری و تلاش شما برای افزایش حقوق و دستمزدتان را می‌شنوند با این پرسش مواجه می‌شوند که «اگر دانش قابلیت حلّ مشکلات و ثروت‌آفرینی داشته و به همین خاطر برای نجات و توسعۀ جامعه مهم است، چرا خود اعضای هیأت علمی هم برای حل مشکلات اقتصادی خود دست به دامان دولت (بخوانید منبع رانت) شده‌اند؟!».

احتمالاً مخاطبان سلسله نوشتار حاضر پاسخ خواهند داد که «بله، دانشی که در اختیار ماست، قابلیت حل تمامی مشکلات جامعه (ولو به تدریج) و ثروت‌آفرینی را دارد، امّا متأسفانه، برخی عوامل خارج از دست ما مانع از اثرگذاری و ایفای نقش دانشمان می‌شوند». این بندۀ خدا هم قبول دارم که متأسّفانه، در جامعۀ ما، دست دانشمندان چندان باز نبوده و برای فعّالیت نوآوران نیز فضای مناسبی وجود ندارد ...، امّا هیچ کدام از این حرف‌ها، نافی ایراد مطرح شده در این متن نیست.

لطفاً خودتان را یکی از مردم غیر هیأت علمی فرض کنید که خبردار می‌شود که «اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها دارند برای افزایش حقوق و دستمزد خود تلاش کرده، نامه نوشته و امضا جمع می‌کنند» و همچنین وقتی جزئیات بیشتر خبر را می‌خوانید متوجه می‌شوید که یکی از مسائلی که جهت نشان دادن اهمّیت و ضرورت خواستۀ خود بر آن تأکید کرده‌اند، «نقش و قابلیت دانش برای نجات جامعه و ثروت‌آفرینی» است. آیا در این صورت، این پرسش برایتان ایجاد نمی‌شد که ...

اخیرا، در یکی از همایش‌های علمی که در دانشگاه رازی برگزار شد[1]، یکی از اعضای محترم هیأت علمی دانشگاه رازی خطاب به دانشجویان حاضر در سالن گفت: «فرض کنید دولت مرده است». منظور ایشان این بود که تمام ذهن خود را بر «شغل دولتی»، «آب باریکه ای از جریان رانت به دست آوردن» و اینکه «دولت بیاید مشکلات شما را حل کند» متمرکز نکنید، بلکه آستین بالا زده و تلاش کنید خودتان، با استفاده از دانش و مهارت‌هایی که در دانشگاه آموخته‌اید، برای بهبود وضعیّت خود، اطرافیان و محیط پیرامونی‌تان گام بردارید. ... اصل حرفش این بود که در هر صورت، ما نباید وابسته و دست به دامان دولت (بخوانید منبع رانت) باشیم. سئوال اینجاست که «آیا فقط دانشجویان باید فرض کنند که دولت مرده است و خودشان آستین بالا بزنند؟»! به ویژه وقتی دانشجویان می‌بینند که استادان آنها برای حلّ مشکلات اقتصادی خود بر فشار آوردن به دولت جهت افزایش حقوق و دستمزدشان متمرکز شده‌اند، آیا می‌توان انتظار داشت که به قابلیت‌های نهفته در آموخته‌های خود ایمان آورده و با اعتماد به آن برای ثروت‌آفرینی تلاش کنند؟! ... البته اگر بتوانیم «دولت» را برای یک دانشجوی بیکارِ بی‌درآمد «مرده» فرض کنیم، باید بپذیریم که برای اعضای محترم هیأت علمی به هر حال «مرده» نبوده و لااقل «نیمه جان» است! یعنی به هر حال، ...

بنابراین، پیشنهادم به شما بزرگواران این است که به جای آن که تأکید نامۀ خود را بر روی «افزایش حقوق و دستمزد» قرار دهید، ابتدا تغییرات و اصلاحات لازم جهت فراهم آمدن امکان اثرگذاری و ثروت‌آفرینی دانش و مهارت‌هایتان را خواستار شده و در انتها خطاب به مسئولان ذیربط اضافه بفرمایید که «چنانچه اصلاحات مورد نظر را اعمال نمی‌کنید که ما بتوانیم با اتّکاء بر دانش و مهارت‌های خودمان برای خود و جامعه ثروت آفرینی کنیم، لااقل و عجالتاً حقوق و دستمزدمان را افزایش دهید که بتوانیم به امید روزی که شرایط ثروت آفرینی از دانش فراهم شود، به تلاش های خود ادامه دهیم، کذا و کذا».


پیشاپیش، از وقت و حوصله‌ای که جهت مطالعۀ عرائضم صرف می‌کنید بسیار سپاسگزارم
به امید دانشگاه‌هایی کارآمدتر و ایرانی آباد
ارادتمند، وحید احسانی

(جهت مطالعۀ متن کامل نوشتار بالا و دسترسی به پیوندهای مربوطه، لطفا به لینک زیر مراجعه کنید)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
https://telegra.ph/سخنی-چند-با-اعضای-محترم-هیأت-علمی‌ایی-که-برای-افزایش-حقوق-خود-نامه-نوشته-و-امضاء-جمع-می‌کنند-3-01-31
🔻پیش به سوی کاریکاتوری شدن نظام دانشگاهی ایران
🔻عصر ایران، جعفر محمدی/ سیزدهم بهمن 97
🔻وزیر علوم، صبح امروز در یک گفت و گوی کوتاه تلفنی با رادیو جوان دو نکته را بیان کرد که تأمل برانگیز است:

🔹اول این که خبر داد در کنار درس های "رسمی"، دوره ها و درس هایی را در برخی دانشگاه ها تدارک دیده اند تا دانشجویان با آنچه در محیط کاری بدان نیاز خواهند داشت آشنا شوند و بتوانند جذب بازار کار شوند.

🔹نکته بعدی وزیر این بود که اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی، ربط چندانی به دانشگاه ها ندارد و این وظیفه بخش های دیگری مانند صنعت است که زمینه اشتغال را فراهم و فارغ التحصیلان را جذب کنند.

🔹به نظر می رسد سخن نخست آقای وزیر، اعتراف به واقعیت تلخی به نام ناکارآمدی نظام دانشگاهی ایران است، جایی که در آن، یک سری دروس "رسمی" به دانشجویان ارائه می شود که عمدتاً به درد نمی خورد و اخیراً در برخی جاهایش، دوره هایی در کنار دروس رسمی ارائه می شود که در فردای فارغ التحصیلی به درد شان بخورد.

🔹واقعیت این است که اکثر دانشگاه های ما، فقط "فارغ التحصیل" بیرون می دهند، به همین خاطر است که اکثر لیسانسیه های ما، "کارشناس" رشته ای که خوانده اند نیستند، فوق لیسانس های ما "ارشد" محسوب نمی شوند و دکترهای ما، مرزهای دانش را جابجا نمی کنند؛ همه آنها فقط "مدرک" دارند.

🔹همین است که وقتی آن مدرک را می گیرند و بیرون می آیند، تازه دردسرهایشان شروع می شود که چه کنیم؟ و همین است که مدیران وزارت علوم، بعد از قرنی بر آن شده اند که در کنار درس های رسمی، چیزهایی به دانشجویان یاد بدهند که در بیرون از درهای دانشگاه به دردشان بخورد.

🔹سوال این است که وقتی می دانید درس های رسمی دانشگاه، عمدتاً به درد کار و زندگی نمی خورند، چرا به آن دروس رسمی ناکارآمد را دور نمی ریزید و به جایش از دانش جدید و کاربردی برای آموزش دانشجویان استفاده نمی کنید؟ چرا باید در برخی رشته های تحصیلی، کتاب هایی تدریس شوند که در قرن گذشته میلادی و بعضاً 50 سال قبل نوشته شده اند و هیچ نسبتی با علم روز ندارند؟!

🔹بی هیچ تعارفی باید گفت که بخش مهمی از آنچه در دانشگاه ها به دانشجویان یاد داده می شود، فقط به درد نمره گرفتن می خورد و اساساً بازی دانشگاه را طوری چیده اند که نظام دانشگاهی پابرجا بماند و عده ای در آن مشغول به کار شوند.

🔹این سخن، البته نافی تلاش های علمی برخی استادان و دانشجویان خودساخته نیست. تأکید بر واژه "خودساخته" آن جهت است که اگر شاهد استادان، دانشجویان و فارغ التحصیلانی هستیم که در دنیا برای جذب آنها سر و دست می کشند، به خاطر این است که خود آنها تلاش و تحقیق و مطالعه مضاعف کرده اند و الّا روند متعارف دانشگاهی در اکثر دانشگاه های ایران، فقط می تواند یک دیپلمه را به یک لیسانسیه و نظایر آن تبدیل کند و لاغیر.
🔹در واقع، روند کالایی شدن علم و فرهنگ، دانشگاه ها را درنوردیده است و یک نظام عریض و طویل اداری و مالی، مدام پولی را می چرخاند و بین اعضایش تقسیم می کند تا خروجی اش تعداد معتنابهی فارغ التحصیل ناتوان باشد!

🔹این که وزیر می گوید اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی، ربط چندانی به دانشگاه ها ندارد و این وظیفه بخش های دیگری مانند صنعت است که زمینه اشتغال را فراهم و فارغ التحصیلان را جذب کند، هر چند ظاهر درستی دارد ولی اگر بخواهیم نگاهی ریشه ای به آن داشته باشیم، اتفاقاً باید بگوییم که وظیفه اصلی اشتغالزایی بر عهده دانشگاه هاست.

🔹اگر دانشگاه بتواند به جای تولید فارغ التحصیلان ناتوان، افراد کارآفرین یا دستکم کارشناس تربیت کند، همین افراد می توانند برای خود کار و کسبی راه اندازی کنند، یا به کار و کسب های موجود کمک کنند یا برای دیگران هم کارآفرینی نمایند.

🔹اگر امروز می بینیم سیاست، اندیشه ورزی، اقتصاد، شهرسازی، محیط زیست، صنایع، کشاورزی، رسانه، پزشکی و بقیه جاهای جامعه می لنگد و قادر به جذب نیروی کار جدید نیست، محصول تربیت نابخردانه دانشجو در سال های گذشته است و در آینده نیز، جامعه تاوان تربیت نابخردانه تر دانشجویان امروز را خواهد داد.

🔹ما سقوط علمی و کارکردی دانشگاه ها را نادیده می گیریم و دل به این خوش کرده ایم که وزیری هست و دانشگاه هایی و رؤسایی و استادانی و دانشجویانی که در یک روند بروکراتیک، دور هم جمع شده اند. با این جهالت یا تجاهل، دیر نخواهد بود روزی که از نظام دانشگاهی، چیزی جز یک کاریکاتور باقی نمانَد.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah
Forwarded from وحید احسانی
گذار_به_علم_زنده_تربیت‌مدرس_۲۵_دی.m4a
29.9 MB
.

گذار از علم مرده به علم زنده (یگانه ماموریت دانشگاه‌های ایران در فرایند توسعه)

سخنرانی دکتر محسن رنانی در جمع مدیران و استادان دانشگاه تربیت مدرس ۲۵ دی ماه 97
🔻چگونه نظام آموزش عالی را از چنگ الگوریتم‌های کمّی نجات دهیم؟!
🔻وحید احسانی

🔹طی سالیان اخیر، با اعتراض‌های فزآینده‌ای نسبت به «فروکاستن آموزش و پژوهش به شاخص‌های کمّی و الگوریتم‌­های خشک و بی‌­روح» مواجه بوده‌­ایم، امّا در مورد راهکار عملیاتی برون‌رفت از این وضعیّت، کمتر مطلبی بیان شده‌­است (لااقل تا جایی که می‌دانم). در این نوشتار کوتاه، پس از اشاره به برخی ابعاد مهمّ مسئله، راهکاری که برای «خلاص کردن نظام آموزش عالی از چنگال الگوریتم‌هایی که خودمان به جانش انداخته‌ایم» به ذهنم می‌­رسد را عرض می‌کنم.

🔹به نظرم، ادامۀ روند جاری (مبنی بر تأکید و تمرکز بر شاخص­‌های کمّی و استنادی)، نظام آموزش عالی کشور را به جایی خواهد رساند که حتّی طرفداران فعلی آن (شامل کسانی که بر رشد تعداد مقالات تأکید می‌کنند و افرادی که بهبود رتبۀ کشور از این حیث را افتخارآفرین می­‌دانند) نیز به دنبال مقصّر افتاده، توطئه­‌هایی را کشف کرده و غرب را به جرم رواج دادن شاخص­‌های کمّی در نظام آموزش عالی کشور محکوم خواهند کرد! در این بین، برخی نیز دچار این توهّم شده‌اند که «با وارد کردن شاخص‌های استنادی مانند ضریب تأثیر (Impact Factor)، چارک‌بندی مجلات (Qها)، شاخص هرش (h-index)، تعداد یا میانگین استنادات و امثال آنها به الگوریتم‌های مورد نظر، کیفیت لحاظ شده و مشکل کمّی‌گرایی حل خواهد شد!». این در حالیست که همان­‌طور که پیش از این در نوشتار دیگری توضیح داده‌بودم[1]، تارنمای JCR (گزارش استنادی مجلات علمی) [2] –که به مرجع اصلی تصمیم‌گیری در آموزش عالی ایران تبدیل شده‌است- در صفحۀ راهنمای خود[3] تأکید می‌کند که «هدف از محاسبه و اعلام شاخص­‌های استنادی، این نبوده‌است که این شاخص­‌ها جایگزین «ارزیابی آثار توسّط همکاران صاحب‌نظر» شوند». یعنی این شاخص‌ها صرفاً ابزاری هستند که ممکن است در برخی شرایط بتوانند به صاحب‌نظران در اتّخاذ تصمیم‌های اجتهادی کمک کنند. در عموم دانشگاه­‌های کشورهای توسعه‌یافته نیز تصمیم­‌های اصلی ناظر بر جذب یا ارتقاء اعضای هیأت علمی به صورت اجتهادی و توسّط استادان صاحب‌نظر اتّخاذ می‌شود (و نه الگوریتم های متّکی بر تعداد مقاله، شاخص‌های استنادی و غیره).

🔹پرسش اینجاست که در ایران، چگونه می‌­توان از «میزان تعیین‌کنندگی شاخص­‌های استنادی» کاسته و نقش «اجتهاد همکاران صاحب‌نظر» را پررنگ کرد؟ البته در ایران نیز تصمیم‌­های ناظر بر ارتقاء و تبدیل وضعیّت اعضای هیأت علمی توسّط هیأت‌های ممیزۀ دانشگاهی و «ظاهراً» به صورت اجتهادی اخذ می‌شود امّا ساز و کار هیأت‌های ممیزه به صورتیست که در عمل، اوّلاً، دچار مضرّات روش الگوریتمی هستند، ثانیاً، از مزایای روش الگوریتمی محرومند، ثالثاً، نقش اجتهادی متخصصان مرتبط با رشتۀ متقاضی درکنار اجتهاد متخصصان غیرمرتبط با رشتۀ متقاضی به حاشیه می‌رود و رابعاً، بر اساس قانون انتخاب طبیعی، در جهت تضعیف و حذف هیأت‌های ممیزه‌ای که بهتر (کیفیت مدارتر) رفتار می‌کنند عمل می‌کند. در ادامه، موارد چهارگانۀ بالا را به ترتیب توضیح داده‌ام.

1- هیأت‌های ممیزه مجبورند در چارچوب الگوریتمی از پیش تعریف شده (آئین‌نامۀ ارتقاء) عمل کنند و لذا دستشان برای اجتهاد کردن باز نیست و به هر حال باید آراء اجتهادی خود را با چارچوب الگوریتمی آئین‌نامۀ ارتقاء سازگار کنند.

2- روش‌های الگوریتمی علی‌رغم غیرقابل قبول بودن، به هر حال مزایایی هم دارند که عبارتند از «کم هزینه بودن»، «زمان بر نبودن» و «یکسان بودن برای همه». روش متّکی بر هیأت‌های ممیزه هم از این مزایا بی‌بهره است و هم از مزایای «اجتهاد صاحب‌نظران». به ویژه، هیأت‌های ممیزۀ دانشگاه‌های مختلف کشور نسبت به مسئلۀ ارتقاء اعضای هیأت علمی با رویکردهای متفاوتی (سهل‌گیرانه یا سخت‌گیرانه) رفتار می‌کنند.

3- طبق آئین‌نامۀ ارتقاء، تصمیم­‌های نهایی هیأت ممیزه «با رأی موافق اکثریت نصف به علاوۀ یک اعضا» اتّخاذ می‌شود. این درحالیست که «کمیتۀ منتخب دانشکده» و «کمیسیون تخصصی هیأت ممیزه» که به ترتیب با «رشته و تخصص فرد متقاضی» ارتباط بیشتری دارند در ذیل هیأت ممیزه قرار گرفته و نقش آنها بیشتر شبیه یک «ایستگاه برای پرندۀ متقاضی» یا نهایتاً «فیلتر» است. عمدۀ کارکرد کمیته‌های منتخب –که انتظار می‌رود «اجتهاد مورد نظر» درون آنها شکل بگیرد- حول این می‌گردد که پروندۀ متقاضی را «[بر اساس الگوریتم‌های مربوطه] امتیازدهی و در صورت ... کسب حداقل امتیازهای تعیین شده در آئین‌نامۀ ارتقاء مرتبه و شیوه‌نامۀ مربوطه، برای طی سایر مراحل ارزیابی به دبیرخانۀ هیأت ممیزه ارجاع کنند»! در جلسۀ هیأت ممیزه نیز که تصمیم نهایی در مورد ارتقاء متقاضی اخذ می‌شود، اکثریت رأی دهندگان از رشته و گرایش‌های غیرمرتبط با رشته و گرایش متقاضی هستند.
4- از آنجا که اوّلاً، هر دانشگاه هیأت ممیزۀ خودش را دارد، ثانیاً، جوّ کلّی حاکم بر آموزش عالی کشور بر رشد کمیّت‌ها (شامل تعداد استاد، تعداد دانشجوی دکتری و غیره) تأکید داشته و بناست بخش فزآینده‌ای از بودجۀ دانشگاه‌ها نیز بر اساس رتبۀ هر دانشگاه در نظام‌های رتبه‌بندی (که به شاخص های کمّی‌ایی مانند «نسبت استادتمام به اعضای هیأت علمی»، «سهم دانشیار»، «نسبت دانشجویان دکتری» و غیره) تعیین شود، بنابراین، هیأت ممیزۀ هر دانشگاهی که بخواهد «خلاف جریان» حرکت کرده و به جای تمرکز بر «رشد کمیّت‌ها»، اصل را بر «کیفیت» بگذارد، در عمل، در جهت تضعیف دانشگاه خود و نهایتاً موقعیّت خودش در مقایسه با سایر دانشگاه‌ها و هیأت‌های ممیزۀ آنها رفتار کرده‌است.

🔹از سوی دیگر، کمیته‌های منتخب دانشکده‌ها، کمیسیون‌های تخصصی یا هر نوع مرکز محلّی-منطقه ای دیگری نیز شایستگی‌های لازم برای اجتهاد در خصوص ارتقاء اعضای هیأت علمی را ندارند. ضمن این که، سپردن اجتهاد مورد نظر به دست انواع کمیته‌های تخصصی داخل دانشگاه (یا حتّی منطقه) برخی از ایرادهای پیش گفته را تشدید خواهد کرد.
بنابراین، به نظرم، تنها راه خلاص شدن از اوّلاً، الگوریتم‌های کمّی‌ایی که ستون آموزش عالی کشور را تسلیم آنها کرده‌ایم و ثانیاً، ایرادهایی که بر سازوکار هیأت‌های ممیزه دانشگاهی وارد است، این است که برای هر گرایش تخصصی، یک هیأت ممیزۀ کشوری متشکّل از پیراستادان برجسته و شناخته شدۀ کشور (و یا حتّی در صورت لزوم از سایر کشورها) در همان رشته و گرایش تشکیل و جنبه‌های علمی (آموزشی و پژوهشی)[4] تمام پرونده‌های ارتقاء و تبدیل وضعیّت اعضای هیأت علمی کشور در هر رشته و گرایش توسّط هیأت ممیزۀ مرکزی مربوطه بررسی و به صورت اجتهادی و متمرکز در مورد آنان تصمیم‌گیری شود.

🔹تاکنون، افراد زیادی بر اساس الگوریتم­‌هایی که خود و آینده‌مان را به آنها سپرده‌ایم، به نظام آموزش عالی وارد شده و در آن ارتقاء یافته‌اند. با ادامۀ این روند، افراد الگوریتمی مورد نظر در مقام استادی قرار گفته و ستون فقرات نظام آموزش عالی کشور را تشکیل خواهند داد. در آن صورت، نگارنده (و احتمالاً بسیاری دیگر از ناقدان کمّی‌گرایی موجود) ملتمسانه درخواست خواهیم کرد که هر گونه رویۀ احتمالی مبتنی بر «اجتهاد استادان» حذف و با انواع رویه‌های «الگوریتمی» جایگزین شوند! بنابراین، خواهشمدم، تا دیر نشده اقدامی صورت گیرد. در این راستا، به نظرم راه عملیاتی تحقق تغییر و اصلاح مورد نظر آن است که اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها خود چنین تقاضایی را در قالب یک نامه طرح و برای آن امضا جمع کنند. پیش از آن، تعداد دفعات بازدید این پیام می‌تواند نشانی از میزان همدلی دانشگاهیان با این پیشنهاد باشد.

🔹چنانچه به هر دلیل با پیشنهاد بالا مخالفید برای دیدگاه شما احترام قائلم و چه بسا هم که حق با شما باشد، امّا چنانچه اصل پیشنهاد را مفید دانسته امّا از آن دسته هم‌وطنانی هستید که معتقدید «اگه میشد خوب بود ولی ...، فایده نداره، نمیشه و غیره»، خواهشمندم نوشتار کوتاه «میشل در سرزمین نمیشگان!» (از نگارنده) را مطالعه کرده و چند دقیقۀ اوّل از سخنرانی دکتر محمّد فاضلی با عنوان «برخی ملزومات مبارزه با فساد در ایران» را گوش دهید.

🔹به امید خلاص شدن از شاخص‌ها و الگوریتم‌هایی که با دست خود، نظام آموزش عالی‌مان را به آنها سپرده‌ایم
🔹به امید گشایش در نظام آموزش عالی
🔹به امید ایرانی آباد

🔹از دکتر سعید جلالی هنرمند (عضو هیأت علمی و عضو هیأت ممیزۀ دانشگاه رازی)، دکتر عباسعلی منصوری (عضو هیأت علمی دانشگاه رازی) و دکتر محمدمهدی حاتمی (مدرس دانشگاه رازی) به خاطر اینکه نسخۀ اوّلیۀ متن را مطالعه و نقطه‌نظرات ارزشمند خود را مطرح کردند، بسیار سپاسگزارم [5].

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه به دنبال اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم است.

http://dobaredaneshgah.ir
https://t.me/dobarehdaneshgah

زیرنویس‌ها:


[1] «تحلیل‌های کمّی و استنادی» نباید «اصل» قرار بگیرند: https://telegram.me/dobarehdaneshgah/455
[2] Journal Citation Report
[3] Help, Using Journal Citation Reports Wisely
[4] جنبه‌های «فرهنگی، تربیتی، اجتماعی» آئین‌نامۀ ارتقاء در این نوشتار و پیشنهاد ارائه شده در آن مورد نظر نبوده‌اند.
[5] یک نفر از عزیزان نام‌برده‌شده با حرف اصلی نوشتار حاضر همدل نبود.
@DrNematallahFazeli

🎵 فایل صوتی سخنرانی دکتر نعمت الله فاضلی در

🔶 برنامه نكوداشت دكتر محمود مهرمحمدي🔶

13 بهمن 97،خانه انديشمندان علوم انساني

حجم فایل: 3.55MB، زمان: 15 دقیقه

🔵 دکتر فاضلی در این سخنرانی به انتقاد از اوضاع دانشگاه های ایران می پردازد و معقتد است وضعیت دانشجویان و استادان در دانشگاه های ایران از لحاظ قابلیت های وجودی یک انسان دانشگاهی مانند تفکر انتقادی، گوش دادن، شنیدن، صحبت کردن و صداقت بسیار اسف بار است.