صحیفه سجادیه
192 subscribers
7 photos
30 links
Download Telegram
صحیفه سجادیه دعای ۵۰ ( دعا در مقام ترس از خدا )

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الرَّهْبَةِ
دعاى آن حضرت است در خوف از خدا

﴿1﴾ اللَّهُمَّ إِنَّكَ خَلَقْتَنِي سَوِيّاً ، وَ رَبَّيْتَنِي صَغِيراً ، وَ رَزَقْتَنِي مَكْفِيّاً

(1) خدایا! مرا درست اندام و موزون و متناسب آفریدی و در حالی که کوچک و ناتوان بودم، پرورشم دادی؛ و به اندازه کافی روزی‌ام بخشیدی.

﴿2﴾ اللَّهُمَّ إِنِّي وَجَدْتُ فِيما أَنْزَلْتَ مِنْ كِتَابِكَ ، وَ بَشَّرْتَ بِهِ عِبَادَكَ أَنْ قُلْتَ ﴿يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ، إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً﴾، وَ قَدْ تَقَدَّمَ مِنِّي مَا قَدْ عَلِمْتَ وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّ ، فَيَا سَوْأَتَا مِمَّا أَحْصَاهُ عَلَيَّ كِتَابُكَ

(2) خدایا! در آنچه از قرآنت نازل فرمودی و بندگانت را به آن مژده دادی، یافتم که فرمودی: «ای بندگان من که به سبب گناه بر خود زیاده‌روی کردید! از رحمت خدا نومید نشوید؛ مسلماً خدا همۀ گناهان را می‌آمرزد»؛ در گذشته از من گناهانی سر زد که به آن‌ها آگاهی؛ و خطاها و معصیت‌هایی بر عهدۀ من است که به اندازه و مقدار و کیفیت و چگونگی آن‌ها از من داناتری؛ پس وای به رسوایی من از آنچه پروندۀ من ثبت کرده، پرونده‌ای که تو برای نگارش اعمال مقرّر فرموده‌ای.

﴿3﴾ فَلَوْ لَا الْمَوَاقِفُ الَّتِي أُؤَمِّلُ مِنْ عَفْوِكَ الَّذِي شَمِلَ كُلَّ شَيْ‌ءٍ لَأَلْقَيْتُ بِيَدِي ، وَ لَوْ أَنَّ أَحَداً اسْتَطَاعَ الْهَرَبَ مِنْ رَبِّهِ لَكُنْتُ أَنَا أَحَقَّ بِالْهَرَبِ مِنْكَ ، وَ أَنْتَ لَا تَخْفَى عَلَيْكَ خَافِيَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إِلَّا أَتَيْتَ بِهَا ، وَ كَفَى بِكَ جَازِياً ، وَ كَفَى بِكَ حَسِيباً .

(3) و اگر نبود محل‌ها و جایگاه‌هایی که به عفو و بخششت که فراگیر هر چیز است امید ببندم، خود را از دست می‌دادم؛ و از نجاتم مأیوس می‌شدم. اگر کسی می‌توانست از پروردگارش بگریزد؛ من به خاطر این همه گناهانم، برای این که دچار عذاب نشوم، به گریز از تو سزاوارتر بودم؛ تویی که نه در زمین و نه در آسمان، رازی از تو پوشیده نیست؛ و آن را در عرصه‌گاه قیامت حاضر می‌کنی و همین بس که تو کیفر دهنده و حسابگر باشی که در کیفر و حساب، به افراد و اشخاص و آلات و ابزار نیاز نداری.

﴿4﴾ اللَّهُمَّ إِنَّكَ طَالِبِي إِنْ أَنَا هَرَبْتُ ، وَ مُدْرِكِي إِنْ أَنَا فَرَرْتُ ، فَهَا أَنَا ذَا بَيْنَ يَدَيْكَ خَاضِعٌ ذَلِيلٌ رَاغِمٌ ، إِنْ تُعَذِّبْنِي فَإِنِّي لِذَلِكَ أَهْلٌ ، وَ هُوَ يَا رَبِّ مِنْكَ عَدْلٌ ، وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّي فَقَدِيماً شَمَلَنِي عَفْوُكَ ، وَ أَلْبَسْتَنِي عَافِيَتَكَ .

(4) خدایا! تو خواستار و جویندۀ منی اگر بگریزم؛ و تو دریابندۀ منی، اگر فرار کنم. اینک منم که در برابرت قرار دارم؛ فروتن، خوار، بینی به خاک مالیده. اگر عذابم کنی سزاوار آنم و عذاب من از ناحیۀ تو -ای پروردگار- عین عدالت است؛ و اگر از من بگذری، برنامۀ تازه‌ای نیست؛ چرا که از دیرباز گذشتت مرا فرا گرفته و جامۀ تندرستی و سلامتت را بر من پوشانده‌ای.

﴿5﴾ فَأَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِالَْمخْزُونِ مِنْ أَسْمَائِكَ ، وَ بِمَا وَارَتْهُ الْحُجُبُ مِنْ بَهَائِكَ ، إِلَّا رَحِمْتَ هَذِهِ النَّفْسَ الْجَزُوعَةَ ، وَ هَذِهِ الرِّمَّةَ الْهَلُوعَةَ ، الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ حَرَّ شَمْسِكَ ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ حَرَّ نَارِكَ ، وَ الَّتِي لَا تَسْتَطِيعُ صَوْتَ رَعْدِكَ ، فَكَيْفَ تَسْتَطِيعُ صَوْتَ غَضَبِكَ

(5) خدایا! به حقّ نام‌های مبارکت که در دانش تو محفوظ است و احدی از آن خبر ندارد و به جمال و زیبایی‌ات که پرده‌های نور آن را پوشانده، از توی می خواهم که بر این وجود بی‌تاب و این استخوان‌های کهنۀ پوسیده، رحمت آری. وجود ناتوانی که توانایی گرمی آفتابت را ندارد، چگونه تاب، گرمی آتشت را دارد؟! و وجودی که قدرت شنیدن خروش رعدت را ندارد، چگونه توان شنیدن فریاد خشمت را دارد؟!
﴿6﴾ فَارْحَمْنِي اللَّهُمَّ فَإِنِّي امْرُؤٌ حَقِيرٌ ، وَ خَطَرِي يَسِيرٌ ، وَ لَيْسَ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ، وَ لَوْ أَنَّ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ لَسَأَلْتُكَ الصَّبْرَ عَلَيْهِ ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ لَكَ ، وَ لَكِنْ سُلْطَانُكَ اللَّهُمَّ أَعْظَمُ ، وَ مُلْكُكَ أَدْوَمُ مِنْ أَنْ تَزِيدَ فِيهِ طَاعَةُ الْمُطِيعِينَ ، أَوْ تَنْقُصَ مِنْهُ مَعْصِيَةُ الْمُذْنِبِينَ .

(6) خدایا! به من رحم کن؛ زیرا که من فردی حقیر و قدر و منزلتم ناچیز است و عذاب کردن من چیزی نیست که به مقدار ذرّه‌ای در پادشاهی و فرمانروایی‌ات بیافزاید؛ و اگر عذابم بر پادشاهی‌ات می‌افزود، صبر و شکیبایی بر آن را از تو درخواست می‌کردم و دوست داشتم که این فزونی برای تو باشد؛ امّا خدایا! سلطنتت بزرگ‌تر و پادشاهی‌ات بادوام‌تر از آن است که فرمان‌بردنِ فرمان‌برندگان بر آن بیافزاید، یا معصیتِ گناهکاران از آن بکاهد؛

﴿7﴾ فَارْحَمْنِي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ ، وَ تَجَاوَزْ عَنِّي يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ ، وَ تُبْ عَلَيَّ ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ .

(7) پس به من رحم کن، ای مهربان‌ترین مهربانان! و از من گذشت کن، ای صاحب بزرگی و عظمت و رافت و محبّت! و توبه‌ام را بپذیر که تو بسیار توبه پذیر مهربانی.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحیفه سجادیه دعای ۵۱ ( دعا برای تضرع و زاری به درگاه خداوند)

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي التَّضَرُّعِ وَ الاِسْتِكَانَةِ
دعاى آن حضرت است در زاری و فروتنى

﴿1﴾ إِلَهِي أَحْمَدُكَ وَ أَنْتَ لِلْحَمْدِ أَهْلٌ عَلَى حُسْنِ صَنِيعِكَ إِلَيَّ ، وَ سُبُوغِ نَعْمَائِكَ عَلَيَّ ، وَ جَزِيلِ عَطَائِكَ عِنْدِي ، وَ عَلَى مَا فَضَّلْتَنِي بِهِ مِنْ رَحْمَتِكَ ، وَ أَسْبَغْتَ عَلَيَّ مِنْ نِعْمَتِكَ ، فَقَدِ اصْطَنَعْتَ عِنْدِي مَا يَعْجِزُ عَنْهُ شُكْرِي .

(1) خدایا! تو را سپاس می‌گزارم و تو شایستۀ سپاسی. سپاس در برابر احسان نیکویت به من و فراوانی نعمت‌هایت بر من و عطای بزرگت نزد من. سپاس بر رحمتت که به سبب آن مرا برتری بخشیدی و بر نعمتت که بر من سرشار و فراوان فرمودی؛ به اندازه‌ای به من خوبی کردی که سپاس و شکرم از آن وامانده و ناتوان است.

﴿2﴾ وَ لَوْ لَا إِحْسَانُكَ إِلَيَّ وَ سُبُوغُ نَعْمَائِكَ عَلَيَّ مَا بَلَغْتُ إِحْرَازَ حَظِّي ، وَ لَا إِصْلَاحَ نَفْسِي ، وَ لَكِنَّكَ ابْتَدَأْتَنِي بِالْإِحْسَانِ ، وَ رَزَقْتَنِي فِي أُمُورِي كُلِّهَا الْكِفَايَةَ ، وَ صَرَفْتَ عَنِّي جَهْدَ الْبَلَاءِ ، وَ مَنَعْتَ مِنِّي مَحْذُورَ الْقَضَاءِ .

(2) و اگر احسانت نسبت به من نبود و نعمت‌های سرشارت در سرزمین زندگی من نمی‌ریخت، نمی‌توانستم نصیب خود را از آن به دست آورم و وجودم را اصلاح کنم. این تو بودی که بی‌مقدّمه، احسانت را نسبت به من آغاز کردی و کفایت و بی‌نیازی در تمام کارهایم را روزی من کردی و رنج و زحمت بلا را از من گرداندی و قضای دهشت‌زا را از من منع کردی.

﴿3﴾ إِلَهِي فَكَمْ مِنْ بَلَاءٍ جَاهِدٍ قَدْ صَرَفْتَ عَنِّي ، وَ كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ سَابِغَةٍ أَقْرَرْتَ بِهَا عَيْنِي ، وَ كَمْ مِنْ صَنِيعَةٍ كَرِيمَةٍ لَكَ عِنْدِي

(3) خدای من! چه بسیار بلای جانکاه که از من گرداندی و چه بسیار نعمت فراوانی که دیده‌ام را به آن روشن ساختی و چه بسیار خوبی‌های ارجمندی که از ناحیۀ تو نزد من است!

﴿4﴾ أَنْتَ الَّذِي أَجَبْتَ عِنْدَ الِاضْطِرَارِ دَعْوَتِي ، وَ أَقَلْتَ عِنْدَ الْعِثَارِ زَلَّتِي ، وَ أَخَذْتَ لِي مِنَ الْأَعْدَاءِ بِظُلَامَتِي .

(4) تویی که به وقت ناچاری و درماندگی، دعایم را اجابت کردی؛ و به وقت افتادن در مهلکۀ گناه، از لغزشم گذشتی؛ و حقوق مرا که دشمنان به زور و ستم از من ربوده بودند، بازستاندی.

﴿5﴾ إِلَهِي مَا وَجَدْتُكَ بَخِيلًا حِينَ سَأَلْتُكَ ، وَ لَا مُنْقَبِضاً حِينَ أَرَدْتُكَ ، بَلْ وَجَدْتُكَ لِدُعَائِي سَامِعاً ، وَ لِمَطَالِبِي مُعْطِياً ، وَ وَجَدْتُ نُعْمَاكَ عَلَيَّ سَابِغَةً فِي كُلِّ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِي وَ كُلِّ زَمَانٍ مِنْ زَمَانِي ، فَأَنْتَ عِنْدِي مَحْمُودٌ ، وَ صَنِيعُكَ لَدَيَّ مَبْرُورٌ .

(5) خدای من! هنگامی‌که در پیشگاهت به گدایی برخاستم، تو را بخیل نیافتم؛ و زمانی که آهنگ تو کردم، منقبض و گرفته‌ات ندیدم؛ بلکه تو را شنوندۀ دعایم و عطاکنندۀ خواسته‌هایم یافتم؛ و نعمت‌هایت را در هر حالی از حالاتم و هر زمانی از زمان‌هایم، بر خود سرشار و کامل مشاهده کردم. تو نزد من ستوده‌ای؛ و خوبی‌ات نزد من، مورد سپاس و شکر است.

﴿6﴾ تَحْمَدُكَ نَفْسِي وَ لِسَانِي وَ عَقْلِي ، حَمْداً يَبْلُغُ الْوَفَاءَ وَ حَقِيقَةَ الشُّكْرِ ، حَمْداً يَكُونُ مَبْلَغَ رِضَاكَ عَنِّي ، فَنَجِّنِي مِنْ سُخْطِكَ .

(6) جان و زبان و عقل من تو را می‌ستایند؛ ستایشی که بر عرصۀ کمال و حقیقت شکر برسد؛ ستایشی که در قلّۀ نهایت خشنودی تو از من باشد؛ پس مرا از خشمت نجات ده.

﴿7﴾ يَا كَهْفِي حِينَ تُعْيِينِي الْمَذَاهِبُ وَ يَا مُقِيلِي عَثْرَتِي ، فَلَوْ لَا سَتْرُكَ عَوْرَتِي لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ ، وَ يَا مُؤَيِّدِي بِالنَّصْرِ ، فَلَوْ لَا نَصْرُكَ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِينَ ، وَ يَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهَ ، فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ ، وَ يَا أَهْلَ التَّقْوَى ، وَ يَا مَنْ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ، أَسْأَلُكَ أَنْ تَعْفُوَ عَنِّي ، وَ تَغْفِرَ لِي فَلَسْتُ بَرِيئاً فَأَعْتَذِرَ ، وَ لَا بِذِي قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرَ ، وَ لَا مَفَرَّ لِي فَأَفِرَّ .

(7) ای پناه من در زمانی که راه‌های گوناگون و بی‌ربط مرا خسته می‌کند و به زحمت می‌اندازد. ای گذشت کننده از لغزش‌هایم؛ اگر عیب‌پوشی تو نبود، از رسواشدگان بودم؛ ای توانایی دهندۀ من به نصرت و یاری، اگر یاری تو نبود از شکست‌خوردگان بودم. ای که پادشاهان یوغ ذلّت و خواری را در پیشگاهش به گردن نهاده‌اند و از عذاب‌ها و عقاب‌هایش ترسانند! ای شایستۀ تقوا! ای که نام‌های نیکو برای اوست! از تو می‌خواهم که از من بگذری و مرا بیامرزی؛ بی‌گناه نیستم تا معذور باشم؛ نیرومند نیستم تا پیروزی به دست آورم؛ گریزگاهی ندارم تا بگریزم.
﴿8﴾ وَ أَسْتَقِيلُكَ عَثَرَاتِي ، وَ أَتَنَصَّلُ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِيَ الَّتِي قَدْ أَوْبَقَتْنِي ، وَ أَحَاطَتْ بِي فَأَهْلَكَتْنِي ، مِنْهَا فَرَرْتُ إِلَيْكَ رَبِّ تَائِباً فَتُبْ عَلَيَّ، مُتَعَوِّذاً فَأَعِذْنِي ، مُسْتَجِيراً فَلَا تَخْذُلْنِي ، سَائِلًا فَلَا تَحْرِمْنِي مُعْتَصِماً فَلَا تُسْلِمْنِي ، دَاعِياً فَلَا تَرُدَّنِي خَائِباً .

(8) گذشت از لغزش‌هایم را از تو می‌خواهم؛ از گناهانی که مرا به ذلّت و خواری نشانده و سراپایم را گرفته و به عرصۀ هلاکت در آورده، بیزاری می‌جویم. پروردگارم! از تمام گناهانم در حال توبه و انابه به جانب تو گریختم؛ پس توبه‌ام را بپذیر. پناهنده‌ام! پناهم ده. امان می‌خواهم، واگذارم نکن. گدایم، محرومم مفرما. دست به دامانم، رهایم مکن. خواهنده‌ام، نومیدم برمگردان.

﴿9﴾ دَعَوْتُكَ يَا رَبِّ مِسْكِيناً ، مُسْتَكِيناً ، مُشْفِقاً ، خَائِفاً ، وَجِلًا ، فَقِيراً ، مُضْطَرّاً إِلَيْكَ .

(9) ای پروردگارم! در حالی که مسکین، درمانده، هراسناک، بیمناک، ترسناک، تهیدست و مضطرّ به درگاه توام؛ تو را می‌خوانم.

﴿10﴾ أَشْكُو إِلَيْكَ يَا إِلَهِي ضَعْفَ نَفْسِي عَنِ الْمُسَارَعَةِ فِيما وَعَدْتَهُ أَوْلِيَاءَكَ ، وَ الُْمجَانَبَةِ عَمَّا حَذَّرْتَهُ أَعْدَاءَكَ ، وَ كَثْرَةَ هُمُومِي ، وَ وَسْوَسَةَ نَفْسِي .

(10) ای خدای من! از ناتوانی وجودم، نمی‌توانم نسبت به آنچه به دوستانت وعده دادی شتاب ورزم؛ و از آنچه دشمنانت را از آن بر حذر داشتی، دوری کنم؛ و از اندوه زیادم و وسوسۀ نفسم، به تو شکایت می‌کنم.

﴿11﴾ إِلَهِي لَمْ تَفْضَحْنِي بِسَرِيرَتِي ، وَ لَمْ تُهْلِكْنِي بِجَرِيرَتِي ، أَدْعُوكَ فَتُجِيبُنِي وَ إِنْ كُنْتُ بَطِيئاً حِينَ تَدْعُونِي ، وَ أَسْأَلُكَ كُلَّمَا شِئْتُ مِنْ حَوَائِجِي ، وَ حَيْثُ مَا كُنْتُ وَضَعْتُ عِنْدَكَ سِرِّي ، فَلَا أَدْعُو سِوَاك ، وَ لَا أَرْجُو غَيْرَكَ

(11) خدای من! به خاطر زشتی باطنم رسوایم مکن و به گناهم هلاکم مساز. تو را می‌خوانم و تو مرا اجابت می‌کنی؛ گر چه هنگامی‌که تو مرا می‌خوانی، در اجابتت کندی می‌کنم. هر حاجتی که دارم، از تو می‌طلبم؛ و هر کجا و در هر موقعیتی که باشم، رازم را به تو می‌سپارم. غیر تو کسی را نمی‌خوانم و به احدی جز تو امید ندارم.

﴿12﴾ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ، تَسْمَعُ مَنْ شَكَا إِلَيْكَ ، وَ تَلْقَى مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ ، وَ تُخَلِّصُ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ ، وَ تُفَرِّجُ عَمَّنْ لَاذَ بِكَ .

(12) گوش به فرمان توام؛ گوش به فرمان توام؛ شکایت کسی را که به درگاهت شکایت کند می‌شنوی؛ و به آن‌که به حضرتت اعتماد کند، رو می‌کنی؛ و هر که به دامان رحمتت در آویزد، از ناراحتی و رنج رهایی‌اش می‌دهی؛ و هر که به تو پناه آورد، غم و اندوهش را بر طرف می‌کنی.

﴿13﴾ إِلَهِي فَلَا تَحْرِمْنِي خَيْرَ الآْخِرَةِ وَ الْأُولَى لِقِلَّةِ شُكْرِي ، وَ اغْفِرْ لِي مَا تَعْلَمُ مِنْ ذُنُوبِي .

(13) خدای من! به خاطر کمی سپاسگزاری‌ام، از خیر آخرت و دنیا محرومم مکن؛ و گناهانی که از من خبر داری، بیامرز.

﴿14﴾ إِنْ تُعَذِّبْ فَأَنَا الظَّالِمُ الْمُفَرِّطُ الْمُضَيِّعُ الآْثِمُ الْمُقَصِّرُ الْمُضَجِّعُ الْمُغْفِلُ حَظَّ نَفْسِي ، وَ إِنْ تَغْفِرْ فَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ .

(14) اگر مرا عذاب کنی، من همان ستمکار، برباد دهنده، تباه‌کننده، گناهکار، کوتاهی کننده، سست رأی و ساده لوح و کودن نسبت به نصیب و بهرۀ خویشم؛ و اگر مرا بیامرزی، تو مهربان‌تری مهربانانی!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحیفه سجادیه دعای ۵۲ ( دعا برای اصرار در درخواست از خداوند )

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الْإِلْحَاحِ عَلَي اللَّهِ تَعَالَي
دعاى آن حضرت است در اصرار به خدای تعالی نسبت به حاجاتش

﴿1﴾ يَا اَللَّهُ الَّذِي لَا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ ، وَ كَيْفَ يَخْفَى عَلَيْكَ يَا إِلَهِي مَا أَنْتَ خَلَقْتَهُ ، وَ كَيْفَ لَا تُحْصِي مَا أَنْتَ صَنَعْتَهُ ، أَوْ كَيْفَ يَغِيبُ عَنْكَ مَا أَنْتَ تُدَبِّرُهُ ، أَوْ كَيْفَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَهْرُبَ مِنْكَ مَنْ لَا حَيَاةَ لَهُ إِلَّا بِرِزْقِكَ ، أَوْ كَيْفَ يَنْجُو مِنْكَ مَنْ لَا مَذْهَبَ لَهُ فِي غَيْرِ مُلْكِكَ ،

(1) ای خدایی که چیزی در زمین و آسمان بر او پوشیده نیست! ای خدای من! چگونه بر تو پوشیده باشد، چیزی که خود آفریده‌ای؟ چگونه آنچه را ساخته‌ای، از دایرۀ دانشت بیرون باشد؟ یا چگونه از تو پنهان بماند، آنچه را که تو تدبیرش می‌کنی؟ یا چگونه می‌تواند بگریزد، کسی که جز به روزیت زنده نیست؟ یا چگونه نجات یابد، کسی که در غیر مملکت تو، راهی برایش وجود ندارد؟

﴿2﴾ سُبْحَانَكَ أَخْشَى خَلْقِكَ لَكَ أَعْلَمُهُمْ بِكَ ، وَ أَخْضَعُهُمْ لَكَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِكَ ، وَ أَهْوَنُهُمْ عَلَيْكَ مَنْ أَنْتَ تَرْزُقُهُ وَ هُوَ يَعْبُدُ غَيْرَكَ

(2) منزّه و پاکی؛ ترسنده‌ترین بندگانت، عامل‌ترین آن‌ها به طاعت توست؛ و پست‌ترین آن‌ها در پیشگاهت، کسی است که روزیش را می‌دهی و او غیر تو را می‌پرستد.

﴿3﴾ سُبْحَانَكَ لَا يَنْقُصُ سُلْطَانَكَ مَنْ أَشْرَكَ بِكَ ، وَ كَذَّبَ رُسُلَكَ ، وَ لَيْسَ يَسْتَطِيعُ مَنْ كَرِهَ قَضَاءَكَ أَنْ يَرُدَّ أَمْرَكَ ، وَ لَا يَمْتَنِعُ مِنْكَ مَنْ كَذَّبَ بِقُدْرَتِكَ ، وَ لَا يَفُوتُكَ مَنْ عَبَدَ غَيْرَكَ ، وَ لَا يُعَمَّرُ فِي الدُّنْيَا مَنْ كَرِهَ لِقَاءَكَ .

(3) منزّه و پاکی؛ کسی که برایت شریکی انگاشته و پیامبرانت را تکذیب کرده، از سلطنتت نمی‌کاهد؛ و کسی که قضایت را ناپسند دارد، قدرت ردّ کردن احکامت را ندارد؛ و کسی که توانایی‌ات را تکذیب کند، نمی‌تواند خود را از قهر و غلبۀ تو باز دارد؛ و کسی که غیر تو را بپرستد، از دسترس احاطه و عذابت بیرون نرود؛ و هر که لقای تو را ناپسند دارد، در زندگی دنیا ابدی و جاودانه نخواهد ماند.

﴿4﴾ سُبْحَانَكَ مَا أَعْظَمَ شَأْنَكَ ، وَ أَقْهَرَ سُلْطَانَكَ ، وَ أَشَدَّ قُوَّتَكَ ، وَ أَنْفَذَ أَمْرَكَ

(4) منزّه و پاکی؛ چه بزرگ است مرتبه‌ات و قدرتمند و پیروز است پادشاهی‌ات و شدید است نیرویت و نافذ است فرمانت.

﴿5﴾ سُبْحَانَكَ قَضَيْتَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ الْمَوْتَ مَنْ وَحَّدَكَ وَ مَنْ كَفَرَ بِكَ ، وَ كُلٌّ ذَائِقُ الْمَوْتَ ، وَ كُلٌّ صَائِرٌ إِلَيْكَ ، فَتَبَارَكْتَ وَ تَعَالَيْتَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ .

(5) منزّه و پاکی؛ فرمان مرگ را بر همۀ آفریده‌هایت ثابت و پابرجا کرده‌ای؛ چه آن‌که تو را به وحدانیت مؤمن شده، یا آن‌که به حضرتت کافر گشته؛ همگی طعم مرگ را می‌چشند و به سویت باز می‌گردند؛ پس تو مبارک و برتری، خدایی جز تو نیست، تنها و بی‌شریکی.

﴿6﴾ آمَنْتُ بِكَ ، وَ صَدَّقْتُ رُسُلَكَ ، وَ قَبِلْتُ كِتَابَكَ ، وَ كَفَرْتُ بِكُلِّ مَعْبُودٍ غَيْرِكَ ، وَ بَرِئْتُ مِمَّنْ عَبَدَ سِوَاكَ .

(6) به تو ایمان آوردم و رسولانت را تصدیق کردم و قرآنت را پذیرفتم و به هر معبودی جز تو کافر شدم و از هر که غیر تو را بپرستد، بیزاری جستم.

﴿7﴾ اللَّهُمَّ إِنِّي أُصْبِحُ وَ أُمْسِي مُسْتَقِلًّا لِعَمَلِي ، مُعْتَرِفاً بِذَنْبِي ، مُقِرّاً بِخَطَايَايَ ، أَنَا بِإِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي ذَلِيلٌ ، عَمَلِي أَهْلَكَنِي، وَ هَوَايَ أَرْدَانِي ، وَ شَهَوَاتِي حَرَمَتْنِي .

(7) خدایا! روز را به شب و شب را به روز می‌رسانم، در حالی که عملم را اندک می‌شمارم؛ به گناهم معترفم؛ به خطایم اقرار دارم؛ من به سبب زیاده‌روی بر ضد خودم به خاطر گناه، خوارم؛ عمل زشتم هلاکم ساخته؛ هوسم مرا پست کرده؛ شهواتم مرا از رحمتت محروم نموده؛

﴿8﴾ فَأَسْأَلُكَ يَا مَوْلَايَ سُؤَالَ مَنْ نَفْسُهُ لَاهِيَةٌ لِطُولِ أَمَلِهِ ، وَ بَدَنُهُ غَافِلٌ لِسُكُونِ عُرُوقِهِ ، وَ قَلْبُهُ مَفْتُونٌ بِكَثْرَةِ النِّعَمِ عَلَيْهِ ، وَ فِكْرُهُ قَلِيلٌ لِمَا هُوَ صَائِرٌ إِلَيْهِ .

(8) از تو درخواست می‌کنم ای مولایم! درخواست کسی که روانش به‌خاطر آرزوی درازش به پوچی و سرگرمی و بیهوده‌کاری دچار شده و بدنش به خاطر نگران نبودن از عذاب و عقاب و دوری از عبادت و تن‌پروری، غافل مانده؛ از این جهت رگ و پی‌اش در آرامش به سر می‌برد و اضطراب و لرزشی ندارد و دلش به سبب فراوانی نعمت به فتنۀ لذّت گرفتار و اسیر شده و اندیشه‌اش نسبت به فرجام کارش اندک است.
﴿9﴾ سُؤَالَ مَنْ قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْأَمَلُ ، وَ فَتَنَهُ الْهَوَى ، وَ اسْتَمْكَنَتْ مِنْهُ الدُّنْيَا ، وَ أَظَلَّهُ الْأَجَلُ ، سُؤَالَ مَنِ اسْتَكْثَرَ ذُنُوبَهُ ، وَ اعْتَرَفَ بِخَطِيئَتِهِ ، سُؤَالَ مَنْ لَا رَبَّ لَهُ غَيْرُكَ ، وَ لَا وَلِيَّ لَهُ دُونَكَ ، وَ لَا مُنْقِذَ لَهُ مِنْكَ ، وَ لَا مَلْجَأَ لَهُ مِنْكَ ، إِلَّا إِلَيْكَ .

(9) از تو درخواست می‌کنم؛ درخواست کسی که آرزو بر او چیره شده و هوی و هوس او را به فتنه انداخته و دنیا بر او مسلّط گشته و مرگ بر سرش سایه انداخته. از تو درخواست می‌کنم؛ درخواست کسی که گناهانش را بسیار و فراوان شمرده و به خطایش اعتراف کرده؛ درخواست کسی که پروردگاری جز تو و سرپرستی غیر تو و نجات‌دهنده‌ای از تو و پناهگاهی از تو، جز به سوی تو ندارد.

﴿10﴾ إِلَهِي أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ الْوَاجِبِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ ، وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي أَمَرْتَ رَسُولَكَ أَنْ يُسَبِّحَكَ بِهِ ، وَ بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ ، الَّذِي لَا يَبْلَى وَ لَا يَتَغَيَّرُ ، وَ لَا يَحُولُ وَ لَا يَفْنَى ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ أَنْ تُغْنِيَنِي عَنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ بِعِبَادَتِكَ ، وَ أَنْ تُسَلِّيَ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيَا بِمَخَافَتِكَ ، وَ أَنْ تُثْنِيَنِي بِالْكَثِيرِ مِنْ كَرَامَتِكَ بِرَحْمَتِكَ .

(10) خدای من! به حقّ لازم و واجبی که در همۀ آفریده‌هایت داری و به نام بزرگت که به پیامبرت دستور دادی تو را به آن تسبیح کند و به بزرگی ذات بزرگ‌منش و مهمان‌نوازت که کهنه نمی‌شود و دگرگون نمی‌گردد و تغییر حال نمی‌یابد و فانی نمی‌شود؛ از تو می‌خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستی و مرا با بندگی‌ات از هر چیز بی‌نیاز کنی و به خاطر ترس از تو، ارتباطم را با دنیا قطع فرمایی؛ و سخاوت و بخشندگی و رحمت فراوانت را به من برگردانی.

﴿11﴾ فَإِلَيْكَ أَفِرُّ ، و مِنْكَ أَخَافُ ، وَ بِكَ أَسْتَغِيثُ ، وَ إِيَّاكَ أَرْجُو ، وَ لَكَ أَدْعُو ، وَ إِلَيْكَ أَلْجَأُ ، وَ بِكَ أَثِقُ ، وَ إِيَّاكَ أَسْتَعِينُ ، وَ بِكَ أُومِنُ ، وَ عَلَيْكَ أَتَوَكَّلُ ، وَ عَلَى جُودِكَ وَ كَرَمِكَ أَتَّكِلُ .

(11) به سوی تو می‌گریزم و از تو می‌ترسم و به تو فریادرسی می‌کنم و تو را امیدوارم و تو را می‌خوانم و به تو پناه می‌آورم و به تو اعتماد می‌کنم و از تو یاری می‌خواهم و به تو ایمان می‌آورم و بر تو توکّل می‌کنم و بر سخاوت و بزرگواری‌ات تکیه می‌زنم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحیفه سجادیه دعای ۵۳ ( دعا در اظهار ذلت به پیشگاه خداوند )

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي التَّذَلُّلِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
دعاى آن حضرت است در فروتنى برای خدای عزّوجَلّ

﴿1﴾ رَبِّ أَفْحَمَتْنِي ذُنُوبِي ، وَ انْقَطَعَتْ مَقَالَتِي ، فَلَا حُجَّةَ لِي ، فَأَنَا الْأَسِيرُ بِبَلِيَّتِي ، الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِي ، الْمُتَرَدِّدُ فِي خَطِيئَتِي ، الْمُتَحَيِّرُ عَنْ قَصْدِي ، الْمُنْقَطَعُ بِي .

(1) پروردگارا! گناهم مرا از گفتار باز داشته و رشتۀ سخنم به خاطر شدّت شرمندگی از هم گسیخته، بهانه و عذری و دلیل و برهانی برایم نیست؛ از این رو به بلا و مصیبتم که گناهان من است، اسیرم؛ در گرو کردارم؛ سرگردان خطاهای خود هستم؛ در اراده و آهنگم نسبت به امور، سرگردانم؛ با همۀ وجود درمانده‌ام.

﴿2﴾ قَدْ أَوْقَفْتُ نَفْسِي مَوْقِفَ الْأَذِلَّاءِ الْمُذْنِبِينَ ، مَوْقِفَ الْأَشْقِيَاءِ الْمُتَجَرِّينَ عَلَيْكَ ، الْمُسْتَخِفِّينَ بِوَعْدِكَ

(2) خود را در جایگاه خواران گنه‌کار واداشته‌ام؛ جایگاه تیره‌بختانی که بر تو جسارت و جرات ورزیدند و وعده‌ات را سبک شمرده‌اند.

﴿3﴾ سُبْحَانَكَ أَيَّ جُرْأَةٍ اجْتَرَأْتُ عَلَيْكَ؟! وَ أَيَّ تَغْرِيرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسِي؟!

(3) منزّه و پاکی؛ با چه جسارت و جراتی، نسبت به روی‌گردانی از دستورهایت دلیر شدم؟! و با کدام سبب هلاکت، خود را به نابودی انداختم؟!

﴿4﴾ مَوْلَايَ ارْحَمْ كَبْوَتِي لِحُرِّ وَجْهِي وَ زَلَّةَ قَدَمِي ، وَ عُدْ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِي وَ بِإِحْسَانِكَ عَلَى إِسَاءَتِي ، فَأَنَا الْمُقِرُّ بِذَنْبِي ، الْمُعْتَرِفُ بِخَطِيئَتِي ، وَ هَذِهِ يَدِي وَ نَاصِيَتِي ، أَسْتَكِينُ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسِي ، ارْحَمْ شَيْبَتِي ، وَ نَفَادَ أَيَّامِي ، وَ اقْتِرَابَ أَجَلِي وَ ضَعْفِي وَ مَسْكَنَتِي وَ قِلَّةَ حِيلَتِي .

(4) سقوط و به رو درافتادنم و لغزش گامم را، رحمت آر؛ و به نادانی‌ام با بردباری‌ات و به بدکرداری‌ام با احسانت، به من بازگرد. من به گناهم اقرار دارم و به خطایم اعتراف می‌کنم. این دست و سر من است که برای تلافی و کیفر از وجودم آن را به زاری تسلیم می‌کنم؛ به پیری و به پایان رسیدن روزگارم و نزدیک شدن مرگم و ناتوانی و بیچارگی‌ام و کمی تدبیرم، رحم کن.

﴿5﴾ مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي إِذَا انْقَطَعَ مِنَ الدُّنْيَا أَثَرِي ، وَ امَّحَى مِنَ الَْمخْلُوقِينَ ذِكْرِي ، وَ كُنْتُ مِنَ الْمَنْسِيِّينَ كَمَنْ قَدْ نُسِيَ

(5) مولای من! هنگامی‌که اثر و نشانم از دنیا قطع شد و زیر خاک رفتم و یادم از خاطر آفریده‌ها محو شد و هم‌چون کسی که فراموش شده، در زمرۀ فراموش‌شدگان قرار گرفتم؛ به من رحمت آر.

﴿6﴾ مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي عِنْدَ تَغَيُّرِ صُورَتِي وَ حَالِي إِذَا بَلِيَ جِسْمِي ، وَ تَفَرَّقَتْ أَعْضَائِي ، وَ تَقَطَّعَتْ أَوْصَالِي ، يَا غَفْلَتِي عَمَّا يُرَادُ بِي .

(6) مولای من! هنگامی‌که چهره و حالم دگرگون شود و بدنم بپوسد و اعضایم از هم بپاشند و پراکنده شوند و پیوندهایم بگسلد؛ بر من ترحّم فرما. ای وای بر بی‌خبری من نسبت به آنچه که در برزخ و قیامت و کنار میزان و صراط از من خواسته می‌شود!

﴿7﴾ مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي فِي حَشْرِي وَ نَشْرِي ، وَ اجْعَلْ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مَعَ أَوْلِيَائِكَ مَوْقِفِي ، وَ فِي أَحِبَّائِكَ مَصْدَرِي ، وَ فِي جِوَارِكَ مَسْكَنِي ، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ .

(7) مولای من! مرا در برانگیختن و زنده شدنم، رحم کن؛ و در آن روز جایگاهم را با اولیایت و محل برآمدن و حرکتم را در میان عاشقانت و جای امن و آرامشم را در جوارت، قرار ده، ای پروردگار جهانیان!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صحیفه سجادیه دعای ۵۴ ( درخواست از خدا برای دور کردن غم و اندوه )

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي اسْتِكْشَافِ الْهُمُومِ
دعاى آن حضرت است در زدودن اندوه‌ها

﴿1﴾ يَا فَارِجَ الْهَمِّ ، وَ كَاشِفَ الْغَمِّ ، يَا رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ افْرُجْ هَمِّي ، وَ اكْشِفْ غَمِّي .

(1) ای زدایندۀ اندوه و برطرف‌کنندۀ دلتنگی و غصّه! ای بخشاینده در دنیا و آخرت و مهرورز در هر دو جهان! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و اندوه مرا بزدای و دلتنگی و غصّه‌ام را برطرف کن.

﴿2﴾ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ يَا مَنْ ﴿لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ﴾، اعْصِمْنِي وَ طَهِّرْنِي ، وَ اذْهَبْ بِبَلِيَّتِي .

– [وَ اقْرَأْ آيَةَ الْكُرْسِيِّ وَ الْمُعَوِّذَتَيْنِ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ، وَ قُلْ]–
(2) ای یگانه! ای یکتا! ای بی‌نیاز! ای کسی که نزاده و زاده نشده و احدی برای او همتا نیست! نگهداری‌ام کن و پاکم ساز و مصیبت و بلایم را از میان ببر
– [در این قسمت از دعا، «آیت‌الکرسی» و سوره «فلق» و «ناس» و «قل هو اللّه احد» را بخوان و بگو:]-

﴿3﴾ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ سُؤَالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فَاقَتُهُ ، وَ ضَعُفَتْ قُوَّتُهُ ، وَ كَثُرَتْ ذُنُوبُهُ ، سُؤَالَ مَنْ لَا يَجِدُ لِفَاقَتِهِ مُغِيثاً ، وَ لَا لِضَعْفِهِ مُقَوِّياً ، وَ لَا لِذَنْبِهِ غَافِراً غَيْرَكَ ، يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ أَسْأَلُكَ عَمَلًا تُحِبُّ بِهِ مَنْ عَمِلَ بِهِ ، وَ يَقِيناً تَنْفَعُ بِهِ مَنِ اسْتَيْقَنَ بِهِ حَقَّ الْيَقِينَ فِي نَفَاذِ أَمْرِكَ .

(3) خدایا! از تو درخواست می‌کنم؛ درخواست کسی که نیازش شدید و نیرویش کاهش یافته و گناهانش زیاد شده؛ درخواست کسی که برای نیازمندی‌اش فریادرسی و برای ناتوانی‌اش نیرو دهنده‌ای و برای گناهش آمرزنده‌ای، غیر تو نمی‌یابد. ای صاحب بزرگی و رافت و رحمت! عملی را از تو درخواست می‌کنم که هر کس آن را انجام دهد، به خاطر آن دوستش داری؛ و یقینی را می‌خواهم که به سبب آن کسی را سود می‌دهی که در مسیر جریان فرمان و اراده‌ات، به وسیلۀ آن یقین، حقّ‌الیقین را به دست آورد.

﴿4﴾ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ اقْبِضْ عَلَى الصِّدْقِ نَفْسِي ، وَ اقْطَعْ مِنَ الدُّنْيَا حَاجَتِي ، وَ اجْعَلْ فِيما عِنْدَكَ رَغْبَتِي شَوْقاً إِلَى لِقَائِكَ ، وَ هَبْ لِي صِدْقَ التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ .

(4) خدایا! بر محمّد و آل محمّد درود فرست و جان مرا بر پایۀ درستی و راستی و عمل و اخلاق دریافت کن و نیازم را از دنیا بگسل و رغبتم را در آنچه نزد توست، در حالی که مشتاق لقایت باشم، قرار ده؛ و صدق توکّل بر وجود مبارکت را به من ببخش.

﴿5﴾ أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ كِتَابٍ قَدْ خَلَا ، وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كِتَابٍ قَدْ خَلَا ، أَسْأَلُكَ خَوْفَ الْعَابِدِينَ لَكَ ، وَ عِبَادَةَ الْخَاشِعِينَ لَكَ ، وَ يَقِينَ الْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ ، وَ تَوَكُّلَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْكَ .

(5) از تو بهترین سرنوشتی که مقدّر شده درخواست می‌کنم و از بدترین سرنوشتی که مقرر شده به تو پناه می‌آورم؛ ترس بندگان را از مقامت و بندگی فروتنان را برایت و یقین توکّل‌کنندگان را بر وجودت و توکّل مؤمنان را بر حضرتت، از تو درخواست دارم.

﴿6﴾ اللَّهُمَّ اجْعَلْ رَغْبَتِي فِي مَسْأَلَتِي مِثْلَ رَغْبَةِ أَوْلِيَائِكَ فِي مَسَائِلِهِمْ ، وَ رَهْبَتِي مِثْلَ رَهْبَةِ أَوْلِيَائِكَ ، وَ اسْتَعْمِلْنِي فِي مَرْضَاتِكَ عَمَلًا لَا أَتْرُكُ مَعَهُ شَيْئاً مِنْ دِينِكَ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ .

(6) خدایا! اشتیاقم را در خواسته‌هایم مانند اشتیاق عاشقانت در خواسته‌هایشان و ترسم را مانند ترس دوستانت قرار ده؛ و مرا در عرصۀ خشنودی‌ات به عمل و کوششی به کار گیر که با آن، چیزی از دینت را به خاطر ترس از کسی از آفریده‌هایت، رها نکنم.

﴿7﴾ اللَّهُمَّ هَذِهِ حَاجَتِي فَأَعْظِمْ فِيهَا رَغْبَتِي ، وَ أَظْهِرْ فِيهَا عُذْرِي ، وَ لَقِّنِّي فِيهَا حُجَّتِي ، وَ عَافِ فِيهَا جَسَدِي .

(7) خدایا! این است حاجت من، پس اشتیاقم را در آن بزرگ و زیاد کن و عذرم را در آن آشکار فرما و برهان و دلیلم را در آن به من بیاموز و جسمم را در آن سلامت بخش.
﴿8﴾ اللَّهُمَّ مَنْ أَصْبَحَ لَهُ ثِقَةٌ أَوْ رَجَاءٌ غَيْرُكَ ، فَقَدْ أَصْبَحْتُ وَ أَنْتَ ثِقَتِي وَ رَجَائِي فِي الْأُمُورِ كُلِّهَا ، فَاقْضِ لِي بِخَيْرِهَا عَاقِبَةً ، وَ نَجِّنِي مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ .

(8) خدایا! کسانی صبح می‌کنند در حالی که به غیر تو اعتماد و امید دارند؛ ولی من صبح کردم در حالی که در همۀ امورم اعتماد و امیدم تویی. برای من به آنچه سرانجامش از همه بهتر است حکم کن و از فتنه‌های گمراه‌کننده نجاتم ده، به مهربانی‌ات ای مهربان‌ترین مهربانان!

﴿9﴾ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ الْمُصْطَفَى وَ عَلَى آلِهِ الطَّاهِرِينَ .

(9) و درود خدا بر سرور ما محمّد، فرستادۀ برگزیده خدا و اهل بیت پاکش.
با قرآن کریم ، صحیفه سجادیه ، نهج البلاغه و سایر کتب روایی مانوس شویم تا آرامش بیابیم.

قال أميرالمؤمنين عليه السلام: مَنْ تَسَلّى بالْكُتُبِ لَمْ تَفُتْهُ سَلْوَةٌ.

🔸امیرالمومنین صلوات الله علیه: کسی که با کتاب آرامش یابد، هیچ آرامشی را از دست نمی‌دهد.

عيون الحكم و المواعظ صفحه 442
سند صحیفه سجادیه

#هلک_المستعجلون
حَدَّثَنَا السَّيِّدُ الْاجَلُّ، نَجْمُ الدّينِ، بَهآءُ الشَّرَفِ، ابُوالْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ احْمَدَ بْنِ عَلِىِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ يَحْيَى الْعَلَوِىُّ الْحُسَيْنِىُّ رحمه الله،

حديث كرد براى ما سيّد اجلّ نجم الدين بهاء الشرف، ابوالحسن، محمد بن الحسن فرزند احمد بن على، فرزند محمد بن عمر بن يحيى العلوى الحسينى- رحمت خدا بر او باد كه

قالَ: اخْبَرَنَا الشَّيْخُ السَّعيدُ ابُو عَبْدِاللَّهِ: مُحَمَّدُ بْنُ احْمَدَ بْنِ شَهْرِيارَ، الْخازِنُ لِخِزانَةِ مَوْلانا اميرِالْمُؤمِنينَ عَلِىِّ بْنِ ابى طالِبٍ (عليه السلام) فى شَهْرِ رَبيعِ الْأَوّلِ مِنْ سَنَةِ سِتَّ عَشَرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ قِراءَةً عَلَيْهِ وَ انَا اسْمَعُ،

گفت: خبر داد ما را شيخ سعيد ابوعبداللّه محمد بن احمد بن شهريار، خزانه دار آستان مَلَك پاسبان مولايمان اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام) در ماه ربيع الاول از سال 516، در حالى كه صحيفه بر او خوانده مى‌شد و من مستمع آن بودم،

قالَ: سَمِعْتُها عَلَى الشَّيْخِ الصَّدُوقِ، ابى مَنْصورٍ: مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ احْمَدَ بْنِ عَبْدِالْعَزِيزِ الْعُكْبَرِىِّ الْمُعَدَّلِ رحمه الله عَنْ ابِى الْمُفَضَّلِ: مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّيْبانِىِّ،

گفت: شنيدم آن را در حالى كه خوانده مى‌شد بر شيخ راستگو، ابى‌منصور محمد بن محمد بن احمد بن عبدالعزيز عُكْبَرى معدَّل،- رحمت خدا بر او باد- از ابوالمفضّل: محمّد بن عبداللّه بن مطلّب شيبانى،

قالَ: حَدَّثَنَا الشَّريفُ، ابُو عَبْدِاللَّهِ: جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ امْيرِالْمُؤْمِنينَ عَلِىِّ بْنِ ابى طالِبٍ (عليهم السلام)،

گفت: حديث كرد ما را شريف ابوعبداللّه: جعفر بن محمّد بن جعفر بن حسن بن جعفر بن حسن بن حسن بن اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (عليهم السلام)

قالَ: حَدَّثَنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ بْنِ خَطَّابٍ الزَّيّاتُ سَنَةَ خَمْسٍ وَ سِتّينَ وَ مِأَتَيْنِ قالَ: حَدَّثَنى خالى: عَلِىُّ بْنُ النُّعْمانِ الْاعْلَمُ، قالَ: حَدَّثَني عُمَيْرُ بْنُ مُتَوَكِّلٍ الثَّقَفِىُّ الْبَلْخِىُّ، عَنْ ابيهِ مُتَوَكِّلِ بْنِ هرُونَ،

گفت: حديث كرد ما را عبداللّه بن عمر بن خطّاب زيّات در سال 265 گفت: حديث كرد مرا دائيم: على بن نعمان اعلم گفت: حديث كرد مرا عمير بن متوكّل ثقفى بلخى، از پدرش متوكّل بن هارون

قالَ: لَقيتُ يَحْيَى بْنَ زَيْدِ بْنِ عَلِىٍّ (عليه السلام) وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ الى‌ خُراسانَ بَعْدَ قَتْلِ ابيهِ، فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ، فَقالَ لى: مِنْ ايْنَ اقْبَلْتَ؟ قُلْتُ: مِنَ الْحَجِّ، فَسَالَنى عَنْ اهْلِهِ وَ بَنى عَمِّهِ بِالْمَدينَةِ، وَ احْفَى السُّؤالَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عليه السلام) فَاخْبَرْتُهُ بِخَبَرِهِ وَ خَبَرِهِمْ وَ حُزْنِهِمْ عَلى‌ ابيهِ زَيْدِ بْنِ عَلِىٍّ (عليه السلام)،

گفت: يحيى بن زيد بن على (عليه السلام) را پس از شهادت پدرش به وقتى كه به سوى خراسان مى‌رفت ملاقات كردم و به حضرتش سلام نمودم، به من فرمود: از كجا مى‌آيى؟ عرضه داشتم: از حج، پس مرا از حال اهلش و عموزادگان خويش كه در مدينه بودند پرسيد و در پرسش از حال جعفر بن محمد (عليه السلام) مبالغه نمود، پس از حال آن حضرت و احوال ايشان و اندوهشان بر شهادت پدرش زيد بن على (عليه السلام) به او خبر دادم،

فَقالَ لى: قَدْ كانَ عَمِّى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِىٍّ (عليه السلام) اشارَ عَلى‌ ابى بِتَرْكِ الْخُرُوجِ وَ عَرَّفَهُ انْ هُوَ خَرَجَ وَ فارَقَ الْمَدينَةَ ما يَكُونُ الَيْهِ مَصيرُ امْرِهِ، فَهَلْ لَقيتَ ابْنَ عَمِّى جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عليه السلام)؟ قُلْتُ: نَعَمْ،

يحيى فرمود: عمويم حضرت باقر (عليه السلام) پدرم را به ترك خروج و شورش سفارش كرد و به او فهماند كه در صورت خروج و جدا شدن از مدينه كارش به كجا خواهد كشيد، آيا تو پسر عمويم حضرت جعفر بن محمد (عليه السلام) را ملاقات نمودى؟ گفتم: آرى.

قالَ: فَهَلْ سَمِعْتَهُ يَذْكُرُ شَيْئاً مِنْ امْرى؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قالَ، بِمَ ذَكَرَنى؟ خَبِّرْنى، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ، ما احِبُّ انْ اسْتَقْبِلَكَ بِما سَمِعْتُهُ مِنْهُ، فَقالَ: ابِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِى؟هاتِ ما سَمِعْتَهُ...

گفت: آيا درباره من و وضع و كارم شنيدى چيزى بگويد؟ گفتم: آرى، گفت: به چه صورت از من ياد فرمود؟ به من بگو، گفتم: فدايت گردم، علاقه ندارم آنچه را از آن حضرت شنيده‌ام در برابر تو بيان كنم، گفت: آيا مرا از مرگ مى‌ترسانى؟ بگو آنچه شنيده‌اى...

بخش 1️⃣ از 6️⃣
سند صحیفه سجادیه

#هلک_المستعجلون
...فَقُلْتُ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ: انَّكَ تُقْتَلُ وَ تُصْلَبُ كَما قُتِلَ ابُوكَ وَ صُلِبَ، فَتَغَيَّرَ وَجْهُهُ وَ قالَ:﴿يَمْحُو اللَّهُ ما يَشآءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ امُّ الْكِتابِ﴾، «1»يا مُتَوَكِّلُ انَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ ايَّدَ هذَا الْامْرَ بِنا وَ جَعَلَ لَنَا الْعِلْمَ وَ السَّيْفَ فَجُمِعا لَنا، وَ خُصَّ بَنُو عَمِّنا بِالْعِلْمِ وَحْدَهُ،

...گفتم، از او شنيدم كه: تو كشته مى‌شوى و بدنت را به دار مى‌آويزند، چنانكه پدرت كشته و به دار آويخته شد، پس چهره‌اش تغيير كرد و گفت: «خدا هر سرنوشتى را خواهد محو مى‌كند و يا ثبت مى‌نمايد و امّ‌الكتاب نزد اوست اى متوكّل همانا كه حضرت حق اين دين را به وجود ما تأييد فرموده و دانش و اسلحه را به ما مرحمت كرده و هر دو براى ما فراهم گشته و عموزادگان ما به دانش تنها اختصاص يافته‌اند،

فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداءَكَ انّى رَأَيْتُ النَّاسَ الَى ابْنِ عَمِّكَ جَعْفَرٍ (عليه السلام) امْيَلَ مِنْهُمْ الَيْكَ وَ الى‌ ابيكَ، فَقالَ: انَّ عَمِّى مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ وَ ابْنَهُ جَعْفَراً (عليه السلام) دَعَوَا النّاسَ الَى الْحَيوةِ وَ نَحْنُ دَعَوْناهُمْ الَى الْمَوْتِ،

گفتم: قربانت گردم، من مردم را مشاهده كردم كه به پسر عمويت حضرت صادق مايل‌ترند تا به تو و پدرت، گفت: همانا عمويم محمّد بن على و پسرش جعفر، مردم را به زندگى دعوت كرده‌اند و ما آنان را به مرگ خوانده‌ايم،

فَقُلْتُ: يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ اهُمْ اعْلَمُ امْ انْتُمْ؟ فَاطْرَقَ الَى الْارْضِ مَلِيّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قالَ: كُلُّنا لَهُ عِلْمٌ غَيْرَ انَّهُمْ يَعْلَمُونَ كُلَّ ما نَعْلَمُ وَ لانَعْلَمُ كُلَّ مايَعْلَمُونَ.

گفتم: اى فرزند رسول حق! آيا ايشان داناترند يا شما، پس مدّتى ديده به زمين دوخت سپس سر برداشت و گفت: هر يك از ما از دانش بهره‌اى داريم جز آنكه ايشان هر چه را ما مى‌دانيم مى‌دانند، ولى ما هر چه ايشان مى‌دانند نمى‌دانيم،

ثُمَّ قالَ لى: اكَتَبْتَ مِنِ ابْنِ عَمّى شَيْئاً؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قالَ: ارِنيهِ، فَاخْرَجْتُ الَيْهِ وُجُوهاً مِنَ الْعِلْمِ وَ اخْرَجْتُ لَهُ دُعآهً‌ امْلاهُ عَلَىَّ ابُو عَبْدِاللَّهِ (عليه السلام) وَ حَدَّثَنى انَّ اباهُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ (عليه السلام) امْلاهُ عَلَيْهِ وَ اخْبَرَهُ انَّهُ مِنْ دُعآءِ ابيهِ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) مِنْ دُعاءِ الصَّحيفَةِ الْكامِلَةِ،

آنگاه به من گفت: آيا از پسر عمويم چيزى نوشته‌اى؟ گفتم: آرى، گفت: به من نشان بده، پس چند نوع دانش را كه از آن حضرت ضبط كرده بودم به او عرضه داشتم و دعايى را به او نشان دادم كه حضرت صادق بر من املا فرموده بود و حديث كرده بود كه پدرش محمد بن على (عليه السلام) بر او املا فرموده بود و خبر داده بود كه آن از دعاى پدرش على بن الحسين (عليه السلام) از دعاى صحيفه كامله است،

فَنَظَرَ فيهِ يَحْيى‌ حَتّى‌ اتى‌ عَلى‌ اخِرِهِ، وَ قالَ لى: اتَاْذَنُ فى نَسْخِهِ؟ فَقُلْتُ: يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ اتَسْتَاْذِنُ فيما هُوَ عَنْكُمْ؟! فَقالَ: اما لَاخْرِجَنَّ الَيْكَ صَحيفَةً مِنَ الدُّعآءِ الْكامِلِ مِمَّا حَفِظَهُ ابى عَنْ ابيهِ وَ انَّ أبى اوْصانى بِصَوْنِها وَ مَنْعِها غَيْرَ اهْلِها.

پس يحيى تا پايان آن را نظر كرد و گفت: آيا اجازه مى‌دهى كه نسخه‌اى از روى آن برداريم؟ گفتم: اى پسر رسول خدا! آيا در آنچه كه از خود شماست اجازت مى‌خواهى؟ پس گفت: هم اكنون بر تو ارائه خواهم كرد صحيفه‌اى از دعاى كامل را از آنچه پدرم از پدرش حفظ فرموده و مرا به نگاه داشتن و بازداشتن آن از نااهل سفارش فرموده.

قالَ عُمَيْرٌ: قالَ ابى: فَقُمْتُ الَيْهِ فَقَبَّلْتُ رَأْسَهُ، وَ قُلْتُ لَهُ: وَ اللَّهِ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ انّى لَادِينُ اللَّهَ بِحُبِّكُمْ وَ طاعَتِكُمْ، وَ انّى لَارْجُو انْ يُسْعِدَنى فى حَياتى وَ مَماتى بِوَلايَتِكُمْ.

عمير گويد: پدرم گفت: پس برخاستم و پيشانى او را بوسيدم و گفت: به خدا قسم! اى‌ پسر پيامبر خدا كه من خدا را با محبّت و طاعت شما پرستش مى‌كنم و اميدوارم كه مرا در حيات و ممات به دوستى شما سعادتمند كند.

فَرَمى‌ صَحيفَتِىَ الَّتى دَفَعْتُها الَيْهِ الى‌ غُلامٍ كانَ مَعَهُ وَ قالَ: اكْتُبْ هذَا الدُّعآءَ بِخَطٍّ بَيِّنٍ حَسَنٍ وَ اعْرِضْهُ عَلَىَّ لَعَلّى احْفَظُهُ فَانِّى كُنْتُ اطْلُبُهُ مِنْ جَعْفَرٍ- حَفِظَهُ اللَّهُ- فَيَمْنَعُنيهِ...

پس صحيفه‌اى را كه به او داده بودم به جوانى كه با او بود داد و گفت: اين دعا را با خطى روشن و نيكو بنويس و به نظر من برسان كه شايد آن را از حفظ نمايم؛ زيرا كه من آن را از پسر عمويم جعفر- كه در حفظ خدا باد- مى‌خواستم او آن را به من نمى‌داد...

بخش 2️⃣ از 6️⃣

#جزء13
سند صحیفه سجادیه

#هلک_المستعجلون
...قالَ مُتَوَكِّلٌ: فَنَدِمْتُ عَلى‌ ما فَعَلْتُ وَ لَمْ‌ادْرِ ما اصْنَعُ، وَ لَمْ يَكُنْ ابُو عَبْدِاللَّهِ (عليه السلام) تَقَدَّمَ الَىَّ الّا ادْفَعَهُ الى‌ احَدٍ،

...متوكّل گفت: من از كرده خود نادم شدم و نمى‌دانستم چه كنم و حضرت صادق (عليه السلام) قبل از آن به من دستور نداده بود كه آن را به كسى ندهم،

ثُمَّ دَعا بِعَيْبَةٍ فَاسْتَخْرَجَ مِنْها صَحيفَةً مُقْفَلَةً مَخْتُومَةً فَنَظَرَ الَى الْخاتَمِ وَ قَبَّلَهُ وَ بَكى‌، ثُمَّ فَضّه وَ فَتَحَ الْقُفْلَ، ثُمَّ نَشَرَ الصَّحيفَةَ وَ وَضَعَها عَلى‌ عَيْنِهِ وَ امَرَّها عَلى‌ وَجْهِهِ

پس از آن يحيى جامه دانى را طلبيد و صحيفه قفل خورده مهر كرده‌اى را از آن خارج كرد و به مهر آن نظر نمود و بوسيد و گريه كرد، سپس مهر را شكست و قفل را باز كرد، آنگاه صحيفه را گشود و بر چشم خود گذاشت و بر روى خود ماليد

وَ قالَ: وَ اللَّهِ يا مُتَوَكِّلُ لَوْ لا ما ذَكَرْتَ مِنْ قَوْلِ ابْنِ عَمِّى انَّنى اقْتَلُ وَ اصْلَبُ لَما دَفَعْتُها الَيْكَ وَ لَكُنْتُ بِها ضَنيناً وَلكِنّى اعْلَمُ انَّ قَوْلَهُ حَقٌّ اخَذَهُ عَنْ ابائِهِ وَ انَّهُ سَيَصِحُّ فَخِفْتُ انْ يَقَعَ مِثْلُ هذَا الْعِلْمِ الى‌ بَنى امَيَّةَ فَيَكْتُمُوهُ وَ يَدَّخِرُوهُ في خَزآئِنِهِمْ لِانْفُسِهِمْ،

و گفت: به خدا قسم! اى متوكل اگر نبود مطلبى كه در رابطه با كشته شدن و به دار آويختنم از پسر عمويم حديث كردى، بدون شك اين صحيفه را به تو نمى‌دادم و از تسليمش خوددارى مى‌نمودم ولى براى من روشن است كه گفتار حضرت صادق (عليه السلام) حق است و آن را از پدرانش گرفته و به زودى صحّت آن روشن خواهد شد و من ترسيدم كه چنين علمى به دست بنى‌اميه افتد و آن را از ديده‌ها بپوشانند و در خزانه خويش براى خود ذخيره نمايند،

فَاقْبِضْها وَ اكْفِنيها وَ تَرَبَّصْ بِها فَاذا قَضَى اللَّهُ مِنْ امْرى وَ امْرِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ ما هُوَ قاضٍ فَهِىَ امانَةٌ لى عِنْدَكَ حَتّى‌ تُوصِلَها الَى ابْنَىْ عَمِّى: مُحَمَّدٍ وَ ابْراهيمَ ابْنَىْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ (عليه السلام) فَانَّهُمَا الْقائِمآنِ فى هذَا الْامْرِ بَعْدى.

پس آن را بگير و مرا از پريشانى فكر نسبت به آن آسوده كن و اين امانت در نزد تو باشد و تو به انتظار بنشين تا چون خداوند در كار من و اين قوم حكم خود را جارى سازد، اين صحيفه را به دو پسر عمويم محمّد و ابراهيم، فرزندان عبداللّه بن حسن بن حسن بن على (عليه السلام) برسان كه آن دو نفر پس از من در مسئله قيام بر عليه بنى‌اميه قائم مقام منند.

قالَ‌ الْمُتَوَكِّلُ: فَقَبَضْتُ الصَّحيفَةَ فَلَمّا قُتِلَ يَحْيَى بْنُ زَيْدٍ صِرْتُ الَى الْمَدينَةِ فَلَقيتُ ابا عَبْدِاللَّهِ (عليه السلام) فَحَدَّثْتُهُ الْحَديثَ عَنْ يَحْيى‌، فَبَكى‌ وَ اشْتَدَّ وَجْدُهُ بِهِ، وَ قالَ: رَحِمَ اللَّهُ ابْنَ عَمِّى وَ الْحَقَهُ بِآبائِهِ وَ اجْدادِهِ، وَ اللَّهُ يا مُتَوَكِّلُ ما مَنَعَنِى مِنْ دَفْعِ الدُّعآءِ الَيْهِ الَّا الَّذى خافَهُ عَلى‌ صَحيفَةِ ابيهِ، وَ ايْنَ الصَّحيفَةُ؟ فَقُلْتُ: ها هِىَ،

متوكّل گفت: من صحيفه را گرفتم و چون يحيى بن زيد به شهادت رسيد به مدينه رفتم و امام صادق (عليه السلام) را زيارت كردم و قصّه يحيى را براى آن جناب گفتم، آن حضرت گريست و فوق العاده بر يحيى اندوهگين شد و فرمود: خدا عموزاده‌ام را رحمت كند و به پدرانش ملحق سازد، به خدا قسم! اى متوكّل مرا از دادن اين دعا به او منع نكرد مگر همان سبب كه يحيى بر صحيفه پدرش از آن مى‌ترسيد، اكنون آن صحيفه كجاست؟ گفتم: اينك اين همان صحيفه است،

فَفَتَحَها وَ قالَ: هذَا وَ اللَّهِ خَطُّ عَمِّى زَيْدٍ وَ دُعآءُ جَدِّى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (عليه السلام) ثُمَّ قالَ لِابْنِهِ: قُمْ يا اسْمعيلُ فَاْتِنى بِالدُّعآءِ الَّذى امَرْتُكَ بِحِفْظِهِ وَصَوْنِهِ، فَقامَ اسْمعيلُ فَاخْرَجَ صَحيفَةً كَانَّهَا الصَّحيفَةُ الَّتى دَفَعَها الَىَّ يَحْيَى بْنُ زَيْدٍ...

پس آن را باز كرد و فرمود: به خدا قسم! اين خط عمويم زيد و دعاى جدّم على بن الحسين (عليه السلام) است آنگاه به فرزندش فرمود: اى اسماعيل! برخيز و آن دعا را كه به حفظ و نگهداريش تو را امر كردم بياور، پس اسماعيل برخاست و صحيفه‌اى را كه انگار همان صحيفه‌اى است كه يحيى بن زيد به من داده بود بيرون آورد...

بخش 3️⃣ از 6️⃣
سند صحیفه سجادیه

#هلک_المستعجلون
...فَقَبَّلها ابُو عَبْدِاللَّهِ وَ وَضَعَها عَلى‌ عَيْنِهِ وَ قالَ: هذا خَطُّ ابى وَ امْلاءُ جَدِّى (عليه السلام) بِمَشْهَدٍ مِنّى، فَقُلْتُ: يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ: انْ رَايْتَ انْ اعْرِضَها مَعَ صَحيفَةِ زَيْدٍ وَ يَحْيى‌؟ فَاذِنَ لى فى ذلِكَ وَ قالَ: قَدْ رَايْتُكَ لِذلِكَ اهْلًا، فَنَظَرْتُ وَ اذا هُما امْرٌ واحِدٌ وَ لَمْ اجِدْ حَرْفاً مِنْها يُخالِفُ ما فِى الصَّحيفَةِ الْاخْرى‌،

...پس حضرت صادق (عليه السلام) آن را بوسيد و بر چشم خود نهاد و فرمود: اين خط پدرم و املاى جدم (عليه السلام) در حضور من است، عرض كردم:اى پسر رسول خدا! اگر اجازه دهى آن را با صحيفه زيد و يحيى مقابله نمايم، پس اجازه داد و فرمود: تورا براى اين عمل شايسته ديدم، پس من آن دو را مقابله كردم و ديدم كه هر دو يكى است و حتى در يك حرف هم با يكديگر اختلاف ندارند،

ثُمَّ اسْتَاْذَنْتُ ابا عَبْدِاللَّهِ (عليه السلام) فى دَفْعِ الصَّحيفَةِ الَى ابْنَىْ عَبْدِاللَّهِ بْن الْحَسَنِ، فَقالَ:﴿انَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ انْ تُؤَدُّوا الْآماناتِ الى‌ اهْلِها﴾، «2»نَعَمْ فَادْفَعْها الَيْهِما.

سپس از آن حضرت اجازه طلبيدم كه صحيفه يحيى را بنا بر وصيّتش به عموزادگانش پسران عبداللّه بن حسن مستردّ دارم، فرمود: «خداوند شما را امر مى‌كند كه امانت‌ها را به صاحبانشان بازگردانيد»، آرى، آن را به ايشان بده،

فَلَمّا نَهَضْتُ لِلِقآئِهِما قالَ لى: مَكانَكَ، ثُمَّ وَجَّهَ الى‌ مُحَمَّدٍ وَ ابْراهيمَ فَجآءا فَقالَ: هذا ميراثُ ابْنِ عَمِّكُما يَحْيى‌ مِنْ ابيهِ قَدْ خَصَّكُما بِهِ دُونَ اخْوَتِهِ، وَ نَحْنُ مُشْتَرِطُونَ عَلَيْكُما فيهِ شَرْطاً، فَقالا: رَحِمَكَ اللَّهُ، قُلْ فَقَوْلُكَ الْمَقْبُولُ،

چون براى زيارت آن دو برخاستم فرمود: بنشين، سپس كسى را به احضار محمّد و ابراهيم فرستاد، چون حاضر شدند، فرمود: اين ميراث پسرعمويتان يحيى است از پدرش كه شما را به جاى برادران خود به آن اختصاص داده و ما را در خصوص آن با شما شرطى است، گفتند: بگوى، خداوند تو را رحمت كند كه سخن تو مقبول است،

فَقالَ: لاتَخْرُجا بِهذِهِ الصَّحيفَةِ مِنَ الْمَدِينَةِ، قالا: وَ لِمَ ذاكَ؟ قالَ: انَّ ابْنَ عَمِّكُما خافَ عَلَيْها امْراً اخافُهُ انَا عَلَيْكُما، قالا: انَّما خافَ عَلَيْها حينَ عَلِمَ انَّهُ يُقْتَلُ، فَقالَ ابُو عَبْدِاللَّهِ (عليه السلام) وَ انْتُما فَلاتَأْمَنا فَوَاللَّهِ لَأَعْلَمُ انَّكُما سَتَخْرُجانِ كَما خَرَجَ وَ سَتُقْتَلانِ كَما قُتِلَ. فَقاما وَ هُما يَقُولانِ: لاحَوْلَ وَ لاقُوَّةَ الّا بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ.

فرمود: اين صحيفه را از مدينه خارج نكنيد، گفتند: چرا؟ فرمود: پسر عموى شما درباره اين صحيفه از برنامه‌اى ترس داشت كه من راجع به شما به همان گونه ترس دارم، گفتند: او زمانى درباره اين صحيفه ترسيد كه دانست كشته مى‌شود، امام صادق (عليه السلام) فرمود: شما نيز از اين‌ واقعه ايمن نباشيد؛ زيرا به خدا قسم من مى‌دانم كه شما به زودى خروج خواهيد كرد چنانكه او خروج كرد و به زودى كشته خواهيد شد چنانكه او كشته شد. پس از جاى برخاستند در حالى كه مى‌گفتند: لاحول و لاقوة الّا باللّه العلىّ العظيم.

فَلمَّا خَرَجا قالَ لى ابُو عَبْدِاللَّهِ (عليه السلام) يا مُتَوَكِّلُ! كَيْفَ قالَ لَكَ يَحْيى‌ انَّ عَمِّى مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ وَ ابْنَهُ جَعْفَراً دَعَوَا النَّاسَ الَى الْحَيوةِ وَ دَعَوْناهُمْ الَى الْمَوْتِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ- اصْلَحَكَ اللَّهُ- قَدْ قالَ لِى ابْنُ عَمِّكَ يَحْيى‌ ذلِكَ،

چون از نزد حضرت صادق (عليه السلام) بيرون رفتند به من فرمود: اى متوكّل! چگونه يحيى به تو گفت كه عمويم محمد بن على و پسرش جعفر مردم را به زندگى دعوت كردند، وما ايشان را به مرگ؟! گفت: آرى- اصْلَحَكَ اللّه- عموزاده‌ات يحيى چنين سخنى به من گفت،

فَقالَ: يَرْحَمُ اللَّهُ يَحْيى‌، انَّ ابى حَدَّثَنى عَنْ ابيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِىٍّ (عليه السلام) انَّ رَسُولَ اللّهِ (صلى الله عليه و آله) اخَذَتْهُ نَعْسَةٌ وَ هُوَ عَلى‌ مِنْبَرِهِ، فَرَاى‌ فى مَنامِهِ رِجالًا يَنْزُونَ عَلى‌ مِنْبَرِهِ نَزْوَ الْقِرَدَةِ يَرُدُّونَ النَّاسَ عَلى‌ اعْقابِهِمُ الْقَهْقَرى‌...

فرمود: خدا يحيى را رحمت كند، پدرم مرا از پدرش از جدّش از على (عليه السلام) حديث كرد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) را در حالى كه روى منبر بود، خواب سبكى ربود، پس در عالم خواب ديد كه مردانى چند همانند بوزينگان بر منبرش مى‌جهند و مردم را به عقب (دوران جاهليّت) برمى‌گردانند....

بخش 4️⃣ از 6️⃣

#جزء5
سند صحیفه سجادیه

#هلک_المستعجلون
...فَاسْتَوى‌ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله) جالِساً وَ الْحُزْنُ يُعْرَفُ فى وَجْهِهِ، فَاتَاهُ جِبْريلُ (عليه السلام) بِهذِهِ الْايَةِ:﴿و مَا جَعَلْنَا الرُّءْيَا الَّتِى أَرَيْنكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنّاسِ و الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِى الْقُرْءَانِ و نُخَوّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْينًا كَبِيرًا﴾«3» يَعْنى بَنى امَيَّةَ،

...پس رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به حال عادى بازگشت و نشست و اندوه و حزن در چهره‌اش آشكار بود، پس امين وحى اين آيه را براى حضرت آورد: «و ما رؤيايى را كه در خواب به تو نمايانديم و شجره ملعونه در قرآن را قرار نداده‌ايم مگر براى آزمايش مردم؛ و مردم را بيم مى‌دهيم ولى جز بر سركشى آنان نمى‌افزايد» و مراد از شجره ملعونه، بنى‌اميّه هستند.

قالَ: يا جِبْريلُ اعَلى‌ عَهْدى يَكُونُونَ وَ فى زَمَنى؟ قالَ: لا، وَلكِنْ تَدُورُ رَحَى الْاسْلامِ مِنْ مُهاجَرِكَ فَتَلْبَثُ بِذلِكَ عَشْراً، ثُمَّ تَدُورُ رَحَى الْاسْلامِ عَلى‌ رَاْسِ خَمْسَةٍ وَ ثَلثينَ مِنْ مُهاجَرِكَ فَتَلْبَثُ بِذلِكَ خَمْساً، ثُمَّ لابُدَّ مِنْ رَحى‌ ضَلالَةٍ هِىَ قآئِمَةٌ عَلى‌ قُطْبِها، ثُمَّ مُلْكُ الْفَراعِنَةِ،

پيامبر فرمود: اى جبرئيل! آيا ايشان در زمان من خواهند بود؟ گفت: نه، ولى آسياى اسلام از ابتداى هجرتت به گردش مى‌آيد و تا ده سال مى‌گردد، سپس بر سر سال سى و پنجم از هجرتت به گردش مى‌افتد و تا پنج سال به آن صورت مى‌ماند، آنگاه به ناچار آسياى ضلالت بر محور خود قائم خواهد شد و پس از آن پادشاهى فراعنه است.

قالَ: وَ انْزَلَ اللَّهُ تَعالى‌ فى ذلِكَ:﴿إِنَّآ أَنزَلْنهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ* و مَآ أَدْرَيكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ* لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مّنْ أَلْفِ شَهْرٍ﴾«4» تَمْلِكُها بَنُو امَيَّةَ لَيْسَ فيها لَيْلَةُ الْقَدْرِ.

حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: و خداى بزرگ در اين باره وحى نازل كرد كه:«به تحقيق ما آن را در شب قدر نازل كرديم و چه مى‌دانى كه شب قدر چيست؟شب قدر بهتر از هزار ماه است» كه بنى‌اميّه در آن حكومت كنند و شب قدر در آن نباشد.

قالَ: فَاطْلَعَ الَّلُه عَزَّوَجَلَّ نَبِيَّهُ (عليه السلام) انَّ بَني امَيَّةَ تَمْلِكُ سُلْطانَ هذِهِ الْامَّةِ وَ مُلْكَها طُولَ هذِهِ الْمُدَّةِ، فَلَوْ طاوَلَتْهُمُ الْجِبالُ لَطالُوا عَلَيْها حَتّى‌ يَاْذَنَ اللَّهُ تَعالى‌ بِزَوالِ مُلْكِهِمْ، وَ هُمْ فى ذلِكَ يَسْتَشْعِرُونَ عَداوَتَنا اهْلَ الْبَيْتِ وَ بُغْضَنا،

سپس فرمود: پس خداى عزّوجلّ پيامبر را آگاه فرمود كه بنى‌اميه‌ قدرت و حكومت اين امت را به دست مى‌گيرند و مدت سلطنتشان برابر همين زمان است، پس اگر كوهها با ايشان به سركشى برخيزند ايشان بر كوهها بلندى گيرند تا وقتى كه خداى بزرگ به نابودى حكومتشان حكم كند و بنى‌اميه در اين مدت عداوت و كينه ما اهل بيت را شعار خود مى‌نمايند،

اخْبَرَ اللَّهُ نَبِيَّهُ بِما يَلْقى‌ اهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ اهْلُ مَوَدَّتِهِمْ وَ شيعَتُهُمْ مِنْهُمْ في ايّامِهِمْ وَ مُلْكِهِمْ، قالَ: وَ انْزَلَ اللَّهُ تَعالى‌ فيهِمْ:﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا و أَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ* جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ﴾ وَ نِعْمَةُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ وَ اهْلُ بَيْتِهِ، حُبُّهُمْ ايمانٌ يُدْخِلُ الْجَنَّةَ، وَ بُغْضُهُمْ كُفْرٌ وَ نِفاقٌ يُدْخِلُ النّارَ، فَاسَرَّ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله عليه و آله) ذلِكَ الى‌ عَلِىٍّ وَ اهْلِ بَيْتِهِ.

خداوند از آنچه در مدت حكومت بنى‌اميه بر اهل بيت محمد و دوستان و شيعيانشان مى‌رسد به رسولش خبر داد، آنگاه حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: و خدا درباره بنى‌اميه وحى نازل فرمود كه: «آيا نديدى كسانى را كه نعمت خدا را به كفر بدل كردند و قوم خود را به دار هلاكت افكندند دوزخ كه در آن سرنگون شوند و بد قرارگاهى است! و نعمت خدا محمد و اهل بيت آن حضرتند كه دوستى ايشان ايمانى است كه باعث ورود به بهشت است و دشمنى ايشان كفر و نفاقى است كه به جهنّم درمى‌آورد، پس رسول خدا اين راز را پنهانى با على و اهل بيتش در ميان گذاشت.

قالَ: ثُمَّ قالَ ابُو عَبْدِاللَّهِ (عليه السلام): ما خَرَجَ وَ لايَخْرُجُ مِنّا اهْلَ الْبَيْتِ الى‌ قِيامِ قائِمِنا احَدٌ لِيَدْفَعَ ظُلْماً اوْ يَنْعَشَ حَقّاً الَّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِيَّةُ وَ كانَ قِيامُهُ زِيادَةً فِى مَكْرُوهِنا وَ شِيعَتِنا...

متوكّل گفت: پس از آن حضرت صادق (عليه السلام) فرمود: احدى از ما اهل بيت تا روز قيام قائم ما براى دفع ظلمى يا به پا داشتن حقّى (بدون اذن امام يا بدون نيروى لازم) خروج نكرده و نخواهد كرد مگر آنكه طوفان بلا او را از ريشه بركند و قيامش موجب افزايش غصّه ما و شيعيان ما گردد....

بخش 5️⃣ از 6️⃣

#جزء13 #جزء15 #جزء30
سند صحیفه سجادیه

#هلک_المستعجلون
...قالَ الْمُتَوَكِّلُ بْنُ هرُونَ: ثُمَّ امْلى‌ عَلَىَّ ابُو عَبْدِاللَّهِ (عليه السلام) الْادْعِيَةَ وَ هِىَ خَمْسَةٌ وَ سَبْعُونَ باباً، سَقَطَ عَنّى مِنْها احَدَ عَشَرَ باباً، وَ حَفِظْتُ مِنْها نَيِّفاً وَ سِتّينَ باباً.

...متوكّل گفت:آنگاه حضرت صادق (عليه السلام) دعاهاى صحيفه را بر من املا فرمود و آن هفتاد و پنج باب بود كه من به حفظ يازده باب آن توفيق نيافتم و شصت و چند باب آن را حفظ نمودم.

وَ حَدَّثَنا ابُوالْمُفْضَّلِ قالَ: وَ حَدَّثَنِى مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ابْنِ رُوزْبِهْ ابُوبَكْرٍ الْمَدآئِنِىُّ الْكاتِبُ نَزيلُ الرَّحْبَةِ فى دارِهِ، قالَ حَدَّثَنى مُحَمَّدُ بْنُ احْمَدَ بْنُ مُسْلِمٍ الْمُطَهَّرِىُّ، قالَ:حَدَّثَنى ابى، عَنْ عُمَيْرِ بْنِ مُتَوَكِّلٍ الْبَلْخِىِّ، عَنْ ابيهِ الْمُتَوَكِّلِ بْنِ هرونَ، قالَ: لَقيتُ يَحْيَى بْنَ زَيْدِ بْنِ عَلِىٍّ (عليه السلام) فَذَكَرَ الْحَديثَ بِتَمامِهِ الى‌ رُؤْيَا النَّبِىِّ (صلى الله عليه و آله) الَّتى ذَكَرَها جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ ابآئِهِ- صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ- وَ فى رِوايَةِ الْمُطَهَّرِىِّ ذِكْرُ الْابْوابِ، وَ هِىَ:...

(عكبرى گويد:) و حديث كرد ما را ابوالمفضّل، گفت: و حديث كرد مرا محمد بن حسن ابن روزبه ابوبكر مداينى كاتب ساكن رحبه در خانه خودش، گفت: حديث كرد مرا محمد بن احمد بن مسلم مطهّرى، گفت: حديث كرد مرا پدرم از عمير بن متوكّل بلخى از پدرش متوكّل بن هارون گفت: يحيى بن زيد بن على (عليه السلام) را ملاقات نمودم- سپس حديث را تا خواب پيامبر (صلى الله عليه و آله) كه حضرت صادق از پدرانش- كه درود خدا بر آنان باد- روايت كرد بيان كرد و فهرست‌ ابواب دعا در روايت مطهّرى چنين است:...

بخش 6️⃣ از 6️⃣