دیوانگارد
3.44K subscribers
2.86K photos
177 videos
27 files
138 links
Download Telegram
Forwarded from Mahsa
#گزارش
#دمیان
#هرمان_هسه
#ترجمه_عبدالحسین_شریفیان
#مه_سا

من از هرمان هسه خوشم میاد. چون سخت‌‌خوانه و چون عجیب غریبه. این کتاب همیشه برام جزء کتابای عجیب غریب بود، از اون روزایی که توی کتابخونه از کنارش رد میشدم و می‌گفتم یه روزی بالاخره می‌خونمش تا اون روزی که توی دستم گرفته بودمش تا شروعش کنم. اسمشم برام جذاب بود، حتی حجم کمش هم! با اینکه قبلا #سیذارتا رو خونده بودم و می‌دونستم نباید فقط به چیزی که در ظاهر توی دستم گرفتم اعتماد کنم.
دمیان اسم یکی از شخصیت‌های این کتابه، البته که راوی نیست ولی با توجه به عنوان کتاب مشخصه که چقدر تاثیرگذاره. اسم کتاب قبلا "سرگذشت جوانی امیل سینکلر" (سینکلر اسم راویه) دوست یه شاعر بوده که اسمش یادم نیست ولی جایی توی این کتاب راوی میگه که کتابی از نامه‌های این شاعر داره می‌خونه.
این کتاب منو یاد حافظ، بوف کور صادق هدایت، ابو سعید ابی الخیر و داستان شیخ صنعان کتاب منطق الطیر عطار انداخت. این چیزیه که آدم وقتی بهش میرسه به نظرش خیلی جذاب میاد اینکه افرادی که توی هر جای دنیا (حتی بی خبر از هم) یه مسیری رو شروع می‌کنن و در نهایت به یه مقصد میرسن اندیشه‌ها و کلماتشون هم مثل هم میشه! مثلا یه قسمتی توی این کتاب هست به این صورت که:
"پیوند ما با دنیای بیرون بریده نشده بود و ما اغلب در میان آن و در میان افکار و اندیشه‌ها و بحث‌های گوناگونمان می‌زیستیم‌. هیچ مرز و حدودی ما را از اکثریت مردم جدا نمی‌ساخت بلکه پندارهای ما بود که چنین می‌کرد"
من بلافاصله بعد از خوندنش یاد این حکایت اسرار‌التوحید انداخت:
شیخ را گفتند: «فلان کس بر روی آب می‏‌رود.» گفت: «سهل است، بزغی و صعوه ای نیز برود». گفتند: «فلان کس در هوا پرد.» گفت: «مگسی و زغنه‌‏ای می‌‏پرد.» گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌شود.»
شیخ گفت:«شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می‌‏شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و بخورد و در میان بازار در میان خلق ستد و داد کند و با خلق بیامیزد و یک لحظه، به دل، از خدای غافل نباشد.»
با این‌حال قسمت‌هایی از کتاب‌ هم بود که قابل درک نبود و جمله‌هایی بود که هیچ‌جوره (با توجه به جملات قبل و بعدش) معنی نمیشد و البته کم بودند (شاید به ترجمه‌اش برگرده هرچند ترجمه خوبیه).
در کل چیزی که در این لحظات ابتدایی بعد از پایان این کتاب می‌تونم بگم اینه که چیزی که هرمان هسه می‌خواست از انسان کامل توی کتاب سیذارتا بگه خیلی از روایتی که اینجا داره بیان می‌کنه دور نیست حتی اگه در قالب و داستان کاملا متفاوتی باشه ولی با هم شباهت‌هایی دارن که غیرقابل انکاره و اون هم روایت آدم‌هاییه که در مسیر عرفان قدم برمی‌دارند و پستی بلندی‌هایی رو پشت سر می‌گذرانند و مسائل دیگر. با این حال تفاوت‌هاییم داره و اون بیان مسئله قابیل نشان قابیل و اینکه قابیل حتما بد نبوده و حتی برتر بوده و "آبراکساز" به عنوان خدای کاملی که هم خداست و هم شیطان رو در خودش داره و باز هم حس می‌کنم برمی‌گرده به همون قضیه دوبعدی بودن انسان و اندیشه حافظ و نگاه برزخی به انسان‌‌ (فعلا این چیزیه که در این مورد به نظرم می‌رسه). توی کتاب دوبار از نیچه ستایش میشه و چون من کتابی از نیچه نخوندم نمی‌دونم چقدر ممکنه تحت تاثیر اندیشه‌های اونم باشه. با این حال اینا چیزایی بود که من از این کتاب دریافت کردم‌.