Forwarded from Mahsa
#گزارش
#فرانی_و_زویی
#ترجمه_میلاد_ذکریا
#مه_سا
دوسش داشتم. دوسش داشتم. دوسش داشتم و دوسش داشتم. میشه گفت خیلی وقت بود که یه کتاب با چنین نثر روانی نخونده بودم و اگه تو این هفته فرصت داشتم یک روزه و نهایتا دو روزه تمامشو خونده بودم. اول باید بگم که قبلا از این نویسنده مجموعه داستان "دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم" و "ناتوردشت" رو هم نصفه نیمه خونده بودم ولی باید بگم هیچ کدوم برام "این" کتاب نشدن. اصلا دیدمو به سلینجر تغییر داد.
فرانی و زویی در ابتدا دو داستان جدا بودهاند که به فاصله دو سال نوشته و چاپ شده بودند. فرانی و زویی دو فرزند آخر خانواده گلاس هستند که به طرز عجیبی هفت فرزند نابغه در خود پرورش دادهاند. در ابتدای داستان با فرانی مواجهیم که برای تماشای یک بازی به شهری که دوست پسر خود در آن است سفر میکند. در این زمان اون تحت تاثیر کتابی به نام "راه زائر" هست که به کلی روی اخلاق، رفتار و حتی وضعیت جسمانی او تاثیر گذاشته...
زویی برادر فرانی یک بازیگر معروف و خوش قیافه با یک شخصیت منحصر به فرد _شخصیتِ محبوب من_ است که قبلا این کتاب را خوانده و در قسمت دوم درحالیکه فرانی به خانه برگشته و روز به روز ضعیفتر و درهمریختهتر میشود تصمیم میگیرد با فرانی صحبت کند....
برای درک بهتر این کتاب که به نگاه انسان به عرفان و دین پرداخته بهتر است مقدمهای از عرفان بدانید.
کتاب کتاب روانی است. شخصیتها، مکالمهها، اصطلاحات، تعبیرات، تشبیهات و صد البته شخصیت پردازیها همه خوب و راحتند و به آدم حس خوبی میدهند. حداقل میشود گفت که از اول تا آخر به مذاق من خوش آمد! حتی سلینجر معجزه کرده بود پایانِ رها شده هم نداشت!
از این کتاب دو ترجمه در دست هست _ظاهرا_ که من اطلاعی نداشتم کدام بهتر است ولی از این ترجمه راضی بودم.
یک فیلم ایرانی اقتباسی از این کتاب به نام "پری" هم توسط داریوش مهرجویی ساخته شده که من چند سال پیش دیده بودم ولی قصد دارم دوباره آن را ببینم و حتما بعد از دیدنش نظرم را در آن مورد هم خواهم گفت.
#فرانی_و_زویی
#ترجمه_میلاد_ذکریا
#مه_سا
دوسش داشتم. دوسش داشتم. دوسش داشتم و دوسش داشتم. میشه گفت خیلی وقت بود که یه کتاب با چنین نثر روانی نخونده بودم و اگه تو این هفته فرصت داشتم یک روزه و نهایتا دو روزه تمامشو خونده بودم. اول باید بگم که قبلا از این نویسنده مجموعه داستان "دلتنگیهای نقاش خیابان چهل و هشتم" و "ناتوردشت" رو هم نصفه نیمه خونده بودم ولی باید بگم هیچ کدوم برام "این" کتاب نشدن. اصلا دیدمو به سلینجر تغییر داد.
فرانی و زویی در ابتدا دو داستان جدا بودهاند که به فاصله دو سال نوشته و چاپ شده بودند. فرانی و زویی دو فرزند آخر خانواده گلاس هستند که به طرز عجیبی هفت فرزند نابغه در خود پرورش دادهاند. در ابتدای داستان با فرانی مواجهیم که برای تماشای یک بازی به شهری که دوست پسر خود در آن است سفر میکند. در این زمان اون تحت تاثیر کتابی به نام "راه زائر" هست که به کلی روی اخلاق، رفتار و حتی وضعیت جسمانی او تاثیر گذاشته...
زویی برادر فرانی یک بازیگر معروف و خوش قیافه با یک شخصیت منحصر به فرد _شخصیتِ محبوب من_ است که قبلا این کتاب را خوانده و در قسمت دوم درحالیکه فرانی به خانه برگشته و روز به روز ضعیفتر و درهمریختهتر میشود تصمیم میگیرد با فرانی صحبت کند....
برای درک بهتر این کتاب که به نگاه انسان به عرفان و دین پرداخته بهتر است مقدمهای از عرفان بدانید.
کتاب کتاب روانی است. شخصیتها، مکالمهها، اصطلاحات، تعبیرات، تشبیهات و صد البته شخصیت پردازیها همه خوب و راحتند و به آدم حس خوبی میدهند. حداقل میشود گفت که از اول تا آخر به مذاق من خوش آمد! حتی سلینجر معجزه کرده بود پایانِ رها شده هم نداشت!
از این کتاب دو ترجمه در دست هست _ظاهرا_ که من اطلاعی نداشتم کدام بهتر است ولی از این ترجمه راضی بودم.
یک فیلم ایرانی اقتباسی از این کتاب به نام "پری" هم توسط داریوش مهرجویی ساخته شده که من چند سال پیش دیده بودم ولی قصد دارم دوباره آن را ببینم و حتما بعد از دیدنش نظرم را در آن مورد هم خواهم گفت.