آتشبس
#N 055
کانال «مجمعع دیوانگان»
@DivaneSara
.
نوامبر 1918: بچهها بعد از آتشبس به استقبال سربازان آلمانی میروند.
#N 055
کانال «مجمعع دیوانگان»
@DivaneSara
.
نوامبر 1918: بچهها بعد از آتشبس به استقبال سربازان آلمانی میروند.
آتشبس
#N 055
https://t.me/divanesara/1045
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -هشت صبح هفدهم نوامبر ۱۹۱۸ سربازان فرانسوی با منظرهای متفاوت روبرو شدند. از خطوط مقدم آلمان، سه خودرو به جبهه آنان نزدیک میشد. دو سرباز آلمانی را به خودروی جلویی آویزان کرده بودند؛ یکی پرچم سفید داشت و دیگری شیپور آتشبس مینواخت. طبق قرار قبلی، آلمانیها در برهوت بین دو جبهه به آهستگی میراندند.
کمی بعد فرانسویها هدایت کاروان آلمانی را به دست گرفتند. از میان خانهها، مزارع سوخته و چاههای مسموم میگذشتند. یکی از آلمانیها این سفر را چنین به یاد میآورد: «به نظرم مسیر ما از مناطق ویران انتخاب شده بود تا برای آتشبسی آماده شویم که به دنبال نفرت و انتقام میآید».
ریاست هیئت آلمانی با غیرنظامیان بود. گویی نظامیان ارشد در تلاش بودند تا از پذیرش حقارتآمیز آتشبس در امان بمانند. ارتش آلمان به آتشبس تن داده بود زیرا جنگ به سرعت در حال مغلوبه شدن بود. دو متحد بزرگ آلمان، امپراطوریهای عثمانی و اتریش-مجارستان تسلیم شده و در حال تجزیه به دولتهای محلی بودند. در پشت جبههها، دهها هزار سرباز آلمانی گریخته بودند، و ملوانهایی که برای آخرین عملیات فراخوانده شده بودند، شورش کرده و به سربازان یاغیِ نیروهای زمینی پیوستند.
متفقین سرپرستی مذاکرات آتشبس را به فرانسه سپرده بودند که خاکش صحنه شدیدترین درگیریها بود. شرایط آتشبس بسیار سختگیرانهتر از بدبینانهترین تصورات آلمانیها بود. آلمان باید سریعا فرانسه و بلژیک را ترک میکرد. کرانه غربی رودخانه راین، یعنی قلب صنعتش، موقتا به اشغال در میآمد. تمام تجهیزاتش به متفقین داده میشد که جدا از غرامتهای معمول جنگ بود. آلمان برای برقراری آتشبس حین مذاکرات التماس میکرد اما فرانسه نه تنها نمیپذیرفت، بلکه به تمام نیروهایش فرمان داد با سرعت و شدت بیشتری به نبرد ادامه دهند.
در همین حال، آلمان از درون متلاشی میشد. کارگران و سربازان آلمانی با الهام از انقلاب روسیه مشغول راهاندازی کمون بودند. باواریا ناگهان اعلام کرد یک جمهوری سوسیالیستی است. قیصر آلمان که به مرزهای غربی گریخته بود با سربازانی مواجه شد که از فرماندهان خود سرپیچی میکردند و پرچم سرخ افراشته بودند. دیگر حتی معلوم نبود هیئت آلمانی به نمایندگی از کدام حکومت مشغول مذاکره است.
معاهده آتشبس ساعت یازده صبح یازدهمین روز یازدهمین ماه سال ۱۹۱۸ امضا شد. پسری بریتانیایی که در آن لحظه به دنیا آمده بود به نام Pax (بوسه آشتی) غسل تعمید داده شد، اما سرنوشتش این بود که در ۲۱سالگی در جنگ جهانی بعدی کشته شود.
معاهده ورسای که در ژوئن سال بعد امضا شد اغلب با سادهسازی عامل اصلی شرایط اسفناک بعد جنگ قلمداد میشود. آلمانیها تحقیر شده بودند. خاکشان را از دست داده بودند. غرامت هنگفتی بدهکار بودند، و برای شروع جنگ سرزنش میشدند. در واقعیت، دو سال بعد از معاهده ورسای بخش بزرگی از غرامت جنگ تخفیف داده شد. آلمان تنها ده درصد از خاکش را از دست داده بود که اغلب ساکنینش نیز آلمانی نبودند. میتوان گفت با وجود نقصانها، معاهده ورسای از همتایانش سختگیرانهتر نبود.
مشکل چیز دیگری بود. وقتی که جنگ در دقیقه نود به پایان رسید، مردم آلمان از شکست کشورشان خبر نداشتند. علت اصلی تنفرِ سالها بعد که شاید به جنگ جهانی دوم انجامید، نه معاهده ورسای که آتشبس قبلش بود. آتشبسی که واقعی نبود. متفین خواهان تسلیم قوای آلمان بودند، اما ملت آلمان از شکست و فروپاشی ارتش خبر نداشت. غفلتی که نتیجه پروپاگاندای بیامان دولت آلمان بود. نظامیان آلمانی کنترل مطبوعات را در اختیار داشتند و با سانسور اخبار فرار سربازانشان را پنهان میکردند.
پیش از آتشبس جنگ برای آلمان مغلوبه شده بود اما پروپاگاندای داخلی تا آخرین لحظه دم از پیروزی قریبالوقوع میزد. از آنجا که بیشتر نبردها خارج از خاک آلمان بود، دست نظامیان در پنهانکردن حقایق بازتر بود. بعد از آتشبس، سربازان باقیمانده با پرچمهای افراشته برمیگشتند و در کشورشان مانند قهرمانانی «شکست ناپذیر» با دستههای گل پذیرایی میشدند. تا جایی که مردم آلمان میدانستند، اصلا شکستی در کار نبود.
خشم آلمانیها زمانی که از مفاد معاهده ورسای مطلع شدند تعجبی نداشت. اگر ارتش «شکستناپذیر» بود چه کسی مسئول اشغال کرانه راین بود؟ چه کسی به ۱.۸ میلیون کشته آلمانی خیانت کرده بود؟ هنوز آتشبس به امضا نرسیده، احزاب راست شروع به زمینهچینی برای سرزنش «خیانتکاران» کردند تا شکست را به تقصیر آنان بیندازند. یکی از سرشناسترین نظامیان درست پیش از آتشبس گفته بود «اگر از پشت جبههها به ارتش خیانت نشود، جنگ را میبریم».
بنابرین هیتلر در معرفی صلحطلبان، یهودیها و سوسیالیستها به عنوان عوامل اصلی شکست ارتش مانعی نمیدید.
منبع: نیویورکر
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
#N 055
https://t.me/divanesara/1045
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -هشت صبح هفدهم نوامبر ۱۹۱۸ سربازان فرانسوی با منظرهای متفاوت روبرو شدند. از خطوط مقدم آلمان، سه خودرو به جبهه آنان نزدیک میشد. دو سرباز آلمانی را به خودروی جلویی آویزان کرده بودند؛ یکی پرچم سفید داشت و دیگری شیپور آتشبس مینواخت. طبق قرار قبلی، آلمانیها در برهوت بین دو جبهه به آهستگی میراندند.
کمی بعد فرانسویها هدایت کاروان آلمانی را به دست گرفتند. از میان خانهها، مزارع سوخته و چاههای مسموم میگذشتند. یکی از آلمانیها این سفر را چنین به یاد میآورد: «به نظرم مسیر ما از مناطق ویران انتخاب شده بود تا برای آتشبسی آماده شویم که به دنبال نفرت و انتقام میآید».
ریاست هیئت آلمانی با غیرنظامیان بود. گویی نظامیان ارشد در تلاش بودند تا از پذیرش حقارتآمیز آتشبس در امان بمانند. ارتش آلمان به آتشبس تن داده بود زیرا جنگ به سرعت در حال مغلوبه شدن بود. دو متحد بزرگ آلمان، امپراطوریهای عثمانی و اتریش-مجارستان تسلیم شده و در حال تجزیه به دولتهای محلی بودند. در پشت جبههها، دهها هزار سرباز آلمانی گریخته بودند، و ملوانهایی که برای آخرین عملیات فراخوانده شده بودند، شورش کرده و به سربازان یاغیِ نیروهای زمینی پیوستند.
متفقین سرپرستی مذاکرات آتشبس را به فرانسه سپرده بودند که خاکش صحنه شدیدترین درگیریها بود. شرایط آتشبس بسیار سختگیرانهتر از بدبینانهترین تصورات آلمانیها بود. آلمان باید سریعا فرانسه و بلژیک را ترک میکرد. کرانه غربی رودخانه راین، یعنی قلب صنعتش، موقتا به اشغال در میآمد. تمام تجهیزاتش به متفقین داده میشد که جدا از غرامتهای معمول جنگ بود. آلمان برای برقراری آتشبس حین مذاکرات التماس میکرد اما فرانسه نه تنها نمیپذیرفت، بلکه به تمام نیروهایش فرمان داد با سرعت و شدت بیشتری به نبرد ادامه دهند.
در همین حال، آلمان از درون متلاشی میشد. کارگران و سربازان آلمانی با الهام از انقلاب روسیه مشغول راهاندازی کمون بودند. باواریا ناگهان اعلام کرد یک جمهوری سوسیالیستی است. قیصر آلمان که به مرزهای غربی گریخته بود با سربازانی مواجه شد که از فرماندهان خود سرپیچی میکردند و پرچم سرخ افراشته بودند. دیگر حتی معلوم نبود هیئت آلمانی به نمایندگی از کدام حکومت مشغول مذاکره است.
معاهده آتشبس ساعت یازده صبح یازدهمین روز یازدهمین ماه سال ۱۹۱۸ امضا شد. پسری بریتانیایی که در آن لحظه به دنیا آمده بود به نام Pax (بوسه آشتی) غسل تعمید داده شد، اما سرنوشتش این بود که در ۲۱سالگی در جنگ جهانی بعدی کشته شود.
معاهده ورسای که در ژوئن سال بعد امضا شد اغلب با سادهسازی عامل اصلی شرایط اسفناک بعد جنگ قلمداد میشود. آلمانیها تحقیر شده بودند. خاکشان را از دست داده بودند. غرامت هنگفتی بدهکار بودند، و برای شروع جنگ سرزنش میشدند. در واقعیت، دو سال بعد از معاهده ورسای بخش بزرگی از غرامت جنگ تخفیف داده شد. آلمان تنها ده درصد از خاکش را از دست داده بود که اغلب ساکنینش نیز آلمانی نبودند. میتوان گفت با وجود نقصانها، معاهده ورسای از همتایانش سختگیرانهتر نبود.
مشکل چیز دیگری بود. وقتی که جنگ در دقیقه نود به پایان رسید، مردم آلمان از شکست کشورشان خبر نداشتند. علت اصلی تنفرِ سالها بعد که شاید به جنگ جهانی دوم انجامید، نه معاهده ورسای که آتشبس قبلش بود. آتشبسی که واقعی نبود. متفین خواهان تسلیم قوای آلمان بودند، اما ملت آلمان از شکست و فروپاشی ارتش خبر نداشت. غفلتی که نتیجه پروپاگاندای بیامان دولت آلمان بود. نظامیان آلمانی کنترل مطبوعات را در اختیار داشتند و با سانسور اخبار فرار سربازانشان را پنهان میکردند.
پیش از آتشبس جنگ برای آلمان مغلوبه شده بود اما پروپاگاندای داخلی تا آخرین لحظه دم از پیروزی قریبالوقوع میزد. از آنجا که بیشتر نبردها خارج از خاک آلمان بود، دست نظامیان در پنهانکردن حقایق بازتر بود. بعد از آتشبس، سربازان باقیمانده با پرچمهای افراشته برمیگشتند و در کشورشان مانند قهرمانانی «شکست ناپذیر» با دستههای گل پذیرایی میشدند. تا جایی که مردم آلمان میدانستند، اصلا شکستی در کار نبود.
خشم آلمانیها زمانی که از مفاد معاهده ورسای مطلع شدند تعجبی نداشت. اگر ارتش «شکستناپذیر» بود چه کسی مسئول اشغال کرانه راین بود؟ چه کسی به ۱.۸ میلیون کشته آلمانی خیانت کرده بود؟ هنوز آتشبس به امضا نرسیده، احزاب راست شروع به زمینهچینی برای سرزنش «خیانتکاران» کردند تا شکست را به تقصیر آنان بیندازند. یکی از سرشناسترین نظامیان درست پیش از آتشبس گفته بود «اگر از پشت جبههها به ارتش خیانت نشود، جنگ را میبریم».
بنابرین هیتلر در معرفی صلحطلبان، یهودیها و سوسیالیستها به عنوان عوامل اصلی شکست ارتش مانعی نمیدید.
منبع: نیویورکر
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
Telegram
مجمع دیوانگان
آتشبس
#N 055
کانال «مجمعع دیوانگان»
@DivaneSara
.
نوامبر 1918: بچهها بعد از آتشبس به استقبال سربازان آلمانی میروند.
#N 055
کانال «مجمعع دیوانگان»
@DivaneSara
.
نوامبر 1918: بچهها بعد از آتشبس به استقبال سربازان آلمانی میروند.
چرا اصلاحطلبان رد صلاحیت میشوند؟
https://t.me/divanesara/1054
#N 056
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -از ظواهر امر بر میآید که عملکرد شورای نگهبان اصلاحطلبان را شگفتزده کرده است. گویی توقع چنین قلع و قمعی را نداشتهاند. سردرگمی این جریان در برابر رد صلاحیتها موضوع جدیدی نیست و به ویژه پس از وقایع ماههای گذشته برای ناظر بیرونی رقتانگیز به نظر میرسد. اما از لابهلای اظهارات اصلاحطلبان میتوان دریافت که از خود میپرسند: مگر چه کردهایم که رد صلاحیت شدهایم؟ حتی مهمتر، مگر چه کاری مانده بود که نکردیم تا ضامن تأیید صلاحیتمان شود؟
پاسخ به پرسش نخست دشوار است. به واقع نتیجه کارنامه اصلاحطلبان در دولت و مجلس «هیچ» بوده! در پیگیری هیچکدام از مطالبات اساسی مردم دست از پا خطا نکردند و قدمی در مخالفت با «منویات رهبری» برنداشتند. برعکس، از پس احکام حکومتی یا صرفا با اشارت انگشتی از جانب رهبری از پیگیری هر موضوعی دست کشیدند؛ با افتخار لباس سپاه به تن کردند؛ معترضین آبانماه را اغتشاشگران فریبخورده خواندند و در پیگیری این همه خونی که بیگناه به زمین ریخته شد، دست روی دست گذاشتند و حتی نتوانستند تعداد کشته شدگان را مشخص کنند. در نهایت به پاداش این همه احتیاط و خوشخدمتی، مزدشان را هم با رد صلاحیت دریافت کردند.
به گمان من، این وضعیت نتیجه سیطره تحلیلی بود که به سیاست «بچه مثبت» منجر شد. بر اساس این تحلیل، اصلاحطلبان گمان میکردند گذر کردن از صافی شورای نگهبان در گرو اطاعت از خواست و منویات مراکز قدرت است. عملکرد این گروه در مجلس و دولت و حتی شورا را با تحلیل دیگری نمیتوان توضیح داد. فرجام امروزشان هم البته شاخص مناسبی در رد صحت و اعتبار تحلیلشان است!
من اما گمان میکنم که تنها نقش و کارکرد قابل تصور برای اصلاحطلبان این بوده که نماینده ناگزیر مخالفان وضع موجود به حساب بیایند تا هرگاه حاکمیت بخواهد روی خوشی به منتقدان خود نشان بدهد به آنها مجوز حضور بدهد. اما پیگیری سیاست «بچه مثبت» باعث شد که از پس پیروزی خیره کننده سال ۹۶، اصلاحطلبان در سراشیبی سقوط بیفتند. نه در مجلس، نه در شورا و نه در دولت، حتی بر سر یکی از وعدههای خود مقاومت نکردند. شکستن حصر که هیچ، حتی عرضه تغییر نام خیابانها را هم از خود نشان ندادند. وزرای کابینه را یکی پس از دیگری واگذار کردند و به جای حمایت از اعتراضات مردمی جانب حکومت را گرفتند تا سرانجام فریاد «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» بلند شد. طبیعتا گوشهای حکومت هم خیلی تیز بود و بلافاصله دریافت که این گروه دیگر اعتباری در دل جامعه ندارد و نمیتواند نقش میانجیگری خود را ایفا کند. در چنین وضعیتی، تنها دلیل تایید صلاحیتِ این شرکای سفره انقلاب هم از بین رفت و شد آنچه میبینیم.
در حال حاضر، به شخصه این موضع طلبکاری و مظلومنمایی را از جانب اصلاحطلبان درک نمیکنم. به نظرم این گروه بیشتر باید در جایگاه پاسخگویی قرار بگیرند و توضیح بدهند چطور به روند رد صلاحیتهایی اعتراض دارند که هیچگاه در دوران حضورشان در قدرت برای رفع آن قدمی بر نداشتند؟ چرا حالا که همهشان اخراج شدهاند به یاد تهیه لایحه اصلاح نظارت استصوابی افتادهاند؟ در طول چهار سال گذشته چه کار میکردند؟ اصلا چرا از همان سال ۷۸ که دولت و مجلس را یکسره در اختیار داشتند گامی در مسیر آزادتر شدن انتخابات بر نداشتند؟ آیا به این دلیل نبود که همواره امید داشتند خودشان را به دایره «خودی»های نظام بچسبانند و در بهرهمندی از رانت حذف رقبا با اصولگرایان شریک شوند؟
به نظرم دلیل رد صلاحیت اصلاحطلبان را باید در همان فرجام سیاستورزی به شیوه «بچه مثبت» جستجو کرد. یک زمان، هم بدنه اجتماعی به این جریان نیاز داشت که مطالبات و اعتراضاتاش را در حکومت نمایندگی کند و هم حکومت بدانها نیاز داشت که نقش واسطهگری را با جامعه مدنی بر عهده بگیرند. اما وقتی خودشان تصمیم گرفتند به یک جریان محافظهکار دیگر در کنار رقیب سنتیشان بدل شوند، طبیعتا هم حمایت مردمی را از دست دادند و هم دیگر کارکردی برای حکومت ندارند. «از اینجا رانده و از آنجا مانده»، در قامت یک جریان ورشکسته سیاسی کنار گذاشته شدند و مشخص است که کسی هم بجز خودشان سوگوار این اتفاق نیست.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
https://t.me/divanesara/1054
#N 056
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -از ظواهر امر بر میآید که عملکرد شورای نگهبان اصلاحطلبان را شگفتزده کرده است. گویی توقع چنین قلع و قمعی را نداشتهاند. سردرگمی این جریان در برابر رد صلاحیتها موضوع جدیدی نیست و به ویژه پس از وقایع ماههای گذشته برای ناظر بیرونی رقتانگیز به نظر میرسد. اما از لابهلای اظهارات اصلاحطلبان میتوان دریافت که از خود میپرسند: مگر چه کردهایم که رد صلاحیت شدهایم؟ حتی مهمتر، مگر چه کاری مانده بود که نکردیم تا ضامن تأیید صلاحیتمان شود؟
پاسخ به پرسش نخست دشوار است. به واقع نتیجه کارنامه اصلاحطلبان در دولت و مجلس «هیچ» بوده! در پیگیری هیچکدام از مطالبات اساسی مردم دست از پا خطا نکردند و قدمی در مخالفت با «منویات رهبری» برنداشتند. برعکس، از پس احکام حکومتی یا صرفا با اشارت انگشتی از جانب رهبری از پیگیری هر موضوعی دست کشیدند؛ با افتخار لباس سپاه به تن کردند؛ معترضین آبانماه را اغتشاشگران فریبخورده خواندند و در پیگیری این همه خونی که بیگناه به زمین ریخته شد، دست روی دست گذاشتند و حتی نتوانستند تعداد کشته شدگان را مشخص کنند. در نهایت به پاداش این همه احتیاط و خوشخدمتی، مزدشان را هم با رد صلاحیت دریافت کردند.
به گمان من، این وضعیت نتیجه سیطره تحلیلی بود که به سیاست «بچه مثبت» منجر شد. بر اساس این تحلیل، اصلاحطلبان گمان میکردند گذر کردن از صافی شورای نگهبان در گرو اطاعت از خواست و منویات مراکز قدرت است. عملکرد این گروه در مجلس و دولت و حتی شورا را با تحلیل دیگری نمیتوان توضیح داد. فرجام امروزشان هم البته شاخص مناسبی در رد صحت و اعتبار تحلیلشان است!
من اما گمان میکنم که تنها نقش و کارکرد قابل تصور برای اصلاحطلبان این بوده که نماینده ناگزیر مخالفان وضع موجود به حساب بیایند تا هرگاه حاکمیت بخواهد روی خوشی به منتقدان خود نشان بدهد به آنها مجوز حضور بدهد. اما پیگیری سیاست «بچه مثبت» باعث شد که از پس پیروزی خیره کننده سال ۹۶، اصلاحطلبان در سراشیبی سقوط بیفتند. نه در مجلس، نه در شورا و نه در دولت، حتی بر سر یکی از وعدههای خود مقاومت نکردند. شکستن حصر که هیچ، حتی عرضه تغییر نام خیابانها را هم از خود نشان ندادند. وزرای کابینه را یکی پس از دیگری واگذار کردند و به جای حمایت از اعتراضات مردمی جانب حکومت را گرفتند تا سرانجام فریاد «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» بلند شد. طبیعتا گوشهای حکومت هم خیلی تیز بود و بلافاصله دریافت که این گروه دیگر اعتباری در دل جامعه ندارد و نمیتواند نقش میانجیگری خود را ایفا کند. در چنین وضعیتی، تنها دلیل تایید صلاحیتِ این شرکای سفره انقلاب هم از بین رفت و شد آنچه میبینیم.
در حال حاضر، به شخصه این موضع طلبکاری و مظلومنمایی را از جانب اصلاحطلبان درک نمیکنم. به نظرم این گروه بیشتر باید در جایگاه پاسخگویی قرار بگیرند و توضیح بدهند چطور به روند رد صلاحیتهایی اعتراض دارند که هیچگاه در دوران حضورشان در قدرت برای رفع آن قدمی بر نداشتند؟ چرا حالا که همهشان اخراج شدهاند به یاد تهیه لایحه اصلاح نظارت استصوابی افتادهاند؟ در طول چهار سال گذشته چه کار میکردند؟ اصلا چرا از همان سال ۷۸ که دولت و مجلس را یکسره در اختیار داشتند گامی در مسیر آزادتر شدن انتخابات بر نداشتند؟ آیا به این دلیل نبود که همواره امید داشتند خودشان را به دایره «خودی»های نظام بچسبانند و در بهرهمندی از رانت حذف رقبا با اصولگرایان شریک شوند؟
به نظرم دلیل رد صلاحیت اصلاحطلبان را باید در همان فرجام سیاستورزی به شیوه «بچه مثبت» جستجو کرد. یک زمان، هم بدنه اجتماعی به این جریان نیاز داشت که مطالبات و اعتراضاتاش را در حکومت نمایندگی کند و هم حکومت بدانها نیاز داشت که نقش واسطهگری را با جامعه مدنی بر عهده بگیرند. اما وقتی خودشان تصمیم گرفتند به یک جریان محافظهکار دیگر در کنار رقیب سنتیشان بدل شوند، طبیعتا هم حمایت مردمی را از دست دادند و هم دیگر کارکردی برای حکومت ندارند. «از اینجا رانده و از آنجا مانده»، در قامت یک جریان ورشکسته سیاسی کنار گذاشته شدند و مشخص است که کسی هم بجز خودشان سوگوار این اتفاق نیست.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
Telegram
مجمع دیوانگان
چرا اصلاحطلبان رد صلاحیت میشوند؟
#N 056
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
.
#N 056
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
.
حکمرانی از کارافتاده؛ یا چرا کرونا در ایران خطرناکتر از چین است؟
#N 057
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
عکس بالا نمایی از مجسمه یادبود قحطی اثر Rowan Gillespie در ایرلند است که بیشتر از یک میلیون قربانی گرفت.
#N 057
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
عکس بالا نمایی از مجسمه یادبود قحطی اثر Rowan Gillespie در ایرلند است که بیشتر از یک میلیون قربانی گرفت.
حکمرانی از کارافتاده؛ یا چرا کرونا در ایران خطرناکتر از چین است؟
#N 057
https://t.me/divanesara/1063
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -بعد از مدتها شک و شبهه نسبت به شیوع ویروس کرونا در ایران، یکی دو روز است که اخبار رسمی وجود این ویروس در ایران و جاندادن تعدادی از شهروندانمان را تأیید کرده است. با این که متخصص نیستیم، همگی از یک چیز مطئنیم و آن منشأ این ویروس است. بدون شک این ویروس از کشور چین به ایران وارد شده و میشد با اقدامات سادهای در عمل جلوی ورود آن را گرفت. میشد هیچکس نمیرد. پس باید پرسید چرا ناگهان با بروز این بیماری در شهرهایی به وسعت جغرافیای ایران روبروییم؟
اگر یادتان بیاید مدتها پیش تصاویری از آزمایش مسافران پروازهای چینی پخش شد که حتی برای هر بینندهای نمایشی بودن آن مشخص بود و به قولی مرغ پخته را هم به خنده میانداخت. پس از آن وزاری بهداشت، سازمان هواپیمایی، انتظامات فرودگاهها و سپاه به دعوا افتادند که فیلم را تأیید یا تکذیب کنند و مقصر این مسخرهبازی را نهاد دیگر نشان دهند.
در زمانی که تمام کشورهای دنیا رفت و آمد شهروندانشان را به چین تا مدتی که شیوع این بیماری کنترل شود ممنوع کردند، وزارت خارجه ما کاملا برعکس عمل کرد. نه تنها پروازها را محدود نکردند بلکه از پروزاهای چینی استقبال هم به عمل آمد و در کنفرانسی مطبوعاتی تبلیغات منفی آمریکا علیه عملکرد چین در مقابل این ویروس را محکوم کردند! بعد از آن که به چشم خود شیوع ویروس در ایران را دیدند، اعلام شد پروازها به ایران ممنوع شده است، اما بلافاصله شهروندان اطلاع دادند این طور نشده و پروازها همچنان دایر و برقرار است.
در این میان اطلاعرسانی شبکههای اجتماعی باعث شد تا ملت از وجود ماسکی که شانس ابتلا به این بیماری را کاهش میدهد مطلع شوند. طبیعتا این ماسکها الان نایاب است اما در همین زمان مطلع شدیم که دولت صادرات این ماسکها به چین را شروع کرده و تنها هفته پیش معلوم نیست به دروغ یا راست اعلام کردند این صادرات متوقف شده است.
در نهایت هم، حالا که ابتلای تعدادی از شهروندان به این بیماری تأیید شده، کمکم مشخص میشود که آن همه هشدار برای آمادهباش به بیمارستانها تنها یک نمایش دیگر بوده است. هیچ بیمارستانی برای مقابله با این بیماره از قبل و طبق برنامه آماده نشده است و پزشکان بیمارستانهای شهرهای بزرگ اطلاع میدهند حتی هنوز وسایل لازم برای تست این بیماری را هم در اختیار ندارند.
از خلال این همه ناکارآمدی، پنهانکاری، دروغگویی، پاسخگو نبودن و خلاف عقل سلیم عمل کردن چه میتوان فهمید؟ آیا این نشانه یک دولت یا مجلس ناکارآمد است؟ یا به اصولگراها و اصلاحطلبها مربوط میشود. به نظر من، این وضعیت ییش از آنکه به اصولگرا و اصلاحطلب مربوط باشد، نشاندهنده یک حکمرانی تماما ناکارآمد و شکستخورده است. دیگر از هیچ کدام از ارکان حکومت و نهادهای عمومی نمیتوان انتظار داشت وظیفه حداقلی خود را انجام دهند.
در همین واقعه شیوع ویروس کرونا، نهادهای دولتی مثل وزارت بهداشت، وزارت امور خارجه و وزارت کشور نه تنها خلاف عقل سلیم رفتار کردند بلکه از پنهانکاری و فریب و فرار رو به جلو هم دریغ نکردند. مجلس طبق معمول وظیفه نظارتی خود را به فراموشی سپرد و در مقابل مسئلهای که جان شهروندان را به خطر میاندازد سکوت کرد. حتما خطر جانی این ویروس نوعی «ناامنی» محسوب میشود ولی نهادهای حکومتی مثل شورای امنیت ملی و نظامیانی که مسئول پاسداری از مرزهای هوایی هستند هم جز شرکت در فریبکاری و دغلبازی کاری نکردند.
نهادهای عمومی و غیر دولتی مثل سازمان نظام پزشکی و سازمان هواپیمایی کشوری نیز ترجیح دادند در مسئلهای عمومی که مستقیما به ایشان مربوط میشود، مطیع و ترسخورده مطابق سیاست انتزاعی حکومت پیش بروند. در نهایت این همه روزنامه و خبرنگار و رسانه که بسیاری هم از دولت و حکومت مستقل هستند، بدیهیترین تکلیف خود یعنی پاسخگو نگه داشتن مسئولین یا تحقیق و اطلاعرسانی مستند را انجام ندادند. حالا که جان عدهای از دست رفته، معلوم میشود این بیماری مدتهاست در ایران شیوع پیدا کرده اما ناکارآمدی رسانهها و مطبوعات فرصت فشار افکار عمومی به مسئولان را هم از مردم گرفت.
ناکارآمدی و شکست تمامی این نهادها در مواجهه با واقعهای که مستقیما با جان و امنیت ایرانیها سر کار دارد، اما سیاسی نیست، اصلاحطلب و اصولگرا نمیشناسد، به منافع مستقیم نظامیان و محافظهکاران و رانتخورها ضربه نمیزند و ربطی هم به منویات رهبری و اصل نظام ندارد نشانه محکمی است که جمهوری اسلامی در حکمرانی شکست خورده است. نیاز به یک دولت «نرمال» در سطح جهانی با این اتفاقات یک خیال خام است. فعلا از داشتن حکومتی که بتواند مسائل فوری، مهم و روزانه ما را حل کند و امنیت جانی و مالیمان را تأمین کند محرومیم.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
#N 057
https://t.me/divanesara/1063
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -بعد از مدتها شک و شبهه نسبت به شیوع ویروس کرونا در ایران، یکی دو روز است که اخبار رسمی وجود این ویروس در ایران و جاندادن تعدادی از شهروندانمان را تأیید کرده است. با این که متخصص نیستیم، همگی از یک چیز مطئنیم و آن منشأ این ویروس است. بدون شک این ویروس از کشور چین به ایران وارد شده و میشد با اقدامات سادهای در عمل جلوی ورود آن را گرفت. میشد هیچکس نمیرد. پس باید پرسید چرا ناگهان با بروز این بیماری در شهرهایی به وسعت جغرافیای ایران روبروییم؟
اگر یادتان بیاید مدتها پیش تصاویری از آزمایش مسافران پروازهای چینی پخش شد که حتی برای هر بینندهای نمایشی بودن آن مشخص بود و به قولی مرغ پخته را هم به خنده میانداخت. پس از آن وزاری بهداشت، سازمان هواپیمایی، انتظامات فرودگاهها و سپاه به دعوا افتادند که فیلم را تأیید یا تکذیب کنند و مقصر این مسخرهبازی را نهاد دیگر نشان دهند.
در زمانی که تمام کشورهای دنیا رفت و آمد شهروندانشان را به چین تا مدتی که شیوع این بیماری کنترل شود ممنوع کردند، وزارت خارجه ما کاملا برعکس عمل کرد. نه تنها پروازها را محدود نکردند بلکه از پروزاهای چینی استقبال هم به عمل آمد و در کنفرانسی مطبوعاتی تبلیغات منفی آمریکا علیه عملکرد چین در مقابل این ویروس را محکوم کردند! بعد از آن که به چشم خود شیوع ویروس در ایران را دیدند، اعلام شد پروازها به ایران ممنوع شده است، اما بلافاصله شهروندان اطلاع دادند این طور نشده و پروازها همچنان دایر و برقرار است.
در این میان اطلاعرسانی شبکههای اجتماعی باعث شد تا ملت از وجود ماسکی که شانس ابتلا به این بیماری را کاهش میدهد مطلع شوند. طبیعتا این ماسکها الان نایاب است اما در همین زمان مطلع شدیم که دولت صادرات این ماسکها به چین را شروع کرده و تنها هفته پیش معلوم نیست به دروغ یا راست اعلام کردند این صادرات متوقف شده است.
در نهایت هم، حالا که ابتلای تعدادی از شهروندان به این بیماری تأیید شده، کمکم مشخص میشود که آن همه هشدار برای آمادهباش به بیمارستانها تنها یک نمایش دیگر بوده است. هیچ بیمارستانی برای مقابله با این بیماره از قبل و طبق برنامه آماده نشده است و پزشکان بیمارستانهای شهرهای بزرگ اطلاع میدهند حتی هنوز وسایل لازم برای تست این بیماری را هم در اختیار ندارند.
از خلال این همه ناکارآمدی، پنهانکاری، دروغگویی، پاسخگو نبودن و خلاف عقل سلیم عمل کردن چه میتوان فهمید؟ آیا این نشانه یک دولت یا مجلس ناکارآمد است؟ یا به اصولگراها و اصلاحطلبها مربوط میشود. به نظر من، این وضعیت ییش از آنکه به اصولگرا و اصلاحطلب مربوط باشد، نشاندهنده یک حکمرانی تماما ناکارآمد و شکستخورده است. دیگر از هیچ کدام از ارکان حکومت و نهادهای عمومی نمیتوان انتظار داشت وظیفه حداقلی خود را انجام دهند.
در همین واقعه شیوع ویروس کرونا، نهادهای دولتی مثل وزارت بهداشت، وزارت امور خارجه و وزارت کشور نه تنها خلاف عقل سلیم رفتار کردند بلکه از پنهانکاری و فریب و فرار رو به جلو هم دریغ نکردند. مجلس طبق معمول وظیفه نظارتی خود را به فراموشی سپرد و در مقابل مسئلهای که جان شهروندان را به خطر میاندازد سکوت کرد. حتما خطر جانی این ویروس نوعی «ناامنی» محسوب میشود ولی نهادهای حکومتی مثل شورای امنیت ملی و نظامیانی که مسئول پاسداری از مرزهای هوایی هستند هم جز شرکت در فریبکاری و دغلبازی کاری نکردند.
نهادهای عمومی و غیر دولتی مثل سازمان نظام پزشکی و سازمان هواپیمایی کشوری نیز ترجیح دادند در مسئلهای عمومی که مستقیما به ایشان مربوط میشود، مطیع و ترسخورده مطابق سیاست انتزاعی حکومت پیش بروند. در نهایت این همه روزنامه و خبرنگار و رسانه که بسیاری هم از دولت و حکومت مستقل هستند، بدیهیترین تکلیف خود یعنی پاسخگو نگه داشتن مسئولین یا تحقیق و اطلاعرسانی مستند را انجام ندادند. حالا که جان عدهای از دست رفته، معلوم میشود این بیماری مدتهاست در ایران شیوع پیدا کرده اما ناکارآمدی رسانهها و مطبوعات فرصت فشار افکار عمومی به مسئولان را هم از مردم گرفت.
ناکارآمدی و شکست تمامی این نهادها در مواجهه با واقعهای که مستقیما با جان و امنیت ایرانیها سر کار دارد، اما سیاسی نیست، اصلاحطلب و اصولگرا نمیشناسد، به منافع مستقیم نظامیان و محافظهکاران و رانتخورها ضربه نمیزند و ربطی هم به منویات رهبری و اصل نظام ندارد نشانه محکمی است که جمهوری اسلامی در حکمرانی شکست خورده است. نیاز به یک دولت «نرمال» در سطح جهانی با این اتفاقات یک خیال خام است. فعلا از داشتن حکومتی که بتواند مسائل فوری، مهم و روزانه ما را حل کند و امنیت جانی و مالیمان را تأمین کند محرومیم.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
Telegram
مجمع دیوانگان
حکمرانی از کارافتاده؛ یا چرا کرونا در ایران خطرناکتر از چین است؟
#N 057
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
عکس بالا نمایی از مجسمه یادبود قحطی اثر Rowan Gillespie در ایرلند است که بیشتر از یک میلیون قربانی گرفت.
#N 057
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
عکس بالا نمایی از مجسمه یادبود قحطی اثر Rowan Gillespie در ایرلند است که بیشتر از یک میلیون قربانی گرفت.
چرا خرد جمعی و تجربه جهانی جدی گرفته نمیشود؟
#N 059
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
.
کارتون بالا اثر بزرگمهر حسینپور است.
#N 059
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
.
کارتون بالا اثر بزرگمهر حسینپور است.
چرا خرد جمعی و تجربه جهانی جدی گرفته نمیشود؟
#N 059
https://t.me/divanesara/1074
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -وزیر بهداشت دیروز اعلام کرده که سیصد هزار نفر را به خانه هر ایرانی میفرستند تا کرونا را قلع و قمع کنند. دقیقا خلاف توصیههای همه مراکز بهداشتی جهانی و داخلی که هشدار میدهند از تماسهای غیر ضروری بپرهیزیم. این در شرایطیست که اخبار هر روز از کمبود تجهیزات و پرسنل برای بیمارستانها حکایت دارد. وقتی پرستار و تجهیزات برای درمان کسی که از پیش ابتلایش معلوم شده در دسترس نیست، چطور میتوان پذیرفت که سیصدهزار نیروی آموزش دیده و مجهز بزودی به در خانهها میروند؟ پس بیراه نیست اگر فکر کنیم به سبک و سیاق کارهای نمایشی و بیفایده تعدادی را اجیر میکنند و بدون امکانات مناسب به در خانهها میفرستند که خود شاید خطرناکترین کار ممکن باشد.
این رفتار عجیب پرسشی دیگر هم بوجود میآورد. چرا وقتی همه به روشنی دریافتهایم که این کارها بیفایده و خطرناک هست باز هم حکومت به انجام آن اصرار دارد؟ چرا به الگوی دیگر کشورها که امکانات بیشتری دارند و در کنترل شیوع بیماری بسیار موفقتر عمل کردهاند توجهی نمیشود؟ حتما میدانید که همین بحران ویروس کرونا چندین مورد از این بیتوجهی به خرد و تجربه جهانی در حاکمیت را عیان کرده است. این سلسله بلند از اقدامات عجیب و غریب ربطی به اختلافات سیاسی روزمره و مرسوم در کشور ندارد. نمیشود آنها را به اشتباه فلان مسئول، ناکارآمدی یک نهاد خاص، یا مواضع دار و دسته این و آن تقلیل داد. گویی کل حاکمیت، از سر تا ذیل، پایش را در یک کفش کرده تا به هزینه جان ما خلاف عقل و منطق، خلاف تجربه جهانی، و خلاف صداهایی نگران که از هر گوشه بلند میشود به لجبازی خود ادامه دهد. این مقاومت لجوجانه با واقعیت نشانهایست که به وسیله آن میتوانیم حکومت خود را بهتر بشناسیم. هانا آرنت در توصیف جنبشهای توتالیتر به مثال جالبی از شوروی سابق اشاره میکند:
«توتالیتاریسم به این بسنده نمیکند که با وجود واقعیتهای متناقض اصرار کند بیکاری وجود ندارد؛ بلکه به عنوان بخشی از تبلیغاتش، حقوق بیکاری را نیز لغو میکند». آرنت در ادامه هم نکته ظریف دیگری مطرح میکند: «این واقعیت نیز جالب است که این گونه انکار بیکاری، یکی از ایدئولوژیهای سوسیالیستی قدیمی را البته به شکلی غیر منتظره محقق میکند: کسی که کار نمیکند، غذا هم نمیخورد». حاکمان ما هم به جای مراقبت از مرزها، به ملاقات سفیر چین رفتند و درهای کشور را به روی پروازهایی کنترل نشده گشوند. بعد برای این که کسی در این تصمیم شک نکند، شروع به صادرات ماسک به چین هم کردند. به جای هشدار به مردم در مراسم ۲۲ بهمن یا انتخابات پنهانکاری کردند، اما بعدش با اینکه میدانستند ویروسی مرگبار به جان ما انداختهاند حضور پرشور مردمی را جشن گرفتند. لابد بعد از به کشتن دادن این مردم یک روزی پیروزی بر کرونا را هم جشن میگیرند تا نشان دهند انقلاب اسلامیشان بر آمریکا و غرب و علم و صنعت و ویروس پیروز شده است.
شاید در این ایام که مجبوریم و بهتر است در خانه بمانیم بد نباشد به وضع خود نگاهی سخت و دقیق بکنیم. پس از چهل سال تکرار نسخهای معیوب از حکمرانی، در تأمین نان و حفظ جان شکست خوردهایم. درست مانند حکومتهای توتالیتر گذشته تنها کارنامه این نوع حکمرانی اعلام پیروزیهای تو خالی بوده است؛ یک نبرد تبلیغاتی چهل ساله که برای اعلام پیروزی، برای فرار از پذیرش شکست، برای شانهخالی کردن از زیر بار مسئولیت، برای ماندن بر سریر قدرت اول اعلام میکند بیکاری ریشهکن شده، بعد هم لغو حقوق بیکاری را شاهد میآورد.
پیش از کرونا، برخی گمان میکردند انتقاد از ساز و کار حکومت یک جور جدال قدرت و مختص گروهی خاص به نام «سیاسیون» است. تعابیر آشنایی چون «من سیاسی نیستم» یا «موضوع را سیاسی نکنید» نشانگر همین وضعیت بودند. در ماجراهای آبان، تهی دستان و حاشیه نشینها نیز بیش از هر زمان دیگر دریافتند که معیشت روزمرهشان تا چه حد در گرو سیاست است. مسئله کرونا ابعاد جدیدی به درک اجتماعی از سیاست بخشید. حالا به چشم میبینیم که حتی اگر در خانه خودتان را حبس و قرنطینه کنید هم حکمرانی بد به سراغتان میآید و جانتان را تهدید میکند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
#N 059
https://t.me/divanesara/1074
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -وزیر بهداشت دیروز اعلام کرده که سیصد هزار نفر را به خانه هر ایرانی میفرستند تا کرونا را قلع و قمع کنند. دقیقا خلاف توصیههای همه مراکز بهداشتی جهانی و داخلی که هشدار میدهند از تماسهای غیر ضروری بپرهیزیم. این در شرایطیست که اخبار هر روز از کمبود تجهیزات و پرسنل برای بیمارستانها حکایت دارد. وقتی پرستار و تجهیزات برای درمان کسی که از پیش ابتلایش معلوم شده در دسترس نیست، چطور میتوان پذیرفت که سیصدهزار نیروی آموزش دیده و مجهز بزودی به در خانهها میروند؟ پس بیراه نیست اگر فکر کنیم به سبک و سیاق کارهای نمایشی و بیفایده تعدادی را اجیر میکنند و بدون امکانات مناسب به در خانهها میفرستند که خود شاید خطرناکترین کار ممکن باشد.
این رفتار عجیب پرسشی دیگر هم بوجود میآورد. چرا وقتی همه به روشنی دریافتهایم که این کارها بیفایده و خطرناک هست باز هم حکومت به انجام آن اصرار دارد؟ چرا به الگوی دیگر کشورها که امکانات بیشتری دارند و در کنترل شیوع بیماری بسیار موفقتر عمل کردهاند توجهی نمیشود؟ حتما میدانید که همین بحران ویروس کرونا چندین مورد از این بیتوجهی به خرد و تجربه جهانی در حاکمیت را عیان کرده است. این سلسله بلند از اقدامات عجیب و غریب ربطی به اختلافات سیاسی روزمره و مرسوم در کشور ندارد. نمیشود آنها را به اشتباه فلان مسئول، ناکارآمدی یک نهاد خاص، یا مواضع دار و دسته این و آن تقلیل داد. گویی کل حاکمیت، از سر تا ذیل، پایش را در یک کفش کرده تا به هزینه جان ما خلاف عقل و منطق، خلاف تجربه جهانی، و خلاف صداهایی نگران که از هر گوشه بلند میشود به لجبازی خود ادامه دهد. این مقاومت لجوجانه با واقعیت نشانهایست که به وسیله آن میتوانیم حکومت خود را بهتر بشناسیم. هانا آرنت در توصیف جنبشهای توتالیتر به مثال جالبی از شوروی سابق اشاره میکند:
«توتالیتاریسم به این بسنده نمیکند که با وجود واقعیتهای متناقض اصرار کند بیکاری وجود ندارد؛ بلکه به عنوان بخشی از تبلیغاتش، حقوق بیکاری را نیز لغو میکند». آرنت در ادامه هم نکته ظریف دیگری مطرح میکند: «این واقعیت نیز جالب است که این گونه انکار بیکاری، یکی از ایدئولوژیهای سوسیالیستی قدیمی را البته به شکلی غیر منتظره محقق میکند: کسی که کار نمیکند، غذا هم نمیخورد». حاکمان ما هم به جای مراقبت از مرزها، به ملاقات سفیر چین رفتند و درهای کشور را به روی پروازهایی کنترل نشده گشوند. بعد برای این که کسی در این تصمیم شک نکند، شروع به صادرات ماسک به چین هم کردند. به جای هشدار به مردم در مراسم ۲۲ بهمن یا انتخابات پنهانکاری کردند، اما بعدش با اینکه میدانستند ویروسی مرگبار به جان ما انداختهاند حضور پرشور مردمی را جشن گرفتند. لابد بعد از به کشتن دادن این مردم یک روزی پیروزی بر کرونا را هم جشن میگیرند تا نشان دهند انقلاب اسلامیشان بر آمریکا و غرب و علم و صنعت و ویروس پیروز شده است.
شاید در این ایام که مجبوریم و بهتر است در خانه بمانیم بد نباشد به وضع خود نگاهی سخت و دقیق بکنیم. پس از چهل سال تکرار نسخهای معیوب از حکمرانی، در تأمین نان و حفظ جان شکست خوردهایم. درست مانند حکومتهای توتالیتر گذشته تنها کارنامه این نوع حکمرانی اعلام پیروزیهای تو خالی بوده است؛ یک نبرد تبلیغاتی چهل ساله که برای اعلام پیروزی، برای فرار از پذیرش شکست، برای شانهخالی کردن از زیر بار مسئولیت، برای ماندن بر سریر قدرت اول اعلام میکند بیکاری ریشهکن شده، بعد هم لغو حقوق بیکاری را شاهد میآورد.
پیش از کرونا، برخی گمان میکردند انتقاد از ساز و کار حکومت یک جور جدال قدرت و مختص گروهی خاص به نام «سیاسیون» است. تعابیر آشنایی چون «من سیاسی نیستم» یا «موضوع را سیاسی نکنید» نشانگر همین وضعیت بودند. در ماجراهای آبان، تهی دستان و حاشیه نشینها نیز بیش از هر زمان دیگر دریافتند که معیشت روزمرهشان تا چه حد در گرو سیاست است. مسئله کرونا ابعاد جدیدی به درک اجتماعی از سیاست بخشید. حالا به چشم میبینیم که حتی اگر در خانه خودتان را حبس و قرنطینه کنید هم حکمرانی بد به سراغتان میآید و جانتان را تهدید میکند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
Telegram
مجمع دیوانگان
چرا خرد جمعی و تجربه جهانی جدی گرفته نمیشود؟
#N 059
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
.
کارتون بالا اثر بزرگمهر حسینپور است.
#N 059
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
.
کارتون بالا اثر بزرگمهر حسینپور است.
نگاهی به انقلاب لبنان از میدان شهدا
#N 060
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
تصویرسازی بالا یکی از آثار Nai Zakharia متأثر از جنبش انقلابی لبنان است.
#N 060
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
تصویرسازی بالا یکی از آثار Nai Zakharia متأثر از جنبش انقلابی لبنان است.
نگاهی به انقلاب لبنان از میدان شهدا
#N 060
https://t.me/divanesara/1092
نویسنده: Nai Zakharia
ترجمه: امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -از اکتبر ۲۰۱۹، شهروندان لبنانی از احزاب و فرقههای مختلف برای اعتراض به حکومت خود گرد هم میآیند. در کشوری که سالهاست ازالیگارشی فاسد سیاسی رنج میبرد و خاطره جنگ داخلی ۱۵ساله هنوز زنده است، ندای «ثوره» (انقلاب) در همهجا شنیده میشود، از پشت میز کافیشاپها گرفته تا فریادهای معترضین خیابانی. میدان شهدا، محوطهای که با نرده از مرکز شهر بیروت جدا شده، مرکز خیزشهای مردمی در بیروت است. درست در وسط میدان، نماد انقلاب، مشتی بر افراشته است که روی آن واژه انقلاب حک شده. نمادی که توسط اعوان و انصار حکومت سوزانده شد اما انقلابیون مشتی بزرگتر و این بار از آهن به جایش برافراشتند.
در روزهای آغازین اعتراضات، خیزش مردمی در میدان شهدا بیشتر به شکل گردهمایی در چادرها برای بحث و گفتوگو بود. بعضی ازین چادرها روی موضوعاتی مشخص و محدود تمرکز میکردند. چادری مخصوص مسائل کهنه سربازان بود و در چادری دیگر تنها به حقوق زنان پرداخته میشد. بعضی از چادرها از متخصصین امور یا شهروندان دعوت میکردند که هر شب راجع به مسئلهای به گفتوگو بنشینند. موضوعات شلوغترین چادرها کلانتر و گستردهتر بود: پایان حکومت فرقهای، سیاستهای محیط زیستی، کمبود برق و بحرانهای اقتصادی نمونه موضوعات مورد بحث بود.
دهم دسامبر ۲۰۱۹، فعالین همین چادرها خواستار خروج لبنان از درگیریهای منطقهای و اعلام بیطرفی در درگیریهای خاورمیانه شدند. منتقدین بلافاصله تلاش کردند تا این خواسته را به بیطرفی در مقابل اسرائیل تعبیر کنند که معترضین به شدت چنین برچسبی را رد کردند. با این حال هواداران خشمگین وابسته به «جنبش امل» بسیاری از چادرها را روز بعد سوزاندند. سید حسن نصرالله به شدت با برانداختن حکومت فعلی که همواره توانسته آن را به پذیرش امیال خود وادار کند مخالف است. در کنفرانسی مطبوعاتی نصرالله به معترضین گفت که بیخود خودشان را خسته میکنند و تلاشهایشان بینتیجه خواهد بود.
یک روز غروب در میدان شهدا خبر دادند که قدارهبندهای حزبالله و امل با موتور سیکلتهایشان به سمت میدان به راه افتادهاند. به کسانی که آماده درگیری نبودند توصیه شد که میدان را ترک کنند. در راه خانه صدها تنشان را دیدم که پرچمهای شان را تکان میدادند و خشمگین چیزی فریاد میزدند. راننده تاکسیام که آنقدر سن داشت تا بحران ۱۹۵۸ و جنگهای داخلی دهه هفتاد و هشتاد را به یاد بیاورد، میگفت: امشب داستان خواهیم داشت.
بعضی از جمعهها، رقص و تظاهرات در هم میآمیخت. درون میدان، دی.جیها نبض تظاهرات را با ریمیکس ترانههای اعتراضی که برای انقلاب سروده شده بود در دست داشتند و معترضین، پیر و جوان، با مشت و پرچمهای افراشته پاسخ میدادند. یکی از پرطرفدارترین ترانهها «مبسوطه» نام داشت. ترانه به ویدیویی مشهور در لبنان از سال ۲۰۱۶ ارجاع میدهد که در آن زنی شادمان از پیروزی رییسجمهوری فعلی «میشل عون» رو به دوربین فریاد میزند: «خوشحالم! خوشحالم!» خوشبینی آن زن حالا به کنایهای بین معترضین حکومت تبدیل شده است. جمعیت هم صدا با ترانه میخوانند: «شرم بر تو! شرم بر تو! دیگر شغلی نمانده است، هنوز خوشحالی؟»
در تظاهرات مسالمتآمیز نوامبر ۲۰۱۹، سربازی از ارتش لبنان به سوی جمعیت معترضین شلیک کرد و «علاء ابو فخر» را به زمین انداخت. گفته میشود فخر که پدر سه فرزند بود، اولین شهید انقلاب است. در ماههای اولیه اعتراضات، اتفاقات خشونتآمیز نادر بودند اما از آن زمان به بعد نیروهای امنیتی شعله خشونت را بالا کشیدهاند. میدان شهدا که معترضین در آن «فخر» را جاودانه کردند حالا آرامتر شده است. امروز بیشتر چادرها متروکند یا ویران شدهاند: انقلاب از میدان به خیابانها منتقل شده است.
منبع: نیویورکر
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
#N 060
https://t.me/divanesara/1092
نویسنده: Nai Zakharia
ترجمه: امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -از اکتبر ۲۰۱۹، شهروندان لبنانی از احزاب و فرقههای مختلف برای اعتراض به حکومت خود گرد هم میآیند. در کشوری که سالهاست ازالیگارشی فاسد سیاسی رنج میبرد و خاطره جنگ داخلی ۱۵ساله هنوز زنده است، ندای «ثوره» (انقلاب) در همهجا شنیده میشود، از پشت میز کافیشاپها گرفته تا فریادهای معترضین خیابانی. میدان شهدا، محوطهای که با نرده از مرکز شهر بیروت جدا شده، مرکز خیزشهای مردمی در بیروت است. درست در وسط میدان، نماد انقلاب، مشتی بر افراشته است که روی آن واژه انقلاب حک شده. نمادی که توسط اعوان و انصار حکومت سوزانده شد اما انقلابیون مشتی بزرگتر و این بار از آهن به جایش برافراشتند.
در روزهای آغازین اعتراضات، خیزش مردمی در میدان شهدا بیشتر به شکل گردهمایی در چادرها برای بحث و گفتوگو بود. بعضی ازین چادرها روی موضوعاتی مشخص و محدود تمرکز میکردند. چادری مخصوص مسائل کهنه سربازان بود و در چادری دیگر تنها به حقوق زنان پرداخته میشد. بعضی از چادرها از متخصصین امور یا شهروندان دعوت میکردند که هر شب راجع به مسئلهای به گفتوگو بنشینند. موضوعات شلوغترین چادرها کلانتر و گستردهتر بود: پایان حکومت فرقهای، سیاستهای محیط زیستی، کمبود برق و بحرانهای اقتصادی نمونه موضوعات مورد بحث بود.
دهم دسامبر ۲۰۱۹، فعالین همین چادرها خواستار خروج لبنان از درگیریهای منطقهای و اعلام بیطرفی در درگیریهای خاورمیانه شدند. منتقدین بلافاصله تلاش کردند تا این خواسته را به بیطرفی در مقابل اسرائیل تعبیر کنند که معترضین به شدت چنین برچسبی را رد کردند. با این حال هواداران خشمگین وابسته به «جنبش امل» بسیاری از چادرها را روز بعد سوزاندند. سید حسن نصرالله به شدت با برانداختن حکومت فعلی که همواره توانسته آن را به پذیرش امیال خود وادار کند مخالف است. در کنفرانسی مطبوعاتی نصرالله به معترضین گفت که بیخود خودشان را خسته میکنند و تلاشهایشان بینتیجه خواهد بود.
یک روز غروب در میدان شهدا خبر دادند که قدارهبندهای حزبالله و امل با موتور سیکلتهایشان به سمت میدان به راه افتادهاند. به کسانی که آماده درگیری نبودند توصیه شد که میدان را ترک کنند. در راه خانه صدها تنشان را دیدم که پرچمهای شان را تکان میدادند و خشمگین چیزی فریاد میزدند. راننده تاکسیام که آنقدر سن داشت تا بحران ۱۹۵۸ و جنگهای داخلی دهه هفتاد و هشتاد را به یاد بیاورد، میگفت: امشب داستان خواهیم داشت.
بعضی از جمعهها، رقص و تظاهرات در هم میآمیخت. درون میدان، دی.جیها نبض تظاهرات را با ریمیکس ترانههای اعتراضی که برای انقلاب سروده شده بود در دست داشتند و معترضین، پیر و جوان، با مشت و پرچمهای افراشته پاسخ میدادند. یکی از پرطرفدارترین ترانهها «مبسوطه» نام داشت. ترانه به ویدیویی مشهور در لبنان از سال ۲۰۱۶ ارجاع میدهد که در آن زنی شادمان از پیروزی رییسجمهوری فعلی «میشل عون» رو به دوربین فریاد میزند: «خوشحالم! خوشحالم!» خوشبینی آن زن حالا به کنایهای بین معترضین حکومت تبدیل شده است. جمعیت هم صدا با ترانه میخوانند: «شرم بر تو! شرم بر تو! دیگر شغلی نمانده است، هنوز خوشحالی؟»
در تظاهرات مسالمتآمیز نوامبر ۲۰۱۹، سربازی از ارتش لبنان به سوی جمعیت معترضین شلیک کرد و «علاء ابو فخر» را به زمین انداخت. گفته میشود فخر که پدر سه فرزند بود، اولین شهید انقلاب است. در ماههای اولیه اعتراضات، اتفاقات خشونتآمیز نادر بودند اما از آن زمان به بعد نیروهای امنیتی شعله خشونت را بالا کشیدهاند. میدان شهدا که معترضین در آن «فخر» را جاودانه کردند حالا آرامتر شده است. امروز بیشتر چادرها متروکند یا ویران شدهاند: انقلاب از میدان به خیابانها منتقل شده است.
منبع: نیویورکر
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
Telegram
مجمع دیوانگان
نگاهی به انقلاب لبنان از میدان شهدا
#N 060
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
تصویرسازی بالا یکی از آثار Nai Zakharia متأثر از جنبش انقلابی لبنان است.
#N 060
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
تصویرسازی بالا یکی از آثار Nai Zakharia متأثر از جنبش انقلابی لبنان است.
تدابیر آمریکا برای کمک به شهروندان در مقابله با کرونا
https://t.me/divanesara/1116
#N 061
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N - احتمالا خبر تصویب بسته محرک اقتصادی در آمریکا را شنیدهاید. این بسته ۲ تریلیون دلار یعنی بیش از ۴۰ برابر کل بودجه ایران را به اقتصاد آمریکا تزریق خواهد کرد. رقمی بیسابقه در تاریخ آمریکا و البته جهان. کنترل بودجه آمریکا در اختیار دو مجلس کنگره و سنا است. همزمان با تعطیلی مجلس ایران، مجالس آمریکا یکی از پرکارترین دورههای خود را سپری میکنند تا با فراهم ساختن یک نظام حمایتی و پشتیبانی مناسب، امکان قرنطینه و باقی ماندن شهروندان در خانه را تسهیل کنند. فهرست خلاصه زیر از منابعی چون پادکست نیویورکتایمز و گزارشهای واشنگتن پست تهیه شده است:
* با شیوع کرونا در آمریکا، کنگره در نخستین گام برای سازمانهای دولتی که در خط مقدم مبارزه با این بیماری هستند، منابع مالی اضافهای تدارک دید. بیست روز پیش، بیش از ۸ میلیارد دلار برای اداره سلامت و منابع انسانی آمریکا، مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها و آژانسهایی که مشغول تحقیق برای تولید واکسن این بیماری هستند، تصویب شد.
* پس از آن، عواقب مالی اولیه این بیماری برای کسانی که مستقیما تحت تأثیر قرار داشتند در دستور کار قرار گرفت. این بار کنگره طرحی چند صد میلیارد دلاری را تصویب کرد. طرحی که اولا تست کرونا را برای تمام شهروندان آمریکایی رایگان ساخت و در ثانی کسانی را که به دلیل بیماری، قرنطینه یا نگهداری از نزدیکان بیمار درآمد خود را از دست داده بودند مورد حمایت قرار داد. بر اساس این طرح کارکنان شرکتهای کوچک و متوسطی (زیر ۵۰۰نفر) که بیمار هستند، در قرنطینهاند، در انتظار تست هستند و یا مراقبت از بیمار دیگری بر دوش آنهاست، میتوانند از دو هفته مرخصی با حقوق استفاده کنند. همچنین والدین فرزندانی که بیمارند یا به دلیل تعطیلی مدرسهها در خانه هستند میتوانند از ۱۲ هفته مرخصی با حقوق استفاده کنند. این قانون تنها شامل استخدامیهای دائم نمیشود و شاغلین نیمهوقت و پیمانی را هم در بر میگیرد.
* لایحه سوم از سوی دولت آمریکا و با هدف مقابله با عوارض بزرگتر این بیماری، به ویژه ضرورت قرنطینه پیشنهاد شد. این لایحه که در ابتدا رقمی بیش از ۸۵۰ میلیارد دلار داشت، تا روز تصویب به ۲ تریلیون دلار افزایش یافت که مجموعهای از تسهیلات مالی برای افراد، بنگاههای اقتصادی، شرکتهای بزرگ آمریکا و تأمین اجتماعی را شامل میشود:
بیش از ۲۹۰میلیارد دلار این پول صرف پرداخت ۱۲۰۰ دلار یارانه مستقیم نقدی به شهروندانی میشود که کمتر از ۹۹هزار دلار درآمد سالانه دارند. یارانهای با هدف کاهش فشار اقتصادی بر آسیبپذیرترین اقشار جامعه آمریکا.
۲۶۰میلیارد دلار دیگر برای افزایش پوشش بیمه بیکاری به شاغلین نیمهوقت، اضافه شدن ۱۳ هفته به مدت این بیمه و سه برابر شدن مقدار بیمه بیکاری برای مدت ۴ماه اختصاص یافته است.
۳۷۷میلیارد دلار به صورت وام قابل بخشیده شدن برای بنگاههای اقتصادی کوچک در نظر گرفته شده است، مشروط بر آنکه کارکنان خود را اخراج نکنند و از وام دولتی برای افزایش حقوق بیمه کارکنان، مرخصی با حقوق و فعالیتهای جاری بنگاه استفاده کنند.
۲۸۰میلیارد دلار نیز به خاطر معافیتهای مالیاتی کنار گذاشته شده است. ۱۸۰میلیارد دلار برای کمک به بیمارستانها و مراکز درمانی، ۱۷۵میلیارد دلار برای کمک به دولتهای ایالتی و محلی، و بیش از ۲۰۰میلیارد دلار برای کمک به سیستم حمل و نقل و ترابری، نهادهای آموزشی، تأمین اجتماعی و نهادهای مرتبط با بلایای طبیعی در نظر گرفته شده است.
اما حجم بزرگی از این پول، یعنی بیش از ۵۰۰میلیارد دلار، برای جلوگیری از ورشکستگی بزرگترین بنگاههای اقتصادی آمریکاست که سهم زیادی در بازار کار دارند. این بخش از لایحه شبیه بستههایی است که بعد از بحران مالی سال ۲۰۰۸ در آمریکا تصویب شد. با اینکه آن بستهها در رسیدن به اهداف خود موفق بودند، اما پول مالیاتدهندگان آمریکایی را خرج ورشکستگی شرکتهایی کردند که خود مقصر اصلی آن بحران بودند. نارضایتی حاصل، منجر به ظهور جنبشهای پوپولیستی و رادیکال در هر دو حزب آمریکا شد. موفقیت ترامپ و برنی سندرز و نگاه ضد نهادی هر دوی آنها تا حدودی ناشی از همین بحران است.
با توجه به همین تجربه، این بار کنگره یک بازوی نظارتی برای نحوه خرج کردن این پول در نظر گرفته است. کمپانیهایی که از بسته مالی بهرهمند میشوند نمیتوانند کارکنان خود را اخراج کنند و حق ندارند سهام خودشان را از بورس خارج کنند. همچنین کنگره یک بازرس کل و یک کمیته بازرسی برای نظارت بر چگونگی اجرای این لایحه در نظر گرفته است. شرکتهای ترامپ و خانوادهاش، تمام مقامات دولتی و نمایندگان کنگره و سنا نمیتوانند از این مصوبات استفاده کنند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
https://t.me/divanesara/1116
#N 061
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N - احتمالا خبر تصویب بسته محرک اقتصادی در آمریکا را شنیدهاید. این بسته ۲ تریلیون دلار یعنی بیش از ۴۰ برابر کل بودجه ایران را به اقتصاد آمریکا تزریق خواهد کرد. رقمی بیسابقه در تاریخ آمریکا و البته جهان. کنترل بودجه آمریکا در اختیار دو مجلس کنگره و سنا است. همزمان با تعطیلی مجلس ایران، مجالس آمریکا یکی از پرکارترین دورههای خود را سپری میکنند تا با فراهم ساختن یک نظام حمایتی و پشتیبانی مناسب، امکان قرنطینه و باقی ماندن شهروندان در خانه را تسهیل کنند. فهرست خلاصه زیر از منابعی چون پادکست نیویورکتایمز و گزارشهای واشنگتن پست تهیه شده است:
* با شیوع کرونا در آمریکا، کنگره در نخستین گام برای سازمانهای دولتی که در خط مقدم مبارزه با این بیماری هستند، منابع مالی اضافهای تدارک دید. بیست روز پیش، بیش از ۸ میلیارد دلار برای اداره سلامت و منابع انسانی آمریکا، مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها و آژانسهایی که مشغول تحقیق برای تولید واکسن این بیماری هستند، تصویب شد.
* پس از آن، عواقب مالی اولیه این بیماری برای کسانی که مستقیما تحت تأثیر قرار داشتند در دستور کار قرار گرفت. این بار کنگره طرحی چند صد میلیارد دلاری را تصویب کرد. طرحی که اولا تست کرونا را برای تمام شهروندان آمریکایی رایگان ساخت و در ثانی کسانی را که به دلیل بیماری، قرنطینه یا نگهداری از نزدیکان بیمار درآمد خود را از دست داده بودند مورد حمایت قرار داد. بر اساس این طرح کارکنان شرکتهای کوچک و متوسطی (زیر ۵۰۰نفر) که بیمار هستند، در قرنطینهاند، در انتظار تست هستند و یا مراقبت از بیمار دیگری بر دوش آنهاست، میتوانند از دو هفته مرخصی با حقوق استفاده کنند. همچنین والدین فرزندانی که بیمارند یا به دلیل تعطیلی مدرسهها در خانه هستند میتوانند از ۱۲ هفته مرخصی با حقوق استفاده کنند. این قانون تنها شامل استخدامیهای دائم نمیشود و شاغلین نیمهوقت و پیمانی را هم در بر میگیرد.
* لایحه سوم از سوی دولت آمریکا و با هدف مقابله با عوارض بزرگتر این بیماری، به ویژه ضرورت قرنطینه پیشنهاد شد. این لایحه که در ابتدا رقمی بیش از ۸۵۰ میلیارد دلار داشت، تا روز تصویب به ۲ تریلیون دلار افزایش یافت که مجموعهای از تسهیلات مالی برای افراد، بنگاههای اقتصادی، شرکتهای بزرگ آمریکا و تأمین اجتماعی را شامل میشود:
بیش از ۲۹۰میلیارد دلار این پول صرف پرداخت ۱۲۰۰ دلار یارانه مستقیم نقدی به شهروندانی میشود که کمتر از ۹۹هزار دلار درآمد سالانه دارند. یارانهای با هدف کاهش فشار اقتصادی بر آسیبپذیرترین اقشار جامعه آمریکا.
۲۶۰میلیارد دلار دیگر برای افزایش پوشش بیمه بیکاری به شاغلین نیمهوقت، اضافه شدن ۱۳ هفته به مدت این بیمه و سه برابر شدن مقدار بیمه بیکاری برای مدت ۴ماه اختصاص یافته است.
۳۷۷میلیارد دلار به صورت وام قابل بخشیده شدن برای بنگاههای اقتصادی کوچک در نظر گرفته شده است، مشروط بر آنکه کارکنان خود را اخراج نکنند و از وام دولتی برای افزایش حقوق بیمه کارکنان، مرخصی با حقوق و فعالیتهای جاری بنگاه استفاده کنند.
۲۸۰میلیارد دلار نیز به خاطر معافیتهای مالیاتی کنار گذاشته شده است. ۱۸۰میلیارد دلار برای کمک به بیمارستانها و مراکز درمانی، ۱۷۵میلیارد دلار برای کمک به دولتهای ایالتی و محلی، و بیش از ۲۰۰میلیارد دلار برای کمک به سیستم حمل و نقل و ترابری، نهادهای آموزشی، تأمین اجتماعی و نهادهای مرتبط با بلایای طبیعی در نظر گرفته شده است.
اما حجم بزرگی از این پول، یعنی بیش از ۵۰۰میلیارد دلار، برای جلوگیری از ورشکستگی بزرگترین بنگاههای اقتصادی آمریکاست که سهم زیادی در بازار کار دارند. این بخش از لایحه شبیه بستههایی است که بعد از بحران مالی سال ۲۰۰۸ در آمریکا تصویب شد. با اینکه آن بستهها در رسیدن به اهداف خود موفق بودند، اما پول مالیاتدهندگان آمریکایی را خرج ورشکستگی شرکتهایی کردند که خود مقصر اصلی آن بحران بودند. نارضایتی حاصل، منجر به ظهور جنبشهای پوپولیستی و رادیکال در هر دو حزب آمریکا شد. موفقیت ترامپ و برنی سندرز و نگاه ضد نهادی هر دوی آنها تا حدودی ناشی از همین بحران است.
با توجه به همین تجربه، این بار کنگره یک بازوی نظارتی برای نحوه خرج کردن این پول در نظر گرفته است. کمپانیهایی که از بسته مالی بهرهمند میشوند نمیتوانند کارکنان خود را اخراج کنند و حق ندارند سهام خودشان را از بورس خارج کنند. همچنین کنگره یک بازرس کل و یک کمیته بازرسی برای نظارت بر چگونگی اجرای این لایحه در نظر گرفته است. شرکتهای ترامپ و خانوادهاش، تمام مقامات دولتی و نمایندگان کنگره و سنا نمیتوانند از این مصوبات استفاده کنند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
Telegram
مجمع دیوانگان
تدابیر آمریکا برای کمک به شهروندان در مقابله با کرونا
#N 061
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
#N 061
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
تحریفهایتان فریاد خواهند شد
#N 062
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
کارتون بالا اثری از «مانا نیستانی» است.
#N 062
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
کارتون بالا اثری از «مانا نیستانی» است.
تحریفهایتان فریاد خواهند شد
#N 062
https://t.me/divanesara/1136
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N - مشکلاتی که امروز در بحران کرونا گریبان همه ما را گرفته یکی دو تا نیست، نمیشود فهرست کرد و به فلان مدیر و کاردان سپرد تا حل شود. البته برخی فوریتها برای تهدیدهای کوتاه مدت ضروری هستند، اما در نهایت، تا ریشه اصلی مسائل حل نشود، از دور باطل این بحرانها خارج نخواهیم شد. به تعبیری که پیشتر از قول میرحسین آوردیم، باید «بهترین و بیشترین» مطالبه را هدف گرفت.
هسته مرکزی حکومت ما هم به شیوه خودش همواره بر ضرورت توجه به این «ریشه تمامی مشکلات» تاکید داشته است. ریشهای که در روایت این هسته قدرت، به «دشمن» خلاصه میشود. اگر «دشمن» نباشد ما هیچ مشکلی نداریم. پیشتر در مقابل این روایت، جریان میانهرویی وجود داشت که ریشه همه مشکلات را داخلی میدانست. اگر هم نشانهای از تحرک خارجی میدید، باز هم دلیل اصلی را در داخل جستجو میکرد و اعتقاد داشت اگر ضعفی در داخل وجود نداشته باشد، خارجیها بخواهند هم نمیتواند مشکلی برای ما بیافریند. اما آن جریان هم پس از آنکه با رای ما به ریاست دولت و صندلی مجلس و اداره شوراها رسید، به جای پاسخگویی در مقابل مشکلات، به بخشی از ماشین تبلیغاتی حاکم پیوست. حالا همین جریان است که به پیش قراول طومارنویسی و تشکیل بسیج علیه «دشمن» بدل شده! و البته که بینیاز از یادآوری است که گوش مردم از چنین پاسخهایی پر است.
جرقه اعتراضات ۹۸ چه بود؟ حکومت برای جبران بیپولی ناشی از همین تحریمها بنزین را گران کرده بود. معترضینی که از سر نداری جانشان را کف دستشان گذاشتند و به خیابان آمدند مگر نمیدانستند که دولت به خاطر تحریمها چنین میکند؟ ولی هیچکدام مطالبه رفع تحریم نداشتند، بلکه اعتراض آنها متوجه ریشه داخلی مشکلات یعنی فساد گسترده و خرج پولهای بیحساب و کتاب برای اهداف خیالی و پوچ بود: «نه پول داریم، نه بنزین، گور بابای فلسطین»، «پول نفت گم شده، خرج فلسطین شده»، «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، «سوریه رو رها کن، فکری به حال ما کن».
گویاترین و گستردهترین این شعارها، یعنی «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست»، دقیقا در مقابل شیوه تبلیغات حکومتی قرار میگرفت که حالا به اصلاحطلبان هم تسری یافته است. مردم به خوبی دریافتهاند که هرقدر هم پروپاگاندای تبلیغاتی به مدد نیروهای جدید و اصلاحطلبش خلاقیت به خرج بدهد و کلیدواژههای جدیدی همچون «تروریسم اقتصادی» را روانه بازار کند، باز هم ریشه اصلی مشکلات و دشمن اصلی فقر مردم در «همین جا» قرار دارد.
شعارهایی مثل «دشمن ما همینجاست ...» در دی ماه ۹۶ هم شنیده شده بود. آن اعتراضات نیز با اینکه جرقه مشکوکی داشت اما به سرعت از دست طراحان اصلی خارج شد. در آن زمان هم بنا به روایت حاکمیت این تحریمهای دشمن بود که قیمت دلار را به آسمان برده بود و وضع اقتصادی مردم را بدتر کرده بود؛ اما شعارهای مردمی باز هم ریشه اصلی مشکلات در داخل کشور را نشانه رفته بود: «کشور ما دزدخونه است، توی جهان نمونه است».
حتی ده سال پیش و در اوج اعتراضات جنبش سبز هم شعارهای خودجوش مردم هیچ گاه ریشه مشکلات را در خارج جستجو نمیکرد. «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» از جنجالیترین فریادهای معترضان سبز بود که البته خیلی زود تلاش شد تحریف یا فراموش شود، اما یک دهه زنده ماند و به تجمع معترضین ۹۶ و ۹۸ راه پیدا کرد و دوباره طنینانداز شد.
مساله هرگز این نبوده که شهروندان ما نسبت به مسائل بینالمللی بیتفاوت و ناآگاه هستند؛ صورت مساله تحریم آنقدر بدیهی است که نیازی به تاکید مداوم ندارد. اختلاف در شیوه مواجهه با آن است. در مقابل جماعتی که مدعیست «ما خودمان اینطور انتخاب کردهایم!» بسیاری هم البته یادشان نمیآید هرگز چنین انتخابی کرده باشند، پس به خشم میآیند و در برابر این سیاسیونی که به صراحت مطالبات مردم را تحریف میکنند فریاد «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» سر میدهند.
اما وقتی همین تلنگر هم حضرات را از خواب بیدار نکرد، وقتی شعارهای مردم را تحریف کردند، وقتی هیچ کس نخواست صدای بیصدایان را نمایندگی کند، وقتی چپ و راست بسیج شدند که معترضان را در عمل خس و خاشاک جلوه دهند و مطالبات دروغین را جایگزین فریادهای صریح آنها کردند تا همه گناه را به گردن دشمن خارجی بیندازند، آن وقت تودههای معترض هم یک گام به پیش میروند و طبیعتا به این نتیجه میرسند که برای دستیابی به «بهترین و بیشترین» مطالبه باید ابتدا مملکت را از گروی فاسدها، سرکوبگرها، و توجیهگران دروغگو پس بگیرند: «میمیریم، میمیریم، ایران رو پس میگیریم».
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
#N 062
https://t.me/divanesara/1136
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N - مشکلاتی که امروز در بحران کرونا گریبان همه ما را گرفته یکی دو تا نیست، نمیشود فهرست کرد و به فلان مدیر و کاردان سپرد تا حل شود. البته برخی فوریتها برای تهدیدهای کوتاه مدت ضروری هستند، اما در نهایت، تا ریشه اصلی مسائل حل نشود، از دور باطل این بحرانها خارج نخواهیم شد. به تعبیری که پیشتر از قول میرحسین آوردیم، باید «بهترین و بیشترین» مطالبه را هدف گرفت.
هسته مرکزی حکومت ما هم به شیوه خودش همواره بر ضرورت توجه به این «ریشه تمامی مشکلات» تاکید داشته است. ریشهای که در روایت این هسته قدرت، به «دشمن» خلاصه میشود. اگر «دشمن» نباشد ما هیچ مشکلی نداریم. پیشتر در مقابل این روایت، جریان میانهرویی وجود داشت که ریشه همه مشکلات را داخلی میدانست. اگر هم نشانهای از تحرک خارجی میدید، باز هم دلیل اصلی را در داخل جستجو میکرد و اعتقاد داشت اگر ضعفی در داخل وجود نداشته باشد، خارجیها بخواهند هم نمیتواند مشکلی برای ما بیافریند. اما آن جریان هم پس از آنکه با رای ما به ریاست دولت و صندلی مجلس و اداره شوراها رسید، به جای پاسخگویی در مقابل مشکلات، به بخشی از ماشین تبلیغاتی حاکم پیوست. حالا همین جریان است که به پیش قراول طومارنویسی و تشکیل بسیج علیه «دشمن» بدل شده! و البته که بینیاز از یادآوری است که گوش مردم از چنین پاسخهایی پر است.
جرقه اعتراضات ۹۸ چه بود؟ حکومت برای جبران بیپولی ناشی از همین تحریمها بنزین را گران کرده بود. معترضینی که از سر نداری جانشان را کف دستشان گذاشتند و به خیابان آمدند مگر نمیدانستند که دولت به خاطر تحریمها چنین میکند؟ ولی هیچکدام مطالبه رفع تحریم نداشتند، بلکه اعتراض آنها متوجه ریشه داخلی مشکلات یعنی فساد گسترده و خرج پولهای بیحساب و کتاب برای اهداف خیالی و پوچ بود: «نه پول داریم، نه بنزین، گور بابای فلسطین»، «پول نفت گم شده، خرج فلسطین شده»، «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، «سوریه رو رها کن، فکری به حال ما کن».
گویاترین و گستردهترین این شعارها، یعنی «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست»، دقیقا در مقابل شیوه تبلیغات حکومتی قرار میگرفت که حالا به اصلاحطلبان هم تسری یافته است. مردم به خوبی دریافتهاند که هرقدر هم پروپاگاندای تبلیغاتی به مدد نیروهای جدید و اصلاحطلبش خلاقیت به خرج بدهد و کلیدواژههای جدیدی همچون «تروریسم اقتصادی» را روانه بازار کند، باز هم ریشه اصلی مشکلات و دشمن اصلی فقر مردم در «همین جا» قرار دارد.
شعارهایی مثل «دشمن ما همینجاست ...» در دی ماه ۹۶ هم شنیده شده بود. آن اعتراضات نیز با اینکه جرقه مشکوکی داشت اما به سرعت از دست طراحان اصلی خارج شد. در آن زمان هم بنا به روایت حاکمیت این تحریمهای دشمن بود که قیمت دلار را به آسمان برده بود و وضع اقتصادی مردم را بدتر کرده بود؛ اما شعارهای مردمی باز هم ریشه اصلی مشکلات در داخل کشور را نشانه رفته بود: «کشور ما دزدخونه است، توی جهان نمونه است».
حتی ده سال پیش و در اوج اعتراضات جنبش سبز هم شعارهای خودجوش مردم هیچ گاه ریشه مشکلات را در خارج جستجو نمیکرد. «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» از جنجالیترین فریادهای معترضان سبز بود که البته خیلی زود تلاش شد تحریف یا فراموش شود، اما یک دهه زنده ماند و به تجمع معترضین ۹۶ و ۹۸ راه پیدا کرد و دوباره طنینانداز شد.
مساله هرگز این نبوده که شهروندان ما نسبت به مسائل بینالمللی بیتفاوت و ناآگاه هستند؛ صورت مساله تحریم آنقدر بدیهی است که نیازی به تاکید مداوم ندارد. اختلاف در شیوه مواجهه با آن است. در مقابل جماعتی که مدعیست «ما خودمان اینطور انتخاب کردهایم!» بسیاری هم البته یادشان نمیآید هرگز چنین انتخابی کرده باشند، پس به خشم میآیند و در برابر این سیاسیونی که به صراحت مطالبات مردم را تحریف میکنند فریاد «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» سر میدهند.
اما وقتی همین تلنگر هم حضرات را از خواب بیدار نکرد، وقتی شعارهای مردم را تحریف کردند، وقتی هیچ کس نخواست صدای بیصدایان را نمایندگی کند، وقتی چپ و راست بسیج شدند که معترضان را در عمل خس و خاشاک جلوه دهند و مطالبات دروغین را جایگزین فریادهای صریح آنها کردند تا همه گناه را به گردن دشمن خارجی بیندازند، آن وقت تودههای معترض هم یک گام به پیش میروند و طبیعتا به این نتیجه میرسند که برای دستیابی به «بهترین و بیشترین» مطالبه باید ابتدا مملکت را از گروی فاسدها، سرکوبگرها، و توجیهگران دروغگو پس بگیرند: «میمیریم، میمیریم، ایران رو پس میگیریم».
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
Telegram
مجمع دیوانگان
تحریفهایتان فریاد خواهند شد
#N 062
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
کارتون بالا اثری از «مانا نیستانی» است.
#N 062
کانال «مجمع دیوانگان»
@Divanesara
.
کارتون بالا اثری از «مانا نیستانی» است.
پرده آخر
#N 063
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -در پس ذهن خیلی از ما پایان نزدیک است. نه فقط مردم معمولی، که اصلاحطلبان و اصولگرایان، عشاق نظامیگری و اعماق استراتژیک، فالانژهای داخلی و کمونیستهایی که در پسکوچههای سرمایهداریِ جهانخوار چمباتمه زدهاند، همه و همه نزدیکی این پایان را حس میکنند.
یک نمونهاش تصویب نابودی اسرائیل در مجلس است. این فکر و دغدغه دائمی که نکند «ما را بردارند» هیچ وقت ذهن مقامات جمهوری اسلامی را رها نکرده اما اخیرا، احتمالا از نگرانی بسیار، دیگر ورد زبانشان شده و هر روز راز دل عیان میکنند؛ وگرنه چرا وزیر خارجه باید به رییسجمهوری ینگهدنیا بگوید مواظب باش اسرائیل گولت نزند ما را بزنی از روی ندانمکاری نابود کنی؟! یا چرا این دلهره عذابآور دست از سر نمایندگان بر نمیدارد تا جواب حملات اسرائیلیها در سوریه را به بیست سال بعد موکول نکنند؟
این دلمشغولی مداوم به پایان کار، زمانی متعلق به محافظهکارترین جناحهای حاکمیت بود. همانها که پیروان خط امام خودشان را هم اول «غیر خودی» و بعد «دشمن» کرده بودند. اصولا دشمنی ورزیدن به درد همین میخورد که مشت را سفتتر کنی و تنبانات را سخت بچسبی تا تخت حاکمیت را از تو نگیرند.
همین نگاهی که راستیهای دم انقلاب به چپیهایش داشتند چون نگران بودند سفره ایشان را بقاپند و بنابراین غیرخودی شدند یا خاصیت بیبصیرتی پیدا کرد و در زمین دشمن بازی کردند، حالا تسری پیدا کرده به سرتاسر تریبونهای سیاسی مملکت. دیگر اعتدالی و اصلاحاتی و اصولگرا و سپاهی همه دشمنان مختلف و مشترک دارند و از ترس اینکه این بساط تعطیل شود به هر سو لگد میاندازند و به هر طنابی چنگ میزنند.
صحبت و ترس دائم از جنگ در این وضعیت از یک منظر خندهدار است. برای حکومتی که از شدت ناکارآمدی داخلی در خودش فرورفته و مچاله شده و از تحقیر بینالمللی این لجاجت برایش مانده که به در و دیوار همسایههای سفارت آمریکا در حیات خلوت استراتژیکاش خمپارههای نصفه نیمه پرتاب میکند، نابودی با جنگ یک موهبت است!
جنگ، راه فراری برای ذهن توهمزده است که خود را قانع کند حتما به زور خارجی ما را از جایمان بلند کردند وگرنه این حکومت عادله ما در «امنیت» سر جای خودش نشسته بود. از طنز روزگار پروژه مدعیان تئوری برقراری «امنیت» به ضرب و زور چمدانهای دلار و اجیر کردن مزدورهای داخلی و خارجی نتیجه عکس داده و حالا از ترس پایان با جنگ شمشیر را غلاف کردهاند.
ولی پایان این گونه فرا نمیرسد. این پایانها زاییده تخیلات آنانی است که فکر میکنند در عرصه پدرسوختگی بینالمللی کاسپاروف به حساب میآیند و تا الان با لبخندهای ظریف، بمبهای بشکهای در سوریه و گلولههای چکمهپوشان داخلی خوب اوضاع را مدیریت کردهاند و خیال میکنند که جز با حمله نظامی نمیشود همه چیز از دست برود. دیگران اما شاید وضعیت را جور دیگری ببینند و از پس سیرک واکسن، افتضاح شلیک به هواپیمای خودی، انفجارهای مراکز فوق حساس و جمیع آمار و جهات به این نتیجه برسند که این قافله را دیگر ساربانی نیست!
عقلکلها البته همین را هم دیدهاند. آخرین فکر بکرشان یک ساربان قوی و مقتدر است که یک دستور جانانه بدهد و امور خود به خود راست و ریس بشود. تکراری است ولی ما محکومیم که این قسمت از این سریال را هم ببینیم چرا که حضرات گمان نمیکنند آنچه تا به حال کم بوده آزادی، یا حقوق انسانی و دموکراسی و صلح با کشورهای جهان بوده؛ به نظرشان کم بودها از ناحیه ١۵٠٠ کشته پارسال و زندان و سرکوب و سانسور و خفقان بوده و در یک کلام فقط جای خالی دولت نظامی احساس شده است!
باشد. این پرده آخر از نمایش سقوط را هم مینشینیم و نگاه میکنیم و فقط امیدوار میمانیم آن روز محتوم که از راه رسید، اهالی تهران و مشهد و سنندج و تبریز و زاهدان و اهواز همچنان «هموطن» هم حساب شوند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
#N 063
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -در پس ذهن خیلی از ما پایان نزدیک است. نه فقط مردم معمولی، که اصلاحطلبان و اصولگرایان، عشاق نظامیگری و اعماق استراتژیک، فالانژهای داخلی و کمونیستهایی که در پسکوچههای سرمایهداریِ جهانخوار چمباتمه زدهاند، همه و همه نزدیکی این پایان را حس میکنند.
یک نمونهاش تصویب نابودی اسرائیل در مجلس است. این فکر و دغدغه دائمی که نکند «ما را بردارند» هیچ وقت ذهن مقامات جمهوری اسلامی را رها نکرده اما اخیرا، احتمالا از نگرانی بسیار، دیگر ورد زبانشان شده و هر روز راز دل عیان میکنند؛ وگرنه چرا وزیر خارجه باید به رییسجمهوری ینگهدنیا بگوید مواظب باش اسرائیل گولت نزند ما را بزنی از روی ندانمکاری نابود کنی؟! یا چرا این دلهره عذابآور دست از سر نمایندگان بر نمیدارد تا جواب حملات اسرائیلیها در سوریه را به بیست سال بعد موکول نکنند؟
این دلمشغولی مداوم به پایان کار، زمانی متعلق به محافظهکارترین جناحهای حاکمیت بود. همانها که پیروان خط امام خودشان را هم اول «غیر خودی» و بعد «دشمن» کرده بودند. اصولا دشمنی ورزیدن به درد همین میخورد که مشت را سفتتر کنی و تنبانات را سخت بچسبی تا تخت حاکمیت را از تو نگیرند.
همین نگاهی که راستیهای دم انقلاب به چپیهایش داشتند چون نگران بودند سفره ایشان را بقاپند و بنابراین غیرخودی شدند یا خاصیت بیبصیرتی پیدا کرد و در زمین دشمن بازی کردند، حالا تسری پیدا کرده به سرتاسر تریبونهای سیاسی مملکت. دیگر اعتدالی و اصلاحاتی و اصولگرا و سپاهی همه دشمنان مختلف و مشترک دارند و از ترس اینکه این بساط تعطیل شود به هر سو لگد میاندازند و به هر طنابی چنگ میزنند.
صحبت و ترس دائم از جنگ در این وضعیت از یک منظر خندهدار است. برای حکومتی که از شدت ناکارآمدی داخلی در خودش فرورفته و مچاله شده و از تحقیر بینالمللی این لجاجت برایش مانده که به در و دیوار همسایههای سفارت آمریکا در حیات خلوت استراتژیکاش خمپارههای نصفه نیمه پرتاب میکند، نابودی با جنگ یک موهبت است!
جنگ، راه فراری برای ذهن توهمزده است که خود را قانع کند حتما به زور خارجی ما را از جایمان بلند کردند وگرنه این حکومت عادله ما در «امنیت» سر جای خودش نشسته بود. از طنز روزگار پروژه مدعیان تئوری برقراری «امنیت» به ضرب و زور چمدانهای دلار و اجیر کردن مزدورهای داخلی و خارجی نتیجه عکس داده و حالا از ترس پایان با جنگ شمشیر را غلاف کردهاند.
ولی پایان این گونه فرا نمیرسد. این پایانها زاییده تخیلات آنانی است که فکر میکنند در عرصه پدرسوختگی بینالمللی کاسپاروف به حساب میآیند و تا الان با لبخندهای ظریف، بمبهای بشکهای در سوریه و گلولههای چکمهپوشان داخلی خوب اوضاع را مدیریت کردهاند و خیال میکنند که جز با حمله نظامی نمیشود همه چیز از دست برود. دیگران اما شاید وضعیت را جور دیگری ببینند و از پس سیرک واکسن، افتضاح شلیک به هواپیمای خودی، انفجارهای مراکز فوق حساس و جمیع آمار و جهات به این نتیجه برسند که این قافله را دیگر ساربانی نیست!
عقلکلها البته همین را هم دیدهاند. آخرین فکر بکرشان یک ساربان قوی و مقتدر است که یک دستور جانانه بدهد و امور خود به خود راست و ریس بشود. تکراری است ولی ما محکومیم که این قسمت از این سریال را هم ببینیم چرا که حضرات گمان نمیکنند آنچه تا به حال کم بوده آزادی، یا حقوق انسانی و دموکراسی و صلح با کشورهای جهان بوده؛ به نظرشان کم بودها از ناحیه ١۵٠٠ کشته پارسال و زندان و سرکوب و سانسور و خفقان بوده و در یک کلام فقط جای خالی دولت نظامی احساس شده است!
باشد. این پرده آخر از نمایش سقوط را هم مینشینیم و نگاه میکنیم و فقط امیدوار میمانیم آن روز محتوم که از راه رسید، اهالی تهران و مشهد و سنندج و تبریز و زاهدان و اهواز همچنان «هموطن» هم حساب شوند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
.
Telegram
مجمع دیوانگان
#N 063
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
کارتون بالا اثر «مانا نیستانی» است.
.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام
@divanesara_
کارتون بالا اثر «مانا نیستانی» است.
.
«جمهوریت» نظام کی به پایان رسید؟
#N 064
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
کارتون بالا اثر «مانا نیستانی» است.
.
#N 064
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
کارتون بالا اثر «مانا نیستانی» است.
.
«جمهوریت» نظام کی به پایان رسید؟
#N 064
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -بعد از اعلام رد صلاحیتها، برخی از اصلاحطلبان اینطور وانمود کردند که تیغ شورای نگهبان این بار از همیشه تیزتر بوده و «جمهوریت» با این اوضاع قربانی میشود. صراحت لهجه فائزه هاشمی همین شیوه نگاه را در یک جمله خلاصه میکند: «دوران جمهوری اسلامی تمام شده، و دوران حکومت اسلامی شروع میشود.»
در مقابل کسانی که تلاش میکنند از «پایان جمهوریت» هم بهانه جدیدی بتراشند برای ادامه بازی قدرتطلبی، من معتقدم جمهوریت نظام پیش از این پایان یافته بود. اگر بخواهم برایش زمان مشخصی پیدا کنم، بیشک آن لحظه را در آبان ۹۸ خواهم یافت.
پیش از آبان ۹۸ هم خونهای زیادی به زمین ریخته شده که قطعا کمرنگتر از خون شهدای آبان نبوده گرچه شاید هیچکدام از ما هیچگاه در «جمهوری»ای نزیسته باشیم که چنین بیپروا خون بریزد. اما جنایات آبان پرده جدیدی از چهره حاکمیت ایران برداشت:
تا پیش از آن عمده جریانهای اصولگرا و اصلاحطلب وانمود میکردند که مشکلات کشور همه ناشی از «حکمرانی» ناکارآمد است. در واقع هر بار که یکی از این جریانها به قدرت میرسید، جبهه مقابل بسیج میشد که ناکارآمدی و مشکلات را به گردن ندانمکاریها و مدیریت غیرتخصصی جناح رقیب بیندازد. کسی زیر بار مشکلات عمیق ساختاری جمهوری اسلامی نمیرفت و تعمدا بزرگترین تضادهای حکومتی نادیده گرفته میشد.
در آبان ۹۸ «جمهوری اسلامی» به ناگاه با نتیجه سالها تبلیغات خود روبرو شد. مردمی به خیابان آمده بودند که طبق روایت حکومتی دقیقا از همین «حکمرانی بد» به تنگ آمده بود. یعنی مشکلات معیشتی داشتند و جرقه اعتراضشان گرانی ناگهانی قیمت بنزین بود. عوارض و نارضایتیهایی که حتی آقای رئیسی هم بر آن صحه میگذارد. یعنی بدیهیترین مصداق «حکمرانی بد» کف خیابان بود.
اگر چنان روایتی درست بود، یکی از جناحهای سیاسی کشور باید ازین فرصت طلایی حداکثر استفاده را میکرد، سوار بر اعتراضات مردمی میشد و با موج بپاخاسته از کف خیابان تکلیف رقیب را یکسره میکرد. دقت کنیم اتفاقا میتوان مدعی شد که ترکیب جمعیتی هم پتانسیل چنین مصادرهای را داشت. جمعیت معترض رهبری ایدئولوژیک خاصی نداشت و مطالبات غیرمجاز هم نداشت. نه خواستار آزادی زندانیان سیاسی بود، نه میخواست کشف حجاب کند!
اما همین اعتراضهایی که طبق اصول حکومتی باید در چهارچوب مطالبات معقول طبقهبندی میشد به زودی به خونینترین اعتراض تاریخ جمهوری اسلامی بدل شد. مردمی که به خیابان آمده بودند خیلی زودتر از آن که کسی بتواند ازیشان سواری بگیرد، تکلیف جناحهای سیاسی را روشن کردند. مدعیان زنده بودن «جمهوری» باید پاسخ این سوال ساده را بدهند که چگونه مطالبات معیشتی و نارضایتی از قیمت بنزین به سردادن یکی از براندازانهترین شعارهای اعتراضات جمهوری اسلامی انجامیده است؟
پاسخ این سوال از نظر من ساده است. مردمی که به خیابان آمدند، خودشان میتوانستند دودوتا چهارتای لازم برای تحقق نیازهای معیشتیشان را بکنند. همانطور که از باقی شعارها هم معلوم بود، معترضین به خوبی میدانستند گرانی قیمت بنزین نتیجه نابخردی یک حکمران بد نبوده بلکه سر تا پای حاکمیت در این تصمیم و شرایطی که منجر به آن شده است مقصر است.
همه متوجه بودند چرا قیمت بنزین گران شده یا تحریمها چه تأثیری بر شرایطشان دارد. خودشان از همه جلوتر بودند در این که دلایل واقعی تحریم چیست و چرا حاکمان نمیخواهند تحریمها را رفع کنند. همه میفهمیدند همان کسی که مسلسل را به سوی آنها نشانه گرفته مستقیما مقصر گرانشدن قیمت بنزینیست که فردا باید با آن مسافرکشی کنند.
به علاوه، معترضین خیلی راحت درک کرده بودند علاج این مشکل کجاست. نکتهای که اصلاحطلبان با معلقبازی محیرالعقولی میخواهند هنوز آن را پنهان نگه دارند اما هر معترض آبانی به روشنی متوجه آن شده بود: حتی برای تحقق مطالبات تماما معیشتی، این جمهوری توان ارائه «نماینده»ای ندارد که بتواند مطالبات ما را محقق کند. پس مرگ جمهوریت را با فریاد «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» اعلام کردند.
بعد از آبان 98 دیگر در یک «جمهوری» زندگی نمیکنیم. بدیهیترین نتیجه مستقیم زندگی در یک «جمهوری» باید آن باشد که بتوانیم نمایندگانی پیدا کنیم که سرنوشت نان شبمان را به میل خودمان تعیین کنند. اما چشم باز کردیم و دیدیم به جای شهروندان یک جمهوری، رعایای اربابانی هستیم که نان را هم به مصلحت خودشان تقسیم میکنند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#N 064
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N -بعد از اعلام رد صلاحیتها، برخی از اصلاحطلبان اینطور وانمود کردند که تیغ شورای نگهبان این بار از همیشه تیزتر بوده و «جمهوریت» با این اوضاع قربانی میشود. صراحت لهجه فائزه هاشمی همین شیوه نگاه را در یک جمله خلاصه میکند: «دوران جمهوری اسلامی تمام شده، و دوران حکومت اسلامی شروع میشود.»
در مقابل کسانی که تلاش میکنند از «پایان جمهوریت» هم بهانه جدیدی بتراشند برای ادامه بازی قدرتطلبی، من معتقدم جمهوریت نظام پیش از این پایان یافته بود. اگر بخواهم برایش زمان مشخصی پیدا کنم، بیشک آن لحظه را در آبان ۹۸ خواهم یافت.
پیش از آبان ۹۸ هم خونهای زیادی به زمین ریخته شده که قطعا کمرنگتر از خون شهدای آبان نبوده گرچه شاید هیچکدام از ما هیچگاه در «جمهوری»ای نزیسته باشیم که چنین بیپروا خون بریزد. اما جنایات آبان پرده جدیدی از چهره حاکمیت ایران برداشت:
تا پیش از آن عمده جریانهای اصولگرا و اصلاحطلب وانمود میکردند که مشکلات کشور همه ناشی از «حکمرانی» ناکارآمد است. در واقع هر بار که یکی از این جریانها به قدرت میرسید، جبهه مقابل بسیج میشد که ناکارآمدی و مشکلات را به گردن ندانمکاریها و مدیریت غیرتخصصی جناح رقیب بیندازد. کسی زیر بار مشکلات عمیق ساختاری جمهوری اسلامی نمیرفت و تعمدا بزرگترین تضادهای حکومتی نادیده گرفته میشد.
در آبان ۹۸ «جمهوری اسلامی» به ناگاه با نتیجه سالها تبلیغات خود روبرو شد. مردمی به خیابان آمده بودند که طبق روایت حکومتی دقیقا از همین «حکمرانی بد» به تنگ آمده بود. یعنی مشکلات معیشتی داشتند و جرقه اعتراضشان گرانی ناگهانی قیمت بنزین بود. عوارض و نارضایتیهایی که حتی آقای رئیسی هم بر آن صحه میگذارد. یعنی بدیهیترین مصداق «حکمرانی بد» کف خیابان بود.
اگر چنان روایتی درست بود، یکی از جناحهای سیاسی کشور باید ازین فرصت طلایی حداکثر استفاده را میکرد، سوار بر اعتراضات مردمی میشد و با موج بپاخاسته از کف خیابان تکلیف رقیب را یکسره میکرد. دقت کنیم اتفاقا میتوان مدعی شد که ترکیب جمعیتی هم پتانسیل چنین مصادرهای را داشت. جمعیت معترض رهبری ایدئولوژیک خاصی نداشت و مطالبات غیرمجاز هم نداشت. نه خواستار آزادی زندانیان سیاسی بود، نه میخواست کشف حجاب کند!
اما همین اعتراضهایی که طبق اصول حکومتی باید در چهارچوب مطالبات معقول طبقهبندی میشد به زودی به خونینترین اعتراض تاریخ جمهوری اسلامی بدل شد. مردمی که به خیابان آمده بودند خیلی زودتر از آن که کسی بتواند ازیشان سواری بگیرد، تکلیف جناحهای سیاسی را روشن کردند. مدعیان زنده بودن «جمهوری» باید پاسخ این سوال ساده را بدهند که چگونه مطالبات معیشتی و نارضایتی از قیمت بنزین به سردادن یکی از براندازانهترین شعارهای اعتراضات جمهوری اسلامی انجامیده است؟
پاسخ این سوال از نظر من ساده است. مردمی که به خیابان آمدند، خودشان میتوانستند دودوتا چهارتای لازم برای تحقق نیازهای معیشتیشان را بکنند. همانطور که از باقی شعارها هم معلوم بود، معترضین به خوبی میدانستند گرانی قیمت بنزین نتیجه نابخردی یک حکمران بد نبوده بلکه سر تا پای حاکمیت در این تصمیم و شرایطی که منجر به آن شده است مقصر است.
همه متوجه بودند چرا قیمت بنزین گران شده یا تحریمها چه تأثیری بر شرایطشان دارد. خودشان از همه جلوتر بودند در این که دلایل واقعی تحریم چیست و چرا حاکمان نمیخواهند تحریمها را رفع کنند. همه میفهمیدند همان کسی که مسلسل را به سوی آنها نشانه گرفته مستقیما مقصر گرانشدن قیمت بنزینیست که فردا باید با آن مسافرکشی کنند.
به علاوه، معترضین خیلی راحت درک کرده بودند علاج این مشکل کجاست. نکتهای که اصلاحطلبان با معلقبازی محیرالعقولی میخواهند هنوز آن را پنهان نگه دارند اما هر معترض آبانی به روشنی متوجه آن شده بود: حتی برای تحقق مطالبات تماما معیشتی، این جمهوری توان ارائه «نماینده»ای ندارد که بتواند مطالبات ما را محقق کند. پس مرگ جمهوریت را با فریاد «اصلاحطلب اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» اعلام کردند.
بعد از آبان 98 دیگر در یک «جمهوری» زندگی نمیکنیم. بدیهیترین نتیجه مستقیم زندگی در یک «جمهوری» باید آن باشد که بتوانیم نمایندگانی پیدا کنیم که سرنوشت نان شبمان را به میل خودمان تعیین کنند. اما چشم باز کردیم و دیدیم به جای شهروندان یک جمهوری، رعایای اربابانی هستیم که نان را هم به مصلحت خودشان تقسیم میکنند.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegram
مجمع دیوانگان
«جمهوریت» نظام کی به پایان رسید؟
#N 064
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
کارتون بالا اثر «مانا نیستانی» است.
.
#N 064
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
کارتون بالا اثر «مانا نیستانی» است.
.
چه کسانی «تابوت» جمهوریت را آماده میکردند؟
#N 065
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
کارتون بالا اثر «مانا نیستانی» است.
.
#N 065
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
کارتون بالا اثر «مانا نیستانی» است.
.
چه کسانی «تابوت» جمهوریت را آماده میکردند؟
#N 065
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N - روز بعد از انتخابات است و نتایج حاصل شده بینیاز از توضیح. انتخابات ایران بیش از هر زمانی به متحد استراتژیکاش (سوریه) شبیه شده است و حالا بزرگترین رقیب نامزد حکومتی آرای باطله است! در یادداشت پیشین (جمهوریت نظام کی به پایان رسید؟) نوشتم که میتوان آبان ۹۸ را نقطه مرگ جمهوریت نظام دانست. حالا که آب پاکی روی دست خیلیها ریخته شده میخواهم نشان دهم چگونه اصلاحطلبانی که تا دیروز جمهوریت را بهانه بازی سهمخواهی کرده بودند در این سالها مشغول آمادهسازی تابوت آن بودهاند.
با اینکه پس از آبان ۹۸ دیگر نمیتوان مدعی شد در یک جمهوری زندگی میکنیم، مرگ جمهوریت ایستگاه آخر مسیری است که سالها پیش از این شروع شده است. در این مدت ضرباتی کاری به جمهوریت نظام وارد شده اما اصلاحطلبان به جای مقاومت در مقابل این ضربات یا تلاش برای التیام این زخمها، تمام توان هدف خود را صرفا بر باقیماندن سر سفره انقلاب متمرکز کردند. اینان از یاد بردند که یک طرف معادله سهمخواهی از قدرت، پشتوانهای اجتماعی قرار دارد که باید دستکم بخشی از مطالباتش محقق شود. یعنی به جای طراحی مانورهای موهومی چون «زیر میز زدن»، باید بر روی تحقق سر سوزنی از مطالبات عمومی تمرکز کرد اما استراتژی بقای اصلاحطلبان، به صورت مبنایی توان و امکان تحقق چنین مطالباتی را از بین برده بود. برخی از محورهای این تعلل عمدی در مقابل روند دفن جمهوریت را میتوان بدین صورت مرور کرد:
۱- تضعیف نهاد نمایندگی: حتما حکایت پختن قورباغه را شنیدهاید. اگر آن را در آب جوش بیندازند بلافاصله بیرون میپرد، اما اگر در آب سرد انداخته و آب را کمکم گرم کنید قورباغه بینوا پخته میشود. سالها کرنش اصلاحطلبی در مقابل شورای نگهبان وضعیت مشابه همین نابودی گام به گام را رقم زد. برخی دستاوردهای اصلاحطلبان از صندلی نمایندگی چنین بود: تکلیف سیاست خارجی را به میدان سپردند. تصویب هفتاد درصد بودجه را به خارج از دولت و مجلس واگذار کردند. در برگزاری امور فرهنگی قافیه را به امامان جمعه باختند. از پس نامگذاری یک خیابان برنیامدند و در کنار جنایتکاران به توجیه کشتار معترضین و شلیک به هواپیمای مسافربری پرداختند.
۲- تقویت نهادهای غیرنیابتی: یکی از تکراریترین حربههای حاکمیت برای دور زدن نهادهای انتخابی، ایجاد مراکز تصمیمگیری غیرنیابتی جدید و تقویت نقش آنان است. بخشهایی از این حکمرانی غیرنیابتی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت از سالها پیش از ظهور اصلاحطلبی به عنوان یک جریان وجود داشتهاند؛ اما در طول این سالها، نقش و تعداد و اندازه این نهادها هر روز بیشتر شده است.
تغییر تفسیر اصل ۴۴ قانون اساسی منجر به پدید آمدن غولهای بزرگی چون ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید و... شد که به احدی پاسخگو نیستند. همین چند سال پیش، رهبری یک شبه نهاد غیر نیابتی جدیدی، شورای عالی فضای مجازی، برای نظارت و سانسور اینترنت اختراع کرد. مسئول آخرین افتضاح تصمیمگیری جمهوری اسلامی در آبان ۹۸ هم نهاد غیرنیابتی دیگری به نام شورای عالی اقتصادی بود که آن هم به تدبیر رهبری و خارج از دسترس و نظارت نمایندههای مردم تشکیل شد و تصمیمگیری میکند.
۳- عادیسازی روندهای غیرنیابتی: شاید بهترین مثال این مورد، دفاع اصلاحات از برجام پس از خلف وعده ترامپ باشد. در مقابل حمله اصولگرایان به برجامی شکست خورده، هسته مرکزی دفاع اصلاحات از این قرارداد نه دفاع از مذاکره مجدد با ترامپ برای جلوگیری از هزینه بیشتر و نه حتی دفاع از ضرورت دیپلماسی به عنوان یک روند اصلاحطلبانه بود. بلکه برجام را تصمیم نظام و شخص رهبری میدانستند و نشانهاش را هم تصویب بیست دقیقهای در مجلس و شروع مخفی مذاکرات پیش از ریاستجمهوری روحانی معرفی میکردند.
بدین ترتیب اصلاحات با شلیک به پای خود نشان داد که در برآوردن مطالبهای که ادعایش را داشت هم هیچ نقشی نداشته. بدتر، با چنین دفاعی از روندی غیر شفاف و غیرنیابتی بعدا نمیتواند از همان منظر معترض «میدان» باشد که چرا مزاحم کار دستگاه «دیپلماسی» میشود. این تنها یکی از نمونههای اخیر همان روندی است که از تقاضای حکم حکومتی برای تأیید صلاحیت مصطفی معین در انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ شروع شد. تن دادن به چنین روندی و ادامه بازی در این شرایط به جای پیشرفت گام به گام برای رسیدن به مطالبات، به پسرفت دائمی در بنیادهای جمهوری و دموکراسی رسیدهایم.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
#N 065
امیرعلی نصرالهزاده @AmirA_N - روز بعد از انتخابات است و نتایج حاصل شده بینیاز از توضیح. انتخابات ایران بیش از هر زمانی به متحد استراتژیکاش (سوریه) شبیه شده است و حالا بزرگترین رقیب نامزد حکومتی آرای باطله است! در یادداشت پیشین (جمهوریت نظام کی به پایان رسید؟) نوشتم که میتوان آبان ۹۸ را نقطه مرگ جمهوریت نظام دانست. حالا که آب پاکی روی دست خیلیها ریخته شده میخواهم نشان دهم چگونه اصلاحطلبانی که تا دیروز جمهوریت را بهانه بازی سهمخواهی کرده بودند در این سالها مشغول آمادهسازی تابوت آن بودهاند.
با اینکه پس از آبان ۹۸ دیگر نمیتوان مدعی شد در یک جمهوری زندگی میکنیم، مرگ جمهوریت ایستگاه آخر مسیری است که سالها پیش از این شروع شده است. در این مدت ضرباتی کاری به جمهوریت نظام وارد شده اما اصلاحطلبان به جای مقاومت در مقابل این ضربات یا تلاش برای التیام این زخمها، تمام توان هدف خود را صرفا بر باقیماندن سر سفره انقلاب متمرکز کردند. اینان از یاد بردند که یک طرف معادله سهمخواهی از قدرت، پشتوانهای اجتماعی قرار دارد که باید دستکم بخشی از مطالباتش محقق شود. یعنی به جای طراحی مانورهای موهومی چون «زیر میز زدن»، باید بر روی تحقق سر سوزنی از مطالبات عمومی تمرکز کرد اما استراتژی بقای اصلاحطلبان، به صورت مبنایی توان و امکان تحقق چنین مطالباتی را از بین برده بود. برخی از محورهای این تعلل عمدی در مقابل روند دفن جمهوریت را میتوان بدین صورت مرور کرد:
۱- تضعیف نهاد نمایندگی: حتما حکایت پختن قورباغه را شنیدهاید. اگر آن را در آب جوش بیندازند بلافاصله بیرون میپرد، اما اگر در آب سرد انداخته و آب را کمکم گرم کنید قورباغه بینوا پخته میشود. سالها کرنش اصلاحطلبی در مقابل شورای نگهبان وضعیت مشابه همین نابودی گام به گام را رقم زد. برخی دستاوردهای اصلاحطلبان از صندلی نمایندگی چنین بود: تکلیف سیاست خارجی را به میدان سپردند. تصویب هفتاد درصد بودجه را به خارج از دولت و مجلس واگذار کردند. در برگزاری امور فرهنگی قافیه را به امامان جمعه باختند. از پس نامگذاری یک خیابان برنیامدند و در کنار جنایتکاران به توجیه کشتار معترضین و شلیک به هواپیمای مسافربری پرداختند.
۲- تقویت نهادهای غیرنیابتی: یکی از تکراریترین حربههای حاکمیت برای دور زدن نهادهای انتخابی، ایجاد مراکز تصمیمگیری غیرنیابتی جدید و تقویت نقش آنان است. بخشهایی از این حکمرانی غیرنیابتی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت از سالها پیش از ظهور اصلاحطلبی به عنوان یک جریان وجود داشتهاند؛ اما در طول این سالها، نقش و تعداد و اندازه این نهادها هر روز بیشتر شده است.
تغییر تفسیر اصل ۴۴ قانون اساسی منجر به پدید آمدن غولهای بزرگی چون ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید و... شد که به احدی پاسخگو نیستند. همین چند سال پیش، رهبری یک شبه نهاد غیر نیابتی جدیدی، شورای عالی فضای مجازی، برای نظارت و سانسور اینترنت اختراع کرد. مسئول آخرین افتضاح تصمیمگیری جمهوری اسلامی در آبان ۹۸ هم نهاد غیرنیابتی دیگری به نام شورای عالی اقتصادی بود که آن هم به تدبیر رهبری و خارج از دسترس و نظارت نمایندههای مردم تشکیل شد و تصمیمگیری میکند.
۳- عادیسازی روندهای غیرنیابتی: شاید بهترین مثال این مورد، دفاع اصلاحات از برجام پس از خلف وعده ترامپ باشد. در مقابل حمله اصولگرایان به برجامی شکست خورده، هسته مرکزی دفاع اصلاحات از این قرارداد نه دفاع از مذاکره مجدد با ترامپ برای جلوگیری از هزینه بیشتر و نه حتی دفاع از ضرورت دیپلماسی به عنوان یک روند اصلاحطلبانه بود. بلکه برجام را تصمیم نظام و شخص رهبری میدانستند و نشانهاش را هم تصویب بیست دقیقهای در مجلس و شروع مخفی مذاکرات پیش از ریاستجمهوری روحانی معرفی میکردند.
بدین ترتیب اصلاحات با شلیک به پای خود نشان داد که در برآوردن مطالبهای که ادعایش را داشت هم هیچ نقشی نداشته. بدتر، با چنین دفاعی از روندی غیر شفاف و غیرنیابتی بعدا نمیتواند از همان منظر معترض «میدان» باشد که چرا مزاحم کار دستگاه «دیپلماسی» میشود. این تنها یکی از نمونههای اخیر همان روندی است که از تقاضای حکم حکومتی برای تأیید صلاحیت مصطفی معین در انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ شروع شد. تن دادن به چنین روندی و ادامه بازی در این شرایط به جای پیشرفت گام به گام برای رسیدن به مطالبات، به پسرفت دائمی در بنیادهای جمهوری و دموکراسی رسیدهایم.
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
.
Telegram
مجمع دیوانگان
چه کسانی «تابوت» جمهوریت را آماده میکردند؟
#N 065
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
کارتون بالا اثر «مانا نیستانی» است.
.
#N 065
کانال «مجمع دیوانگان»
@DivaneSara
اینستاگرام «مجمع دیوانگان»
کارتون بالا اثر «مانا نیستانی» است.
.