Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
🍂 حرفِ مسمار شد و باز نَفَس بند آمد!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
وقتی که زلزالِ ملعونیّت، استُنِ حنّانۀ هستی، و بلکه هستیِ هستیآفرین را خم کند؛ از قدمها و قلمها، جز پریشان رفتن و پریشان گفتن، انتظار دیگری نیست.
و این #پریشانی، پَرّی از شأن آن پَریشأنِ حیرانی، حضرتِ حورایِ انسیه و الانسیة الحوراء، فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.
شرح کلماتی که خواهید خواند، حاضر است، ولی شرحۀ دل در این مصیبت، مانع از مشروحگفتن. پس به پریشانگوئی و ایجازِ این شکسته، جابرانه و کریمانه نظر نمائید ...
─═༅࿇༅✿❀✿༅࿇༅═─
تمام آنچه که منتسَب به حضراتِ سرّ الله -یعنی ائمه اطهار ع- است، از باطن تا ظاهر، خودِ سرّ الله است. پس؛ تمثیل، تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و امثالهم نیست، بلکه خودِ حقیقت است که یا به تنزیل ظهور یافته، یا به خودیِ خود، ظاهر است.
🔳 شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، شهادتِ #اطلاق است، که همان شهادتِ #بینونت_صفتی است، بدین معنا که این شهادت؛ در بینِ حقیقیِ «کوچهی تشتّت و کثرت»، وَ «بیتِ جمع و وحدت» میباشد.
(#بینونة_عزلة؛ بینونتِ مرسوم است - #بینونة_صفة؛ بینِ حقیقی است که طرفینِ حدّی ندارد)
🔳 به میخِ گداختهی #آه ِ #جلالت، بین دیوارِ «تعیّن و جمال»، وَ دربِ «لاتعیّن و جلال»،
🔳 به شعلهی نارِ #کثرت و #بغض، از بیرون از بیت (یعنی #کوچه_تشتت)، وَ نار #وحدت و #حبّ از داخلِ بیت،
🔳 در مکانت #اطلاق، که نه به حدّ خلوتِ بیت، مختفی است و نه به حدّ جلوَتِ کوچه، منجلی است.
🔳 بلکه؛ در مکانت جامعیّتِ «جامعُالشتّات» بودنِ #اطلاق،
جسارت به عین شخصیِ #شهادت صورت میگیرد و بلکه؛ #وجود دارد (و بلکه نفسیّتِ #وجود است).
دائماً این جسارت و شهادت، به نفْسِ شهامت و رشادتِ فاطمیّت و اطلاق - یعنی حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها -، برقرار است، و آن که (یعنی «#عمر» ملعون) کوچهای است (یعنی؛ اهل کوچۀ تشتّت است) و بلکه؛ نفْسِ کوچۀ تشتّت است (بلکه؛ تشدیدِ تشتّت است)، و «#عامرانه» و #عامدانه، مصدرِ ویرانیِ این #ویرانه است، به مجالِ #اطلاق - بدین معنا که؛ تا نقطهی جامعیّتِ تشتّت کوچه و تجمّعِ بیت، یعنی؛ پشت درب، تشریف میآورند و مجال میدهند - احراقِ باب میکند.
🔳 #باب - که در حقیقت به معنای #نهایت و #غایت است-؛ خودیّت و تمامیّتِ «بیتُالله»، و بلکه؛ خودیّت و تمامیّتِ «الله»(جلّ جلاله) است.
و سوزاندنِ آن، نه تنها سوزاندنِ بیتُالله، بلکه؛ سوزاندنِ «تمامیّتِ بیتُالله»، و بلکه؛ سوزاندنِ «الله»جلّ جلاله است.
و دربانِ باب؛ موجِدِ باب است (موجِد باب الله، موجِدِ بابِ «بیت الله»، و ...) و اوست که تمامیّت اطلاقی را، تمامیّت است.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها - که خودِ اطلاق هستند و تمامیّتِ اطلاقی را تمامیّت میباشند -؛ دربانِ موجِد «بابُالله، بابِ بیتُالله، و [بلکه] الله» میباشند که به هر بیانِ بی بیان، شهید بشوند؛ در نقطهی #باب، و بلکه بابیّتِ باب، #شهیده هستند.
🔥 دوّمی ملعون، نه تنها آثار، نه تنها افعال، نه تنها صفات، نه تنها ذات مطلقِ خداوند، بلکه ذاتیّت ذات و تمامیّت اطلاق را به لگدِ عداوت و کینه، و دشنۀ #مسمار، و فشارِ درب و دیوار، به شهادت رسانید. که نه تنها در یک #دم، بلکه #دمادم حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را شهید میسازد و در اصل، آن ملعون، چیزی نیست جز قاتلِ فاطمیّت و اطلاق و عصمت و جلالَت، یعنی شخصِ شخیصِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
🔥اللهم العنهما في مکنون السرّ و ظاهر العلانیة...
◆◈◆◈◆رشحهای از شرح!◆◈◆◈◆
تمام اشارات فوق، بابی است از سخنهای معرفتی، و دردهایِ این مصیبت ولی در روزِ شهادت، مجالِ شرحِ مفصل نیست.
فقط اشارهای از #نار ، و #مسمار را بخوانید تا چیزی از ملعونیّتِ ابابکر و عمر ملعون روشن گردد و لعنی از سرائر دل داشته باشید:
نار؛ خودِ «شعله کشیدن» و نفسِ شدّت است.
نارِ وحدت؛ همان آتش حبّ است که «حبّ الله نارٌ ».
نارِ کثرت؛ همان آتش بغض است.
🔲
🍂 حرفِ مسمار شد و باز نَفَس بند آمد!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
وقتی که زلزالِ ملعونیّت، استُنِ حنّانۀ هستی، و بلکه هستیِ هستیآفرین را خم کند؛ از قدمها و قلمها، جز پریشان رفتن و پریشان گفتن، انتظار دیگری نیست.
و این #پریشانی، پَرّی از شأن آن پَریشأنِ حیرانی، حضرتِ حورایِ انسیه و الانسیة الحوراء، فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.
شرح کلماتی که خواهید خواند، حاضر است، ولی شرحۀ دل در این مصیبت، مانع از مشروحگفتن. پس به پریشانگوئی و ایجازِ این شکسته، جابرانه و کریمانه نظر نمائید ...
─═༅࿇༅✿❀✿༅࿇༅═─
تمام آنچه که منتسَب به حضراتِ سرّ الله -یعنی ائمه اطهار ع- است، از باطن تا ظاهر، خودِ سرّ الله است. پس؛ تمثیل، تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و امثالهم نیست، بلکه خودِ حقیقت است که یا به تنزیل ظهور یافته، یا به خودیِ خود، ظاهر است.
🔳 شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، شهادتِ #اطلاق است، که همان شهادتِ #بینونت_صفتی است، بدین معنا که این شهادت؛ در بینِ حقیقیِ «کوچهی تشتّت و کثرت»، وَ «بیتِ جمع و وحدت» میباشد.
(#بینونة_عزلة؛ بینونتِ مرسوم است - #بینونة_صفة؛ بینِ حقیقی است که طرفینِ حدّی ندارد)
🔳 به میخِ گداختهی #آه ِ #جلالت، بین دیوارِ «تعیّن و جمال»، وَ دربِ «لاتعیّن و جلال»،
🔳 به شعلهی نارِ #کثرت و #بغض، از بیرون از بیت (یعنی #کوچه_تشتت)، وَ نار #وحدت و #حبّ از داخلِ بیت،
🔳 در مکانت #اطلاق، که نه به حدّ خلوتِ بیت، مختفی است و نه به حدّ جلوَتِ کوچه، منجلی است.
🔳 بلکه؛ در مکانت جامعیّتِ «جامعُالشتّات» بودنِ #اطلاق،
جسارت به عین شخصیِ #شهادت صورت میگیرد و بلکه؛ #وجود دارد (و بلکه نفسیّتِ #وجود است).
دائماً این جسارت و شهادت، به نفْسِ شهامت و رشادتِ فاطمیّت و اطلاق - یعنی حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها -، برقرار است، و آن که (یعنی «#عمر» ملعون) کوچهای است (یعنی؛ اهل کوچۀ تشتّت است) و بلکه؛ نفْسِ کوچۀ تشتّت است (بلکه؛ تشدیدِ تشتّت است)، و «#عامرانه» و #عامدانه، مصدرِ ویرانیِ این #ویرانه است، به مجالِ #اطلاق - بدین معنا که؛ تا نقطهی جامعیّتِ تشتّت کوچه و تجمّعِ بیت، یعنی؛ پشت درب، تشریف میآورند و مجال میدهند - احراقِ باب میکند.
🔳 #باب - که در حقیقت به معنای #نهایت و #غایت است-؛ خودیّت و تمامیّتِ «بیتُالله»، و بلکه؛ خودیّت و تمامیّتِ «الله»(جلّ جلاله) است.
و سوزاندنِ آن، نه تنها سوزاندنِ بیتُالله، بلکه؛ سوزاندنِ «تمامیّتِ بیتُالله»، و بلکه؛ سوزاندنِ «الله»جلّ جلاله است.
و دربانِ باب؛ موجِدِ باب است (موجِد باب الله، موجِدِ بابِ «بیت الله»، و ...) و اوست که تمامیّت اطلاقی را، تمامیّت است.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها - که خودِ اطلاق هستند و تمامیّتِ اطلاقی را تمامیّت میباشند -؛ دربانِ موجِد «بابُالله، بابِ بیتُالله، و [بلکه] الله» میباشند که به هر بیانِ بی بیان، شهید بشوند؛ در نقطهی #باب، و بلکه بابیّتِ باب، #شهیده هستند.
🔥 دوّمی ملعون، نه تنها آثار، نه تنها افعال، نه تنها صفات، نه تنها ذات مطلقِ خداوند، بلکه ذاتیّت ذات و تمامیّت اطلاق را به لگدِ عداوت و کینه، و دشنۀ #مسمار، و فشارِ درب و دیوار، به شهادت رسانید. که نه تنها در یک #دم، بلکه #دمادم حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را شهید میسازد و در اصل، آن ملعون، چیزی نیست جز قاتلِ فاطمیّت و اطلاق و عصمت و جلالَت، یعنی شخصِ شخیصِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
🔥اللهم العنهما في مکنون السرّ و ظاهر العلانیة...
◆◈◆◈◆رشحهای از شرح!◆◈◆◈◆
تمام اشارات فوق، بابی است از سخنهای معرفتی، و دردهایِ این مصیبت ولی در روزِ شهادت، مجالِ شرحِ مفصل نیست.
فقط اشارهای از #نار ، و #مسمار را بخوانید تا چیزی از ملعونیّتِ ابابکر و عمر ملعون روشن گردد و لعنی از سرائر دل داشته باشید:
نار؛ خودِ «شعله کشیدن» و نفسِ شدّت است.
نارِ وحدت؛ همان آتش حبّ است که «حبّ الله نارٌ ».
نارِ کثرت؛ همان آتش بغض است.
🔲
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔳
☑️ به دل، این تلخیص را بخوانید:
الله = لا هو الا هو = مستجمع جمیع صفات جلال و جمال
حبّ الله = حبّ "لا هو الا هو"
اگر در عالم حدّ، حبّ الله را نظر کنیم؛
#الله هست و حبّ به او، بعد از اوست.
امّا از منظر عالم نور و بالنورانیّة؛
حبّ الله، اَللهیّتِ #الله و شدّتِ #الله است.
هر تعیّنی؛ بغض است .
#آتش بغض = #ماندن به حدّ و تعیّن است.
نقطه جمعیۀ نارِ نور (نار حبّ) و نارِ نار (نارِ بغض)؛ آن است که نه به حدّ خلوَتِ حبّ متوقف است و نه به حدّ جلوَتِ بغض. بلکه جامع است و همان #اطلاق میباشد.
امّا ابابکر و عمر ملعون، نه در حدّ جلوَت بغض، بلکه به نفسِ اطلاق، جسارتِ به اطلاق #هستند (دقت شودکه؛ #هستند و نه اینکه صرفاً و تنها در فعل، #جسارت_میکنند).
به نفْسِ جسارت و ضربۀ عمر ملعون، #مسمار آن نفسِ جسارت، قتّالۀ حضرتِ اطلاق(س) شد و #آه حضرت(س)، تمامِ "هو"ی غیب الغیوب را منصۀ مظلومیّت، نمایان ساخت.
تمامِ "#هو"ی غیب، در "#آه "ِ شهود، متجلّی است.
"#آه" همان "#هو"ست، که؛ در تأویلِ «هو»، میفرمایند(ع)؛ ◾️«الهاء تثبیت للثابت ، و الواو اشارة إلی الغائب عن درک الحواس»◾️ یعنی هاء؛ جمال است و، واو؛ جلال حقّ.
واوِ جلال وقتی در ابتدا قرار گرفت و سوزاند و سوزاند و سوزاند و بیچارهات کرد و قلب به الف شد؛ محصولش فغانی شد به اسم و داغِ «#آه» .
در تحلیل؛
"هو" قوسِ صعود است و "آه" قوسِ نزول.
"هو"ی قوسِ صعود، وقتی عروج کرد، به "آه" قوسِ نزول رجعت میکند که؛
#آه در تحلیل؛ «آ» و «ه» میباشد.
«آ»ی تیزی (مدّ محکمی - مستحکمی - جمال)، و «ه»ی محکمی (جلال).
«#آه»؛ اسم خداست منتها نه از ریشهٔ «سموّ»ِ اسم (سموّ؛ به معنایِ علَم و نشان)، بلکه از ریشهٔ «وسم»ِ اسم (به معنای داغ، و علامت گذاشتن) که #داغ_مطلق است.
«آه» از سویدای دل میآید. از آن نقطه که «#هوا» رفته و جز بیقراریِ «#هو» نماند. از آن مکانت که بیچارهاش شدی. از آن #دربدری (#باب و بابیّت باب)، از سوختن و خاکستر شدن، دودِ خاکسترش بلند میشود، و میشود «#آه» ...
«#آه» ؛ داغ مسمّاست. «آه» داغِ «هو»ست.
#مسمار (میخ) یک #محکمی دارد و یک مدِّ محکمی (که #مستحکمی است).
محکمی آن؛ آن نقطهای است که ضربه به آن میزنند.
و مدّ محکمی آن؛ تیزی کشیدگیِ آن است.
محکمی؛ پنهان است.
مستحکمی (مدّ محکمی)؛ آشکار است.
آه ...😭
ناخودآگاه شود نالۀ ما «وا اُمّاه»
تا که مسمار ببینیم به روی درها
حرف #مسمار شد و باز نفس بند آمد
باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها
دشمنِ اطلاق (عمر ملعون)، #آه را به #مسمار به شهادت میرساند.
#مسمار؛ اسم آلتِ از #سمر است.
و "سَمَر" در عربی به معنایِ این است که؛ درب را با #مسمار بست.
(آه 😭- بمیرم )
#سامری از ریشهی #سمر است.
#سامری امّت ؛ عمر ملعون است که نه اینکه صرفاً #مسمار است، بلکه #مسمار را مسمار است. نه اینکه فقط باب را به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ اطلاق و فاطمیّت -یعنی حضرت فاطمه س- بست، بلکه خودِ «بستنِ باب به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ فاطمیّت و اطلاق» است.
إن شاء الله؛ از سرائرِ وجود، و دَم به دَم، لاعنِ ابابکر و عمر ملعون و تابعینشان باشید.
🔥اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار، لا تعدّ و لا تحصی
#مسمار_عداوت
#موجد_باب_بیتالله
#موجد_باب_الله
#موجد_واجب
#آه
🏴 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
🏴🆔 @ehsannil
┅─┅─═✾◼️🔲◼️✾═─┅─┅
☑️ به دل، این تلخیص را بخوانید:
الله = لا هو الا هو = مستجمع جمیع صفات جلال و جمال
حبّ الله = حبّ "لا هو الا هو"
اگر در عالم حدّ، حبّ الله را نظر کنیم؛
#الله هست و حبّ به او، بعد از اوست.
امّا از منظر عالم نور و بالنورانیّة؛
حبّ الله، اَللهیّتِ #الله و شدّتِ #الله است.
هر تعیّنی؛ بغض است .
#آتش بغض = #ماندن به حدّ و تعیّن است.
نقطه جمعیۀ نارِ نور (نار حبّ) و نارِ نار (نارِ بغض)؛ آن است که نه به حدّ خلوَتِ حبّ متوقف است و نه به حدّ جلوَتِ بغض. بلکه جامع است و همان #اطلاق میباشد.
امّا ابابکر و عمر ملعون، نه در حدّ جلوَت بغض، بلکه به نفسِ اطلاق، جسارتِ به اطلاق #هستند (دقت شودکه؛ #هستند و نه اینکه صرفاً و تنها در فعل، #جسارت_میکنند).
به نفْسِ جسارت و ضربۀ عمر ملعون، #مسمار آن نفسِ جسارت، قتّالۀ حضرتِ اطلاق(س) شد و #آه حضرت(س)، تمامِ "هو"ی غیب الغیوب را منصۀ مظلومیّت، نمایان ساخت.
تمامِ "#هو"ی غیب، در "#آه "ِ شهود، متجلّی است.
"#آه" همان "#هو"ست، که؛ در تأویلِ «هو»، میفرمایند(ع)؛ ◾️«الهاء تثبیت للثابت ، و الواو اشارة إلی الغائب عن درک الحواس»◾️ یعنی هاء؛ جمال است و، واو؛ جلال حقّ.
واوِ جلال وقتی در ابتدا قرار گرفت و سوزاند و سوزاند و سوزاند و بیچارهات کرد و قلب به الف شد؛ محصولش فغانی شد به اسم و داغِ «#آه» .
در تحلیل؛
"هو" قوسِ صعود است و "آه" قوسِ نزول.
"هو"ی قوسِ صعود، وقتی عروج کرد، به "آه" قوسِ نزول رجعت میکند که؛
#آه در تحلیل؛ «آ» و «ه» میباشد.
«آ»ی تیزی (مدّ محکمی - مستحکمی - جمال)، و «ه»ی محکمی (جلال).
«#آه»؛ اسم خداست منتها نه از ریشهٔ «سموّ»ِ اسم (سموّ؛ به معنایِ علَم و نشان)، بلکه از ریشهٔ «وسم»ِ اسم (به معنای داغ، و علامت گذاشتن) که #داغ_مطلق است.
«آه» از سویدای دل میآید. از آن نقطه که «#هوا» رفته و جز بیقراریِ «#هو» نماند. از آن مکانت که بیچارهاش شدی. از آن #دربدری (#باب و بابیّت باب)، از سوختن و خاکستر شدن، دودِ خاکسترش بلند میشود، و میشود «#آه» ...
«#آه» ؛ داغ مسمّاست. «آه» داغِ «هو»ست.
#مسمار (میخ) یک #محکمی دارد و یک مدِّ محکمی (که #مستحکمی است).
محکمی آن؛ آن نقطهای است که ضربه به آن میزنند.
و مدّ محکمی آن؛ تیزی کشیدگیِ آن است.
محکمی؛ پنهان است.
مستحکمی (مدّ محکمی)؛ آشکار است.
آه ...😭
ناخودآگاه شود نالۀ ما «وا اُمّاه»
تا که مسمار ببینیم به روی درها
حرف #مسمار شد و باز نفس بند آمد
باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها
دشمنِ اطلاق (عمر ملعون)، #آه را به #مسمار به شهادت میرساند.
#مسمار؛ اسم آلتِ از #سمر است.
و "سَمَر" در عربی به معنایِ این است که؛ درب را با #مسمار بست.
(آه 😭- بمیرم )
#سامری از ریشهی #سمر است.
#سامری امّت ؛ عمر ملعون است که نه اینکه صرفاً #مسمار است، بلکه #مسمار را مسمار است. نه اینکه فقط باب را به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ اطلاق و فاطمیّت -یعنی حضرت فاطمه س- بست، بلکه خودِ «بستنِ باب به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ فاطمیّت و اطلاق» است.
إن شاء الله؛ از سرائرِ وجود، و دَم به دَم، لاعنِ ابابکر و عمر ملعون و تابعینشان باشید.
🔥اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار، لا تعدّ و لا تحصی
#مسمار_عداوت
#موجد_باب_بیتالله
#موجد_باب_الله
#موجد_واجب
#آه
🏴 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
🏴🆔 @ehsannil
┅─┅─═✾◼️🔲◼️✾═─┅─┅
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
🍂 حرفِ مسمار شد و باز نَفَس بند آمد!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
وقتی که زلزالِ ملعونیّت، استُنِ حنّانۀ هستی، و بلکه هستیِّ هستیآفرین را خَم کند؛ از قدمها و قلمها، جز پریشان رفتن و پریشان گفتن، انتظار دیگری نیست.
و این #پریشانی، پَرّی از شأن آن پَریشأنِ حیرانی، حضرتِ حورایِ انسیه و الانسیة الحوراء، فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.
شرح کلماتی که خواهید خواند، حاضر است، ولی شرحۀ دل در این مصیبت، مانع از مشروحگفتن. پس به پریشانگوئی و ایجازِ این شکسته، جابرانه و کریمانه نظر نمائید ...
─═༅࿇༅✿❀✿༅࿇༅═─
تمام آنچه که منتسَب به حضراتِ سرّ الله -یعنی ائمه اطهار ع- است، از باطن تا ظاهر، خودِ سرّ الله است. پس؛ تمثیل، تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و امثالهم نیست، بلکه خودِ حقیقت است که یا به تنزیل ظهور یافته، یا به خودیِ خود، ظاهر است.
🔳 شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، شهادتِ #اطلاق است، که همان شهادتِ #بینونت_صفتی است، بدین معنا که این شهادت؛ در بینِ حقیقیِ «کوچهی تشتّت و کثرت»، وَ «بیتِ جمع و وحدت» میباشد.
(#بینونة_عزلة؛ بینونتِ مرسوم است - #بینونة_صفة؛ بینِ حقیقی است که طرفینِ حدّی ندارد)
🔳 به میخِ گداختهی #آه ِ #جلالت، بین دیوارِ «تعیّن و جمال»، وَ دربِ «لاتعیّن و جلال»،
🔳 به شعلهی نارِ #کثرت و #بغض، از بیرون از بیت (یعنی #کوچه_تشتت)، وَ نار #وحدت و #حبّ از داخلِ بیت،
🔳 در مکانت #اطلاق، که نه به حدّ خلوتِ بیت، مختفی است و نه به حدّ جلوَتِ کوچه، منجلی است.
🔳 بلکه؛ در مکانت جامعیّتِ «جامعُالشتّات» بودنِ #اطلاق،
جسارت به عین شخصیِ #شهادت صورت میگیرد و بلکه؛ #وجود دارد (و بلکه نفسیّتِ #وجود است).
دائماً این جسارت و شهادت، به نفْسِ شهامت و رشادتِ فاطمیّت و اطلاق - یعنی حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها -، برقرار است،
و آن که (یعنی «#عمر» ملعون) کوچهای است (یعنی؛ اهل کوچۀ تشتّت است) و بلکه؛ نفْسِ کوچۀ تشتّت است (بلکه؛ تشدیدِ تشتّت است)، و «#عامرانه» و #عامدانه، مصدرِ ویرانیِ این #ویرانه است، به مجالِ #اطلاق - بدین معنا که؛ تا نقطهی جامعیّتِ تشتّت کوچه و تجمّعِ بیت، یعنی؛ پشت درب، تشریف میآورند و مجال میدهند - احراقِ باب میکند.
🔳 #باب - که در حقیقت به معنای #نهایت و #غایت است-؛ خودیّت و تمامیّتِ «بیتُالله»، و بلکه؛ خودیّت و تمامیّتِ «الله»(جلّ جلاله) است.
و سوزاندنِ آن، نه تنها سوزاندنِ بیتُالله، بلکه؛ سوزاندنِ «تمامیّتِ بیتُالله»، و بلکه؛ سوزاندنِ «الله»جلّ جلاله است.
و دربانِ باب؛ موجِدِ باب است (موجِد باب الله، موجِدِ بابِ «بیت الله»، و ...) و اوست که تمامیّت اطلاقی را، تمامیّت است.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها - که خودِ اطلاق هستند و تمامیّتِ اطلاقی را تمامیّت میباشند -؛ دربانِ موجِد «بابُالله، بابِ بیتُالله، و [بلکه] الله» میباشند که به هر بیانِ بی بیان، شهید بشوند؛ در نقطهی #باب، و بلکه بابیّتِ باب، #شهیده هستند.
🔥 دوّمی ملعون، نه تنها آثار، نه تنها افعال، نه تنها صفات، نه تنها ذات مطلقِ خداوند، بلکه ذاتیّت ذات و تمامیّت اطلاق را به لگدِ عداوت و کینه، و دشنۀ #مسمار، و فشارِ درب و دیوار، به شهادت رسانید.
که نه تنها در یک #دم، بلکه #دمادم حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را شهید میسازد و در اصل، آن ملعون، چیزی نیست جز قاتلِ فاطمیّت و اطلاق و عصمت و جلالَت، یعنی شخصِ شخیصِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
🔥اللهم العنهما في مکنون السرّ و ظاهر العلانیة...
◆◈◆◈◆رشحهای از شرح!◆◈◆◈◆
تمام اشارات فوق، بابی است از سخنهای معرفتی، و دردهایِ این مصیبت ولی در روزِ شهادت، مجالِ شرحِ مفصل نیست.
فقط اشارهای از #نار ، و #مسمار را بخوانید تا چیزی از ملعونیّتِ ابابکر و عمر ملعون روشن گردد و لعنی از سرائر دل داشته باشید:
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
🍂 حرفِ مسمار شد و باز نَفَس بند آمد!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
وقتی که زلزالِ ملعونیّت، استُنِ حنّانۀ هستی، و بلکه هستیِّ هستیآفرین را خَم کند؛ از قدمها و قلمها، جز پریشان رفتن و پریشان گفتن، انتظار دیگری نیست.
و این #پریشانی، پَرّی از شأن آن پَریشأنِ حیرانی، حضرتِ حورایِ انسیه و الانسیة الحوراء، فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.
شرح کلماتی که خواهید خواند، حاضر است، ولی شرحۀ دل در این مصیبت، مانع از مشروحگفتن. پس به پریشانگوئی و ایجازِ این شکسته، جابرانه و کریمانه نظر نمائید ...
─═༅࿇༅✿❀✿༅࿇༅═─
تمام آنچه که منتسَب به حضراتِ سرّ الله -یعنی ائمه اطهار ع- است، از باطن تا ظاهر، خودِ سرّ الله است. پس؛ تمثیل، تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و امثالهم نیست، بلکه خودِ حقیقت است که یا به تنزیل ظهور یافته، یا به خودیِ خود، ظاهر است.
🔳 شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، شهادتِ #اطلاق است، که همان شهادتِ #بینونت_صفتی است، بدین معنا که این شهادت؛ در بینِ حقیقیِ «کوچهی تشتّت و کثرت»، وَ «بیتِ جمع و وحدت» میباشد.
(#بینونة_عزلة؛ بینونتِ مرسوم است - #بینونة_صفة؛ بینِ حقیقی است که طرفینِ حدّی ندارد)
🔳 به میخِ گداختهی #آه ِ #جلالت، بین دیوارِ «تعیّن و جمال»، وَ دربِ «لاتعیّن و جلال»،
🔳 به شعلهی نارِ #کثرت و #بغض، از بیرون از بیت (یعنی #کوچه_تشتت)، وَ نار #وحدت و #حبّ از داخلِ بیت،
🔳 در مکانت #اطلاق، که نه به حدّ خلوتِ بیت، مختفی است و نه به حدّ جلوَتِ کوچه، منجلی است.
🔳 بلکه؛ در مکانت جامعیّتِ «جامعُالشتّات» بودنِ #اطلاق،
جسارت به عین شخصیِ #شهادت صورت میگیرد و بلکه؛ #وجود دارد (و بلکه نفسیّتِ #وجود است).
دائماً این جسارت و شهادت، به نفْسِ شهامت و رشادتِ فاطمیّت و اطلاق - یعنی حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها -، برقرار است،
و آن که (یعنی «#عمر» ملعون) کوچهای است (یعنی؛ اهل کوچۀ تشتّت است) و بلکه؛ نفْسِ کوچۀ تشتّت است (بلکه؛ تشدیدِ تشتّت است)، و «#عامرانه» و #عامدانه، مصدرِ ویرانیِ این #ویرانه است، به مجالِ #اطلاق - بدین معنا که؛ تا نقطهی جامعیّتِ تشتّت کوچه و تجمّعِ بیت، یعنی؛ پشت درب، تشریف میآورند و مجال میدهند - احراقِ باب میکند.
🔳 #باب - که در حقیقت به معنای #نهایت و #غایت است-؛ خودیّت و تمامیّتِ «بیتُالله»، و بلکه؛ خودیّت و تمامیّتِ «الله»(جلّ جلاله) است.
و سوزاندنِ آن، نه تنها سوزاندنِ بیتُالله، بلکه؛ سوزاندنِ «تمامیّتِ بیتُالله»، و بلکه؛ سوزاندنِ «الله»جلّ جلاله است.
و دربانِ باب؛ موجِدِ باب است (موجِد باب الله، موجِدِ بابِ «بیت الله»، و ...) و اوست که تمامیّت اطلاقی را، تمامیّت است.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها - که خودِ اطلاق هستند و تمامیّتِ اطلاقی را تمامیّت میباشند -؛ دربانِ موجِد «بابُالله، بابِ بیتُالله، و [بلکه] الله» میباشند که به هر بیانِ بی بیان، شهید بشوند؛ در نقطهی #باب، و بلکه بابیّتِ باب، #شهیده هستند.
🔥 دوّمی ملعون، نه تنها آثار، نه تنها افعال، نه تنها صفات، نه تنها ذات مطلقِ خداوند، بلکه ذاتیّت ذات و تمامیّت اطلاق را به لگدِ عداوت و کینه، و دشنۀ #مسمار، و فشارِ درب و دیوار، به شهادت رسانید.
که نه تنها در یک #دم، بلکه #دمادم حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را شهید میسازد و در اصل، آن ملعون، چیزی نیست جز قاتلِ فاطمیّت و اطلاق و عصمت و جلالَت، یعنی شخصِ شخیصِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
🔥اللهم العنهما في مکنون السرّ و ظاهر العلانیة...
◆◈◆◈◆رشحهای از شرح!◆◈◆◈◆
تمام اشارات فوق، بابی است از سخنهای معرفتی، و دردهایِ این مصیبت ولی در روزِ شهادت، مجالِ شرحِ مفصل نیست.
فقط اشارهای از #نار ، و #مسمار را بخوانید تا چیزی از ملعونیّتِ ابابکر و عمر ملعون روشن گردد و لعنی از سرائر دل داشته باشید:
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔳
نار؛ خودِ «شعله کشیدن» و نفسِ «شدّت» است.
نارِ وحدت؛ همان آتش و شدّتِ حبّ است که «حبّ الله نارٌ ».
نارِ کثرت؛ همان آتش و شدّتِ بغض است.
☑️ به دل، این تلخیص را بخوانید:
الله = لا هو الا هو = مستجمع جمیع صفات جلال و جمال
حبّ الله = حبّ "لا هو الا هو"
اگر در عالم حدّ، حبّ الله را نظر کنیم؛
#الله هست و حبّ به او، بعد از اوست.
امّا از منظر عالم نور و بالنورانیّة؛
حبّ الله، اَللهیّتِ #الله و شدّتِ #الله است.
هر تعیّنی؛ بغض است .
#آتش بغض = #ماندن به حدّ و تعیّن است.
نقطه جمعیۀ نارِ نور (نار حبّ) و نارِ نار (نارِ بغض)؛ آن است که نه به حدّ خلوَتِ حبّ متوقف است و نه به حدّ جلوَتِ بغض. بلکه جامع است و همان #اطلاق میباشد.
🔥 امّا ابابکر و عمر ملعون، نه در حدّ جلوَت بغض، بلکه به نفسِ اطلاق، جسارتِ به اطلاق #هستند (دقت شودکه؛ #هستند و نه اینکه صرفاً و تنها در فعل، #جسارت_میکنند).
به نفْسِ جسارت و ضربۀ عمر ملعون، #مسمار آن نفسِ جسارت، قتّالۀ حضرتِ اطلاق(س) شد و #آه حضرت(س)، تمامِ "هو"ی غیب الغیوب را منصۀ مظلومیّت، نمایان ساخت.
تمامِ "#هو"ی غیب، در "#آه "ِ شهود، متجلّی است.
"#آه" همان "#هو"ست، که؛ در تأویلِ «هو»، میفرمایند(ع)؛
◾️«الهاء تثبیت للثابت ، و الواو اشارة إلی الغائب عن درک الحواس»◾️
یعنی هاء؛ جمال است و، واو؛ جلال حقّ.
واوِ جلال وقتی در ابتدا قرار گرفت و سوزاند و سوزاند و سوزاند و بیچارهات کرد و قلب به الف شد؛ محصولش فغانی شد به اسم و داغِ «#آه» .
در تحلیل؛
"هو" قوسِ صعود است و "آه" قوسِ نزول.
"هو"ی قوسِ صعود، وقتی عروج کرد، به "آه" قوسِ نزول رجعت میکند که؛
#آه در تحلیل؛ «آ» و «ه» میباشد.
«آ»ی تیزی (مدّ محکمی - مستحکمی - جمال)، و «ه»ی محکمی (جلال).
«#آه»؛ اسم خداست منتها نه از ریشهٔ «سموّ»ِ اسم (سموّ؛ به معنایِ علَم و نشان)، بلکه از ریشهٔ «وسم»ِ اسم (به معنای داغ، و علامت گذاشتن) که #داغ_مطلق است.
«آه» از سویدای دل میآید. از آن نقطه که «#هوا» رفته و جز بیقراریِ «#هو» نماند. از آن مکانت که بیچارهاش شدی. از آن #دربدری (#باب و بابیّت باب)، از سوختن و خاکستر شدن، دودِ خاکسترش بلند میشود، و میشود «#آه» ...
«#آه» ؛ داغ مسمّاست. «آه» داغِ «هو»ست.
#مسمار (میخ) یک #محکمی دارد و یک مدِّ محکمی (که #مستحکمی است).
محکمی آن؛ آن نقطهای است که ضربه به آن میزنند.
و مدّ محکمی آن؛ تیزی کشیدگیِ آن است.
محکمی؛ پنهان است.
مستحکمی (مدّ محکمی)؛ آشکار است.
آه ...😭
ناخودآگاه شود نالۀ ما «وا اُمّاه»
تا که مسمار ببینیم به روی درها
حرف #مسمار شد و باز نفس بند آمد
باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها
دشمنِ اطلاق (عمر ملعون)، #آه را به #مسمار به شهادت میرساند.
#مسمار؛ اسم آلتِ از #سمر است.
و "سَمَر" در عربی به معنایِ این است که؛ درب را با #مسمار بست.
(آه 😭- بمیرم )
#سامری از ریشهی #سمر است.
#سامری امّت ؛ عمر ملعون است که نه اینکه صرفاً #مسمار است، بلکه #مسمار را مسمار است. نه اینکه فقط باب را به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ اطلاق و فاطمیّت -یعنی حضرت فاطمه س- بست، بلکه خودِ «بستنِ باب به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ فاطمیّت و اطلاق» است.
إن شاء الله؛ از سرائرِ وجود، و دَم به دَم، لاعنِ ابابکر و عمر ملعون و تابعینشان باشید.
🔥اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار، لا تعدّ و لا تحصی
#مسمار_عداوت
#موجد_باب_بیتالله
#موجد_باب_الله
#موجد_واجب
#آه
🏴 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍️
🆔 @ehsannil1 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
نار؛ خودِ «شعله کشیدن» و نفسِ «شدّت» است.
نارِ وحدت؛ همان آتش و شدّتِ حبّ است که «حبّ الله نارٌ ».
نارِ کثرت؛ همان آتش و شدّتِ بغض است.
☑️ به دل، این تلخیص را بخوانید:
الله = لا هو الا هو = مستجمع جمیع صفات جلال و جمال
حبّ الله = حبّ "لا هو الا هو"
اگر در عالم حدّ، حبّ الله را نظر کنیم؛
#الله هست و حبّ به او، بعد از اوست.
امّا از منظر عالم نور و بالنورانیّة؛
حبّ الله، اَللهیّتِ #الله و شدّتِ #الله است.
هر تعیّنی؛ بغض است .
#آتش بغض = #ماندن به حدّ و تعیّن است.
نقطه جمعیۀ نارِ نور (نار حبّ) و نارِ نار (نارِ بغض)؛ آن است که نه به حدّ خلوَتِ حبّ متوقف است و نه به حدّ جلوَتِ بغض. بلکه جامع است و همان #اطلاق میباشد.
🔥 امّا ابابکر و عمر ملعون، نه در حدّ جلوَت بغض، بلکه به نفسِ اطلاق، جسارتِ به اطلاق #هستند (دقت شودکه؛ #هستند و نه اینکه صرفاً و تنها در فعل، #جسارت_میکنند).
به نفْسِ جسارت و ضربۀ عمر ملعون، #مسمار آن نفسِ جسارت، قتّالۀ حضرتِ اطلاق(س) شد و #آه حضرت(س)، تمامِ "هو"ی غیب الغیوب را منصۀ مظلومیّت، نمایان ساخت.
تمامِ "#هو"ی غیب، در "#آه "ِ شهود، متجلّی است.
"#آه" همان "#هو"ست، که؛ در تأویلِ «هو»، میفرمایند(ع)؛
◾️«الهاء تثبیت للثابت ، و الواو اشارة إلی الغائب عن درک الحواس»◾️
یعنی هاء؛ جمال است و، واو؛ جلال حقّ.
واوِ جلال وقتی در ابتدا قرار گرفت و سوزاند و سوزاند و سوزاند و بیچارهات کرد و قلب به الف شد؛ محصولش فغانی شد به اسم و داغِ «#آه» .
در تحلیل؛
"هو" قوسِ صعود است و "آه" قوسِ نزول.
"هو"ی قوسِ صعود، وقتی عروج کرد، به "آه" قوسِ نزول رجعت میکند که؛
#آه در تحلیل؛ «آ» و «ه» میباشد.
«آ»ی تیزی (مدّ محکمی - مستحکمی - جمال)، و «ه»ی محکمی (جلال).
«#آه»؛ اسم خداست منتها نه از ریشهٔ «سموّ»ِ اسم (سموّ؛ به معنایِ علَم و نشان)، بلکه از ریشهٔ «وسم»ِ اسم (به معنای داغ، و علامت گذاشتن) که #داغ_مطلق است.
«آه» از سویدای دل میآید. از آن نقطه که «#هوا» رفته و جز بیقراریِ «#هو» نماند. از آن مکانت که بیچارهاش شدی. از آن #دربدری (#باب و بابیّت باب)، از سوختن و خاکستر شدن، دودِ خاکسترش بلند میشود، و میشود «#آه» ...
«#آه» ؛ داغ مسمّاست. «آه» داغِ «هو»ست.
#مسمار (میخ) یک #محکمی دارد و یک مدِّ محکمی (که #مستحکمی است).
محکمی آن؛ آن نقطهای است که ضربه به آن میزنند.
و مدّ محکمی آن؛ تیزی کشیدگیِ آن است.
محکمی؛ پنهان است.
مستحکمی (مدّ محکمی)؛ آشکار است.
آه ...😭
ناخودآگاه شود نالۀ ما «وا اُمّاه»
تا که مسمار ببینیم به روی درها
حرف #مسمار شد و باز نفس بند آمد
باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها
دشمنِ اطلاق (عمر ملعون)، #آه را به #مسمار به شهادت میرساند.
#مسمار؛ اسم آلتِ از #سمر است.
و "سَمَر" در عربی به معنایِ این است که؛ درب را با #مسمار بست.
(آه 😭- بمیرم )
#سامری از ریشهی #سمر است.
#سامری امّت ؛ عمر ملعون است که نه اینکه صرفاً #مسمار است، بلکه #مسمار را مسمار است. نه اینکه فقط باب را به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ اطلاق و فاطمیّت -یعنی حضرت فاطمه س- بست، بلکه خودِ «بستنِ باب به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ فاطمیّت و اطلاق» است.
إن شاء الله؛ از سرائرِ وجود، و دَم به دَم، لاعنِ ابابکر و عمر ملعون و تابعینشان باشید.
🔥اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار، لا تعدّ و لا تحصی
#مسمار_عداوت
#موجد_باب_بیتالله
#موجد_باب_الله
#موجد_واجب
#آه
🏴 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍️
🆔 @ehsannil1 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
🍂 حرفِ مسمار شد و باز نَفَس بند آمد!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
وقتی که زلزالِ ملعونیّت، استُنِ حنّانۀ هستی، و بلکه هستیِّ هستیآفرین را خَم کند؛ از قدمها و قلمها، جز پریشان رفتن و پریشان گفتن، انتظار دیگری نیست.
و این #پریشانی، پَرّی از شأن آن پَریشأنِ حیرانی، حضرتِ حورایِ انسیه و الانسیة الحوراء، فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.
شرح کلماتی که خواهید خواند، حاضر است، ولی شرحۀ دل در این مصیبت، مانع از مشروحگفتن. پس به پریشانگوئی و ایجازِ این شکسته، جابرانه و کریمانه نظر نمائید ...
─═༅࿇༅✿❀✿༅࿇༅═─
تمام آنچه که منتسَب به حضراتِ سرّ الله -یعنی ائمه اطهار ع- است، از باطن تا ظاهر، خودِ سرّ الله است. پس؛ تمثیل، تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و امثالهم نیست، بلکه خودِ حقیقت است که یا به تنزیل ظهور یافته، یا به خودیِ خود، ظاهر است.
🔳 شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، شهادتِ #اطلاق است، که همان شهادتِ #بینونت_صفتی است، بدین معنا که این شهادت؛ در بینِ حقیقیِ «کوچهی تشتّت و کثرت»، وَ «بیتِ جمع و وحدت» میباشد.
(#بینونة_عزلة؛ بینونتِ مرسوم است - #بینونة_صفة؛ بینِ حقیقی است که طرفینِ حدّی ندارد)
🔳 به میخِ گداختهی #آه ِ #جلالت، بین دیوارِ «تعیّن و جمال»، وَ دربِ «لاتعیّن و جلال»،
🔳 به شعلهی نارِ #کثرت و #بغض، از بیرون از بیت (یعنی #کوچه_تشتت)، وَ نار #وحدت و #حبّ از داخلِ بیت،
🔳 در مکانت #اطلاق، که نه به حدّ خلوتِ بیت، مختفی است و نه به حدّ جلوَتِ کوچه، منجلی است.
🔳 بلکه؛ در مکانت جامعیّتِ «جامعُالشتّات» بودنِ #اطلاق،
جسارت به عین شخصیِ #شهادت صورت میگیرد و بلکه؛ #وجود دارد (و بلکه نفسیّتِ #وجود است).
دائماً این جسارت و شهادت، به نفْسِ شهامت و رشادتِ فاطمیّت و اطلاق - یعنی حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها -، برقرار است،
و آن که (یعنی «#عمر» ملعون) کوچهای است (یعنی؛ اهل کوچۀ تشتّت است) و بلکه؛ نفْسِ کوچۀ تشتّت است (بلکه؛ تشدیدِ تشتّت است)، و «#عامرانه» و #عامدانه، مصدرِ ویرانیِ این #ویرانه است، به مجالِ #اطلاق - بدین معنا که؛ تا نقطهی جامعیّتِ تشتّت کوچه و تجمّعِ بیت، یعنی؛ پشت درب، تشریف میآورند و مجال میدهند - احراقِ باب میکند.
🔳 #باب - که در حقیقت به معنای #نهایت و #غایت است-؛ خودیّت و تمامیّتِ «بیتُالله»، و بلکه؛ خودیّت و تمامیّتِ «الله»(جلّ جلاله) است.
و سوزاندنِ آن، نه تنها سوزاندنِ بیتُالله، بلکه؛ سوزاندنِ «تمامیّتِ بیتُالله»، و بلکه؛ سوزاندنِ «الله»جلّ جلاله است.
و دربانِ باب؛ موجِدِ باب است (موجِد باب الله، موجِدِ بابِ «بیت الله»، و ...) و اوست که تمامیّت اطلاقی را، تمامیّت است.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها - که خودِ اطلاق هستند و تمامیّتِ اطلاقی را تمامیّت میباشند -؛ دربانِ موجِد «بابُالله، بابِ بیتُالله، و [بلکه] الله» میباشند که به هر بیانِ بی بیان، شهید بشوند؛ در نقطهی #باب، و بلکه بابیّتِ باب، #شهیده هستند.
🔥 دوّمی ملعون، نه تنها آثار، نه تنها افعال، نه تنها صفات، نه تنها ذات مطلقِ خداوند، بلکه ذاتیّت ذات و تمامیّت اطلاق را به لگدِ عداوت و کینه، و دشنۀ #مسمار، و فشارِ درب و دیوار، به شهادت رسانید.
که نه تنها در یک #دم، بلکه #دمادم حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را شهید میسازد و در اصل، آن ملعون، چیزی نیست جز قاتلِ فاطمیّت و اطلاق و عصمت و جلالَت، یعنی شخصِ شخیصِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
🔥اللهم العنهما في مکنون السرّ و ظاهر العلانیة...
◆◈◆◈◆رشحهای از شرح!◆◈◆◈◆
تمام اشارات فوق، بابی است از سخنهای معرفتی، و دردهایِ این مصیبت ولی در روزِ شهادت، مجالِ شرحِ مفصل نیست.
فقط اشارهای از #نار ، و #مسمار را بخوانید تا چیزی از ملعونیّتِ ابابکر و عمر ملعون روشن گردد و لعنی از سرائر دل داشته باشید:
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
🍂 حرفِ مسمار شد و باز نَفَس بند آمد!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
وقتی که زلزالِ ملعونیّت، استُنِ حنّانۀ هستی، و بلکه هستیِّ هستیآفرین را خَم کند؛ از قدمها و قلمها، جز پریشان رفتن و پریشان گفتن، انتظار دیگری نیست.
و این #پریشانی، پَرّی از شأن آن پَریشأنِ حیرانی، حضرتِ حورایِ انسیه و الانسیة الحوراء، فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.
شرح کلماتی که خواهید خواند، حاضر است، ولی شرحۀ دل در این مصیبت، مانع از مشروحگفتن. پس به پریشانگوئی و ایجازِ این شکسته، جابرانه و کریمانه نظر نمائید ...
─═༅࿇༅✿❀✿༅࿇༅═─
تمام آنچه که منتسَب به حضراتِ سرّ الله -یعنی ائمه اطهار ع- است، از باطن تا ظاهر، خودِ سرّ الله است. پس؛ تمثیل، تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و امثالهم نیست، بلکه خودِ حقیقت است که یا به تنزیل ظهور یافته، یا به خودیِ خود، ظاهر است.
🔳 شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، شهادتِ #اطلاق است، که همان شهادتِ #بینونت_صفتی است، بدین معنا که این شهادت؛ در بینِ حقیقیِ «کوچهی تشتّت و کثرت»، وَ «بیتِ جمع و وحدت» میباشد.
(#بینونة_عزلة؛ بینونتِ مرسوم است - #بینونة_صفة؛ بینِ حقیقی است که طرفینِ حدّی ندارد)
🔳 به میخِ گداختهی #آه ِ #جلالت، بین دیوارِ «تعیّن و جمال»، وَ دربِ «لاتعیّن و جلال»،
🔳 به شعلهی نارِ #کثرت و #بغض، از بیرون از بیت (یعنی #کوچه_تشتت)، وَ نار #وحدت و #حبّ از داخلِ بیت،
🔳 در مکانت #اطلاق، که نه به حدّ خلوتِ بیت، مختفی است و نه به حدّ جلوَتِ کوچه، منجلی است.
🔳 بلکه؛ در مکانت جامعیّتِ «جامعُالشتّات» بودنِ #اطلاق،
جسارت به عین شخصیِ #شهادت صورت میگیرد و بلکه؛ #وجود دارد (و بلکه نفسیّتِ #وجود است).
دائماً این جسارت و شهادت، به نفْسِ شهامت و رشادتِ فاطمیّت و اطلاق - یعنی حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها -، برقرار است،
و آن که (یعنی «#عمر» ملعون) کوچهای است (یعنی؛ اهل کوچۀ تشتّت است) و بلکه؛ نفْسِ کوچۀ تشتّت است (بلکه؛ تشدیدِ تشتّت است)، و «#عامرانه» و #عامدانه، مصدرِ ویرانیِ این #ویرانه است، به مجالِ #اطلاق - بدین معنا که؛ تا نقطهی جامعیّتِ تشتّت کوچه و تجمّعِ بیت، یعنی؛ پشت درب، تشریف میآورند و مجال میدهند - احراقِ باب میکند.
🔳 #باب - که در حقیقت به معنای #نهایت و #غایت است-؛ خودیّت و تمامیّتِ «بیتُالله»، و بلکه؛ خودیّت و تمامیّتِ «الله»(جلّ جلاله) است.
و سوزاندنِ آن، نه تنها سوزاندنِ بیتُالله، بلکه؛ سوزاندنِ «تمامیّتِ بیتُالله»، و بلکه؛ سوزاندنِ «الله»جلّ جلاله است.
و دربانِ باب؛ موجِدِ باب است (موجِد باب الله، موجِدِ بابِ «بیت الله»، و ...) و اوست که تمامیّت اطلاقی را، تمامیّت است.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها - که خودِ اطلاق هستند و تمامیّتِ اطلاقی را تمامیّت میباشند -؛ دربانِ موجِد «بابُالله، بابِ بیتُالله، و [بلکه] الله» میباشند که به هر بیانِ بی بیان، شهید بشوند؛ در نقطهی #باب، و بلکه بابیّتِ باب، #شهیده هستند.
🔥 دوّمی ملعون، نه تنها آثار، نه تنها افعال، نه تنها صفات، نه تنها ذات مطلقِ خداوند، بلکه ذاتیّت ذات و تمامیّت اطلاق را به لگدِ عداوت و کینه، و دشنۀ #مسمار، و فشارِ درب و دیوار، به شهادت رسانید.
که نه تنها در یک #دم، بلکه #دمادم حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را شهید میسازد و در اصل، آن ملعون، چیزی نیست جز قاتلِ فاطمیّت و اطلاق و عصمت و جلالَت، یعنی شخصِ شخیصِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
🔥اللهم العنهما في مکنون السرّ و ظاهر العلانیة...
◆◈◆◈◆رشحهای از شرح!◆◈◆◈◆
تمام اشارات فوق، بابی است از سخنهای معرفتی، و دردهایِ این مصیبت ولی در روزِ شهادت، مجالِ شرحِ مفصل نیست.
فقط اشارهای از #نار ، و #مسمار را بخوانید تا چیزی از ملعونیّتِ ابابکر و عمر ملعون روشن گردد و لعنی از سرائر دل داشته باشید:
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔳
نار؛ خودِ «شعله کشیدن» و نفسِ «شدّت» است.
نارِ وحدت؛ همان آتش و شدّتِ حبّ است که «حبّ الله نارٌ ».
نارِ کثرت؛ همان آتش و شدّتِ بغض است.
☑️ به دل، این تلخیص را بخوانید:
الله = لا هو الا هو = مستجمع جمیع صفات جلال و جمال
حبّ الله = حبّ "لا هو الا هو"
اگر در عالم حدّ، حبّ الله را نظر کنیم؛
#الله هست و حبّ به او، بعد از اوست.
امّا از منظر عالم نور و بالنورانیّة؛
حبّ الله، اَللهیّتِ #الله و شدّتِ #الله است.
هر تعیّنی؛ بغض است .
#آتش بغض = #ماندن به حدّ و تعیّن است.
نقطه جمعیۀ نارِ نور (نار حبّ) و نارِ نار (نارِ بغض)؛ آن است که نه به حدّ خلوَتِ حبّ متوقف است و نه به حدّ جلوَتِ بغض. بلکه جامع است و همان #اطلاق میباشد.
🔥 امّا ابابکر و عمر ملعون، نه در حدّ جلوَت بغض، بلکه به نفسِ اطلاق، جسارتِ به اطلاق #هستند (دقت شودکه؛ #هستند و نه اینکه صرفاً و تنها در فعل، #جسارت_میکنند).
به نفْسِ جسارت و ضربۀ عمر ملعون، #مسمار آن نفسِ جسارت، قتّالۀ حضرتِ اطلاق(س) شد و #آه حضرت(س)، تمامِ "هو"ی غیب الغیوب را منصهی مظلومیّت، نمایان ساخت.
تمامِ "#هو"ی غیب، در "#آه "ِ شهود، متجلّی است.
"#آه" همان "#هو"ست، که؛ در تأویلِ «هو»، میفرمایند(ع)؛
◾️«الهاء تثبیت للثابت ، و الواو اشارة إلی الغائب عن درک الحواس»◾️
یعنی هاء؛ جمال است و، واو؛ جلال حقّ.
واوِ جلال وقتی در ابتدا قرار گرفت و سوزاند و سوزاند و سوزاند و بیچارهات کرد و قلب به الف شد؛ محصولش فغانی شد به اسم و داغِ «#آه» .
در تحلیل؛
"هو" قوسِ صعود است و "آه" قوسِ نزول.
"هو"ی قوسِ صعود، وقتی عروج کرد، به "آه" قوسِ نزول رجعت میکند که؛
#آه در تحلیل؛ «آ» و «ه» میباشد.
«آ»ی تیزی (مدّ محکمی - مستحکمی - جمال)، و «ه»ی محکمی (جلال).
«#آه»؛ اسم خداست منتها نه از ریشهٔ «سموّ»ِ اسم (سموّ؛ به معنایِ علَم و نشان)، بلکه از ریشهٔ «وسم»ِ اسم (به معنای داغ، و علامت گذاشتن) که #داغ_مطلق است.
«آه» از سویدای دل میآید. از آن نقطه که «#هوا» رفته و جز بیقراریِ «#هو» نماند. از آن مکانت که بیچارهاش شدی. از آن #دربدری (#باب و بابیّت باب)، از سوختن و خاکستر شدن، دودِ خاکسترش بلند میشود، و میشود «#آه» ...
«#آه» ؛ داغ مسمّاست. «آه» داغِ «هو»ست.
#مسمار (میخ) یک #محکمی دارد و یک مدِّ محکمی (که #مستحکمی است).
محکمی آن؛ آن نقطهای است که ضربه به آن میزنند.
و مدّ محکمی آن؛ تیزی کشیدگیِ آن است.
محکمی؛ پنهان است.
مستحکمی (مدّ محکمی)؛ آشکار است.
آه ...😭
ناخودآگاه شود نالۀ ما «وا اُمّاه»
تا که مسمار ببینیم به روی درها
حرف #مسمار شد و باز نفس بند آمد
باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها
دشمنِ اطلاق (عمر ملعون)، #آه را به #مسمار به شهادت میرساند.
#مسمار؛ اسم آلتِ از #سمر است.
و "سَمَر" در عربی به معنایِ این است که؛ درب را با #مسمار بست.
(آه 😭- بمیرم )
#سامری از ریشهی #سمر است.
#سامری امّت ؛ عمر ملعون است که نه اینکه صرفاً #مسمار است، بلکه #مسمار را مسمار است. نه اینکه فقط باب را به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ اطلاق و فاطمیّت -یعنی حضرت فاطمه س- بست، بلکه خودِ «بستنِ باب به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ فاطمیّت و اطلاق» است.
إن شاء الله؛ از سرائرِ وجود، و دَم به دَم، لاعنِ ابابکر و عمر ملعون و تابعینشان باشید.
🔥اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار، لا تعدّ و لا تحصی
#مسمار_عداوت
#موجد_باب_بیتالله
#موجد_باب_الله
#موجد_واجب
#آه
🏴 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍️
🆔 @ehsannil1 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
نار؛ خودِ «شعله کشیدن» و نفسِ «شدّت» است.
نارِ وحدت؛ همان آتش و شدّتِ حبّ است که «حبّ الله نارٌ ».
نارِ کثرت؛ همان آتش و شدّتِ بغض است.
☑️ به دل، این تلخیص را بخوانید:
الله = لا هو الا هو = مستجمع جمیع صفات جلال و جمال
حبّ الله = حبّ "لا هو الا هو"
اگر در عالم حدّ، حبّ الله را نظر کنیم؛
#الله هست و حبّ به او، بعد از اوست.
امّا از منظر عالم نور و بالنورانیّة؛
حبّ الله، اَللهیّتِ #الله و شدّتِ #الله است.
هر تعیّنی؛ بغض است .
#آتش بغض = #ماندن به حدّ و تعیّن است.
نقطه جمعیۀ نارِ نور (نار حبّ) و نارِ نار (نارِ بغض)؛ آن است که نه به حدّ خلوَتِ حبّ متوقف است و نه به حدّ جلوَتِ بغض. بلکه جامع است و همان #اطلاق میباشد.
🔥 امّا ابابکر و عمر ملعون، نه در حدّ جلوَت بغض، بلکه به نفسِ اطلاق، جسارتِ به اطلاق #هستند (دقت شودکه؛ #هستند و نه اینکه صرفاً و تنها در فعل، #جسارت_میکنند).
به نفْسِ جسارت و ضربۀ عمر ملعون، #مسمار آن نفسِ جسارت، قتّالۀ حضرتِ اطلاق(س) شد و #آه حضرت(س)، تمامِ "هو"ی غیب الغیوب را منصهی مظلومیّت، نمایان ساخت.
تمامِ "#هو"ی غیب، در "#آه "ِ شهود، متجلّی است.
"#آه" همان "#هو"ست، که؛ در تأویلِ «هو»، میفرمایند(ع)؛
◾️«الهاء تثبیت للثابت ، و الواو اشارة إلی الغائب عن درک الحواس»◾️
یعنی هاء؛ جمال است و، واو؛ جلال حقّ.
واوِ جلال وقتی در ابتدا قرار گرفت و سوزاند و سوزاند و سوزاند و بیچارهات کرد و قلب به الف شد؛ محصولش فغانی شد به اسم و داغِ «#آه» .
در تحلیل؛
"هو" قوسِ صعود است و "آه" قوسِ نزول.
"هو"ی قوسِ صعود، وقتی عروج کرد، به "آه" قوسِ نزول رجعت میکند که؛
#آه در تحلیل؛ «آ» و «ه» میباشد.
«آ»ی تیزی (مدّ محکمی - مستحکمی - جمال)، و «ه»ی محکمی (جلال).
«#آه»؛ اسم خداست منتها نه از ریشهٔ «سموّ»ِ اسم (سموّ؛ به معنایِ علَم و نشان)، بلکه از ریشهٔ «وسم»ِ اسم (به معنای داغ، و علامت گذاشتن) که #داغ_مطلق است.
«آه» از سویدای دل میآید. از آن نقطه که «#هوا» رفته و جز بیقراریِ «#هو» نماند. از آن مکانت که بیچارهاش شدی. از آن #دربدری (#باب و بابیّت باب)، از سوختن و خاکستر شدن، دودِ خاکسترش بلند میشود، و میشود «#آه» ...
«#آه» ؛ داغ مسمّاست. «آه» داغِ «هو»ست.
#مسمار (میخ) یک #محکمی دارد و یک مدِّ محکمی (که #مستحکمی است).
محکمی آن؛ آن نقطهای است که ضربه به آن میزنند.
و مدّ محکمی آن؛ تیزی کشیدگیِ آن است.
محکمی؛ پنهان است.
مستحکمی (مدّ محکمی)؛ آشکار است.
آه ...😭
ناخودآگاه شود نالۀ ما «وا اُمّاه»
تا که مسمار ببینیم به روی درها
حرف #مسمار شد و باز نفس بند آمد
باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها
دشمنِ اطلاق (عمر ملعون)، #آه را به #مسمار به شهادت میرساند.
#مسمار؛ اسم آلتِ از #سمر است.
و "سَمَر" در عربی به معنایِ این است که؛ درب را با #مسمار بست.
(آه 😭- بمیرم )
#سامری از ریشهی #سمر است.
#سامری امّت ؛ عمر ملعون است که نه اینکه صرفاً #مسمار است، بلکه #مسمار را مسمار است. نه اینکه فقط باب را به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ اطلاق و فاطمیّت -یعنی حضرت فاطمه س- بست، بلکه خودِ «بستنِ باب به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ فاطمیّت و اطلاق» است.
إن شاء الله؛ از سرائرِ وجود، و دَم به دَم، لاعنِ ابابکر و عمر ملعون و تابعینشان باشید.
🔥اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار، لا تعدّ و لا تحصی
#مسمار_عداوت
#موجد_باب_بیتالله
#موجد_باب_الله
#موجد_واجب
#آه
🏴 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍️
🆔 @ehsannil1 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🍃🕊
🔰 از خصوصیّاتِ حضرت موسیٰ بن جعفر (؏) این است که حضرتشان به خاطر شیعیان، جان به بلایای خاصّ دادند، چنان که میفرمایند:
◣『إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ
فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ الله بِنَفْسِي』◥
خداى عزّ و جلّ بر شيعه غضب كرد،
پس مرا مخيّر ساخت كه يا من و يا آنها فدا شويم، به خدا من با دادن جان خودم ايشان را حفظ كردم.
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص۲۶۰
از این رو؛ حضرت موسیٰ بن جعفر (؏) - که «کاظم» هستند وُ نفسِ «اضمحلال» -؛ تا نهایتِ حفرهی تنگِ سِجنِ دنیا آمدند وُ در حالی بر گودیِ زمین ساجد شدند که همه تصوّر میکردند که پارچهای بر زمین پهن است. و در همان مکان هم - که جلوهی مکانتی از ﴿أسفل سافلین﴾ است -، به شهادت رسیدند.
جانِ ناقابل عالمیان، فدایِ حرفی از حروفِ نام مبارکِ حضرت امام موسیٰ الکاظم (علیهالسّلام).
🔳 از آنجا که در مقدّمه بیان شد؛
❂☜ نحوهی تشییعِ حضرات آلالله؏ هم مانند سایرِ امور مربوط به حضرتشان؏، مَجْلایِ سِرّ است وُ محلّ تأمّل؛
دقت در نحوهی تشییع بدن مطهّر و سراسر نورِ حضرت موسیٰ الکاظم (؏) اهمیّت دارد:
۞ بنا بر سه قولِ منقول؛
✿➊ اگر پیکر مبارکِ حضرتشان؏؛
بر رویِ نردبانی تشییع شده باشد؛
❂☜ حضرتشان؏ - ورای قید زمان و مکان - «سُلَّم» (نردبانی که شخص را به سلامت منتقل میکند) را انشاء مینمایند وُ سلمانهای عالَم، به این تشییع، شیعه میشوند.
(در شرحِ معنای سُلَّمِ جنابِ سلمان؏ و مقامِ عاشرهی ایمان؛
ر.ک ☜ https://t.me/ehsannil2/448)
✿➋ اگر پیکر مبارکِ حضرتشان؏؛
بر روی تختهای تشییع شده باشد؛
❂☜ حضرتشان؏ «سریر» را انشاء مینمایند و «اهلِ سرّ» به این تشییع، شیعه میشوند.
✿➌ و اگر پیکر مبارکِ حضرتشان؏؛
بر روی دَربی تشییع شده باشد؛
❂☜ حضرتشان؏ «باب» را انشاء مینمایند و شیعیانی که #باب حضراتِ اهل بیت (علیهمالسّلام) هستند، شیعه میشوند.
⏎ دقّت شود که؛
به هر کدام از کیفیتهای سهگانهی فوق، که پیکر مبارکِ حضرتشان؏ تشییع شده باشد وُ به این تشییعِ حقیقی؛ شیعیانِ خاصّ، إنشاء بشوند؛
❂⫸ هر سه دستهی فوق؛ سر دسته و علمدار و هدایتکنندهی شیعیانِ دیگر هستند و صرفاً با یکدیگر فرقِ نوری دارند.
❖ نتیجه آنکه؛
⇦ موسویّت؏؛ منشئ #شیعه است.
🍃🕊
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🍃🕊
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
.
🔰 از خصوصیّاتِ حضرت موسیٰ بن جعفر (؏) این است که حضرتشان به خاطر شیعیان، جان به بلایای خاصّ دادند، چنان که میفرمایند:
◣『إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ
فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ الله بِنَفْسِي』◥
خداى عزّ و جلّ بر شيعه غضب كرد،
پس مرا مخيّر ساخت كه يا من و يا آنها فدا شويم، به خدا من با دادن جان خودم ايشان را حفظ كردم.
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج۱، ص۲۶۰
از این رو؛ حضرت موسیٰ بن جعفر (؏) - که «کاظم» هستند وُ نفسِ «اضمحلال» -؛ تا نهایتِ حفرهی تنگِ سِجنِ دنیا آمدند وُ در حالی بر گودیِ زمین ساجد شدند که همه تصوّر میکردند که پارچهای بر زمین پهن است. و در همان مکان هم - که جلوهی مکانتی از ﴿أسفل سافلین﴾ است -، به شهادت رسیدند.
جانِ ناقابل عالمیان، فدایِ حرفی از حروفِ نام مبارکِ حضرت امام موسیٰ الکاظم (علیهالسّلام).
🔳 از آنجا که در مقدّمه بیان شد؛
❂☜ نحوهی تشییعِ حضرات آلالله؏ هم مانند سایرِ امور مربوط به حضرتشان؏، مَجْلایِ سِرّ است وُ محلّ تأمّل؛
دقت در نحوهی تشییع بدن مطهّر و سراسر نورِ حضرت موسیٰ الکاظم (؏) اهمیّت دارد:
۞ بنا بر سه قولِ منقول؛
✿➊ اگر پیکر مبارکِ حضرتشان؏؛
بر رویِ نردبانی تشییع شده باشد؛
❂☜ حضرتشان؏ - ورای قید زمان و مکان - «سُلَّم» (نردبانی که شخص را به سلامت منتقل میکند) را انشاء مینمایند وُ سلمانهای عالَم، به این تشییع، شیعه میشوند.
(در شرحِ معنای سُلَّمِ جنابِ سلمان؏ و مقامِ عاشرهی ایمان؛
ر.ک ☜ https://t.me/ehsannil2/448)
✿➋ اگر پیکر مبارکِ حضرتشان؏؛
بر روی تختهای تشییع شده باشد؛
❂☜ حضرتشان؏ «سریر» را انشاء مینمایند و «اهلِ سرّ» به این تشییع، شیعه میشوند.
✿➌ و اگر پیکر مبارکِ حضرتشان؏؛
بر روی دَربی تشییع شده باشد؛
❂☜ حضرتشان؏ «باب» را انشاء مینمایند و شیعیانی که #باب حضراتِ اهل بیت (علیهمالسّلام) هستند، شیعه میشوند.
⏎ دقّت شود که؛
به هر کدام از کیفیتهای سهگانهی فوق، که پیکر مبارکِ حضرتشان؏ تشییع شده باشد وُ به این تشییعِ حقیقی؛ شیعیانِ خاصّ، إنشاء بشوند؛
❂⫸ هر سه دستهی فوق؛ سر دسته و علمدار و هدایتکنندهی شیعیانِ دیگر هستند و صرفاً با یکدیگر فرقِ نوری دارند.
❖ نتیجه آنکه؛
⇦ موسویّت؏؛ منشئ #شیعه است.
🍃🕊
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🍃🕊
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
.
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
🍃 تو بمان با من، تنها تو بمان !
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/448
┅─┅─═✾🌀✾ ═─┅─┅
پیشتر در مقالات مختلف در مورد عتابهایِ حبّی وادی محبّت مطالبی بیان شد. از جمله:
❂☜ در سخن چهاردهم از مجموعه مقالات 《«یوم الطُّفوف»؛…
🍃 تو بمان با من، تنها تو بمان !
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
🖊️🦋 احسان الله نیلفروش زاده
↗️ https://t.me/ehsannil2/448
┅─┅─═✾🌀✾ ═─┅─┅
پیشتر در مقالات مختلف در مورد عتابهایِ حبّی وادی محبّت مطالبی بیان شد. از جمله:
❂☜ در سخن چهاردهم از مجموعه مقالات 《«یوم الطُّفوف»؛…
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
🍂 حرفِ مسمار شد و باز نَفَس بند آمد!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
وقتی که زلزالِ ملعونیّت، استُنِ حنّانۀ هستی، و بلکه هستیِّ هستیآفرین را خَم کند؛ از قدمها و قلمها، جز پریشان رفتن و پریشان گفتن، انتظار دیگری نیست.
و این #پریشانی، پَرّی از شأن آن پَریشأنِ حیرانی، حضرتِ حورایِ انسیه و الانسیة الحوراء، فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.
شرح کلماتی که خواهید خواند، حاضر است، ولی شرحۀ دل در این مصیبت، مانع از مشروحگفتن. پس به پریشانگوئی و ایجازِ این شکسته، جابرانه و کریمانه نظر نمائید ...
─═༅࿇༅✿❀✿༅࿇༅═─
تمام آنچه که منتسَب به حضراتِ سرّ الله -یعنی ائمه اطهار ع- است، از باطن تا ظاهر، خودِ سرّ الله است. پس؛ تمثیل، تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و امثالهم نیست، بلکه خودِ حقیقت است که یا به تنزیل ظهور یافته، یا به خودیِ خود، ظاهر است.
🔳 شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، شهادتِ #اطلاق است، که همان شهادتِ #بینونت_صفتی است، بدین معنا که این شهادت؛ در بینِ حقیقیِ «کوچهی تشتّت و کثرت»، وَ «بیتِ جمع و وحدت» میباشد.
(#بینونة_عزلة؛ بینونتِ مرسوم است - #بینونة_صفة؛ بینِ حقیقی است که طرفینِ حدّی ندارد)
🔳 به میخِ گداختهی #آه ِ #جلالت، بین دیوارِ «تعیّن و جمال»، وَ دربِ «لاتعیّن و جلال»،
🔳 به شعلهی نارِ #کثرت و #بغض، از بیرون از بیت (یعنی #کوچه_تشتت)، وَ نار #وحدت و #حبّ از داخلِ بیت،
🔳 در مکانت #اطلاق، که نه به حدّ خلوتِ بیت، مختفی است و نه به حدّ جلوَتِ کوچه، منجلی است.
🔳 بلکه؛ در مکانت جامعیّتِ «جامعُالشتّات» بودنِ #اطلاق،
جسارت به عین شخصیِ #شهادت صورت میگیرد و بلکه؛ #وجود دارد (و بلکه نفسیّتِ #وجود است).
دائماً این جسارت و شهادت، به نفْسِ شهامت و رشادتِ فاطمیّت و اطلاق - یعنی حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها -، برقرار است،
و آن که (یعنی «#عمر» ملعون) کوچهای است (یعنی؛ اهل کوچۀ تشتّت است) و بلکه؛ نفْسِ کوچۀ تشتّت است (بلکه؛ تشدیدِ تشتّت است)، و «#عامرانه» و #عامدانه، مصدرِ ویرانیِ این #ویرانه است، به مجالِ #اطلاق - بدین معنا که؛ تا نقطهی جامعیّتِ تشتّت کوچه و تجمّعِ بیت، یعنی؛ پشت درب، تشریف میآورند و مجال میدهند - احراقِ باب میکند.
🔳 #باب - که در حقیقت به معنای #نهایت و #غایت است-؛ خودیّت و تمامیّتِ «بیتُالله»، و بلکه؛ خودیّت و تمامیّتِ «الله»(جلّ جلاله) است.
و سوزاندنِ آن، نه تنها سوزاندنِ بیتُالله، بلکه؛ سوزاندنِ «تمامیّتِ بیتُالله»، و بلکه؛ سوزاندنِ «الله»جلّ جلاله است.
و دربانِ باب؛ موجِدِ باب است (موجِد باب الله، موجِدِ بابِ «بیت الله»، و ...) و اوست که تمامیّت اطلاقی را، تمامیّت است.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها - که خودِ اطلاق هستند و تمامیّتِ اطلاقی را تمامیّت میباشند -؛ دربانِ موجِد «بابُالله، بابِ بیتُالله، و [بلکه] الله» میباشند که به هر بیانِ بی بیان، شهید بشوند؛ در نقطهی #باب، و بلکه بابیّتِ باب، #شهیده هستند.
🔥 دوّمی ملعون، نه تنها آثار، نه تنها افعال، نه تنها صفات، نه تنها ذات مطلقِ خداوند، بلکه ذاتیّت ذات و تمامیّت اطلاق را به لگدِ عداوت و کینه، و دشنۀ #مسمار، و فشارِ درب و دیوار، به شهادت رسانید.
که نه تنها در یک #دم، بلکه #دمادم حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را شهید میسازد و در اصل، آن ملعون، چیزی نیست جز قاتلِ فاطمیّت و اطلاق و عصمت و جلالَت، یعنی شخصِ شخیصِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
🔥اللهم العنهما في مکنون السرّ و ظاهر العلانیة...
◆◈◆◈◆رشحهای از شرح!◆◈◆◈◆
تمام اشارات فوق، بابی است از سخنهای معرفتی، و دردهایِ این مصیبت ولی در روزِ شهادت، مجالِ شرحِ مفصل نیست.
فقط اشارهای از #نار ، و #مسمار را بخوانید تا چیزی از ملعونیّتِ ابابکر و عمر ملعون روشن گردد و لعنی از سرائر دل داشته باشید:
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
🍂 حرفِ مسمار شد و باز نَفَس بند آمد!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
وقتی که زلزالِ ملعونیّت، استُنِ حنّانۀ هستی، و بلکه هستیِّ هستیآفرین را خَم کند؛ از قدمها و قلمها، جز پریشان رفتن و پریشان گفتن، انتظار دیگری نیست.
و این #پریشانی، پَرّی از شأن آن پَریشأنِ حیرانی، حضرتِ حورایِ انسیه و الانسیة الحوراء، فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.
شرح کلماتی که خواهید خواند، حاضر است، ولی شرحۀ دل در این مصیبت، مانع از مشروحگفتن. پس به پریشانگوئی و ایجازِ این شکسته، جابرانه و کریمانه نظر نمائید ...
─═༅࿇༅✿❀✿༅࿇༅═─
تمام آنچه که منتسَب به حضراتِ سرّ الله -یعنی ائمه اطهار ع- است، از باطن تا ظاهر، خودِ سرّ الله است. پس؛ تمثیل، تشبیه، استعاره، کنایه، مجاز و امثالهم نیست، بلکه خودِ حقیقت است که یا به تنزیل ظهور یافته، یا به خودیِ خود، ظاهر است.
🔳 شهادت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها، شهادتِ #اطلاق است، که همان شهادتِ #بینونت_صفتی است، بدین معنا که این شهادت؛ در بینِ حقیقیِ «کوچهی تشتّت و کثرت»، وَ «بیتِ جمع و وحدت» میباشد.
(#بینونة_عزلة؛ بینونتِ مرسوم است - #بینونة_صفة؛ بینِ حقیقی است که طرفینِ حدّی ندارد)
🔳 به میخِ گداختهی #آه ِ #جلالت، بین دیوارِ «تعیّن و جمال»، وَ دربِ «لاتعیّن و جلال»،
🔳 به شعلهی نارِ #کثرت و #بغض، از بیرون از بیت (یعنی #کوچه_تشتت)، وَ نار #وحدت و #حبّ از داخلِ بیت،
🔳 در مکانت #اطلاق، که نه به حدّ خلوتِ بیت، مختفی است و نه به حدّ جلوَتِ کوچه، منجلی است.
🔳 بلکه؛ در مکانت جامعیّتِ «جامعُالشتّات» بودنِ #اطلاق،
جسارت به عین شخصیِ #شهادت صورت میگیرد و بلکه؛ #وجود دارد (و بلکه نفسیّتِ #وجود است).
دائماً این جسارت و شهادت، به نفْسِ شهامت و رشادتِ فاطمیّت و اطلاق - یعنی حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها -، برقرار است،
و آن که (یعنی «#عمر» ملعون) کوچهای است (یعنی؛ اهل کوچۀ تشتّت است) و بلکه؛ نفْسِ کوچۀ تشتّت است (بلکه؛ تشدیدِ تشتّت است)، و «#عامرانه» و #عامدانه، مصدرِ ویرانیِ این #ویرانه است، به مجالِ #اطلاق - بدین معنا که؛ تا نقطهی جامعیّتِ تشتّت کوچه و تجمّعِ بیت، یعنی؛ پشت درب، تشریف میآورند و مجال میدهند - احراقِ باب میکند.
🔳 #باب - که در حقیقت به معنای #نهایت و #غایت است-؛ خودیّت و تمامیّتِ «بیتُالله»، و بلکه؛ خودیّت و تمامیّتِ «الله»(جلّ جلاله) است.
و سوزاندنِ آن، نه تنها سوزاندنِ بیتُالله، بلکه؛ سوزاندنِ «تمامیّتِ بیتُالله»، و بلکه؛ سوزاندنِ «الله»جلّ جلاله است.
و دربانِ باب؛ موجِدِ باب است (موجِد باب الله، موجِدِ بابِ «بیت الله»، و ...) و اوست که تمامیّت اطلاقی را، تمامیّت است.
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها - که خودِ اطلاق هستند و تمامیّتِ اطلاقی را تمامیّت میباشند -؛ دربانِ موجِد «بابُالله، بابِ بیتُالله، و [بلکه] الله» میباشند که به هر بیانِ بی بیان، شهید بشوند؛ در نقطهی #باب، و بلکه بابیّتِ باب، #شهیده هستند.
🔥 دوّمی ملعون، نه تنها آثار، نه تنها افعال، نه تنها صفات، نه تنها ذات مطلقِ خداوند، بلکه ذاتیّت ذات و تمامیّت اطلاق را به لگدِ عداوت و کینه، و دشنۀ #مسمار، و فشارِ درب و دیوار، به شهادت رسانید.
که نه تنها در یک #دم، بلکه #دمادم حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها را شهید میسازد و در اصل، آن ملعون، چیزی نیست جز قاتلِ فاطمیّت و اطلاق و عصمت و جلالَت، یعنی شخصِ شخیصِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها.
🔥اللهم العنهما في مکنون السرّ و ظاهر العلانیة...
◆◈◆◈◆رشحهای از شرح!◆◈◆◈◆
تمام اشارات فوق، بابی است از سخنهای معرفتی، و دردهایِ این مصیبت ولی در روزِ شهادت، مجالِ شرحِ مفصل نیست.
فقط اشارهای از #نار ، و #مسمار را بخوانید تا چیزی از ملعونیّتِ ابابکر و عمر ملعون روشن گردد و لعنی از سرائر دل داشته باشید:
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔳
نار؛ خودِ «شعله کشیدن» و نفسِ «شدّت» است.
نارِ وحدت؛ همان آتش و شدّتِ حبّ است که «حبّ الله نارٌ ».
نارِ کثرت؛ همان آتش و شدّتِ بغض است.
☑️ به دل، این تلخیص را بخوانید:
الله = لا هو الا هو = مستجمع جمیع صفات جلال و جمال
حبّ الله = حبّ "لا هو الا هو"
اگر در عالم حدّ، حبّ الله را نظر کنیم؛
#الله هست و حبّ به او، بعد از اوست.
امّا از منظر عالم نور و بالنورانیّة؛
حبّ الله، اَللهیّتِ #الله و شدّتِ #الله است.
هر تعیّنی؛ بغض است .
#آتش بغض = #ماندن به حدّ و تعیّن است.
نقطه جمعیۀ نارِ نور (نار حبّ) و نارِ نار (نارِ بغض)؛ آن است که نه به حدّ خلوَتِ حبّ متوقف است و نه به حدّ جلوَتِ بغض. بلکه جامع است و همان #اطلاق میباشد.
🔥 امّا ابابکر و عمر ملعون، نه در حدّ جلوَت بغض، بلکه به نفسِ اطلاق، جسارتِ به اطلاق #هستند (دقت شودکه؛ #هستند و نه اینکه صرفاً و تنها در فعل، #جسارت_میکنند).
به نفْسِ جسارت و ضربۀ عمر ملعون، #مسمار آن نفسِ جسارت، قتّالۀ حضرتِ اطلاق(س) شد و #آه حضرت(س)، تمامِ "هو"ی غیب الغیوب را منصهی مظلومیّت، نمایان ساخت.
تمامِ "#هو"ی غیب، در "#آه "ِ شهود، متجلّی است.
"#آه" همان "#هو"ست، که؛ در تأویلِ «هو»، میفرمایند(ع)؛
◾️«الهاء تثبیت للثابت ، و الواو اشارة إلی الغائب عن درک الحواس»◾️
یعنی هاء؛ جمال است و، واو؛ جلال حقّ.
واوِ جلال وقتی در ابتدا قرار گرفت و سوزاند و سوزاند و سوزاند و بیچارهات کرد و قلب به الف شد؛ محصولش فغانی شد به اسم و داغِ «#آه» .
در تحلیل؛
"هو" قوسِ صعود است و "آه" قوسِ نزول.
"هو"ی قوسِ صعود، وقتی عروج کرد، به "آه" قوسِ نزول رجعت میکند که؛
#آه در تحلیل؛ «آ» و «ه» میباشد.
«آ»ی تیزی (مدّ محکمی - مستحکمی - جمال)، و «ه»ی محکمی (جلال).
«#آه»؛ اسم خداست منتها نه از ریشهٔ «سموّ»ِ اسم (سموّ؛ به معنایِ علَم و نشان)، بلکه از ریشهٔ «وسم»ِ اسم (به معنای داغ، و علامت گذاشتن) که #داغ_مطلق است.
«آه» از سویدای دل میآید. از آن نقطه که «#هوا» رفته و جز بیقراریِ «#هو» نماند. از آن مکانت که بیچارهاش شدی. از آن #دربدری (#باب و بابیّت باب)، از سوختن و خاکستر شدن، دودِ خاکسترش بلند میشود، و میشود «#آه» ...
«#آه» ؛ داغ مسمّاست. «آه» داغِ «هو»ست.
#مسمار (میخ) یک #محکمی دارد و یک مدِّ محکمی (که #مستحکمی است).
محکمی آن؛ آن نقطهای است که ضربه به آن میزنند.
و مدّ محکمی آن؛ تیزی کشیدگیِ آن است.
محکمی؛ پنهان است.
مستحکمی (مدّ محکمی)؛ آشکار است.
آه ...😭
ناخودآگاه شود نالۀ ما «وا اُمّاه»
تا که مسمار ببینیم به روی درها
حرف #مسمار شد و باز نفس بند آمد
باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها
دشمنِ اطلاق (عمر ملعون)، #آه را به #مسمار به شهادت میرساند.
#مسمار؛ اسم آلتِ از #سمر است.
و "سَمَر" در عربی به معنایِ این است که؛ درب را با #مسمار بست.
(آه 😭- بمیرم )
#سامری از ریشهی #سمر است.
#سامری امّت ؛ عمر ملعون است که نه اینکه صرفاً #مسمار است، بلکه #مسمار را مسمار است. نه اینکه فقط باب را به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ اطلاق و فاطمیّت -یعنی حضرت فاطمه س- بست، بلکه خودِ «بستنِ باب به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ فاطمیّت و اطلاق» است.
إن شاء الله؛ از سرائرِ وجود، و دَم به دَم، لاعنِ ابابکر و عمر ملعون و تابعینشان باشید.
🔥اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار، لا تعدّ و لا تحصی
#مسمار_عداوت
#موجد_باب_بیتالله
#موجد_باب_الله
#موجد_واجب
#آه
🏴 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍️
🆔 @ehsannil1 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.
نار؛ خودِ «شعله کشیدن» و نفسِ «شدّت» است.
نارِ وحدت؛ همان آتش و شدّتِ حبّ است که «حبّ الله نارٌ ».
نارِ کثرت؛ همان آتش و شدّتِ بغض است.
☑️ به دل، این تلخیص را بخوانید:
الله = لا هو الا هو = مستجمع جمیع صفات جلال و جمال
حبّ الله = حبّ "لا هو الا هو"
اگر در عالم حدّ، حبّ الله را نظر کنیم؛
#الله هست و حبّ به او، بعد از اوست.
امّا از منظر عالم نور و بالنورانیّة؛
حبّ الله، اَللهیّتِ #الله و شدّتِ #الله است.
هر تعیّنی؛ بغض است .
#آتش بغض = #ماندن به حدّ و تعیّن است.
نقطه جمعیۀ نارِ نور (نار حبّ) و نارِ نار (نارِ بغض)؛ آن است که نه به حدّ خلوَتِ حبّ متوقف است و نه به حدّ جلوَتِ بغض. بلکه جامع است و همان #اطلاق میباشد.
🔥 امّا ابابکر و عمر ملعون، نه در حدّ جلوَت بغض، بلکه به نفسِ اطلاق، جسارتِ به اطلاق #هستند (دقت شودکه؛ #هستند و نه اینکه صرفاً و تنها در فعل، #جسارت_میکنند).
به نفْسِ جسارت و ضربۀ عمر ملعون، #مسمار آن نفسِ جسارت، قتّالۀ حضرتِ اطلاق(س) شد و #آه حضرت(س)، تمامِ "هو"ی غیب الغیوب را منصهی مظلومیّت، نمایان ساخت.
تمامِ "#هو"ی غیب، در "#آه "ِ شهود، متجلّی است.
"#آه" همان "#هو"ست، که؛ در تأویلِ «هو»، میفرمایند(ع)؛
◾️«الهاء تثبیت للثابت ، و الواو اشارة إلی الغائب عن درک الحواس»◾️
یعنی هاء؛ جمال است و، واو؛ جلال حقّ.
واوِ جلال وقتی در ابتدا قرار گرفت و سوزاند و سوزاند و سوزاند و بیچارهات کرد و قلب به الف شد؛ محصولش فغانی شد به اسم و داغِ «#آه» .
در تحلیل؛
"هو" قوسِ صعود است و "آه" قوسِ نزول.
"هو"ی قوسِ صعود، وقتی عروج کرد، به "آه" قوسِ نزول رجعت میکند که؛
#آه در تحلیل؛ «آ» و «ه» میباشد.
«آ»ی تیزی (مدّ محکمی - مستحکمی - جمال)، و «ه»ی محکمی (جلال).
«#آه»؛ اسم خداست منتها نه از ریشهٔ «سموّ»ِ اسم (سموّ؛ به معنایِ علَم و نشان)، بلکه از ریشهٔ «وسم»ِ اسم (به معنای داغ، و علامت گذاشتن) که #داغ_مطلق است.
«آه» از سویدای دل میآید. از آن نقطه که «#هوا» رفته و جز بیقراریِ «#هو» نماند. از آن مکانت که بیچارهاش شدی. از آن #دربدری (#باب و بابیّت باب)، از سوختن و خاکستر شدن، دودِ خاکسترش بلند میشود، و میشود «#آه» ...
«#آه» ؛ داغ مسمّاست. «آه» داغِ «هو»ست.
#مسمار (میخ) یک #محکمی دارد و یک مدِّ محکمی (که #مستحکمی است).
محکمی آن؛ آن نقطهای است که ضربه به آن میزنند.
و مدّ محکمی آن؛ تیزی کشیدگیِ آن است.
محکمی؛ پنهان است.
مستحکمی (مدّ محکمی)؛ آشکار است.
آه ...😭
ناخودآگاه شود نالۀ ما «وا اُمّاه»
تا که مسمار ببینیم به روی درها
حرف #مسمار شد و باز نفس بند آمد
باز هم لرزه نشسته به همه پیکرها
دشمنِ اطلاق (عمر ملعون)، #آه را به #مسمار به شهادت میرساند.
#مسمار؛ اسم آلتِ از #سمر است.
و "سَمَر" در عربی به معنایِ این است که؛ درب را با #مسمار بست.
(آه 😭- بمیرم )
#سامری از ریشهی #سمر است.
#سامری امّت ؛ عمر ملعون است که نه اینکه صرفاً #مسمار است، بلکه #مسمار را مسمار است. نه اینکه فقط باب را به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ اطلاق و فاطمیّت -یعنی حضرت فاطمه س- بست، بلکه خودِ «بستنِ باب به مسمارِ عداوت بر حقیقتِ فاطمیّت و اطلاق» است.
إن شاء الله؛ از سرائرِ وجود، و دَم به دَم، لاعنِ ابابکر و عمر ملعون و تابعینشان باشید.
🔥اللّهمَّ العن الجبت و الطاغوت و النعثل و حزبهم الاشرار، لا تعدّ و لا تحصی
#مسمار_عداوت
#موجد_باب_بیتالله
#موجد_باب_الله
#موجد_واجب
#آه
🏴 #احسان_الله_نیلفروش_زاده
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
🆔 @ehsannil ✍️
🆔 @ehsannil1 کانال معرفة الحق
🆔 @ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
🆔 instagram.com/ehsan_nil 🦋
─═༅࿇༅📓༅࿇༅═─
.