Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
🔹
🔰 حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله و سلّم میفرمایند:
♦️" اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ "
حيا نيكو است اما در زنان نيكوتر.
(📚نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006)
🔶 سؤال این است که چرا حیاء در زنان نیکوتر از مردان است؟
🔹 اوّلاً 『 اَحْسَن』 بودن به این معنا نیست که مقابلش "اقبح" باشد. بلکه مقابل ندارد و حیاء بقولِ مطلق، حُسن است و 『 حَسَن』.
🔹ثانیاً در عالم نور، جَلوَت، اشدّ از خلوَت است.
(کثرت نوری، اشدّ از وحدت نوری است. رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
مثلاً خداوند که في ذاتِهِ غفّار است، غفاریّت او در ظاهر اشدّ است. حضرت خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله میفرمایند:
💠"لو لم تذنب لجاء اللَّه بقوم يذنبون فيغفر لهم و يدخلهم الجنّة"💠
اگر تو گناه نمیكردى خدا قومى را مىآورد كه گناه كنند و بيامرزدشان و به بهشتشان در آورد.
(📚نهج الفصاحة ، ص: 651)
🔔 دقت کنیم که شدّت و ضعف نوری، در خودِ نور است و اینکه عرض میشود که مثلاً غفاریّت در ظهور، اشدّ است، بایستی دقت شود که ظهورِ خداوند، بیرون از خودِ خدا نیست بلکه عین ذات اوست که قرآن فرمود 🔅『 هو الظاهر』 🔅 (سورۀ حدید آیۀ 3).
ذاتِ حضرت حقّ تعالی، "الظاهر" است.
🔆 نور را باید #بالنورانیة بشناسیم و پیش از #معرفة_بالنورانیة ، قلوب به معرفت حقیقی روشن نشده و موفق بیرون نیامده.
با این مقدمه حدیثِ حضرت نبی اکرم صلّی الله علیه و آله را یکبار دیگر به دقّت بخوانیم :
♦️『 اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ 』♦️
💠 اوّل بدانیم که #حیاء_تمام_دین_است. حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند:
🍀 "الحياء هو الدّين كلّه"
حيا تمام دين است.
(📚نهج الفصاحة ص 453 ، ح1428)
یا فرمودند (ع) 🔻【 اَلحَياءُ مِنَ اللّه】🔺 (📚تصنیف غررالحکم، ص257 ، ح 545).
دین، حقیقت است و #شخص_حقیقی عالم است که باطن البواطن تا ظاهر الظواهر را به عینِ شخصی خویش پُر کرده است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند:
🌸" أَصْلَ الدِّينِ هُوَ رَجُلٌ
وَ ذَلِكَ الرَّجُلُ هُوَ الْيَقِينُ وَ هُوَ الْإِيمَانُ
وَ هُوَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ أَهْلِ زَمَانِهِ"🌸
كه ريشۀ دين و پايۀ آن شخص خاصّی است
و آن يك نفر است و آن يكنفر يقين و ايمان است
و او امام امّتش و اهل زمانش است.
(📚بصائر الدرجات، ج1، ص: 529)
✿ عرض شد 『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است و جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.
↷°✨پس حیاء را صرفاً در ظاهر افعال نباید دید.✨°↶
♦️ بلکه حیاء، حقیقت است.
حیاء، خودِ دین است. خودِ ایمان است. خودِ یقین است.
⫸ به همان دلیل که "دین"، ذات و صفت و فعل را گرفته است، حیاء چنین است.
اگر چنانچه مثالی که برای غفاریّت خداوند بیان شد دقت شود، این مطلب روشن میگردد که غفاریّت خداوند در گناهکاران در اشدّ ظهور میکند.
به عبارتی؛
👈 ظرفِ ظهورِ غفاریّت خداوند، گناهکاران هستند و این به معنایِ احتیاج خداوند به مُذنِبین نیست. بلکه شدّت غفران را باید دید که حضرتِ غفّار، به مغفرت خویش، خلایق را خلق میکند.
و این خلایق هستند که غفران را مختاراً بپذیرند، یا به عنادشان از حیطۀ اختیار و طلبِ این خیر بزرگ خارج شده، و نار را بر نور ترجیح دهند و فریادِ 🔥"#النار_و_لا_العار"🔥 سر دهند!! (لعنة الله علیه و علی اتباعه)
✿ با یافتنِ مَناط و معیاری که برای غفاریّت بیان شد؛
👈 ظرفِ اصلیِ ظهورِ حیاء، نساء هستند.
⚠️که در حدیثِ مذکور هم نفرمودند〖 وَلكِنْ «مِن» النِّساءِ اَحْسَنُ 〗،بلکه فرمودند 【 وَلكِنْ «فِى» النِّساءِ اَحْسَنُ】 .
♦️یعنی حیاءِ در نساء، به اشدّ ظاهر است.
⧐ بنابراین ؛
🌸 حیاء، منحصر به فعلِ نساء نیست بلکه بایستی در نساء بودنِ نساء (#نسائیت)، حیاء را دید. یعنی در کینونَت و ذات ایشان.
🌸 و بعد از آن (یعنی بعد از ذات)؛ در صفات و افعال بعدی ایشان بطورِ ممدود، حیاء جلوهگر میشود.
🔹
🔰 حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله و سلّم میفرمایند:
♦️" اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ "
حيا نيكو است اما در زنان نيكوتر.
(📚نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006)
🔶 سؤال این است که چرا حیاء در زنان نیکوتر از مردان است؟
🔹 اوّلاً 『 اَحْسَن』 بودن به این معنا نیست که مقابلش "اقبح" باشد. بلکه مقابل ندارد و حیاء بقولِ مطلق، حُسن است و 『 حَسَن』.
🔹ثانیاً در عالم نور، جَلوَت، اشدّ از خلوَت است.
(کثرت نوری، اشدّ از وحدت نوری است. رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
مثلاً خداوند که في ذاتِهِ غفّار است، غفاریّت او در ظاهر اشدّ است. حضرت خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله میفرمایند:
💠"لو لم تذنب لجاء اللَّه بقوم يذنبون فيغفر لهم و يدخلهم الجنّة"💠
اگر تو گناه نمیكردى خدا قومى را مىآورد كه گناه كنند و بيامرزدشان و به بهشتشان در آورد.
(📚نهج الفصاحة ، ص: 651)
🔔 دقت کنیم که شدّت و ضعف نوری، در خودِ نور است و اینکه عرض میشود که مثلاً غفاریّت در ظهور، اشدّ است، بایستی دقت شود که ظهورِ خداوند، بیرون از خودِ خدا نیست بلکه عین ذات اوست که قرآن فرمود 🔅『 هو الظاهر』 🔅 (سورۀ حدید آیۀ 3).
ذاتِ حضرت حقّ تعالی، "الظاهر" است.
🔆 نور را باید #بالنورانیة بشناسیم و پیش از #معرفة_بالنورانیة ، قلوب به معرفت حقیقی روشن نشده و موفق بیرون نیامده.
با این مقدمه حدیثِ حضرت نبی اکرم صلّی الله علیه و آله را یکبار دیگر به دقّت بخوانیم :
♦️『 اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ 』♦️
💠 اوّل بدانیم که #حیاء_تمام_دین_است. حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند:
🍀 "الحياء هو الدّين كلّه"
حيا تمام دين است.
(📚نهج الفصاحة ص 453 ، ح1428)
یا فرمودند (ع) 🔻【 اَلحَياءُ مِنَ اللّه】🔺 (📚تصنیف غررالحکم، ص257 ، ح 545).
دین، حقیقت است و #شخص_حقیقی عالم است که باطن البواطن تا ظاهر الظواهر را به عینِ شخصی خویش پُر کرده است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند:
🌸" أَصْلَ الدِّينِ هُوَ رَجُلٌ
وَ ذَلِكَ الرَّجُلُ هُوَ الْيَقِينُ وَ هُوَ الْإِيمَانُ
وَ هُوَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ أَهْلِ زَمَانِهِ"🌸
كه ريشۀ دين و پايۀ آن شخص خاصّی است
و آن يك نفر است و آن يكنفر يقين و ايمان است
و او امام امّتش و اهل زمانش است.
(📚بصائر الدرجات، ج1، ص: 529)
✿ عرض شد 『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است و جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.
↷°✨پس حیاء را صرفاً در ظاهر افعال نباید دید.✨°↶
♦️ بلکه حیاء، حقیقت است.
حیاء، خودِ دین است. خودِ ایمان است. خودِ یقین است.
⫸ به همان دلیل که "دین"، ذات و صفت و فعل را گرفته است، حیاء چنین است.
اگر چنانچه مثالی که برای غفاریّت خداوند بیان شد دقت شود، این مطلب روشن میگردد که غفاریّت خداوند در گناهکاران در اشدّ ظهور میکند.
به عبارتی؛
👈 ظرفِ ظهورِ غفاریّت خداوند، گناهکاران هستند و این به معنایِ احتیاج خداوند به مُذنِبین نیست. بلکه شدّت غفران را باید دید که حضرتِ غفّار، به مغفرت خویش، خلایق را خلق میکند.
و این خلایق هستند که غفران را مختاراً بپذیرند، یا به عنادشان از حیطۀ اختیار و طلبِ این خیر بزرگ خارج شده، و نار را بر نور ترجیح دهند و فریادِ 🔥"#النار_و_لا_العار"🔥 سر دهند!! (لعنة الله علیه و علی اتباعه)
✿ با یافتنِ مَناط و معیاری که برای غفاریّت بیان شد؛
👈 ظرفِ اصلیِ ظهورِ حیاء، نساء هستند.
⚠️که در حدیثِ مذکور هم نفرمودند〖 وَلكِنْ «مِن» النِّساءِ اَحْسَنُ 〗،بلکه فرمودند 【 وَلكِنْ «فِى» النِّساءِ اَحْسَنُ】 .
♦️یعنی حیاءِ در نساء، به اشدّ ظاهر است.
⧐ بنابراین ؛
🌸 حیاء، منحصر به فعلِ نساء نیست بلکه بایستی در نساء بودنِ نساء (#نسائیت)، حیاء را دید. یعنی در کینونَت و ذات ایشان.
🌸 و بعد از آن (یعنی بعد از ذات)؛ در صفات و افعال بعدی ایشان بطورِ ممدود، حیاء جلوهگر میشود.
🔹
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
🍂 اسرارِ مگو ؛ «مَگوئیِ» وصف تو بود!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🔰 "الله"تعالی کیست؟
قرآن میفرماید :
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو"💎
(سورۀ بقره آیۀ 255)
"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که "لا اله الا هو" کلمۀ توحید است.
مرتبهای والاتر از توحید؛ "لا هو الا هو"ست.
💠 در تحلیل بیان میشود:
❖ "لا هو" ؛ جلال است.
❖ "الّا هو" ؛ جمال است.
❁شخص حقیقی عالَم، الله تعالی است و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند. و توحید او ("لا هو الا هو") عالم را بالحقیقة، فراگرفته است.
بنابراین همه عالم و امور آن؛ به «لا هو الا هو» یعنی جلال و جمال بایستی نظر شود.
👈 و #معرفت نیز چنین است.
🔅معرفت در جمالِ #معرفت؛ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است. که از آن به «شناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ هم با آن سروکار داریم که میگوییم: "فلان امر را «شناختم»".
»» معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد.
◾️امّا معرفت در جلالِ #معرفت؛ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است. که از آن به «نشناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ میگوییم: "فلان امر را «نشناختم»". چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود.
بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
معروف در جلالِ معرفت؛ به جلال و لاتعیّنیِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد و گفته میشود که «نشناختنی است».
امّا سخن و مطلوب ما، در عالم نور است.
پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
◾️ در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جوینده آنست که اصلاً در میدان شناخته شدن نیامده. یعنی مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الامری دارد، و معرفت به آن، نفس الامر دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده.
🔅 امّا «نشناختنیِ عالم نور»؛ خودش «نشناختنی»ست. یعنی نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
(«نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد)
⇦ بنابراین؛
👈 هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندک و فانی در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف نقص داشت که او را نشناخت.
بلکه معروف، در جلالَتِ «معروف بودن» بود. یعنی خودش #نشناختنی بود. نه برای مَن و شما «نشناختنی» بود؟ في الواقع «نشاختنی» بود. یعنی جلالَتِ "المعروف" بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تری آب روزیت شد. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
به هرقدر که عارفِ آنکس شدی که «نشناختنی» نفسَش است (و بلکه نفسِ «نشناختنی»ست)؛ مُدرکِ «نشناختن» شدی.
⚜️ معرفتِ «متعیّن»، در تعیّنِ معرفت است.
اما معرفتِ «لامتعیّن» (و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلال خودِ «معرفت» میباشد.
حالا معروف و مطلوبِ ما؛ خودِ «لا تعیّنی»ست. خودِ «نشناختنی»ست.
💎إنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ 💎
1 همانا ما آنرا در شب قدر نازل كرديم.
2 و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
حدیث برای آیات فوق :
🔻"اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا"🔺
لیلة؛ فاطمه (س) هستند و "القدر"؛ الله تعالی.
پس کسی که فاطمه (س) به حقّ معرفت ایشان، شناخت؛ لیلة القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه نامیده شد، زیرا مطلقِ «خلق» از شناخت ایشان جدا شدند.
کافِ "وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ" ضمیر مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی (ص) است.
ائمۀ اطهار(ع) نور واحد هستند. بنابراین درک نشدنِ "لَيْلَةُ الْقَدْرِ" برای حضرت رسول اکرم(ص) معنا ندارد. پس دقت بفرما !
👈 درک نشدن در آیۀ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» ؛ درکِ نشدنِ حدّی نیست. بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است. و این درکِ نشدن؛ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
🔰 معروف؛
"لیلة" است،
"فاطمه" است(روحی لذکره الفداء).
👈 نفسِ «نشناختنی»ست.
(✅ دقت بفرمائید که در اینجا صفتِ «نشناختنی» منظورم است و نه اسمِ آن.)
🔲
🍂 اسرارِ مگو ؛ «مَگوئیِ» وصف تو بود!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🔰 "الله"تعالی کیست؟
قرآن میفرماید :
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو"💎
(سورۀ بقره آیۀ 255)
"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که "لا اله الا هو" کلمۀ توحید است.
مرتبهای والاتر از توحید؛ "لا هو الا هو"ست.
💠 در تحلیل بیان میشود:
❖ "لا هو" ؛ جلال است.
❖ "الّا هو" ؛ جمال است.
❁شخص حقیقی عالَم، الله تعالی است و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند. و توحید او ("لا هو الا هو") عالم را بالحقیقة، فراگرفته است.
بنابراین همه عالم و امور آن؛ به «لا هو الا هو» یعنی جلال و جمال بایستی نظر شود.
👈 و #معرفت نیز چنین است.
🔅معرفت در جمالِ #معرفت؛ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است. که از آن به «شناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ هم با آن سروکار داریم که میگوییم: "فلان امر را «شناختم»".
»» معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد.
◾️امّا معرفت در جلالِ #معرفت؛ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است. که از آن به «نشناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ میگوییم: "فلان امر را «نشناختم»". چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود.
بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
معروف در جلالِ معرفت؛ به جلال و لاتعیّنیِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد و گفته میشود که «نشناختنی است».
امّا سخن و مطلوب ما، در عالم نور است.
پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
◾️ در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جوینده آنست که اصلاً در میدان شناخته شدن نیامده. یعنی مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الامری دارد، و معرفت به آن، نفس الامر دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده.
🔅 امّا «نشناختنیِ عالم نور»؛ خودش «نشناختنی»ست. یعنی نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
(«نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد)
⇦ بنابراین؛
👈 هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندک و فانی در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف نقص داشت که او را نشناخت.
بلکه معروف، در جلالَتِ «معروف بودن» بود. یعنی خودش #نشناختنی بود. نه برای مَن و شما «نشناختنی» بود؟ في الواقع «نشاختنی» بود. یعنی جلالَتِ "المعروف" بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تری آب روزیت شد. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
به هرقدر که عارفِ آنکس شدی که «نشناختنی» نفسَش است (و بلکه نفسِ «نشناختنی»ست)؛ مُدرکِ «نشناختن» شدی.
⚜️ معرفتِ «متعیّن»، در تعیّنِ معرفت است.
اما معرفتِ «لامتعیّن» (و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلال خودِ «معرفت» میباشد.
حالا معروف و مطلوبِ ما؛ خودِ «لا تعیّنی»ست. خودِ «نشناختنی»ست.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
با درکِ مقدمۀ فوق، بخوانیم :💎إنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ 💎
1 همانا ما آنرا در شب قدر نازل كرديم.
2 و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
حدیث برای آیات فوق :
🔻"اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا"🔺
لیلة؛ فاطمه (س) هستند و "القدر"؛ الله تعالی.
پس کسی که فاطمه (س) به حقّ معرفت ایشان، شناخت؛ لیلة القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه نامیده شد، زیرا مطلقِ «خلق» از شناخت ایشان جدا شدند.
کافِ "وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ" ضمیر مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی (ص) است.
ائمۀ اطهار(ع) نور واحد هستند. بنابراین درک نشدنِ "لَيْلَةُ الْقَدْرِ" برای حضرت رسول اکرم(ص) معنا ندارد. پس دقت بفرما !
👈 درک نشدن در آیۀ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» ؛ درکِ نشدنِ حدّی نیست. بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است. و این درکِ نشدن؛ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
🔰 معروف؛
"لیلة" است،
"فاطمه" است(روحی لذکره الفداء).
👈 نفسِ «نشناختنی»ست.
(✅ دقت بفرمائید که در اینجا صفتِ «نشناختنی» منظورم است و نه اسمِ آن.)
🔲
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔳
🍁 و امّا ...
بعد از شهادت مظلومانۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها،
[با آدابی خاصّ] حضرت «امّ البنین» سلام الله علیها به همسری حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام در آمدند. بدین صورت که حضرتِ «عِلم الله»عزّوجلّ، مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام از برادر خویش، جناب عقیل، خواستند که :
بانویی را جستجو کن که از نسل شجاعان باشد تا با او ازدواج کنم و برایم پسرانی شجاع به دنیا آورد.
(📚الصحیح من سیره الإمام علی؏ ، ج1، ص 265 – 266)
که چه شود؟
که این فرزندانِ شجاع در کربلایِ حقیقت، یاور حضرت سیّد الشهدا(ع) باشند.
(لطائف این خصوص بسیار است، و بحمد الله بعضی از آن در مقالات «یوم الطفوف» در همین #کانال_اللطائف_الالهیة ارائه شده است)
🔔 خوب دقت بفرمائید که حضرت فاطمه امّ البنین(س)؛ به محوریّتِ اُمّیَّت برای فرزندانی که فَدوی و فانیِ در حضرت سیّدالشهدا(ع) هستند، همسرِ حضرت امیرالمؤمنین(ع) میشوند.
قبلاً در مورد حضرت وفا، اباالفضل العباس(ع) در مقالات متعدّدی لطائفی روزی شده و بیان گشت که حضرتشان نقطۀ اتصال و فنایِ تمام اسماء باریتعالی به [و در] اسمِ مستأثر (یعنی حضرت سیّدالشهدا؏) هستند.
(مثلاً رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil2/259)
🔅 هر اشارهای از خاندانِ نور، نورِ این خاندان است و #بالنورانیة بایستی معرفت به آن حاصل گردد و در تمامِ شئونات و رفتار و کردار و مناسبات و منسوبین به حضرات آل الله(ع) این قوّت بایستی سرلوحۀ بینش قرار گیرد که فرمودند :
💠"نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ «لَا يُقَاسُ» بِنَا أَحَدٌ" 💠
ما اهل بیت؏ هستیم که [بطور مطلق] احدی با ما قیاس کرده نمیشود.
(📚عيون أخبار الرضا؏، ج2، ص: 66)
بنابراین دست از غیر آل الله(ع) بشوی و بدون اینکه شأنی از شئوناتِ حضرتشان را با کسی قیاس کنی؛ برایِ یافتن معرفت، همّت نما!
🔆 اسمِ مبارک حضرت «امّ البنین» (سلام الله علیها) "#فاطمه" است. و لقب حضرتشان «امّ البنین» است.
فرزندِ حقیقی، سرّ والدِ حقیقی است که "الوَلد سرّ ابیه".
لقبِ حضرت فاطمه زهرا (س) «امّ ابیها» میباشد.
از خودِ حضرت "فاطمه"(سلام الله علیها) که «امّ ابیها» هستند؛ در جانشینِ خویش(یعنی حضرت امّ البنین س)، به «امّ البنین»بودن ظاهر میشوند.
إن شاء الله روشن باشد که چه بیان میشود!
وجهی از وجوهِ تسمیه «امّ البنین» ، با تمسّک به حضرت فاطمه زهرا(س) بیان شد.
که حضرت فاطمه زهرا (س) که امّ الحسین(ع) هستند و «امّ ابیها»؛ جانشینشان، حضرت فاطمه «امّ البنین» هستند که مادرِ فدویانِ حضرت امام حسین(ع) میباشند.
حضرت «امّ البنین» (س) که مطلقِ "بنین" را «امّ» میباشند؛ ظهورِ حضرت «امّ ابیها» (س) هستند که مطلقِ "ابّ" را «امّ» و اصل و ریشهاند.
و به عینِ شخصیِ اینکه فرزند، سرّ پدر است، و ابّ" به "بنین"ِ خود ظاهر است و فرزندان، دنباله و ظهورِ پدرشانند؛
🔅 "امّ البنین"(س)، سرّ "امّ ابیها"(س) هستند.
☘️ در چهار پسر بزرگوار حضرت «امّ البنین»(س) ، حضرت ابا الفضل العباس(ع) "ربیع" و جانِ سه فرزند دیگرند و به عبارتی "اسم مستأثر" برای سه فرزند دیگر هستند.
به عین شخصیِ این حقیقت که "بَنین" دائماً در "ابّ" فانیاند؛ حضرت «امّ البنین» (س) دائماً در حضرت «امّ ابیها» فاطمه زهرا (س) فانی هستند. که حتی میفرمایند مرا به "فاطمه" صدا نزنید و این، بیانی از فنایِ در مسمّای خویش بودنِ حضرتشان است.
و اصلاً به عین شخصیِ حقیقتی که بیان شد؛ ربیعِ فرزندانشان یعنی حضرت ابا الفضل العباس(ع) دائماً فانی در حضرت ابا عبد الله(ع) هستند.
یعنی از آن قوّتیست که حضرت «امّ البنین»(س) دائماً در حضرت «امّ ابیها» فاطمه زهرا (س) فانیاند.
و اصلاً خلقتِ حضرت «امّ البنین» (س) به «"امّ البنین"بودن» است.
و «بَنین»، بیرون از شخص حقیقی ایشان نیست.
🍂 عالَم ظاهر، برای اهلِ ظاهر؛ جز ظواهر چیزی نیست.
امّا حقیقت، از باطن البواطن، تا ظاهر الظواهر؛ به قوّت، ممدود است. و هادی آنکسی است که از قشر، به قشر نماند. بلکه لُبّ را دریابد.
به عین شخصی این حقیقت که حضرت ابا الفضل العباس (ع) برای حضرت سید الشهدا (ع) خلق شدهاند و فانی در ایشان و ظهور ایشان هستند؛ حضرت «امّ البنین» (س) برای حضرت «امّ ابیها» فاطمه زهرا (س) خلق شده و فانی در حضرت (س) بوده، و ظهورشان میباشند.
🔲
🍁 و امّا ...
بعد از شهادت مظلومانۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها،
[با آدابی خاصّ] حضرت «امّ البنین» سلام الله علیها به همسری حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام در آمدند. بدین صورت که حضرتِ «عِلم الله»عزّوجلّ، مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام از برادر خویش، جناب عقیل، خواستند که :
بانویی را جستجو کن که از نسل شجاعان باشد تا با او ازدواج کنم و برایم پسرانی شجاع به دنیا آورد.
(📚الصحیح من سیره الإمام علی؏ ، ج1، ص 265 – 266)
که چه شود؟
که این فرزندانِ شجاع در کربلایِ حقیقت، یاور حضرت سیّد الشهدا(ع) باشند.
(لطائف این خصوص بسیار است، و بحمد الله بعضی از آن در مقالات «یوم الطفوف» در همین #کانال_اللطائف_الالهیة ارائه شده است)
🔔 خوب دقت بفرمائید که حضرت فاطمه امّ البنین(س)؛ به محوریّتِ اُمّیَّت برای فرزندانی که فَدوی و فانیِ در حضرت سیّدالشهدا(ع) هستند، همسرِ حضرت امیرالمؤمنین(ع) میشوند.
قبلاً در مورد حضرت وفا، اباالفضل العباس(ع) در مقالات متعدّدی لطائفی روزی شده و بیان گشت که حضرتشان نقطۀ اتصال و فنایِ تمام اسماء باریتعالی به [و در] اسمِ مستأثر (یعنی حضرت سیّدالشهدا؏) هستند.
(مثلاً رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil2/259)
🔅 هر اشارهای از خاندانِ نور، نورِ این خاندان است و #بالنورانیة بایستی معرفت به آن حاصل گردد و در تمامِ شئونات و رفتار و کردار و مناسبات و منسوبین به حضرات آل الله(ع) این قوّت بایستی سرلوحۀ بینش قرار گیرد که فرمودند :
💠"نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ «لَا يُقَاسُ» بِنَا أَحَدٌ" 💠
ما اهل بیت؏ هستیم که [بطور مطلق] احدی با ما قیاس کرده نمیشود.
(📚عيون أخبار الرضا؏، ج2، ص: 66)
بنابراین دست از غیر آل الله(ع) بشوی و بدون اینکه شأنی از شئوناتِ حضرتشان را با کسی قیاس کنی؛ برایِ یافتن معرفت، همّت نما!
🔆 اسمِ مبارک حضرت «امّ البنین» (سلام الله علیها) "#فاطمه" است. و لقب حضرتشان «امّ البنین» است.
فرزندِ حقیقی، سرّ والدِ حقیقی است که "الوَلد سرّ ابیه".
لقبِ حضرت فاطمه زهرا (س) «امّ ابیها» میباشد.
از خودِ حضرت "فاطمه"(سلام الله علیها) که «امّ ابیها» هستند؛ در جانشینِ خویش(یعنی حضرت امّ البنین س)، به «امّ البنین»بودن ظاهر میشوند.
إن شاء الله روشن باشد که چه بیان میشود!
وجهی از وجوهِ تسمیه «امّ البنین» ، با تمسّک به حضرت فاطمه زهرا(س) بیان شد.
که حضرت فاطمه زهرا (س) که امّ الحسین(ع) هستند و «امّ ابیها»؛ جانشینشان، حضرت فاطمه «امّ البنین» هستند که مادرِ فدویانِ حضرت امام حسین(ع) میباشند.
حضرت «امّ البنین» (س) که مطلقِ "بنین" را «امّ» میباشند؛ ظهورِ حضرت «امّ ابیها» (س) هستند که مطلقِ "ابّ" را «امّ» و اصل و ریشهاند.
و به عینِ شخصیِ اینکه فرزند، سرّ پدر است، و ابّ" به "بنین"ِ خود ظاهر است و فرزندان، دنباله و ظهورِ پدرشانند؛
🔅 "امّ البنین"(س)، سرّ "امّ ابیها"(س) هستند.
☘️ در چهار پسر بزرگوار حضرت «امّ البنین»(س) ، حضرت ابا الفضل العباس(ع) "ربیع" و جانِ سه فرزند دیگرند و به عبارتی "اسم مستأثر" برای سه فرزند دیگر هستند.
به عین شخصیِ این حقیقت که "بَنین" دائماً در "ابّ" فانیاند؛ حضرت «امّ البنین» (س) دائماً در حضرت «امّ ابیها» فاطمه زهرا (س) فانی هستند. که حتی میفرمایند مرا به "فاطمه" صدا نزنید و این، بیانی از فنایِ در مسمّای خویش بودنِ حضرتشان است.
و اصلاً به عین شخصیِ حقیقتی که بیان شد؛ ربیعِ فرزندانشان یعنی حضرت ابا الفضل العباس(ع) دائماً فانی در حضرت ابا عبد الله(ع) هستند.
یعنی از آن قوّتیست که حضرت «امّ البنین»(س) دائماً در حضرت «امّ ابیها» فاطمه زهرا (س) فانیاند.
و اصلاً خلقتِ حضرت «امّ البنین» (س) به «"امّ البنین"بودن» است.
و «بَنین»، بیرون از شخص حقیقی ایشان نیست.
🍂 عالَم ظاهر، برای اهلِ ظاهر؛ جز ظواهر چیزی نیست.
امّا حقیقت، از باطن البواطن، تا ظاهر الظواهر؛ به قوّت، ممدود است. و هادی آنکسی است که از قشر، به قشر نماند. بلکه لُبّ را دریابد.
به عین شخصی این حقیقت که حضرت ابا الفضل العباس (ع) برای حضرت سید الشهدا (ع) خلق شدهاند و فانی در ایشان و ظهور ایشان هستند؛ حضرت «امّ البنین» (س) برای حضرت «امّ ابیها» فاطمه زهرا (س) خلق شده و فانی در حضرت (س) بوده، و ظهورشان میباشند.
🔲
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن پنجم :
حضرتِ وفا (؏)؛ نقطۀ فنایِ اسماء الله!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/259
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
🍃 برای آسانی در تبیین، و تفهیم و تفهّمِ سخنِ پنجم در این سِری از مقالات؛ به جلوۀ ابواب…
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن پنجم :
حضرتِ وفا (؏)؛ نقطۀ فنایِ اسماء الله!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/259
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
🍃 برای آسانی در تبیین، و تفهیم و تفهّمِ سخنِ پنجم در این سِری از مقالات؛ به جلوۀ ابواب…
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
🍂 "اسرارِ مگو" ؛ «مَگوئیِ» وصفِ تو بود!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🔰 "الله"تعالی کیست؟
قرآن میفرماید :
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إلّا هُو"💎
(سورۀ بقره آیۀ 255)
"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که "لا اله الا هو" کلمۀ توحید است.
مرتبهای والاتر از آن در مراتب توحید؛ "لا هو الا هو"ست.
💠 در تحلیل بیان میشود:
❖ "لا هو" ؛ جلال است.
❖ "الّا هو" ؛ جمال است.
❁شخص حقیقی عالَم، الله تعالی است و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند. و توحید او ("لا هو الا هو") عالم را بالحقیقة، فراگرفته است.
بنابراین همه عالم و امور آن؛ به «لا هو الا هو» یعنی جلال و جمال بایستی نظر شود.
👈 و #معرفت نیز چنین است.
🔅معرفت در جمالِ #معرفت؛ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است. که از آن به «شناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ هم با آن سروکار داریم که میگوییم: "فلان امر را «شناختم»".
»» معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد.
◾️امّا معرفت در جلالِ #معرفت؛ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است. که از آن به «نشناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ میگوییم: "فلان امر را «نشناختم»". چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود.
بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
»» معروف در جلالِ معرفت؛ به جلال و لاتعیّنیِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد و گفته میشود که «نشناختنی است».
امّا سخن و مطلوب ما، در عالم نور است.
پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
◾️ در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جوینده آنست که اصلاً در میدان شناخته شدن نیامده. یعنی مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الامری دارد، و معرفت به آن، نفس الامر دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده.
🔅 امّا «نشناختنیِ عالم نور»؛ خودش «نشناختنی»ست. یعنی نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
(«نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد)
⇦ بنابراین؛
👈 هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندک و فانی در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف نقص داشت که او را نشناخت.
بلکه معروف، در جلالَتِ «معروف بودن» بود. یعنی خودش #نشناختنی بود. نه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع «نشاختنی» بود. یعنی جلالَتِ "المعروف" بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیَت شد. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
به هرقدر که عارفِ آنکس شدی که «نشناختنی» نفسَش است (و بلکه نفسِ «نشناختنی»ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
⚜️ معرفتِ «متعیّن»، در تعیّنِ معرفت است.
اما معرفتِ «لامتعیّن» (و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلال خودِ «معرفت» میباشد.
حالا معروف و مطلوبِ ما؛ خودِ «لا تعیّنی»ست. خودِ «نشناختنی»ست.
💎إنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ 💎
1 همانا ما آنرا در شب قدر نازل كرديم.
2 و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
(سورهٔ قدر)
حدیث برای آیات فوق :
🔻"اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا"🔺
لیلة؛ فاطمه (س) هستند و "القدر"؛ الله تعالی.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقّ معرفت حضرتشان، شناخت؛ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه نامیده شد، زیرا مطلقِ «خلق» از شناخت ایشان جدا شدند.
کافِ "وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ" ضمیر مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی (ص) است.
ائمۀ اطهار(ع) نور واحد هستند. بنابراین درک نشدنِ "لَيْلَةُ الْقَدْرِ" برای حضرت رسول اکرم(ص) معنا ندارد (و به فنایِ در ائمهٔ اطهار ع؛ این درک و شناخت برای طالبانِ حقیقی، جاریست).
پس دقت بفرما:
👈 درک نشدن در آیۀ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» ؛ درکِ نشدنِ حدّی نیست. بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است. و این درکِ نشدن؛ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
و نه اینکه هدف و غرضِ خلقت؛ شناختنِ مطلق آل الله علیهم السلام باشد، امّا از آن طرف بیان نمایند که درکِ حضرتشان ممکن نیست.اینکه، نقض غرض است!
🔰معروف؛
"لیلة" است،
"فاطمه" است(روحی لذکرها الفداء).
👈 نفسِ «نشناختنی»ست.
(✅ دقت بفرمائید که در اینجا صفتِ «نشناختنی» منظورم است و نه اسمِ آن.)
🔲
🍂 "اسرارِ مگو" ؛ «مَگوئیِ» وصفِ تو بود!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🔰 "الله"تعالی کیست؟
قرآن میفرماید :
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إلّا هُو"💎
(سورۀ بقره آیۀ 255)
"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که "لا اله الا هو" کلمۀ توحید است.
مرتبهای والاتر از آن در مراتب توحید؛ "لا هو الا هو"ست.
💠 در تحلیل بیان میشود:
❖ "لا هو" ؛ جلال است.
❖ "الّا هو" ؛ جمال است.
❁شخص حقیقی عالَم، الله تعالی است و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند. و توحید او ("لا هو الا هو") عالم را بالحقیقة، فراگرفته است.
بنابراین همه عالم و امور آن؛ به «لا هو الا هو» یعنی جلال و جمال بایستی نظر شود.
👈 و #معرفت نیز چنین است.
🔅معرفت در جمالِ #معرفت؛ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است. که از آن به «شناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ هم با آن سروکار داریم که میگوییم: "فلان امر را «شناختم»".
»» معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد.
◾️امّا معرفت در جلالِ #معرفت؛ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است. که از آن به «نشناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ میگوییم: "فلان امر را «نشناختم»". چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود.
بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
»» معروف در جلالِ معرفت؛ به جلال و لاتعیّنیِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد و گفته میشود که «نشناختنی است».
امّا سخن و مطلوب ما، در عالم نور است.
پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
◾️ در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جوینده آنست که اصلاً در میدان شناخته شدن نیامده. یعنی مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الامری دارد، و معرفت به آن، نفس الامر دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده.
🔅 امّا «نشناختنیِ عالم نور»؛ خودش «نشناختنی»ست. یعنی نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
(«نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد)
⇦ بنابراین؛
👈 هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندک و فانی در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف نقص داشت که او را نشناخت.
بلکه معروف، در جلالَتِ «معروف بودن» بود. یعنی خودش #نشناختنی بود. نه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع «نشاختنی» بود. یعنی جلالَتِ "المعروف" بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیَت شد. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
به هرقدر که عارفِ آنکس شدی که «نشناختنی» نفسَش است (و بلکه نفسِ «نشناختنی»ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
⚜️ معرفتِ «متعیّن»، در تعیّنِ معرفت است.
اما معرفتِ «لامتعیّن» (و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلال خودِ «معرفت» میباشد.
حالا معروف و مطلوبِ ما؛ خودِ «لا تعیّنی»ست. خودِ «نشناختنی»ست.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
با درکِ مقدمۀ فوق، بخوانیم :💎إنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ 💎
1 همانا ما آنرا در شب قدر نازل كرديم.
2 و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
(سورهٔ قدر)
حدیث برای آیات فوق :
🔻"اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا"🔺
لیلة؛ فاطمه (س) هستند و "القدر"؛ الله تعالی.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقّ معرفت حضرتشان، شناخت؛ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه نامیده شد، زیرا مطلقِ «خلق» از شناخت ایشان جدا شدند.
کافِ "وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ" ضمیر مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی (ص) است.
ائمۀ اطهار(ع) نور واحد هستند. بنابراین درک نشدنِ "لَيْلَةُ الْقَدْرِ" برای حضرت رسول اکرم(ص) معنا ندارد (و به فنایِ در ائمهٔ اطهار ع؛ این درک و شناخت برای طالبانِ حقیقی، جاریست).
پس دقت بفرما:
👈 درک نشدن در آیۀ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» ؛ درکِ نشدنِ حدّی نیست. بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است. و این درکِ نشدن؛ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
و نه اینکه هدف و غرضِ خلقت؛ شناختنِ مطلق آل الله علیهم السلام باشد، امّا از آن طرف بیان نمایند که درکِ حضرتشان ممکن نیست.اینکه، نقض غرض است!
🔰معروف؛
"لیلة" است،
"فاطمه" است(روحی لذکرها الفداء).
👈 نفسِ «نشناختنی»ست.
(✅ دقت بفرمائید که در اینجا صفتِ «نشناختنی» منظورم است و نه اسمِ آن.)
🔲
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔳
🍁 و امّا ...
بعد از شهادت مظلومانۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها،
[با آدابی خاصّ] حضرت «امّ البنین» سلام الله علیها به همسری حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام در آمدند. بدین صورت که حضرتِ «عِلم الله»عزّوجلّ، مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام از برادر خویش، جناب عقیل، خواستند که :
بانویی را جستجو کن که از نسل شجاعان باشد تا با او ازدواج کنم و برایم پسرانی شجاع به دنیا آورد.
(📚الصحیح من سیره الإمام علی؏ ، ج۱، ص۲۶۵)
که چه شود؟
که این فرزندانِ شجاع در کربلایِ حقیقت، یاور حضرت سیّد الشهدا(ع) باشند.
(لطائف این خصوص بسیار است، و بحمد الله بعضی از آن در مقالات «یوم الطفوف» در همین #کانال_اللطائف_الالهیة ارائه شده است)
🔔 خوب دقت بفرمائید که حضرت فاطمه امّ البنین(س)؛ به محوریّتِ اُمّیَّت برای فرزندانی که فَدوی و فانیِ در حضرت سیّدالشهدا(ع) هستند، همسرِ حضرت امیرالمؤمنین(ع) میشوند.
قبلاً در مورد حضرت وفا، اباالفضل العباس(ع) در مقالات متعدّدی لطائفی روزی شده و بیان گشت که حضرتشان نقطۀ اتصال و فنایِ تمام اسماء باریتعالی به [و در] اسمِ مستأثر (یعنی حضرت سیّدالشهدا؏) هستند.
(مثلاً رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil2/259)
🔅هر اشارهای از خاندانِ نور، نورِ این خاندان است و #بالنورانیة بایستی معرفت به آن حاصل گردد و این قوّت بایستی در تمامِ شئونات و رفتار و کردار و مناسبات و منسوبین به حضرات آلالله؏، سرلوحهی بینش قرار گیرد که میفرمایند:
💠«نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ «لَا يُقَاسُ» بِنَا أَحَدٌ»💠
ما اهل بیت؏ هستیم که [بطور مطلق] احدی با ما قیاس کرده نمیشود.
(📚عيون أخبار الرضا؏، ج۲، ص۶۶)
بنابراین؛ دست از غیر آل الله(ع) بشوی و بدون اینکه شأنی از شئوناتِ حضرتشان را با کسی قیاس کنی؛ برایِ یافتن معرفت، همّت نما!
🔆 اسمِ مبارک حضرت «أمّ البنین» (سلاماللهعلیها) "#فاطمه"، و لقب حضرتشان؛ «امّ البنین» است.
أُمِّ کدام بنین؟
آن #شجاعانی که قرار است فَدوی و فانیِ در حضرت سیّدالشهداء؏ در کربلاء باشند وُ از آنجا که فرزندِ حقیقی؛ سرّ حقیقیِ والد است (الوَلدُ سرُّ أبیه)؛ پس این فرزندانِ شجاع؛ ظهورِ فدوی بودنِ حضرت أمّ البنین (س) هستند.
🔆از طرفی؛
لقبِ حضرت فاطمة الزهرا (س)؛ «أمّ أبیها» میباشد.
أمّ کدام پدر؟
حضرت خاتمالأنبیاء (ص)؛ که "حسینُ منّی؏ و أنا مِن حُسین؏" میفرمایند. همایشان که أبِ مطلق و مطلقِ أب هستند. و به حکمِ الوَلدُ سرُّ أبیه؛ ابّ به بنین ظاهر است. و بنین هم به حکمِ آن که وجودشان از أب است؛ فانیِ در أب هستند.
نتیجه آنکه؛
چون #أب در #بنین (فرزندان)؛ ظاهر است، پس=> أمّأبیها(س) هم در أمالبنین(س)؛ ظاهر هستند.
و چون #بنین در #أب فانیاند؛ پس=> أمالبنين (س) در أمّأبیها(س)؛ فانی هستند.
بنابراین؛
جانشینِ حقیقیِ حضرت فاطمةالزهرا (س) - که امّالحسین؏ و «امّ ابیها» هستند -؛ حضرت فاطمه «امّ البنین» میباشند که أُمِّ فدویانِ حضرت امام حسین؏ در کربلا میباشند و #بالنورانیة؛ این خودِ حضرت "فاطمهی امّ ابیها (س) هستند؛ که در جانشینشان، به «امّ البنین» بودن ظاهر میشوند.
🔴 إن شاء الله روشن باشد که چه بیان میشود!
وجهی از وجوهِ تسمیهی «امّ البنین»، با تمسّک به حضرت فاطمة الزهرا(س) بیان شد.
🔆 از منظری دیگر؛
حضرت «امّ البنین» (س) به جانشینِ حقیقیِ حضرت أمّأبیها (س) بودن؛ مطلقِ "بنین" را «أمّ» میباشند؛ چنان که حضرت «امّ ابیها» (س)؛ مطلقِ "أبّ" را «امّ» و اصل و ریشهاند.
بنابراین؛
به عینِ شخصیِ اینکه بنین (فرزندان)، سرّ پدر هستند، و "أبّ" به "بنین"ِ خود ظاهر است و فرزندان، دنباله و ظهورِ پدرشانند؛
🔅"امّ البنین"(س) هم سرّ "امّ ابیها"(س) هستند که ظاهر شدهاند.
☘️ در چهار پسر بزرگوار حضرت «امّ البنین»(س) ، حضرت ابا الفضل العباس؏؛ "ربیع" و جانِ سه فرزند دیگرند و به عبارتی؛ "اسم مستأثر" برای سه فرزند دیگر هستند.
حاصل آنکه؛
به عین شخصیِ این حقیقت که "بَنین" دائماً در "أبّ" فانیاند؛ حضرت «امّ البنین» (س) دائماً در حضرت «امّ ابیها» فاطمةالزهرا (س) فانی هستند. چنان که حتّی میفرمایند:
مرا به "فاطمه" صدا نزنید و این، بیانی از فنایِ در مسمّای خویش بودنِ حضرتشان است.
و اصلاً به عین شخصیِ حقیقتی که بیان شد؛ ربیعِ فرزندانشان، یعنی؛ حضرت ابا الفضل العباس؏، دائماً فانی در حضرت اباعبدالله؏ هستند. که این فنا از آن قوّتی است که حضرت «امّ البنین»(س) دائماً در حضرت «امّ ابیها» فاطمه زهرا (س) فانیاند.
و اصلاً خلقتِ حضرت «امّ البنین» (س) به «"امّ البنین"بودن» است.
و «بَنین»، بیرون از شخص حقیقی ایشان نیست.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
🍁 و امّا ...
بعد از شهادت مظلومانۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها،
[با آدابی خاصّ] حضرت «امّ البنین» سلام الله علیها به همسری حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام در آمدند. بدین صورت که حضرتِ «عِلم الله»عزّوجلّ، مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام از برادر خویش، جناب عقیل، خواستند که :
بانویی را جستجو کن که از نسل شجاعان باشد تا با او ازدواج کنم و برایم پسرانی شجاع به دنیا آورد.
(📚الصحیح من سیره الإمام علی؏ ، ج۱، ص۲۶۵)
که چه شود؟
که این فرزندانِ شجاع در کربلایِ حقیقت، یاور حضرت سیّد الشهدا(ع) باشند.
(لطائف این خصوص بسیار است، و بحمد الله بعضی از آن در مقالات «یوم الطفوف» در همین #کانال_اللطائف_الالهیة ارائه شده است)
🔔 خوب دقت بفرمائید که حضرت فاطمه امّ البنین(س)؛ به محوریّتِ اُمّیَّت برای فرزندانی که فَدوی و فانیِ در حضرت سیّدالشهدا(ع) هستند، همسرِ حضرت امیرالمؤمنین(ع) میشوند.
قبلاً در مورد حضرت وفا، اباالفضل العباس(ع) در مقالات متعدّدی لطائفی روزی شده و بیان گشت که حضرتشان نقطۀ اتصال و فنایِ تمام اسماء باریتعالی به [و در] اسمِ مستأثر (یعنی حضرت سیّدالشهدا؏) هستند.
(مثلاً رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil2/259)
🔅هر اشارهای از خاندانِ نور، نورِ این خاندان است و #بالنورانیة بایستی معرفت به آن حاصل گردد و این قوّت بایستی در تمامِ شئونات و رفتار و کردار و مناسبات و منسوبین به حضرات آلالله؏، سرلوحهی بینش قرار گیرد که میفرمایند:
💠«نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ «لَا يُقَاسُ» بِنَا أَحَدٌ»💠
ما اهل بیت؏ هستیم که [بطور مطلق] احدی با ما قیاس کرده نمیشود.
(📚عيون أخبار الرضا؏، ج۲، ص۶۶)
بنابراین؛ دست از غیر آل الله(ع) بشوی و بدون اینکه شأنی از شئوناتِ حضرتشان را با کسی قیاس کنی؛ برایِ یافتن معرفت، همّت نما!
🔆 اسمِ مبارک حضرت «أمّ البنین» (سلاماللهعلیها) "#فاطمه"، و لقب حضرتشان؛ «امّ البنین» است.
أُمِّ کدام بنین؟
آن #شجاعانی که قرار است فَدوی و فانیِ در حضرت سیّدالشهداء؏ در کربلاء باشند وُ از آنجا که فرزندِ حقیقی؛ سرّ حقیقیِ والد است (الوَلدُ سرُّ أبیه)؛ پس این فرزندانِ شجاع؛ ظهورِ فدوی بودنِ حضرت أمّ البنین (س) هستند.
🔆از طرفی؛
لقبِ حضرت فاطمة الزهرا (س)؛ «أمّ أبیها» میباشد.
أمّ کدام پدر؟
حضرت خاتمالأنبیاء (ص)؛ که "حسینُ منّی؏ و أنا مِن حُسین؏" میفرمایند. همایشان که أبِ مطلق و مطلقِ أب هستند. و به حکمِ الوَلدُ سرُّ أبیه؛ ابّ به بنین ظاهر است. و بنین هم به حکمِ آن که وجودشان از أب است؛ فانیِ در أب هستند.
نتیجه آنکه؛
چون #أب در #بنین (فرزندان)؛ ظاهر است، پس=> أمّأبیها(س) هم در أمالبنین(س)؛ ظاهر هستند.
و چون #بنین در #أب فانیاند؛ پس=> أمالبنين (س) در أمّأبیها(س)؛ فانی هستند.
بنابراین؛
جانشینِ حقیقیِ حضرت فاطمةالزهرا (س) - که امّالحسین؏ و «امّ ابیها» هستند -؛ حضرت فاطمه «امّ البنین» میباشند که أُمِّ فدویانِ حضرت امام حسین؏ در کربلا میباشند و #بالنورانیة؛ این خودِ حضرت "فاطمهی امّ ابیها (س) هستند؛ که در جانشینشان، به «امّ البنین» بودن ظاهر میشوند.
🔴 إن شاء الله روشن باشد که چه بیان میشود!
وجهی از وجوهِ تسمیهی «امّ البنین»، با تمسّک به حضرت فاطمة الزهرا(س) بیان شد.
🔆 از منظری دیگر؛
حضرت «امّ البنین» (س) به جانشینِ حقیقیِ حضرت أمّأبیها (س) بودن؛ مطلقِ "بنین" را «أمّ» میباشند؛ چنان که حضرت «امّ ابیها» (س)؛ مطلقِ "أبّ" را «امّ» و اصل و ریشهاند.
بنابراین؛
به عینِ شخصیِ اینکه بنین (فرزندان)، سرّ پدر هستند، و "أبّ" به "بنین"ِ خود ظاهر است و فرزندان، دنباله و ظهورِ پدرشانند؛
🔅"امّ البنین"(س) هم سرّ "امّ ابیها"(س) هستند که ظاهر شدهاند.
☘️ در چهار پسر بزرگوار حضرت «امّ البنین»(س) ، حضرت ابا الفضل العباس؏؛ "ربیع" و جانِ سه فرزند دیگرند و به عبارتی؛ "اسم مستأثر" برای سه فرزند دیگر هستند.
حاصل آنکه؛
به عین شخصیِ این حقیقت که "بَنین" دائماً در "أبّ" فانیاند؛ حضرت «امّ البنین» (س) دائماً در حضرت «امّ ابیها» فاطمةالزهرا (س) فانی هستند. چنان که حتّی میفرمایند:
مرا به "فاطمه" صدا نزنید و این، بیانی از فنایِ در مسمّای خویش بودنِ حضرتشان است.
و اصلاً به عین شخصیِ حقیقتی که بیان شد؛ ربیعِ فرزندانشان، یعنی؛ حضرت ابا الفضل العباس؏، دائماً فانی در حضرت اباعبدالله؏ هستند. که این فنا از آن قوّتی است که حضرت «امّ البنین»(س) دائماً در حضرت «امّ ابیها» فاطمه زهرا (س) فانیاند.
و اصلاً خلقتِ حضرت «امّ البنین» (س) به «"امّ البنین"بودن» است.
و «بَنین»، بیرون از شخص حقیقی ایشان نیست.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن پنجم :
حضرتِ وفا (؏)؛ نقطۀ فنایِ اسماء الله!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/259
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
🍃 برای آسانی در تبیین، و تفهیم و تفهّمِ سخنِ پنجم در این سِری از مقالات؛ به جلوۀ ابواب…
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن پنجم :
حضرتِ وفا (؏)؛ نقطۀ فنایِ اسماء الله!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/259
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
🍃 برای آسانی در تبیین، و تفهیم و تفهّمِ سخنِ پنجم در این سِری از مقالات؛ به جلوۀ ابواب…
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
🔹
🔰 حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله و سلّم میفرمایند:
♦️" اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ "
حيا نيكو است اما در زنان نيكوتر.
(📚نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006)
🔶 سؤال این است که چرا حیاء در زنان نیکوتر از مردان است؟
🔹 اوّلاً 『 اَحْسَن』 بودن به این معنا نیست که مقابلش "اقبح" باشد. بلکه مقابل ندارد و حیاء بقولِ مطلق، حُسن است و 『 حَسَن』.
🔹ثانیاً در عالم نور، جَلوَت، اشدّ از خلوَت است.
(کثرت نوری، اشدّ از وحدت نوری است. رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
مثلاً خداوند که في ذاتِهِ غفّار است، غفاریّت او در ظاهر اشدّ است. حضرت خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله میفرمایند:
💠"لو لم تذنب لجاء اللَّه بقوم يذنبون فيغفر لهم و يدخلهم الجنّة"💠
اگر تو گناه نمیكردى خدا قومى را مىآورد كه گناه كنند و بيامرزدشان و به بهشتشان در آورد.
(📚نهج الفصاحة ، ص: 651)
🔔 دقت کنیم که شدّت و ضعف نوری، در خودِ نور است و اینکه عرض میشود که مثلاً غفاریّت در ظهور، اشدّ است، بایستی دقت شود که ظهورِ خداوند، بیرون از خودِ خدا نیست بلکه عین ذات اوست که قرآن فرمود 🔅『 هو الظاهر』 🔅 (سورۀ حدید آیۀ 3).
ذاتِ حضرت حقّ تعالی، "الظاهر" است.
🔆 نور را باید #بالنورانیة بشناسیم و پیش از #معرفة_بالنورانیة ، قلوب به معرفت حقیقی روشن نشده و موفق بیرون نیامده.
با این مقدمه حدیثِ حضرت نبی اکرم صلّی الله علیه و آله را یکبار دیگر به دقّت بخوانیم :
♦️『 اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ 』♦️
💠 اوّل بدانیم که #حیاء_تمام_دین_است. حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند:
🍀 "الحياء هو الدّين كلّه"
حيا تمام دين است.
(📚نهج الفصاحة ص 453 ، ح1428)
یا فرمودند (ع) 🔻【 اَلحَياءُ مِنَ اللّه】🔺 (📚تصنیف غررالحکم، ص257 ، ح 545).
دین، حقیقت است و #شخص_حقیقی عالم است که باطن البواطن تا ظاهر الظواهر را به عینِ شخصی خویش پُر کرده است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند:
🌸" أَصْلَ الدِّينِ هُوَ رَجُلٌ
وَ ذَلِكَ الرَّجُلُ هُوَ الْيَقِينُ وَ هُوَ الْإِيمَانُ
وَ هُوَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ أَهْلِ زَمَانِهِ"🌸
كه ريشۀ دين و پايۀ آن شخص خاصّی است
و آن يك نفر است و آن يكنفر يقين و ايمان است
و او امام امّتش و اهل زمانش است.
(📚بصائر الدرجات، ج1، ص: 529)
✿ عرض شد 『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است و جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.
↷°✨پس حیاء را صرفاً در ظاهر افعال نباید دید.✨°↶
♦️ بلکه حیاء، حقیقت است.
حیاء، خودِ دین است. خودِ ایمان است. خودِ یقین است.
⫸ به همان دلیل که "دین"، ذات و صفت و فعل را گرفته است، حیاء چنین است.
اگر چنانچه مثالی که برای غفاریّت خداوند بیان شد دقت شود، این مطلب روشن میگردد که غفاریّت خداوند در گناهکاران در اشدّ ظهور میکند.
به عبارتی؛
👈 ظرفِ ظهورِ غفاریّت خداوند، گناهکاران هستند و این به معنایِ احتیاج خداوند به مُذنِبین نیست. بلکه شدّت غفران را باید دید که حضرتِ غفّار، به مغفرت خویش، خلایق را خلق میکند.
و این خلایق هستند که غفران را مختاراً بپذیرند، یا به عنادشان از حیطۀ اختیار و طلبِ این خیر بزرگ خارج شده، و نار را بر نور ترجیح دهند و فریادِ 🔥"#النار_و_لا_العار"🔥 سر دهند!! (لعنة الله علیه و علی اتباعه)
✿ با یافتنِ مَناط و معیاری که برای غفاریّت بیان شد؛
👈 ظرفِ اصلیِ ظهورِ حیاء، نساء هستند.
⚠️که در حدیثِ مذکور هم نفرمودند〖 وَلكِنْ «مِن» النِّساءِ اَحْسَنُ 〗،بلکه فرمودند 【 وَلكِنْ «فِى» النِّساءِ اَحْسَنُ】 .
♦️یعنی حیاءِ در نساء، به اشدّ ظاهر است.
⧐ بنابراین ؛
🌸 حیاء، منحصر به فعلِ نساء نیست بلکه بایستی در نساء بودنِ نساء (#نسائیت)، حیاء را دید. یعنی در کینونَت و ذات ایشان.
🌸 و بعد از آن (یعنی بعد از ذات)؛ در صفات و افعال بعدی ایشان بطورِ ممدود، حیاء جلوهگر میشود.
🔹
🔰 حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله و سلّم میفرمایند:
♦️" اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ "
حيا نيكو است اما در زنان نيكوتر.
(📚نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006)
🔶 سؤال این است که چرا حیاء در زنان نیکوتر از مردان است؟
🔹 اوّلاً 『 اَحْسَن』 بودن به این معنا نیست که مقابلش "اقبح" باشد. بلکه مقابل ندارد و حیاء بقولِ مطلق، حُسن است و 『 حَسَن』.
🔹ثانیاً در عالم نور، جَلوَت، اشدّ از خلوَت است.
(کثرت نوری، اشدّ از وحدت نوری است. رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)
مثلاً خداوند که في ذاتِهِ غفّار است، غفاریّت او در ظاهر اشدّ است. حضرت خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله میفرمایند:
💠"لو لم تذنب لجاء اللَّه بقوم يذنبون فيغفر لهم و يدخلهم الجنّة"💠
اگر تو گناه نمیكردى خدا قومى را مىآورد كه گناه كنند و بيامرزدشان و به بهشتشان در آورد.
(📚نهج الفصاحة ، ص: 651)
🔔 دقت کنیم که شدّت و ضعف نوری، در خودِ نور است و اینکه عرض میشود که مثلاً غفاریّت در ظهور، اشدّ است، بایستی دقت شود که ظهورِ خداوند، بیرون از خودِ خدا نیست بلکه عین ذات اوست که قرآن فرمود 🔅『 هو الظاهر』 🔅 (سورۀ حدید آیۀ 3).
ذاتِ حضرت حقّ تعالی، "الظاهر" است.
🔆 نور را باید #بالنورانیة بشناسیم و پیش از #معرفة_بالنورانیة ، قلوب به معرفت حقیقی روشن نشده و موفق بیرون نیامده.
با این مقدمه حدیثِ حضرت نبی اکرم صلّی الله علیه و آله را یکبار دیگر به دقّت بخوانیم :
♦️『 اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ 』♦️
💠 اوّل بدانیم که #حیاء_تمام_دین_است. حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند:
🍀 "الحياء هو الدّين كلّه"
حيا تمام دين است.
(📚نهج الفصاحة ص 453 ، ح1428)
یا فرمودند (ع) 🔻【 اَلحَياءُ مِنَ اللّه】🔺 (📚تصنیف غررالحکم، ص257 ، ح 545).
دین، حقیقت است و #شخص_حقیقی عالم است که باطن البواطن تا ظاهر الظواهر را به عینِ شخصی خویش پُر کرده است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرمایند:
🌸" أَصْلَ الدِّينِ هُوَ رَجُلٌ
وَ ذَلِكَ الرَّجُلُ هُوَ الْيَقِينُ وَ هُوَ الْإِيمَانُ
وَ هُوَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ أَهْلِ زَمَانِهِ"🌸
كه ريشۀ دين و پايۀ آن شخص خاصّی است
و آن يك نفر است و آن يكنفر يقين و ايمان است
و او امام امّتش و اهل زمانش است.
(📚بصائر الدرجات، ج1، ص: 529)
✿ عرض شد 『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است و جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.
↷°✨پس حیاء را صرفاً در ظاهر افعال نباید دید.✨°↶
♦️ بلکه حیاء، حقیقت است.
حیاء، خودِ دین است. خودِ ایمان است. خودِ یقین است.
⫸ به همان دلیل که "دین"، ذات و صفت و فعل را گرفته است، حیاء چنین است.
اگر چنانچه مثالی که برای غفاریّت خداوند بیان شد دقت شود، این مطلب روشن میگردد که غفاریّت خداوند در گناهکاران در اشدّ ظهور میکند.
به عبارتی؛
👈 ظرفِ ظهورِ غفاریّت خداوند، گناهکاران هستند و این به معنایِ احتیاج خداوند به مُذنِبین نیست. بلکه شدّت غفران را باید دید که حضرتِ غفّار، به مغفرت خویش، خلایق را خلق میکند.
و این خلایق هستند که غفران را مختاراً بپذیرند، یا به عنادشان از حیطۀ اختیار و طلبِ این خیر بزرگ خارج شده، و نار را بر نور ترجیح دهند و فریادِ 🔥"#النار_و_لا_العار"🔥 سر دهند!! (لعنة الله علیه و علی اتباعه)
✿ با یافتنِ مَناط و معیاری که برای غفاریّت بیان شد؛
👈 ظرفِ اصلیِ ظهورِ حیاء، نساء هستند.
⚠️که در حدیثِ مذکور هم نفرمودند〖 وَلكِنْ «مِن» النِّساءِ اَحْسَنُ 〗،بلکه فرمودند 【 وَلكِنْ «فِى» النِّساءِ اَحْسَنُ】 .
♦️یعنی حیاءِ در نساء، به اشدّ ظاهر است.
⧐ بنابراین ؛
🌸 حیاء، منحصر به فعلِ نساء نیست بلکه بایستی در نساء بودنِ نساء (#نسائیت)، حیاء را دید. یعنی در کینونَت و ذات ایشان.
🌸 و بعد از آن (یعنی بعد از ذات)؛ در صفات و افعال بعدی ایشان بطورِ ممدود، حیاء جلوهگر میشود.
🔹
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
༺֎ اسرارِ #مگو؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود! ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞ «الله تعالیٰ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۵
◉⇯⇦ «اللهُ»؛ مبتدا، و «لا إله إلّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا هو الا هو» است.
💠 که در تحلیل بیان میشود:
❖ «لا هو»؛ #جلال است.
❖ «إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞ شخص حقیقی عالَم؛ الله تعالیٰ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو الّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦ به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو الّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿ الغرض؛
❂☜ به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕 معرفت در جمالِ #معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
❂☜ معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
و امّا؛
🌑 معرفت در جلالِ #معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞ پس معروف در جلالِ معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞ و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦ بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» است)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا
فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ
لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (صلّی الله علیه و آله) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک و شناخت برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
༺֎ اسرارِ #مگو؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود! ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞ «الله تعالیٰ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۵
◉⇯⇦ «اللهُ»؛ مبتدا، و «لا إله إلّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا هو الا هو» است.
💠 که در تحلیل بیان میشود:
❖ «لا هو»؛ #جلال است.
❖ «إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞ شخص حقیقی عالَم؛ الله تعالیٰ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو الّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦ به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو الّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿ الغرض؛
❂☜ به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕 معرفت در جمالِ #معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
❂☜ معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
و امّا؛
🌑 معرفت در جلالِ #معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞ پس معروف در جلالِ معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞ و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦ بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» است)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا
فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ
لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (صلّی الله علیه و آله) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک و شناخت برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
༺✾صــیام، سرّی از اسرار الهی✾༻
❖ لطیفۀ یازدهم:
🌙سیر صائم با منازل قمر
(بخش اوّل)
┅─┅─═• 📖🌙 •═─┅─┅
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═• 📖🌙 •═─┅─┅
🔰 قرآن میفرماید:
🔻【يَسْئَلُونَكَ عَنِ «الأهِـلَّــةِ»
قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنّاسِ وَ الحَجّ ...】🔺
✾ از تو دربارۀ هلالها مىپرسند،
بگو: اينها وقتها را براى مردم و براى حجّ، معيّن مىكنند.
📘سورۀ بقره، آیۀ ۱۸۹
🌙۞ ماه مبارک رمضان؛ مانندِ تمام ماههای سال، ۳۰ روز دارد و در بعضی از روایات بر ۳۰ روز بودنِ آن تأکید شده است. و البته معنا دارد که چرا گاهی ۲۹ روز میشود. در چند کلمه کوتاه، مطلب این است که؛
🍃֎ تأکید بر ۳۰ روز بودنِ این ماه در روایات؛
⫸ جلوۀ «مطلق» بودنِ ماهِ مبارک است.
🍃֎ و اینکه گاهی ۲۹ روز میشود؛
⫸جلوۀ «مطلق علی الاطلاق» بودنِ ماه مبارک رمضان است.
❂☜ که به قوّتِ #اطلاق؛ در قیدِ ۳۰ روز بودن نمیماند و گاهی ۲۹ روزه میگردد و در همان نقطه که ۲۹ روز است، #بالنورانیة؛ ۳۰ روز میباشد.
🍃֎⇯⇦ فهم مطلب فوق؛ جز به معرفةٌ بالنّورانیة ممکن نیست. چرا که در عالم حدود؛ اعداد در تبایُنِ از یکدیگر هستند و هرگز یک عدد در همان حالی که هست، نمیتواند عدد دیگری باشد.
❂☜ امّا ۳۰ روز بودنِ ماه مبارک رمضان؛ عینیّتِ شخصی است وُ به هر صورتی که ظاهر شود (یعنی؛ اگر ۲۹ روز هم بشود)، ظهورش هم خودش است و از ۳۰ روز بودن ساقط نمیشود.
[إن شاء الله رفقای همراه؛ با اشاراتی که در بین مباحث بیان میشود، به اهمیّت بحثِ #مطلق_علی_الاطلاق بودنِ ولیّالله (؏) پی برده باشند.]
🌙۞ الغرض؛
«اهلال»؛ به معنای بلند کردنِ صداست.
وقتی گفته میشود:
🎶֎⇦ «اَهَلّ المُحْرِم»، یعنی؛ شخصِ مُحْرم، صدایش را به تلبیۀ احرام بلند کرد. که تلبیۀ احرام؛ همان 🔻『 لبّيك اللّهمّ لبّيك لبّيك لا شريك لك لبّيك』🔺 است.
🐑֎⇦ و یا موقع ذبحِ حیوان؛ بایستی به ذکرِ نام خدا، یعنی؛『بسم الله الرّحمن الرّحیم』صدا را بلند کند تا آن ذبح، حلال باشد. وگرنه طبق فرمایشِ قرآن؛ 🔹【 «أُهِــــلَّ» لِغَيْرِ الله】🔹 (ذبحى كه نامِ غير خدا بر آن ياد شده باشد؛ سورۀ انعام، آیۀ ۱۴۵) میباشد و حرام است.
🌙֎⇦ و نیز؛ ماه نو را از آن جهت «#هلال» میگویند که به هنگامِ پدیدار شدنِ آن؛ مردم در شور و غوغا صدایشان را بلند کرده و به یکدیگر نشان میدهند.
🎶۞ در ادامه إن شاء الله معلوم میشود که این بلندیِ صدا؛ صرفاً در فعلِ مردم نیست. بلکه صدا؛
🍃֎⇦ نشان از حیات است. و بُلندیِ صدا، نشان از ظهورِ حیات است.
🌙֎⇦ و هلالِ ماه؛ بلندایِ وجودِ مردم است که در عالم اشارات به اشاره میآیند.
🔰 قرآن میفرماید:
☀️『الشّمْسُ وَ القَمَرُ بِحُسْبان』🌙
✾ خورشيد و ماه، حسابى [معيّن] دارند.
📘 سورۀ الرّحمن، آیۀ ۵
🌙☀️⇯⇦ خورشید و ماه؛ صرفاً کُراتی در مجموعۀ خلقت نیستند. بلکه؛ حقیقت و نور آنها از عرشِ الهی است. و در معرفت به دقائقِ آن بایستی از عرشِ لا إشاره تا عالمِ اشاره را مدّ نظر داشته باشیم.
🔰 حضرت مولیٰ علیّ بن موسیٰ الرّضا (علیهما السّلام) در مورد خورشید و ماه میفرمایند:
🔻〖ضَوْؤُهُمَا مِنْ نُورِ عَرْشِهِ وَ حَرُّهُما مِنْ جهنّمَ
فَإذَا كانَتِ القيامةُ عَادَ إلی العَرشِ نُورُهُما
وَ عَادَ إلى النّارِ حَرُّهُما
فَلَا يَكُونُ شَمْسٌ وَ لَا قمر〗🔺
✾ روشنائیِ خورشید و ماه از نورِ عرش خداوندﷻ، و گرمی آنها از آتشِ جهنّم است.
پس چون روز قیامت شود؛ نور آنها به سوی عرش باز میگردد.
و گرمی آنها به سویِ آتش برمیگردد.
پس هیچ خورشید و ماهی نمیباشد.
📚 بحار الأنوار، ج۷، ص۱۲۰
🍃❂☜ #قیامت، حقیقتی در عالم است، و نه اینکه صِرفاً یک بُرهۀ زمان باشد.
🌿❂☜ نام قیامت؛ «السّاعة» است. و اسمِ «السّاعة»؛ از «سعه» و فراگیریِ قیامت است.
که «السّاعة»؛
❖⫸ جانِ تمام اشیاء را گرفته است.
🍃֎⇯⇦ پس دقّت بفرمائید که در حدیثِ فوق؛ حقیقتِ خورشید و ماه بیان شده است که چیزی جز ظهورِ نور عرش نیستند، و در نقطۀ ظهور (قیامت)؛
❖⫸🔻〖فَلَا يَكُونُ شَمْسٌ وَ لَا قَمَر〗🔺
یعنی؛ عنوانی و ظهوری و تعیّنی ندارند.
☀️֎⇦ چنان که قرآن میفرماید:
🔻【 إذَا الشّمْسُ كُوِّرَت】🔺
✾ زمانى كه آفتاب؛ در هم پيچيده مىشود.
📘 سورۀ تکویر، آیۀ ۱
🌙֎⇦ و نیز میفرماید:
🔻【وَ خَسَفَ القَمَرُ】🔺
✾ و ماه؛ تاریک شود.
📘 سورۀ قیامت، آیۀ ۸
🌙☀️֎⇦ و اصلاً عناوین و تعیّنات و تشخّصات؛ در وحدتِ جمعیِ حقّﷻ جمع میگردد، چنان که میفرماید:
🔻【وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ】🔺
✾ و خورشید و ماه؛ جمع میگردند.
📘 سورۀ قیامت، آیۀ ۹
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🌙
༺✾صــیام، سرّی از اسرار الهی✾༻
❖ لطیفۀ یازدهم:
🌙سیر صائم با منازل قمر
(بخش اوّل)
┅─┅─═• 📖🌙 •═─┅─┅
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═• 📖🌙 •═─┅─┅
🔰 قرآن میفرماید:
🔻【يَسْئَلُونَكَ عَنِ «الأهِـلَّــةِ»
قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنّاسِ وَ الحَجّ ...】🔺
✾ از تو دربارۀ هلالها مىپرسند،
بگو: اينها وقتها را براى مردم و براى حجّ، معيّن مىكنند.
📘سورۀ بقره، آیۀ ۱۸۹
🌙۞ ماه مبارک رمضان؛ مانندِ تمام ماههای سال، ۳۰ روز دارد و در بعضی از روایات بر ۳۰ روز بودنِ آن تأکید شده است. و البته معنا دارد که چرا گاهی ۲۹ روز میشود. در چند کلمه کوتاه، مطلب این است که؛
🍃֎ تأکید بر ۳۰ روز بودنِ این ماه در روایات؛
⫸ جلوۀ «مطلق» بودنِ ماهِ مبارک است.
🍃֎ و اینکه گاهی ۲۹ روز میشود؛
⫸جلوۀ «مطلق علی الاطلاق» بودنِ ماه مبارک رمضان است.
❂☜ که به قوّتِ #اطلاق؛ در قیدِ ۳۰ روز بودن نمیماند و گاهی ۲۹ روزه میگردد و در همان نقطه که ۲۹ روز است، #بالنورانیة؛ ۳۰ روز میباشد.
🍃֎⇯⇦ فهم مطلب فوق؛ جز به معرفةٌ بالنّورانیة ممکن نیست. چرا که در عالم حدود؛ اعداد در تبایُنِ از یکدیگر هستند و هرگز یک عدد در همان حالی که هست، نمیتواند عدد دیگری باشد.
❂☜ امّا ۳۰ روز بودنِ ماه مبارک رمضان؛ عینیّتِ شخصی است وُ به هر صورتی که ظاهر شود (یعنی؛ اگر ۲۹ روز هم بشود)، ظهورش هم خودش است و از ۳۰ روز بودن ساقط نمیشود.
[إن شاء الله رفقای همراه؛ با اشاراتی که در بین مباحث بیان میشود، به اهمیّت بحثِ #مطلق_علی_الاطلاق بودنِ ولیّالله (؏) پی برده باشند.]
🌙۞ الغرض؛
«اهلال»؛ به معنای بلند کردنِ صداست.
وقتی گفته میشود:
🎶֎⇦ «اَهَلّ المُحْرِم»، یعنی؛ شخصِ مُحْرم، صدایش را به تلبیۀ احرام بلند کرد. که تلبیۀ احرام؛ همان 🔻『 لبّيك اللّهمّ لبّيك لبّيك لا شريك لك لبّيك』🔺 است.
🐑֎⇦ و یا موقع ذبحِ حیوان؛ بایستی به ذکرِ نام خدا، یعنی؛『بسم الله الرّحمن الرّحیم』صدا را بلند کند تا آن ذبح، حلال باشد. وگرنه طبق فرمایشِ قرآن؛ 🔹【 «أُهِــــلَّ» لِغَيْرِ الله】🔹 (ذبحى كه نامِ غير خدا بر آن ياد شده باشد؛ سورۀ انعام، آیۀ ۱۴۵) میباشد و حرام است.
🌙֎⇦ و نیز؛ ماه نو را از آن جهت «#هلال» میگویند که به هنگامِ پدیدار شدنِ آن؛ مردم در شور و غوغا صدایشان را بلند کرده و به یکدیگر نشان میدهند.
🎶۞ در ادامه إن شاء الله معلوم میشود که این بلندیِ صدا؛ صرفاً در فعلِ مردم نیست. بلکه صدا؛
🍃֎⇦ نشان از حیات است. و بُلندیِ صدا، نشان از ظهورِ حیات است.
🌙֎⇦ و هلالِ ماه؛ بلندایِ وجودِ مردم است که در عالم اشارات به اشاره میآیند.
🔰 قرآن میفرماید:
☀️『الشّمْسُ وَ القَمَرُ بِحُسْبان』🌙
✾ خورشيد و ماه، حسابى [معيّن] دارند.
📘 سورۀ الرّحمن، آیۀ ۵
🌙☀️⇯⇦ خورشید و ماه؛ صرفاً کُراتی در مجموعۀ خلقت نیستند. بلکه؛ حقیقت و نور آنها از عرشِ الهی است. و در معرفت به دقائقِ آن بایستی از عرشِ لا إشاره تا عالمِ اشاره را مدّ نظر داشته باشیم.
🔰 حضرت مولیٰ علیّ بن موسیٰ الرّضا (علیهما السّلام) در مورد خورشید و ماه میفرمایند:
🔻〖ضَوْؤُهُمَا مِنْ نُورِ عَرْشِهِ وَ حَرُّهُما مِنْ جهنّمَ
فَإذَا كانَتِ القيامةُ عَادَ إلی العَرشِ نُورُهُما
وَ عَادَ إلى النّارِ حَرُّهُما
فَلَا يَكُونُ شَمْسٌ وَ لَا قمر〗🔺
✾ روشنائیِ خورشید و ماه از نورِ عرش خداوندﷻ، و گرمی آنها از آتشِ جهنّم است.
پس چون روز قیامت شود؛ نور آنها به سوی عرش باز میگردد.
و گرمی آنها به سویِ آتش برمیگردد.
پس هیچ خورشید و ماهی نمیباشد.
📚 بحار الأنوار، ج۷، ص۱۲۰
🍃❂☜ #قیامت، حقیقتی در عالم است، و نه اینکه صِرفاً یک بُرهۀ زمان باشد.
🌿❂☜ نام قیامت؛ «السّاعة» است. و اسمِ «السّاعة»؛ از «سعه» و فراگیریِ قیامت است.
که «السّاعة»؛
❖⫸ جانِ تمام اشیاء را گرفته است.
🍃֎⇯⇦ پس دقّت بفرمائید که در حدیثِ فوق؛ حقیقتِ خورشید و ماه بیان شده است که چیزی جز ظهورِ نور عرش نیستند، و در نقطۀ ظهور (قیامت)؛
❖⫸🔻〖فَلَا يَكُونُ شَمْسٌ وَ لَا قَمَر〗🔺
یعنی؛ عنوانی و ظهوری و تعیّنی ندارند.
☀️֎⇦ چنان که قرآن میفرماید:
🔻【 إذَا الشّمْسُ كُوِّرَت】🔺
✾ زمانى كه آفتاب؛ در هم پيچيده مىشود.
📘 سورۀ تکویر، آیۀ ۱
🌙֎⇦ و نیز میفرماید:
🔻【وَ خَسَفَ القَمَرُ】🔺
✾ و ماه؛ تاریک شود.
📘 سورۀ قیامت، آیۀ ۸
🌙☀️֎⇦ و اصلاً عناوین و تعیّنات و تشخّصات؛ در وحدتِ جمعیِ حقّﷻ جمع میگردد، چنان که میفرماید:
🔻【وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ】🔺
✾ و خورشید و ماه؛ جمع میگردند.
📘 سورۀ قیامت، آیۀ ۹
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🌙
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
༺֎ اسرارِ #مگو؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود! ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞«اللهﷻ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 بقره، ۲۵۵
◉⇯⇦ «الله»؛ مبتدا، و «لا اله الّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا إله إلّا هو» است.
💠 که در تحلیل:
❖«لا هو»؛ #جلال است.
❖«إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞شخص حقیقی عالَم؛ اللهﷻ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو إلّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو إلّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿الغرض؛
❂☜به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕معرفت در #جمال معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
🍃۞پس معروف، در #جمال معرفت؛
❂☜ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
🌑معرفت در #جلال معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞پس معروف در #جلال معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أنزلناهُ في لَيلَةِ القدر
وَ ما أدراكَ ما ليلَةُ القدر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللّیلَةُ فاطمةُ وَ القَدرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فاطمةَ حَقَّ معرفَتِهَا
فَقَدْ أدْرَكَ لَيْلَةَ القدر
وَ إنّما سُمِّيَتْ فاطمةُ
لِأنّ الخَلقَ فُطِمُوا عَنْ معرفتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (ص) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک؛ برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
🍃۞ پس دقّت بفرمائید:
درک نشدن در آیۀ «وَ ما أدْراك ما لَيلَةُ القدر»؛
֎⇦ درکِ نشدنِ حدّی نیست.
بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است.
و این درکِ نشدن، به واقع؛
֎⇦ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
༺֎ اسرارِ #مگو؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود! ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞«اللهﷻ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 بقره، ۲۵۵
◉⇯⇦ «الله»؛ مبتدا، و «لا اله الّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا إله إلّا هو» است.
💠 که در تحلیل:
❖«لا هو»؛ #جلال است.
❖«إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞شخص حقیقی عالَم؛ اللهﷻ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو إلّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو إلّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿الغرض؛
❂☜به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕معرفت در #جمال معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
🍃۞پس معروف، در #جمال معرفت؛
❂☜ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
🌑معرفت در #جلال معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞پس معروف در #جلال معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أنزلناهُ في لَيلَةِ القدر
وَ ما أدراكَ ما ليلَةُ القدر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللّیلَةُ فاطمةُ وَ القَدرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فاطمةَ حَقَّ معرفَتِهَا
فَقَدْ أدْرَكَ لَيْلَةَ القدر
وَ إنّما سُمِّيَتْ فاطمةُ
لِأنّ الخَلقَ فُطِمُوا عَنْ معرفتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (ص) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک؛ برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
🍃۞ پس دقّت بفرمائید:
درک نشدن در آیۀ «وَ ما أدْراك ما لَيلَةُ القدر»؛
֎⇦ درکِ نشدنِ حدّی نیست.
بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است.
و این درکِ نشدن، به واقع؛
֎⇦ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔳
🍁 و امّا ...
بعد از شهادت مظلومانۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها،
[با آدابی خاصّ] حضرت «امّ البنین» سلام الله علیها به همسری حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام در آمدند. بدین صورت که حضرتِ «عِلم الله»عزّوجلّ، مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام از برادر خویش، جناب عقیل، خواستند که :
بانویی را جستجو کن که از نسل شجاعان باشد تا با او ازدواج کنم و برایم پسرانی شجاع به دنیا آورد.
(📚الصحیح من سیره الإمام علی؏ ، ج۱، ص۲۶۵)
که چه شود؟
که این فرزندانِ شجاع در کربلایِ حقیقت، یاور حضرت سیّد الشهدا(ع) باشند.
(لطائف این خصوص بسیار است، و بحمد الله بعضی از آن در مقالات «یوم الطفوف» در همین #کانال_اللطائف_الالهیة ارائه شده است)
🔔 خوب دقت بفرمائید که حضرت فاطمه امّ البنین(س)؛ به محوریّتِ اُمّیَّت برای فرزندانی که فَدوی و فانیِ در حضرت سیّدالشهدا(ع) هستند، همسرِ حضرت امیرالمؤمنین(ع) میشوند.
قبلاً در مورد حضرت وفا، اباالفضل العباس(ع) در مقالات متعدّدی لطائفی روزی شده و بیان گشت که حضرتشان نقطۀ اتصال و فنایِ تمام اسماء باریتعالی به [و در] اسمِ مستأثر (یعنی حضرت سیّدالشهدا؏) هستند.
(مثلاً رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil2/259)
🔅هر اشارهای از خاندانِ نور، نورِ این خاندان است و #بالنورانیة بایستی معرفت به آن حاصل گردد و این قوّت بایستی در تمامِ شئونات و رفتار و کردار و مناسبات و منسوبین به حضرات آلالله؏، سرلوحهی بینش قرار گیرد که میفرمایند:
💠«نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ «لَا يُقَاسُ» بِنَا أَحَدٌ»💠
ما اهل بیت؏ هستیم که [بطور مطلق] احدی با ما قیاس کرده نمیشود.
(📚عيون أخبار الرضا؏، ج۲، ص۶۶)
بنابراین؛ دست از غیر آل الله(ع) بشوی و بدون اینکه شأنی از شئوناتِ حضرتشان را با کسی قیاس کنی؛ برایِ یافتن معرفت، همّت نما!
🔆 اسمِ مبارک حضرت «أمّ البنین» (سلاماللهعلیها) "#فاطمه"، و لقب حضرتشان؛ «امّ البنین» است.
أُمِّ کدام بنین؟
آن #شجاعانی که قرار است فَدوی و فانیِ در حضرت سیّدالشهداء؏ در کربلاء باشند وُ از آنجا که فرزندِ حقیقی؛ سرّ حقیقیِ والد است (الوَلدُ سرُّ أبیه)؛ پس این فرزندانِ شجاع؛ ظهورِ فدوی بودنِ حضرت أمّ البنین (س) هستند.
🔆از طرفی؛
لقبِ حضرت فاطمة الزهرا (س)؛ «أمّ أبیها» میباشد.
أمّ کدام پدر؟
حضرت خاتمالأنبیاء (ص)؛ که "حسینُ منّی؏ و أنا مِن حُسین؏" میفرمایند. همایشان که أبِ مطلق و مطلقِ أب هستند. و به حکمِ الوَلدُ سرُّ أبیه؛ ابّ به بنین ظاهر است. و بنین هم به حکمِ آن که وجودشان از أب است؛ فانیِ در أب هستند.
نتیجه آنکه؛
چون #أب در #بنین (فرزندان)؛ ظاهر است، پس=> أمّأبیها(س) هم در أمالبنین(س)؛ ظاهر هستند.
و چون #بنین در #أب فانیاند؛ پس=> أمالبنين (س) در أمّأبیها(س)؛ فانی هستند.
بنابراین؛
جانشینِ حقیقیِ حضرت فاطمةالزهرا (س) - که امّالحسین؏ و «امّ ابیها» هستند -؛ حضرت فاطمه «امّ البنین» میباشند که أُمِّ فدویانِ حضرت امام حسین؏ در کربلا میباشند و #بالنورانیة؛ این خودِ حضرت "فاطمهی امّ ابیها (س) هستند؛ که در جانشینشان، به «امّ البنین» بودن ظاهر میشوند.
🔴 إن شاء الله روشن باشد که چه بیان میشود!
به لطف خدا؛
وجهی از وجوهِ تسمیهی «امّ البنین»، با تمسّک به حضرت فاطمة الزهرا(س) بیان شد.
🔆 از منظری دیگر؛
حضرت «امّ البنین» (س) به جانشینِ حقیقیِ حضرت أمّأبیها (س) بودن؛ مطلقِ "بنین" را «أمّ» میباشند؛ چنان که حضرت «امّ ابیها» (س)؛ مطلقِ "أبّ" را «امّ» و اصل و ریشهاند.
بنابراین؛
به عینِ شخصیِ اینکه بنین (فرزندان)، سرّ پدر هستند، و "أبّ" به "بنین"ِ خود ظاهر است و فرزندان، دنباله و ظهورِ پدرشانند؛
🔅"امّ البنین"(س) هم سرّ "امّ ابیها"(س) هستند که ظاهر شدهاند.
🍀 در چهار پسر بزرگوار حضرت «أمّ البَنین»(س) ، حضرت أبا الفضل العباس؏؛ «رَبیع» و جانِ سه فرزند دیگرند و به عبارتی؛ «اسم مستأثر» برای سه فرزند دیگر میباشند.
⏎❖ حاصل آنکه؛
به عین شخصیِ این حقیقت که «بَنین» دائماً در «ـأبّ» فانیاند؛ حضرت «أمّ البنین» (س) دائماً در حضرت «أمّ أبیها» فاطمةالزهرا (س) فانی هستند. چنان که حتّی میفرمایند:
مرا به 《فاطمه》 صدا نزنید. که این امر▣⇦ بیانی از فنایِ در مسمّای خویش بودنِ حضرتِ أمّ البنین (س) است.
⇦◈ به عین شخصیِ حقیقتی که بیان شد؛ رَبیعِ فرزندان حضرتِ أمّ البَنین(س)، یعنی؛ حضرت أبا الفضل العباس؏، دائماً فانی در حضرت أباعبدالله؏ هستند. که این فنا از آن قوّتی است که حضرت «أمّ البَنین»(س) دائماً در حضرت «أمّ أبیها» فاطمه زهرا (س) فانیاند.
و اصلاً خلقتِ حضرت 《أمّ البنین》 (س) به 《"أمّ البنین"بودن》 است.
و «بَنین»، بیرون از شخص حقیقی ایشان نیست.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
🍁 و امّا ...
بعد از شهادت مظلومانۀ حضرت فاطمه سلام الله علیها،
[با آدابی خاصّ] حضرت «امّ البنین» سلام الله علیها به همسری حضرت مولی امیرالمؤمنین علیه السلام در آمدند. بدین صورت که حضرتِ «عِلم الله»عزّوجلّ، مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام از برادر خویش، جناب عقیل، خواستند که :
بانویی را جستجو کن که از نسل شجاعان باشد تا با او ازدواج کنم و برایم پسرانی شجاع به دنیا آورد.
(📚الصحیح من سیره الإمام علی؏ ، ج۱، ص۲۶۵)
که چه شود؟
که این فرزندانِ شجاع در کربلایِ حقیقت، یاور حضرت سیّد الشهدا(ع) باشند.
(لطائف این خصوص بسیار است، و بحمد الله بعضی از آن در مقالات «یوم الطفوف» در همین #کانال_اللطائف_الالهیة ارائه شده است)
🔔 خوب دقت بفرمائید که حضرت فاطمه امّ البنین(س)؛ به محوریّتِ اُمّیَّت برای فرزندانی که فَدوی و فانیِ در حضرت سیّدالشهدا(ع) هستند، همسرِ حضرت امیرالمؤمنین(ع) میشوند.
قبلاً در مورد حضرت وفا، اباالفضل العباس(ع) در مقالات متعدّدی لطائفی روزی شده و بیان گشت که حضرتشان نقطۀ اتصال و فنایِ تمام اسماء باریتعالی به [و در] اسمِ مستأثر (یعنی حضرت سیّدالشهدا؏) هستند.
(مثلاً رجوع بفرمائید به 👈 https://t.me/ehsannil2/259)
🔅هر اشارهای از خاندانِ نور، نورِ این خاندان است و #بالنورانیة بایستی معرفت به آن حاصل گردد و این قوّت بایستی در تمامِ شئونات و رفتار و کردار و مناسبات و منسوبین به حضرات آلالله؏، سرلوحهی بینش قرار گیرد که میفرمایند:
💠«نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ «لَا يُقَاسُ» بِنَا أَحَدٌ»💠
ما اهل بیت؏ هستیم که [بطور مطلق] احدی با ما قیاس کرده نمیشود.
(📚عيون أخبار الرضا؏، ج۲، ص۶۶)
بنابراین؛ دست از غیر آل الله(ع) بشوی و بدون اینکه شأنی از شئوناتِ حضرتشان را با کسی قیاس کنی؛ برایِ یافتن معرفت، همّت نما!
🔆 اسمِ مبارک حضرت «أمّ البنین» (سلاماللهعلیها) "#فاطمه"، و لقب حضرتشان؛ «امّ البنین» است.
أُمِّ کدام بنین؟
آن #شجاعانی که قرار است فَدوی و فانیِ در حضرت سیّدالشهداء؏ در کربلاء باشند وُ از آنجا که فرزندِ حقیقی؛ سرّ حقیقیِ والد است (الوَلدُ سرُّ أبیه)؛ پس این فرزندانِ شجاع؛ ظهورِ فدوی بودنِ حضرت أمّ البنین (س) هستند.
🔆از طرفی؛
لقبِ حضرت فاطمة الزهرا (س)؛ «أمّ أبیها» میباشد.
أمّ کدام پدر؟
حضرت خاتمالأنبیاء (ص)؛ که "حسینُ منّی؏ و أنا مِن حُسین؏" میفرمایند. همایشان که أبِ مطلق و مطلقِ أب هستند. و به حکمِ الوَلدُ سرُّ أبیه؛ ابّ به بنین ظاهر است. و بنین هم به حکمِ آن که وجودشان از أب است؛ فانیِ در أب هستند.
نتیجه آنکه؛
چون #أب در #بنین (فرزندان)؛ ظاهر است، پس=> أمّأبیها(س) هم در أمالبنین(س)؛ ظاهر هستند.
و چون #بنین در #أب فانیاند؛ پس=> أمالبنين (س) در أمّأبیها(س)؛ فانی هستند.
بنابراین؛
جانشینِ حقیقیِ حضرت فاطمةالزهرا (س) - که امّالحسین؏ و «امّ ابیها» هستند -؛ حضرت فاطمه «امّ البنین» میباشند که أُمِّ فدویانِ حضرت امام حسین؏ در کربلا میباشند و #بالنورانیة؛ این خودِ حضرت "فاطمهی امّ ابیها (س) هستند؛ که در جانشینشان، به «امّ البنین» بودن ظاهر میشوند.
🔴 إن شاء الله روشن باشد که چه بیان میشود!
به لطف خدا؛
وجهی از وجوهِ تسمیهی «امّ البنین»، با تمسّک به حضرت فاطمة الزهرا(س) بیان شد.
🔆 از منظری دیگر؛
حضرت «امّ البنین» (س) به جانشینِ حقیقیِ حضرت أمّأبیها (س) بودن؛ مطلقِ "بنین" را «أمّ» میباشند؛ چنان که حضرت «امّ ابیها» (س)؛ مطلقِ "أبّ" را «امّ» و اصل و ریشهاند.
بنابراین؛
به عینِ شخصیِ اینکه بنین (فرزندان)، سرّ پدر هستند، و "أبّ" به "بنین"ِ خود ظاهر است و فرزندان، دنباله و ظهورِ پدرشانند؛
🔅"امّ البنین"(س) هم سرّ "امّ ابیها"(س) هستند که ظاهر شدهاند.
🍀 در چهار پسر بزرگوار حضرت «أمّ البَنین»(س) ، حضرت أبا الفضل العباس؏؛ «رَبیع» و جانِ سه فرزند دیگرند و به عبارتی؛ «اسم مستأثر» برای سه فرزند دیگر میباشند.
⏎❖ حاصل آنکه؛
به عین شخصیِ این حقیقت که «بَنین» دائماً در «ـأبّ» فانیاند؛ حضرت «أمّ البنین» (س) دائماً در حضرت «أمّ أبیها» فاطمةالزهرا (س) فانی هستند. چنان که حتّی میفرمایند:
مرا به 《فاطمه》 صدا نزنید. که این امر▣⇦ بیانی از فنایِ در مسمّای خویش بودنِ حضرتِ أمّ البنین (س) است.
⇦◈ به عین شخصیِ حقیقتی که بیان شد؛ رَبیعِ فرزندان حضرتِ أمّ البَنین(س)، یعنی؛ حضرت أبا الفضل العباس؏، دائماً فانی در حضرت أباعبدالله؏ هستند. که این فنا از آن قوّتی است که حضرت «أمّ البَنین»(س) دائماً در حضرت «أمّ أبیها» فاطمه زهرا (س) فانیاند.
و اصلاً خلقتِ حضرت 《أمّ البنین》 (س) به 《"أمّ البنین"بودن》 است.
و «بَنین»، بیرون از شخص حقیقی ایشان نیست.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
••●🔽 ادامه 🔽●••
.
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن پنجم :
حضرتِ وفا (؏)؛ نقطۀ فنایِ اسماء الله!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/259
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
🍃 برای آسانی در تبیین، و تفهیم و تفهّمِ سخنِ پنجم در این سِری از مقالات؛ به جلوۀ ابواب…
■ «یوم الطُّفوف»؛ مجمع حیرانی!
● سخن پنجم :
حضرتِ وفا (؏)؛ نقطۀ فنایِ اسماء الله!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/259
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
🍃 برای آسانی در تبیین، و تفهیم و تفهّمِ سخنِ پنجم در این سِری از مقالات؛ به جلوۀ ابواب…