کانال دیوانگان حضرت زینب سلام الله علیها-اصفهان
317 subscribers
1.82K photos
530 videos
95 files
1.5K links
شام جمعه ی هر هفته
و مناسبتهای مذهبی اعیاد و عزاداری آل الله علیهم السلام
مکان:
اصفهان-خیابان بعثت-خیابان ابوریحان (غرب)-کوی۱/۱(فدڪ)

https://telegram.me/divaneganezeinab


خادم کانال:
http://telegram.me/sayedahmad1001
Download Telegram
🔹

🔰 حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند:

♦️" اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ "
حيا نيكو است اما در زنان نيكوتر.
(📚نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006)


🔶 سؤال این است که چرا حیاء در زنان نیکوتر از مردان است؟

🔹 اوّلاً 『 اَحْسَن』 بودن به این معنا نیست که مقابلش "اقبح" باشد. بلکه مقابل ندارد و حیاء بقولِ مطلق، حُسن است و 『 حَسَن』.

🔹ثانیاً در عالم نور، جَلوَت، اشدّ از خلوَت است.

(کثرت نوری، اشدّ از وحدت نوری است. رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)

مثلاً خداوند که في ذاتِهِ غفّار است، غفاریّت او در ظاهر اشدّ است. حضرت خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله می‌فرمایند:

💠"لو لم تذنب لجاء اللَّه بقوم يذنبون فيغفر لهم و يدخلهم الجنّة"💠
اگر تو گناه نمی‌كردى خدا قومى را مى‏آورد كه گناه كنند و بيامرزدشان و به بهشتشان در آورد.
(📚نهج الفصاحة ، ص: 651)

🔔 دقت کنیم که شدّت و ضعف نوری، در خودِ نور است و اینکه عرض می‌شود که مثلاً غفاریّت در ظهور، اشدّ است، بایستی دقت شود که ظهورِ خداوند، بیرون از خودِ خدا نیست بلکه عین ذات اوست که قرآن فرمود 🔅『 هو الظاهر』 🔅 (سورۀ حدید آیۀ 3).
ذاتِ حضرت حقّ تعالی، "الظاهر" است.

🔆 نور را باید #بالنورانیة بشناسیم و پیش از #معرفة_بالنورانیة ، قلوب به معرفت حقیقی روشن نشده و موفق بیرون نیامده.

با این مقدمه حدیثِ حضرت نبی اکرم صلّی الله علیه و آله را یکبار دیگر به دقّت بخوانیم :

♦️『 اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ 』♦️


💠 اوّل بدانیم که #حیاء_تمام_دین_است. حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند:

🍀 "الحياء هو الدّين كلّه‏"
حيا تمام دين است‏.
(📚نهج الفصاحة ص 453 ، ح1428)

یا فرمودند (ع) 🔻【 اَلحَياءُ مِنَ اللّه】🔺 (📚تصنیف غررالحکم، ص257 ، ح 545).

دین، حقیقت است و #شخص_حقیقی عالم است که باطن البواطن تا ظاهر الظواهر را به عینِ شخصی خویش پُر کرده است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

🌸" أَصْلَ الدِّينِ هُوَ رَجُلٌ
وَ ذَلِكَ الرَّجُلُ هُوَ الْيَقِينُ وَ هُوَ الْإِيمَانُ
وَ هُوَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ أَهْلِ زَمَانِهِ"🌸

كه ريشۀ دين و پايۀ آن شخص خاصّی است
و آن يك نفر است و آن يكنفر يقين و ايمان است
و او امام امّتش و اهل زمانش است.

(📚بصائر الدرجات، ج1، ص: 529)

✿ عرض شد 『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است و جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.

↷°پس حیاء را صرفاً در ظاهر افعال نباید دید.°↶

♦️ بلکه حیاء، حقیقت است.
حیاء، خودِ دین است. خودِ ایمان است. خودِ یقین است.

⫸ به همان دلیل که "دین"، ذات و صفت و فعل را گرفته است، حیاء چنین است.
اگر چنانچه مثالی که برای غفاریّت خداوند بیان شد دقت شود، این مطلب روشن میگردد که غفاریّت خداوند در گناهکاران در اشدّ ظهور می‌کند.
به عبارتی؛
👈 ظرفِ ظهورِ غفاریّت خداوند، گناهکاران هستند و این به معنایِ احتیاج خداوند به مُذنِبین نیست. بلکه شدّت غفران را باید دید که حضرتِ غفّار، به مغفرت خویش، خلایق را خلق میکند.
و این خلایق هستند که غفران را مختاراً بپذیرند، یا به عنادشان از حیطۀ اختیار و طلبِ این خیر بزرگ خارج شده، و نار را بر نور ترجیح دهند و فریادِ 🔥"#النار_و_لا_العار"🔥 سر دهند!! (لعنة الله علیه و علی اتباعه)

✿ با یافتنِ مَناط و معیاری که برای غفاریّت بیان شد؛

👈 ظرفِ اصلیِ ظهورِ حیاء، نساء هستند.

⚠️که در حدیثِ مذکور هم نفرمودند〖 وَلكِنْ «مِن» النِّساءِ اَحْسَنُ 〗،بلکه فرمودند 【 وَلكِنْ «فِى» النِّساءِ اَحْسَنُ】 .

♦️یعنی حیاءِ در نساء، به اشدّ ظاهر است.

⧐ بنابراین ؛
🌸 حیاء، منحصر به فعلِ نساء نیست بلکه بایستی در نساء بودنِ نساء (#نسائیت)، حیاء را دید. یعنی در کینونَت و ذات ایشان.
🌸 و بعد از آن (یعنی بعد از ذات)؛ در صفات و افعال بعدی ایشان بطورِ ممدود، حیاء جلوه‌گر می‌شود.


🔹
.
لطیفۀ صلوات شعبانیه؛
سِرّی در سِیــر!

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅

🔔 صلوات شعبانیه، سیر دهندۀ سالکان است!

آنچه از رموز و دقائق و لطائف این صلوات در بیان روزی شده، نیازمند مقدمه‌ای است و بیشتر و پیشتر، نیازمندِ «حالِ استماعِ» خوانندگان عزیز.

🍃 از این رو؛ به قدر طلب، و به میزان استقبال عزیزان، لطیفه‌ای از این صلوات را با بیانِ مقدمه‌ای (که آن هم از لطائف است) خواهیم خواند ...



🔰 #شفاعت ، از "شفع" است. و "شفع" به معنایِ جُفت است.
دقت کنیم که جفت، دو تا نیست، بلکه در «جفت بودن»، یگانه است و فریادِ توحید سر میدهد.

✖️غالباً اینطور تصوّر می‌شود که شفیع (شفاعت کننده) اینطور است که بندۀ خدا را به خدا متصل می‌کند.
♨️ این در فرض تثلیث است! یعنی خداوند و شفیع و مشفوع (شفاع شده) سه چیز یا سه نفر تصوّر شده‌اند و تا آخر هم به این تثلیث و شرک باقی ماندند!

✖️اینطور معنا کردن و فهمیدن و اعتقاد داشتن به شفاعت، شرک است و با نفسِ شفاعت که توحید و یگانگی است مغایرت دارد.

🔅ما در عالم نور و با معیارات آن، باید عارف به معارف شویم نه با معیارات عالم حدود و ابعاد که ظلمت است و دوری.
#معرفة_بالنورانیة ، اصل الاصول معارف حقیقیه است.


⭕️ «شفیع»، بر وزنِ فَعیل، صفتِ مشبهه می‌باشد.

صفت مشبهه، شدّت و مبالغه دارد و از این رو؛ هم به معنایِ اسم فاعل است و هم به معنایِ اسم مفعول.
و چون در عالم نور نظر شود؛ «شفیع»، طرفین خود را به #عین_شخصی فراگرفته است.

✳️ یعنی «شفیع» در نقطۀ شفاعت؛
✽ هم شافع (شفاعت کننده) است و هم مشفوع (شفاعت شده).

💠 حضرات آل الله علیهم السلام «شفیع» هستند و اصلاً بقولِ مطلق، شفیع، فقط و فقط حضرات آل الله علیهم السلام می‌باشند و «شفیع» بودنِ حقّ تعالی، شفیع بودنِ خودیّت او، یعنی حضرات نفس الله (علیهم السلام) است.
و اینکه مؤمنین، شفاعتِ دیگران را می‌کنند؛ در نقطۀ «شفیع بودن»، ظاهر کنندۀ مقامِ شفاعتِ آل الله (علیهم السلام) هستند و نه اینکه شفیعانی باشند در کنار حضرات ائمۀ اطهار (؏).

🔰 که حضرت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بقول مطلق می‌فرمایند:

🔷『 أَنَا صَاحِبُ الشَّفَاعَة』🔷
من صاحب شفاعت هستم.

(📚بحار الأنوار ج16، ص: 364)


🌐 عالَم، به شفاعتِ حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله خلق شده است و کینونَت و بودِ اشیاء، شفاعتِ حضرت (ص) است (دقت کنیم❗️).

نه اینکه اشیاء، اوّلاً چیزی بوده، و بعد از اینکه چیزی هستند، شفاعت را پذیرا می‌باشند.
اینطور نیست!

✾ شفاعت، سه مرتبۀ کلّی ذات و صفت و فعل را فراگرفته است و #توحید_ذاتی و #توحید_صفاتی و #توحید_افعالی را رقم زده است.

مرتبۀ مخفی و اجلایِ شفاعت، #شفاعت_در_ذات است که غالباً کمتر به آن عنایت می‌شود!
👈 شفاعت در تکوین، شفاعت در ذات اشیاء است.

🔲 شفاعت ذاتی، در ترسیم عالم است و هر شیئی در نفسِ «شیء» بودنش، با رغبت و یا با کراهت، تسلیمِ پذیرش شفاعتِ آل الله علیهم السلام شده است تا کینونَت و خلقت یافته.

قرآن می‌فرماید:

💎 【 وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ】💎
حال آن كه هر كه در آسمان‏ها و زمين است خواه ناخواه فرمانبردار اوست و همه به سوى او بازگردانده مى‏ شوند.
(سورۀ آل عمران علیه السلام آیۀ 83)

⤵️ #شفاعت_در_تکوین که راسِم عالم (ترسیم کننده و ایجاد کنندۀ عالم) است، قوسِ نزولِ شفاعت است.
⤴️ شفاعت در تکوین، به #شفاعت_در_تشریع (که قوس صعود عالم است)، تجمیع می‌گردد.

🔄 اینها دو شفاعت نیست. بلکه شفاعت، هرگز با دوئیت نمی‌سازد که اصلاً شفاعت، ظهورِ توحید حقّ تعالی است. شفاعت تکوینی به #عین_شخصی شفاعت تشریعی است و فرقشان، فرق نوری است و نه فرق ظلمتیِ عالم حدود.

(برای مطالعۀ شرح #عینیت رجوع بفرمائید به 👈 https://telegram.me/ehsannil1/299)

⭕️آن کسانی که توحید حقّ را به اختیار خویش بپذیرند (یعنی در تشیع - فراتر از تکوین)، شفاعت را تشریعاً قبول کرده‌اند.

🔃و چون تشریع، جمع کنندۀ تکوین است، قوس نزولِ تکوین را با قوسِ صعودِ تشریع، در وجودِ خویش، تکمیل می‌کنند.


✿ مؤمنین، شفاعتِ در تکوین را پذیرفته و با قبولِ مُفتَرض الطاعه بودنِ حضرات آل الله علیهم (یعنی واجب الاطاعه بودن ایشان) و پذیرش شریعت حضرات (؏)، مَشفوع واقع می‌شوند (شفاعت کرده شده).

⤵️ پس قوس نزولِ شفاعت (که شفاعتِ در تکوین است)، به اختیار مؤمنین، در قوسِ صعود کامل میگردد.⤴️


🔹
.
#معنای_توحید
#مراتب_توحید

🔸3- توضیح بییشتر در مورد معنای توحید :

🔷 پاسخ :

"التوحید" مصدر باب تفعیل است. باب تفعیل معانی مختلفی دارد که یکی از آنها تَعدیه است که "توحید" به معنای «یکی کردن» می‌باشد. و معنای دیگر آن «یکی دانستن» است که با این معنا بیشتر آشنا هستیم.

توحید چه به معنای «یکی کردن» باشد و چه به معنای «یکی دانستن»، به یک حقیقتِ معنایی منتهی میشود.

♦️ توحید به معنایِ "یکی کردن":

"یکی کردن"ِ اگر از یکی نبودن باشد، که مثلاً موجودات نقطۀ وحدتی با حقّ تعالی نداشته باشند و بخواهد آنرا یکی کند، این یکی کردن، یا محال است یا اگر بشود، وحدت نیست بلکه اتحاد است که اتحاد، چون فرع بر دوئیت است، في حدّ وصفِهِ شرک بالله است.
امّا حقیقت مطلب این است که از یکی بودن، یکی می‌کند. اینجا این سؤال پیش می‌آید که آیا در اینصورت #تحصیل_حاصل نیست ؟
عالم نور، معیاراتِ خودش را دارد. و موضوعاً تحصیلِ حاصل خارج از بحث عالمِ نور است ( و نه حُکماً).
عرض شد که ان شا الله در مطالب این کانال در مورد #معرفة_بالنورانیة توضیحاتی به مرحمت حقّ نگاشته میشود که سخن، بهتر روشن شود.

"یکی بودن" را "یکی کردن" ، "نورٌ علی نور" است (اشاره به آیۀ نور- 35 سورۀ نور).

♦️ امّا "توحید" به معنای "یکی دانستن" :

"دانستن" همان علم است. در مورد علم و تقسیمات آن بایستی صحبت کرد. ولی چون مفصل میشود فقط همینقدر اشاره میکنم که "یکی دانستن"، علمِ حضوری است. که معلوم و علم و عالم، در یک نقطه وحدت دارند و معلوم، وجودی دونِ عالم ندارد.
بنابراین یکی دانستن را ابتدائاً نبایستی فرع بر یک بودن بگیریم. مثلاً میگوییم کسی آشپزی میداند. یعنی اوّلاً این شخص هست و آشپزی چیزی غیر اوست و او آشپزی را میداند. در حقیقت آشپزی را نزد این شخص به نحو دوئیت با او تصوّر کردیم. در حالیکه علم حقیقی، علم حضوری است. یعنی اگر آشپزی را در زمرۀ علوم حقیقی فرض کردیم، در یک نقطه با این شخص یکی شده است و ظهورِ این علم، توسط عالِم آن، و در معلوم آن رخ میدهد.
🍕یعنی آشپزی را در غذایی که این شخص میپزد یا دستورش را میدهد، می‌بینیم. که "غذا"، آن معلوم است و شخصِ آشپز، عالِم.

پس در تحلیلِ معنایِ "یکی دانستن"ِ توحید، بایستی این دقتها صورت بگیرد:

☘️ توحید در سه مرتبۀ افعالی و صفاتی و ذاتی باید دیده شود. یعنی "یکی دانستن" باید در این سه مرتبه بررسی گردد که در هر مرتبه، وحدتِ عالِم و علم و معلوم برقرار است:

🔸1- "یکی دانستن" در مرتبۀ افعالی
»» توحید افعالی را رقم میزند. یعنی اگر کسی در افعالش مقرّ به "توحید" حقّ باشد، توحید افعالی به او ظاهر شده است. یعنی حضرتِ واحد عزّ و جلّ، در افعالِ او حکومتِ وحدانیّتش را ظاهر کرده است که :

🔻"وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى‏"🔺
و وقتى [ريگ‏ها را] انداختى اين تو نبودى كه انداختى بلكه خدا بود كه انداخت‏.
(سورۀ انفال آیۀ 17)

🔸2- "یکی دانستن" در مرتبۀ صفاتی
»» توحید صفاتی را رقم میزند. یعنی اگر کسی در صفاتش مقرّ به "توحید" حقّ باشد، توحید صفاتی به او ظاهر شده است. یعنی حضرتِ واحد عزّ و جلّ، در صفات او حکومتِ وحدانیّتش را ظاهر کرده است که :

🔻"يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ"🔺
اى مردم! شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى‏نياز و ستوده است.
(سورۀ فاطر آیۀ 15)

🔸3- "یکی دانستن" در مرتبۀ ذاتی
»» توحید ذاتی را رقم میزند. یعنی اگر کسی در ذاتش مقرّ به "توحید" حقّ باشد، توحید ذاتی به او ظاهر شده است. یعنی حضرتِ واحد عزّ و جلّ ، در ذات او حکومتِ وحدانیّتش را ظاهر کرده است که:

🔻"كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَه‏"🔺
جز وجه الله همه چیز فانی است.
(سورۀ قصص آیۀ 88)

و صاحب چنین مرتبۀ توحیدی، خودِ «بودن» و کینونیّتش اقرار می‌کند و فریاد میزند که 🔸"ذَاتُـــهُ حَقِيـــقَةٌ"🔸 (📚تحف العقول، ص: 63) که ذات حقّ تعالی تنها ذاتِ حقیقی است و سایر ذوات، مجازی و اعتباری است.

☘️ پس "یکی دانستن"؛ دانستنِ ذاتی و صفاتی و افعالی است. که با هر مرتبۀ وجودمان (ذات، صفت، فعل) که او را یکی بدانیم، توحید آن مرتبه را پذیرفته‌ایم و ایمان در آن مرتبه به ما و در ما محقّق شده است که فرمودند:

💠"الْإِيمَانُ ؛
1️⃣ هوَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ
2️⃣ و إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ
3️⃣ و عَمَلٌ بِالْأَرْكَان‏"💠

(📚تحف العقول، ص: 42).

🆔 @ehsannil

▫️◽️◻️⬜️🔲⬛️◼️◾️▪️
.
قیاس نفس و روح در عالم نور:

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅

به لطف خدا روزی شد تا در دو مقالۀ قبلی در مورد #نفس و #روح چند کلمه صحبت شود.
در این بیان، مختصراً و به اشاره، قیاسی بین نفس و روح مطرح می‌شود. البته قیاس و تحلیلی طبق معیارات عالم نور!



🔰حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

🔻〖 مَا مِنْ أَحَدٍ يَنَامُ إِلَّا عَرَجَتْ نَفْسُهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ بَقِيَتْ رُوحُهُ فِي بَدَنِهِ وَ صَارَ بَيْنَهُمَا سَبَبٌ كَشُعَاعِ الشَّمْسِ ...〗🔺
هیچکس نیست الا اینکه وقتی می‌خوابد نفــْـسَش بسوی آسمان عروج می‌کند و روحش در بدنش باقی می‌ماند. و بین این دو (نفس و روح) پیوستگی مانند پرتوی خورشید است...

(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏58، ص: 27)

🔰از طرفی در حدیثی دیگر حضرت امام موسی کاظم علیه السلام می‌فرمایند:

🔻〖 إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا نَامَ فَإِنَّ رُوحَ الْحَيَوَانِ بَاقِيَةٌ فِي الْبَدَنِ وَ الَّذِي يَخْرُجُ مِنْهُ رُوحُ الْعَقْل‏〗🔺
همانا انسان وقتی می‌خوابد، روح حیوانی در بدن باقیست و آنکه از او خارج می‌شود روح العقل است.

(📚 بحار الأنوار،ط - بيروت، ج‏58، ص: 43)

♻️ »» با جمع بندی دو حدیث مذکور و احادیث مربوط به نفس و روح این نتیجه بدست می‌آید که نفس و روح را بایستی از عالم نور و وحدت تا عالم ظلمت و کثرت ببینیم. و در نتیجه در عالَم عالی؛
❖ نفس با #روح_القدس و #روح_الایمان (که مجموعاً با عنوانِ 《#روح_العقل》 در احادیث از آنها یاد می‌شود)، در وحدتِ نوری است.
❖ و در #روح_البدن و #روح_القوة و #روح_الشهوة در تمایز و کثرت نوری است.


🔰 این تبیین اگر صحیح انجام گرفت، این حدیث شریف برای تحکیم این بیان روشنگر است که الصادق عن الله امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

🔻〖إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا نَامَ خَرَجَتْ مِنْ رُوحِهِ حَرَكَةٌ «مَمْدُودَةٌ» صَاعِدَةٌ إِلَى السَّمَاء〗🔺
همان مؤمن (یعنی کسی که #روح_الایمان را نیز دارد) هنگامی که می‌خوابد از روحش حرکتی ممدود و کشیده و در حال صعود به سمتِ آسمان خارج می‌شود.

(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏58، ص: 32)


🍃 ممدود بودن حرکت روح، یکپارچگی روح است.
♻️ و با جمع بندی احادیث قبل باز این معنا محقّق می‌گردد که نفس و روح در وحدت نوری هستند و راه معرفت به ایشان #معرفة_بالنورانیة است. و مطلق علی الاطلاق بودنِ آن باید لحاظ گردد.

(برای شرح اطلاق و مطلق علی الاطلاق رجوع بفرمائید به 👈 https://telegram.me/ehsannil1/291)

با لحاظ اطلاقِ حقیقی، نفس و روح که در مقام وحدت، یک حقیقت هستند، در مقام فرق نوری چنین‌اند:

👈 نفس در تفوّق بر روح است و روح در اضافۀ به نفس.

🔲 چنانچه «خودیّت و انیّت» مؤمن همان نفس اوست که نقطۀ اشاره به اوست (بدون بیانِ اضافه). امّا برای روح مؤمن، "روح المؤمن" تعبیر شده است. بنابراین در عالم نور و فرق نوری بدانیم که سلطانِ روح، نفس است. و روح در اضافۀ به نفس است.

🔰حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند:

🔻〖 إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ «الرُّوحَ» وَ جَعَلَ لَهَا سُلْطَاناً
👈 فسُلْطَانُهَا «النَّفْس‏»
فَإِذَا نَامَ الْعَبْدُ خَرَجَ الرُّوحُ وَ بَقِيَ سُلْطَانُه‏〗🔺

خدا روح را آفريد و سلطانى بر او گماشت
سلطانِ روح، نفس است‏.
و چون بنده‏اى بخوابد روحش خارج شده و سلطانش بماند.

(📚 بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏58، ص: 41)


🔰 قرآن می‌فرماید:

💎【وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها】💎
و سوگند به نفْس آدمى و آنكه او را سامان داد.

(سورۀ شمس، آیۀ 7)

⇐ پس ابتدائاً "سَوَّاها" صورت گرفت. یعنی نفْس به اشاره آمد که سوای از غیر خود شد. و از حقیقتِ «خود» بودنِ نفس، قید و اشاره آمد. که بتوانیم بگوییم "مَن"، بگوییم" تو" و مانند آن.
و آنگاه روح که خلق خداست، در او دمیده شد و در این هنگام سزاوار سجده گشت که قرآن می‌فرماید:

💎【 فَإِذَا سَوَّيْتُـــهُ
وَ نَفَخْتُ فِيــــهِ مِن «رُّوحِى»
فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ 】💎
پس وقتى آن را پرداختم
و از روح خود در آن دميدم
براى او به سجده در افتيد.

(سورۀ حجر، آیۀ 29)

🌱
.
لطیفۀ صلوات شعبانیه؛
سِرّی در سِیــر!

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅

🔔 صلوات شعبانیه، سیر دهندۀ سالکان است!

آنچه از رموز و دقائق و لطائف این صلوات در بیان روزی شده، نیازمند مقدمه‌ای است و بیشتر و پیشتر، نیازمندِ «حالِ استماعِ» خوانندگان عزیز.

🍃 از این رو؛ به قدر طلب، و به میزان استقبال عزیزان، لطیفه‌ای از این صلوات را با بیانِ مقدمه‌ای (که آن هم از لطائف است) خواهیم خواند ...



🔰 #شفاعت ، از "شفع" است. و "شفع" به معنایِ جُفت است.
دقت کنیم که جفت، دو تا نیست، بلکه در «جفت بودن»، یگانه است و فریادِ توحید سر میدهد.

✖️غالباً اینطور تصوّر می‌شود که شفیع (شفاعت کننده) اینطور است که بندۀ خدا را به خدا متصل می‌کند.
♨️ این در فرض تثلیث است! یعنی خداوند و شفیع و مشفوع (شفاع شده) سه چیز یا سه نفر تصوّر شده‌اند و تا آخر هم به این تثلیث و شرک باقی ماندند!

✖️اینطور معنا کردن و فهمیدن و اعتقاد داشتن به شفاعت، شرک است و با نفسِ شفاعت که توحید و یگانگی است مغایرت دارد.

🔅ما در عالم نور و با معیارات آن، باید عارف به معارف شویم نه با معیارات عالم حدود و ابعاد که ظلمت است و دوری.
#معرفة_بالنورانیة ، اصل الاصول معارف حقیقیه است.


⭕️ «شفیع»، بر وزنِ فَعیل، صفتِ مشبهه می‌باشد.

صفت مشبهه، شدّت و مبالغه دارد و از این رو؛ هم به معنایِ اسم فاعل است و هم به معنایِ اسم مفعول.
و چون در عالم نور نظر شود؛ «شفیع»، طرفین خود را به #عین_شخصی فراگرفته است.

✳️ یعنی «شفیع» در نقطۀ شفاعت؛
✽ هم شافع (شفاعت کننده) است و هم مشفوع (شفاعت شده).

💠 حضرات آل الله علیهم السلام «شفیع» هستند و اصلاً بقولِ مطلق، شفیع، فقط و فقط حضرات آل الله علیهم السلام می‌باشند و «شفیع» بودنِ حقّ تعالی، شفیع بودنِ خودیّت او، یعنی حضرات نفس الله (علیهم السلام) است.
و اینکه مؤمنین، شفاعتِ دیگران را می‌کنند؛ در نقطۀ «شفیع بودن»، ظاهر کنندۀ مقامِ شفاعتِ آل الله (علیهم السلام) هستند و نه اینکه شفیعانی باشند در کنار حضرات ائمۀ اطهار (؏).

🔰 که حضرت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بقول مطلق می‌فرمایند:

🔷『 أَنَا صَاحِبُ الشَّفَاعَة』🔷
من صاحب شفاعت هستم.

(📚بحار الأنوار ج16، ص: 364)


🌐 عالَم، به شفاعتِ حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله خلق شده است و کینونَت و بودِ اشیاء، شفاعتِ حضرت (ص) است (دقت کنیم❗️).

نه اینکه اشیاء، اوّلاً چیزی بوده، و بعد از اینکه چیزی هستند، شفاعت را پذیرا می‌باشند.
اینطور نیست!

✾ شفاعت، سه مرتبۀ کلّی ذات و صفت و فعل را فراگرفته است و #توحید_ذاتی و #توحید_صفاتی و #توحید_افعالی را رقم زده است.

مرتبۀ مخفی و اجلایِ شفاعت، #شفاعت_در_ذات است که غالباً کمتر به آن عنایت می‌شود!
👈 شفاعت در تکوین، شفاعت در ذات اشیاء است.

🔲 شفاعت ذاتی، در ترسیم عالم است و هر شیئی در نفسِ «شیء» بودنش، با رغبت و یا با کراهت، تسلیمِ پذیرش شفاعتِ آل الله علیهم السلام شده است تا کینونَت و خلقت یافته.

قرآن می‌فرماید:

💎 【 وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ】💎
حال آن كه هر كه در آسمان‏ها و زمين است خواه ناخواه فرمانبردار اوست و همه به سوى او بازگردانده مى‏ شوند.
(سورۀ آل عمران علیه السلام آیۀ 83)

⤵️ #شفاعت_در_تکوین که راسِم عالم (ترسیم کننده و ایجاد کنندۀ عالم) است، قوسِ نزولِ شفاعت است.
⤴️ شفاعت در تکوین، به #شفاعت_در_تشریع (که قوس صعود عالم است)، تجمیع می‌گردد.

🔄 اینها دو شفاعت نیست. بلکه شفاعت، هرگز با دوئیت نمی‌سازد که اصلاً شفاعت، ظهورِ توحید حقّ تعالی است. شفاعت تکوینی به #عین_شخصی شفاعت تشریعی است و فرقشان، فرق نوری است و نه فرق ظلمتیِ عالم حدود.

(برای مطالعۀ شرح #عینیت رجوع بفرمائید به 👈 https://telegram.me/ehsannil1/299)

⭕️آن کسانی که توحید حقّ را به اختیار خویش بپذیرند (یعنی در تشیع - فراتر از تکوین)، شفاعت را تشریعاً قبول کرده‌اند.

🔃و چون تشریع، جمع کنندۀ تکوین است، قوس نزولِ تکوین را با قوسِ صعودِ تشریع، در وجودِ خویش، تکمیل می‌کنند.


✿ مؤمنین، شفاعتِ در تکوین را پذیرفته و با قبولِ مُفتَرض الطاعه بودنِ حضرات آل الله علیهم (یعنی واجب الاطاعه بودن ایشان) و پذیرش شریعت حضرات (؏)، مَشفوع واقع می‌شوند (شفاعت کرده شده).

⤵️ پس قوس نزولِ شفاعت (که شفاعتِ در تکوین است)، به اختیار مؤمنین، در قوسِ صعود کامل میگردد.⤴️


🔹
🚩

🍀 قدم دوّم - طهارت مطلقه را بشناسیم؛

ما در عالم حدود، برای طهارت، متعلَّق در نظر می‌گیریم. یعنی تا بیان می‌شود «طهارت»، ذهن به این سمت می‌رود که «طهارتِ از چه چیز؟».
این مرتبه‌ای از طهارت است که وقتی حقیقتِ طهارت تنزیل می‌شود، متعلّق‌دار می‌شود. ولی ماندن در این مقام، توقّف در معرفت است.

این از خصوصیّات عالم حدود است که درکِ مفاهیم، فقط هنگامِ واقع شدن بر مصادیق آسان می‌شود.
مثلاً وقتی می‌گوییم عدد ۱؛ ذهنی که در عالم حدود است نمی‌تواند ۱ را بدونِ معدود در نظر بگیرد. یعنی ۱ را حتماً باید بر شیء قابل شمارشی بار کند (عارض گرداند) تا بتواند ۱ را تصوّر کند. این به خاطر مَشوب بودنِ ذهن به حدود و تعیّنات عالم دَنی است.

🔆 امّا عالم نور، معیارتِ خودش را دارد. و اصلاً عالم کثرات، مدّ الظلّ عالم نور است. و بایستی عالم کثرات را به مدّ الظلّ بودن شناخت و هرگز عالم نور را مقهور معیاراتِ عالَمِ کثرت قرار نداد.

👈🏻 به بیان ساده؛
همه چیز باید بر طبق [و بلکه به عینِ شخصیِ حقیقیِ] معیارات عالم نور -که عالم لُبّ و بی‌حدّی است-، تنظیم و تطبیق شود. و در فرمایش حضرات آل‌الله علیهم‌السّلام سفارشِ اکید شده است که #معرفة_بالنورانیة معرفتِ صحیح است.

🔰 پس دقّت بفرمائید؛
یکی از اسماء الهی؛ «طاهر» است.
📚إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج۱، ص۴۸۶

🔆 «طاهر»، اسم فاعل است و صفتِ حالیه. یعنی اوّلاً ذاتِ خداوند طاهر است. یعنی؛
کاری به «تطهیر کننده» بودنِ آن نداریم که به بیرون از ذات مربوطش کنیم.
بلکه خودِ ذات در حالیکه؛
🔸كَانَ‏ اللَّهُ‏ وَ لَا شَيْ‏ءَ مَعَه‏🔸است (خدا هست و هیچ چیزی با او نیست، 📚التوحيد، للصدوق، ص۶۷)
👈🏻 «طاهر» است.

🔆 بعد از اینکه دانستیم ذاتِ خداوند، خودش در اطلاقِ «طهارت» است، آنگاه در مرتبۀ فعل، «طاهر» در ظهورِ في مقام الفعل، «تطهیر کننده» است؛ پس در معرفتِ به ذات و عالَم لُبّ، معنا ندارد که سؤال شود؛
«خداوند از چه چیز طاهر است؟»

👈🏻 خداوند مطلقاً «طاهر» است.
حتّی اگر تعیّنی برای طهارت در نظر بگیریم، از آن نیز مطهّر و طاهر است. چنانچه این مطلب را در زیارتِ خودیّتِ باریتعالی یعنی زیارتِ حضرات آل‌لله علیهم‌السّلام می‌خوانیم که؛

🌸"أَشْهَدُ أَنَّكَ طُهْرٌ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ
👈🏻منْ طُهْرٍ طَاهِرٍ مُطَهَّرٍ"🌸
📚كامل الزيارات، ص۲۳۵

🔆 حضرات آل‌الله علیهم‌السلام که از اینکه نفس باریتعالی، تمامیّت و خدائیتِ خداوند هستند؛ جلوۀ تامّ و تمام حضرت حقّ تعالی می‌باشند؛ حتّی از «طهارت» هم طهارت دارند (و این؛ تفوّقِ اطلاق بر هر شئونی از شئوناتِ مطلقه است).
یعنی طهارتِ مطلقه منظور است که متعلَّقی ندارد، چرا که بیان شد🔸"كَانَ‏ اللَّهُ‏ وَ لَا شَيْ‏ءَ مَعَه‏"🔸.
او مطلقاً طاهر است.
[عزیزا! اینجا، جایِ اعتکاف و تأمّل است.]

✿ مثال دیگر ؛
اسماء حضرت حقّ، توقیفی است و حُسناست و یکی از مهمترین تفاوتهایش با دیگر اسماء، این است که سایر اسماء، بعد از مسمّا، بر مسمّا واقع می‌شوند. ولی اسم حسنی، نه تنها نفسِ مسمّاست، بلکه خودیّت و صفتِ نفسیّتِ مسمّاست. به عبارتی در تحلیل بیان می‌شود که؛ مسمّا، به اسم حُسنی، مسمّاست.

🔅 از اسماء حضرت حقّ «القریب» است ("یا قریب"، دعای جوشن کبیر- 📚البلد الأمين، ص۴۰۶).

🔆 خداوند مطلقِ «قریب»، و قریبِ مطلق است.
نباید دنبال این بگردیم که حضرتِ «قریب»؛ «قربت به چه چیز دارد؟».
خداوند في نفسه قریب است. قریب بوده و هست حتّی وقتی موجودات را خلق نکرده بود.
👈🏻 «قریب»، مطلقِ قُرب و نزدیکی است و چون مطلق است، قید و تعلّق ندارد.
و حتّی اگر بیان کردی که؛ «خود به خود، قریب است.»، از اینکه «دو خود» تصوّر کردی؛ قُربِ مطلق را نیافتی!

⚠️ ذهن مشوب به عالَم حدّ و معیاراتش برای حقائقِ اطلاقیه؛ مدام به دنبالِ متعلَّق می‌گردد و بنا دارد که این لطائف را به جائی محکم کند!
و عاجز از این است که متوجّه باشد که «اطلاق؛ نفسِ محکمی‌ست» و مادونِ #اطلاق؛ به عروةالوثقی بودنِ اطلاق؛ متمسّک هستند که «موجود» می‌باشند.


🔆 بنابراین اوّلاً با این معنا آشنا شدیم که «طهارت» را در اطلاق ببینیم.
و یافتیم که طهارتِ مطلقه، از طهارت هم طهارت دارد. و حقیقتِ لاتعیّن و بی قید بودنِ حقّ تعالی است. که آن، صفتِ اطلاق است که مصدرِ تمام شئوناتِ حقّ و «مبدأ وجودِ مطلق» است.


🚩
🔹

🔰 حضرت خاتم الانبیاء صلوات الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند:

♦️" اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ "
حيا نيكو است اما در زنان نيكوتر.
(📚نهج الفصاحه ص578 ، ح 2006)


🔶 سؤال این است که چرا حیاء در زنان نیکوتر از مردان است؟

🔹 اوّلاً 『 اَحْسَن』 بودن به این معنا نیست که مقابلش "اقبح" باشد. بلکه مقابل ندارد و حیاء بقولِ مطلق، حُسن است و 『 حَسَن』.

🔹ثانیاً در عالم نور، جَلوَت، اشدّ از خلوَت است.

(کثرت نوری، اشدّ از وحدت نوری است. رجوع شود به 👈 https://t.me/ehsannil1/299)

مثلاً خداوند که في ذاتِهِ غفّار است، غفاریّت او در ظاهر اشدّ است. حضرت خاتم الانبیاء صلّی الله علیه و آله می‌فرمایند:

💠"لو لم تذنب لجاء اللَّه بقوم يذنبون فيغفر لهم و يدخلهم الجنّة"💠
اگر تو گناه نمی‌كردى خدا قومى را مى‏آورد كه گناه كنند و بيامرزدشان و به بهشتشان در آورد.
(📚نهج الفصاحة ، ص: 651)

🔔 دقت کنیم که شدّت و ضعف نوری، در خودِ نور است و اینکه عرض می‌شود که مثلاً غفاریّت در ظهور، اشدّ است، بایستی دقت شود که ظهورِ خداوند، بیرون از خودِ خدا نیست بلکه عین ذات اوست که قرآن فرمود 🔅『 هو الظاهر』 🔅 (سورۀ حدید آیۀ 3).
ذاتِ حضرت حقّ تعالی، "الظاهر" است.

🔆 نور را باید #بالنورانیة بشناسیم و پیش از #معرفة_بالنورانیة ، قلوب به معرفت حقیقی روشن نشده و موفق بیرون نیامده.

با این مقدمه حدیثِ حضرت نبی اکرم صلّی الله علیه و آله را یکبار دیگر به دقّت بخوانیم :

♦️『 اَلْحَياءُ حَسَنٌ وَلكِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ 』♦️


💠 اوّل بدانیم که #حیاء_تمام_دین_است. حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند:

🍀 "الحياء هو الدّين كلّه‏"
حيا تمام دين است‏.
(📚نهج الفصاحة ص 453 ، ح1428)

یا فرمودند (ع) 🔻【 اَلحَياءُ مِنَ اللّه】🔺 (📚تصنیف غررالحکم، ص257 ، ح 545).

دین، حقیقت است و #شخص_حقیقی عالم است که باطن البواطن تا ظاهر الظواهر را به عینِ شخصی خویش پُر کرده است. حضرت امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرمایند:

🌸" أَصْلَ الدِّينِ هُوَ رَجُلٌ
وَ ذَلِكَ الرَّجُلُ هُوَ الْيَقِينُ وَ هُوَ الْإِيمَانُ
وَ هُوَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ أَهْلِ زَمَانِهِ"🌸

كه ريشۀ دين و پايۀ آن شخص خاصّی است
و آن يك نفر است و آن يكنفر يقين و ايمان است
و او امام امّتش و اهل زمانش است.

(📚بصائر الدرجات، ج1، ص: 529)

✿ عرض شد 『 حـَـیــاء 』 که از ریشۀ "حیّ" است و جلوۀ «حیّ» بودنِ حضرت حق تعالی است.

↷°پس حیاء را صرفاً در ظاهر افعال نباید دید.°↶

♦️ بلکه حیاء، حقیقت است.
حیاء، خودِ دین است. خودِ ایمان است. خودِ یقین است.

⫸ به همان دلیل که "دین"، ذات و صفت و فعل را گرفته است، حیاء چنین است.
اگر چنانچه مثالی که برای غفاریّت خداوند بیان شد دقت شود، این مطلب روشن میگردد که غفاریّت خداوند در گناهکاران در اشدّ ظهور می‌کند.
به عبارتی؛
👈 ظرفِ ظهورِ غفاریّت خداوند، گناهکاران هستند و این به معنایِ احتیاج خداوند به مُذنِبین نیست. بلکه شدّت غفران را باید دید که حضرتِ غفّار، به مغفرت خویش، خلایق را خلق میکند.
و این خلایق هستند که غفران را مختاراً بپذیرند، یا به عنادشان از حیطۀ اختیار و طلبِ این خیر بزرگ خارج شده، و نار را بر نور ترجیح دهند و فریادِ 🔥"#النار_و_لا_العار"🔥 سر دهند!! (لعنة الله علیه و علی اتباعه)

✿ با یافتنِ مَناط و معیاری که برای غفاریّت بیان شد؛

👈 ظرفِ اصلیِ ظهورِ حیاء، نساء هستند.

⚠️که در حدیثِ مذکور هم نفرمودند〖 وَلكِنْ «مِن» النِّساءِ اَحْسَنُ 〗،بلکه فرمودند 【 وَلكِنْ «فِى» النِّساءِ اَحْسَنُ】 .

♦️یعنی حیاءِ در نساء، به اشدّ ظاهر است.

⧐ بنابراین ؛
🌸 حیاء، منحصر به فعلِ نساء نیست بلکه بایستی در نساء بودنِ نساء (#نسائیت)، حیاء را دید. یعنی در کینونَت و ذات ایشان.
🌸 و بعد از آن (یعنی بعد از ذات)؛ در صفات و افعال بعدی ایشان بطورِ ممدود، حیاء جلوه‌گر می‌شود.


🔹
🕋

🔰 قدم پنجم؛
«تغییر به چه معناست؟»

۞ ظاهراً بدین معناست که ☜ أمری، به جایِ قرار پیدا کردن در یک نفسُ‌الأمر، مردّد وُ متغیّر بین نفسُ‌الأمرهای مختلف باشد.

❖⫸ تغییر در امورِ حدّیه؛ نشان از تزلزل و بی‌ثباتی است.

❖⫸ امّا تغییر در امور لُبّیه؛ نشان از «در هیچ قیدی نگنجیِ وجودِ حقّﷻ» وَ ثباتِ اطلاقی می‌باشد وُ ثباتِ اطلاقی ☜ خودِ «اطلاقِ عَلَی الإطلاق» است‌.

۞ از منظر لغوی؛
❂☜ «تغییر»؛ مصدرِ بابِ تفعیل از مادّه‌ی «غیر» است.
باب تفعیل؛ متعدّی ساز است. یعنی؛ فعل را از فاعل به سمتِ مفعول، ممدود می‌سازد.
بنابراین؛ «تغییر» لبّی ☜ «غیور» بودنِ مطلقِ عَلَی الإطلاقیِ نفسِ حقّﷻ است.


🔔 همینجا توجّه شود:
بر خلافِ تصوّرِ اکثرِ قریب به اتّفاقِ محقّقین و مدقّقین در معارف - که به طور کلّی؛ تغییر در ذات باریتعالیٰ را مردود می‌دانند -، بیان می‌شود؛

❂☜ «تغییر» به محوریّتِ «غیور» بودنِ ذات باریتعالیٰ؛ نه تنها در ذاتِ باریتعالیٰ، موجود و محقّق است، بلکه ذاتیّت و حیاتِ ذات است، تا جائی که ذاتِ الهی، حتّی نسبت به خویشتن نیز، #غیور است. البتّه نه غیورِ حدّی که نفیِ حدّیِ خویش نماید، بلکه غیورِ لبّی که نفیِ لُبّیِ خود می‌نماید.

(در شرحِ نفیِ لبّی؛
ر.ک☜ https://t.me/ehsannil1/376)

❖⫸ بدین معنا که؛
دائماً آن ذاتﷻ، «لاهو الّاهو» است وُ به «لاهو»☜ محوِ خویش می‌کند وُ به «الّاهو»☜ اثباتِ خویش. و این نه تنها، حقیقتِ تغییر است، بلکه تمام تغییرها - که حرکت در نفس‌ُالأمرهای مختلف است -، از این تغییرِ لُبّی و حُبّی، انشاء می‌شود.

۞ منتها دقّت شود که؛
❂☜ تغییر حدّی - که حرکت #خلئی است -؛ به حدِّ «تغییر»، متوقف می‌گردد، امّا؛
❂☜ تغییر لُبّی - که حرکت مَلَئی است -؛ به حدّ «تغییر» متوقف نمی‌گردد وُ حتّی نسبت به «تغییر» هم تغییر دارد وُ لُبّاً در هیچ قیدی نمی‌گنجد ...

(در شرحِ حرکت خلئی و ملئی؛
ر.ک☜ https://t.me/ehsannil1/123)

۞ جمع‌بندیِ قدم پنجم آنکه؛

تغییرِ قبله، به مصدریّتِ غیور بودنِ حقّﷻ است، و چنان که در جمع‌بندیِ قدمِ سوّم از همین مقاله بیان شد: تغییر قبله؛ به واقع ☜ ظهورِ مطلقِ عَلَی الإطلاق بودن وُ در قید نگنجیِ شخصِ «قبلةالله(؏)» در لُبِّ عالَمِ وجود است، که در عالَمِ اشارات هم ظاهر شده است.


🔰 قدم ششم؛
«ظهورِ تغییرِ قبله»

۞ ظهورِ تغییر قبله؛ در پانزدهمِ رجبُ المرجّب است.
یعنی؛ آخرین روزِ از ایّام البیضِ ماه رجب.

۞ اوّلیّن روزِ ایّامُ البیض (یعنی؛ سیزدهمِ رجب)؛
❂☜میلادِ حقیقتِ قبله و صاحبِ بیتُ‌الله‌الحرام، نفسِ حضرتِ باریتعالیٰ؛ مولیٰ امیرالمؤمنین علیّ (علیه‌السّلام) می‌باشد و بعد از سه روز حضرت مولیٰ (؏) از قبله و کعبه‌ی مستور، تشریف‌فرما شدند.

🕋 بنابراین؛
تا قبل از پانزدهم رجب، قبله‌ی حقیقی، در پسِ پرده‌ی خفا بود. و تغییر قبله - که ذاتیّتِ قبله و حیاتِ قبله و مطلقِ عَلَی الاطلاق بودنِ قبله است -؛ #مختفی بود.

❖ و امّا به قدوم حقیقیِ حضرتِ قبلةُالله (؏) به عالَمِ ظاهر، تغییرِ قبله ظاهر گشت. ❖

۞ راجع به حیاتِ قبله و تغییر آن،
قرآن این طور می‌فرماید:

🔆『قَدْ نَریٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ
فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها
فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ
وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ
وَ إنَّ الّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أنّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ
وَ مَا اللهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ』
🔆

❂ نگريستنت را به اطراف آسمان مى‌‏بينيم.
تو را به سوى قبله‌‏اى كه مى‌‏پسندى، مى‏‌گردانيم.
پس روى به جانبِ مسجدُالحرام كن ...
و هر جا كه باشيد، روىْ بدان جانب كنيد.
اهل كتاب مى‌‏دانند كه اين دگرگونى، به حق و از جانب پروردگارشان بوده است و خدا از آنچه مى‏‌كنيد غافل نيست.
📗 بقره، ۱۴۴

۞ که در آیه‌ی فوق:
❖⫸ ﴿قَدْ نَریٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السّماء﴾؛
❂☜ مقام خلوَتِ تغییرِ قبله است.

❖⫸ ﴿فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها﴾؛
❂☜ مقامِ حیات وُ علّتِ تغییر قبله را - که رضایتِ حضرت رسول اکرم (ص) است - ظاهر فرموده‌اند.

❖⫸ ﴿فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾؛
❂☜ مقام جلوَتِ تغییرِ قبله است.


۞ جمع‌بندیِ قدمِ ششم آنکه؛

ظهورِ قبله به قبله، در آخرین روزِ ایّامُ البیضِ ماهِ رجب - که در اوّلین روزش (۱۳ رجب)؛ حقیقتِ قبله، در مکانِ قبله (کعبه) ظهور فرموده -؛ متجلّی شد؛
❂☜ تا شدّت قبله بودنِ حضرت مولیٰ امیرالمؤمنین علیّ (؏) را نشان دهد وُ به دیگر بیان؛
❂☜ ظهورِ ذاتیّت وُ حیات وُ مطلقِ عَلَی الاطلاق بودنِ قبلةالله در عالَمِ اشارات؛ همزمان است با خروجِ شخصِ قبلة‌الله، یعنی؛ حضرتِ مولیٰ امیرالمؤمنین علیّ (؏) از شکافِ کعبه (قبله‌ی ظاهری).


🕋
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🕋
༺•✿👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻✿•༻
.
.
༺•اا۞• لطیفۀ صلوات شعبانیه؛
سِـــرّی در سِــــیــر!
•۞اا•༻

🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🌀✾═─┅─┅

🔔 صلوات شعبانیه، سیر دهندۀ سالکان است!

آنچه از رموز و دقائق و لطائف این صلوات در بیان روزی شده، نیازمند مقدمه‌ای است و بیشتر و پیشتر، نیازمندِ «حالِ استماعِ» خوانندگان عزیز.

🍃 از این رو؛ به قدر طلب، و به میزان استقبال عزیزان، لطیفه‌ای از این صلوات را با بیانِ مقدمه‌ای (که آن هم از لطائف است) خواهیم خواند ...


🔰 #شفاعت ، از "شفع" است. و "شفع" به معنایِ جُفت است.
دقت کنیم که جفت، دو تا نیست، بلکه در «جفت بودن»، یگانه است و فریادِ توحید سر میدهد.

✖️غالباً اینطور تصوّر می‌شود که شفیع (شفاعت کننده) اینطور است که بندۀ خدا را به خدا متصل می‌کند.
♨️ این در فرض تثلیث است! یعنی خداوند و شفیع و مشفوع (شفاع شده) سه چیز یا سه نفر تصوّر شده‌اند و تا آخر هم به این تثلیث و شرک باقی ماندند!

✖️اینطور معنا کردن و فهمیدن و اعتقاد داشتن به شفاعت، شرک است و با نفسِ شفاعت که توحید و یگانگی است مغایرت دارد.

🔅ما در عالم نور و با معیارات آن، باید عارف به معارف شویم نه با معیارات عالم حدود و ابعاد که ظلمت است و دوری.
#معرفة_بالنورانیة ، اصل الاصول معارف حقیقیه است.


⭕️ «شفیع»، بر وزنِ فَعیل، صفتِ مشبهه می‌باشد.

صفت مشبهه، شدّت و مبالغه دارد و از این رو؛ هم به معنایِ اسم فاعل است و هم به معنایِ اسم مفعول.
و چون در عالم نور نظر شود؛ «شفیع»، طرفین خود را به #عین_شخصی فراگرفته است.

✳️ یعنی «شفیع» در نقطۀ شفاعت؛
✽ هم شافع (شفاعت کننده) است و هم مشفوع (شفاعت شده).

💠 حضرات آل الله علیهم السلام «شفیع» هستند و اصلاً بقولِ مطلق، شفیع، فقط و فقط حضرات آل الله علیهم السلام می‌باشند و «شفیع» بودنِ حقّ تعالی، شفیع بودنِ خودیّت او، یعنی حضرات نفس الله (علیهم السلام) است.
و اینکه مؤمنین، شفاعتِ دیگران را می‌کنند؛ در نقطۀ «شفیع بودن»، ظاهر کنندۀ مقامِ شفاعتِ آل الله (علیهم السلام) هستند و نه اینکه شفیعانی باشند در کنار حضرات ائمۀ اطهار (؏).

🔰 که حضرت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بقول مطلق می‌فرمایند:

🔷『 أَنَا صَاحِبُ الشَّفَاعَة』🔷
من صاحب شفاعت هستم.

(📚بحار الأنوار ج16، ص: 364)


🌐 عالَم، به شفاعتِ حضرت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله خلق شده است و کینونَت و بودِ اشیاء، شفاعتِ حضرت (ص) است (دقت کنیم❗️).

نه اینکه اشیاء، اوّلاً چیزی بوده، و بعد از اینکه چیزی هستند، شفاعت را پذیرا می‌باشند.
اینطور نیست!

✾ شفاعت، سه مرتبۀ کلّی ذات و صفت و فعل را فراگرفته است و #توحید_ذاتی و #توحید_صفاتی و #توحید_افعالی را رقم زده است.

مرتبۀ مخفی و اجلایِ شفاعت، #شفاعت_در_ذات است که غالباً کمتر به آن عنایت می‌شود!
👈 شفاعت در تکوین، شفاعت در ذات اشیاء است.

🔲 شفاعت ذاتی، در ترسیم عالم است و هر شیئی در نفسِ «شیء» بودنش، با رغبت و یا با کراهت، تسلیمِ پذیرش شفاعتِ آل الله علیهم السلام شده است تا کینونَت و خلقت یافته.

قرآن می‌فرماید:

💎 【 وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ】💎
حال آن كه هر كه در آسمان‏ها و زمين است خواه ناخواه فرمانبردار اوست و همه به سوى او بازگردانده مى‏ شوند.
(سورۀ آل عمران علیه السلام آیۀ 83)

⤵️ #شفاعت_در_تکوین که راسِم عالم (ترسیم کننده و ایجاد کنندۀ عالم) است، قوسِ نزولِ شفاعت است.
⤴️ شفاعت در تکوین، به #شفاعت_در_تشریع (که قوس صعود عالم است)، تجمیع می‌گردد.

🔄 اینها دو شفاعت نیست. بلکه شفاعت، هرگز با دوئیت نمی‌سازد که اصلاً شفاعت، ظهورِ توحید حقّ تعالی است. شفاعت تکوینی به #عین_شخصی شفاعت تشریعی است و فرقشان، فرق نوری است و نه فرق ظلمتیِ عالم حدود.

(برای مطالعۀ شرح #عینیت رجوع بفرمائید به 👈 https://telegram.me/ehsannil1/299)

⭕️آن کسانی که توحید حقّ را به اختیار خویش بپذیرند (یعنی در تشییع - فراتر از تکوین)، شفاعت را تشریعاً قبول کرده‌اند.

🔃و چون تشریع، جمع کنندۀ تکوین است، قوس نزولِ تکوین را با قوسِ صعودِ تشریع، در وجودِ خویش، تکمیل می‌کنند.


✿ مؤمنین، شفاعتِ در تکوین را پذیرفته و با قبولِ مُفتَرض الطاعه بودنِ حضرات آل الله علیهم (یعنی واجب الاطاعه بودن ایشان) و پذیرش شریعت حضرات (؏)، مَشفوع واقع می‌شوند (شفاعت کرده شده).

⤵️ پس قوس نزولِ شفاعت (که شفاعتِ در تکوین است)، به اختیار مؤمنین، در قوسِ صعود کامل میگردد.⤴️


︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼

༺•✿👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻✿•༻
🔹
🕋

🔰 قدم پنجم؛
«تغییر به چه معناست؟»

۞ ظاهراً بدین معناست که ☜ أمری، به جایِ قرار پیدا کردن در یک نفسُ‌الأمر، مردّد وُ متغیّر بین نفسُ‌الأمرهای مختلف باشد.

❖⫸ تغییر در امورِ حدّیه؛ نشان از تزلزل و بی‌ثباتی است.

❖⫸ امّا تغییر در امور لُبّیه؛ نشان از «رها از قیود بودنِ وجودِ حقّﷻ» وَ ثباتِ اطلاقی می‌باشد. که ثباتِ اطلاقی ☜ خودِ «اطلاقِ عَلَی الإطلاق» است‌.

۞ از منظر لغوی؛
❂☜ «تغییر»؛ مصدرِ بابِ تفعیل از مادّۀ «غیر» است.
باب تفعیل؛ متعدّی ساز است. یعنی؛ فعل را از فاعل به سمتِ مفعول، ممدود می‌سازد.
بنابراین؛ «تغییر» لبّی ☜ «غیور» بودنِ مطلقِ عَلَی الإطلاقیِ نفسِ حقّﷻ است.


🔔 همینجا توجّه شود:
بر خلافِ تصوّرِ اکثرِ قریب به اتّفاقِ محقّقین و مدقّقین در معارف - که به طور کلّی؛ تغییر در ذات باریتعالیٰ را مردود می‌دانند -، بیان می‌شود؛

❂☜ «تغییر» به محوریّتِ «غیور» بودنِ ذات باریتعالیٰ؛ نه تنها در ذاتِ باریتعالیٰ، موجود و محقّق است، بلکه ذاتیّت و حیاتِ ذات است، تا جائی که ذاتِ الهی، حتّی نسبت به خویشتن نیز، #غیور است. البتّه نه غیورِ حدّی که نفیِ حدّیِ خویش نماید، بلکه غیورِ لبّی که نفیِ لُبّیِ خود می‌نماید.

(در شرحِ نفیِ لبّی؛
ر.ک☜ https://t.me/ehsannil1/376)

❖⫸ بدین معنا که؛
دائماً آن ذاتﷻ، «لاهو الّاهو» است وُ به «لاهو»ی جلالیِ خویش☜ محوِ خویش می‌کند وُ به «الّاهو»یِ جمالیِ خویش☜ اثباتِ خود. و این نه تنها، حقیقتِ «تغییر لبّی» است، بلکه تمام تغییرها - که حرکت در نفس‌ُالأمرهای مختلف است -، از این تغییرِ لُبّی و حُبّی، انشاء می‌شود.

۞ منتها دقّت شود که؛
❂☜ تغییر حدّی - که حرکت #خلئی است -؛ به حدّ و تعیّنِ «تغییر»، متوقف می‌گردد، امّا؛
❂☜ تغییر لُبّی - که حرکت مَلَئی است -؛ به حدّ «تغییر» متوقف نمی‌گردد وُ حتّی نسبت به «تغییر» هم تغییر دارد وُ لُبّاً به هیچ قیدی متوقّف نیست.

(در شرحِ حرکت خلئی و ملئی؛
ر.ک☜ https://t.me/ehsannil1/123)

۞ جمع‌بندیِ قدم پنجم آنکه؛

تغییرِ قبله، به مصدریّتِ غیور بودنِ حقّﷻ است، و چنان که در جمع‌بندیِ قدمِ سوّم از همین مقاله بیان شد: تغییر قبله؛ به واقع ☜ ظهورِ مطلقِ عَلَی الإطلاق بودن و رها از قیود بودنِ شخصِ «قبلةالله(؏)» در لُبِّ عالَمِ وجود است، که در عالَمِ اشارات هم ظاهر شده است.


🔰 قدم ششم؛
«ظهورِ تغییرِ قبله»

۞ ظهورِ تغییر قبله؛ در پانزدهمِ رجبُ المرجّب (آخرین روزِ از ایّام البیض) محقّق است.

۞ اوّلیّن روزِ ایّامُ البیض (13 رجب)؛
❂☜میلادِ حقیقتِ قبله و صاحب بیت الله‌الحرام، نفس و وجهِ مطلقِ حضرتِ باریتعالیٰ؛ یعنی حضرتِ مولیٰ امیرالمؤمنین(؏) می‌باشد.
بعد از سه روز، حضرت مولیٰ(؏) از قبله و کعبه‌ی مستور، تشریف‌فرما شدند.

(🔷مَثلُ عليٍّ ؏ فيكم كمَثل الكعبةِ المستورة النّظر إليها عبادة و الحج إليها فريضة؛ 📚بحار الأنوار، ج۳۸،ص۱۹۹』🔷)

🕋 بنابراین؛
تا قبل از پانزدهم رجب، قبله‌ی حقیقی، مستوره و در پسِ پرده‌ی خفا بود. و تغییر قبله - که ذاتیّتِ قبله و حیاتِ قبله و مطلقِ عَلَی الاطلاق بودنِ قبله است -؛ #مختفی بود.

❖ و امّا به قدوم حقیقیِ حضرتِ «وجه الله»، «الكعبة المستورة»، «قبلةُ الله» مولی امیرالمؤمنین(؏) به عالَمِ ظاهر، تغییرِ قبله، و غیور بودن و تغییرِ لبّی و حیاتیِ ذاتِ الهی، ظاهر گشت. ❖

۞ راجع به حیاتِ قبله و تغییر آن،
قرآن این طور می‌فرماید:

🔆『قَدْ نَریٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ
فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها
فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ
وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ
وَ إنَّ الّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أنّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ
وَ مَا اللهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ』
🔆

❂ نگريستنت را به اطراف آسمان مى‌‏بينيم.
تو را به سوى قبله‌‏اى كه مى‌‏پسندى، مى‏‌گردانيم.
پس روى به جانبِ مسجدُالحرام كن...
و هر جا كه باشيد، روىْ بدان جانب كنيد.
اهل كتاب مى‌‏دانند كه اين دگرگونى، به حق و از جانب پروردگارشان بوده است و خدا از آنچه مى‏‌كنيد غافل نيست.
📗 بقره، ۱۴۴

۞ که در آیه‌ی فوق:
❖⫸ ﴿قَدْ نَریٰ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السّماء﴾؛
❂☜ مقام خلوَتِ تغییرِ لبّیِ قبله است.

❖⫸ ﴿فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها﴾؛
❂☜ مقامِ حیات وُ علّتِ تغییر قبله را ظاهر فرموده‌اند (که رضایتِ حضرت رسول اکرم -ص- است).

❖⫸ ﴿فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ﴾؛
❂☜ مقام جلوَتِ تغییرِ قبله است.

۞ جمع‌بندیِ قدمِ ششم؛

او
ّلین روز ایّام البیض ماه رجب (۱۳ رجب)؛ حقیقتِ قبله، مولی امیرالمؤمنین(ع)، در مکانِ قبله (کعبه) ظهور می‌فرمایند،
و ظهورِ حیات و اطلاق و تغییر لُبّیِ قبله، در آخرین روز ایام البیضِ ماهِ رجب (15 رجب) متجلّی می‌شود🔻؛



🕋
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
🕋
༺•✿👇🏻ادامه‌ی سخن👇🏻✿•༻
.