کانال دیوانگان حضرت زینب سلام الله علیها-اصفهان
317 subscribers
1.81K photos
530 videos
95 files
1.5K links
شام جمعه ی هر هفته
و مناسبتهای مذهبی اعیاد و عزاداری آل الله علیهم السلام
مکان:
اصفهان-خیابان بعثت-خیابان ابوریحان (غرب)-کوی۱/۱(فدڪ)

https://telegram.me/divaneganezeinab


خادم کانال:
http://telegram.me/sayedahmad1001
Download Telegram
.
#فنا و #فنای_مطلق و #فانی_مطلق

🔸4- آن شخصی كه حضرت امام حسين عليه السلام در گوش ايشان حديثی فرمودند، آیا علت رنجور شدن جسم و روح او گرفتاری در تعیّن و حدود است؟
در حالی که حقّ تعالی بیحدّ است و خارج از احاطه، چطور بشری که متعیّن و گرفتار حدود است، درک و معرفت حقّ باید بکند؟

🔷 پاسخ :

علاوه بر اینکه جسم عادّی انسانها تحمّل تجلّی حقّ تعالی را ندارد، بلکه روح ایشان هم اگر به تعیّن خودیّت و انیّت بماند، طاقت درک و رؤیت را ندارد.
پس شناخت و درکِ خداوند چگونه خواهد بود؟ آیا درک و معرفت و رؤیت او منتفی است؟

لازم است به طور مختصر هم که شده در مورد #فنا و #فنای_مطلق و #فانی_مطلق بخوانیم:

🔹فنا ؛ در لغت به معنایِ از بین رفتن است ولی چون فانی در کسی شود، اضمحلال است.
🔹فانی؛ اسم فاعل است و کسی است که در مُفنا فیه، مضمحل میشود.
🔹مفنا فیه؛ مفعولٌ فیه است و کسی است (حضرت حقّ تعالی) که فانی در او مضمحل میشود.

فنا، انقطاع و اضمحلال فرد عارف در معروف است.
عارف، به هر اندازۀ معرفتش به حقّ تعالی، در حضرت حقّ تعالی فانی میشود. و این معرفت، در سه مرتبۀ کلّی فعل و صفت و ذات رقم میخورد.

مرحله مرحله عرض میکنم :

♦️1- ما به خودمان نمی‌توانیم در خدا سِیر کنیم. یعنی تا انیّت داریم، مقابلِ خدا قَد عَلَم کرده‌ایم و هرگز در خدا سِیر نخواهیم کرد و حقّ را درک نمی‌کنیم. باید این انیّت که صد البته اعتباری است و نه حقیقی، کنار رَوَد.
به عبارتی باید "موت"مان برسد. منظور از موت، فوت نیست. فوت و وفات، رفتنِ روح از جسد است. امّا موت، کنار رفتنِ انیّت انسان است.
پس تا اینجا دانستیم که هرگز با داشتنِ انیّت، نمی‌توانیم سِیر در خدا بکنیم. چرا که خدا بیحدّ است و بیحدّ فقط به خودش قابل شناختن است و یک شخصِ محدود نمی‌تواند در خدایِ بیحدّ سیر کند.

♦️2- موت که خاموش شدنِ "انیّت" است، مراتب دارد : مرتبۀ فعل، مرتبۀ صفت، مرتبۀ ذات.
و هر کدام از این مراتب، درجات دارد. بطوری که بیش از نفَس‌های خلایق، مراتب برای موت هست.

♦️3- موت با تسلیم شدن در برابر حقّ تعالی حاصل میشود که قرآن می‌فرماید 🔻"فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ "🔺 (موتتان نمی‌رسد الا اینکه تسلیم حقّ شوید /سورۀ بقره آیۀ 132).

🔔 پس دقت بفرمایید که موت در صورتِ ظاهری همان "تسلیم" است و در باطن، موت است.
پس همانطور که برای موت بیان شد، تسلیم حقّ تعالی شدن نیز مراتب دارد. مرتبۀ فعل، مرتبۀ صفت، مرتبۀ ذات.

که فرمودند " الْإِيمَانُ هُوَ التَّسْلِيم‏" (📚عيون الحكم، ص: 58) و ایمان که همان تسلیم است را فرمودند:

💠"الْإِيمَانُ ؛
1️⃣ هوَ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ
2️⃣ و إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ
3️⃣ و عَمَلٌ بِالْأَرْكَان‏"💠

(📚تحف العقول، ص: 42).

هرچقدر شخصی در هر یک از مراتب فوق، عبد خداوند باشد و تسلیم او گردد، در همان مرتبه، و به همان اندازۀ که عبد است، فانی در حق تعالی است و حقّ ، به او متجلّی است که فرمودند 🔻"العبوديّة جوهرة كنهها الرّبوبيّة"🔺 (عبودیّت جوهره‌ای است که کُنه و باطنش، ربوبیّت است / مصباح الشریعه، باب صدم در حقیقت عبودیّت).

▪️فنای در فعل »» ♦️پس اگر فعل نیکویی را به نیّت عبودیّت حقّ انجام دهد، در آن فعلش، فانی در حقّ است یعنی در همان مرتبۀ فعل، به همان اندازۀ فعلی که انجام داده، دیگر خودش نیست (انیّتش همان اندازه رفته است) و خدا تا او هست و خداوند به او ، در همان مرتبه و به همان درجه، ظاهر است که فرمود 🔹"ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه‏"🔹(هر خيرى به تو رسد از خداست / نساء 79‏) .

▪️فنای در صفت »»♦️و اگر صفت نیکویی داشت مثلاً سخاوتمند بود، به همان ترتیب که ذکر شد، خودش نیست و بلکه خدا تا او در مرتبۀ صفت حضور دارد. پس در صفت، به اندازۀ درجۀ خلوصش، فانی در حقّ تعالی شده است.

▪️فنای در ذات »»♦️فنای در ذات، آخرین مرتبۀ فناست. بعضی فنای در ذات را قبول نمی‌کنند. و آن مسئله این است که اگر شخصی در ذاتِ خویش عبد خداوند شد، و در نتیجه فانی در حقّ تعالی شد، چطور میشود که این شخص باشد و در عین حال، مضمحل در ذاتِ حقّ باشد؟
ان شا الله اشکالی که وارد میکنند، معلوم باشد. چون فهمِ خودِ اشکال مهمّ است تا وقتی پاسخ داده میشود، به جان بنشیند.

👈 چون در عالم حدود و با معیاراتِ عالم حدود به مسئلۀ فنا نظر کردند، این اشکال برایشان رخ داده است. و اشکالِ اصلی ایشان در این است که از اوّل، دو وجود و ذات در نظر گرفتند که یکی وجود و ذاتِ حقّ تعالی است و یکی وجود و ذاتِ شخص فانی.
از ابتدا، خشتِ کجِ «دوئیت» را گذاشتند و این بَنای سست تا ثریّا به کَجی بالا رفت!
🔹
🔹
از اوّل بدونِ دلیل دو ذات در نظر گرفتند. اشتباهشان همینجا بود که برای اشخاص، وجود و ذاتی جداگانه قائل شدند.
در نتیجه این شد که فنای در ذات را قبول ندارند.
در صورتیکه وجودِ شخصِ عبد که حالا فانی در الله تعالی شده است، از اوّل وجودِ خودِ خداوند بود که به اطلاق و بیحدّی و صمدیّتش، شخصِ عارف را گرفته است. و حالا هم که فنای ذاتی یافته، فنایِ خود در خودِ حقّ تعالی است. منتها چون این شخص، مختارانه عبد بودن را پذیرفته، مأجور خواهد بود.

در زیارات حضرات آل الله (علیهم السلام) از جمله زیارت حضرت امام هادی علیه السلام اینگونه شهادت می‌دهیم:

🌸 "أَشْهَدُ يَا مَوْلَايَ أَنِّي بِكَ وَ بِآبَائِكَ وَ أَبْنَائِكَ مُوقِنٌ مُقِرٌّ
👈 و لَكُمْ تَابِعٌ فِي ذَاتِ نَفْسِي
وَ شَرَائِعِ دِينِي وَ خَاتِمَةِ عَمَلِي وَ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَاي‏"🌸

شهادت میدهم ای مولای من! من به تو و به پدران تو و به فرزندانت به یقین مقرّ هستم.
و برای شما در ذاتم تابعم،
و در احکام دینم و تمامیّت اعمالم و بازگشتگاه و منزلم.

(📚بحار الأنوار ، ط - بيروت، ج‏99، ص: 65)

تابع به تبعیّتش فانی در متبوع میشود.
■ اگر در افعال تابع بود، توحیدِ افعالی پیدا می‌کند یعنی در افعال، دیگر او نیست و متبوع، تا افعال او حاضر است.
■ اگر در صفات تابع بود، توحیدِ صفاتی پیدا می‌کند یعنی در صفات، دیگر او نیست و متبوع، تا صفات او حاضر است.
■ و اگر در ذات تابع بود، توحیدِ ذاتی پیدا می‌کند یعنی در ذات، دیگر او نیست و متبوع، تا ذات او حاضر است.

عبارتِ 🔻"وَ لَكُمْ تَابِعٌ فِي ذَاتِ نَفْسِي"🔺 تابعیّت در ذات که موجب فنای ذاتی است را بیان میکند.
که تابع، در نفْسِ تبعیّتش، و به قوّت تبعیّتش، به همان اندازه که تابع است، و به همان مرتبه که تابع است، فانی است. یعنی اگر در افعال، تابع آل الله علیهم السلام باشد، در افعال، فانی در آل الله علیهم السلام است و به توحیدِ افعالی رسیده. و اگر در صفات، تابع آل الله علیهم السلام باشد، در صفات، فانی در آل الله علیهم السلام است و به توحیدِ صفاتی رسیده. و چنانچه در ذات، تابع آل الله علیهم السلام باشد، در ذات، فانی در آل الله علیهم السلام است و به توحیدِ ذاتی رسیده است. که این به عبارتی؛ فنایِ مطلق است.

پس شهادتِ "أَشْهَدُ يَا مَوْلَايَ" از شدّت یکی بودنِ شاهد و مشهود است. یعنی فنای مطلق و توحید ذاتی، به بیانِ شهود آمده است. پس اینطور است ؛

" وَ لَكُمْ تَابِعٌ ؛
🔹في ذَاتِ نَفْسِي »» تابعیت در ذات (فنای ذاتی)
🔹و شَرَائِعِ دِينِي »» تابعیت در صفت (فنای صفاتی)
🔹و خَاتِمَةِ عَمَلِي »» تابعیت در افعال (فنای افعالی)
🔹و مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَاي‏" »» تابعیت در آثار (فنای آثاری)

("منقلبی" = بازگشت من - "مَثوای" = اقامتگاه و قرار من)

و فنا که اضمحلالِ محبّ در محبوب است را در فرمایش حضرت مولی امیرالمؤمنین علی (ع) بیشتر درک و نوش کنیم که می‌فرمایند:

🔆"حُبُ اللَّهِ نَارٌ لَا تَمُـــــــرُّعَلَى شَيْءٍ إِلَّا احْتَرَق" 🔆
دوستی خدا آتشی است که بر چیزی نمی‌گذرد الا اینکه آنرا می‌سوزاند.
(📚بحار الأنوار ، ط - بيروت، ج‏67، ص: 23)

چون حضرت حقّ ، محبّش را میگیرد، دیگر محبّ در حقّ تعالی فانی و مضمحل و محترَق میشود.
این سوزاندن، به سوزاندنِ انیّت میرسد که آن فنای در ذات است. و باز فراتر میرود که خودِ فنا را هم که چون رسم و عنوان دارد، آنرا نیز می‌سوزاند که این فنای از فناست و این همان #فنای_مطلق و کمالِ انقطاعی است که در مناجات رجبیه می‌خوانیم 🔻"إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ"🔺(📚إقبال الأعمال، ط - القديمة، ج‏2، ص: 687).

اینچنین است که شخص به هر اندازه عبد باشد، خودش نیست و تعیّناتش و متعلّقاتش و ماسوای خدا از او مفارقت میکند و خدا میماند که حضرت امام جعفر صادق (ع) می‌فرمایند:

💠" حُبُّ اللَّهِ إِذَا أَضَاءَ عَلَى سِرِّ عَبْدٍ أَخْلَاهُ عَنْ كُلِّ شَاغِلٍ وَ كُلِّ ذِكْرٍ سِوَى اللَّهِ عِنْدَ ظُلْمَة"💠
وقتى محبّت الهى بر باطن بنده‏اى تابش كرد او را از هر مشغولیّت و قيدى ميرَهاند و هر چه جز با او باشد ظلمت و تاريكى آور است.
(📚مصباح الشریعه، باب نود و ششم - في حب اللَّه‏)

ان شا الله عنایتی گردد و قوّت تبیین و تفهیم تمام شود و این فرمایش حضرت خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله و سلـّم) با جان بخوانیم و "یا علی"گویِ این معرفت باشیم که می‌فرمایند:

🔅"اذا تـَـمّ‏ الفقر فهو اللّه‏"🔅
(جامع الأسرار- سید حیدر آملی ، ص: 364)

نوش جان کسانی که به دلْ آمدند و به این حقیقت دل سپردند.
🔹