Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔹
🔷 با مقدّمۀ فوق، به سراغ فرازی از روایتِ صدر سخن برویم. حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام فرمودند؛
💠 『 الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب.』
🔹 بردباری، گورِ زشتیهاست.
🔲 «احتمال» از ریشۀ "حمل" و مصدر بابِ افتعال است.
باب افتعال به معنای مطاوعه و پذیرش است.
بنابراین «احتمال» به معنای حمل کردن در حالتِ پذیرشِ محمول است.
(محمول یعنی شیئی که حمل میشود)
✨ محمول چیست؟ آیا مراد از احتمال، حمل کردنِ عیوب است؟
👈🏻 خیر!
🔹 «محمول» بایستی حیثیتِ وجودی داشته باشد نه حیثیتِ عدمی.
[گرچه «عیوب»، عدمِ مضاف به وجودند و در صفحهٔ حُسن باید به آنها نگاه شود. که توضیحِ بیشترش ذیلاً خواهد آمد.]
🔹 ضمنِ مطلب فوق، حضرت مولی امیرالمؤمنین علیهالسّلام، «احتمال» را به طورِ مطلق فرمودهاند. یعنی نمیفرمایند؛
"الاحتمالُ «العیوب»، قبر العیوب!"
👈🏻 بلکه احتمال را به طور مطلق و به صورتِ «الاحْتِمَالُ» بیان میفرمایند.
✨ پس اگر «اَلإحتمال»، مطلق آمده و مراد از آن، حمل کردنِ عیوب نیست، سخن مولی امیرالمؤمنین علیهالسّلام چه حملی را بیان فرموده است؟
👈🏻 سخن این است که محمول (حمل شده) در خودِ «الإحتمال» است. یعنی؛ محمول، در حقیقتِ این حملِ مطلق، وجود دارد.
🔹 توضیحْ آنکه؛ اصلاً چیزی جز وجود (یعنی ولایت)، قابل حمل نیست. که در آیۀ امانت (که مراد از #امانت، همان #ولایت است)، به این محمول اشاره شده است که قرآن فرمود؛
💎 【 إنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ «يَحْمِلْنَها» وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ «حَمَلَهَا» الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً.】
🔹 ما امانتِ [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، و آنها [تكويناً] از پذيرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت. به راستى او ستمگرى نادان است.
(📘 سورهٔاحزاب، آیهٔ۷۲)
🔷 که حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام، راجع به امانت در آیۀ فوق میفرمایند؛
💠 『 هي ولايةُ أميرِالمؤمنين عليهالسّلام』
(📚 البرهان في تفسير القرآن، ج۴، ص۴۹۹)
🍃 پس مراد از «الإحتمال»، به طور مطلق، حمل ولایت است توسّط هر موجودی.
که بالاتر بیان شد؛
اساساً موجودیّتِ هر موجود و میزان حظّش از وجود، متناسب با کیفیتِ این حمل است.
✨ حال حمل ولایت چگونه است؟
🔹 حمل یک شیء یا به حرکتِ خَلَئی است یا به حرکتِ مَلَئی.
🍃 برای یادآوریِ حرکت ملئی و حرکت خلئی، میتوانید به توضیح آنها در لینک ذیل، مراجعه بفرمایید؛
https://t.me/ehsannil1/336
👈🏻 پس ابتدا بایستی دو حرکت از یکدیگر تمیز داده شوند تا بعد بگوییم که حمل ولایت در هر کدام به چه معناست. آنچه روشن است اینکه محمول در هر دو حرکت، «ولایت» است.
🔹 ۱- در حرکتِ خَلئی؛
متحرِّک (حرکت کننده) یا مَحمول (حمل شده)، جائی را تخلیه کرده و در جای دیگر میرود. یعنی در حرکت خلئی؛
سالک خودش سِلْک (حرکت) دارد. پس؛ متحرّکِ اوّلی، سالک است که با خودش ولایت را حمل میکند. یعنی؛
در حرکت خلَئی، ولایت، متحرّکِ ثانوی است که به انضمامَش به «سالک»، حرکت دارد.
👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت خلئی، این سالک است که متحرّک اصلی و حاملِ ولایت است.
🔹 ۲- در حرکت مَلَئی؛
این حرکت در عالم نور است. یعنی متحرّک یا محمول، جایی را تخلیه نمیکند تا به جای دیگر برود، بلکه نفْسِ حرکت برای او مطرح است. که نفْسِ حرکت، مبدأ و مقصد را گرفته است. پس در این حرکت، حامل، همان محمول است. به دیگربیان؛
این حرکت، چون نفْسِ و حقیقتِ حرکت است، در واقع، حرکتِ از جائی به جائی نیست، بلکه همه چیز در یک نقطۀ بسیطه است. پس حامل و متحرّک در آن حرکت، گریزی ندارد که #عین_شخصیِ محمول باشد.
👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت ملئی، این «ولایت» است که از اطلاقش حامل و محمول را گرفته است. یعنی؛ حرکتِ حامل (سالک) به عینِ حرکتِ محمول (ولایت) است.
🍃 روشن است که قبول و معرفت به حرکت ملئی، عمیقتر از حرکت خلئی است. و اصل مطلب و مطلبِ اصلی، حرکتِ ملئی است که حرکت در عالَم نور است و نفْسِ حرکت میباشد.
🔹
🔷 با مقدّمۀ فوق، به سراغ فرازی از روایتِ صدر سخن برویم. حضرت مولی امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام فرمودند؛
💠 『 الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب.』
🔹 بردباری، گورِ زشتیهاست.
🔲 «احتمال» از ریشۀ "حمل" و مصدر بابِ افتعال است.
باب افتعال به معنای مطاوعه و پذیرش است.
بنابراین «احتمال» به معنای حمل کردن در حالتِ پذیرشِ محمول است.
(محمول یعنی شیئی که حمل میشود)
✨ محمول چیست؟ آیا مراد از احتمال، حمل کردنِ عیوب است؟
👈🏻 خیر!
🔹 «محمول» بایستی حیثیتِ وجودی داشته باشد نه حیثیتِ عدمی.
[گرچه «عیوب»، عدمِ مضاف به وجودند و در صفحهٔ حُسن باید به آنها نگاه شود. که توضیحِ بیشترش ذیلاً خواهد آمد.]
🔹 ضمنِ مطلب فوق، حضرت مولی امیرالمؤمنین علیهالسّلام، «احتمال» را به طورِ مطلق فرمودهاند. یعنی نمیفرمایند؛
"الاحتمالُ «العیوب»، قبر العیوب!"
👈🏻 بلکه احتمال را به طور مطلق و به صورتِ «الاحْتِمَالُ» بیان میفرمایند.
✨ پس اگر «اَلإحتمال»، مطلق آمده و مراد از آن، حمل کردنِ عیوب نیست، سخن مولی امیرالمؤمنین علیهالسّلام چه حملی را بیان فرموده است؟
👈🏻 سخن این است که محمول (حمل شده) در خودِ «الإحتمال» است. یعنی؛ محمول، در حقیقتِ این حملِ مطلق، وجود دارد.
🔹 توضیحْ آنکه؛ اصلاً چیزی جز وجود (یعنی ولایت)، قابل حمل نیست. که در آیۀ امانت (که مراد از #امانت، همان #ولایت است)، به این محمول اشاره شده است که قرآن فرمود؛
💎 【 إنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ «يَحْمِلْنَها» وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ «حَمَلَهَا» الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً.】
🔹 ما امانتِ [الهى و بار تكليف] را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، و آنها [تكويناً] از پذيرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، ولى انسان آن را بر دوش گرفت. به راستى او ستمگرى نادان است.
(📘 سورهٔاحزاب، آیهٔ۷۲)
🔷 که حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام، راجع به امانت در آیۀ فوق میفرمایند؛
💠 『 هي ولايةُ أميرِالمؤمنين عليهالسّلام』
(📚 البرهان في تفسير القرآن، ج۴، ص۴۹۹)
🍃 پس مراد از «الإحتمال»، به طور مطلق، حمل ولایت است توسّط هر موجودی.
که بالاتر بیان شد؛
اساساً موجودیّتِ هر موجود و میزان حظّش از وجود، متناسب با کیفیتِ این حمل است.
✨ حال حمل ولایت چگونه است؟
🔹 حمل یک شیء یا به حرکتِ خَلَئی است یا به حرکتِ مَلَئی.
🍃 برای یادآوریِ حرکت ملئی و حرکت خلئی، میتوانید به توضیح آنها در لینک ذیل، مراجعه بفرمایید؛
https://t.me/ehsannil1/336
👈🏻 پس ابتدا بایستی دو حرکت از یکدیگر تمیز داده شوند تا بعد بگوییم که حمل ولایت در هر کدام به چه معناست. آنچه روشن است اینکه محمول در هر دو حرکت، «ولایت» است.
🔹 ۱- در حرکتِ خَلئی؛
متحرِّک (حرکت کننده) یا مَحمول (حمل شده)، جائی را تخلیه کرده و در جای دیگر میرود. یعنی در حرکت خلئی؛
سالک خودش سِلْک (حرکت) دارد. پس؛ متحرّکِ اوّلی، سالک است که با خودش ولایت را حمل میکند. یعنی؛
در حرکت خلَئی، ولایت، متحرّکِ ثانوی است که به انضمامَش به «سالک»، حرکت دارد.
👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت خلئی، این سالک است که متحرّک اصلی و حاملِ ولایت است.
🔹 ۲- در حرکت مَلَئی؛
این حرکت در عالم نور است. یعنی متحرّک یا محمول، جایی را تخلیه نمیکند تا به جای دیگر برود، بلکه نفْسِ حرکت برای او مطرح است. که نفْسِ حرکت، مبدأ و مقصد را گرفته است. پس در این حرکت، حامل، همان محمول است. به دیگربیان؛
این حرکت، چون نفْسِ و حقیقتِ حرکت است، در واقع، حرکتِ از جائی به جائی نیست، بلکه همه چیز در یک نقطۀ بسیطه است. پس حامل و متحرّک در آن حرکت، گریزی ندارد که #عین_شخصیِ محمول باشد.
👈🏻 پس نتیجه در مسیر بحث، اینکه؛
در حرکت ملئی، این «ولایت» است که از اطلاقش حامل و محمول را گرفته است. یعنی؛ حرکتِ حامل (سالک) به عینِ حرکتِ محمول (ولایت) است.
🍃 روشن است که قبول و معرفت به حرکت ملئی، عمیقتر از حرکت خلئی است. و اصل مطلب و مطلبِ اصلی، حرکتِ ملئی است که حرکت در عالَم نور است و نفْسِ حرکت میباشد.
🔹
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔅
➋ و از شهر بيرون میبرند و به سوی #بیابان رفتند (فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ )»»
● که #شهر، تعیّنِ وطن است و بیرون رفتن از تعیّن وطن؛ ترکِ إنیّت و رسیدن به إنیّت و نفسِ حقیقی و واحدۀ الهی یعنی «#نفس_الله_تعالی» حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.
☜ این سیر، سیرِ استکمالی حدّی برای جناب کمیل نیست، بلکه تمام این امور برای رهسپاری خلائق به حقیقتیِ عمیق است که به عنایت و انشاء حضرت مولی(ع)، به باب بودنِ جناب کمیل در عالم متجلّی میشود.
● بیانِ کردنِ #صحرا با نام «الْجَبَّانِ» در حالِ خروج؛
«الْجَبَّانِ»؛ از #جبین آمده که جبین و پیشانی؛ مقامِ جلوه کردنِ هویّت است و از این رو در قیامت هر کسی به جبینش شناخته میشود و مثلاً بر پیشانی کسانی که ولایت حضرات آل الله(ع) را نداشته باشند چنین مکتوب میشود؛ «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ الله؛ مأیوس از رحمت خدایند؛ 📚من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۹۴». که این مکتوب، هویّتِ نابجایِ بُریدگان از ولایت و رحمت حقّ است.
➌چون به صحرا رسيدند (فَلَمَّا أَصْحَر)؛
بیانِ کردنِ #بیابان با نامِ صحرا در هنگام وصلت به آن؛ جوشندگی را میرساند. چرا که #صحرا ؛ بیابانی است که از شدّت گرما، هر چیزی را میجوشاند.
➍ نَفَسِ بلندى میکشند ( تَنَفَّسَ الصُّعَدَاء)؛
نفَسِ حضرت مولی(ع)، نفخۀ منشئ است که جاریکنندۀ حقیقت از بطن و خلوَت حضرت امیرالمؤمنین(ع) - یعنی کوثرِ حقیقت، حضرت فاطمه زهرا(س)-، تا عالَم جلوَت است.
➎و «#میفرمایند»؛
فرمایش و #قول حقیقی، جلوۀ خودِ «قائل» است و از این رو هر کسی به قولش، شناخته میشود و گفتار حقیقی، آینۀ شخصیّت و هویّت است که؛
«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه؛ مرد،پشت زبانش پنهان شده است؛📚 الأمالي( للصدوق)، ص:۴۴۷»
و «الْأَلْسُنُ تُتَرْجِمُ عَمَّا تَجُنُّهُ الضَّمَائِرُ؛ زبانها آنچه را در ضمیر و هویّتِ انسان است، ترجمه مىكنند؛ 📚 تصنيف غرر الحكم، ص: ۲۰۹».
🔆 ائمه اطهار(ع) شخصِ #أحسن_قول و قولِ أحسن بوده و قول و فرمایش حضرتشان(ع)، تجلیّاتشان در عالَم وجود است.
⏎▣ با این پنج مرتبه از مراتب انشائی، حقیقتِ «قلب» در عالَم محقّق میگردد.
۞ قلبی از کمیلِ مولی؏، ظرفیت میگیرد که #شکستهترین باشد.
چرا که قلبِ حقیقی؛ نفْسِ #دگرگونی و #شکستگی است و خودیتی جز مظروفش ندارد و تامّاً مَظهَر و مُظهِرِ مظروفِ خویش، یعنی؛ حضرت حقّﷻ است.
◘ هم اوﷻ که ☜«لاهوإلّاهو» ست.
بدین معنا که؛
◪ دائماً☜به «لا هو» در شکستن و نفیِ لبّی خویش است و به «إلّا هو» در اثباتِ لبّی خویش میباشد.
این شکستگی (نفی) و شکستهبندی (اثبات)؛ حیاتِ حضرت حقّﷻ است.
.
۞«قلب»☜نقطۀ شکستگی و دگرگونیِ حیاتی است که جامعِ شکسته شدنِ«لاهو»ئیِ جلال، و شکستهبندیِ«إلّاهو»ئی جمال است.
و این☜معنای شکسته بودنِ ذاتیِ قلب است که جلوهای از «لا هو إلا هو»ست.
حضرت حقّ تعالی نفسِ وسعت است و «الْوَسِيع؛ 📚إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 633». بنابراین؛ در هیچ ظرفی، مظروف نمیشود، جز اینکه آن ظرف، نفسِ شکستگی باشد و چیزی جز، جلوۀ حضرتِ الوسیعﷻ نباشد.
حضرت «الْوَسِيع»ﷻ در حدیث قدسی میفرماید:
🔻『 لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی وَ لکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ.』 🔺
من در زمین و آسمانم نمیگنجم؛ ولی قلب بندۀ مؤمنم مرا در خود جای میدهد.
(📚عوالي اللئالي، ج۴، ص: ۷)
این است که 🔹『قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ؛ قلب مؤمن، عرش خدای رحمان است؛📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۵۵، ص:۳۹』🔹.
حضرتِ حقّﷻ که صرفاً نزد خویش است و بس؛ نزد قلبِ مؤمن که نفسِ شکستگی است میباشد که در حدیث قدسی میفرماید:
.
💔〖 أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم〗💔
من نزد دلشکستگانم.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۷۰، ص:۱۵۷)
♡࿐
۞ شکستۀ حقیقی؛
آن دلِ منقلب بین جلال و جمال حقّﷻ است که؛
☜نه به قید جلال، مختفی است، و نه به قید جمال، منجلی است. بلکه به قامتِ مقامِ جمع الجمعِ #مشیة_الله بودنِ ائمه اطهار(ع)، نفسِ دگرگونی و شکستگی و گَردان بودن است که حضرت امام محمّد باقر علیه السلام میفرمایند:
🔻♡『إِنَّ الْقُلُوبَ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ اللَّهِ يَقْلِبُهَا كَيْفَ يَشَاءُ سَاعَةَ كَذَا وَ سَاعَةَ كَذَا.』♡🔺
همانا قلوب، بین دو انگشت از انگشتان پروردگارش هستند که دائماً منقلب میشود آنگونه که اوﷻ میخواهد، ساعتی(که جلوۀ وسعتِ حق است) چنیناند و ساعتی، چنان.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص:۵۳)
غیر از این دگرگونی باشد، قلب نیست بلکه مسامحتاً «قلب» خوانده میشود و إلّا حقیقتاً بدتر از سنگ و حجر است که؛
▪️«قَلْبُ الْكَافِرِ أَقْسَى مِنَ الْحَجَرِ.»▪️
قلب کافر از سنگ سختتر است.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص: ۵۳)
♡࿐
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔅
➋ و از شهر بيرون میبرند و به سوی #بیابان رفتند (فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ )»»
● که #شهر، تعیّنِ وطن است و بیرون رفتن از تعیّن وطن؛ ترکِ إنیّت و رسیدن به إنیّت و نفسِ حقیقی و واحدۀ الهی یعنی «#نفس_الله_تعالی» حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.
☜ این سیر، سیرِ استکمالی حدّی برای جناب کمیل نیست، بلکه تمام این امور برای رهسپاری خلائق به حقیقتیِ عمیق است که به عنایت و انشاء حضرت مولی(ع)، به باب بودنِ جناب کمیل در عالم متجلّی میشود.
● بیانِ کردنِ #صحرا با نام «الْجَبَّانِ» در حالِ خروج؛
«الْجَبَّانِ»؛ از #جبین آمده که جبین و پیشانی؛ مقامِ جلوه کردنِ هویّت است و از این رو در قیامت هر کسی به جبینش شناخته میشود و مثلاً بر پیشانی کسانی که ولایت حضرات آل الله(ع) را نداشته باشند چنین مکتوب میشود؛ «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ الله؛ مأیوس از رحمت خدایند؛ 📚من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۹۴». که این مکتوب، هویّتِ نابجایِ بُریدگان از ولایت و رحمت حقّ است.
➌چون به صحرا رسيدند (فَلَمَّا أَصْحَر)؛
بیانِ کردنِ #بیابان با نامِ صحرا در هنگام وصلت به آن؛ جوشندگی را میرساند. چرا که #صحرا ؛ بیابانی است که از شدّت گرما، هر چیزی را میجوشاند.
➍ نَفَسِ بلندى میکشند ( تَنَفَّسَ الصُّعَدَاء)؛
نفَسِ حضرت مولی(ع)، نفخۀ منشئ است که جاریکنندۀ حقیقت از بطن و خلوَت حضرت امیرالمؤمنین(ع) - یعنی کوثرِ حقیقت، حضرت فاطمه زهرا(س)-، تا عالَم جلوَت است.
➎و «#میفرمایند»؛
فرمایش و #قول حقیقی، جلوۀ خودِ «قائل» است و از این رو هر کسی به قولش، شناخته میشود و گفتار حقیقی، آینۀ شخصیّت و هویّت است که؛
«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه؛ مرد،پشت زبانش پنهان شده است؛📚 الأمالي( للصدوق)، ص:۴۴۷»
و «الْأَلْسُنُ تُتَرْجِمُ عَمَّا تَجُنُّهُ الضَّمَائِرُ؛ زبانها آنچه را در ضمیر و هویّتِ انسان است، ترجمه مىكنند؛ 📚 تصنيف غرر الحكم، ص: ۲۰۹».
🔆 ائمه اطهار(ع) شخصِ #أحسن_قول و قولِ أحسن بوده و قول و فرمایش حضرتشان(ع)، تجلیّاتشان در عالَم وجود است.
⏎▣ با این پنج مرتبه از مراتب انشائی، حقیقتِ «قلب» در عالَم محقّق میگردد.
۞ قلبی از کمیلِ مولی؏، ظرفیت میگیرد که #شکستهترین باشد.
چرا که قلبِ حقیقی؛ نفْسِ #دگرگونی و #شکستگی است و خودیتی جز مظروفش ندارد و تامّاً مَظهَر و مُظهِرِ مظروفِ خویش، یعنی؛ حضرت حقّﷻ است.
◘ هم اوﷻ که ☜«لاهوإلّاهو» ست.
بدین معنا که؛
◪ دائماً☜به «لا هو» در شکستن و نفیِ لبّی خویش است و به «إلّا هو» در اثباتِ لبّی خویش میباشد.
این شکستگی (نفی) و شکستهبندی (اثبات)؛ حیاتِ حضرت حقّﷻ است.
.
۞«قلب»☜نقطۀ شکستگی و دگرگونیِ حیاتی است که جامعِ شکسته شدنِ«لاهو»ئیِ جلال، و شکستهبندیِ«إلّاهو»ئی جمال است.
و این☜معنای شکسته بودنِ ذاتیِ قلب است که جلوهای از «لا هو إلا هو»ست.
حضرت حقّ تعالی نفسِ وسعت است و «الْوَسِيع؛ 📚إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 633». بنابراین؛ در هیچ ظرفی، مظروف نمیشود، جز اینکه آن ظرف، نفسِ شکستگی باشد و چیزی جز، جلوۀ حضرتِ الوسیعﷻ نباشد.
حضرت «الْوَسِيع»ﷻ در حدیث قدسی میفرماید:
🔻『 لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی وَ لکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ.』 🔺
من در زمین و آسمانم نمیگنجم؛ ولی قلب بندۀ مؤمنم مرا در خود جای میدهد.
(📚عوالي اللئالي، ج۴، ص: ۷)
این است که 🔹『قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ؛ قلب مؤمن، عرش خدای رحمان است؛📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۵۵، ص:۳۹』🔹.
حضرتِ حقّﷻ که صرفاً نزد خویش است و بس؛ نزد قلبِ مؤمن که نفسِ شکستگی است میباشد که در حدیث قدسی میفرماید:
.
💔〖 أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم〗💔
من نزد دلشکستگانم.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۷۰، ص:۱۵۷)
♡࿐
۞ شکستۀ حقیقی؛
آن دلِ منقلب بین جلال و جمال حقّﷻ است که؛
☜نه به قید جلال، مختفی است، و نه به قید جمال، منجلی است. بلکه به قامتِ مقامِ جمع الجمعِ #مشیة_الله بودنِ ائمه اطهار(ع)، نفسِ دگرگونی و شکستگی و گَردان بودن است که حضرت امام محمّد باقر علیه السلام میفرمایند:
🔻♡『إِنَّ الْقُلُوبَ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ اللَّهِ يَقْلِبُهَا كَيْفَ يَشَاءُ سَاعَةَ كَذَا وَ سَاعَةَ كَذَا.』♡🔺
همانا قلوب، بین دو انگشت از انگشتان پروردگارش هستند که دائماً منقلب میشود آنگونه که اوﷻ میخواهد، ساعتی(که جلوۀ وسعتِ حق است) چنیناند و ساعتی، چنان.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص:۵۳)
غیر از این دگرگونی باشد، قلب نیست بلکه مسامحتاً «قلب» خوانده میشود و إلّا حقیقتاً بدتر از سنگ و حجر است که؛
▪️«قَلْبُ الْكَافِرِ أَقْسَى مِنَ الْحَجَرِ.»▪️
قلب کافر از سنگ سختتر است.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص: ۵۳)
♡࿐
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔅
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔅
➋ و از شهر بيرون میبرند و به سوی #بیابان رفتند (فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ )»»
● که #شهر، تعیّنِ وطن است و بیرون رفتن از تعیّن وطن؛ ترکِ إنیّت و رسیدن به إنیّت و نفسِ حقیقی و واحدۀ الهی یعنی «#نفس_الله_تعالی» حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.
☜ این سیر، سیرِ استکمالی حدّی برای جناب کمیل نیست، بلکه تمام این امور برای رهسپاری خلائق به حقیقتیِ عمیق است که به عنایت و انشاء حضرت مولی(ع)، به باب بودنِ جناب کمیل در عالم متجلّی میشود.
● بیانِ کردنِ #صحرا با نام «الْجَبَّانِ» در حالِ خروج؛
«الْجَبَّانِ»؛ از #جبین آمده که جبین و پیشانی؛ مقامِ جلوه کردنِ هویّت است و از این رو در قیامت هر کسی به جبینش شناخته میشود و مثلاً بر پیشانی کسانی که ولایت حضرات آل الله(ع) را نداشته باشند چنین مکتوب میشود؛ «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ الله؛ مأیوس از رحمت خدایند؛ 📚من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۹۴». که این مکتوب، هویّتِ نابجایِ بُریدگان از ولایت و رحمت حقّ است.
➌چون به صحرا رسيدند (فَلَمَّا أَصْحَر)؛
بیانِ کردنِ #بیابان با نامِ صحرا در هنگام وصلت به آن؛ جوشندگی را میرساند. چرا که #صحرا ؛ بیابانی است که از شدّت گرما، هر چیزی را میجوشاند.
➍ نَفَسِ بلندى میکشند ( تَنَفَّسَ الصُّعَدَاء)؛
نفَسِ حضرت مولی(ع)، نفخۀ منشئ است که جاریکنندۀ حقیقت از بطن و خلوَت حضرت امیرالمؤمنین(ع) - یعنی کوثرِ حقیقت، حضرت فاطمه زهرا(س)-، تا عالَم جلوَت است.
➎و «#میفرمایند»؛
فرمایش و #قول حقیقی، جلوۀ خودِ «قائل» است و از این رو هر کسی به قولش، شناخته میشود و گفتار حقیقی، آینۀ شخصیّت و هویّت است که؛
«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه؛ مرد،پشت زبانش پنهان شده است؛📚 الأمالي( للصدوق)، ص:۴۴۷»
و «الْأَلْسُنُ تُتَرْجِمُ عَمَّا تَجُنُّهُ الضَّمَائِرُ؛ زبانها آنچه را در ضمیر و هویّتِ انسان است، ترجمه مىكنند؛ 📚 تصنيف غرر الحكم، ص: ۲۰۹».
🔆 ائمه اطهار(ع) شخصِ #أحسن_قول و قولِ أحسن بوده و قول و فرمایش حضرتشان(ع)، تجلیّاتشان در عالَم وجود است.
⏎▣ با این پنج مرتبه از مراتب انشائی، حقیقتِ «قلب» در عالَم محقّق میگردد.
۞ قلبی از کمیلِ مولی؏، ظرفیت میگیرد که #شکستهترین باشد.
چرا که قلبِ حقیقی؛ نفْسِ #دگرگونی و #شکستگی است و خودیتی جز مظروفش ندارد و تامّاً مَظهَر و مُظهِرِ مظروفِ خویش، یعنی؛ حضرت حقّﷻ است.
◘ هم اوﷻ که ☜«لاهوإلّاهو» ست.
بدین معنا که؛
◪ دائماً☜به «لا هو» در شکستن و نفیِ لبّی خویش است و به «إلّا هو» در اثباتِ لبّی خویش میباشد.
این شکستگی (نفی) و شکستهبندی (اثبات)؛ حیاتِ حضرت حقّﷻ است.
.
۞«قلب»☜نقطۀ شکستگی و دگرگونیِ حیاتی است که جامعِ شکسته شدنِ«لاهو»ئیِ جلال، و شکستهبندیِ«إلّاهو»ئی جمال است.
و این☜معنای شکسته بودنِ ذاتیِ قلب است که جلوهای از «لا هو إلا هو»ست.
حضرت حقّ تعالی نفسِ وسعت است و «الْوَسِيع؛ 📚إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 633». بنابراین؛ در هیچ ظرفی، مظروف نمیشود، جز اینکه آن ظرف، نفسِ شکستگی باشد و چیزی جز، جلوۀ حضرتِ الوسیعﷻ نباشد.
حضرت «الْوَسِيع»ﷻ در حدیث قدسی میفرماید:
🔻『 لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی وَ لکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ.』 🔺
من در زمین و آسمانم نمیگنجم؛ ولی قلب بندۀ مؤمنم مرا در خود جای میدهد.
(📚عوالي اللئالي، ج۴، ص: ۷)
این است که 🔹『قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ؛ قلب مؤمن، عرش خدای رحمان است؛📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۵۵، ص:۳۹』🔹.
حضرتِ حقّﷻ که صرفاً نزد خویش است و بس؛ نزد قلبِ مؤمن که نفسِ شکستگی است میباشد که در حدیث قدسی میفرماید:
.
💔〖 أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم〗💔
من نزد دلشکستگانم.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۷۰، ص:۱۵۷)
♡࿐
۞ شکستۀ حقیقی؛
آن دلِ منقلب بین جلال و جمال حقّﷻ است که؛
☜نه به قید جلال، مختفی است، و نه به قید جمال، منجلی است. بلکه به قامتِ مقامِ جمع الجمعِ #مشیة_الله بودنِ ائمه اطهار(ع)، نفسِ دگرگونی و شکستگی و گَردان بودن است که حضرت امام محمّد باقر علیه السلام میفرمایند:
🔻♡『إِنَّ الْقُلُوبَ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ اللَّهِ يَقْلِبُهَا كَيْفَ يَشَاءُ سَاعَةَ كَذَا وَ سَاعَةَ كَذَا.』♡🔺
همانا قلوب، بین دو انگشت از انگشتان پروردگارش هستند که دائماً منقلب میشود آنگونه که اوﷻ میخواهد، ساعتی(که جلوۀ وسعتِ حق است) چنیناند و ساعتی، چنان.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص:۵۳)
غیر از این دگرگونی باشد، قلب نیست بلکه مسامحتاً «قلب» خوانده میشود و إلّا حقیقتاً بدتر از سنگ و حجر است که؛
▪️«قَلْبُ الْكَافِرِ أَقْسَى مِنَ الْحَجَرِ.»▪️
قلب کافر از سنگ سختتر است.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص: ۵۳)
♡࿐
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔅
➋ و از شهر بيرون میبرند و به سوی #بیابان رفتند (فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ )»»
● که #شهر، تعیّنِ وطن است و بیرون رفتن از تعیّن وطن؛ ترکِ إنیّت و رسیدن به إنیّت و نفسِ حقیقی و واحدۀ الهی یعنی «#نفس_الله_تعالی» حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.
☜ این سیر، سیرِ استکمالی حدّی برای جناب کمیل نیست، بلکه تمام این امور برای رهسپاری خلائق به حقیقتیِ عمیق است که به عنایت و انشاء حضرت مولی(ع)، به باب بودنِ جناب کمیل در عالم متجلّی میشود.
● بیانِ کردنِ #صحرا با نام «الْجَبَّانِ» در حالِ خروج؛
«الْجَبَّانِ»؛ از #جبین آمده که جبین و پیشانی؛ مقامِ جلوه کردنِ هویّت است و از این رو در قیامت هر کسی به جبینش شناخته میشود و مثلاً بر پیشانی کسانی که ولایت حضرات آل الله(ع) را نداشته باشند چنین مکتوب میشود؛ «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ الله؛ مأیوس از رحمت خدایند؛ 📚من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۹۴». که این مکتوب، هویّتِ نابجایِ بُریدگان از ولایت و رحمت حقّ است.
➌چون به صحرا رسيدند (فَلَمَّا أَصْحَر)؛
بیانِ کردنِ #بیابان با نامِ صحرا در هنگام وصلت به آن؛ جوشندگی را میرساند. چرا که #صحرا ؛ بیابانی است که از شدّت گرما، هر چیزی را میجوشاند.
➍ نَفَسِ بلندى میکشند ( تَنَفَّسَ الصُّعَدَاء)؛
نفَسِ حضرت مولی(ع)، نفخۀ منشئ است که جاریکنندۀ حقیقت از بطن و خلوَت حضرت امیرالمؤمنین(ع) - یعنی کوثرِ حقیقت، حضرت فاطمه زهرا(س)-، تا عالَم جلوَت است.
➎و «#میفرمایند»؛
فرمایش و #قول حقیقی، جلوۀ خودِ «قائل» است و از این رو هر کسی به قولش، شناخته میشود و گفتار حقیقی، آینۀ شخصیّت و هویّت است که؛
«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه؛ مرد،پشت زبانش پنهان شده است؛📚 الأمالي( للصدوق)، ص:۴۴۷»
و «الْأَلْسُنُ تُتَرْجِمُ عَمَّا تَجُنُّهُ الضَّمَائِرُ؛ زبانها آنچه را در ضمیر و هویّتِ انسان است، ترجمه مىكنند؛ 📚 تصنيف غرر الحكم، ص: ۲۰۹».
🔆 ائمه اطهار(ع) شخصِ #أحسن_قول و قولِ أحسن بوده و قول و فرمایش حضرتشان(ع)، تجلیّاتشان در عالَم وجود است.
⏎▣ با این پنج مرتبه از مراتب انشائی، حقیقتِ «قلب» در عالَم محقّق میگردد.
۞ قلبی از کمیلِ مولی؏، ظرفیت میگیرد که #شکستهترین باشد.
چرا که قلبِ حقیقی؛ نفْسِ #دگرگونی و #شکستگی است و خودیتی جز مظروفش ندارد و تامّاً مَظهَر و مُظهِرِ مظروفِ خویش، یعنی؛ حضرت حقّﷻ است.
◘ هم اوﷻ که ☜«لاهوإلّاهو» ست.
بدین معنا که؛
◪ دائماً☜به «لا هو» در شکستن و نفیِ لبّی خویش است و به «إلّا هو» در اثباتِ لبّی خویش میباشد.
این شکستگی (نفی) و شکستهبندی (اثبات)؛ حیاتِ حضرت حقّﷻ است.
.
۞«قلب»☜نقطۀ شکستگی و دگرگونیِ حیاتی است که جامعِ شکسته شدنِ«لاهو»ئیِ جلال، و شکستهبندیِ«إلّاهو»ئی جمال است.
و این☜معنای شکسته بودنِ ذاتیِ قلب است که جلوهای از «لا هو إلا هو»ست.
حضرت حقّ تعالی نفسِ وسعت است و «الْوَسِيع؛ 📚إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 633». بنابراین؛ در هیچ ظرفی، مظروف نمیشود، جز اینکه آن ظرف، نفسِ شکستگی باشد و چیزی جز، جلوۀ حضرتِ الوسیعﷻ نباشد.
حضرت «الْوَسِيع»ﷻ در حدیث قدسی میفرماید:
🔻『 لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی وَ لکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ.』 🔺
من در زمین و آسمانم نمیگنجم؛ ولی قلب بندۀ مؤمنم مرا در خود جای میدهد.
(📚عوالي اللئالي، ج۴، ص: ۷)
این است که 🔹『قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ؛ قلب مؤمن، عرش خدای رحمان است؛📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۵۵، ص:۳۹』🔹.
حضرتِ حقّﷻ که صرفاً نزد خویش است و بس؛ نزد قلبِ مؤمن که نفسِ شکستگی است میباشد که در حدیث قدسی میفرماید:
.
💔〖 أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم〗💔
من نزد دلشکستگانم.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۷۰، ص:۱۵۷)
♡࿐
۞ شکستۀ حقیقی؛
آن دلِ منقلب بین جلال و جمال حقّﷻ است که؛
☜نه به قید جلال، مختفی است، و نه به قید جمال، منجلی است. بلکه به قامتِ مقامِ جمع الجمعِ #مشیة_الله بودنِ ائمه اطهار(ع)، نفسِ دگرگونی و شکستگی و گَردان بودن است که حضرت امام محمّد باقر علیه السلام میفرمایند:
🔻♡『إِنَّ الْقُلُوبَ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ اللَّهِ يَقْلِبُهَا كَيْفَ يَشَاءُ سَاعَةَ كَذَا وَ سَاعَةَ كَذَا.』♡🔺
همانا قلوب، بین دو انگشت از انگشتان پروردگارش هستند که دائماً منقلب میشود آنگونه که اوﷻ میخواهد، ساعتی(که جلوۀ وسعتِ حق است) چنیناند و ساعتی، چنان.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص:۵۳)
غیر از این دگرگونی باشد، قلب نیست بلکه مسامحتاً «قلب» خوانده میشود و إلّا حقیقتاً بدتر از سنگ و حجر است که؛
▪️«قَلْبُ الْكَافِرِ أَقْسَى مِنَ الْحَجَرِ.»▪️
قلب کافر از سنگ سختتر است.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص: ۵۳)
♡࿐
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔅
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔅
➋ و از شهر بيرون میبرند و به سوی #بیابان رفتند (فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ )»»
● که #شهر، تعیّنِ وطن است و بیرون رفتن از تعیّن وطن؛ ترکِ إنیّت و رسیدن به إنیّت و نفسِ حقیقی و واحدۀ الهی یعنی «#نفس_الله_تعالی» حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.
☜ این سیر، سیرِ استکمالی حدّی برای جناب کمیل نیست، بلکه تمام این امور برای رهسپاری خلائق به حقیقتیِ عمیق است که به عنایت و انشاء حضرت مولی(ع)، به باب بودنِ جناب کمیل در عالم متجلّی میشود.
● بیانِ کردنِ #صحرا با نام «الْجَبَّانِ» در حالِ خروج؛
«الْجَبَّانِ»؛ از #جبین آمده که جبین و پیشانی؛ مقامِ جلوه کردنِ هویّت است و از این رو در قیامت هر کسی به جبینش شناخته میشود و مثلاً بر پیشانی کسانی که ولایت حضرات آل الله(ع) را نداشته باشند چنین مکتوب میشود؛ «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ الله؛ مأیوس از رحمت خدایند؛ 📚من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۹۴». که این مکتوب، هویّتِ نابجایِ بُریدگان از ولایت و رحمت حقّ است.
➌چون به صحرا رسيدند (فَلَمَّا أَصْحَر)؛
بیانِ کردنِ #بیابان با نامِ صحرا در هنگام وصلت به آن؛ جوشندگی را میرساند. چرا که #صحرا ؛ بیابانی است که از شدّت گرما، هر چیزی را میجوشاند.
➍ نَفَسِ بلندى میکشند ( تَنَفَّسَ الصُّعَدَاء)؛
نفَسِ حضرت مولی(ع)، نفخۀ منشئ است که جاریکنندۀ حقیقت از بطن و خلوَت حضرت امیرالمؤمنین(ع) - یعنی کوثرِ حقیقت، حضرت فاطمه زهرا(س)-، تا عالَم جلوَت است.
➎و «#میفرمایند»؛
فرمایش و #قول حقیقی، جلوۀ خودِ «قائل» است و از این رو هر کسی به قولش، شناخته میشود و گفتار حقیقی، آینۀ شخصیّت و هویّت است که؛
«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه؛ مرد،پشت زبانش پنهان شده است؛📚 الأمالي( للصدوق)، ص:۴۴۷»
و «الْأَلْسُنُ تُتَرْجِمُ عَمَّا تَجُنُّهُ الضَّمَائِرُ؛ زبانها آنچه را در ضمیر و هویّتِ انسان است، ترجمه مىكنند؛ 📚 تصنيف غرر الحكم، ص: ۲۰۹».
🔆 ائمه اطهار(ع) شخصِ #أحسن_قول و قولِ أحسن بوده و قول و فرمایش حضرتشان(ع)، تجلیّاتشان در عالَم وجود است.
⏎▣ با این پنج مرتبه از مراتب انشائی، حقیقتِ «قلب» در عالَم محقّق میگردد.
۞ قلبی از کمیلِ مولی؏، ظرفیت میگیرد که #شکستهترین باشد.
چرا که قلبِ حقیقی؛ نفْسِ #دگرگونی و #شکستگی است و خودیتی جز مظروفش ندارد و تامّاً مَظهَر و مُظهِرِ مظروفِ خویش، یعنی؛ حضرت حقّﷻ است.
◘ هم اوﷻ که ☜«لاهوإلّاهو» ست.
بدین معنا که؛
◪ دائماً☜به «لا هو» در شکستن و نفیِ لبّی خویش است و به «إلّا هو» در اثباتِ لبّی خویش میباشد.
این شکستگی (نفی) و شکستهبندی (اثبات)؛ حیاتِ حضرت حقّﷻ است.
.
۞«قلب»☜نقطۀ شکستگی و دگرگونیِ حیاتی است که جامعِ شکسته شدنِ«لاهو»ئیِ جلال، و شکستهبندیِ«إلّاهو»ئی جمال است.
و این☜معنای شکسته بودنِ ذاتیِ قلب است که جلوهای از «لا هو إلا هو»ست.
حضرت حقّ تعالی نفسِ وسعت است و «الْوَسِيع؛ 📚إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 633». بنابراین؛ در هیچ ظرفی، مظروف نمیشود، جز اینکه آن ظرف، نفسِ شکستگی باشد و چیزی جز، جلوۀ حضرتِ الوسیعﷻ نباشد.
حضرت «الْوَسِيع»ﷻ در حدیث قدسی میفرماید:
🔻『 لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی وَ لکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ.』 🔺
من در زمین و آسمانم نمیگنجم؛ ولی قلب بندۀ مؤمنم مرا در خود جای میدهد.
(📚عوالي اللئالي، ج۴، ص: ۷)
این است که 🔹『قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ؛ قلب مؤمن، عرش خدای رحمان است؛📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۵۵، ص:۳۹』🔹.
حضرتِ حقّﷻ که صرفاً نزد خویش است و بس؛ نزد قلبِ مؤمن که نفسِ شکستگی است میباشد که در حدیث قدسی میفرماید:
.
💔〖 أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم〗💔
من نزد دلشکستگانم.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۷۰، ص:۱۵۷)
♡࿐
۞ شکستۀ حقیقی؛
آن دلِ منقلب بین جلال و جمال حقّﷻ است که؛
☜نه به قید جلال، مختفی است، و نه به قید جمال، منجلی است. بلکه به قامتِ مقامِ جمع الجمعِ #مشیة_الله بودنِ ائمه اطهار(ع)، نفسِ دگرگونی و شکستگی و گَردان بودن است که حضرت امام محمّد باقر علیه السلام میفرمایند:
🔻♡『إِنَّ الْقُلُوبَ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ اللَّهِ يَقْلِبُهَا كَيْفَ يَشَاءُ سَاعَةَ كَذَا وَ سَاعَةَ كَذَا.』♡🔺
همانا قلوب، بین دو انگشت از انگشتان پروردگارش هستند که دائماً منقلب میشود آنگونه که اوﷻ میخواهد، ساعتی(که جلوۀ وسعتِ حق است) چنیناند و ساعتی، چنان.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص:۵۳)
غیر از این دگرگونی باشد، قلب نیست بلکه مسامحتاً «قلب» خوانده میشود و إلّا حقیقتاً بدتر از سنگ و حجر است که؛
▪️«قَلْبُ الْكَافِرِ أَقْسَى مِنَ الْحَجَرِ.»▪️
قلب کافر از سنگ سختتر است.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص: ۵۳)
♡࿐
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔅
➋ و از شهر بيرون میبرند و به سوی #بیابان رفتند (فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ )»»
● که #شهر، تعیّنِ وطن است و بیرون رفتن از تعیّن وطن؛ ترکِ إنیّت و رسیدن به إنیّت و نفسِ حقیقی و واحدۀ الهی یعنی «#نفس_الله_تعالی» حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.
☜ این سیر، سیرِ استکمالی حدّی برای جناب کمیل نیست، بلکه تمام این امور برای رهسپاری خلائق به حقیقتیِ عمیق است که به عنایت و انشاء حضرت مولی(ع)، به باب بودنِ جناب کمیل در عالم متجلّی میشود.
● بیانِ کردنِ #صحرا با نام «الْجَبَّانِ» در حالِ خروج؛
«الْجَبَّانِ»؛ از #جبین آمده که جبین و پیشانی؛ مقامِ جلوه کردنِ هویّت است و از این رو در قیامت هر کسی به جبینش شناخته میشود و مثلاً بر پیشانی کسانی که ولایت حضرات آل الله(ع) را نداشته باشند چنین مکتوب میشود؛ «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ الله؛ مأیوس از رحمت خدایند؛ 📚من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۹۴». که این مکتوب، هویّتِ نابجایِ بُریدگان از ولایت و رحمت حقّ است.
➌چون به صحرا رسيدند (فَلَمَّا أَصْحَر)؛
بیانِ کردنِ #بیابان با نامِ صحرا در هنگام وصلت به آن؛ جوشندگی را میرساند. چرا که #صحرا ؛ بیابانی است که از شدّت گرما، هر چیزی را میجوشاند.
➍ نَفَسِ بلندى میکشند ( تَنَفَّسَ الصُّعَدَاء)؛
نفَسِ حضرت مولی(ع)، نفخۀ منشئ است که جاریکنندۀ حقیقت از بطن و خلوَت حضرت امیرالمؤمنین(ع) - یعنی کوثرِ حقیقت، حضرت فاطمه زهرا(س)-، تا عالَم جلوَت است.
➎و «#میفرمایند»؛
فرمایش و #قول حقیقی، جلوۀ خودِ «قائل» است و از این رو هر کسی به قولش، شناخته میشود و گفتار حقیقی، آینۀ شخصیّت و هویّت است که؛
«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه؛ مرد،پشت زبانش پنهان شده است؛📚 الأمالي( للصدوق)، ص:۴۴۷»
و «الْأَلْسُنُ تُتَرْجِمُ عَمَّا تَجُنُّهُ الضَّمَائِرُ؛ زبانها آنچه را در ضمیر و هویّتِ انسان است، ترجمه مىكنند؛ 📚 تصنيف غرر الحكم، ص: ۲۰۹».
🔆 ائمه اطهار(ع) شخصِ #أحسن_قول و قولِ أحسن بوده و قول و فرمایش حضرتشان(ع)، تجلیّاتشان در عالَم وجود است.
⏎▣ با این پنج مرتبه از مراتب انشائی، حقیقتِ «قلب» در عالَم محقّق میگردد.
۞ قلبی از کمیلِ مولی؏، ظرفیت میگیرد که #شکستهترین باشد.
چرا که قلبِ حقیقی؛ نفْسِ #دگرگونی و #شکستگی است و خودیتی جز مظروفش ندارد و تامّاً مَظهَر و مُظهِرِ مظروفِ خویش، یعنی؛ حضرت حقّﷻ است.
◘ هم اوﷻ که ☜«لاهوإلّاهو» ست.
بدین معنا که؛
◪ دائماً☜به «لا هو» در شکستن و نفیِ لبّی خویش است و به «إلّا هو» در اثباتِ لبّی خویش میباشد.
این شکستگی (نفی) و شکستهبندی (اثبات)؛ حیاتِ حضرت حقّﷻ است.
.
۞«قلب»☜نقطۀ شکستگی و دگرگونیِ حیاتی است که جامعِ شکسته شدنِ«لاهو»ئیِ جلال، و شکستهبندیِ«إلّاهو»ئی جمال است.
و این☜معنای شکسته بودنِ ذاتیِ قلب است که جلوهای از «لا هو إلا هو»ست.
حضرت حقّ تعالی نفسِ وسعت است و «الْوَسِيع؛ 📚إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج2، ص: 633». بنابراین؛ در هیچ ظرفی، مظروف نمیشود، جز اینکه آن ظرف، نفسِ شکستگی باشد و چیزی جز، جلوۀ حضرتِ الوسیعﷻ نباشد.
حضرت «الْوَسِيع»ﷻ در حدیث قدسی میفرماید:
🔻『 لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی وَ لکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ.』 🔺
من در زمین و آسمانم نمیگنجم؛ ولی قلب بندۀ مؤمنم مرا در خود جای میدهد.
(📚عوالي اللئالي، ج۴، ص: ۷)
این است که 🔹『قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ؛ قلب مؤمن، عرش خدای رحمان است؛📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۵۵، ص:۳۹』🔹.
حضرتِ حقّﷻ که صرفاً نزد خویش است و بس؛ نزد قلبِ مؤمن که نفسِ شکستگی است میباشد که در حدیث قدسی میفرماید:
.
💔〖 أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم〗💔
من نزد دلشکستگانم.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۷۰، ص:۱۵۷)
♡࿐
۞ شکستۀ حقیقی؛
آن دلِ منقلب بین جلال و جمال حقّﷻ است که؛
☜نه به قید جلال، مختفی است، و نه به قید جمال، منجلی است. بلکه به قامتِ مقامِ جمع الجمعِ #مشیة_الله بودنِ ائمه اطهار(ع)، نفسِ دگرگونی و شکستگی و گَردان بودن است که حضرت امام محمّد باقر علیه السلام میفرمایند:
🔻♡『إِنَّ الْقُلُوبَ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ اللَّهِ يَقْلِبُهَا كَيْفَ يَشَاءُ سَاعَةَ كَذَا وَ سَاعَةَ كَذَا.』♡🔺
همانا قلوب، بین دو انگشت از انگشتان پروردگارش هستند که دائماً منقلب میشود آنگونه که اوﷻ میخواهد، ساعتی(که جلوۀ وسعتِ حق است) چنیناند و ساعتی، چنان.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص:۵۳)
غیر از این دگرگونی باشد، قلب نیست بلکه مسامحتاً «قلب» خوانده میشود و إلّا حقیقتاً بدتر از سنگ و حجر است که؛
▪️«قَلْبُ الْكَافِرِ أَقْسَى مِنَ الْحَجَرِ.»▪️
قلب کافر از سنگ سختتر است.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص: ۵۳)
♡࿐
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔅
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
🔅
➋ و از شهر بيرون میبرند و به سوی #بیابان رفتند (فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ )»»
● که #شهر، تعیّنِ وطن است و بیرون رفتن از تعیّن وطن؛ ترکِ إنیّت و رسیدن به إنیّت و نفسِ حقیقی و واحدۀ الهی یعنی «#نفس_الله_تعالی» حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.
☜ این سیر، سیرِ استکمالی حدّی برای جناب کمیل نیست، بلکه تمام این امور برای رهسپاری خلائق به حقیقتیِ عمیق است که به عنایت و انشاء حضرت مولی(ع)، به باب بودنِ جناب کمیل در عالم متجلّی میشود.
● بیانِ کردنِ #صحرا با نام «الْجَبَّانِ» در حالِ خروج؛
«الْجَبَّانِ»؛ از #جبین آمده که جبین و پیشانی؛ مقامِ جلوه کردنِ هویّت است و از این رو در قیامت هر کسی به جبینش شناخته میشود و مثلاً بر پیشانی کسانی که ولایت حضرات آل الله(ع) را نداشته باشند چنین مکتوب میشود؛ «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ الله؛ مأیوس از رحمت خدایند؛ 📚من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۹۴». که این مکتوب، هویّتِ نابجایِ بُریدگان از ولایت و رحمت حقّ است.
➌چون به صحرا رسيدند (فَلَمَّا أَصْحَر)؛
بیانِ کردنِ #بیابان با نامِ صحرا در هنگام وصلت به آن؛ جوشندگی را میرساند. چرا که #صحرا ؛ بیابانی است که از شدّت گرما، هر چیزی را میجوشاند.
➍ نَفَسِ بلندى میکشند ( تَنَفَّسَ الصُّعَدَاء)؛
نفَسِ حضرت مولی(ع)، نفخۀ منشئ است که جاریکنندۀ حقیقت از بطن و خلوَت حضرت امیرالمؤمنین(ع) - یعنی کوثرِ حقیقت، حضرت فاطمه زهرا(س)-، تا عالَم جلوَت است.
➎و «#میفرمایند»؛
فرمایش و #قول حقیقی، جلوۀ خودِ «قائل» است و از این رو هر کسی به قولش، شناخته میشود و گفتار حقیقی، آینۀ شخصیّت و هویّت است که؛
«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه؛ مرد،پشت زبانش پنهان شده است؛📚 الأمالي( للصدوق)، ص:۴۴۷»
و «الْأَلْسُنُ تُتَرْجِمُ عَمَّا تَجُنُّهُ الضَّمَائِرُ؛ زبانها آنچه را در ضمیر و هویّتِ انسان است، ترجمه مىكنند؛ 📚 تصنيف غرر الحكم، ص: ۲۰۹».
🔆 ائمه اطهار(ع) شخصِ #أحسن_قول و قولِ أحسن بوده و قول و فرمایش حضرتشان(ع)، تجلیّاتشان در عالَم وجود است.
⏎▣ با این پنج مرتبه از مراتب انشائی، حقیقتِ «قلب» در عالَم محقّق میگردد.
۞ قلبی از کمیلِ مولی؏، ظرفیت میگیرد که #شکستهترین باشد.
چرا که قلبِ حقیقی؛ نفْسِ #دگرگونی و #شکستگی است و خودیتی جز مظروفش ندارد و تامّاً مَظهَر و مُظهِرِ مظروفِ خویش، یعنی؛ حضرت حقّﷻ است.
◘ هم اوﷻ که ☜«لاهوإلّاهو» ست.
بدین معنا که؛
◪ دائماً☜به «لا هو» در شکستن و نفیِ لبّی خویش است و به «إلّا هو» در اثباتِ لبّی خویش میباشد.
این شکستگی (نفی) و شکستهبندی (اثبات)؛ حیاتِ حضرت حقّﷻ است.
.
۞«قلب»☜نقطۀ شکستگی و دگرگونیِ حیاتی است که جامعِ شکسته شدنِ«لاهو»ئیِ جلال، و شکستهبندیِ«إلّاهو»ئی جمال است.
و این☜معنای شکسته بودنِ ذاتیِ قلب است که جلوهای از «لا هو إلا هو»ست.
حضرت حقّ تعالی نفسِ وسعت است و «الْوَسِيع؛ 📚إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج۲، ص۶۳۳». بنابراین؛ در هیچ ظرفی، مظروف نمیشود، جز اینکه آن ظرف، نفسِ شکستگی باشد و چیزی جز، جلوۀ حضرتِ الوسیعﷻ نباشد.
حضرت «الْوَسِيع»ﷻ در حدیث قدسی میفرماید:
🔻『 لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی وَ لکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ.』 🔺
من در زمین و آسمانم نمیگنجم؛ ولی قلب بندۀ مؤمنم مرا در خود جای میدهد.
(📚عوالي اللئالي،ج۴،ص۷)
این است که 🔹『قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ؛ قلب مؤمن، عرش خدای رحمان است؛📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)،ج۵۵،ص۳۹』🔹.
حضرتِ حقّﷻ که صرفاً نزد خویش است و بس؛ نزد قلبِ مؤمن که نفسِ شکستگی است میباشد که در حدیث قدسی میفرماید:
.
💔〖 أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم〗💔
من نزد دلشکستگانم.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت،ج۷۰،ص۱۵۷)
♡࿐
۞ شکستۀ حقیقی؛
آن دلِ منقلب بین جلال و جمال حقّﷻ است که؛
☜نه به قید جلال، مختفی است، و نه به قید جمال، منجلی است. بلکه به قامتِ مقامِ جمع الجمعِ #مشیة_الله بودنِ ائمه اطهار(ع)، نفسِ دگرگونی و شکستگی و گَردان بودن است که حضرت امام محمّد باقر علیه السلام میفرمایند:
🔻♡『إِنَّ الْقُلُوبَ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ اللَّهِ يَقْلِبُهَا كَيْفَ يَشَاءُ سَاعَةَ كَذَا وَ سَاعَةَ كَذَا.』♡🔺
همانا قلوب، بین دو انگشت از انگشتان پروردگارش هستند که دائماً منقلب میشود آنگونه که اوﷻ میخواهد، ساعتی(که جلوۀ وسعتِ حق است) چنیناند و ساعتی، چنان.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷،ص۵۳)
غیر از این دگرگونی باشد، قلب نیست بلکه مسامحتاً «قلب» خوانده میشود و إلّا حقیقتاً بدتر از سنگ و حجر است که؛
▪️«قَلْبُ الْكَافِرِ أَقْسَى مِنَ الْحَجَرِ.»▪️
قلب کافر از سنگ سختتر است.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص: ۵۳)
♡࿐
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔅
➋ و از شهر بيرون میبرند و به سوی #بیابان رفتند (فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ )»»
● که #شهر، تعیّنِ وطن است و بیرون رفتن از تعیّن وطن؛ ترکِ إنیّت و رسیدن به إنیّت و نفسِ حقیقی و واحدۀ الهی یعنی «#نفس_الله_تعالی» حضرت امیرالمؤمنین(ع) است.
☜ این سیر، سیرِ استکمالی حدّی برای جناب کمیل نیست، بلکه تمام این امور برای رهسپاری خلائق به حقیقتیِ عمیق است که به عنایت و انشاء حضرت مولی(ع)، به باب بودنِ جناب کمیل در عالم متجلّی میشود.
● بیانِ کردنِ #صحرا با نام «الْجَبَّانِ» در حالِ خروج؛
«الْجَبَّانِ»؛ از #جبین آمده که جبین و پیشانی؛ مقامِ جلوه کردنِ هویّت است و از این رو در قیامت هر کسی به جبینش شناخته میشود و مثلاً بر پیشانی کسانی که ولایت حضرات آل الله(ع) را نداشته باشند چنین مکتوب میشود؛ «آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ الله؛ مأیوس از رحمت خدایند؛ 📚من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۹۴». که این مکتوب، هویّتِ نابجایِ بُریدگان از ولایت و رحمت حقّ است.
➌چون به صحرا رسيدند (فَلَمَّا أَصْحَر)؛
بیانِ کردنِ #بیابان با نامِ صحرا در هنگام وصلت به آن؛ جوشندگی را میرساند. چرا که #صحرا ؛ بیابانی است که از شدّت گرما، هر چیزی را میجوشاند.
➍ نَفَسِ بلندى میکشند ( تَنَفَّسَ الصُّعَدَاء)؛
نفَسِ حضرت مولی(ع)، نفخۀ منشئ است که جاریکنندۀ حقیقت از بطن و خلوَت حضرت امیرالمؤمنین(ع) - یعنی کوثرِ حقیقت، حضرت فاطمه زهرا(س)-، تا عالَم جلوَت است.
➎و «#میفرمایند»؛
فرمایش و #قول حقیقی، جلوۀ خودِ «قائل» است و از این رو هر کسی به قولش، شناخته میشود و گفتار حقیقی، آینۀ شخصیّت و هویّت است که؛
«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه؛ مرد،پشت زبانش پنهان شده است؛📚 الأمالي( للصدوق)، ص:۴۴۷»
و «الْأَلْسُنُ تُتَرْجِمُ عَمَّا تَجُنُّهُ الضَّمَائِرُ؛ زبانها آنچه را در ضمیر و هویّتِ انسان است، ترجمه مىكنند؛ 📚 تصنيف غرر الحكم، ص: ۲۰۹».
🔆 ائمه اطهار(ع) شخصِ #أحسن_قول و قولِ أحسن بوده و قول و فرمایش حضرتشان(ع)، تجلیّاتشان در عالَم وجود است.
⏎▣ با این پنج مرتبه از مراتب انشائی، حقیقتِ «قلب» در عالَم محقّق میگردد.
۞ قلبی از کمیلِ مولی؏، ظرفیت میگیرد که #شکستهترین باشد.
چرا که قلبِ حقیقی؛ نفْسِ #دگرگونی و #شکستگی است و خودیتی جز مظروفش ندارد و تامّاً مَظهَر و مُظهِرِ مظروفِ خویش، یعنی؛ حضرت حقّﷻ است.
◘ هم اوﷻ که ☜«لاهوإلّاهو» ست.
بدین معنا که؛
◪ دائماً☜به «لا هو» در شکستن و نفیِ لبّی خویش است و به «إلّا هو» در اثباتِ لبّی خویش میباشد.
این شکستگی (نفی) و شکستهبندی (اثبات)؛ حیاتِ حضرت حقّﷻ است.
.
۞«قلب»☜نقطۀ شکستگی و دگرگونیِ حیاتی است که جامعِ شکسته شدنِ«لاهو»ئیِ جلال، و شکستهبندیِ«إلّاهو»ئی جمال است.
و این☜معنای شکسته بودنِ ذاتیِ قلب است که جلوهای از «لا هو إلا هو»ست.
حضرت حقّ تعالی نفسِ وسعت است و «الْوَسِيع؛ 📚إقبال الأعمال (ط - القديمة)، ج۲، ص۶۳۳». بنابراین؛ در هیچ ظرفی، مظروف نمیشود، جز اینکه آن ظرف، نفسِ شکستگی باشد و چیزی جز، جلوۀ حضرتِ الوسیعﷻ نباشد.
حضرت «الْوَسِيع»ﷻ در حدیث قدسی میفرماید:
🔻『 لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَلا سَمائِی وَ لکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ.』 🔺
من در زمین و آسمانم نمیگنجم؛ ولی قلب بندۀ مؤمنم مرا در خود جای میدهد.
(📚عوالي اللئالي،ج۴،ص۷)
این است که 🔹『قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ؛ قلب مؤمن، عرش خدای رحمان است؛📚 بحار الأنوار (ط - بيروت)،ج۵۵،ص۳۹』🔹.
حضرتِ حقّﷻ که صرفاً نزد خویش است و بس؛ نزد قلبِ مؤمن که نفسِ شکستگی است میباشد که در حدیث قدسی میفرماید:
.
💔〖 أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُم〗💔
من نزد دلشکستگانم.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت،ج۷۰،ص۱۵۷)
♡࿐
۞ شکستۀ حقیقی؛
آن دلِ منقلب بین جلال و جمال حقّﷻ است که؛
☜نه به قید جلال، مختفی است، و نه به قید جمال، منجلی است. بلکه به قامتِ مقامِ جمع الجمعِ #مشیة_الله بودنِ ائمه اطهار(ع)، نفسِ دگرگونی و شکستگی و گَردان بودن است که حضرت امام محمّد باقر علیه السلام میفرمایند:
🔻♡『إِنَّ الْقُلُوبَ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ اللَّهِ يَقْلِبُهَا كَيْفَ يَشَاءُ سَاعَةَ كَذَا وَ سَاعَةَ كَذَا.』♡🔺
همانا قلوب، بین دو انگشت از انگشتان پروردگارش هستند که دائماً منقلب میشود آنگونه که اوﷻ میخواهد، ساعتی(که جلوۀ وسعتِ حق است) چنیناند و ساعتی، چنان.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷،ص۵۳)
غیر از این دگرگونی باشد، قلب نیست بلکه مسامحتاً «قلب» خوانده میشود و إلّا حقیقتاً بدتر از سنگ و حجر است که؛
▪️«قَلْبُ الْكَافِرِ أَقْسَى مِنَ الْحَجَرِ.»▪️
قلب کافر از سنگ سختتر است.
(📚بحار الأنوار،ط - بيروت، ج۶۷، ص: ۵۳)
♡࿐
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
🔅