Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
🍂 اسرارِ مگو ؛ «مَگوئیِ» وصف تو بود!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🔰 "الله"تعالی کیست؟
قرآن میفرماید :
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو"💎
(سورۀ بقره آیۀ 255)
"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که "لا اله الا هو" کلمۀ توحید است.
مرتبهای والاتر از توحید؛ "لا هو الا هو"ست.
💠 در تحلیل بیان میشود:
❖ "لا هو" ؛ جلال است.
❖ "الّا هو" ؛ جمال است.
❁شخص حقیقی عالَم، الله تعالی است و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند. و توحید او ("لا هو الا هو") عالم را بالحقیقة، فراگرفته است.
بنابراین همه عالم و امور آن؛ به «لا هو الا هو» یعنی جلال و جمال بایستی نظر شود.
👈 و #معرفت نیز چنین است.
🔅معرفت در جمالِ #معرفت؛ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است. که از آن به «شناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ هم با آن سروکار داریم که میگوییم: "فلان امر را «شناختم»".
»» معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد.
◾️امّا معرفت در جلالِ #معرفت؛ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است. که از آن به «نشناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ میگوییم: "فلان امر را «نشناختم»". چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود.
بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
معروف در جلالِ معرفت؛ به جلال و لاتعیّنیِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد و گفته میشود که «نشناختنی است».
امّا سخن و مطلوب ما، در عالم نور است.
پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
◾️ در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جوینده آنست که اصلاً در میدان شناخته شدن نیامده. یعنی مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الامری دارد، و معرفت به آن، نفس الامر دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده.
🔅 امّا «نشناختنیِ عالم نور»؛ خودش «نشناختنی»ست. یعنی نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
(«نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد)
⇦ بنابراین؛
👈 هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندک و فانی در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف نقص داشت که او را نشناخت.
بلکه معروف، در جلالَتِ «معروف بودن» بود. یعنی خودش #نشناختنی بود. نه برای مَن و شما «نشناختنی» بود؟ في الواقع «نشاختنی» بود. یعنی جلالَتِ "المعروف" بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تری آب روزیت شد. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
به هرقدر که عارفِ آنکس شدی که «نشناختنی» نفسَش است (و بلکه نفسِ «نشناختنی»ست)؛ مُدرکِ «نشناختن» شدی.
⚜️ معرفتِ «متعیّن»، در تعیّنِ معرفت است.
اما معرفتِ «لامتعیّن» (و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلال خودِ «معرفت» میباشد.
حالا معروف و مطلوبِ ما؛ خودِ «لا تعیّنی»ست. خودِ «نشناختنی»ست.
💎إنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ 💎
1 همانا ما آنرا در شب قدر نازل كرديم.
2 و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
حدیث برای آیات فوق :
🔻"اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا"🔺
لیلة؛ فاطمه (س) هستند و "القدر"؛ الله تعالی.
پس کسی که فاطمه (س) به حقّ معرفت ایشان، شناخت؛ لیلة القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه نامیده شد، زیرا مطلقِ «خلق» از شناخت ایشان جدا شدند.
کافِ "وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ" ضمیر مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی (ص) است.
ائمۀ اطهار(ع) نور واحد هستند. بنابراین درک نشدنِ "لَيْلَةُ الْقَدْرِ" برای حضرت رسول اکرم(ص) معنا ندارد. پس دقت بفرما !
👈 درک نشدن در آیۀ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» ؛ درکِ نشدنِ حدّی نیست. بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است. و این درکِ نشدن؛ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
🔰 معروف؛
"لیلة" است،
"فاطمه" است(روحی لذکره الفداء).
👈 نفسِ «نشناختنی»ست.
(✅ دقت بفرمائید که در اینجا صفتِ «نشناختنی» منظورم است و نه اسمِ آن.)
🔲
🍂 اسرارِ مگو ؛ «مَگوئیِ» وصف تو بود!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🔰 "الله"تعالی کیست؟
قرآن میفرماید :
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُو"💎
(سورۀ بقره آیۀ 255)
"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که "لا اله الا هو" کلمۀ توحید است.
مرتبهای والاتر از توحید؛ "لا هو الا هو"ست.
💠 در تحلیل بیان میشود:
❖ "لا هو" ؛ جلال است.
❖ "الّا هو" ؛ جمال است.
❁شخص حقیقی عالَم، الله تعالی است و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند. و توحید او ("لا هو الا هو") عالم را بالحقیقة، فراگرفته است.
بنابراین همه عالم و امور آن؛ به «لا هو الا هو» یعنی جلال و جمال بایستی نظر شود.
👈 و #معرفت نیز چنین است.
🔅معرفت در جمالِ #معرفت؛ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است. که از آن به «شناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ هم با آن سروکار داریم که میگوییم: "فلان امر را «شناختم»".
»» معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد.
◾️امّا معرفت در جلالِ #معرفت؛ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است. که از آن به «نشناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ میگوییم: "فلان امر را «نشناختم»". چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود.
بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
معروف در جلالِ معرفت؛ به جلال و لاتعیّنیِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد و گفته میشود که «نشناختنی است».
امّا سخن و مطلوب ما، در عالم نور است.
پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
◾️ در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جوینده آنست که اصلاً در میدان شناخته شدن نیامده. یعنی مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الامری دارد، و معرفت به آن، نفس الامر دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده.
🔅 امّا «نشناختنیِ عالم نور»؛ خودش «نشناختنی»ست. یعنی نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
(«نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد)
⇦ بنابراین؛
👈 هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندک و فانی در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف نقص داشت که او را نشناخت.
بلکه معروف، در جلالَتِ «معروف بودن» بود. یعنی خودش #نشناختنی بود. نه برای مَن و شما «نشناختنی» بود؟ في الواقع «نشاختنی» بود. یعنی جلالَتِ "المعروف" بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تری آب روزیت شد. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
به هرقدر که عارفِ آنکس شدی که «نشناختنی» نفسَش است (و بلکه نفسِ «نشناختنی»ست)؛ مُدرکِ «نشناختن» شدی.
⚜️ معرفتِ «متعیّن»، در تعیّنِ معرفت است.
اما معرفتِ «لامتعیّن» (و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلال خودِ «معرفت» میباشد.
حالا معروف و مطلوبِ ما؛ خودِ «لا تعیّنی»ست. خودِ «نشناختنی»ست.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
با درکِ مقدمۀ فوق، بخوانیم :💎إنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ 💎
1 همانا ما آنرا در شب قدر نازل كرديم.
2 و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
حدیث برای آیات فوق :
🔻"اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا"🔺
لیلة؛ فاطمه (س) هستند و "القدر"؛ الله تعالی.
پس کسی که فاطمه (س) به حقّ معرفت ایشان، شناخت؛ لیلة القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه نامیده شد، زیرا مطلقِ «خلق» از شناخت ایشان جدا شدند.
کافِ "وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ" ضمیر مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی (ص) است.
ائمۀ اطهار(ع) نور واحد هستند. بنابراین درک نشدنِ "لَيْلَةُ الْقَدْرِ" برای حضرت رسول اکرم(ص) معنا ندارد. پس دقت بفرما !
👈 درک نشدن در آیۀ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» ؛ درکِ نشدنِ حدّی نیست. بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است. و این درکِ نشدن؛ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
🔰 معروف؛
"لیلة" است،
"فاطمه" است(روحی لذکره الفداء).
👈 نفسِ «نشناختنی»ست.
(✅ دقت بفرمائید که در اینجا صفتِ «نشناختنی» منظورم است و نه اسمِ آن.)
🔲
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
🍂 "اسرارِ مگو" ؛ «مَگوئیِ» وصفِ تو بود!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🔰 "الله"تعالی کیست؟
قرآن میفرماید :
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إلّا هُو"💎
(سورۀ بقره آیۀ 255)
"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که "لا اله الا هو" کلمۀ توحید است.
مرتبهای والاتر از آن در مراتب توحید؛ "لا هو الا هو"ست.
💠 در تحلیل بیان میشود:
❖ "لا هو" ؛ جلال است.
❖ "الّا هو" ؛ جمال است.
❁شخص حقیقی عالَم، الله تعالی است و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند. و توحید او ("لا هو الا هو") عالم را بالحقیقة، فراگرفته است.
بنابراین همه عالم و امور آن؛ به «لا هو الا هو» یعنی جلال و جمال بایستی نظر شود.
👈 و #معرفت نیز چنین است.
🔅معرفت در جمالِ #معرفت؛ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است. که از آن به «شناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ هم با آن سروکار داریم که میگوییم: "فلان امر را «شناختم»".
»» معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد.
◾️امّا معرفت در جلالِ #معرفت؛ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است. که از آن به «نشناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ میگوییم: "فلان امر را «نشناختم»". چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود.
بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
»» معروف در جلالِ معرفت؛ به جلال و لاتعیّنیِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد و گفته میشود که «نشناختنی است».
امّا سخن و مطلوب ما، در عالم نور است.
پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
◾️ در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جوینده آنست که اصلاً در میدان شناخته شدن نیامده. یعنی مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الامری دارد، و معرفت به آن، نفس الامر دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده.
🔅 امّا «نشناختنیِ عالم نور»؛ خودش «نشناختنی»ست. یعنی نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
(«نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد)
⇦ بنابراین؛
👈 هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندک و فانی در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف نقص داشت که او را نشناخت.
بلکه معروف، در جلالَتِ «معروف بودن» بود. یعنی خودش #نشناختنی بود. نه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع «نشاختنی» بود. یعنی جلالَتِ "المعروف" بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیَت شد. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
به هرقدر که عارفِ آنکس شدی که «نشناختنی» نفسَش است (و بلکه نفسِ «نشناختنی»ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
⚜️ معرفتِ «متعیّن»، در تعیّنِ معرفت است.
اما معرفتِ «لامتعیّن» (و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلال خودِ «معرفت» میباشد.
حالا معروف و مطلوبِ ما؛ خودِ «لا تعیّنی»ست. خودِ «نشناختنی»ست.
💎إنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ 💎
1 همانا ما آنرا در شب قدر نازل كرديم.
2 و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
(سورهٔ قدر)
حدیث برای آیات فوق :
🔻"اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا"🔺
لیلة؛ فاطمه (س) هستند و "القدر"؛ الله تعالی.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقّ معرفت حضرتشان، شناخت؛ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه نامیده شد، زیرا مطلقِ «خلق» از شناخت ایشان جدا شدند.
کافِ "وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ" ضمیر مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی (ص) است.
ائمۀ اطهار(ع) نور واحد هستند. بنابراین درک نشدنِ "لَيْلَةُ الْقَدْرِ" برای حضرت رسول اکرم(ص) معنا ندارد (و به فنایِ در ائمهٔ اطهار ع؛ این درک و شناخت برای طالبانِ حقیقی، جاریست).
پس دقت بفرما:
👈 درک نشدن در آیۀ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» ؛ درکِ نشدنِ حدّی نیست. بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است. و این درکِ نشدن؛ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
و نه اینکه هدف و غرضِ خلقت؛ شناختنِ مطلق آل الله علیهم السلام باشد، امّا از آن طرف بیان نمایند که درکِ حضرتشان ممکن نیست.اینکه، نقض غرض است!
🔰معروف؛
"لیلة" است،
"فاطمه" است(روحی لذکرها الفداء).
👈 نفسِ «نشناختنی»ست.
(✅ دقت بفرمائید که در اینجا صفتِ «نشناختنی» منظورم است و نه اسمِ آن.)
🔲
🍂 "اسرارِ مگو" ؛ «مَگوئیِ» وصفِ تو بود!
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🔰 "الله"تعالی کیست؟
قرآن میفرماید :
💎 "اللَّهُ لا إِلهَ إلّا هُو"💎
(سورۀ بقره آیۀ 255)
"اللهُ" مبتداست و "لا اله الا هو" خبرِ آن است. یعنی خودِ "اللهُ"، "لا اله الا هو" است. که "لا اله الا هو" کلمۀ توحید است.
مرتبهای والاتر از آن در مراتب توحید؛ "لا هو الا هو"ست.
💠 در تحلیل بیان میشود:
❖ "لا هو" ؛ جلال است.
❖ "الّا هو" ؛ جمال است.
❁شخص حقیقی عالَم، الله تعالی است و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند. و توحید او ("لا هو الا هو") عالم را بالحقیقة، فراگرفته است.
بنابراین همه عالم و امور آن؛ به «لا هو الا هو» یعنی جلال و جمال بایستی نظر شود.
👈 و #معرفت نیز چنین است.
🔅معرفت در جمالِ #معرفت؛ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است. که از آن به «شناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ هم با آن سروکار داریم که میگوییم: "فلان امر را «شناختم»".
»» معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد.
◾️امّا معرفت در جلالِ #معرفت؛ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است. که از آن به «نشناختن» یاد میشود. و در عالم حدّ میگوییم: "فلان امر را «نشناختم»". چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود.
بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
»» معروف در جلالِ معرفت؛ به جلال و لاتعیّنیِ "معروف «بودن»" ظاهر میگردد و گفته میشود که «نشناختنی است».
امّا سخن و مطلوب ما، در عالم نور است.
پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
◾️ در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جوینده آنست که اصلاً در میدان شناخته شدن نیامده. یعنی مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الامری دارد، و معرفت به آن، نفس الامر دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده.
🔅 امّا «نشناختنیِ عالم نور»؛ خودش «نشناختنی»ست. یعنی نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
(«نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد)
⇦ بنابراین؛
👈 هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندک و فانی در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف نقص داشت که او را نشناخت.
بلکه معروف، در جلالَتِ «معروف بودن» بود. یعنی خودش #نشناختنی بود. نه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع «نشاختنی» بود. یعنی جلالَتِ "المعروف" بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیَت شد. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
به هرقدر که عارفِ آنکس شدی که «نشناختنی» نفسَش است (و بلکه نفسِ «نشناختنی»ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
⚜️ معرفتِ «متعیّن»، در تعیّنِ معرفت است.
اما معرفتِ «لامتعیّن» (و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلال خودِ «معرفت» میباشد.
حالا معروف و مطلوبِ ما؛ خودِ «لا تعیّنی»ست. خودِ «نشناختنی»ست.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
با درکِ مقدمۀ فوق، بخوانیم :💎إنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ 💎
1 همانا ما آنرا در شب قدر نازل كرديم.
2 و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
(سورهٔ قدر)
حدیث برای آیات فوق :
🔻"اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا"🔺
لیلة؛ فاطمه (س) هستند و "القدر"؛ الله تعالی.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقّ معرفت حضرتشان، شناخت؛ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه نامیده شد، زیرا مطلقِ «خلق» از شناخت ایشان جدا شدند.
کافِ "وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ" ضمیر مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّد مصطفی (ص) است.
ائمۀ اطهار(ع) نور واحد هستند. بنابراین درک نشدنِ "لَيْلَةُ الْقَدْرِ" برای حضرت رسول اکرم(ص) معنا ندارد (و به فنایِ در ائمهٔ اطهار ع؛ این درک و شناخت برای طالبانِ حقیقی، جاریست).
پس دقت بفرما:
👈 درک نشدن در آیۀ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ» ؛ درکِ نشدنِ حدّی نیست. بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است. و این درکِ نشدن؛ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
و نه اینکه هدف و غرضِ خلقت؛ شناختنِ مطلق آل الله علیهم السلام باشد، امّا از آن طرف بیان نمایند که درکِ حضرتشان ممکن نیست.اینکه، نقض غرض است!
🔰معروف؛
"لیلة" است،
"فاطمه" است(روحی لذکرها الفداء).
👈 نفسِ «نشناختنی»ست.
(✅ دقت بفرمائید که در اینجا صفتِ «نشناختنی» منظورم است و نه اسمِ آن.)
🔲
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
༺֎ اسرارِ #مگو؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود! ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞ «الله تعالیٰ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۵
◉⇯⇦ «اللهُ»؛ مبتدا، و «لا إله إلّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا هو الا هو» است.
💠 که در تحلیل بیان میشود:
❖ «لا هو»؛ #جلال است.
❖ «إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞ شخص حقیقی عالَم؛ الله تعالیٰ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو الّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦ به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو الّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿ الغرض؛
❂☜ به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕 معرفت در جمالِ #معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
❂☜ معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
و امّا؛
🌑 معرفت در جلالِ #معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞ پس معروف در جلالِ معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞ و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦ بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» است)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا
فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ
لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (صلّی الله علیه و آله) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک و شناخت برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
༺֎ اسرارِ #مگو؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود! ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞ «الله تعالیٰ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 سورۀ بقره، آیۀ ۲۵۵
◉⇯⇦ «اللهُ»؛ مبتدا، و «لا إله إلّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا هو الا هو» است.
💠 که در تحلیل بیان میشود:
❖ «لا هو»؛ #جلال است.
❖ «إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞ شخص حقیقی عالَم؛ الله تعالیٰ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو الّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦ به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو الّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿ الغرض؛
❂☜ به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕 معرفت در جمالِ #معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
❂☜ معروف، در جمالِ معرفت؛ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
و امّا؛
🌑 معرفت در جلالِ #معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞ پس معروف در جلالِ معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞ و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقام و مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦ بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» است)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا
فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ
وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ
لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (صلّی الله علیه و آله) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک و شناخت برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
༺֎ اسرارِ #مگو؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود! ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞«اللهﷻ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 بقره، ۲۵۵
◉⇯⇦ «الله»؛ مبتدا، و «لا اله الّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا إله إلّا هو» است.
💠 که در تحلیل:
❖«لا هو»؛ #جلال است.
❖«إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞شخص حقیقی عالَم؛ اللهﷻ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو إلّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو إلّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿الغرض؛
❂☜به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕معرفت در #جمال معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
🍃۞پس معروف، در #جمال معرفت؛
❂☜ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
🌑معرفت در #جلال معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞پس معروف در #جلال معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أنزلناهُ في لَيلَةِ القدر
وَ ما أدراكَ ما ليلَةُ القدر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللّیلَةُ فاطمةُ وَ القَدرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فاطمةَ حَقَّ معرفَتِهَا
فَقَدْ أدْرَكَ لَيْلَةَ القدر
وَ إنّما سُمِّيَتْ فاطمةُ
لِأنّ الخَلقَ فُطِمُوا عَنْ معرفتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (ص) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک؛ برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
🍃۞ پس دقّت بفرمائید:
درک نشدن در آیۀ «وَ ما أدْراك ما لَيلَةُ القدر»؛
֎⇦ درکِ نشدنِ حدّی نیست.
بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است.
و این درکِ نشدن، به واقع؛
֎⇦ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
༺֎ اسرارِ #مگو؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود! ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞«اللهﷻ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 بقره، ۲۵۵
◉⇯⇦ «الله»؛ مبتدا، و «لا اله الّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا إله إلّا هو» است.
💠 که در تحلیل:
❖«لا هو»؛ #جلال است.
❖«إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞شخص حقیقی عالَم؛ اللهﷻ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو إلّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو إلّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿الغرض؛
❂☜به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕معرفت در #جمال معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
🍃۞پس معروف، در #جمال معرفت؛
❂☜ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
🌑معرفت در #جلال معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞پس معروف در #جلال معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أنزلناهُ في لَيلَةِ القدر
وَ ما أدراكَ ما ليلَةُ القدر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللّیلَةُ فاطمةُ وَ القَدرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فاطمةَ حَقَّ معرفَتِهَا
فَقَدْ أدْرَكَ لَيْلَةَ القدر
وَ إنّما سُمِّيَتْ فاطمةُ
لِأنّ الخَلقَ فُطِمُوا عَنْ معرفتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (ص) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک؛ برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
🍃۞ پس دقّت بفرمائید:
درک نشدن در آیۀ «وَ ما أدْراك ما لَيلَةُ القدر»؛
֎⇦ درکِ نشدنِ حدّی نیست.
بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است.
و این درکِ نشدن، به واقع؛
֎⇦ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
༺֎ 《اســــرارِ #مگو》؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞ حضرتِ «اللهﷻ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 بقره، ۲۵۵
◉⇯⇦ «الله»؛ مبتدا، و «لا اله الّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا هو إلّا هو» است.
💠 که در تحلیل:
❖«لا هو»؛ #جلال است.
❖«إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞شخص حقیقی عالَم؛ اللهﷻ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو إلّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو إلّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿الغرض؛
❂☜به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕معرفت در #جمال معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
🍃۞پس معروف، در #جمال معرفت؛
❂☜ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
🌑معرفت در #جلال معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞پس معروف در #جلال معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أنزلناهُ في لَيلَةِ القدر
وَ ما أدراكَ ما ليلَةُ القدر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللّیلَةُ فاطمةُ وَ القَدرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فاطمةَ حَقَّ معرفَتِهَا
فَقَدْ أدْرَكَ لَيْلَةَ القدر
وَ إنّما سُمِّيَتْ فاطمةُ
لِأنّ الخَلقَ فُطِمُوا عَنْ معرفتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (ص) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک؛ برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
🍃۞ پس دقّت بفرمائید:
درک نشدن در آیۀ «وَ ما أدْراك ما لَيلَةُ القدر»؛
֎⇦ درکِ نشدنِ حدّی نیست.
بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است.
و این درکِ نشدن، به واقع؛
֎⇦ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
༺֎ 《اســــرارِ #مگو》؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
↗️ http://facebook.com/ehsan.nilforoushzadeh
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞ حضرتِ «اللهﷻ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 بقره، ۲۵۵
◉⇯⇦ «الله»؛ مبتدا، و «لا اله الّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا هو إلّا هو» است.
💠 که در تحلیل:
❖«لا هو»؛ #جلال است.
❖«إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞شخص حقیقی عالَم؛ اللهﷻ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو إلّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو إلّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿الغرض؛
❂☜به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕معرفت در #جمال معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
🍃۞پس معروف، در #جمال معرفت؛
❂☜ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
🌑معرفت در #جلال معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞پس معروف در #جلال معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أنزلناهُ في لَيلَةِ القدر
وَ ما أدراكَ ما ليلَةُ القدر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللّیلَةُ فاطمةُ وَ القَدرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فاطمةَ حَقَّ معرفَتِهَا
فَقَدْ أدْرَكَ لَيْلَةَ القدر
وَ إنّما سُمِّيَتْ فاطمةُ
لِأنّ الخَلقَ فُطِمُوا عَنْ معرفتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (ص) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک؛ برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
🍃۞ پس دقّت بفرمائید:
درک نشدن در آیۀ «وَ ما أدْراك ما لَيلَةُ القدر»؛
֎⇦ درکِ نشدنِ حدّی نیست.
بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است.
و این درکِ نشدن، به واقع؛
֎⇦ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
Facebook
Log in or sign up to view
See posts, photos and more on Facebook.
Forwarded from اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده (Ehsan Nil.)
.
༺֎ 《اســــرارِ #مگو》؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/460
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞ حضرتِ «اللهﷻ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 بقره، ۲۵۵
◉⇯⇦ «الله»؛ مبتدا، و «لا اله الّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا هو إلّا هو» است.
💠 که در تحلیل:
❖«لا هو»؛ #جلال است.
❖«إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞شخص حقیقی عالَم؛ اللهﷻ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو إلّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو إلّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿الغرض؛
❂☜به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕معرفت در #جمال معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
🍃۞پس معروف، در #جمال معرفت؛
❂☜ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
🌑معرفت در #جلال معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞پس معروف در #جلال معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أنزلناهُ في لَيلَةِ القدر
وَ ما أدراكَ ما ليلَةُ القدر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللّیلَةُ فاطمةُ وَ القَدرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فاطمةَ حَقَّ معرفَتِهَا
فَقَدْ أدْرَكَ لَيْلَةَ القدر
وَ إنّما سُمِّيَتْ فاطمةُ
لِأنّ الخَلقَ فُطِمُوا عَنْ معرفتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (ص) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک؛ برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
🍃۞ پس دقّت بفرمائید:
درک نشدن در آیۀ «وَ ما أدْراك ما لَيلَةُ القدر»؛
֎⇦ درکِ نشدنِ حدّی نیست.
بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است.
و این درکِ نشدن، به واقع؛
֎⇦ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
༺֎ 《اســــرارِ #مگو》؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊🦋 احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/460
┅─┅─═✾🔘✾═─┅─┅
🍃۞ حضرتِ «اللهﷻ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 بقره، ۲۵۵
◉⇯⇦ «الله»؛ مبتدا، و «لا اله الّا هو»؛ خبرِ آن است. یعنی؛ خودِ «الله» ☜ «لا إله إلّا هو» است.
که «لا إله إلّا هو»؛ کلمۀ توحید است.
و مرتبهای والاتر از آن در مراتبِ توحید؛
֎⫸ «لا هو إلّا هو» است.
💠 که در تحلیل:
❖«لا هو»؛ #جلال است.
❖«إلّا هو»؛ #جمال است.
🍃۞شخص حقیقی عالَم؛ اللهﷻ است، و همۀ عالم؛ آیات و جلواتِ اویند.
و توحیدِ او (❂☜«لا هو إلّا هو»)؛ عالم را بالحقیقة فراگرفته است.
بنابراین؛
֎⇦به همۀ عالم و امورِ آن؛ به «لا هو إلّا هو» یعنی؛ به «جلال و جمال»، بایستی نظر شود.
✿الغرض؛
❂☜به #معرفت نیز چنین باید نگریست.
𒆳
🌕معرفت در #جمال معرفت؛
֎⇦ معرفت در تعیّنِ «معرفت» است.
که از آن به «شناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ هم با آن سر و کار داریم که میگوییم:
"فلان امر را «شناختم»"
🍃۞پس معروف، در #جمال معرفت؛
❂☜ به جمال و تعیّنِ «معروف بودن» ظاهر میگردد.
🌑معرفت در #جلال معرفت؛
֎⇦ معرفت در لاتعیّنیِ «معرفت» است.
که از آن به «نشناختن» یاد میشود.
و در عالم حدّ میگوییم:
"فلان امر را «نشناختم»"، چرا که به هر نحوی از دسترسم خارج بود. بنابراین آن نشناختنی حدّی؛ خودش چیزی بود و شناخته شدن و نشدنش، امری دیگر.
🍃۞پس معروف در #جلال معرفت؛
❂☜ به جلال و لاتعیّنیِ «معروف بودن» ظاهر میگردد و گفته میشود که «#نشناختنی است».
🔆۞و امّا سخن و مطلوب ما؛ در عالم، #نور است. پس إن شاء الله از عالم حدّ و معیاراتش فاصله بگیریم و #بالنورانیة معرفت را طالب باشیم.
🔳 در عالم حدّ، «نشناختنی» برای جویندۀ آن است که اصلاً در میدانِ شناخته شدن نیامده. یعنی؛ مطلوبِ شناخته شدن، چیزی هست و نفس الأمری دارد، و معرفت به آن، نفس الأمرِ دیگری دارد. امّا چون مطلوب، در دسترس نیامده، پس شناخته نشده است.
🔆 امّا «نشناختنی در عالم نور»؛ خودش «نشناختنی» است. یعنی؛
֎⇦ نفسِ او؛ «نشناختنی» است. و نه اینکه چیزی هست و بعد از آنکه چیزی است، شناخته نمیشود.
[به لفظِ «#نشناختنی» بیان کردم که صفت باشد. و لطائف عمیق و معرفتِ اخصّی ورایِ آن خوابیده که بایستی به مدد الهی، در مقالی دیگر، شرح آن بیان گردد.]
●⇯⇦بنابراین؛
❂☜ هرچه عارف به «نشناختنی» نزدیک شد و مندکّ و فانیِ در آن گشت؛ عارفِ «نشناختنی» شد.
نه اینکه این عارف، نقص داشت که او را نشناخت. بلکه معروف؛ در جلالَتِ «معروف بودن» بود.
یعنی؛
❂☜ خودش #نشناختنی بود. نه اینکه برای مَن و شما «نشناختنی» بود. في الواقع؛ «نشناختنی» بود. بدین معنا که؛
֎⇦ جلالَتِ «المعروف» بود.
💦 اگر دست در آب فرو کردی؛ قدری درکِ تَریِ آب روزیات شده. و اگر تماماً در آب فرو رفتی؛ تماماً مُدرِک آنی.
✿⇯⇦ به هر قدر که عارفِ آن کس شدی که «نشناختنی»؛ نفْسَش است (و بلکه نفْسِ «نشناختنی» ست)؛ مُدرکِ «نشناختنی» شدی.
● معرفتِ «متعیّن»؛
֎⇦ در تعیّنِ معرفت است.
● اما معرفتِ «لا متعیّن»
(و بلکه معرفتِ «لاتعیّن»)؛
֎⇦ در لاتعیّنیِ معرفت است و جلالِ خودِ «معرفت» میباشد.
● حالا؛ معروف و منظور و مطلوبِ ما؛
֎⇦ خودِ «لا تعیّنی» و خودِ «نشناختنی»، یعنی؛ «جلالتِ معرفت» میباشد.
°•❁🔳🔲🔳❁•°
🍃۞ با درکِ مقدّمۀ فوق، بخوانیم:
💎 ﴿إنّا أنزلناهُ في لَيلَةِ القدر
وَ ما أدراكَ ما ليلَةُ القدر﴾ 💎
✾ همانا ما آن را در شب قدر نازل كرديم.
✾ و تو چه مىدانى شب قدر چيست.
📘سورهٔ قدر
֎⇯⇦ در حدیث برای آیات فوق میفرمایند:
🔻«اللّیلَةُ فاطمةُ وَ القَدرُ الله
فَمَنْ عَرَفَ فاطمةَ حَقَّ معرفَتِهَا
فَقَدْ أدْرَكَ لَيْلَةَ القدر
وَ إنّما سُمِّيَتْ فاطمةُ
لِأنّ الخَلقَ فُطِمُوا عَنْ معرفتِهَا» 🔺
✾ «لیلة»؛ فاطمه (س) هستند و «القدر»؛ اللهﷻ.
پس کسی که فاطمه (س) را به حقِّ معرفتِ حضرتشان، شناخت؛
֎⇦ #لیلة_القدر را درک کرده است.
و همانا حضرتشان فاطمه (س) نامیده شده
زیرا مطلقِ «خلق» از شناختِ ایشان جدا شدند.
✿⇯⇦ کافِ «وَ ما أدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْر»؛
֎⇦ ضمیرِ #مخاطب است و سوی سخن به حضرتِ حقُّ الحقیق، سیّد المرسلین، خاتم الانبیاء، محمّدِ مصطفی (ص) است.
✿⇯⇦ائمۀ اطهار (؏) نور واحد هستند. بنابراین؛ درک نشدنِ «لَيْلَةُ الْقَدْر» برای حضرت رسول اکرم (ص) معنا ندارد!
[و به فنایِ در ائمّهٔ اطهار (؏)؛
این درک؛ برای طالبانِ حقیقی، جاری است.]
🍃۞ پس دقّت بفرمائید:
درک نشدن در آیۀ «وَ ما أدْراك ما لَيلَةُ القدر»؛
֎⇦ درکِ نشدنِ حدّی نیست.
بلکه سخن در نور، از نور، و برای نور است.
و این درکِ نشدن، به واقع؛
֎⇦ لاتعیّنیِ درک و معرفت است.
︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻︻
🆔@ehsannil2 کانال اللطائف الالٰهیّة
︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼︼
༺•✿👇🏻ادامهی سخن👇🏻✿•༻
◉
Telegram
اللطائف الالٰهیّة - احسان الله نیلفروش زاده
.
༺֎ 《اســــرارِ #مگو》؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/460
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
🍃۞ حضرتِ «اللهﷻ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 بقره، ۲۵۵
◉⇯⇦ «الله»؛ مبتدا، و «لا اله الّا…
༺֎ 《اســــرارِ #مگو》؛
«مَگوئیِ» وصفِ تو بود ֎༻
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🖊️🦋احسان الله نیلفروش زاده 🏴
↗️ https://t.me/ehsannil2/460
┅─┅─═✾🔘✾ ═─┅─┅
🍃۞ حضرتِ «اللهﷻ» کیست؟
قرآن میفرماید:
💎 ﴿اللهُ لا إلهَ إلّا هُو﴾ 💎
📘 بقره، ۲۵۵
◉⇯⇦ «الله»؛ مبتدا، و «لا اله الّا…