محفل اشعار
417 subscribers
15.3K photos
1.02K videos
210 files
560 links
Download Telegram
در سرزمين من
خار نكار
شايد فردا پابرهنه
به ديدارم بيايی ...

#غادة_السمان
پیش از همه چیز، گواه میدهم
اگر عشق تو نبود
جسم من همچو مشتی خاکستر
پراکنده میشد
در شبی وجودین و ژرف و بی انتها...
و پایان دالان را روشنایی نیست.
اگر عشق تو نبود، صبرم را از دست میدادم
و قطب نما و چتر و گاه‌ شمارم را...

#غادة_السمان
هزار سال است که دوست‌ات می‌دارم!
من، چونان تو،
از نخستین گزش، به عشق ایمان نمی‌آورم،
اما می‌دانم که ما پیش‌تر،
یک‌دیگر را دیدار کرده‌ایم،
به روزگاران، در میان افسانه‌ای راستین.

و ما دو چهره، یک‌دیگر را در آغوش فشردیم،
بر گستره‌ی آب‌های ابدی.
سایه‌ات، پیوسته، به سایه‌ی من می‌پیوندد
در گذر روزگاران
در میان آینه‌های ازلی و مرموز عشق
من هم‌واره از تو سرشارم،
در خلوت قرن‌های پیاپی...

#غادة_السمان
أيها البعيد كذكرى طفولة
أيها القريب كأنفاسي وأفكاري أحبك

ای چون خاطراتِ کودکی‌، دور
ای چون نفس‌ها و فکرهایم نزدیک، دوستت دارم...

#غادة_السمان
لقد ربحتَ الحرب يا صديقي، وخسرتني!

«دوست من! جنگ را بردی
اما من را باختی...»

#غادة_السمان
عطر دارای زبانِ خاصی‌ست
که گاهی قلب را دست‌پاچه می‌کند...


#غادة_السمان
برگردان: #احمد_دریس
در
فاصله‌ی میان...
هجرانت تا وصال...
در من چیزی می‌شکند...
که هیچ گاه ترمیم نخواهد شد...

#غادة_السمان
من زخم هاى بی‌نظیرى به تن دارم
اما تو مهربان‌ترینشان بودى
عمیق‌ترینشان
عزیزترینشان

#غادة_السمان
.
تو این‌گونه در دوردست‌ها،

من، ایستاده بر لبه‌ی نگرانی‌ها

و فاصله‌ی میان من و دیدارت
پُلی از شب است...

#غادة_السمان
.
و هر بامداد
از خاکستر خویش بر می‌خیزم
و با صدای خویشتن
بیدار می‌شوم

تو را می‌گویم:
شادیا! صبح‌ات عاشقانه باد

#غادة_السمان