This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دقایقی کوتاه درباره ی توماس هابز، فیلسوف سیاسی پرآوازه ی انگلیسی، و اندیشه های سیاسی وی
(زیرنویس فارسی)
#توماس_هابز
@didgahfalsafi
(زیرنویس فارسی)
#توماس_هابز
@didgahfalsafi
فیلسوف کسی است که می داند تا چه اندازه نادان است
و این نادانی او را آزار می دهد
بدین ترتیب وی هنوز داناتر از همه ی آن کسانی است که دربارهی دانش خود از چیزهایی که نمیدانند لاف میزنند.
«هر کس که بداند که نداند از همه داناتر است.»
سقراط خود گفت: یک چیز را خوب می دانم
و آن این است که هیچ نمی دانم.
دنیای سوفی /یوستین گردر
@falsafe_bodan
@didgahfalsafi
و این نادانی او را آزار می دهد
بدین ترتیب وی هنوز داناتر از همه ی آن کسانی است که دربارهی دانش خود از چیزهایی که نمیدانند لاف میزنند.
«هر کس که بداند که نداند از همه داناتر است.»
سقراط خود گفت: یک چیز را خوب می دانم
و آن این است که هیچ نمی دانم.
دنیای سوفی /یوستین گردر
@falsafe_bodan
@didgahfalsafi
ما جهانی را که میبینیم،
توصیف نمیکنیم؛
ما جهانی را که توصیف میکنیم،
میبینیم.
#رنه_دکارت
@didgahfalsafi
توصیف نمیکنیم؛
ما جهانی را که توصیف میکنیم،
میبینیم.
#رنه_دکارت
@didgahfalsafi
🔰🔰فرانسیس بیکن و بت های ذهن
▪️از نظر فرانسیس بیکن ذهن ما بنا بر طبع خود به سمت خطا گرایش دارد.به همین دلیل باید همواره از طریق منطق استقرایی و آزمایش های تجربی مورد آزمون قرار بگیرند.ما همیشه تمایل داریم با سطحی ترین مشاهدات به عمیق ترین نتایج برسیم و این چیزی نیست جز غرور و تکبر و نشانه ی پوچی بشر است.
▪️راه حل این خطا از نظر وی فروتنی است و اینکه باید بدانیم فهم طبیعت بسیار دشوار است.از دید او ذهن ما به جای بررسی پدیده هایی که جلوی چشم ما هستند ، سراغ چیزی می رود که او “بت های ذهن” می نامد.این بت ها دست پرورده ی خود بشر است و چهار نوع بت وجود دارد:
۱-بت های قبیله ای
۲-بت های کهف
۳-بت های بازار
۴-بت های تئاتر
▪️بت های قبیله همان منابع اشتباه است که جزو ذات بشر هستند.انسان از آن رو که انسان است به این خطاها دچار است.اینکه افراد عجولانه در جهت نظم بخشیدن و کلی نگری تمایل دارد .بسیاری از افراد از تجربیات تصادفی تاثیر می پذیرند و نه مشاهداتی همراه با صبر و حوصله.حواس انسان فریب دهنده و بر پایه احساسات و عواطف بنا شده است.
▪️دومین بت ها، بت های کهف هستند.همان تعصبات و نگرشِ خالی از بی طرفی. تمایلات فیزیولوژیک و روانی که حاصل آموزش و پرورش انسان هستند. راه حل جلوگیری از این خطاها همکاری جمعی و انتقاد از یکدیگر برای سنجش حقایق است.
▪️بت های سوم، بت های بازار هستند. بت های پول رایج که در علوم دقیقه با آنها مواجه می شویم. این ابهامات حاصل عدم وضوح در گفتار هستند. بیکن معتقد است در علوم دقیقه واژه هایی به کار می رود که معانی مختلف دارند و انتزاعات مبهم ، مقدمه ی مشاهدات می شود، در صورتیکه واژه ها باید طوری سکه زده شوند که بتوان آنها را برای مشاهدات نظام مند به خدمت گرفت.
▪️و بت آخر، بت های تئاتر است.پیروی از سنت، چنانچه در دوران طولانی از فلسفه ارسطو پیروی می شود. این بت ها همان پیروی است. سالهای طولانی از ارسطو به عنوان یک مرجع پیروی کورکورانه می شد و بیکن معتقد است به جای این پیروی، باید در کتاب طبیعت موشکافی کرد.
▪️بیکن در ارگنون می نویسد:
“چرا باید این را مسلم فرض کرد که آنچه را که در تاریخ برای انسان حفظ شده، حقیقت ناب بدانیم؟”
▪️تاریخ اندیشه ی مدرن/بینش نوین فرانسیس بیکن/الن چارلز کرز
ارگنون/فرانسیس بیکن
@didgahfalsafi
▪️از نظر فرانسیس بیکن ذهن ما بنا بر طبع خود به سمت خطا گرایش دارد.به همین دلیل باید همواره از طریق منطق استقرایی و آزمایش های تجربی مورد آزمون قرار بگیرند.ما همیشه تمایل داریم با سطحی ترین مشاهدات به عمیق ترین نتایج برسیم و این چیزی نیست جز غرور و تکبر و نشانه ی پوچی بشر است.
▪️راه حل این خطا از نظر وی فروتنی است و اینکه باید بدانیم فهم طبیعت بسیار دشوار است.از دید او ذهن ما به جای بررسی پدیده هایی که جلوی چشم ما هستند ، سراغ چیزی می رود که او “بت های ذهن” می نامد.این بت ها دست پرورده ی خود بشر است و چهار نوع بت وجود دارد:
۱-بت های قبیله ای
۲-بت های کهف
۳-بت های بازار
۴-بت های تئاتر
▪️بت های قبیله همان منابع اشتباه است که جزو ذات بشر هستند.انسان از آن رو که انسان است به این خطاها دچار است.اینکه افراد عجولانه در جهت نظم بخشیدن و کلی نگری تمایل دارد .بسیاری از افراد از تجربیات تصادفی تاثیر می پذیرند و نه مشاهداتی همراه با صبر و حوصله.حواس انسان فریب دهنده و بر پایه احساسات و عواطف بنا شده است.
▪️دومین بت ها، بت های کهف هستند.همان تعصبات و نگرشِ خالی از بی طرفی. تمایلات فیزیولوژیک و روانی که حاصل آموزش و پرورش انسان هستند. راه حل جلوگیری از این خطاها همکاری جمعی و انتقاد از یکدیگر برای سنجش حقایق است.
▪️بت های سوم، بت های بازار هستند. بت های پول رایج که در علوم دقیقه با آنها مواجه می شویم. این ابهامات حاصل عدم وضوح در گفتار هستند. بیکن معتقد است در علوم دقیقه واژه هایی به کار می رود که معانی مختلف دارند و انتزاعات مبهم ، مقدمه ی مشاهدات می شود، در صورتیکه واژه ها باید طوری سکه زده شوند که بتوان آنها را برای مشاهدات نظام مند به خدمت گرفت.
▪️و بت آخر، بت های تئاتر است.پیروی از سنت، چنانچه در دوران طولانی از فلسفه ارسطو پیروی می شود. این بت ها همان پیروی است. سالهای طولانی از ارسطو به عنوان یک مرجع پیروی کورکورانه می شد و بیکن معتقد است به جای این پیروی، باید در کتاب طبیعت موشکافی کرد.
▪️بیکن در ارگنون می نویسد:
“چرا باید این را مسلم فرض کرد که آنچه را که در تاریخ برای انسان حفظ شده، حقیقت ناب بدانیم؟”
▪️تاریخ اندیشه ی مدرن/بینش نوین فرانسیس بیکن/الن چارلز کرز
ارگنون/فرانسیس بیکن
@didgahfalsafi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 لیبرالیسم به زبان ساده
🔹این روزها در بسیاری از کشورهای نخبه لیبرال به یک جور ناسزا تبدیل شده است اما لیبرالیسم واقعی چیست و لیبرالها چه چیزهایی به جهان ما اضافه کردهاند؟
@didgahfalsafi
🔹این روزها در بسیاری از کشورهای نخبه لیبرال به یک جور ناسزا تبدیل شده است اما لیبرالیسم واقعی چیست و لیبرالها چه چیزهایی به جهان ما اضافه کردهاند؟
@didgahfalsafi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🅾 در باب وجود خدا
مناظره برتراند راسل و فردریک کاپلستون
صدای اصلی به انگلیسی
همراه زیرنویس فارسی
کاپلستون عضو فرقهی یسوعی و استاد دانشگاه علوم الهی گرگوری روم و نویسندهی یک دورهی هفت جلدی تاریخ فلسفه است. او از نمایندگان برجستهی نظرگاه فلسفی کلیسای کاتولیک بود. این مناظره سال ۱۹۴۸ بین راسل و کاپلستون انجام شده و از رادیوی بیبیسی پخش شده.
@AtLeastLiterature منبع انتشار
متن این مناظره استخراج شده از کتاب «عرفان و منطق» راسل با ترجمه نجف دریابندری
@didgahfalsafi
مناظره برتراند راسل و فردریک کاپلستون
صدای اصلی به انگلیسی
همراه زیرنویس فارسی
کاپلستون عضو فرقهی یسوعی و استاد دانشگاه علوم الهی گرگوری روم و نویسندهی یک دورهی هفت جلدی تاریخ فلسفه است. او از نمایندگان برجستهی نظرگاه فلسفی کلیسای کاتولیک بود. این مناظره سال ۱۹۴۸ بین راسل و کاپلستون انجام شده و از رادیوی بیبیسی پخش شده.
@AtLeastLiterature منبع انتشار
متن این مناظره استخراج شده از کتاب «عرفان و منطق» راسل با ترجمه نجف دریابندری
@didgahfalsafi
🔶فلسفه
آدمی هرچه در درون خود بیشتر مایه داشته باشد، از برون کمتر طلب میکند و دیگران هم کمتر میتوانند به او عرضه کنند؛ در #تنهایی هنگامی که هرکس به خویشتن خود باز میگردد، معلوم میشود که در خود چه دارد؛ ابله در جامه ارغوانی، زیر بار طاقت فرسای شخصیت فقیر خود مینالد، حال آنکه فرد با استعداد، با افکار خود، خشکترین محیط را بارور و زنده میکند؛ از این رو درست است که: بار حماقت بر دوش، خود حماقت است؛ بنابراین میبینیم که هرکس به همان اندازه که معاشرتی است، از نظر فکری فقیر و بطور کلی عامی است؛ زیرا آدمی در این جهان انتخابی چندان ندارد، جز اینکه میان تنهایی و فرومایگی، یکی را برگزیند.
در باب حکمت زندگی
✍آرتور شوپنهاور
@didgahfalsafi
آدمی هرچه در درون خود بیشتر مایه داشته باشد، از برون کمتر طلب میکند و دیگران هم کمتر میتوانند به او عرضه کنند؛ در #تنهایی هنگامی که هرکس به خویشتن خود باز میگردد، معلوم میشود که در خود چه دارد؛ ابله در جامه ارغوانی، زیر بار طاقت فرسای شخصیت فقیر خود مینالد، حال آنکه فرد با استعداد، با افکار خود، خشکترین محیط را بارور و زنده میکند؛ از این رو درست است که: بار حماقت بر دوش، خود حماقت است؛ بنابراین میبینیم که هرکس به همان اندازه که معاشرتی است، از نظر فکری فقیر و بطور کلی عامی است؛ زیرا آدمی در این جهان انتخابی چندان ندارد، جز اینکه میان تنهایی و فرومایگی، یکی را برگزیند.
در باب حکمت زندگی
✍آرتور شوپنهاور
@didgahfalsafi
من دانش و هنرى ندارم ! تنها
هنر من اين است كه مانند مادرم
فنّ قابلگى مى دانم. با اين تفاوت
كه مادرم زن ها را در وضـع حمل
مدد مى كرد و من، عقل ها و ذهن
ها را مدد ميكنم كه زاينده شوند؛
يعنى علمى كه در نهاد آنها ست
پيدا شود و به آن «آگاه» گردند !
#سقراط
@didgahfalsafi
هنر من اين است كه مانند مادرم
فنّ قابلگى مى دانم. با اين تفاوت
كه مادرم زن ها را در وضـع حمل
مدد مى كرد و من، عقل ها و ذهن
ها را مدد ميكنم كه زاينده شوند؛
يعنى علمى كه در نهاد آنها ست
پيدا شود و به آن «آگاه» گردند !
#سقراط
@didgahfalsafi
■ دیدگاه #نیچه نسبت به ایرانیان
● من می باید به یک ایرانی، به #زرتشت، ادایِ احترام کنم.
ایرانیان نخستین کسانی بودند که به تاریخ در تمامیتِ آن اندیشیدند.
👤 #فردریش_نیچه
■ فریدریش ویلهلم نیچه را فیلسوفِ فرهنگ نامیده اند، زیرا درگیریِ اصلیِ اندیشه ی او با پیدایش و پرورش و دگرگونی هایِ تاریخیِ فرهنگ هایِ بشری است، به ویژه نظام هایِ اخلاقی شان.
دل بستگیِ نیچه به ایران و ستایشِ فرهنگِ باستانیِ آن را در گزینشِ نامِ زرتشت به عنوانِ پیام آورِ فلسفه ی خود می توان دید و نیز نهادنِ نامِ وی بر کتابی که آن را مهم ترین اثرِ خود می شمرد، یعنی کتاب چنین گفت زرتشت. نیچه توجهِ خاصی به تاریخِ ایرانِ دوره ی اسلامی نشان نمی دهد.
■ نیچه در پاره نوشته ای در میانِ آثارِ منتشر شده پس از مرگ اش، از یک فرصتِ از دست رفته ی تاریخی دریغ می خورد که چرا به جایِ رومیان، ایرانیان بر یونان چیره نشدند.
نیچه می گوید : به جایِ این رومیان، چه خوب بود که ایرانیان سرورِ (Herr) یونانیان می شدند.
نیچه در آثارش بیست و هشت بار از ایرانیان (die Perser) نام می برد و در برخی از پاره نوشته های (Fragmente) او می توان نگره ی او را نسبت به ایرانیانِ باستان و فرهنگِ شان به روشنی یافت. وی، به ویژه، ستایشگرِ چیرگی ایرانیان در تیراندازی و سوارکاری و جنگاوری و نیز حالتِ سروری و قدرت خواهی شان است و نیز پافشاری شان بر فضیلتِ راستگویی. این ها کردارها و ارزش هایی است که وی شایسته ی زندگانیِ والا منشانه ی انسانی میداند. امّا، بالاترین درجه ی توجهِ خود به ایرانیان و بزرگداشتِ آنان را آن جا نشان می دهد که از زمان باوریِ ایرانیان سخن میگوید؛ باوری که به دیدگاهِ او نسبت به زمان و ’بازگشتِ جاودانه‘ی آن همانند است.
■ نیچه می گوید : زرتشت بزرگترين پيامبر هوشمند و تيزهوشی است كه پايه های گسترده انديشه سازنده و مردمی اش تاكنون برای باختر، استوارترين ستون زندگی بوده است. انديشه زرتشت آموزش های بزرگی برای نيک زندگی كردن، نيک در پيوند بودن، نيک رفتار داشتن و نيک سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهی به ديگران است. او هيچ گاه در هيچ سخنش از به كاربردن پی در پی "راستی و درستی" خودداری نكرده و پيوسته همه ی مردم را بدين سو خوانده است. در سخن زرتشت، شكوهی يافت می شود كه در كمتر سخنی می توان يافت.
✍ #محمدرضا_رمضانی
@didgahfalsafi
● من می باید به یک ایرانی، به #زرتشت، ادایِ احترام کنم.
ایرانیان نخستین کسانی بودند که به تاریخ در تمامیتِ آن اندیشیدند.
👤 #فردریش_نیچه
■ فریدریش ویلهلم نیچه را فیلسوفِ فرهنگ نامیده اند، زیرا درگیریِ اصلیِ اندیشه ی او با پیدایش و پرورش و دگرگونی هایِ تاریخیِ فرهنگ هایِ بشری است، به ویژه نظام هایِ اخلاقی شان.
دل بستگیِ نیچه به ایران و ستایشِ فرهنگِ باستانیِ آن را در گزینشِ نامِ زرتشت به عنوانِ پیام آورِ فلسفه ی خود می توان دید و نیز نهادنِ نامِ وی بر کتابی که آن را مهم ترین اثرِ خود می شمرد، یعنی کتاب چنین گفت زرتشت. نیچه توجهِ خاصی به تاریخِ ایرانِ دوره ی اسلامی نشان نمی دهد.
■ نیچه در پاره نوشته ای در میانِ آثارِ منتشر شده پس از مرگ اش، از یک فرصتِ از دست رفته ی تاریخی دریغ می خورد که چرا به جایِ رومیان، ایرانیان بر یونان چیره نشدند.
نیچه می گوید : به جایِ این رومیان، چه خوب بود که ایرانیان سرورِ (Herr) یونانیان می شدند.
نیچه در آثارش بیست و هشت بار از ایرانیان (die Perser) نام می برد و در برخی از پاره نوشته های (Fragmente) او می توان نگره ی او را نسبت به ایرانیانِ باستان و فرهنگِ شان به روشنی یافت. وی، به ویژه، ستایشگرِ چیرگی ایرانیان در تیراندازی و سوارکاری و جنگاوری و نیز حالتِ سروری و قدرت خواهی شان است و نیز پافشاری شان بر فضیلتِ راستگویی. این ها کردارها و ارزش هایی است که وی شایسته ی زندگانیِ والا منشانه ی انسانی میداند. امّا، بالاترین درجه ی توجهِ خود به ایرانیان و بزرگداشتِ آنان را آن جا نشان می دهد که از زمان باوریِ ایرانیان سخن میگوید؛ باوری که به دیدگاهِ او نسبت به زمان و ’بازگشتِ جاودانه‘ی آن همانند است.
■ نیچه می گوید : زرتشت بزرگترين پيامبر هوشمند و تيزهوشی است كه پايه های گسترده انديشه سازنده و مردمی اش تاكنون برای باختر، استوارترين ستون زندگی بوده است. انديشه زرتشت آموزش های بزرگی برای نيک زندگی كردن، نيک در پيوند بودن، نيک رفتار داشتن و نيک سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهی به ديگران است. او هيچ گاه در هيچ سخنش از به كاربردن پی در پی "راستی و درستی" خودداری نكرده و پيوسته همه ی مردم را بدين سو خوانده است. در سخن زرتشت، شكوهی يافت می شود كه در كمتر سخنی می توان يافت.
✍ #محمدرضا_رمضانی
@didgahfalsafi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔍زندگینامه فریدریش نیچه
▪️فیلسوف، ادیب، شاعر، منتقد فرهنگی، جامعهشناس، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک آلمانی و استاد زبانهای لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیر بسیار عمیقی بر فلسفه غرب و تاریخ اندیشه مدرن برجای گذاشتهاست. مهمترین اثر فلسفی و ادبی نیچه کتاب چنین گفت زرتشت است.
در سال ۱۸۶۹ با ۲۴ سال سن، به کرسی فیلولوژی کلاسیک در دانشگاه بازل دست یافت که جوانترین فرد در نوع خود در تاریخ این دانشگاه بهشمار میرود. در سال ۱۸۷۹ به خاطر بیماریهایی که در تمام طول زندگی با او همراه بود، از سمت خود در دانشگاه بازل کنارهگیری کرد و دههٔ بعدی زندگانیاش را به تکمیل هستهٔ اصلی آثار خود که تا پیش از آن به نگارش درآورده بود، اختصاص داد. او بیماری خود را موهبتی میدانست که باعث زایش افکاری نو در وی شده. در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴سالگی، قوای ذهنیاش را بهطور کامل از دست داد و دچار فروپاشی کامل ذهنی گردید. او سالهای باقیمانده عمر را تحت مراقبت مادرش (تا زمان مرگ او در سال ۱۸۹۷) و پس از آن خواهرش الیزابت فورستر-نیچه گذراند و سرانجام در سال ۱۹۰۰ پس از تجربه عارضه نومونیا و سکتههای متعدد درگذشت.
@didgahfalsafi
▪️فیلسوف، ادیب، شاعر، منتقد فرهنگی، جامعهشناس، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک آلمانی و استاد زبانهای لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیر بسیار عمیقی بر فلسفه غرب و تاریخ اندیشه مدرن برجای گذاشتهاست. مهمترین اثر فلسفی و ادبی نیچه کتاب چنین گفت زرتشت است.
در سال ۱۸۶۹ با ۲۴ سال سن، به کرسی فیلولوژی کلاسیک در دانشگاه بازل دست یافت که جوانترین فرد در نوع خود در تاریخ این دانشگاه بهشمار میرود. در سال ۱۸۷۹ به خاطر بیماریهایی که در تمام طول زندگی با او همراه بود، از سمت خود در دانشگاه بازل کنارهگیری کرد و دههٔ بعدی زندگانیاش را به تکمیل هستهٔ اصلی آثار خود که تا پیش از آن به نگارش درآورده بود، اختصاص داد. او بیماری خود را موهبتی میدانست که باعث زایش افکاری نو در وی شده. در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴سالگی، قوای ذهنیاش را بهطور کامل از دست داد و دچار فروپاشی کامل ذهنی گردید. او سالهای باقیمانده عمر را تحت مراقبت مادرش (تا زمان مرگ او در سال ۱۸۹۷) و پس از آن خواهرش الیزابت فورستر-نیچه گذراند و سرانجام در سال ۱۹۰۰ پس از تجربه عارضه نومونیا و سکتههای متعدد درگذشت.
@didgahfalsafi
🔍تجربه و آزمون
▪️من آن شکّ و تردیدی را میستایم که به من امکان میدهد تا در جوابِ او بگویم:
«بسیار خوب، باشد، حالا آزمایش میکنیم!»
امّا من دیگر نمیخواهم سخنی دربارهی چیزی بشنوم که تجربه و آزمون اجازه نمیدهد.
مرز ها و معیار های راستی و درستی برای من تجربه و آزمون هستند.
✍️ #فردریش_نیچه
📕 #حکمت_شادان
📚کتاب اول - بند 26
@didgahfalsafi
▪️من آن شکّ و تردیدی را میستایم که به من امکان میدهد تا در جوابِ او بگویم:
«بسیار خوب، باشد، حالا آزمایش میکنیم!»
امّا من دیگر نمیخواهم سخنی دربارهی چیزی بشنوم که تجربه و آزمون اجازه نمیدهد.
مرز ها و معیار های راستی و درستی برای من تجربه و آزمون هستند.
✍️ #فردریش_نیچه
📕 #حکمت_شادان
📚کتاب اول - بند 26
@didgahfalsafi
🔍اندیشمند راستین
▪️اندیشمند راستین همواره شاد است و تجدید قوا می کند، چه جدی باشد و چه به طنز بپردازد، چه خرد انسانی و چه شفقت خدایی اش را نشان دهد. او هیچ گاه هیاتی حقیرانه نمی گیرد. دستانش نمیلرزد و چشمانش پراشک نیستند. او همیشه اطمینان را با سادگی و شجاعت را با نیرومندی مثل یک فاتح در خود جمع دارد، اگرچه گاهی ممکن است با خشونت و بی اعتنایی رفتار کند. او همان خدای فاتح در برابر دیوهای مغلوب است، از این رو با اطمینان هر چه بیشتر، سرود شادی سر می دهد. آن شادی که انسان گاهی در نویسندگان میان مایه و متفکران مدعی و بدلی به آن برمیخورد، موجب احساس بدبختی می شود. مثلاً تأثیری که احساس خشنودی و شادی دیوید اشتراوس در من داشت، از این دست است. انسان به راستی احساس شرم می کند که چنین هم عصران شادی داشته باشد، زیرا اینان روزگار ما و مردم آن را در برابر نسل های آینده مثله می کنند. این نوع اندیشمند شاد، اصلاً نمی تواند رنج ها و ددمنشی هایی را که مدعی دیدن آنها است و با آنها میجنگد، ببیند. این است که با ابراز شادمانی اش در حقیقت ما را می فریبد، او میخواهد ما را وادارد باور کنیم جنگی در میان بوده است و از آن میان ما فاتح بیرون آمده ایم. زیرا در نهایت، شادی تنها پس از پیروزی ممکن می شود. این اصل درباره آثار متفکران حقیقی همانقدر صادق است که درباره هر نوع اثر هنری. بگذارید محتوای مطالب به همان بدی و به همان جدیتی باشد که خود زندگی هست؛ ☆وقتی شبه متفکر یا شبه هنرمند از مرز بیکفایتی و نارسایی خود فراتر رود، اثرش تاثیری دردناک و ملالت بار ایجاد خواهد کرد. هیچ چیز بهتر و شادتر از این برای انسان نمیتواند باشد که در همجواری یکی از فاتحان معنوی متفکر و ژرف نگر، قرار بگیرد. انسان بایستی به آن چه زنده ترین است، عشق ورزد و چون فرزانگان سرانجام به زیبایی بگراید. این قهرمانان، صادقانه سخن میگویند، لکنت زبان ندارند و درباره آن چه شنیده اند وراجی نمیکنند. اینان فعال اند و به حقیقت زندگی میکنند، نه پشت یک نقاب و زندگی ایشان با عامیان متفاوت است، این است که در جوار شان احساس انسان بودن و طبیعی بودن می کنیم و بسا مانند گوته فریاد برمی آوریم: «چه قدر موجود زنده شکوهمند و گرانقدر است! چه قدر هماهنگ با آنچه در آن می زید! چه قدر حقیقی! چه قدرسرشار از زندگی!
✍️فریدریش نیچه
📕 شوپنهاور به مثابه آموزگار
@didgahfalsafi
▪️اندیشمند راستین همواره شاد است و تجدید قوا می کند، چه جدی باشد و چه به طنز بپردازد، چه خرد انسانی و چه شفقت خدایی اش را نشان دهد. او هیچ گاه هیاتی حقیرانه نمی گیرد. دستانش نمیلرزد و چشمانش پراشک نیستند. او همیشه اطمینان را با سادگی و شجاعت را با نیرومندی مثل یک فاتح در خود جمع دارد، اگرچه گاهی ممکن است با خشونت و بی اعتنایی رفتار کند. او همان خدای فاتح در برابر دیوهای مغلوب است، از این رو با اطمینان هر چه بیشتر، سرود شادی سر می دهد. آن شادی که انسان گاهی در نویسندگان میان مایه و متفکران مدعی و بدلی به آن برمیخورد، موجب احساس بدبختی می شود. مثلاً تأثیری که احساس خشنودی و شادی دیوید اشتراوس در من داشت، از این دست است. انسان به راستی احساس شرم می کند که چنین هم عصران شادی داشته باشد، زیرا اینان روزگار ما و مردم آن را در برابر نسل های آینده مثله می کنند. این نوع اندیشمند شاد، اصلاً نمی تواند رنج ها و ددمنشی هایی را که مدعی دیدن آنها است و با آنها میجنگد، ببیند. این است که با ابراز شادمانی اش در حقیقت ما را می فریبد، او میخواهد ما را وادارد باور کنیم جنگی در میان بوده است و از آن میان ما فاتح بیرون آمده ایم. زیرا در نهایت، شادی تنها پس از پیروزی ممکن می شود. این اصل درباره آثار متفکران حقیقی همانقدر صادق است که درباره هر نوع اثر هنری. بگذارید محتوای مطالب به همان بدی و به همان جدیتی باشد که خود زندگی هست؛ ☆وقتی شبه متفکر یا شبه هنرمند از مرز بیکفایتی و نارسایی خود فراتر رود، اثرش تاثیری دردناک و ملالت بار ایجاد خواهد کرد. هیچ چیز بهتر و شادتر از این برای انسان نمیتواند باشد که در همجواری یکی از فاتحان معنوی متفکر و ژرف نگر، قرار بگیرد. انسان بایستی به آن چه زنده ترین است، عشق ورزد و چون فرزانگان سرانجام به زیبایی بگراید. این قهرمانان، صادقانه سخن میگویند، لکنت زبان ندارند و درباره آن چه شنیده اند وراجی نمیکنند. اینان فعال اند و به حقیقت زندگی میکنند، نه پشت یک نقاب و زندگی ایشان با عامیان متفاوت است، این است که در جوار شان احساس انسان بودن و طبیعی بودن می کنیم و بسا مانند گوته فریاد برمی آوریم: «چه قدر موجود زنده شکوهمند و گرانقدر است! چه قدر هماهنگ با آنچه در آن می زید! چه قدر حقیقی! چه قدرسرشار از زندگی!
✍️فریدریش نیچه
📕 شوپنهاور به مثابه آموزگار
@didgahfalsafi