دیدگاه فلسفی🌸🍃
906 subscribers
531 photos
226 videos
489 files
127 links
این کانال اختصاص به مطالب و کتابهای فلسفی دارد.

ادمین: فاطمه شریف زاده - کارشناس ارشد فلسفه
Download Telegram
دکتر میرشمس‌الدین ادیب سلطانی درگذشت

دکتر میرشمس‌الدین ادیب سلطانی، پزشک، فیلسوف، زبان شناس، نقاش، ریاضی‌دان، نویسنده و مترجم متون مهم ادبی و فلسفی صبح روز پنجشنبه 20 مهر در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت.

وی که به زبان‌های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، یونانی باستان، عربی، ایتالیایی، روسی، عبری، ارمنی، لاتین، پهلوی، اوستایی و زبان‌های پارسی میانه و باستان مسلط بود، آثار ترجمه شده را مستقیما از زبان مبدا به زبان فارسی برگردانده است. میرشمس الدین ادیب سلطانی تالیفات متعددی به زبان فارسی و انگلیسی داشت و آثار وی مشهور به استفاده گسترده از واژگان فارسی و بهره جستن از پارسی باستان، پارسی اوستایی و پارسی میانه بود. از مهم‌ترین آثار ترجمه شده توسط میرشمس‌الدین ادیب سلطانی می‌توان به سنجش خرد ناب امانوئل کانت، منطق ارسطو، جستارهای فلسفی برتراند راسل، سوگنمایش هملت اثر ویلیام شکسپیر و همچنین رساله منطقی- فلسفی ویتگنشتاین اشاره کرد.

یادش جاودان باد.

@didgahfalsafi
Emanooel_Kant_Sanjesh_Kherad_e_Nab.pdf
24.6 MB
📕 سنجش خرد ناب

ایمانوئل کانت

ترجمه : #میرشمس‌الدین_ادیب_سلطانی
میرشمس ‌الدین ادیب سلطانی

@didgahfalsafi
باسمه تعالی
إنّا لله وإنّا إليه راجعون

با نهایت تأثر و تأسف اطلاع یافتم استاد ارجمند و پژوهشگر گرانمایه جناب آقاى دكتر کریم مجتهدی دعوت حقّ را لبیک گفت. این دانشور ارزشمند که سالیان متمادی عمر گرانبهایش را به تحقیق و تدریس در مراکز معتبر علمی گذرانده بود با مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران نیز همکاری مستمر داشت. ایشان افزون بر نگارشهای گوناگون در حوزه تاریخ فلسفه غرب، به اندیشه‌های فلسفی اندیشمندان مسلمان به ویژه شهاب الدین سهروردی التفات داشت.
ضمن عرض تسليت فقدان اين استاد فلسفه، اينجانب از درگاه الهى براى آن مرحوم، مغفرت و رضوان الهی و براى خانواده و بستگان سوگوار، استادان، پژوهشگران، دانشجویان و بهره‌مندان از محضر درسی آن استاد، تسلّی و صبر جزیل مسئلت دارم.

عسکر دیرباز
رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران

🆔https://t.me/hekmatfalsafe
درگذشت استاد ارجمند فلسفه، دکتر کریم مجتهدی را تسلیت عرض می‌کنیم.
یادشان گرامی🖤

@didgahfalsafi
Audio
🔹كلياتی در باب نسبت ادبيات و فلسفه

👈دکتر کریم مجتهدی

@didgahfalsafi
#اصطلاحات_فلسفی

🔹همه خدایی

🔘همه‌خدایی یا پان‌تئیسم (به انگلیسی: Pantheism) گونه‌ای فلسفی از بی‌دینی و نقد دین است. باور به این که خدا (یا الوهیت) و جهان هستی (یا طبیعت به عنوان کلّیّت همه چیز) یکی‌اند. بر اساس آن، خدای شخصیّت‌دار مانند الله، یَهُوَه، اهورامزدا، زئوس و مانند آن که خالقی مستقل از طبیعت است وجود خارجی ندارد. پس بر اساس آن مذاهب پدید آمده از اینها نیز عقایدی ناروا هستند. واژهٔ خدا مترادف نیست با قانون‌مندیِ حاکم بر امور جهان. بنا به این نظریه، خدا موجودی که جدا از این عالم باشد است؛ کلّ نظام طبیعی است یا جنبه‌ای از آن جلوه گر قدرتش است؛ یا قوّه و قدرتی که در تمام جهان انتشار و نفوذ دارد خداست. خدا همه جا هست و همه چیز است یا در همه چیز است. این شامل همه شر، و همه خیر و مترادفاً همه زیبایی و همه نقوص و ضعف در جهان‌هستی می‌شود.

▪️بدیهی است که همه‌خدایی شکلی از بی‌دینی است و ازین رو یک مذهب به حساب نمی‌آید. با این حساب، چون پان‌تئیست‌ها لزوما بی‌دین بوده و به خدای یکتای شخصی و انسان‌وار معتقد نیستند، برخی صاحب‌نظران و منتقدان دین همچون ریچارد داوکینز آن را شکلی ضعیف‌ از بی‌خدایی/آتئیسم و یا یک نوع آتئیسم مذهبی طلقی می‌کنند. پان‌تئیسم با همه‌دادارباوری و وحدت وجود در تضاد است، زیرا به مجموعه جهان‌هستی به عنوان یک خدای یکتای شخصیت‌دار نمی‌نگرد.

▫️به عبارتی پان‌تئیست‌ها از کلمه خدا در معنای استعاری بهره میبرند، نه مذهبی. برای نمونه، هنگامی که آلبرت انیشتین از مشهورترین پان‌تئیست‌ها می‌گوید: «آیا خدا قابل تغییر است» یا «می‌خواهم ذهن خدا را بخوانم» منظور از خدا قوانین فیزیک و طبیعت است. در کتاب پندار خدا، ریچارد داوکینز دربارهٔ کلمه پان‌تئیست چنین اظهار می‌کند: «پان‌تئیست کلمه جلا‌زده شده آتئیست (بی‌خدا/خداناباور) است».

▪️مفهوم همه‌خدایی به چند هزار سال پیش برمی‌گردد و حضور باورهای همه‌خدایی در برخی از ادیان شرقی ادامه دارد. در غرب، مفهوم همه‌خدایی به عنوان الٰهیّات و فلسفه‌ای جداگانه بر اساس کارهای فیلسوف سدهٔ ۱۷، باروخ اسپینوزا،[مشهورترین فیلسوف معتقد به این مکتب شناخته شد. کتاب اخلاق او در پاسخ به نظریهٔ دوگانه‌گرایی معروف دکارت بود که جسم و روح دو وجود جدا هستند. اسپینوزا نظر یگانه‌انگاری را داشت که هر دو یکسان هستند، و یگانه‌انگاری یک بخش اساسی از فلسفهٔ اوست. او متّهم است به این‌که، با استفاده از کلام خدا، برای توصیف وحدت تمام مواد استفاده کرده‌است.

@didgahfalsafi
🔵🔴 سیزده آموزه اسپینوزا

✍️مصطفی ملکیان


براساس نمایشنامه «محاکمه اسپینوزا»
(تذکر: جملات داخل گیومه متن کتاب است از قول اسپینوزا)

محاکمه اسپینوزا «شریف ترین همه ی فیلسوفان» که به تکفیر و طرد این انسان بزرگ از جماعت یهودی آمستردام انجامید به قلم دیوید آیوز دست مایه نمایش نامه ای شده است که اکنون ترجمه فارسی آن به دست علی فردوسی نشر یافته است.
دیوید آیوز لااقل به سیزده آموزه اسپینوزا مجال بروز و ظهور داده است .

1) کشف حقیقت و نشر آن یگانه کسب و کار اسپینوزا است . «آن چه من اشاعه می دهم چیزی است که به عنوان حقیقت کشف کرده ام. بهره اول فضیلت میل به اشاعه حقیقت است»

2) حقیقت نه زمان مند است، نه مکان مند، نه تاریخ دارد نه جغرافیا، نه غربی و نه شرقی. «حقیقت به آمستردام محدود نمی شود، هر چند که آن را در آمستردام محدود کرده باشند.»

3) باید دغدغه عقل را داشت: «دغدغه عقل طبیعت من است» « معنای فلسفه فکر کردن نیست. فلسفه یعنی دوست داشتن خرد. بنابراین فلسفه ورزی کن!»

4) ضرورت بر سرتاسر کائنات حاکم است؛ به عبارت دیگر، جهان هستی، از سر تا پا، مشمول اصل علیت است «ما نمی توانیم بخواهیم که دنیا جز آن باشد که هست»

5) خدا نامتشخص است،یعنی فقط یکی از موجودات هستی نیست، بل همه موجودات جهان هستی است. «خدا... از عالم تمایز پذیر نیست»

6) عشق به خدا هیچ نیست جز پذیرش ضرورت حکم بر طبیعت. هر که قوانین ضروری حاکم بر طبیعت را بپذیرد و نه فقط تسلیم آنها باشد، بل به آنها رضا دهند عاشق راستین خداست.

7) هر چیز اگر در نسبتش با کل کائنات دیده شود خوب است و اگر در نسبتش با هر چیزی جز کل کائنات دیده شود ممکن است خوب نباشد. «باید چیزها را ذیل سرمدیت دید»

8) خشنودی پایدار، مستمر، نهایی و متعالی امکان حصول دارد و آدمی محکوم به زندگی ناخوش و نابهرورزانه نیست، و این خشوندی حقیقی «فقط از طریق کوشش عقل برای درک خدا حاصل می شود[...]زندگی تنها آن جا معنا دارد که جزئی از خدا باشد»

9) پاداش فضیلت خود فضیلت است. پاداش فضیلت ورزی این نیست که در ازای آن چیزی دیگر به ما بدهند. مگر چیزی ارجمندتر از فضیلت ورزی هست که بتواند پاداش آن تلقی شود؟ پاداش فضیلت ورزی همین است که هستی وضعی پیش آورده است که فضیلت می ورزم، نه رذیلت. چه پاداشی از این بالاتر؟ کیفر رذیلت ورز، نیز جز این نیست که رذیلت می ورزیم. مگر بدتر از رذیلت ورزی هم چیزی هست که بتواند کیفر آن باشد؟ «آیا ماباید [...] آدم هایی [باشیم] که کار نیکی را که می کنند از سر اجبار می کنند برای اینکه آن را از ترس آتش دوزخ می کنند؟ اگر دین این است من لب به آن نمی زنم. ارزانی خودتان!»

10) موجود زنده دارای ارزش بی نهایت است « نمی شود روی یک موجود زنده قیمت گذاشت... تمامی مرواریدهای هند در برابر زشت ترین سگ های ماهی ای که در لجن ها می لولد ارزشی ندارد»

11) دعوی صدق انحصاری متدینان، یعنی این که هر متندینی فقط دین و مذهب خود را صادق و بر حق می داند معلول خودشیفتگی متدینان است، و به نوبه خود علت دشمنی و جنگ میان انسان ها می شود: «هم در میان مسیحی ها و هم در میان مسلمانان آدم های نیکوکار زیادند. تردیدی نیست که انحصار نیکوکاری در دست هیچ مذهبی نیست. آخر، فکر می کنید تا کی بر حسب این که فکر می کنند خدایشان این را گفت یا آن را، باید همه عمرشان صرف جنگ و دعوا با هم کنند؟»

12) دین ورزی را نباید به هیچ وجه اجباری کرد « یک کشور بدون دین اجباری تنها کشوری است که دین حقیقی می تواند در آن شکوفا بشود»

13) روش درست زندگی این است: «دوست داشتن خدا و همسایه هامان درک این که ما در خدا گم [= مستغرق ] ایم و با ابدیت یکی، دیدن نظم و جمال آفرینش، دیدن نقش ما در شیوه کالبدگیری صفات نامتناهی خدا، در خدا دیدن یگانگی ذهن ما و تمامی طبیعت، رسیدن به آن آرامش خاطری که از آن حاصل می شود که بدانیم که هرچه پیش می آید توسط قدرت خدا پیش می آید که مطلق کامل است و ما نیز جزئی از آنیم.»

مقاله «محاکمه حقیقیت جویی، عقلانیت ورزی و معنویت گرایی»منتشر شده در نشریه نگاه نو

@didgahfalsafi
#جان_لاک (به انگلیسی: John Locke) (مرگ ۱۷۰۴- زاده۱۶۳۲) از فیلسوفان سده ۱۷ میلادی انگلستان

#فیلسوفان_غرب
@didgahfalsafi
#فیلسوفان_غرب
#جان_لاک

جان لاک (به انگلیسی: John Locke) (مرگ ۱۷۰۴- زاده۱۶۳۲) از فیلسوفان سده ۱۷ میلادی انگلستان بود که به‌طور گسترده به عنوان پدر لیبرالیسم کلاسیک شناخته می‌شود. لاک از مهمترین شارحان نظریه قرارداد اجتماعی و پیروان مکتب تجربه‌گرایی است. نظرات او بر پیشرفت شناخت‌شناسی و فلسفه سیاسی مؤثر بود. او از تأثیرگذارترین اندیشمندان عصر روشنگری شمرده می‌شود. نوشته‌های او بر ولتر و ژان ژاک روسو، بسیاری از اندیشوران اسکاتلندی و انقلابیون آمریکائی اثرگذار بود. این تأثیر را می‌توان در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا مشاهده کرد.

@didgahfalsafi
#فیلسوفان_غرب
#جان_لاک

فرضیه لاک در مورد ذهن معمولاً خاستگاه تصورات امروزی در مورد آگاهی و خود شمرده می‌شود. فرضیه‌ای که در آثار فیلسوفانی چون دیوید هیوم، ژان ژاک روسو و ایمانوئل کانت برجستگی می‌یابد. لاک نخستین فیلسوفی بود که «خود» را از طریق استمرار «هوشیاری» تعریف کرد. او معتقد بود که انسان‌ها چون لوح پاک و دست‌نخورده و تهی از دانش زاده می‌شوند و هیچ دانسته درونی و ذاتی ندارند بلکه هر آنچه می‌دانند از راه مشاهده (تجربه) به دست می‌آید.

@didgahfalsafi
#فیلسوفان_غرب
#جان_لاک

تأثیرگذاری لاک

🔹لاک تأثیر ژرفی بر فلسفه سیاسی، و به ویژه بر لیبرالیسم نوین گذاشت. مایکل زوکرت عنوان می‌کند که لاک با معتدل کردن فلسفه حکومت مطلقه هابز و به ویژه مطرح کردن جدایی دین از سیاست لیبرالیسم را پایه‌ریزی کرد. لاک تأثیر زیادی بر ولتر گذاشت به‌طوری‌که ولتر از او با عنوان «لاک دانا» نام می‌برد. بحث‌های او در زمینهٔ آزادی وقرارداد اجتماعی بعدها بر نوشتارهای الکساندر همیلتون،جیمز مدیسون، توماس جفرسون و سایر بنیان‌گذاران ایالات متحده آمریکا تأثیر گذاشت. در حقیقت، یک بخش از رسالهٔ دوم به صورت کلمه به کلمه در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمده‌است. تأثیرگذاری لاک به حدی بوده‌است که توماس جفرسون نوشته‌است: «بیکن، لاک و نیوتن بدون استثنا بزرگترین انسان‌هایی بوده‌اند که در طول تاریخ زیسته‌اند. آن‌ها پایه‌های ساختار عظیمی را ایجاد کرده‌اند که دانش فیزیکی و اخلاقی بشر در آن رشد می‌کند».
امروزه بیشتر لیبرتارین‌های معاصر لاک را تأثیرگذار می‌دانند.

🔹اما حتی می‌توان تأثیرگذاری لاک را در زمینهٔ شناخت شناسی عمیق‌تر دانست. لاک مفهوم «خود»، یا «خویشتن» را دوباره تعریف نمود. مورخان فلسفه مانند چارلز تیلور و جرالد سیگل عنوان می‌کنند که نوشتاری دربارهٔ درک انسان اثر جان لاک نقطهٔ آغاز مفهوم نوین «خویشتن» در غرب است.
@didgahfalsafi
#فیلسوفان_غرب
#جان_لاک

شرح تجربه گرایی لاک
@didgahfalsafi

🔹لاک اولین تجربه گرا بود. فلسفه او به این شرح است:

🔸شناختی که ما از جهان داریم و تمامی مسائلی که از جهان می‌فهمیم، نظام‌های فلسفی که در هر جا و در هر زمان می‌سازیم ریشه در تجربه ما دارد. ما ذاتاً اطلاعاتی نداریم. مثلاً بشر علت و معلول را از طبیعت استنتاج می‌کند یا مسائلی دیگر را هم به همین‌طور. پس اول تجربه باید به عنوان ریشه تمام شناخت علمی و فلسفی در نظر گرفته شود. او در رساله‌ای در باب فهم بشر می‌گوید:ذهن انسان از طریق حواس پنج‌گانه آرای ساده و پیچیده را دریافت می‌کند تا در ذهن خود دانش تولید کند. او گفته ارسطو را تأیید می‌کرد که هر آنچه در ذهن است ابتدا در حواس بوده. بنابراین به کار بردن واژه‌هایی چون خدا، جوهر، ابدیت در واقع سوءاستفاده از عقل است زیرا این‌ها را در تجربه در نیافته‌ایم. اگر این‌طور باشد می‌شود نظام‌های خود ساخته فلسفی ساخت که در ظاهر هوشمندانه اند ولی در واقع خیال پردازی و توهم‌اند.

🔹لاک سعی کرد دو موضوع را روشن کند:

🔺۱. انسان اندیشه‌های خود را از کجا می‌آورد؟

انسان تا چیزی را حس نکند نمی‌فهمد و در نتیجه اندیشه تولید نخواهد شد. به قول جرج برکلی جهان درک شدن است.

🔺۲. آیا می‌توان به حواس اعتماد کرد؟

🔸لاک برای پاسخ، دو تقسیم‌بندی بر اساس کیفیات اشیا (توان اشیا در ایجاد تصویر در ما) ساخت:

◀️صفات اولیه: صفاتی که در ذات اشیا و اجسام وجود دارند مثل جرم، حجم، درجه گرمایی جسم و….
◀️صفات ثانویه: صفاتی که در ذات جهان خارج نیستند و ساخته ذهن ما هستند مثل رنگ، مزه و ….

🔹برداشت‌های ما از صفات ثانویه متفاوت است (مثلاً آب بی‌مزه است ولی برای کسی که قبلش نمک خورده شیرین است) و ناشی از قضاوت ما دارند.

🔸برداشت‌های ما از صفات اولیه برای همه مشترک‌اند. یک سیب که ۲۰۰ گرم وزن دارد برای همه ۲۰۰ گرم وزن دارد. پس گویا به نظر می‌رسد او با برداشت‌های فیزیکی و علمی موافق بوده وبی جهت هم نیست زیرا او دوست ایزاک نیوتون بود، بزرگ‌ترین دانشمند تاریخ که برای اولین بار همه چیز را به قول هیوم براساس تجربه می‌پذیرد حتی اگر نتایج آن عجیب و غریب باشد و مسائل غیر تجربی را نمی‌پذیرد حتی اگر مورد قبول همه باشد. در اصل، تاریخ دانان علم، نیوتون را اولین دانشمند واقعی می‌دانند.

@didgahfalsafi
#اصطلاحات_فلسفی

🔹یگانه انگاری

🔘یگانه‌انگاری یا یگانه‌گوهرانگاری یا مونیسم (Monism) یک دیدگاه فلسفی است که می‌گوید همه چیز موجود در جهان هستی سرانجام از یک جوهر سرشته شده‌است و همه پدیده‌ها تنها نمودهایی از یک جوهر واحد هستند. یکی از بزرگ‌ترین اشاعه‌گران یگانه‌انگاری باروخ اسپینوزا بود. لازم به توضیح است که «مونیسم» با «مونادیسم» لایبنیتز تفاوت دارد. یگانه‌انگاری را می‌توان بر دو قسم دانست: ماده‌گرایی و ایده‌آلیسم

♦️اسپینوزا بر این باور بود که تنها یک جوهر وجود دارد و آن هم «خدا» است. جهان روانی و مادی از منظر او؛ جوهراً با هم تفاوتی ندارند بلکه آنها وجوه مختلف جوهر یگانه یعنی خدا هستند. از دیدگاه اسپینوزا، دیگر تعاملی بین ذهن و جسم وجود ندارد، چون حالت‌های مادی و روانی وجوه مختلف یک رویداد یگانه هستند.

@didgahfalsafi
#اصطلاحات_فلسفی

🔹دوگانه‌گرایی

🔺تبیین و مقایسه دوالسیم
🔘دوگانه‌گرایی یا دوالیسم یک دیدگاه فلسفی در مباحث فلسفه ذهن است.

▫️اشاعهٔ عمومی این دیدگاه اغلب به رنه دکارت نسبت داده می‌شود. با اینحال این گرایش ریشه و قدمتی فراوان دارد که از افلاطون آغاز می‌گردد.

▪️در فلسفه جدید، دکارت با طرحی نو از دوگانه‌گرایی آن را احیا کرد. دوگانه‌گرایی دکارتی را جوهری می‌نامند زیرا او قائل به وجودِ دو جوهر مستقل نفس و بدن است. نفس جوهری مجرد و غیرمادی است.

▫️در عصر اخیر انشعابات دیگری از دل دوگانه‌گرایی پدید آمده‌اند مانند: دوگانه‌گرایی وصفی یا خاصه‌ای که تنها به وجود یک جوهر یا همان یگانه‌انگاری غیر تحویلی قائل است اما معتقد است که جوهر فیزیکی دو نوع ویژگی دارد: ذهنی و فیزیکی.

@didgahfalsafi
#اصطلاحات_فلسفی

🔹علم گرایی

🔘سیانتیسم , ساینتیسم یا علم‌گرایی (به انگلیسی: scientism)، دیدگاهی فلسفی است که روش‌های علوم طبیعی را برتر از تمامی روش‌های جستجوییِ انسانی می‌داند. علم‌گرایی، تنها روش‌های تجربی و استدلالی را جهت توضیح تمامی ابعاد فیزیکی، اجتماعی، فرهنگی و روانی، قابل قبول می‌داند.

🔸این دیدگاه، متأثر از تجربی‌گرایی غالب در دوران روشنگری بوده و همچنین، همبسته با پوزیتیویسم آگوست کنت (۱۷۹۸ میلادی - ۱۸۵۷ میلادی) دانسته می‌شود.

🔸کنت، معتقد بود که دانش حقیقی تنها از راه تجربه حسی حاصل می‌شود. فریدریش فون هایک (۱۹۵۲ میلادی) دیدگاه کنت را دیدگاهی افراطی دانسته و معتقد بود که این نحوه نگاه، فلسفه منطقی علم را به عقیده‌ای غیرمنطقی و یک ایدئولوژی تبدیل می‌کند. امروزه از کلمه علم‌گرایی یا علم‌زدگی بعنوان واژه‌ای تحقیرآمیز استفاده می‌شود.

@didgahfalsafi
#دئیسم

🔶واژه شناسی لفظ «دئیسم»:

👈واژه انگلیسی Deism از نظر ریشه شناسی با Theism هم ریشه است. «Theism» از یك كلمه یونانی یعنی Theos كه به معنای خداست، گرفته شده و Deism از یك كلمه لاتینی یعنی deusكه این هم به معنای خداست، مشتق شده. هر دو كلمه به اعتقاد به وجود یك خدا یا خدایان اشاره دارند و از این رو، متضاد الحاد. هستند. با این حال، چنان كه در مورد مترادف ها معمول است، این دو كلمه كم كم از نظر معنایی از هم جدا شدند. theismفضای ارتدوكسی مذهبی خود را حفظ كرد (یعنی همان معنای خداباوری)، اما deism یك معنای صنفی غیر ارتدوكسی مذهبی به خود گرفت و در نهایت، یك معنای منفی پیدا كرد.
👈دئيسم» (Deism) مكتبى است كه در قرن 17 م پديد آمد و در قرن 18 رو به افول نهاد. اين مكتب، كه رويكردى عقل‌گرايانه داشت، دين را از جهات جديدى مورد بررسى قرار داد.

@didgahfalsafi
#دئیسم

🔺🔻«دئیسم» مكتبی است كه تعاریف متفاوتی از آن ارائه شده است. بعضی از این تعاریف، اولیه و اصلی و بعضی دیگر ثانویه و احیاناً منحرف شده اند. در مجموع، تا حدّی این مكتب دارای ابهام است. به بعضی از تعاریفی كه از این مكتب ارائه شده است، اشاره می شود:
ایان باربور می نویسد: deismاعتقاد به اینكه عقل انسان می تواند بدون توسّل یا تكیه به الهام، وحی و تعهد به مذهب، به وجود خداوند آگاهی و اذعان داشته باشد. این قول در عصر روشنگری (قرن هجدهم) طرفداران بسیاری داشت. سابقه این نگرش در آثار اومانیست های دوره رنسانس و حتی پیش تر از آن هم، وجود داشته.
🔺در جای دیگر، با اشاره به نظریه آكویناس، اشاره ای نیز به باور دئیست ها می كند: «آكویناس خداوند را به عنوان پروردگار و مدبّر همیشگی طبیعت تعریف می كرد و نه صرفاً آفریدگار و مبدع آن، و این نظر به ویژه با آنچه بعدها در خداپرستی طبیعیِ (= دئیسم) نهضت روشنگری (Enlightenment) عصر روشنگری [=روشن فكری ] یا عصر عقل (جریانی عقل گرایانه و علم گرایانه و آزادیخواهانه و غیردینی و اومانیستی رایج در اروپای قرن هجدهم كه تأثیر ماندگاری بر علم و فلسفه غربی باقی گذارده است) مطرح شد، تضاد دارد.»
@didgahfalsafi
میرچا الیاده در دائره المعارف دین می گوید: «دئیسم، در معنای اصلی اش به معنای اعتقاد به خدای یگانه و یك عمل دینی، كه تنها بر عقل طبیعی (نه وحی فوق طبیعی) استوار است، می باشد.» از این رو، ویرت (Viret)، ویژگی دئیست ها را چنین برمی شمرد: «آن هایی كه به خدا به عنوان خالق آسمان و زمین اقرار می كنند، اما مسیح و آموزه های او را رد می كنند. مقدّمه جان دریدن (John Dryden) بر شعرش با نام "Religio Laici" (1682) دئیسم را به عنوان "نظریه ای كه یك خدا را قبول دارند بدون پذیرش هرگونه دین وحیانی" تعریف می كند.»
🔺رواج این اصطلاح در قرن ۱۸، بدون شك توسط مقاله ویرت در كتاب Dictionnaire historique et critique۱۶۹۷ اثر پیربیل (Pierre Bayle) زیاد شد. دئیسم در چندین معنا غیر از معنای اصلی اش استفاده می شد. این واژه غالباً یك اصطلاح مبهم و بدون هیچ معنای معیّنی بود. بعضی از معانی ثانوی اصلی یا معانی منحرف شده این اصطلاح، عبارتند از:

◀️۱ اعتقاد به یك وجود متعالی كه هیچ گونه صفات شخصی مثل عقل و اراده ندارد.
◀️۲ اعتقاد به یك خدا ولی انكار هرگونه تدبیر الهی نسبت به جهان؛
◀️۳ اعتقاد به یك خدا، اما انكار هرگونه زندگی پس از مرگ؛
◀️۴ اعتقاد به یك خدا، ولی ردّ هرگونه مواد دیگر اعتقاد دینی.

🔸«دئيستى كه خدا را به عنوان خالق جهان، اما بى‌اهميت نسبت به آينده آن و سعادت سكنه آن مى‌بيند، دئيست اصلى است.»
🔸پرويز بابايى در كتاب فرهنگ اصطلاحات فلسفه چنين مى‌نويسد: خداگرايى طبيعى، خداگرایى عقلانى، عقيده به اين‌كه خدا جهان را آفريده و آن را به عمل قوانين (deism) آن واگذاشته است و در خير و شر امور آن دخالتى ندارد. نمايندگان بارز اين نظريه، ولتر و روسو بودند.

@didgahfalsafi