🔅 مهران را هم خدا آزاد کرد
✳️ قاآنی بلند شد و دوری توی سنگر زد. گفت: با حمله صبح ارتفاعات قلاویزان تقریباً در کنترل ما قرار میگیرد. لشکر ۵ نصر همین امروز رفت تا روی ارتفاعات قلاویزان عمل کند. فرمانده گردانهایت را بخواه و دستور بده مهران را آزاد کنند.
💠به فرماندهان گردانها گفتم که وضعیت چگونه است. در این حین یکی از بچههای اطلاعات لشکر آمد و با آقای مصباح صحبت کرد. مصباح گفت: عراقیها از مهران فرار کردهاند. بچههای اطلاعات الان در مهران هستند.
▪️به گردانها فرمان حرکت دادم ساعت یازده صبح بود. در همان حین که نیروها را حرکت دادیم رادیو اعلام کرد که مهران آزاد شد! گفتم: بابا، ما که هنوز داخل مهران نرفتهایم. هادی سعادتی گفت: یک تابلو بنویسید که مهران را هم خدا آزاد کرد. بچههای تبلیغات، سریع یک تابلوی بزرگ با عنوان #لشکر_امام_رضا (علیهالسلام) تهیه کردند و بر دروازهی شهر زدند.
🔺 بخشی از کتاب #بابانظر خاطرات شفاهی شهید محمدحسن نظرنژاد
📙 از مجموعه #کتابهای_توصیه_شده رهبر انقلاب
http://t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w
✳️ قاآنی بلند شد و دوری توی سنگر زد. گفت: با حمله صبح ارتفاعات قلاویزان تقریباً در کنترل ما قرار میگیرد. لشکر ۵ نصر همین امروز رفت تا روی ارتفاعات قلاویزان عمل کند. فرمانده گردانهایت را بخواه و دستور بده مهران را آزاد کنند.
💠به فرماندهان گردانها گفتم که وضعیت چگونه است. در این حین یکی از بچههای اطلاعات لشکر آمد و با آقای مصباح صحبت کرد. مصباح گفت: عراقیها از مهران فرار کردهاند. بچههای اطلاعات الان در مهران هستند.
▪️به گردانها فرمان حرکت دادم ساعت یازده صبح بود. در همان حین که نیروها را حرکت دادیم رادیو اعلام کرد که مهران آزاد شد! گفتم: بابا، ما که هنوز داخل مهران نرفتهایم. هادی سعادتی گفت: یک تابلو بنویسید که مهران را هم خدا آزاد کرد. بچههای تبلیغات، سریع یک تابلوی بزرگ با عنوان #لشکر_امام_رضا (علیهالسلام) تهیه کردند و بر دروازهی شهر زدند.
🔺 بخشی از کتاب #بابانظر خاطرات شفاهی شهید محمدحسن نظرنژاد
📙 از مجموعه #کتابهای_توصیه_شده رهبر انقلاب
http://t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w