🔴سکونت چند ماهه هاشمی و خانوادهاش در کاخ سعدآباد برای تعمیر منزل
🔻از نکات جالبتوجه در خاطرات سال 1372 هاشمی رفسنجانی این است که او و خانوادهاش از فروردین آن سال تا چند ماه برای تعمیر منزل مسکونی خود به اقامت گاه سعدآباد (بخشی از کاخ سعدآباد رژیم پهلوی) نقلمکان میکنند. در خاطرات او در این سال میخوانیم:
پنجشنبه 19 فروردین 1372:
«در راه دفتر همراه با عفت برای انتخاب مسکن موقت دو سه ماهه از اقامتگاههای یک و دو سعدآباد بازدید کردیم. بناست برای انجام تعمیرات منزلمان را خالی کنیم. این روزها برای جمعکردن وسایل و کتابهایم نظم خانه بههمریخته است و عفت بیش از من مشکل خواهد داشت...»[1]
🔻البته سکونت در سعدآباد به مذاق حاجآقا خیلی خوش نیامده است چرا که چند روز بعد که به سعدآباد منتقل شدهاند مینویسد:
چهارشنبه 25 فروردین 1372:
«دیشب در سعدآباد ماندیم. غیر مأنوس بود بد خوابیدم. صبح زود همراه عفت و همشیره فاطمه و همسرش آمیرزا احمد به فرودگاه مهرآباد رفتیم...»[2]
🔻هاشمی همچنین در استفاده و تفریح از کاخ سلاطین، تجارب دیگری هم دارد که ذکری از آنها، خالی از لطف نیست:
دوشنبه اول فروردین 1362:
... امام نیز سخنرانی مبسوطی در مذمت قشر مستکبر و کاخنشین و تعریف از کوخنشینان کردند... این سخنان به نفع مواضع ما و مجلس است. با آقای موسوی اردبیلی قرار گذاشتیم که برای استراحت دو سه روزی مسافرت کنیم...[3]
سهشنبه دوم فروردین 1362:
قرار گذاشته بودیم برای استراحت با آقای موسوی اردبیلی به نوشهر برویم. آقای میرحسین موسوی گفتند که آنجا محل دنجی هست... بخشی از اعضای خانواده با ما بودند... معلوم شد بخشی از باغ کاخ شاه است... بچهها را به تماشای هتل انقلاب – هایت سابق – بردند؛ میگفتند خیلی مجلل است...[4]
جمعه 28 مرداد 1362:
... همراه با اعضای خانواده و پاسداران به سد لتیان رفتیم؛ رفتن از راه لشکرک و برگشتن از راه آبعلی. در دریاچه پشت سد پیش رفتگی به شکل شبهجزیره وجود داشته که در زمان شاه ساختمان خوبی ساختهاند و پس از انقلاب تا این اواخر متروک بوده... اخیراً نخستوزیری تحویل گرفته و برای پذیرایی آماده نموده است؛ نسبتاً خوب نگهداری شده تا عصر آنجا ماندیم. آقا جلال کباب درست کرد. بد نبود.[5]
پنجشنبه 24 شهریور 1362:
صبح زود برای مسافرت به استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان رفتیم... برای ناهار و استراحت به مهمانسرای استانداری رفتم، به کاخ ولیعهد که به دلیل لوکس بودن و طاغوتی بودن از آن استفاده نمیشد.[6]
[1] - کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، صلابت سازندگی، خاطرات سال 1372، صفحه 55
[2] - همان، صفحه 63
[3] - خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 1362، آرامش و چالش، صفحه 27
[4] - همان
[5] - خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 1362، آرامش و چالش، صفحه 189
[6] - همان، صفحه 212
#هاشمی
#میرحسین_موسوی
#موسوی_اردبیلی
#نفاق
#نفوذ
#اشرافیت
#مترفین
#سرمایه_داری
http://vvw.ir/e6mk
https://telegram.me/didebane_enghelab
🔻از نکات جالبتوجه در خاطرات سال 1372 هاشمی رفسنجانی این است که او و خانوادهاش از فروردین آن سال تا چند ماه برای تعمیر منزل مسکونی خود به اقامت گاه سعدآباد (بخشی از کاخ سعدآباد رژیم پهلوی) نقلمکان میکنند. در خاطرات او در این سال میخوانیم:
پنجشنبه 19 فروردین 1372:
«در راه دفتر همراه با عفت برای انتخاب مسکن موقت دو سه ماهه از اقامتگاههای یک و دو سعدآباد بازدید کردیم. بناست برای انجام تعمیرات منزلمان را خالی کنیم. این روزها برای جمعکردن وسایل و کتابهایم نظم خانه بههمریخته است و عفت بیش از من مشکل خواهد داشت...»[1]
🔻البته سکونت در سعدآباد به مذاق حاجآقا خیلی خوش نیامده است چرا که چند روز بعد که به سعدآباد منتقل شدهاند مینویسد:
چهارشنبه 25 فروردین 1372:
«دیشب در سعدآباد ماندیم. غیر مأنوس بود بد خوابیدم. صبح زود همراه عفت و همشیره فاطمه و همسرش آمیرزا احمد به فرودگاه مهرآباد رفتیم...»[2]
🔻هاشمی همچنین در استفاده و تفریح از کاخ سلاطین، تجارب دیگری هم دارد که ذکری از آنها، خالی از لطف نیست:
دوشنبه اول فروردین 1362:
... امام نیز سخنرانی مبسوطی در مذمت قشر مستکبر و کاخنشین و تعریف از کوخنشینان کردند... این سخنان به نفع مواضع ما و مجلس است. با آقای موسوی اردبیلی قرار گذاشتیم که برای استراحت دو سه روزی مسافرت کنیم...[3]
سهشنبه دوم فروردین 1362:
قرار گذاشته بودیم برای استراحت با آقای موسوی اردبیلی به نوشهر برویم. آقای میرحسین موسوی گفتند که آنجا محل دنجی هست... بخشی از اعضای خانواده با ما بودند... معلوم شد بخشی از باغ کاخ شاه است... بچهها را به تماشای هتل انقلاب – هایت سابق – بردند؛ میگفتند خیلی مجلل است...[4]
جمعه 28 مرداد 1362:
... همراه با اعضای خانواده و پاسداران به سد لتیان رفتیم؛ رفتن از راه لشکرک و برگشتن از راه آبعلی. در دریاچه پشت سد پیش رفتگی به شکل شبهجزیره وجود داشته که در زمان شاه ساختمان خوبی ساختهاند و پس از انقلاب تا این اواخر متروک بوده... اخیراً نخستوزیری تحویل گرفته و برای پذیرایی آماده نموده است؛ نسبتاً خوب نگهداری شده تا عصر آنجا ماندیم. آقا جلال کباب درست کرد. بد نبود.[5]
پنجشنبه 24 شهریور 1362:
صبح زود برای مسافرت به استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان رفتیم... برای ناهار و استراحت به مهمانسرای استانداری رفتم، به کاخ ولیعهد که به دلیل لوکس بودن و طاغوتی بودن از آن استفاده نمیشد.[6]
[1] - کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، صلابت سازندگی، خاطرات سال 1372، صفحه 55
[2] - همان، صفحه 63
[3] - خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 1362، آرامش و چالش، صفحه 27
[4] - همان
[5] - خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال 1362، آرامش و چالش، صفحه 189
[6] - همان، صفحه 212
#هاشمی
#میرحسین_موسوی
#موسوی_اردبیلی
#نفاق
#نفوذ
#اشرافیت
#مترفین
#سرمایه_داری
http://vvw.ir/e6mk
https://telegram.me/didebane_enghelab
⭕️ روایتی خواندنی از ماجرای دیدار #موسوی_اردبیلی با #رهبرانقلاب درباره فتنه ۸۸
🔹آقای موسوی اردبیلی یک روز جمعهای(در جریان فتنه ۸۸) آمد کنار آقا، صبحانهای خورد و شروع کرد مطالبی را گفتن. بعد آقا فرمودند: «اجازه میدهید برای شما توضیح بدهم؟» آقا شروع کردند جریان فتنه را از ابتدا توضیح دادن. ایشان گفتند: «خدا میداند من نمیدانستم. من خبر نداشتم. اینها با من صحبت کردند که من بیایم با شما صحبت کنم و آشتیکنانی انجام شود». گفتند: «نمیدانستم، من به آنها گفتم مشابه آقا برای رهبری نیست. نمره ایشان ۲۰ است. ما ۱۸ نداریم، ۱۶ نداریم، آمد پایین. تا ۲ هم نداریم» و بعد منقلب شد.
گفت: «آقا! کار شما خیلی سخت است. همه اینهایی که با امام بودند، امروز با توجه به منافعشان و رابطههای گوناگون همه در مقابل شما ایستادند». آقا فرمودند: «بله، اینجوری است، ولی ما تکلیف داریم»
از سخنرانی مرحوم #قدیریان
https://telegram.me/joinchat/A3m9KzvhhZZXaVy3Nwx7uA
🔹آقای موسوی اردبیلی یک روز جمعهای(در جریان فتنه ۸۸) آمد کنار آقا، صبحانهای خورد و شروع کرد مطالبی را گفتن. بعد آقا فرمودند: «اجازه میدهید برای شما توضیح بدهم؟» آقا شروع کردند جریان فتنه را از ابتدا توضیح دادن. ایشان گفتند: «خدا میداند من نمیدانستم. من خبر نداشتم. اینها با من صحبت کردند که من بیایم با شما صحبت کنم و آشتیکنانی انجام شود». گفتند: «نمیدانستم، من به آنها گفتم مشابه آقا برای رهبری نیست. نمره ایشان ۲۰ است. ما ۱۸ نداریم، ۱۶ نداریم، آمد پایین. تا ۲ هم نداریم» و بعد منقلب شد.
گفت: «آقا! کار شما خیلی سخت است. همه اینهایی که با امام بودند، امروز با توجه به منافعشان و رابطههای گوناگون همه در مقابل شما ایستادند». آقا فرمودند: «بله، اینجوری است، ولی ما تکلیف داریم»
از سخنرانی مرحوم #قدیریان
https://telegram.me/joinchat/A3m9KzvhhZZXaVy3Nwx7uA