#تقدیم_ب_بانوان_سرزمینم
بعداینهمه شبهاتی که درمورد حقوق زن در اسلام تو فضای مجازی دیدم این متن واقعا زیبا را دیدم
من_یک_بانوی_ایرانی_مسلمانم
ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود اول بهﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ ...
ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ...
ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ 🌸گل🌸 ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی ( ع)آموخته بود که زن ریحانه است نه قهرمان...
وقتی ازدواج کردم،وظیفه ی سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت...
خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد...
از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ...
پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است
زنان مانند بلور اند حساس و شکننده.آنها را نیازارید...
وقتی مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد...
ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ
اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩ
به مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است
چه فرزند خوبی است دختر
پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی
(ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ)
ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ فمنیسمی ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم
#من* ریحانه ام*
جایگاهم فراتر ازین حرفهاست
#من* یک زنم ...*
خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!
#من*** یک زنم...
خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آن
حتی حج ات قبول نیست.
#من**** یک زنم....
خالقم به تو دستور داده که حجراسماعیل را نیز طواف کنی
جایی که یک زن
هاجر
در آن دفن است
#من**** یک زنم...
و خالقم گفته باید هفت بار
پا در جای پای یک زن
هاجر
بگذاری
و آنقدر سعی کنی
تا خدایت تو را بپذیرد
#من**** زنم....
بهشت زیر پای مادر است...
روح انسان از درون من به او دمیده میشود...
هر روز پاسداری من از کودکم
ثوابی عظیم دارد
اگر یک ساعت همسرم، با محبت و انس با من باشد
و به من خدمتی کند
برای او برابر با هزار سال عبادت است..
سرشت و صفات انسانها
از شیر من است...
#عفت**** من*
سرمایه الهی من است
#من_زنم
چرک نویس هیچ احساسی نمیشوم!!!
من همان زنم
که نجابتم
قیمتم را از یک دنیا بالاتر میبرد
من عاشق سوره کوثرم...سوره اي كه گواهي ميدهد نسل پيامبر نسلي است كه از سلاله يك زن است
🍃🌺🍃💫🌟💫🍃🌺🍃💫🌟
لینک عضویت در دیدبان انقلاب👇
http://yon.ir/6lsu
http://yon.ir/9uzj
بعداینهمه شبهاتی که درمورد حقوق زن در اسلام تو فضای مجازی دیدم این متن واقعا زیبا را دیدم
من_یک_بانوی_ایرانی_مسلمانم
ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﭘﺪﺭﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﺸﺪ هرچه خریده بود اول بهﻣﻦ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺳﻔﺎﺭﺵ پیامبر ﺍﺳﺖ ...
ﺍﻭﻝ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪ ﺳﭙﺲ به ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﺳﻨﺖ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺠﺎ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ ...
ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺵ ﻗﺪﻡ و سعادتمند ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺖ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ 🌸گل🌸 ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯿﮑﺮﺩ چرا که از امامش علی ( ع)آموخته بود که زن ریحانه است نه قهرمان...
وقتی ازدواج کردم،وظیفه ی سنگین جهاد از دوش من برداشته شد و دادن یک لیوان آب به همسرم اجر جهاد در راه خدا را برایم داشت...
خداوند برایم حق مهریه و نفقه قرار داده تا استقلال مالی داشته باشم و دستم جلو هیچ کس دراز نباشد...
از طرفی ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻏﺪﻏﻪﯼ ﺍﻣﺮﺍﺭ ﻣﻌﺎﺵ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ
ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﭘﺪﺭ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺣﻖ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺑﻔﻬﻤﺎﻧﺪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﮐﻪ
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻮﺱ ﮐﻨﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﻋﻮﺿﻢ ﮐﻨﺪ...
پدرم همیشه مواظب بود تا دلم نشکند و آزاری نبینم چراکه پیامبرش گفته است
زنان مانند بلور اند حساس و شکننده.آنها را نیازارید...
وقتی مادر شدم خدای مهربان از محبت و عشق خودش در من دمید تا نسل آینده بشر را تربیت کنم و به پاداش آن بهشت ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﻢ قرار داد...
ﺩﯾﻪ ﯼ ﭘﺪﺭ ﻭﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ
اگر_ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ_ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﺎﻓﺎﺕ ﺷﻮﺩ
به مسلمان بودنم افتخار میکنم که پیامبرش گفته است
چه فرزند خوبی است دختر
پرمحبت، کمک کار، مونس و همدم، پاک و علاقه مند به پاکیزگی
(ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻡ)
ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ فمنیسمی ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ که ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﻣﺴﺎﻭﯼ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻣﻦ تساوی ای ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻥ
ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ بدوم ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﺣﻘﻮﻕ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ بگیرم
#من* ریحانه ام*
جایگاهم فراتر ازین حرفهاست
#من* یک زنم ...*
خالقم سوره ای به نامم نازل کرد!
#من*** یک زنم...
خالقم طواف نساء را واجب کرده که بدون آن
حتی حج ات قبول نیست.
#من**** یک زنم....
خالقم به تو دستور داده که حجراسماعیل را نیز طواف کنی
جایی که یک زن
هاجر
در آن دفن است
#من**** یک زنم...
و خالقم گفته باید هفت بار
پا در جای پای یک زن
هاجر
بگذاری
و آنقدر سعی کنی
تا خدایت تو را بپذیرد
#من**** زنم....
بهشت زیر پای مادر است...
روح انسان از درون من به او دمیده میشود...
هر روز پاسداری من از کودکم
ثوابی عظیم دارد
اگر یک ساعت همسرم، با محبت و انس با من باشد
و به من خدمتی کند
برای او برابر با هزار سال عبادت است..
سرشت و صفات انسانها
از شیر من است...
#عفت**** من*
سرمایه الهی من است
#من_زنم
چرک نویس هیچ احساسی نمیشوم!!!
من همان زنم
که نجابتم
قیمتم را از یک دنیا بالاتر میبرد
من عاشق سوره کوثرم...سوره اي كه گواهي ميدهد نسل پيامبر نسلي است كه از سلاله يك زن است
🍃🌺🍃💫🌟💫🍃🌺🍃💫🌟
لینک عضویت در دیدبان انقلاب👇
http://yon.ir/6lsu
http://yon.ir/9uzj
♨️ روایت پروفسور کردوانی، پدر علم کویرشناسی ایران از دیدار با رهبر انقلاب
🔺 چند بار #توفیق داشتم که در دیدارهای عمومی رهبری حضور داشته باشم و یک بار هم در حضور ایشان صحبت کنم. سال ۱۳۸۵که رهبری به استان ما یعنی #سمنان سفر کردند، به بنده هم زمانی داده شد تا در مقابل ایشان #صحبت کنم. قبل از روز دیدار، با کسانی که قرار بود در #محضر ایشان صحبت کنند، هماهنگ کرده بودند برای اینکه به همه وقت برسد، صحبتها خلاصه باشد و هر کسی حدود پنج دقیقه صحبت کند.
🔹 وقتی نوبت به بنده رسید خیلی #ساده پشت میکروفون رفتم و رو به رهبر گفتم: صحبت کردن در مقابل شما خیلی #سخت است. رهبر گفتند: چرا؟ گفتم: چون با #علاقهی زیادی که شما به این #کشور دارید و اطلاعات #جامعی که دارید، کسی نمیتواند در مقابل شما #ادعای_دروغ یا واهی داشته باشد. با علم به این قضیه، بنده میخواهم در مقابل شما بگویم که ایران یک کشور #استثنائی از حیث #جغرافیایی و #منابع_طبیعی است. این کویرهایی که تا الان فکر میکردیم باعث #بدبختی ما هستند، با تحقیقاتی که انجام دادهام، نه تنها عامل بدبختی نیستند بلکه برای ما #نعمتاند.
🔸 همینطور که گرم صحبت دربارهی استعدادهای طبیعی #ایران بودم، دیدم کاغذی برای من آوردند که روی آن نوشته شده بود #وقت شما تمام شده است. به رهبر گفتم: رهبرا! به من کاغذ دادهاند که وقتم تمام شده، اما هنوز حرفم تمام نشده است. ایشان #لبخندی زدند و گفتند: «ادامه بدهید». شروع کردم به ادامهی حرفم دربارهی وضعیت جغرافیایی ایران و تنوع آب و هوایی بینظیر آن، که باز کاغذ دادند که وقت شما به اتمام رسیده است. #مجددا از رهبری اجازه گرفتم تا ادامه دهم. ایشان هم باز #لبخندی زدند و اجازه دادند. این رفتار چند بار تکرار شد تا اینکه ده دقیقه وقت من تبدیل شد به بیش از #نیم_ساعت.
🔺وقتی حرفهایم تمام شد، رهبر با اینکه مدت زیادی نشسته بودند و خسته شده بودند، رو به جمعیت گفتند: «ببینید آقای دکتر #کردوانی چقدر #زیبا و #دلنشین صحبت میکنند.» وقتی مراسم تمام شد، نزد ایشان رفتم و تمبر بزرگداشت چهرهی ماندگارم را به ایشان #تقدیم کردم. پس از چند دقیقه که با ایشان خداحافظی کردم، شخصی آمد و گفت: رهبری خواستهاند که با ایشان #شام را میل کنید. بنده هم از خداخواسته، رفتم #خدمت ایشان برای شام. همانجا به ایشان گفتم #همسرم هم برای شما #سلام رساند و بعد هم سوابق و تألیفات همسرم را به ایشان معرفی کردم. پس از صرف شام وقتی که رهبر میخواستند تشریف ببرند، ایشان گفتند آقای پروفسور کردوانی هم با من بیایند. ایشان #دست من را گرفتند و تا محل خودرو، دست در دست ایشان با هم رفتیم و صحبت کردیم. مواقع خداحافظی هم ایشان گفتند: «دفعهی بعد کتاب خودتان و همسرتان را هم برای من بیاورید.»
#محیط_زیست
t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w
🔺 چند بار #توفیق داشتم که در دیدارهای عمومی رهبری حضور داشته باشم و یک بار هم در حضور ایشان صحبت کنم. سال ۱۳۸۵که رهبری به استان ما یعنی #سمنان سفر کردند، به بنده هم زمانی داده شد تا در مقابل ایشان #صحبت کنم. قبل از روز دیدار، با کسانی که قرار بود در #محضر ایشان صحبت کنند، هماهنگ کرده بودند برای اینکه به همه وقت برسد، صحبتها خلاصه باشد و هر کسی حدود پنج دقیقه صحبت کند.
🔹 وقتی نوبت به بنده رسید خیلی #ساده پشت میکروفون رفتم و رو به رهبر گفتم: صحبت کردن در مقابل شما خیلی #سخت است. رهبر گفتند: چرا؟ گفتم: چون با #علاقهی زیادی که شما به این #کشور دارید و اطلاعات #جامعی که دارید، کسی نمیتواند در مقابل شما #ادعای_دروغ یا واهی داشته باشد. با علم به این قضیه، بنده میخواهم در مقابل شما بگویم که ایران یک کشور #استثنائی از حیث #جغرافیایی و #منابع_طبیعی است. این کویرهایی که تا الان فکر میکردیم باعث #بدبختی ما هستند، با تحقیقاتی که انجام دادهام، نه تنها عامل بدبختی نیستند بلکه برای ما #نعمتاند.
🔸 همینطور که گرم صحبت دربارهی استعدادهای طبیعی #ایران بودم، دیدم کاغذی برای من آوردند که روی آن نوشته شده بود #وقت شما تمام شده است. به رهبر گفتم: رهبرا! به من کاغذ دادهاند که وقتم تمام شده، اما هنوز حرفم تمام نشده است. ایشان #لبخندی زدند و گفتند: «ادامه بدهید». شروع کردم به ادامهی حرفم دربارهی وضعیت جغرافیایی ایران و تنوع آب و هوایی بینظیر آن، که باز کاغذ دادند که وقت شما به اتمام رسیده است. #مجددا از رهبری اجازه گرفتم تا ادامه دهم. ایشان هم باز #لبخندی زدند و اجازه دادند. این رفتار چند بار تکرار شد تا اینکه ده دقیقه وقت من تبدیل شد به بیش از #نیم_ساعت.
🔺وقتی حرفهایم تمام شد، رهبر با اینکه مدت زیادی نشسته بودند و خسته شده بودند، رو به جمعیت گفتند: «ببینید آقای دکتر #کردوانی چقدر #زیبا و #دلنشین صحبت میکنند.» وقتی مراسم تمام شد، نزد ایشان رفتم و تمبر بزرگداشت چهرهی ماندگارم را به ایشان #تقدیم کردم. پس از چند دقیقه که با ایشان خداحافظی کردم، شخصی آمد و گفت: رهبری خواستهاند که با ایشان #شام را میل کنید. بنده هم از خداخواسته، رفتم #خدمت ایشان برای شام. همانجا به ایشان گفتم #همسرم هم برای شما #سلام رساند و بعد هم سوابق و تألیفات همسرم را به ایشان معرفی کردم. پس از صرف شام وقتی که رهبر میخواستند تشریف ببرند، ایشان گفتند آقای پروفسور کردوانی هم با من بیایند. ایشان #دست من را گرفتند و تا محل خودرو، دست در دست ایشان با هم رفتیم و صحبت کردیم. مواقع خداحافظی هم ایشان گفتند: «دفعهی بعد کتاب خودتان و همسرتان را هم برای من بیاورید.»
#محیط_زیست
t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w