﷽
#در_آینه_خاطرات
#خاطرات_مبارزاتی_علامه_مصباح
⭕️آیت الله #مصباح یزدی: ساواک وقتی امام را که دستگیر کرد،نامه ام به امام لو رفت/تشکر امام از نامه جامع و راهبری آیت الله #مصباح به ایشان/سلسله نشست #حکومت_اسلامی در انقلابی ترین مسجد تهران
↙️🔸هدف ما از راهاندازی این تشکیلات در داخل حوزه، این بود که روحانیت، #مرکزیتی داشته باشد و علاوه بر فعالیتهای سیاسی در قم، کارهائی را هم در تهران انجام بدهیم؛ از جمله ادارۀ جلساتی که درتهران تشکیل شدند که بعدها به صورت « #هیئت_های_مؤتلفه» در آمدند، چند تن از جمع 11 نفره جامعه مدرسین، هفتهای یکبار به تهران میرفتند و آن جلسات را اداره میکردند. یکی از اعضای فعال در ادارۀ آن جلسات، مرحوم آقای دکتر باهنر بود.
↙️🔹یکی از مکانهای برگزاری جلسات، #مسجد_جلیلی بود که در آن مقطع، امامت آن با جناب آقای مهدوی کنی بود. آنجا مسجد فعالی بود و نیروهای دانشگاهی هم در محافل آن شرکت میکردند و درواقع پاتوق آنها بود. کتابخانهای و سالن سخنرانیای داشت. #خود_من طی چندجلسه درباره #حکومت_و_اقسام آن و #جایگاه_حکومت_اسلامی، در آنجا سخنرانی داشتم.
↙️🔸در یکی از جلسات، یکی از افراد زندانی که تازه از زندان آزاد شده بود، از طرف آقای منتظری پیغام آورده بود که « #هیئت_مدرسین» لو رفته و سخت در تعقیب شما هستند؛ بهتر است افراد فعال، #متواری شوند. از اینرو مرحوم آقای مشکینی به طرف اردبیل و مشکینشهر که زادگاهشان بود، رفتند. آقای هاشمی به رفسنجان رفتند و البته در آنجا هم جلسات سخنرانی داشتند. ما هم مدتی به ایشان ملحق شدیم. آقای خامنهای هم که محل کارشان مشهد بود. بعد به تدریج معلوم شد که ساواک به چه اطلاعاتی دست پیدا کرده و از سوی چه کسانی.
↙️🔸یکی از چیزهائی که باعث حساسیت آنها نسبت به شخص #بنده شد این بود که نوبت اولی که امام را دستگیر کردند، به منزل ایشان ریختند و اسناد و مدارک ایشان را بردند، در میان آنها #نامهای را که بنده برای ایشان نوشته بودم، پیدا کردند و خط آنرا با خط اساسنامه تطبیق دادند و متوجه شدند که بنده هم با آن جمع ارتباط دارم. من در 6 صفحه کاغذ شطرنجی تحلیلی از اوضاع را برای امام نوشته و وضع آینده را پیشبینی کرده بودم، ساواک تصور کرده بود نویسنده اساسنامه هم بنده هستم؛ البته سندی برای اثبات این قضیه نبود، جزتطبیق این کاغذها.
👈🏻حضرت امام خیلی از تحلیلی که بنده خدمتشان ارائه کرده بودم، #خوششان آمده بود و آقای آشیخ حسن صانعی که آن زمان پیشکار امام بودند، از طـرف ایشان تشکرکردند. به هر تقدیر تطبیق این نامهها باعث شد که ساواک نسبت به شخص بنده حساسیت خاصی پیدا کند.
t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w
#در_آینه_خاطرات
#خاطرات_مبارزاتی_علامه_مصباح
⭕️آیت الله #مصباح یزدی: ساواک وقتی امام را که دستگیر کرد،نامه ام به امام لو رفت/تشکر امام از نامه جامع و راهبری آیت الله #مصباح به ایشان/سلسله نشست #حکومت_اسلامی در انقلابی ترین مسجد تهران
↙️🔸هدف ما از راهاندازی این تشکیلات در داخل حوزه، این بود که روحانیت، #مرکزیتی داشته باشد و علاوه بر فعالیتهای سیاسی در قم، کارهائی را هم در تهران انجام بدهیم؛ از جمله ادارۀ جلساتی که درتهران تشکیل شدند که بعدها به صورت « #هیئت_های_مؤتلفه» در آمدند، چند تن از جمع 11 نفره جامعه مدرسین، هفتهای یکبار به تهران میرفتند و آن جلسات را اداره میکردند. یکی از اعضای فعال در ادارۀ آن جلسات، مرحوم آقای دکتر باهنر بود.
↙️🔹یکی از مکانهای برگزاری جلسات، #مسجد_جلیلی بود که در آن مقطع، امامت آن با جناب آقای مهدوی کنی بود. آنجا مسجد فعالی بود و نیروهای دانشگاهی هم در محافل آن شرکت میکردند و درواقع پاتوق آنها بود. کتابخانهای و سالن سخنرانیای داشت. #خود_من طی چندجلسه درباره #حکومت_و_اقسام آن و #جایگاه_حکومت_اسلامی، در آنجا سخنرانی داشتم.
↙️🔸در یکی از جلسات، یکی از افراد زندانی که تازه از زندان آزاد شده بود، از طرف آقای منتظری پیغام آورده بود که « #هیئت_مدرسین» لو رفته و سخت در تعقیب شما هستند؛ بهتر است افراد فعال، #متواری شوند. از اینرو مرحوم آقای مشکینی به طرف اردبیل و مشکینشهر که زادگاهشان بود، رفتند. آقای هاشمی به رفسنجان رفتند و البته در آنجا هم جلسات سخنرانی داشتند. ما هم مدتی به ایشان ملحق شدیم. آقای خامنهای هم که محل کارشان مشهد بود. بعد به تدریج معلوم شد که ساواک به چه اطلاعاتی دست پیدا کرده و از سوی چه کسانی.
↙️🔸یکی از چیزهائی که باعث حساسیت آنها نسبت به شخص #بنده شد این بود که نوبت اولی که امام را دستگیر کردند، به منزل ایشان ریختند و اسناد و مدارک ایشان را بردند، در میان آنها #نامهای را که بنده برای ایشان نوشته بودم، پیدا کردند و خط آنرا با خط اساسنامه تطبیق دادند و متوجه شدند که بنده هم با آن جمع ارتباط دارم. من در 6 صفحه کاغذ شطرنجی تحلیلی از اوضاع را برای امام نوشته و وضع آینده را پیشبینی کرده بودم، ساواک تصور کرده بود نویسنده اساسنامه هم بنده هستم؛ البته سندی برای اثبات این قضیه نبود، جزتطبیق این کاغذها.
👈🏻حضرت امام خیلی از تحلیلی که بنده خدمتشان ارائه کرده بودم، #خوششان آمده بود و آقای آشیخ حسن صانعی که آن زمان پیشکار امام بودند، از طـرف ایشان تشکرکردند. به هر تقدیر تطبیق این نامهها باعث شد که ساواک نسبت به شخص بنده حساسیت خاصی پیدا کند.
t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w
﷽
#در_آینه_خاطرات
#خاطرات_مبارزاتی_علامه_مصباح
💢آیت الله #مصباح یزدی: ما جامعه مدرسین را جهت مبارزات سیاسی روحانیت تشکیل دادیم/جامعه مدرسین #حواریین_امام محسوب می شدند/جامعه مدرسین تنها تشکیلات سیاسی آن مقطع در حوزه شناخته میشد
↙️🔻اساسنامه به امضای اعضا نرسیده بود، خط صورتجلسهها به گونهای بود که شاید الان خودم هم نتوانم بخوانم! به هر حال با صلاحدید دوستان، متواری شدیم؛ مدتی نزد آقای هاشمی و مدتی هم در یزد بودیم و در همان ایام بود که ایشان را دستگیر کردند. خاطرم هست که تابستان بود و من در یکی از ییلاقات اطراف یزد بودم. دوستانی که در هیئتهای مؤتلفه بودند، اصرار کردند که به تهران بیایم و در کن، خانهای برای ما گرفتند و خانواده ما را هم از قم آوردند. خود من از طریق اصفهان، از یزد به تهران آمدم. مدتی در کن متواری بودیم و کسی از جای ما اطلاعی نداشت.
↙️🔻به هرحال با فعالیتهائی که به صورت تشکیلاتی انجام شد، کمکم این هیئت اسم «جامعه مدرسین» را به خود گرفت.البته پس از آن که اساسنامه لو رفت، کسانی که جزو هواداران و به اصطلاح اعضای غیررسمی بودند، جلساتشان را آرام و بااحتیاط ادامه دادند و آن 11 نفر اول به ترتیب سابق نتوانستند دور هم جمع شوند،چون شناخته شده بودند؛ البته سعی میکردند ارتباط خود را به شکل بسیارسری و مخفی حفظ کنند.
↙️🔻فعالان «جامعه مدرسین» عمدتا فضلای جوان حوزه بودند.جوان که عرض میکنم لزوما از نظرسنی نیست، بلکه منظورم آن است که درردیف اول علمای حوزه نبودند، بلکه جزو مدرسین محسوب میشدند و جامع اینها، احساس وظیفه برای مشارکت در نهضت بود. بعضی از آنها از شاگردان امام و بعضیها از شاگردان مرحوم آقای گلپایگانی بودند، از جمله آقای ربانی شیرازی که بیشتر با آقای گلپایگانی ارتباط داشتند. بعضی دیگرهم با سایر مراجع مرتبط بودند، اما همه در این هدف مشارکت داشتند که باید نهضت را به پیش برد. آن روزها اغلب اعلامیههائی که منتشر میشدند، به امضای سه چهار نفر از مراجع بزرگ بودند. جامعه مدرسین هم تشکیلات رسمی و سیاسی روحانیت بود و همه کسانی که به نحوی در زمینه مبارزات سیاسی فعالیت میکردند، با جامعه مدرسین در ارتباط بودند.
↙️🔻اعلامیههای زیادی به نام «جامعه مدرسین» منتشر میشدند و عمدتا لحن فرمایشات امام را داشتند و به این ترتیب، کمکم جامعه مدرسین در همه شهرستانها به عنوان مرکزسیاسی حوزه شناخته شد و در همهجا اعتبار پیدا کرد؛ مخصوصا هنگامی که امام آزاد شدند و به قم آمدند، جامعه بیشترین نقش را در استقبال و برگزاری جشنها و حضور در اطراف امام را به عهده داشت، در واقع اعضای آن، #حواریین_امام محسوب میشدند.
↙️🔻 این تشکیلات، تنها تشکیلات سیاسی آن مقطع در حوزه شناخته میشد و طبعا در میان مردم و علاقمندان به انقلاب، جایگاه ممتازی داشت؛ به ویژه در دورانی که امام نبودند، چشم مردم به جامعه مدرسین بود. آنها افکار و نظرات امام را از طریق جامعه مدرسین کسب میکردند واگر ضرورت اعتصابی و حرکتی از سوی جامعه مدرسین اعلام میشد، بیدرنگ پیروی میکردند. البته در بین اعضای جامعه مدرسین هم گرایشات و سلیقههای مختلفی وجود داشت، ولی همگی درجهت این حرکت سیاسی، متفق بودند.
t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w
#در_آینه_خاطرات
#خاطرات_مبارزاتی_علامه_مصباح
💢آیت الله #مصباح یزدی: ما جامعه مدرسین را جهت مبارزات سیاسی روحانیت تشکیل دادیم/جامعه مدرسین #حواریین_امام محسوب می شدند/جامعه مدرسین تنها تشکیلات سیاسی آن مقطع در حوزه شناخته میشد
↙️🔻اساسنامه به امضای اعضا نرسیده بود، خط صورتجلسهها به گونهای بود که شاید الان خودم هم نتوانم بخوانم! به هر حال با صلاحدید دوستان، متواری شدیم؛ مدتی نزد آقای هاشمی و مدتی هم در یزد بودیم و در همان ایام بود که ایشان را دستگیر کردند. خاطرم هست که تابستان بود و من در یکی از ییلاقات اطراف یزد بودم. دوستانی که در هیئتهای مؤتلفه بودند، اصرار کردند که به تهران بیایم و در کن، خانهای برای ما گرفتند و خانواده ما را هم از قم آوردند. خود من از طریق اصفهان، از یزد به تهران آمدم. مدتی در کن متواری بودیم و کسی از جای ما اطلاعی نداشت.
↙️🔻به هرحال با فعالیتهائی که به صورت تشکیلاتی انجام شد، کمکم این هیئت اسم «جامعه مدرسین» را به خود گرفت.البته پس از آن که اساسنامه لو رفت، کسانی که جزو هواداران و به اصطلاح اعضای غیررسمی بودند، جلساتشان را آرام و بااحتیاط ادامه دادند و آن 11 نفر اول به ترتیب سابق نتوانستند دور هم جمع شوند،چون شناخته شده بودند؛ البته سعی میکردند ارتباط خود را به شکل بسیارسری و مخفی حفظ کنند.
↙️🔻فعالان «جامعه مدرسین» عمدتا فضلای جوان حوزه بودند.جوان که عرض میکنم لزوما از نظرسنی نیست، بلکه منظورم آن است که درردیف اول علمای حوزه نبودند، بلکه جزو مدرسین محسوب میشدند و جامع اینها، احساس وظیفه برای مشارکت در نهضت بود. بعضی از آنها از شاگردان امام و بعضیها از شاگردان مرحوم آقای گلپایگانی بودند، از جمله آقای ربانی شیرازی که بیشتر با آقای گلپایگانی ارتباط داشتند. بعضی دیگرهم با سایر مراجع مرتبط بودند، اما همه در این هدف مشارکت داشتند که باید نهضت را به پیش برد. آن روزها اغلب اعلامیههائی که منتشر میشدند، به امضای سه چهار نفر از مراجع بزرگ بودند. جامعه مدرسین هم تشکیلات رسمی و سیاسی روحانیت بود و همه کسانی که به نحوی در زمینه مبارزات سیاسی فعالیت میکردند، با جامعه مدرسین در ارتباط بودند.
↙️🔻اعلامیههای زیادی به نام «جامعه مدرسین» منتشر میشدند و عمدتا لحن فرمایشات امام را داشتند و به این ترتیب، کمکم جامعه مدرسین در همه شهرستانها به عنوان مرکزسیاسی حوزه شناخته شد و در همهجا اعتبار پیدا کرد؛ مخصوصا هنگامی که امام آزاد شدند و به قم آمدند، جامعه بیشترین نقش را در استقبال و برگزاری جشنها و حضور در اطراف امام را به عهده داشت، در واقع اعضای آن، #حواریین_امام محسوب میشدند.
↙️🔻 این تشکیلات، تنها تشکیلات سیاسی آن مقطع در حوزه شناخته میشد و طبعا در میان مردم و علاقمندان به انقلاب، جایگاه ممتازی داشت؛ به ویژه در دورانی که امام نبودند، چشم مردم به جامعه مدرسین بود. آنها افکار و نظرات امام را از طریق جامعه مدرسین کسب میکردند واگر ضرورت اعتصابی و حرکتی از سوی جامعه مدرسین اعلام میشد، بیدرنگ پیروی میکردند. البته در بین اعضای جامعه مدرسین هم گرایشات و سلیقههای مختلفی وجود داشت، ولی همگی درجهت این حرکت سیاسی، متفق بودند.
t.me/joinchat/AAAAADvhhZZtg79p-g090w