♻️بسم الله الرحمن الرحیم ♻️

⚽️ #به_کیروش_باختیم ⚽️

1️⃣ بخش اول

⚽️ اندکی از سیاست #فاصله بگیریم !
👈گاهی این سیاست چقدر #خسته کننده می شود !
👈امروز کمی #متفاوت باشیم !
👈برویم به #مستطیل سبز !
👈اخم نکنید که ما را چه به #فوتبال !
👈چه بخواهیم و چه نخواهیم #درگیر این ماجرای فوتبال هستیم !
👈بعید به نظر می رسد در هر خانه #یکی اهل #فوتبال نباشد !
👈کف کار را که نگاه کنیم دیگر در هر خانه یکی #دلش برای تیم ملی می تپد !!!
☝🏼حتی اگر #تماشاچی نباشد #نتیجه برایش مهم است!

⚽️اما شاید حرف من همه اش هم فوتبالی #نباشد !!!!
😉شاید کار به حرفهای #سیاسی هم کشیده شود !
🙏پس اندکی صبور باشید !

🔘دیشب ابهت #پوشالی #مربی تیم فوتبال فرو ریخت !
👈بارها به دوستان عزیزی گفته بودم که : کیروش قبل از اینکه یک #مربی فوتبال باشد یک #سیاستمدار ورزیده است !!!
👈این حرف مربوط به #حالا که از جام ملتهای آسیا #حذف شدیم نیست !
👈مربوط به آن زمانی است که به #جام جهانی صعود کردیم و #پیروزی کسب کرده بودیم !!!

⚽️حالا لطفا یکبار دیگر برگردید و #کارنامه هشت سالی که #سرنوشت تیم ملی کشورمان را به دست این #مربی خارجی سپردیم با دقت بیشتری نگاه کنیم !
⚽️اعداد و ارقام متفاوتی برای #دستمزد کیروش منتشر شد هرچند طبق معمول #محرمانه بود !
👈اما گویا به ازای هر #روز حضور در ایران حدود 115 میلیون تومان!
👈🏼یکبار دیگر این #عدد را ببینید هر روز یکصد و پانزده میلیون !
👈این رقم بجز پاداش های نجومی و مخارج نگهداری او بوده !
☝🏼تازه اگر این رقم #درست باشد !
👈که گویا #بیش از اینها حرفهاست !

🔸شاید بگویند این پول برای #شادی مردم هزینه شده و پیروزیهای تیم ملی #حال مردم و خصوصا نسل #جوان را خوب می کند !!!
🔸این حرف #درستی است اما بی اشکال هم نیست !

🔺 لطفا بدون #تعصب ادامه این وجیزه را بخوانید !
👈کیروش هم #سیاستمدار قابلی بود و هم #جامعه شناس#خبره و شاید هم #کارشناسان #خبره ای به او مشاوره می دادند!!
🔸او بخوبی از#برگ های برنده خود سود برد !
🔸او نقطه #ضعف ملت ایران را پیدا کرده بود !
🔸مردم ما به شکلی #افراطی فوتبالی هستند !
🔸شاید به نوعی بشود گفت که #جو زده این فوتبال هستند !
▪️او از #اختلافات مربیان داخلی با #یکدیگر و با مدیریت فوتبال اطلاع داشت !
▪️او از #زیراب زدن های فراوان در فوتبال ما آگاهی داشت !
▪️او بخوبی از عمق #فسادی که گریبان فوتبال ما را گرفته اطلاع داشت !
🔸کیروش اینها را #بخوبی می دانست !
🔸او سوار همین #جو شد !
🔸امثال #فردوسی پور با برنامه پر طرفدار #نود را هم با خود همراه کرد !
🔸تعدادی بازیکن#لژیونر را از چند کشور خارجی دور هم #جمع کرد !
🔸برای کیروش #نتیجه مهم بود !
🔸و برای ملتی که #جو زده فوتبال هستند #همین نتیجه به #هر قیمتی کافی بود !
😏گاهی این ملت #چنان #جو زده می شدند که مثلا برای #باخت مقابل #آرژانتین به خیابانها می آمدند و #شادی می کردند !
🔹کیروش سطح #توقع ملت را چنان #تنزل داد که برای #باخت مقابل #آرژانتین هم شادی کنیم !
☝🏼این وجیزه یک بخش دیگر هم دارد !

ان شاالله 💐✋

✍ #صالح_ادیب

t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم       

که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم     

 چه آمد بر سراقوام و خویشان

 که گردید جمعشان اینطور پریشان

  چرا فامیلها از هم جدایند

 چرا دوستان رفیقان بی وفایند   

چرا خواهر ز خواهر میگریزند

 برادر با برادر در ستیزند

 چرا دختر ز مادر ننگ دارد    

 پدر با بچه هایش جنگ دارد    

 چرا مهر و محبت کیمیا شد      

 همه دوستی رفاقت ها ریاشد       

 نبینیم خنده ای بر روی لبها

 نه روز آرامشی داریم نه شبها  

 نه پولدار را زپولش لذتی هست     

نه نادار را بجایی عزتی هست    

 نه آسایش نه آرامش نه راحت   

 همه مشتاق یک آن استراحت

 نبینی یک نفر را که کسل نیست  

 پراست دلها و جای درد و دل نیست

 همه درگیر نوعی اضطرابند    

چو نفرین گشته دائم در عذابند     

 بخود آیید عزیزان راه کج شد  

 از این رو زندگانی ها فلج شد       

 چو مردم را عوض شد زندگانی  

 شده این زندگانی زنده مانی

همه چیز هست و روز خوش نبینیم

 مدام سر در گریبان می نشینیـم

به ظاهر خانه هامان کاخ شاه است

 درونش یک جهان اندوه و آه اســت 

 در و دیوارها کاشی و سنگ است

ولی هر خانه یک میدان جنگ است

 تمام خیر و برکت ها برافتاد

 طبیعت با شما مردم در افتاد

  چرا اینگونه شد از من کنید گوش

  شده مهر و محبت ها فراموش      

  دگر از بذل بخشش ها خبر نیست

ز انصاف و مروت ها خبر نیست  

 شده نایاب صفا و مهربانی  

 تعارف ها شده سرد و زبانی      

 عموجان خاله جان دیگر نگوییم 

  برای مرگ هم در آرزوئیم     

 یکی حج میرود سالی دوسه بار 

کنارش خواهرش نادار و ناچار     

 یکی با سود و پول های نزولی 

 رود مکه به امید قبولی        

یکی از کربلا و شام گوید       

برای فخر بر اقوام گوید          

 یکی نازد به ماشین و به باغش       

 یک باد تکبر بر دماغش

 یکی انگار از بینی فیل است 

ز بس خود خودخواه و مغرور و بخیل است

 یکی وقتی به ماشینش سوار است 

 فقط مثل بتی از زهر مار اسـت

  چنان در غبغبش باد غرور است  

 که گوئی از نژاد سلم و تور است     

  تمام کارها گشته ریایی    

 نجابت شد عوض با بی حیایی

  بزرگترها ندارند احترامی  

  به محتاجان ندارند اعتنائی        

 همه چسبیده جیب و کار خود را

 به فکرند تا ببندند بار خودرا   

  کسی را با کسی کاری نباشد 

  اگر باری بود یاری نباشد      

  فقط دنبال نفع و کار خویشند     

  به فکر گرمی بازار خویشند      

  نه در فکر حلال و نه حرامند     

  همه دارند نعمت زوالند    

  برای پول درآرند چشم هــم را   

  به هر گندی نمایند پر شکم را   

 زبس حرص و طمع در سینه دارند 

  مدام با هم چو دشمن کینه دارند 

  شرف را مثل کالا میفروشند  

  برادرها برادر را بدوشند     

 هنوز بابا نمرده سردماغ است    

سر میراث دعوا داغ داغ است   

 چنین مردم هرگز خیری نبیننـد 

 اگر قارون شوند باز هم همینند  

 خلاصه دوستان دانید چه کاریم؟ 

 همگی برخرشیطان سواریم  

  بیا تا تا راه دیگر پیش گیریم    

سراغ از اصل و ذات خویش گیریم 

بیا تا قدر #همدیگر بدانیم

غرور و کینه را را از خود برانیم  

 بیا تا دست #یکدیگر بگیریم

ضمانت نیست تا فردا بمانیم...

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم       

که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم     

 چه آمد بر سراقوام و خویشان

 که گردید جمعشان اینطور پریشان

  چرا فامیلها از هم جدایند

 چرا دوستان رفیقان بی وفایند   

چرا خواهر ز خواهر میگریزند

 برادر با برادر در ستیزند

 چرا دختر ز مادر ننگ دارد    

 پدر با بچه هایش جنگ دارد    

 چرا مهر و محبت کیمیا شد      

 همه دوستی رفاقت ها ریاشد       

 نبینیم خنده ای بر روی لبها

 نه روز آرامشی داریم نه شبها  

 نه پولدار را زپولش لذتی هست     

نه نادار را بجایی عزتی هست    

 نه آسایش نه آرامش نه راحت   

 همه مشتاق یک آن استراحت

 نبینی یک نفر را که کسل نیست  

 پراست دلها و جای درد و دل نیست

 همه درگیر نوعی اضطرابند    

چو نفرین گشته دائم در عذابند     

 بخود آیید عزیزان راه کج شد  

 از این رو زندگانی ها فلج شد       

 چو مردم را عوض شد زندگانی  

 شده این زندگانی زنده مانی

همه چیز هست و روز خوش نبینیم

 مدام سر در گریبان می نشینیـم

به ظاهر خانه هامان کاخ شاه است

 درونش یک جهان اندوه و آه اســت 

 در و دیوارها کاشی و سنگ است

ولی هر خانه یک میدان جنگ است

 تمام خیر و برکت ها برافتاد

 طبیعت با شما مردم در افتاد

  چرا اینگونه شد از من کنید گوش

  شده مهر و محبت ها فراموش      

  دگر از بذل بخشش ها خبر نیست

ز انصاف و مروت ها خبر نیست  

 شده نایاب صفا و مهربانی  

 تعارف ها شده سرد و زبانی      

 عموجان خاله جان دیگر نگوییم 

  برای مرگ هم در آرزوئیم     

 یکی حج میرود سالی دوسه بار 

کنارش خواهرش نادار و ناچار     

 یکی با سود و پول های نزولی 

 رود مکه به امید قبولی        

یکی از کربلا و شام گوید       

برای فخر بر اقوام گوید          

 یکی نازد به ماشین و به باغش       

 یک باد تکبر بر دماغش

 یکی انگار از بینی فیل است 

ز بس خود خودخواه و مغرور و بخیل است

 یکی وقتی به ماشینش سوار است 

 فقط مثل بتی از زهر مار اسـت

  چنان در غبغبش باد غرور است  

 که گوئی از نژاد سلم و تور است     

  تمام کارها گشته ریایی    

 نجابت شد عوض با بی حیایی

  بزرگترها ندارند احترامی  

  به محتاجان ندارند اعتنائی        

 همه چسبیده جیب و کار خود را

 به فکرند تا ببندند بار خودرا   

  کسی را با کسی کاری نباشد 

  اگر باری بود یاری نباشد      

  فقط دنبال نفع و کار خویشند     

  به فکر گرمی بازار خویشند      

  نه در فکر حلال و نه حرامند     

  همه دارند نعمت زوالند    

  برای پول درآرند چشم هــم را   

  به هر گندی نمایند پر شکم را   

 زبس حرص و طمع در سینه دارند 

  مدام با هم چو دشمن کینه دارند 

  شرف را مثل کالا میفروشند  

  برادرها برادر را بدوشند     

 هنوز بابا نمرده سردماغ است    

سر میراث دعوا داغ داغ است   

 چنین مردم هرگز خیری نبیننـد 

 اگر قارون شوند باز هم همینند  

 خلاصه دوستان دانید چه کاریم؟ 

 همگی برخرشیطان سواریم  

  بیا تا تا راه دیگر پیش گیریم    

سراغ از اصل و ذات خویش گیریم 

بیا تا قدر #همدیگر بدانیم

غرور و کینه را را از خود برانیم  

 بیا تا دست #یکدیگر بگیریم

ضمانت نیست تا فردا بمانیم...

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

✍️دیده بان انقلاب 
@didebane_enghelab
@didebane_enghelab