دیده بان انقلاب
17K subscribers
61K photos
43.4K videos
997 files
52.4K links
تو روزهایی که تشخیص حق و باطل سخته اومدیم یکم روشنگری کنیم
تاریخ تاسیس: ۹۴/۷/۳

ربات ارتباط با ما
@didebanenghelabbot

دیده بان انقلاب در تلگرام، بله، ایتا ،سروش ،توئیتر :
@didebane_enghelab


اینستاگرام
https://www.instagram.com/didebane_enghelab
Download Telegram
#فداييان_اسلام
#هفته_غیرت_علوی
#نواب_صفوی
🚨🚨ورود ايراني و سگ ممنوع🚨🚨

سيد مجتبي در سال 1321 پس از اخذ مدرك ديپلم از مدرسة صنعتي آلمانيها در حاليكه 18 سال بيش نداشت، درشركت نفت استخدام شد؛

هنوز از ورودش چيزي نگذشته بود، كه به همراه چند نفر از همكارانش از طرف آن شركت به شهر آبادان رفت؛ در آن سالها شهر مملو از افراد انگليسي بود كه براي استخراج و بهره برداري از چاههاي نفت به ايران آمده بودند؛ آنها با تكيه بر ثروت ملي ايران از زندگي مرفهي برخوردار بوده و درعين حال كارگران ايراني را مورد توهين و تحقير قرار مي دادند.

خانه هاي مجلّل و كافه هاي انگليسي نظر سيد مجتبي را به خود جلب نموده بود ؛

روزی آهسته نزديك يكي از ساختمانها شد، نوشته نصب شده در پشت شيشه او را به فكر فرو برد؛ «ورود ايراني و سگ ممنوع» خشم تمام وجودش را فرا گرفت؛ بار ديگر آن را خواند، و انگشتانش را از شدت عصبانيت در ميان موهايش فرو برد؛ رنجي كهن را بر دوش خود احساس نمود؛‌ ناگهان جرقه اي در ذهنش ايجاد شد. و اهتمام خود را مصروف تشكيل جلسات شبانه و آموزش مسائل ديني و اخلاقي نمود كارگران خسته ازستم به زودي گرد او حلقه زدند.

🚨قيام درشركت نفت آبادان🚨

دريكي از شبهاي مهتابي آبادان سيد به ميان كارگران رفت و گفت:

«نفت از آن ملت ايران است، خارجي ها آمده اند، تا براي ما كاركنند؛ نيامده اند كه ما را زير سلطه خود درآورند، آنان قسمت هايي از آبادان را در اختيار گرفته و اجازه ورود به ما نمي دهند؛ اين چيست كه به شيشه كافه ها، نوشته اند، «ورود ايراني و سگ ممنوع» خارجي ها، ايراني ها را [مساوي] سگ قرار داده اند، در حاليكه آنان مستخدم ما هستند، و آمده اند تا براي ما كار كنند.»

شور و هيجان خاصي سراسروجود كارگران را فرا گرفته بود،

سخنان نواب اولين جرقه هاي عدالتخواهي را در ذهنشان پديد.
@didebane_enghelab
کانال ققنوس:
اقتصاد مقاومتی در فرمایش شهید نواب صفوی
#هفته_غیرت_علوی
#فداييان_اسلام
#نواب_صفوی

t.me/joinchat/AAAAADvhhZYvrpKUO5XpTQ
🚨🚨ورود ايراني و سگ ممنوع🚨🚨
#فداييان_اسلام
#غیرت_علوی
سيد مجتبي در سال 1321 پس از اخذ مدرك ديپلم از مدرسة صنعتي آلمانيها در حاليكه 18 سال بيش نداشت، درشركت نفت استخدام شد؛

هنوز از ورودش چيزي نگذشته بود، كه به همراه چند نفر از همكارانش از طرف آن شركت به شهر آبادان رفت؛ در آن سالها شهر مملو از افراد انگليسي بود كه براي استخراج و بهره برداري از چاههاي نفت به ايران آمده بودند؛ آنها با تكيه بر ثروت ملي ايران از زندگي مرفهي برخوردار بوده و درعين حال كارگران ايراني را مورد توهين و تحقير قرار مي دادند.

خانه هاي مجلّل و كافه هاي انگليسي نظر سيد مجتبي را به خود جلب نموده بود ؛

روزی آهسته نزديك يكي از ساختمانها شد، نوشته نصب شده در پشت شيشه او را به فكر فرو برد؛ «ورود ايراني و سگ ممنوع» خشم تمام وجودش را فرا گرفت؛ بار ديگر آن را خواند، و انگشتانش را از شدت عصبانيت در ميان موهايش فرو برد؛ رنجي كهن را بر دوش خود احساس نمود؛‌ ناگهان جرقه اي در ذهنش ايجاد شد. و اهتمام خود را مصروف تشكيل جلسات شبانه و آموزش مسائل ديني و اخلاقي نمود كارگران خسته ازستم به زودي گرد او حلقه زدند.

🚨قيام درشركت نفت آبادان🚨

دريكي از شبهاي مهتابي آبادان سيد به ميان كارگران رفت و گفت:

«نفت از آن ملت ايران است، خارجي ها آمده اند، تا براي ما كاركنند؛ نيامده اند كه ما را زير سلطه خود درآورند، آنان قسمت هايي از آبادان را در اختيار گرفته و اجازه ورود به ما نمي دهند؛ اين چيست كه به شيشه كافه ها، نوشته اند، «ورود ايراني و سگ ممنوع» خارجي ها، ايراني ها را [مساوي] سگ قرار داده اند، در حاليكه آنان مستخدم ما هستند، و آمده اند تا براي ما كار كنند.»

شور و هيجان خاصي سراسروجود كارگران را فرا گرفته بود،
سخنان نواب اولين جرقه هاي عدالتخواهي را در ذهنشان پديد.
#شهید_نواب_صفوی_پیشاهنگ_جهاد_شهادت

@didebane_enghelab ak
🚨🚨ورود ايراني و سگ ممنوع🚨🚨
#فداييان_اسلام
#غیرت_علوی
سيد مجتبي در سال 1321 پس از اخذ مدرك ديپلم از مدرسة صنعتي آلمانيها در حاليكه 18 سال بيش نداشت، درشركت نفت استخدام شد؛

هنوز از ورودش چيزي نگذشته بود، كه به همراه چند نفر از همكارانش از طرف آن شركت به شهر آبادان رفت؛ در آن سالها شهر مملو از افراد انگليسي بود كه براي استخراج و بهره برداري از چاههاي نفت به ايران آمده بودند؛ آنها با تكيه بر ثروت ملي ايران از زندگي مرفهي برخوردار بوده و درعين حال كارگران ايراني را مورد توهين و تحقير قرار مي دادند.

خانه هاي مجلّل و كافه هاي انگليسي نظر سيد مجتبي را به خود جلب نموده بود ؛

روزی آهسته نزديك يكي از ساختمانها شد، نوشته نصب شده در پشت شيشه او را به فكر فرو برد؛ «ورود ايراني و سگ ممنوع» خشم تمام وجودش را فرا گرفت؛ بار ديگر آن را خواند، و انگشتانش را از شدت عصبانيت در ميان موهايش فرو برد؛ رنجي كهن را بر دوش خود احساس نمود؛‌ ناگهان جرقه اي در ذهنش ايجاد شد. و اهتمام خود را مصروف تشكيل جلسات شبانه و آموزش مسائل ديني و اخلاقي نمود كارگران خسته ازستم به زودي گرد او حلقه زدند.

🚨قيام درشركت نفت آبادان🚨

دريكي از شبهاي مهتابي آبادان سيد به ميان كارگران رفت و گفت:

«نفت از آن ملت ايران است، خارجي ها آمده اند، تا براي ما كاركنند؛ نيامده اند كه ما را زير سلطه خود درآورند، آنان قسمت هايي از آبادان را در اختيار گرفته و اجازه ورود به ما نمي دهند؛ اين چيست كه به شيشه كافه ها، نوشته اند، «ورود ايراني و سگ ممنوع» خارجي ها، ايراني ها را [مساوي] سگ قرار داده اند، در حاليكه آنان مستخدم ما هستند، و آمده اند تا براي ما كار كنند.»

شور و هيجان خاصي سراسروجود كارگران را فرا گرفته بود،
سخنان نواب اولين جرقه هاي عدالتخواهي را در ذهنشان پديد.
#شهید_نواب_صفوی_پیشاهنگ_جهاد_شهادت

@didebane_enghelab ak