مدرسه توسعه
4.51K subscribers
103 photos
158 videos
1 file
234 links
همه، «یک زندگی بهتر داشتن» را می‌خواهند. تعداد بسیار کمی از ما به دنبال «یک انسان بهتر بودن» هستیم.
(آلن دوباتن)

ادمین
@EMdevelopment
Download Telegram
ما چیزی درباره‌ی ۱۴۰۳ نمی‌دونیم...

تمام چیزی که لازمه بدونیم اینه که همدیگه رو دوست داریم...

نوروز مبارک❤️

#نوروز

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
64🍓8👏7🕊5👍4
من پاسخگو نیستم!

#اریک_فروم

تا زمانی که احساسات، رفتار، تصمیم‌ها، باورها، شخصیت و ارزش‌های ما به دیگران آسیبی نرساند، ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.

#مسئولیت_پذیری

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍50👏175🕊3🤔1
جهان آرزوها یا جهان واقعیت‌ها؟

✔️ مردی با درآمدی مشخص و زندگی باثبات، ناگهان همه‌ی دارایی‌اش را می‌فروشد تا کسب‌و‌کاری جدید راه بیندازد و کارآفرین شود.

✔️ خانواده‌ای که در معیشت خود مانده و هزاران مشکل مالی دارد، تمام درآمد خود را صرف اجاره کردن خانه‌ای می‌کنند که در بالای شهر قرار دارد.

✔️ زنی، چند دندان خراب دارد و از درد زانو خواب ندارد‌. با اشتیاق، مخارج خانه را مدیریت می‌کند و پولی پس‌انداز می‌کند تا سر سال، مبل‌ها را تعویض کند.

✔️ پدری را هر روز از مدرسه می‌خواهند و به او می‌گویند که فرزندش افسردگی دارد و باید او را به مشاوره ببرند. پدر می‌گوید پول و وقت ندارد. اما حسابی کار می‌کند و پول روی پول می‌گذارد تا ماشین ایرانی‌اش را بفروشد و یک مدل خارجی بخرد.

✔️ زنی که چهار فرزند دارد و قسط‌هایشان هر ماه عقب می‌افتد، ناگهان تصمیم می‌گیرد در چهل‌و‌‌پنج سالگی، کنکور پزشکی بدهد.

✔️ مردی در چهل سالگی بیکار است و قصد دارد برود پیانو یاد بگیرد.

در گذشته، وقتی مردم چنین تصمیماتی می‌گرفتند، در توجیه آن می‌گفتند: «مگه ما چند سال زنده‌ایم؟ بذار کاری که دوست داریم رو انجام بدیم!» این روزها در توجیه رفتارهای خود از «قانون جذب»، «اراده‌ی کائنات»، «مثبت‌اندیشی»، «هرچه را بنویسی اتفاق می‌افتد»، «آرزوهاتو زندگی کن» و امثال اینها استفاده می‌کنند.

ما با واقعیت‌ها زندگی نمی‌کنیم. ما با آرزوها و رویاهایمان زندگی می‌کنیم و در اکثر موارد هم شکست‌های سنگین و تلخی می‌خوریم و از زندگی بیزار می‌شویم.

زنی که دندانش خراب شده و زانو درد دارد، باید ابتدا پول خود را برای سلامتی خود هزینه کند تا چند سال بعد، همان زانو اجازه دهد روی مبل‌های مورد علاقه‌اش بنشیند. واقعیت زندگی پسری که در چهل سالگی بیکار است، حرکت به سمت کار و پیدا کردن ثبات زندگی است تا مجبور نشود چند سال بعد برای خرید غذا، پیانوی خود را بفروشد. مردی که می‌خواهد کارآفرین شود باید درک کند که نمی‌توان ثبات زندگی خانواده را برای بلندپروازی هزینه کرد و برای کارآفرینی، باید برنامه‌ای بسیار منسجم داشته باشد.

اصلا نیازی نیست رویاهایمان را از بین ببریم. چون بدون رویا و آرزو نمی‌توانیم زندگی کنیم. اما برای حرکت به سمت آنها باید واقعیت‌ها را لحاظ کنیم. پرداختن به واقعیت‌ها، ساختن پله‌هایی است که ما را به آرزوهایمان نزدیک می‌کند.

تصمیم‌هایی که صرفا بر مبنای تحقق آرزوها و تخریب واقعیت‌ها باشند، هم واقعیت‌های زندگی را تلخ‌تر می‌کنند و هم آرزوها را از بین می‌برند. در کشور ما شرایط زندگی بسیار پیچیده است و زندگی هر روز سخت‌تر می‌شود. و اتفاقا همین موضوع، تصمیم‌گیری واقع‌بینانه را ضروری‌تر می‌سازد.

برخی می‌گویند: «چون فلانی موفق شده، پس من هم می‌توانم.» اما دقت نمی‌کنند که اول) آیا فلانی واقعا موفق شده؟ یا به طور موقت همه چیز را هزینه کرده و ظاهر ماجرا را ساخته است؟ دوم) اگر هم موفق شده، شرایط موفقیتش چه بوده است؟ و آیا ما هم دقیقا همان شرایط را داریم؟ سوم) اگر به فرض یک نفر موفق شده، هزاران نفر هم شکست خورده‌اند. در این صورت، احتمال موفقیت، چیزی نزدیک به صفر است.

بیایید یک آزمایش انجام دهیم. نگاهی به زندگی خود بیندازید و ببینید که تصمیم‌هایتان تا چه اندازه بر اساس واقعیت‌ها و اولویت‌های زندگی هستند و تا چه حد صرفا بر اساس آرزوها (و نادیده گرفتن واقعیت‌ها). به تصمیم‌های اطرافیان نگاه کنید. به تصمیم‌های سازمان‌ها نگاه کنید. به تصمیم‌های سیاستمداران نگاه کنید. ببینید کدام تصمیم‌ها را بر مبنای واقعیت و کدام را بر اساس آرزو گرفته‌اند؟ کدام تصمیم ها، آرزوها را تحقق بخشیده و کدام یک آنها را نابود کرده است؟ این آزمایش را امتحان کنید، پشیمان نمی‌شوید.

جهان، پیش از آنکه جهان آرزوها باشد، جهان واقعیت‌هاست. راه رسیدن به آرزوها نیز از درک واقعیت‌ها می‌گذرد.

#واقع‌بینی_رهایی‌بخش

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍59👏138
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مقایسه‌ی بیرحمانه

ما از درون خود کاملا آگاهیم، اما دیگران را صرفا بر اساس چیزهایی می‌شناسیم که خودشان تصمیم گرفته‌اند به ما بگویند.

ما تمام ضعف‌ها، پشیمانی‌ها، اضطراب‌ها، مشکلات، پریشانی‌ها و نقص‌های درونی خود را می‌شناسیم و در یک قضاوت بیرحمانه، آنها را با دستاوردها، آرزوها و موفقیت‌های بیرونی دیگران مقایسه می‌کنیم.

ما آدم‌ها مدام از احوالات درونی خود، با دیگران حرف نمی‌زنیم، وگرنه می‌فهمیدیم که در معرکه‌ی عجیب و غریب زندگی، همه‌ی ما آسیب‌پذیریم.

#مقایسه

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
42👍27👏2
گرفتاریم چون...

#ساسان_حبیب‌وند

گفت:
ما مردم کتاب نمی‌خوانیم چون وقت نداریم. گرفتار صدها مشکلیم.

گفتم:
ما مردم گرفتار صدها مشکلیم، چون کتاب نمی‌خوانیم.

#کتاب

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍6010👏3
شما واقعا باهوش بوده‌اید!

#آلن_دوباتن

چرا اینقدر تصمیم‌های عجیب می‌گیریم؟

✔️ فرصت شغلی خوبی برایمان فراهم می‌شود و آن را خراب می‌کنیم.

✔️ به کسی علاقه‌مند می‌شویم و از او فرار می‌کنیم.

✔️ نمی‌توانیم از رشته‌ی تحصیلی که دوستش نداریم بیرون بیاییم.

✔️ نمی‌توانیم کاری که دوست داریم را دنبال کنیم.

✔️ عاشق کسی می‌شویم که با او خوشحال نیستیم.

✔️ به سمت کاری که در آن بسیار ماهریم، نمی‌رویم.

✔️ دوستانمان آدم‌های بسیار خوبی هستند اما به آنها اعتماد نداریم.

✔️ دلمان می‌خواهد در جمع افراد مورد علاقه‌مان باشیم اما از آنها فرار می‌کنیم.

چرا؟

این نوع تصمیم‌گیری که اکنون برای ما عجیب به نظر می‌رسد، روزی بسیار منطقی بوده است. این شیوه‌ی تصمیم‌گیری در دوران کودکی نه تنها منطقی، بلکه بسیار هوشمندانه بوده است. اگر در محیطی بزرگ شده‌اید که در آن تنش، دعواهای خانوادگی و ناامنی زیاد بوده است، اگر پدر و مادر مضطرب، سخت‌گیر و کنترل‌گری داشته‌اید، اگر در کودکی از سوی خانواده مدام تحقیر و تمسخر شده‌اید، و همه‌ی اینها باعث شده است که شما احساساتتان را خاموش کنید، شما انسان بسیار باهوشی بوده‌اید. اگر در محیطی بزرگ شده‌اید که امنیت روانی نداشته‌اید و در کودکی تصمیم گرفته‌اید که به هیچکس اعتماد نکنید، این یکی از هوشمندانه‌ترین و شگفت‌انگیزترین راهکارهایی بوده است که شما به عنوان یک کودک برای بقا در چنین محیطی انتخاب کرده‌اید.

اما وقتی شما به بیست‌سالگی، سی‌سالگی یا چهل‌سالگی و بعد از آن می‌رسید، چه اتفاقی می‌افتد؟ شما همچنان همان راهکار را در سایر محیط‌ها به کار می‌گیرید، در حالی که سایر محیط‌ها دیگر به اندازه‌ی محیط کودکی شما ناامن نیستند. کسی که در کودکی یاد گرفته است در مقابل تنش‌ها و تحقیرهایی که از پدر و مادر دریافت می‌کند، پنجره‌ی قلب خود را ببندد، این پنجره را روی دیگران نیز خواهد بست؛ حتی اگر فرد مقابلش این بار یک انسان امن باشد. او ممکن است حتی خود نیز آگاه نباشد که این پنجره را بسته است.

بنابراین، شما تلاش می‌کنید که همان راهکار کودکی را در بزرگسالی نیز به کار ببندید و نتیجه‌ی آن به تصمیمات عجیب ختم می‌شود. چه کاری باید انجام دهیم؟ ساده نیست، اما تنها راهش این است که با آن فرد باهوش دوران کودکی خداحافظی کنیم. او در ایام کودکی کمک بزرگی به ما کرده و باعث شده بتوانیم زنده بمانیم و به مراحل بعدی زندگی برویم. اما در مراحل بعدی، او دشمن ما خواهد بود. باید بی‌رحمانه به او بگوییم:

«از تو ممنونم. اما دیگر کافیست. دیگر خطر مثل دوران کودکی مرا تهدید نمی‌کند. من باید به شیوه‌ای دیگر زندگی کنم. خدانگهدار!»

#تغییر

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍4913👏6😢3😭2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فقط همین نکته‌ی ساده!

بخش قابل‌توجهی از شیوع بیماری‌های ویروسی با رعایت نکته‌ای ساده در مورد عطسه کردن، به سادگی قابل پیشگیری است.

برای عطسه کردن، خوب است که همیشه دستمال به همراه داشته باشیم. اما اگر دستمال نبود، در کف دستان خود عطسه نکنید. چون این کار تبدیل به عادت می‌شود و ما همیشه به آب، برای شستشوی دست‌ها دسترسی نداریم و دست‌هایمان می‌توانند منبع جدی انتقال ویروس باشند. به جای آن بهتر است در ناحیه‌ی بین بازو و ساعد، عطسه کنیم. چون این ناحیه محل تماس با دیگران و سایر سطوح نیست.

این نکته‌ی ساده را با مهربانی و بدون تحقیر، به بچه‌ها آموزش دهیم. و البته، بهترین شیوه‌ی یادگیری هر چیزی، یادگیری از رفتار است. اگر می‌خواهیم به بچه‌ها یاد دهیم که از دستمال یا ناحیه‌ی بین ساعد و بازوی خود برای عطسه استفاده کنند، حتما باید خودمان هم این کارها را هنگام عطسه انجام دهیم.

یادمان نرود که این روش‌ها فقط برای زمان زمان بیماری نیستند. همیشه باید آن‌ها را رعایت کنیم.

#سلامت

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍401👏1😍1
.
👈 جنبش قیطریه

محسن رنانی

من رای ندادم. من برای اولین بار، در انتخابات اسفند شرکت نکردم. قبلاً بارها نوشته‌ام (این‌جا) که هیچ دموکراسی کاملی وجود ندارد. دموکراسی مثل فوتبال است که هر بازی، تمرینی است برای حرفه‌ای‌تر شدن بازی‌های بعدی. هر انتخابات نیز یک بازی تمرینی برای دموکراسی است که آن را گامی به سوی بلوغ به‌پیش‌ می‌برد. همیشه گمان می‌کرده‌ام اصلاح‌ کشور از طریق انتخابات، سالم‌تر و کم‌هزینه‌تر است. اما این‌بار به احترام اکثریت ملت ایران، رأی ندادم.

توافق نانوشته جامعه برای شرکت نکردن اعتراضی در انتخابات، یک «کنش جمعی منفعلانه» است که البته پیامدهای مثبت کوتاه مدتی دارد؛ اما اگر منجر به تغییر ساختاری در داخل یا تغییر رفتاری در خارج نشود، هیچ اثر بلندمدتی نخواهد داشت.

کنش‌های جمعی دو دسته‌اند: منفعل و فعال. «کنش‌های جمعی منفعل» (مثل تحریم انتخابات یا تحریم گردهمایی‌های حکومتی)، هزینه و ریسک ندارند اما دستاوردهای کمی دارند و به سرعت دستاوردهای‌شان محو می‌شود. آنچه ماندگار است و تأثیر گذار، «کنش‌های جمعی فعال» است که معمولا حدی از هزینه و ریسک را با خود دارند.

کنش‌های جمعی فعال نیز دو گونه‌اند: «کنش‌های خشم‌گرا» و «کنش‌های عقل‌گرا»؛ که اولی خشونت‌آمیز و دومی خشونت‌پرهیز است. اعتراضات خیابانی خودجوش و توفنده، معمولا از جنس «کنش‌های جمعی فعالِ خشم‌‌گرا» هستند که اگر با محوریت نهادهای مدنی (مثل احزاب یا اتحادیه‌ها) شکل‌ نگرفته‌ باشند و فاقد رهبری متمرکز باشند، در بیشتر موارد به خشونت کشیده می‌شوند. هرگاه کنش‌های جمعی به خشونت کشیده شود، آن‌که بهره می‌برد حکومت است؛ چون هم در خشونت‌ورزی، دستِ بالا را دارد و هم خشونت، برایش مشروعیتِ سرکوب می‌آورد.

اما «کنش‌های جمعی فعالِ عقل‌گرا»، حرکت‌هایی هستند که از طریق همکاری عاقلانه و مقاومت آگاهانه و به دور از هیجان اعضای جامعه مدنی پدیدار می‌شوند. چنین حرکت‌هایی حتی اگر منجر به تحول امور نشوند، کمترین دستاوردشان تمرین همکاری و ایجاد انسجام و امید در جامعه مدنی و یک گام به‌سوی بلوغ اجتماعی است.

اعتراض‌هایی که این‌روزها درباره پارک قیطریه تهران چهره بسته است، یک «کنش جمعی فعال عقل‌گرا»‌ است. بخش‌هایی از جامعه، آرام و آگاهانه، دارند اعتراض می‌کنند. می‌گویند ساخت مسجد بس است، به جای ساخت مسجد، رفتارتان و ساختارتان را اصلاح کنید تا تتمه مومنان نیز بی‌دین نشوند. اگر زور دارید قوانین رانندگی را اعمال کنید، رانت‌خواری را کنترل کنید اما مردم را به‌زور به بهشت نبرید!

اما مدیر شهری ظاهر‌گرا، همچون عصر قبیله، گمان می‌کند اگر عقب بنشیند اقتدارش از دست می‌رود. و این‌جا دقیقا همان نقطه‌ای است که جامعه مدنی از جامعه قبیله‌ای متمایز می‌شود. این‌جا نفسِ حضور و مقاومت مدنی مسالمت‌آمیز، حرکتی از جنس کنش جمعی فعالِ عقل‌گراست؛ حرکتی از جنس توسعه است.

شهروندان تهرانی کارزاری راه‌انداخته‌اند به‌منظور درخواست از حکومت برای دستور توقف عملیات ساخت یک مسجد تبلیغاتی هشتصد متری (نه یک نمازخانه ساده) در پارک قیطریه. شهرداری تهران در سه سال گذشته فقط ۴۷۵۰ متر پارک ساخته است. با ساخت این مسجد نه تنها ۸۰۰ متر از فضای سبز تهران کاسته می‌شود بلکه با هزینه ساخت این مسجد می‌توان چندین هزار متر فضای سبز جدید ساخت. در کنار ابعاد اقتصادی، سیاسی و زیست‌محیطی مسأله، نیز نگرانی‌های جدی‌ای نسبت به تخریب و تاراج گورها و اشیای باستانی احتمالی آن منطقه وجود دارد. (این‌جا را ببنید).

و اکنون ما شهروندان ایران نیز تمایل به مشارکت در کارزار تهرانی‌ها را داریم. به گمان من اگر امضاها به صد هزار برسد، یعنی امید در جامعه مدنی هنوز نمرده است. اما اگر امضاها به یک میلیون برسد، یعنی جامعه مدنی نه تنها زنده و امیدوار است بلکه به خودباوری و خودآگاهی و اعتماد به نفس نیز رسیده است. اگر هنوز یک میلیون نفر از جامعه ایران (یعنی حدود یک درصد جمعیت ایران) جرأت آن را ندارند که با نام و نشان رسمی خود یک کارزار مدنی درباره یک موضوع شهری را امضا کنند، به این معنی است که جامعه ما هنوز ظرفیت و شایستگیِ تحولات عقلانی بدون خشونت را ندارد و در مسیر توسعه هنوز راه دراز و پرهزینه‌ای را در پیش دارد.

من این کارزار را امضا کردم. شما نیز، اگر تحولات ایران را عقلانی و بدون خشونت می‌خواهید، امضا کنید. اگر هر یک از ما تعهد انجام ده امضا توسط دوستان و نزدیکانمان را بردوش گیریم، یک میلیون امضا در دسترس خواهد بود. اگر امضاها به یک میلیون برسد، ولی تاثیری بر تصمیمات مقامات نگذارد، آنگاه شاهد قوی دیگری خواهد بود بر انجماد و اصلاح‌ناپذیری این ساختار حکمرانی. با یک میلیون امضا، با هر نتیجه‌ای، جنبش قیطریه برنده خواهد بود.

م.ر. / شب قدر ۱۴۰۳


لینک امضای کارزار:
https://www.karzar.net/106414

#جنبش_قیطریه
.
👍51👏85
رحم نکنید!

کسی که در سیرک با گربه‌سانان (مثل شیر) بازی می‌کند، همیشه یک شلاق و یک چهارپایه در دست دارد. او با شلاق به آن شیر دستورات لازم را می‌دهد (مثل نشستن، پریدن، خوابیدن و پریدن میان حلقه). اما چهارپایه برای چیست؟ وقتی شیر دارد از کنترل خارج می‌شود و در حال عصبانی شدن است، آن رام‌کننده، چهارپایه را از سمت پایه‌هایش رو به صورت شیر می‌گیرد. شیر همزمان به هر چهار پایه نگاه می‌کند. سیستم عصبی‌اش مختل می‌شود و سلطان جنگل، به یک گربه‌ی آرام تبدیل می‌شود.

این داستان برای ما نیز تکرار می‌شود. وقتی مدام در زندگی به پایه‌های مختلف نگاه می‌کنیم. این پایه‌ها، اهداف و خواسته‌های متعدد ما در زندگی هستند. نه می‌توانیم از آنها کوتاه بیاییم و نه می‌توانیم به همه‌ی آنها بپردازیم. سالهاست که با تماشای آنها در گوشه‌ای رام نشسته‌ایم و حرکتی نمی‌کنیم.

بزرگسالی یعنی درک این موضوع که موفقیت در یک زمینه، به شکست در زمینه‌های دیگر وابسته است. فرد بزرگسال درک می‌کند که هیچکس نمی‌تواند در همه‌چیز خوب باشد. توانایی‌های ما محدود است و لازم است روی چیزی تمرکز کنیم که هم به آن علاقه داریم و هم شرایط پرداختن به آن را داریم.

آن لحظه که آنقدر شهامت پیدا کنیم که اولویت اصلی زندگی خود را تعیین کنیم و همه‌ی آنها که ضروری نیستند را بی‌رحمانه حذف کنیم، حرکت ما آغاز خواهد شد.

#تمرکز

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
47👍30👏8🙏2😢1
راه خودت رو برو!

اژدهای کوچک پرسید: «اگه آدمایی اطرافم بودن که من یا کارهامو دوست نداشتن چی؟»

پاندای بزرگ گفت: «راه خودت رو برو! اونا رو از دست بدی بهتر از اینه که خودت رو از دست بدی...»

از کتاب «پاندای بزرگ و اژدهای کوچک»
اثر «جیمز نوربری»


#کتاب

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍55👏76
نگذارید بادکنک بیش از حد باد شود!

✔️ یک ماشین بوق می‌زند و ما با تمام وجود می‌خواهیم راننده‌اش را از وسط نصف کنیم.

✔️ در اتوبوس بچه‌ای گریه می‌کند، دندان‌هایمان را از خشم به هم فشار می‌دهیم.

✔️ یک نفر سؤالی را دو بار تکرار می‌کند و می‌خواهیم سرش را به دیوار بکوبیم.

✔️ در ترافیک، ماشین جلویی چند ثانیه دیر حرکت می‌کند، دلمان می‌خواهد گاز بدهیم و از رویش رد شویم.

✔️ بچه چیزی از دستش می‌افتد و می‌شکند. چنان داد می‌زنیم که انگار کسی را کشته است.

آیا واقعا این چیزها تا این حد عصبانی‌کننده هستند؟

بسیاری از چیزهایی که باعث می‌شوند به شدت عصبانی شویم، در واقع دلیل اصلی عصبانیت ما نیستند. از جای دیگری دلخوریم. مسائل حل‌نشده‌ در زندگیمان به مرور زمان جمع شده‌اند و بادکنکی از خشم ساخته‌اند. حالا هر سوزن کوچکی می‌تواند ما را منفجر کند.

مرد یا زنی ممکن است به خاطر رفتاری خاص از همسرش دلخور باشد و سال‌ها در مورد آن چیزی نگوید. آن رفتار هم مدام تکرار می‌شود و بادکنک باد می‌شود. کارمندی از همکار خود گلایه دارد و هیچ نمی‌گوید و بادکنک هرروز باد می‌شود. فردی از خانواده آسیب دیده، در زندگی سرگردان و افسرده است و برای سال‌ها تراپی نمی‌رود و از هیچکس هم کمک نمی‌خواهد. بادکنک هرروز بیشتر باد می‌شود. دانشجو، زورگویی استاد راهنما را سال‌ها تحمل کرده و سکوت می‌کند.

تکلیف مسائل زندگی را روشن کنید. نگذارید مسائل در طولانی‌مدت، حل‌نشده باقی بمانند. در مورد آنها حرف بزنید، گفتگو کنید یا توافق کنید. اگر با تلاش هم حل نمی‌شوند و راهی ندارند، آنها را بپذیرید و راه دیگری در زندگی آغاز کنید.

بلاتکلیف ماندن مسائل، روان ما را فرسوده می‌کند. نگذارید بادکنک خشمتان، بیش از حد باد شود.

#خشم

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍48👏10🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لطفا این ویدئو را بدون نگاه، تماشا کنید!

گاهی در زندگی لازم است هر نوع نگاه سیاسی، مذهبی و اعتقادی خود را کنار بگذاریم تا بهتر ببینیم.

شماره کارت
5029_3810_3637_6481

به نام بیژن عبدالکریمی

1. بانک پارسیان، شماره کارت:  6221061236057396 (به نام بیژن عبدالکریمی)

2. بانک صادرات، شماره کارت:  6037697601620898 (به نام بیژن عبدالکریمی)

3. بانک ملت، شماره کارت :  6104338959850484 (به نام بیژن عبدالکریمی)

4. بانک سپه، شماره حساب:  2227300081506 (به نام بیژن عبدالکریمی)

@bijanabdolkarimi

برای کاهش خشونت...

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍27👎116🤔3
مهربانی ما و نامهربانی اینها

با خود عهد كرده بودم كه اگر زمانى پایم به خارج از کشور رسید، مثل بعضی از هموطنان، كیستى و چیستى خود را فراموش نكنم و تحت‌تأثیر محیط فاسد غرب قرار نگیرم! آنانى كه وقتی دوست و آشنایى از كشور و شهر و دیارشان به محل کارشان رفته بود، آنها را بیش از دقایقى نپذیرفته بودند؛ همان‏هایى كه وقتى در وطن بودند و آشنایی به دیدارشان می‌آمد، كارشان را تعطیل مى‏‌كردند و تا هر زمانى كه لازم بود در خدمت میهمانانشان بودند.

اما وقتی خود در اینجا مشغول به کار شدم، دیدم به غیر از نیم تا یك ساعت وقت ناهار، تمام مدت را بایستى بطور جدی كار كنم.

به مرور زمان دریافتم، آن وقت‏هایی كه ما براى دیگران در وطن می‌گذاشتیم و به حساب محبت شرقى خود می‌نوشتیم و به آن مباهات مى‏‌كردیم، یا به دلیل بیكارى‏‌هاى پنهان در اداراتمان بود، یا از جدى نگرفتن كارها و یا از ترس دلگیر شدن دوستان. 

#کتاب

از کتاب «در اسارت فرهنگ»
اثر «طاهره شیخ‌الاسلام»

لینک کتاب صوتی

@Essarat
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
30👍17👎6
آداب کمک خواستن

(قسمت اول)

۱) مسئولانه کمک بخواهیم؛

برادرم از من خواست به مدت دو ساعت از بچه‌هایش مراقبت کنم تا برگردد. بعد از ده ساعت برگشت. بار دوم هم این کار را تکرار کرد و بار سوم درخواستش را قبول نکردم.

اگر از کسی درخواست کمک داریم، به طور شفاف بگوییم که چه درخواستی داریم و به آنچه گفته‌ایم متعهد باشیم. 

۲) قدردان باشیم و کمک را وظیفه ندانیم؛

خواهرم از من خواست که به دلیل مشغله، پسرش را به دکتر ببرم. بعد که برگشتیم، رو به من گفت: «خب این مشکل هم حل شد خدا رو شکر. خوب شد رفتی بیرون حوصلت سر نرفت یه بادی هم به کله‌ت خورد. چقدر توی خونه میشینی.»

دیگران وظیفه‌ای برای کمک کردن به ما ندارند و ما با درخواستمان، به آنها لطف نمی‌کنیم. به هر نحوی باید قدردان کمک‌هایی باشیم که دریافت می‌کنیم. 

۳)  وقتی از کسی کمک می‌خواهیم، خودمان بیشتر از او تلاش کنیم؛

پسرخاله‌ام از من خواست که آخر هفته به خانه‌اش بروم و پنجره‌های خانه‌اش را رنگ بزنم. وقتی رفتم، گفت: «من میرم بیرون یه کاری دارم. رنگ‌فروشی همین خیابون بغل هست. هرچی لازم داری میتونی از اونجا بخری. الان برمیگردم.»

وقتی کسی به کمک ما می‌آید، تمام مسئولیت‌ها را به دوش او نیندازیم. خودمان باید بیشتر از او تلاش کنیم و هر کاری که از دستمان بر می‌آید انجام دهیم تا کمترین فشار به فردی که از او کمک خواسته‌ایم وارد شود.

۴) انتظارات غیرواقعی نداشته باشیم؛

به یکی از آشناها مقداری پول قرض دادم. مرا کنار کشید و گفت: «من تا ده روز دیگه اگه اجاره خونه رو ندم، صاحبخونه اسبابمون رو میریزه تو کوچه. میشه تو فعلا ماشینت رو بفروشی، پولش رو بدی به من بدم صاحبخونه تا بعد ببینیم چی میشه؟ تو که ماشینت همیشه تو خونه‌ست و سوار نمیشی.»

اگر کسی به ما کمک کرد، انتظار نداشته باشیم که تمام زندگی خود را وقف حل مسئله‌ی ما کند.

۵) اصرار نکنیم؛

دوستم میخواست ماشینم را قرض بگیرد. خودم احتیاج داشتم. یک بار حضوری درخواستش را مطرح کرد و من قبول نکردم. عصر چند بار زنگ زد و اصرار کرد و درخواستش را رد کردم. شب باز هم درخواستش را پیامک کرد.

وقتی از کسی کمک می‌خواهیم و او قبول نمی‌کند، دوباره و چندباره اصرار نکنیم. او را درک کنیم و بپذیریم که شرایط کمک به ما را به هر دلیلی ندارد.

#کمک

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍607👏7🙏2
آداب کمک خواستن

(قسمت دوم)

۶) درخواست کنیم، دستور ندهیم؛

دوستم گفت: «من یه جای پروژه‌ی کاریم گیر کردم. هر کاری میکنم جلو نمیره. میفرستم برات چندتا صفحه آخرش رو انجام بده.»

وقتی از کسی کمک می‌خواهیم، باید محترمانه تقاضا کنیم و از طرف مقابل بخواهیم که اگر برایش ممکن است به ما اطلاع دهد که آیا می‌تواند به ما کمک کند یا نه. 

۷) حرمت نگه داریم و قضاوت نکنیم؛

دوستم زنگ زد و درخواست مقداری پول داشت. به او گفتم: «در حال حاضر ندارم» گفت: «اگه نداشتی پس چرا گفتی میخوای بری مسافرت؟ حتما داری دیگه.»

وقتی از کسی کمک می‌خواهیم و او قبول نمی‌کند، دلیلش را نپرسیم و دلیل را حدس نزنیم. سعی نکنیم مچ او را بگیریم. او را درک کنیم. رفتارمان را با او تغییر ندهیم و حرمت نگه داریم. مدام در مقابل او و دیگران، به خاطر رد کردن درخواستمان به او طعنه نزنیم.

۸) کمکی که می‌خواهیم را مستقیم درخواست کنیم و برای دیگران برنامه‌ریزی نکنیم؛

برادرم زنگ زد و گفت: «کجایی؟ فردا که نمیری سر کار درسته؟ بعد از ظهر هم که خونه‌ای، می‌خوای فوتبال ببینی. یعنی بعد از ظهر ساعت چهار کار خاصی نداری. پس ساعت چهار بیا آبگرمکن ما رو تعمیر کن.»

برنامه‌ریزی زندگی دیگران، به خودشان مربوط است. ما کمک خود را مستقیم مطرح می‌کنیم. تصمیم‌گیری برای تأیید یا رد درخواست را به عهده‌ی کسی بگذاریم که از او کمک خواسته‌ایم.

۹) متعهد باشیم؛

پسرعمویم از من خواست که پولی به او قرض بدهم تا رهن خانه خود را کامل کند. او قول داد که بعد از سه ماه، پول را بر می‌گرداند. بعد از سه ماه، خبری از او نشد. تماس گرفتم و گفت: «طلب توی فامیل، گنجه پسرعمو. عجله نکن.» یک سال گذشت و پول را پس نداد و بعد از یک سال آمد و گفت: «یه مقدار دیگه بده تا رهن امسال هم جور کنم، هر دوش رو با هم بهت برمیگردونم.» قید پول اول را زدم و رابطه را قطع کردم.

وقتی از کسی کمک می‌خواهیم، باید به تعهدات خود پایبند باشیم. اگر قول می‌دهیم، بی‌پایه و اساس نباشد و اگر نتوانستیم سر قول خود بایستیم، محترمانه عذرخواهی کنیم و تعهد جدیدی را تعیین کنیم.

۱۰) برای کارهایی که در توان خودمان است، کمک نخواهیم؛

برادرم می خواست سر کار برود و ماشینش خراب شده بود. به من زنگ زد و گفت: «بیا منو برسون» قبول نکردم و گفتم: «اسنپ بگیر لطفا. من الان کار دارم.» دوباره زنگ زد و گفت: «تو الکی بیکار خونه نشستی، من واسه چی اسنپ بگیرم؟»

مسئولیت زندگی هر کدام از ما به عهده‌ی خودمان است. کمک خواستن، زمانی توجیه دارد که ما خودمان از پس مسئله‌ای بر نمی‌آییم. با درخواست‌های غیرضروری، برای زندگی دیگران، مسئله ایجاد نکنیم.

اگر آداب کمک خواستن را رعایت کنیم، متوجه خواهیم شد که هنوز هم انسانیت زنده است و همه مشتاقانه به هم کمک خواهند کرد.

#کمک

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍46👏95🙏2
خوب است که می‌ترسی!

#مندی_هیل

اشکالی ندارد اگر می‌ترسی. این نشان می‌دهد که درگیر چیزی بسیار شجاعانه هستی...

#ترس

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
37👍13👏4
خود را از دست آدم‌های خاکستری نجات دهید!

یکی از تجربه‌های دردناک زندگی این است که فرد، دلبسته‌ی آدم‌های خاکستری شود. آدم‌های خاکستری همیشه تو را در وضعیت تعلیق نگه می‌دارند؛ نه به تو دل می‌دهند و نه می‌گذارند که از آنها دل بکنی. تو را در میان زمین و هوا معلق می‌خواهند. تا وقتی که تو را دلداده‌ی خود می‌یابند با تو سرد و با فاصله‌اند و تا احساس می‌کنند که از آنها دل می‌کنی با تو گرم و نزدیک می‌شوند- اما فقط تا آنجا که بدانند رشته را نمی‌گسلی و از چنگشان نمی‌گریزی. به تو دل نمی‌دهند اما مانع دل کندت می‌شوند.

بعضی از این آدم‌های خاکستری خودشان بلاتکلیف و معلق هستند، یعنی تکلیف خودشان را با خودشان نمی‌دانند، و این سردرگمی و پادرهوایی را در روابط عاطفیشان با تو بازمی‌تابانند. گاهی هم دچار نوعی بیماری روانی‌اند- ملغمه‌ی آشفته‌ای از عدم اعتماد به نفس و اعتماد به نفس مفرط. یعنی چندان به خود اعتماد به نفس دارند که تو را مفتون خود کنند، اما چندان به خود بی‌اعتمادند که به محبتت پاسخ درخور بدهند. تو را در فضای خاکستری رابطه، معلق نگه می‌دارند تا شهد عشقی را که نثارشان می‌کنی بمکند، اما چیزی از جانشان برایت مایه نگذارند.

آدم‌های خاکستری، خواسته یا ناخواسته تمام خون عاطفه‌ات را می‌نوشند اما بر مرده‌ات فاتحه هم نمی‌خوانند. لحظه‌های تلخ زندگیشان را با تو تقسیم می‌کنند، اما خوشی‌هایشان را با دیگران شریک می‌شوند. با جذابیت‌هایشان آرام آرام به دورت تار می‌تنند، و تا به خود می‌آیی خود را گرفتار دامشان می‌یابی. ته دل می‌دانی که شهدت را می‌نوشند و تفاله‌ات را تف می‌کنند، اما برای بی‌مهری‌هایشان مدام بهانه می‌تراشی. می‌دانی که وضعیت هرگز بهتر نمی‌شود، اما مدام برای آنها عذر و برای خودت امیدهای واهی می‌تراشی. آنقدر می‌مانی تا بپوسی.

عشق، آدم را آسیب‌پذیر می‌کند و آدم‌های خاکستری دقیقا از همان نقطه‌ی آسیب‌پذیر است که دستشان را تا آرنج در قلبت فرو می‌کنند. این رابطه‌ها عشق نیست، بیماری است- نوعی اعتیاد ویرانگر است. و اگر کسی در این دام بلا افتاد باید هوار بزند و از دیگران برای نجات جانش کمک بخواهد. هرچه بیشتر در این دام بمانی، گرفتارتر می‌شوی. از آدم‌های خاکستری باید مثل طاعون گریخت.

#رابطه

@metaphortherapy
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍49😢61🤔1
ممدوح یا شرم‌آور...

#محمد_فاضلی

«حکومت قانون» و «حکومت به بهانه‌ قانون» فرق دارند...

#قانون

@fazeli_mohammad
@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍50👏53
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیدار شو...

برای زیان ندیدن از خواب بیدار می‌شویم یا برای لذت بردن از زندگی؟

بیدار کردن با اضطراب:

✔️ پاشو مدرسه دیر شد!
✔️ پاشو دیگه به کارات نمیرسی!
✔️ پاشو دیوونم کردی!

بیدار کردن با لذت:

✔️ نیمروی خوشمزه منتظره یکی بیدار شه!
✔️ بیدار شو ببین چه برف زیبایی!

ما برای آدم‌هایی که دوستشان داریم، نقطه‌ی امن هستیم. اگر در فرآیند زندگی آنها اضطراب ایجاد کنیم، نمی‌توانند از زندگی لذت ببرند.

#اضطراب

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍4915👏9🕊3💔2😡1
چرا میان افراد در جامعه‌ی ما این قدر اصطکاک وجود دارد؟

#محمود_سریع‌القلم

۱. فقدان آموزشِ قبول کردن تفاوت‌های یکدیگر در دورانِ دبستان؛

۲. دلبستگی عمیق به نفر اول بودن و همه جا دیده شدن؛

۳. تربیت عمدتاً احساسی در خانواده؛

۴. ارزیابی کردنِ افراد و موضوعات بدون Fact؛

۵. لذتِ قابل توجه از بدگویی وغیبت کردن؛

۶. فقدان شکل‌گیری اعتماد به نفس در دورانِ دبستان؛

۷. داشتن انتظارات غیرواقعی از دیگران؛

۸. عذرخواهی نکردن؛

۹. نیت‌خوانی بدون Fact؛

۱۰. فقدان فضا و فرهنگِ انتقادی در درون خانواده‌ها؛

۱۱. ورود و قضاوت افراد در صدها موضوع؛

۱۲. پخش کردن حرفی که صحّت آن معلوم نیست؛

۱۳. باور کردن سریع شنیده‌ها؛

۱۴. ارزیابی های صفر- یک از دیگران؛

۱۵. غرور نامتوازن افراد با سطح توانایی آنها؛

۱۶. لذتِ فراوان از بی‌اهمیت جلوه دادن دیگران؛

۱۷. ناشی‌گری در جمله‌بندی و نحو‌ی حرف زدن؛

۱۸. تقریباً تعطیلی خودانتقادی؛

۱۹. قدرنشناسی و تشکر نکردن از کارهای خوبِ دیگران؛

۲۰. نداشتنِ دفترچه‌ای با دو ستون مثبت و منفی از خود؛

۲۱. ضعف در برنامه‌ریزی‌های دراز مدت سازمان‌های آموزشی؛

۲۲. بیانِ آگاهانه‌ی سخنان مبهم برای گیج کردن طرفِ مقابل؛

۲۳. کنجکاوی شدید در سَردرآوردن از کارهای دیگران؛

۲۴. ناراحتی ناخودآگاه افراد از موقعیت و امکاناتِ مالی دیگران؛

۲۵. تمرین نکردن خویشتن‌داری در دورانِ دبستان؛

۲۶. مطرح کردن نقلِ‌قول‌های اشتباه و سخنانِ غیرضروی در تعامل با دیگران؛

۲۷. عوض کردن راحت و دائمی حرف‌ها و قول‌ها؛

۲۸. بی‌توجهی و بی‌فکری نسبت به پیامدهای احتمالی سخنانی که بیان می‌شود؛

۲۹. فقدانِ فرصتِ یادگیری مدیریتِ هیجان و خشم در دورانِ دبستان؛

۳۰. متمرکز نبودن بر زندگی، کار و توانایی‌های خود.

#ارتباط

@DevelopmentSc
✔️ کانال «مدرسه توسعه»
👍47👏10🙏43