پَریما
240 subscribers
347 photos
16 videos
1 file
57 links
رفتنی استیم، بمانیم که چه؟
Download Telegram
کدام پایان شیرین و کدام تلخ خواهد بود؟
هر امتحانی که تمام می‌شود ممد حیات است و چون پاس شود مفرح ذات.
حواس پرتی حواس پرتی، یک لحظه تمرکز ندارم.
یادم آمد
خواب دیدم در مورد پدرم که در رنج بود و برای رهایی از آن سراغ چیزی را می‌گرفت که موجب رنجش بود.
خانه را تغییر داده بودند خانه‌ای که دیگر در آن نیستیم. تغییر برای زیبایی بود ولی کاملا از ریخت افتاده بود.
نوزاد تازه متولد شده‌ای را هم دیدم که از اندازه‌های واقعی به دور بود. کشیده و بلند قد
مسیر زیادی را هم می‌دویدم و کش می‌آمدم. گریختن برای کشته نشدن

ای ذهن برآشفته آیا تو را قراری هم است؟
«هیچ‌وقت یک‌جا قرار نگرفته‌ام، همیشه چمدان کوچکم دم دستم بوده، در حال پر و خالی شدن. کیف دستی‌ام روی دامن، کمی پول در آن است با کتابی برای خواندن. آیا اصلاً جایی وجود دارد که ما در حال گذر از آن نباشیم؟»

• جومپا لاهیری

@letterssto
کارشناسی تمام شد.
اولش مثل خری که تیتاپ دارد و اینها شاد بودم بعدش مثل همان خر که تیتاپش را گرفته باشند غمگین. اولش هم بعدازظهر بود و بعدش هم حالا.

دوریم خیلی دور، هنوز خیلی دوریم. دلم می‌خواهد یک وقتی آخرین گام را برداریم که: همین‌جاست حالا به هم رسیدیم حالا خیلی نزدیکیم.

این دخترک طفلی ناخوش شده و دلم براش ریش شد که او هم حالا که دور است و تنها این همه مریض شده. آدم نباید دور بماند یا هم اگر دور ماند جانش جور بماند. ناجوری و تن رنجور در غربت از هر چیزی سخت‌تر است.

انتظار، همان چیزی است که تو فکر می‌کنی من از آن غنی ام. ولی حقیقت دست‌هام خالی اند از تو از مهر از انتظار.
به عنوان مهمان، بلبل خرما داشتیم.
Yaad Bad (Ft Siamak Aghai)
Homayoun Shajarian - نیک موزیک
بعضی چیزها از قبل و خیلی خیلی قبل در ذهنم نقش بستند، که مثلا توالی کارها یا انجام دادن و ندادن بعضی کارها را برام مشخص می‌کنند. حتی خوش آمدن و نیامدن از چیزی کسی جایی هم، مثلا در ذهنم از درکه خوشم نمی‌آید، هرگز ژلوفن نمی‌خورم، ناخن‌ها رو قبل حمام کوتاه می‌کنم و از این دست چیزها که از کی و چطور برام مهم و قاطع شدند رو خاطرم نیست. دوست نداشتن شجریان پسر هم از این دست بود، که حتی جایی می‌دیدم، آهنگ را دانلود هم نمی‌کردم. حالا می‌خوام از حماقتم ابراز تأسف کنم که این مرد چقدر خوب و دلنشین میخوانده و من احتمالا با یک آوازی که به گوشم قشنگ نبوده کنار گذاشتمش.

پی‌نوشت‌: تغییر همیشه همان غول بی‌شاخ و دم بوده برام که مدتی هست (مدت زیادی) سعی دارم ریزریز باهاش دوست بشم و هرجا که فرصتی دست داد پذیراش باشم و تا حالا هم زنده ام.
دلم پیش دوستام مونده. همه رفتن شهرهاشون ولی خیال می‌کنم هنوز همه تو تهران اند خوابگاه سوییت 300 و هر وقتی برم می‌تونم بغلشون بگیرم 😭
ساعت نه وقت گرفتم برم موهام رو کوتاه کنم. مطمئنم قشنگ نمیشم ولی خیلی وقته دارم بهش فکر می‌کنم اینا هم ده ساله نگه داشتم دیگه خسته شدم از مراقبت دلم میخواد بپرم حموم بیام تا لباس بپوشم اینا هم خودشون سامون گرفته باشند.


هزار دلم می‌گه نرو و یکی می‌گه برو.
من که به پیام کائنات توجه نکردم و زشت شدم:
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کائنات:
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"يه وقتایی کوهم دلش ابری می‌شه"
vaghti deltangham
bamyk.com
۰٫


در رسیدن به تو تنها راه، گذشتن است.
02 Episode 2_Gratomic.com
Javad Maroufi
«ای ساقی لب تشنگان، ای جان جانانم، سقای طفلانم...» بخشی از نوحه قدیمی روز تاسوعاست که استاد عباس معروفی، آهنگساز و نوازنده برجسته آن را در پایان قطعه دوم از آلبوم «عاشورا، راز خلقت، فراق» اجرا کرده است.

@poli_hast
روز یازدهم؛

بیشتر از هر وقت دیگری با تو حرف می‌زنم آنقدر که اغلب در حالات چهره‌ات کنکاش می‌کنم نکند حوصله‌ات سر رفته باشد. یک چیزی را خوب فهمیده‌ام: هیچ چیزِ بی‌خودی به ذهنم نمی‌رسد مگر پالس کوچکی از آن را دریافت کرده باشم.
این طور هم می‌بافم که مثلا مستقیما نگفته باشم که حوصله‌ات از حرف‌هام سر می‌روند. روزهای اول خیلی دلتنگ بودم بعد یک کلافگی هم افتاده بود به جانم که رفتم موهای نازنینم را کوتاه کردم. از حجم ناله و فغانی که برای دوستانم سر دادم هم مرثیه‌ها درمی‌آید. می‌گفتم از مراقبت‌شان خسته شدم و دلم کمی آسودگی می‌خواهد اما یک هدف پنهانم از این‌کار کم کردن دلبستگی بود از چیزی که مدت‌ها داشتمش و توان دل کندن را نداشتم ( انگار حالا موثر بود خیال خامم)
آنقدر گفتند خوب است قشنگ شدی دیگر خودم هم وا دادم و دارم سعی می‌کنم دوستش داشته باشم.

جدا گمان می‌کنم یک مرگی‌م شده؛ یک ذره اعتماد به نفس در خودم نمی‌بینم. شما فکر کن با هزار دلواپسی و استرس بی‌جا همین چند خط را می‌نویسم. الان ایستادم در نقطه کم‌نوری از وجودیتم تا نگاه کسی به‌م نیوفتد.

دیروز بعدازظهر خوابیدم و تن ما کاش از این ناپرهیزی‌ها بلد باشد، شب خوابم نبرد و هوا هم روشن شد رفتم یک فیلمی که فکر می‌کردم چندان خوشت نخواهد آمد را دیدم: the holdovers فکر می‌کردم خودم هم خوشم نخواهد آمد ولی قشنگ بود. در این گرمای مزخرف هم یک عالمه برف دیدم. غصه‌دار و خنده‌دار هم بود و گفتم کاش باهم دیده بودیمش.