تجربهٔ تفکر
A HANDBOOK OF GREEK LITERATURE FROM HOMER TO THE AGE OF LUCIAN by H. J. ROSE p. 31: The metre is likewise far from primitive. It is the hexameter (five dactyls, _ UU for any one of which a spondee,_ _, may be substituted, and a sixth foot which may be…
به نام خدا
این متن را با دو منبع دیگر تکمیل کردم که در یکی فهرستی از واژگان دارای واو مضمر در ایلیاد همراه معنی و ریشه آورده شده است (معنی و ریشه تحقیق خودم است).
واو مضمر چیست؟
زمانی که Ἰλιάς (ایلیاس) و Ὀδύσσεια (ادوسسِیا)، حال يا به دست همر يا هرکس که به او/ آنان این شعرها منسوب است سروده میشد در برخی واژگان زبان یونانی یک واو وجود داشت که هنگام مکتوب شدن این شعرها دیگر تلفظ و بنابراین نوشته نمیشد.
مثلاً واژه ایده در اصل ويده تلفظ میشده يا نام دیگر شهر تروی، یعنی ایلیُن را ويليُن، ویلیُس تلفظ میکرده اند.
به هر حال این واو مضمر را که در منابع بدان Digamma یعنی دو گاما میگویند (چون شبیه دو تا گامای به هم چسبیده یا رویهمافتاده بوده: ΓΓ و آن را اینگونه مینوشته اند: ϝ) طبق ظرافتهای وزنی میتوان از لابهلای اشعار همر استخراج کرد.
متن کامل در وبلاگم:
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/312
این متن را با دو منبع دیگر تکمیل کردم که در یکی فهرستی از واژگان دارای واو مضمر در ایلیاد همراه معنی و ریشه آورده شده است (معنی و ریشه تحقیق خودم است).
واو مضمر چیست؟
زمانی که Ἰλιάς (ایلیاس) و Ὀδύσσεια (ادوسسِیا)، حال يا به دست همر يا هرکس که به او/ آنان این شعرها منسوب است سروده میشد در برخی واژگان زبان یونانی یک واو وجود داشت که هنگام مکتوب شدن این شعرها دیگر تلفظ و بنابراین نوشته نمیشد.
مثلاً واژه ایده در اصل ويده تلفظ میشده يا نام دیگر شهر تروی، یعنی ایلیُن را ويليُن، ویلیُس تلفظ میکرده اند.
به هر حال این واو مضمر را که در منابع بدان Digamma یعنی دو گاما میگویند (چون شبیه دو تا گامای به هم چسبیده یا رویهمافتاده بوده: ΓΓ و آن را اینگونه مینوشته اند: ϝ) طبق ظرافتهای وزنی میتوان از لابهلای اشعار همر استخراج کرد.
متن کامل در وبلاگم:
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/312
Blogfa
یادداشتی کوتاه دربارۀ وزن اشعار همر
یادداشتی کوتاه دربارۀ وزن اشعار همر - پرسیدن، پارسایی اندیشیدن است. (مارتین هیدگر)
تجربهٔ تفکر
به نام خدا این متن را با دو منبع دیگر تکمیل کردم که در یکی فهرستی از واژگان دارای واو مضمر در ایلیاد همراه معنی و ریشه آورده شده است (معنی و ریشه تحقیق خودم است). واو مضمر چیست؟ زمانی که Ἰλιάς (ایلیاس) و Ὀδύσσεια (ادوسسِیا)، حال يا به دست همر يا هرکس که به…
استاد وحید عیدگاه طرقبهای کتابی دارد تحت عنوان تلفظ در شعر کهن فارسی (بهرهگیری از شعر در شناخت تلفظهای دیرین)، انتشارات: سخن، ۱۴۰۱ که با بررسی وزن و قافیه اشعار قدیم فارسی به نتایج جالبی در حوزه تلفظ واژگان رسیده است و همچنان نیز در صفحه اینستاگرام خود پژوهشهای بسیار نغز و ارزشمندی را نشر میدهد.
آن تحقیق روی اشعار همری با این کار سنجیدنی است.
متأسفانه من هنوز این کتاب را نخریده ام و تنها گزارشهایش را خوانده ام.
https://www.iranketab.ir/book/35712-pronunciation-in-ancient-persian-poetry
آن تحقیق روی اشعار همری با این کار سنجیدنی است.
متأسفانه من هنوز این کتاب را نخریده ام و تنها گزارشهایش را خوانده ام.
https://www.iranketab.ir/book/35712-pronunciation-in-ancient-persian-poetry
فروشگاه اینترنتی ایران کتاب
کتاب تلفظ در شعر کهن فارسی اثر وحید عیدگاه طرقبه ای | ایران کتاب
خرید کتاب تلفظ در شعر کهن فارسی تلفظ در شعر کهن فارسی (بهره گیری از شعر در شناخت تلفظ های دیرین)
نویسنده وحید عیدگاه طرقبه ای انتشارات سخن
نویسنده وحید عیدگاه طرقبه ای انتشارات سخن
Forwarded from DEMOnCRACY (Emad Samiee)
Forwarded from DEMOnCRACY (Emad Samiee)
«برای اینکه جنگل...» : رنه شار، ۱۹۳۹.
این شعر کوتاه شار را دوست دارم برای تمامی دوستانم بفرستم، تا بیشتر مراقب خودشان باشند، دوستانم، تمام آن جنگلهای تپنده و دامانگسترِ در برهوت لمیزرع: تو، او، شما، آنها.
با تشکر از ماتیاس، تقدیم به شما:
#رنه_شار
@demonkratia
این شعر کوتاه شار را دوست دارم برای تمامی دوستانم بفرستم، تا بیشتر مراقب خودشان باشند، دوستانم، تمام آن جنگلهای تپنده و دامانگسترِ در برهوت لمیزرع: تو، او، شما، آنها.
با تشکر از ماتیاس، تقدیم به شما:
#رنه_شار
@demonkratia
تجربهٔ تفکر
«برای اینکه جنگل...» : رنه شار، ۱۹۳۹. این شعر کوتاه شار را دوست دارم برای تمامی دوستانم بفرستم، تا بیشتر مراقب خودشان باشند، دوستانم، تمام آن جنگلهای تپنده و دامانگسترِ در برهوت لمیزرع: تو، او، شما، آنها. با تشکر از ماتیاس، تقدیم به شما: #رنه_شار @demonkratia
این نگارش غلط نمیرید به صورت نمیرید خیلی اعصابم را کشید🥶
تجربهٔ تفکر
«برای اینکه جنگل...» : رنه شار، ۱۹۳۹. این شعر کوتاه شار را دوست دارم برای تمامی دوستانم بفرستم، تا بیشتر مراقب خودشان باشند، دوستانم، تمام آن جنگلهای تپنده و دامانگسترِ در برهوت لمیزرع: تو، او، شما، آنها. با تشکر از ماتیاس، تقدیم به شما: #رنه_شار @demonkratia
محمد نورالهی:
Depuis la fin du xixe siècle, ce terme désigne aussi, en français européen, le repas sommaire que prennent les ouvriers pendant une pause de leur travail. Par extension, l'on nomme aussi casse-croûte un repas très simple, ou simplement un sandwich.
مترجم گوگل:
از اواخر قرن نوزدهم، این اصطلاح در فرانسوی اروپایی، وعده غذایی اصلی را که کارگران در زمان استراحت از کار خود میخورند نیز مشخص کرده است. در اصطلاح، به یک وعده غذایی بسیار ساده یا به سادگی یک ساندویچ، میانوعده نیز گفته میشود.
Pour qu'une forêt...
Pour qu'une forêt soit superbe
Il lui faut l'âge et l'infini.
Ne mourez pas trop vite, amis
Du casse-croûte sous la grêle.
Sapins qui couchez dans nos lits,
Éternisez nos pas sur l'herbe.
Alsace, 1939
René Char
En trente-trois morceaux
et autres poèmes suivi de
Sous ma casquette amarante
Gallimard, 1997
مترجم معلوم نیست کرهخوری را از کجا آورده 😐
Depuis la fin du xixe siècle, ce terme désigne aussi, en français européen, le repas sommaire que prennent les ouvriers pendant une pause de leur travail. Par extension, l'on nomme aussi casse-croûte un repas très simple, ou simplement un sandwich.
مترجم گوگل:
از اواخر قرن نوزدهم، این اصطلاح در فرانسوی اروپایی، وعده غذایی اصلی را که کارگران در زمان استراحت از کار خود میخورند نیز مشخص کرده است. در اصطلاح، به یک وعده غذایی بسیار ساده یا به سادگی یک ساندویچ، میانوعده نیز گفته میشود.
Pour qu'une forêt...
Pour qu'une forêt soit superbe
Il lui faut l'âge et l'infini.
Ne mourez pas trop vite, amis
Du casse-croûte sous la grêle.
Sapins qui couchez dans nos lits,
Éternisez nos pas sur l'herbe.
Alsace, 1939
René Char
En trente-trois morceaux
et autres poèmes suivi de
Sous ma casquette amarante
Gallimard, 1997
مترجم معلوم نیست کرهخوری را از کجا آورده 😐
Forwarded from Dis-Discuss
منظور یک ظرف کرهخوری نیست آقای نورالهی عزیز، این هم «اصطلاحاً» یک میان وعده است که آنهایی که تجربهاش کردهاند در زندگیشان با معنای آن آشناترند، شاید همانطورکه در پانویس پست، این کلمات به آنها تقدیم شده...
و
یک نکته دیگر، قبلا، بارها گفتم، شاید بد نیست تکرار کنم، آن «ت» پایین پستها-ی شعرها عمدتا، اینجا یعنی در این ویراست، بیشتر معطوف به تجربه است تا ترجمه، با وجود اینکه اینجا تلاش بر انتقال یا بازسازی حسی شبیه به خود اثر در زبان اصلیست، و با اذعان به بیشماری اغلاط، این نکته نه به معنی شانه خالی کردن از مسئولیت کلمات فارسی منتسب به فلان شعر و شاعر، که دعوت از دیگران است برای بهبود حس و تجربه، پس نتیجتا، بنا به ذوق و تجربهی زیستهی خودتان برای این اصطلاح پیشنهادی نیز اگر دوست داشتید در ادامهی پرسش شاید بجای خودتان، نیز عنایت بفرمایید... مرسی!
با احترام
ع.س.
و
یک نکته دیگر، قبلا، بارها گفتم، شاید بد نیست تکرار کنم، آن «ت» پایین پستها-ی شعرها عمدتا، اینجا یعنی در این ویراست، بیشتر معطوف به تجربه است تا ترجمه، با وجود اینکه اینجا تلاش بر انتقال یا بازسازی حسی شبیه به خود اثر در زبان اصلیست، و با اذعان به بیشماری اغلاط، این نکته نه به معنی شانه خالی کردن از مسئولیت کلمات فارسی منتسب به فلان شعر و شاعر، که دعوت از دیگران است برای بهبود حس و تجربه، پس نتیجتا، بنا به ذوق و تجربهی زیستهی خودتان برای این اصطلاح پیشنهادی نیز اگر دوست داشتید در ادامهی پرسش شاید بجای خودتان، نیز عنایت بفرمایید... مرسی!
با احترام
ع.س.
بسم الله الرحمن الرحیم
ان شاء الله خداوند همه درگذشتگان از خلبانان و افراد همراه تا رئیسجمهور و وزیر امور خارجه و امام جمعه تبریز را در جوار رحمت خویش پناه دهاد.
از بین متنهایی که منتشر شده این متن برایم جالبتر بود گرچه احتمالاً واکنشهای ادبی بسیار بیشتری در راه است:
دیدم این مشهد چرا هی بیقراری میکند،
جای باران، سیل در این شهر جاری میکند
دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش،
عزم خود را جزم دارد گریه-زاری میکند.
نام شاعر را نمیدانم.
ان شاء الله خداوند همه درگذشتگان از خلبانان و افراد همراه تا رئیسجمهور و وزیر امور خارجه و امام جمعه تبریز را در جوار رحمت خویش پناه دهاد.
از بین متنهایی که منتشر شده این متن برایم جالبتر بود گرچه احتمالاً واکنشهای ادبی بسیار بیشتری در راه است:
دیدم این مشهد چرا هی بیقراری میکند،
جای باران، سیل در این شهر جاری میکند
دیر فهمیدم که او اندر فراق خادمش،
عزم خود را جزم دارد گریه-زاری میکند.
نام شاعر را نمیدانم.
Forwarded from فرهیختگان
در تأیید بیانات دیروز سخنگوی دولت که ابراهیم رئیسی را میان رؤسای جمهوری اسلامی ولایتمدارترین و از این حیث، بیبدیل ارزیابی کرد، باید افزود که کمتر کسی به اندازه آن خدابیامرز صلاحیتهایت لازم برای ریاست جمهوری اسلامی را دارا بود. این صلاحیتها عبارتند از:
۱. بیسوادی
۲. فرومایگی
۳. اطاعت بیچون و چرا
۴. آدمکشی
۵. عقبماندگی فرهنگی
۶. استفاده بیشینه از رانت قدرت
۷. تعلق به سیاهکارترین محفل قدرت در جمهوری اسلامی (مستقر در مشهد)
۸. روی کار آمدن از راه انتخابات فرمایشی - نمایشی
۹. ناکارآمدی
۱۰. گردآوردن فاسدترین و فرصتطلبترین تفالههای جمهوری اسلامی (موسوم به جبهه پایداری) پیرامون خود.
(بخش عمده این فهرست را البته از یکی از دوستان نقل میکنم که با تعبیری دیگر این ویژگیها را برشمرد و صلاح نیست نامش را ببرم).
در یک کلام: ابراهیم رئیسی عصاره همه رذائل جمهوری اسلامی بود. آنچه «خوبان» همه دارند او یکجا داشت.
اگر میخواهید ببینید جانشین رئیسی کیست، دنبال کسی بگردید که بیشترین تعداد این «صلاحیتها» را داشته باشد. خطابم بویژه به عزیزان روزنهگشاد است که حداقل از آن چند نفرشان که رفقایم هستند میخواهم بار دیگر خودشان را مضحکه نکنند و از تئوریبافیهای احمقانه و توهین به مفاخر ملی بپرهیزند. خودشان را سر کار نگذارند و خلقی را به خودشان نخندانند.
مهرداد فرهمند
#فرهیختگان راهی به رهایی
۱. بیسوادی
۲. فرومایگی
۳. اطاعت بیچون و چرا
۴. آدمکشی
۵. عقبماندگی فرهنگی
۶. استفاده بیشینه از رانت قدرت
۷. تعلق به سیاهکارترین محفل قدرت در جمهوری اسلامی (مستقر در مشهد)
۸. روی کار آمدن از راه انتخابات فرمایشی - نمایشی
۹. ناکارآمدی
۱۰. گردآوردن فاسدترین و فرصتطلبترین تفالههای جمهوری اسلامی (موسوم به جبهه پایداری) پیرامون خود.
(بخش عمده این فهرست را البته از یکی از دوستان نقل میکنم که با تعبیری دیگر این ویژگیها را برشمرد و صلاح نیست نامش را ببرم).
در یک کلام: ابراهیم رئیسی عصاره همه رذائل جمهوری اسلامی بود. آنچه «خوبان» همه دارند او یکجا داشت.
اگر میخواهید ببینید جانشین رئیسی کیست، دنبال کسی بگردید که بیشترین تعداد این «صلاحیتها» را داشته باشد. خطابم بویژه به عزیزان روزنهگشاد است که حداقل از آن چند نفرشان که رفقایم هستند میخواهم بار دیگر خودشان را مضحکه نکنند و از تئوریبافیهای احمقانه و توهین به مفاخر ملی بپرهیزند. خودشان را سر کار نگذارند و خلقی را به خودشان نخندانند.
مهرداد فرهمند
#فرهیختگان راهی به رهایی
تجربهٔ تفکر
در تأیید بیانات دیروز سخنگوی دولت که ابراهیم رئیسی را میان رؤسای جمهوری اسلامی ولایتمدارترین و از این حیث، بیبدیل ارزیابی کرد، باید افزود که کمتر کسی به اندازه آن خدابیامرز صلاحیتهایت لازم برای ریاست جمهوری اسلامی را دارا بود. این صلاحیتها عبارتند از: ۱.…
گاه چه استفراغهای ذهنی تهوعآوری را این روزها شاهد ایم و چگونه ذات رذل برخی اصلاحطلبان خودش را نمایان میکند.
سینما:
شما که [...] این رفتار دخانچی رو چگونه میبینی؟
محمد نورالهی:
یک آفتی که در بین اهل علوم انسانی هست این است که گاه حرص و آزی زیاده مییابند در خرجکرد و بهرخکشیدن آموختههایشان یا ابداع نظریههای نو.
این اتفاق گاهی بیتوجه و حتی بیربط به موضوعی که به بهانهاش دارند افاضه میفرمایند میافتد.
Mohammad Raof:
متاسفانه تخصصش را هنوز نفهمیدم چیست
در همه علوم انسانی فکر کنم نظر میدهد
یکجایی گفته بود دعوتم کردند سخنرانی محرم
یکجا فیلم نقد میکند
و...
محمد نورالهی:
یک کتاب نوشته که واقعا موضوع مهمی دارد:
اسلام سیاسی در مصداق جمهوری اسلامی به اسم پسااسلامیسم
شروع کردم بخوانمش ولی متأسفانه مدام کارهایی برایم پیش آمد
اگر آن را که رساله دکتریش بوده با دقت بخوانیم به گمانم نقاط ضعف و قوتش را بهتر از هر چیز دیگر خواهیم دریافت
شما که [...] این رفتار دخانچی رو چگونه میبینی؟
محمد نورالهی:
یک آفتی که در بین اهل علوم انسانی هست این است که گاه حرص و آزی زیاده مییابند در خرجکرد و بهرخکشیدن آموختههایشان یا ابداع نظریههای نو.
این اتفاق گاهی بیتوجه و حتی بیربط به موضوعی که به بهانهاش دارند افاضه میفرمایند میافتد.
Mohammad Raof:
متاسفانه تخصصش را هنوز نفهمیدم چیست
در همه علوم انسانی فکر کنم نظر میدهد
یکجایی گفته بود دعوتم کردند سخنرانی محرم
یکجا فیلم نقد میکند
و...
محمد نورالهی:
یک کتاب نوشته که واقعا موضوع مهمی دارد:
اسلام سیاسی در مصداق جمهوری اسلامی به اسم پسااسلامیسم
شروع کردم بخوانمش ولی متأسفانه مدام کارهایی برایم پیش آمد
اگر آن را که رساله دکتریش بوده با دقت بخوانیم به گمانم نقاط ضعف و قوتش را بهتر از هر چیز دیگر خواهیم دریافت
به نام خداوند جان و خرد
در زبان یونانی دو مبحث مشکل و از وجهی متصل به هم وجود دارد تحت عناوین «وجه وصفی» و «باب ناگذر». این دو مبحث در کتاب آموزش زبان یونانی باستان؛ ترجمه و تألیف: ژانت بلیک و ایمان شفیعبیک؛ نشر سینا؛ ١٣٩۵ به صورت بسیار اجمالی و مبهم آمده است.
ما در زبان فارسی (و نیز عربی و انگلیسی) وجه وصفی را گاه به نام اسم فاعل (present participle) و اسم مفعول (past participle) میشناسیم اما این دو دقیقاً به یک معنی نیستند.
در زبان فارسی «خورنده» اسم فاعل و «خورده» اسم مفعول است چنانکه در عربی «فاعل» اسم فاعل و «مفعول» اسم مفعول است اما در زبان یونانی وجه وصفی گذرا/ معلوم از صرف یا صیغۀ معلوم فعل و وصف فعلی مجهول یا ناگذرا-مجهول از صیغۀ ناگذرا-مجهول فعل ساخته میشود.
نیز ما «باب ناگذر» را گاه تحت عنوان «فعل لازم» میشناسیم که باز این دو یکی نیستند.
متن پیآیند ترجمۀ فقراتی درباب این دو موضوع از منبع زیر است که روشنی خوبی دارد:
AN INTRODUCTION TO ANCIENT GREEK (A Literary Approach); Second Edition; Revised by C.A.E. Luschnig Deborah Mitchell; Hackett Publishing Company, Inc.; 2007.
ترجمۀ اصطلاحات صرفی و نحوی خاص متن را عمدةً با مراجعه به کتاب راهنمای زبان سنسکریت (دستور زبان، متنهای گزیده، واژهنامه)؛ تألیف محمدتقی راشد محصل؛ نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ ١٣٨٩ انجام دادم.
ادامه در:
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/313
در زبان یونانی دو مبحث مشکل و از وجهی متصل به هم وجود دارد تحت عناوین «وجه وصفی» و «باب ناگذر». این دو مبحث در کتاب آموزش زبان یونانی باستان؛ ترجمه و تألیف: ژانت بلیک و ایمان شفیعبیک؛ نشر سینا؛ ١٣٩۵ به صورت بسیار اجمالی و مبهم آمده است.
ما در زبان فارسی (و نیز عربی و انگلیسی) وجه وصفی را گاه به نام اسم فاعل (present participle) و اسم مفعول (past participle) میشناسیم اما این دو دقیقاً به یک معنی نیستند.
در زبان فارسی «خورنده» اسم فاعل و «خورده» اسم مفعول است چنانکه در عربی «فاعل» اسم فاعل و «مفعول» اسم مفعول است اما در زبان یونانی وجه وصفی گذرا/ معلوم از صرف یا صیغۀ معلوم فعل و وصف فعلی مجهول یا ناگذرا-مجهول از صیغۀ ناگذرا-مجهول فعل ساخته میشود.
نیز ما «باب ناگذر» را گاه تحت عنوان «فعل لازم» میشناسیم که باز این دو یکی نیستند.
متن پیآیند ترجمۀ فقراتی درباب این دو موضوع از منبع زیر است که روشنی خوبی دارد:
AN INTRODUCTION TO ANCIENT GREEK (A Literary Approach); Second Edition; Revised by C.A.E. Luschnig Deborah Mitchell; Hackett Publishing Company, Inc.; 2007.
ترجمۀ اصطلاحات صرفی و نحوی خاص متن را عمدةً با مراجعه به کتاب راهنمای زبان سنسکریت (دستور زبان، متنهای گزیده، واژهنامه)؛ تألیف محمدتقی راشد محصل؛ نشر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ ١٣٨٩ انجام دادم.
ادامه در:
http://denkenserfahrung.blogfa.com/post/313
Blogfa
«وجه وصفی» participle و «باب ناگذر» middle در زبان یونانی
«وجه وصفی» participle و «باب ناگذر» middle در زبان یونانی - پرسیدن، پارسایی اندیشیدن است. (مارتین هیدگر)
تجربهٔ تفکر
به نام خداوند جان و خرد در زبان یونانی دو مبحث مشکل و از وجهی متصل به هم وجود دارد تحت عناوین «وجه وصفی» و «باب ناگذر». این دو مبحث در کتاب آموزش زبان یونانی باستان؛ ترجمه و تألیف: ژانت بلیک و ایمان شفیعبیک؛ نشر سینا؛ ١٣٩۵ به صورت بسیار اجمالی و مبهم آمده…
Telegram
تجربهٔ تفکر
به نام خداوند جان و خرد
شادروان محمدابراهیم باستانی پاریزی که خود کتاب اصول حکومت آتن ارسطو را به واسطه ترجمههای فرانسوی و انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است در یادداشت:
یک پیشنهاد - زبان یونانی در ایران
مجله چیستا، شهریور ١٣٦٠ - شماره ١
http://ensani.ir…
شادروان محمدابراهیم باستانی پاریزی که خود کتاب اصول حکومت آتن ارسطو را به واسطه ترجمههای فرانسوی و انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است در یادداشت:
یک پیشنهاد - زبان یونانی در ایران
مجله چیستا، شهریور ١٣٦٠ - شماره ١
http://ensani.ir…
به نام خدا
میگویند ایدئولوژی یعنی داشتن پاسخهای قدیمی و ازپیشدادهشده به پرسشهای جدید.
نیز هر بار میگویند:
فتوشاپ است،
عکسها تکراری است،
ضرب و تقسیم کنید ٢/۵% بیشتر نبوده،
من که یک بار هم نرفته ام اما شنیده ام ساندیس میدهند،
بچههای مدرسه را میبرند،
از شهرهای دیگر با اتوبوس آدم برده اند...
بله!
ایدئولوژی این است. 😊
#کار_خودشونه
میگویند ایدئولوژی یعنی داشتن پاسخهای قدیمی و ازپیشدادهشده به پرسشهای جدید.
نیز هر بار میگویند:
فتوشاپ است،
عکسها تکراری است،
ضرب و تقسیم کنید ٢/۵% بیشتر نبوده،
من که یک بار هم نرفته ام اما شنیده ام ساندیس میدهند،
بچههای مدرسه را میبرند،
از شهرهای دیگر با اتوبوس آدم برده اند...
بله!
ایدئولوژی این است. 😊
#کار_خودشونه
Forwarded from قلمانداز (مسعود راستیپور)
صفت فاعلی نقلی.pdf
222.4 KB
صفت فاعلی نقلی بهعنوان صفت فاعلی مضارع
به یاد دکتر محمود مدبّری
چندی پیش خبر درگذشت دکتر محمود مدبّری، پژوهشگر پرتلاش و کمادّعای زبان و ادب فارسی، به گوشمان رسید و مایۀ افسوس بسیار شد. نگارنده از تألیفها و تصحیحهای ایشان بهرۀ بسیار بردهاست و اگرچه هیچ گاه با ایشان ملاقاتی نداشته، خود را از دوستداران ایشان میداند. چند سال پیش جشننامهای برای ایشان تهیه شد و نگارنده نیز، به لطف آقای منوچهر فروزنده فرد، مقالهای به ایشان تقدیم کرد. از آنجا که این جشننامه هیچ گاه به انتشار کاغذی نرسید، فرصت آن فراهم بود تا نوشتۀ خود را بازبینی کنم و آن را اصلاح کنم. اینک صورت اصلاحشدۀ آن نوشته را به یاد آن استاد درگذشته تقدیم میکنم.
نام و یادش گرامی باد.
به یاد دکتر محمود مدبّری
چندی پیش خبر درگذشت دکتر محمود مدبّری، پژوهشگر پرتلاش و کمادّعای زبان و ادب فارسی، به گوشمان رسید و مایۀ افسوس بسیار شد. نگارنده از تألیفها و تصحیحهای ایشان بهرۀ بسیار بردهاست و اگرچه هیچ گاه با ایشان ملاقاتی نداشته، خود را از دوستداران ایشان میداند. چند سال پیش جشننامهای برای ایشان تهیه شد و نگارنده نیز، به لطف آقای منوچهر فروزنده فرد، مقالهای به ایشان تقدیم کرد. از آنجا که این جشننامه هیچ گاه به انتشار کاغذی نرسید، فرصت آن فراهم بود تا نوشتۀ خود را بازبینی کنم و آن را اصلاح کنم. اینک صورت اصلاحشدۀ آن نوشته را به یاد آن استاد درگذشته تقدیم میکنم.
نام و یادش گرامی باد.
تجربهٔ تفکر
به نام خداوند جان و خرد در زبان یونانی دو مبحث مشکل و از وجهی متصل به هم وجود دارد تحت عناوین «وجه وصفی» و «باب ناگذر». این دو مبحث در کتاب آموزش زبان یونانی باستان؛ ترجمه و تألیف: ژانت بلیک و ایمان شفیعبیک؛ نشر سینا؛ ١٣٩۵ به صورت بسیار اجمالی و مبهم آمده…
بوده (= باشنده)
آن است از خبرهای دیهها، کمی برخوانیم بر تو، از آن است برجایبوده و هست نیستشده (ترجمۀ: ذلكَ من أنبَاءِ القُریٰ نَقُصُّهُ عَلَیْكَ مِنهَا قَائِمٌ وَ حَصِیدٌ).
(ترجمۀ تفسیر طبری، ۳: ۷۲۳ /ح۴)
ملکا عاشق جمال توئیم
منتظربودۀ جلال توئیم
(سنائی غزنوی، ۱۳۶۰: ۱۱۰)
رخسار تو زیر زلف مشکین
صبحی است مقیمبودۀ شام
(جهانملک خاتون، ۱۳۷۴: ۳۲۷)
شده (=شونده)، آمده (=آینده)
غرق میشود در آب و بیرون میآید اینت شگفت
که آن است هم به آب فروشده و هم برسر-آبآمده (ترجمۀ: لَهُ مِنْ رَاسِبٍ طَافٍ)
(مقامات حریری، ۱۳۶۵: ۲/ ۳۰۰)
[...]
شواهد یادشده نشان میدهد که کاربرد صفت فاعلی نقلی بهعنوان صفت فاعلی مضارع از روزگاری دور در زبان فارسی رواج داشتهاست. اما رایجترینِ اینگونه صفتها دو صفتِ «بایسته» و «شایسته»
(و مشتقاتِ آنها) هستند که نشان میدهند کاربرد صفت فاعلی نقلی بهعنوان صفت فاعلی مضارع، در ناخودآگاه اهل زبان، بیش از آنچه گفتیم طبیعی و رایج بودهاست.
صفت فاعلی نقلی
https://t.me/QalamAndaz/62
نویسنده مسعود راستیپور
بین این صفت فاعلی نقلی فارسی و آن وجه وصفی ناگذر یونانی ارتباط جالب توجهی وجود دارد که شگفتانه طرح هر دو با همزمانی تصادفی همراه شد.
آن است از خبرهای دیهها، کمی برخوانیم بر تو، از آن است برجایبوده و هست نیستشده (ترجمۀ: ذلكَ من أنبَاءِ القُریٰ نَقُصُّهُ عَلَیْكَ مِنهَا قَائِمٌ وَ حَصِیدٌ).
(ترجمۀ تفسیر طبری، ۳: ۷۲۳ /ح۴)
ملکا عاشق جمال توئیم
منتظربودۀ جلال توئیم
(سنائی غزنوی، ۱۳۶۰: ۱۱۰)
رخسار تو زیر زلف مشکین
صبحی است مقیمبودۀ شام
(جهانملک خاتون، ۱۳۷۴: ۳۲۷)
شده (=شونده)، آمده (=آینده)
غرق میشود در آب و بیرون میآید اینت شگفت
که آن است هم به آب فروشده و هم برسر-آبآمده (ترجمۀ: لَهُ مِنْ رَاسِبٍ طَافٍ)
(مقامات حریری، ۱۳۶۵: ۲/ ۳۰۰)
[...]
شواهد یادشده نشان میدهد که کاربرد صفت فاعلی نقلی بهعنوان صفت فاعلی مضارع از روزگاری دور در زبان فارسی رواج داشتهاست. اما رایجترینِ اینگونه صفتها دو صفتِ «بایسته» و «شایسته»
(و مشتقاتِ آنها) هستند که نشان میدهند کاربرد صفت فاعلی نقلی بهعنوان صفت فاعلی مضارع، در ناخودآگاه اهل زبان، بیش از آنچه گفتیم طبیعی و رایج بودهاست.
صفت فاعلی نقلی
https://t.me/QalamAndaz/62
نویسنده مسعود راستیپور
بین این صفت فاعلی نقلی فارسی و آن وجه وصفی ناگذر یونانی ارتباط جالب توجهی وجود دارد که شگفتانه طرح هر دو با همزمانی تصادفی همراه شد.
Telegram
قلمانداز
صفت فاعلی نقلی بهعنوان صفت فاعلی مضارع
به یاد دکتر محمود مدبّری
چندی پیش خبر درگذشت دکتر محمود مدبّری، پژوهشگر پرتلاش و کمادّعای زبان و ادب فارسی، به گوشمان رسید و مایۀ افسوس بسیار شد. نگارنده از تألیفها و تصحیحهای ایشان بهرۀ بسیار بردهاست و اگرچه هیچ…
به یاد دکتر محمود مدبّری
چندی پیش خبر درگذشت دکتر محمود مدبّری، پژوهشگر پرتلاش و کمادّعای زبان و ادب فارسی، به گوشمان رسید و مایۀ افسوس بسیار شد. نگارنده از تألیفها و تصحیحهای ایشان بهرۀ بسیار بردهاست و اگرچه هیچ…
Forwarded from مدرسه (علی نجات غلامی)
برایم جالب شد جناب محدثی این خبر فوری
دارم با خودم فکر میکنم که «نظام انتظاراتِ» این جماعت از علمی مثل جامعهشناسی چیست؟ اینکه مثلاً یوسف اباذری در تویتی از حجم عظیم جمعیت اظهار شگفتی کند؟! یا شما طی مقایسهای آماری این مراسم را با مراسمات مشابه مقایسه کنید و بگویید ای ول نمودارش رو به فزونی بود؟! یا الان دقیقاً از مصطفی ملکیان که اصلاً جامعهشناس نیست بلکه فیلسوف فرهنگ و اخلاق است چه انتظاری دارند؟ که مثلاً چه بگوید؟ اینکه آن گفتار عادتوارهی تبلیغاتیِ رسانهای را اهل فکر مکرر سازند؟ چه درکی از علم خاصه علوم انسانی میتواند چنین توقعی ایجاد کند؟
این نزول سطح انتظار، ناشی از انزوای هولناک رسانهی جمهوری اسلامی از محافل علمی بوده است. این دیگر اصلاً سنخی کار رسانهای سیاستمدارانه نیست، بلکه واقعاً بازنمایِ یک انتظار جدی است. واقعاً سازندگان این برنامه تصور کردهاند که کار دانشمند جز این نیست! این نگاه تکنسینیستی به علم انسانی همانگونهای است که به علوم فنی مهندسی دارند. اینکه مهندس موشک بسازد و جامعهشناس هم هورا بکشد! همین!
به نظر من مسئلهی مهمی اینجا هست. چرا در قرن جدید خاصه در جوامع بلوک شرقی، این توهم ایجاد شد که قدرت میتواند علم خلق کند بیآنکه خودش عالم باشد؟
من راستش مهمترین انگیزهام برای مطالعه پدیدارشناسیِ هوسرل این بود که آخرین کسی بود که تمامقد و شجاعانه در مقابل هرگونه زیردستسازیِ علم نسبت به سیاست مقاومت کرد.
به هر حال تفهیم این حقیقت به سازندگان این برنامه که هر کدام از آن چهرهها جهانی است که میتواند نظامی فکری داشته باشد که تمامی باورها و ارزشهای از پیشپذیرفتهی آنها را به پرسش بکشد و در معرض نقادی قرار دهد و هدف خلقت از حضور چنین کسانی زدن نظام باورها بر سنگ محکشان با گفتوگوی آزادانه است، دیگر کاری نشد است. اما دست کم خود ما نباید فراموش کنیم که هیچ قدرتی در کهکشان راه شیری و فراسوی آن، نمیتواند به صرف قدرت علم بسازد. اگر بنا به فرض خدا دارای قدرت مطلق است همزمان دارای علم مطلق نیز هست و علماش ناشی از قدرتاش نیست، بلکه برعکس این قدرت اوست که ذیل علم اوست.
در خود جهانبینیِ تشیع، نکته در این است که اصل دعویِ علی ابن ابی طالب بر خلافت به خاطر علم بالاترِ اوست، نه نسبت فامیلی که بقیه هم داشتند پس بنا به گزارش خود تشیع مصالح سیاسی را باور نداشت چون اعلمیت برای وی ذیل سیاست قرار نمیگرفت. انتقاد به جای مصطفی ملکیان از اینکه آقای رئیسی علم بالاتر ندارد و در جایگاه بالای سیاسی ایستاده است، در دل همین نظامجهانیبینی، اتفاقاً معنادار بود و در اصل دعای خیر بود رئیسی را و خلق را.
علینجات غلامی
دارم با خودم فکر میکنم که «نظام انتظاراتِ» این جماعت از علمی مثل جامعهشناسی چیست؟ اینکه مثلاً یوسف اباذری در تویتی از حجم عظیم جمعیت اظهار شگفتی کند؟! یا شما طی مقایسهای آماری این مراسم را با مراسمات مشابه مقایسه کنید و بگویید ای ول نمودارش رو به فزونی بود؟! یا الان دقیقاً از مصطفی ملکیان که اصلاً جامعهشناس نیست بلکه فیلسوف فرهنگ و اخلاق است چه انتظاری دارند؟ که مثلاً چه بگوید؟ اینکه آن گفتار عادتوارهی تبلیغاتیِ رسانهای را اهل فکر مکرر سازند؟ چه درکی از علم خاصه علوم انسانی میتواند چنین توقعی ایجاد کند؟
این نزول سطح انتظار، ناشی از انزوای هولناک رسانهی جمهوری اسلامی از محافل علمی بوده است. این دیگر اصلاً سنخی کار رسانهای سیاستمدارانه نیست، بلکه واقعاً بازنمایِ یک انتظار جدی است. واقعاً سازندگان این برنامه تصور کردهاند که کار دانشمند جز این نیست! این نگاه تکنسینیستی به علم انسانی همانگونهای است که به علوم فنی مهندسی دارند. اینکه مهندس موشک بسازد و جامعهشناس هم هورا بکشد! همین!
به نظر من مسئلهی مهمی اینجا هست. چرا در قرن جدید خاصه در جوامع بلوک شرقی، این توهم ایجاد شد که قدرت میتواند علم خلق کند بیآنکه خودش عالم باشد؟
من راستش مهمترین انگیزهام برای مطالعه پدیدارشناسیِ هوسرل این بود که آخرین کسی بود که تمامقد و شجاعانه در مقابل هرگونه زیردستسازیِ علم نسبت به سیاست مقاومت کرد.
به هر حال تفهیم این حقیقت به سازندگان این برنامه که هر کدام از آن چهرهها جهانی است که میتواند نظامی فکری داشته باشد که تمامی باورها و ارزشهای از پیشپذیرفتهی آنها را به پرسش بکشد و در معرض نقادی قرار دهد و هدف خلقت از حضور چنین کسانی زدن نظام باورها بر سنگ محکشان با گفتوگوی آزادانه است، دیگر کاری نشد است. اما دست کم خود ما نباید فراموش کنیم که هیچ قدرتی در کهکشان راه شیری و فراسوی آن، نمیتواند به صرف قدرت علم بسازد. اگر بنا به فرض خدا دارای قدرت مطلق است همزمان دارای علم مطلق نیز هست و علماش ناشی از قدرتاش نیست، بلکه برعکس این قدرت اوست که ذیل علم اوست.
در خود جهانبینیِ تشیع، نکته در این است که اصل دعویِ علی ابن ابی طالب بر خلافت به خاطر علم بالاترِ اوست، نه نسبت فامیلی که بقیه هم داشتند پس بنا به گزارش خود تشیع مصالح سیاسی را باور نداشت چون اعلمیت برای وی ذیل سیاست قرار نمیگرفت. انتقاد به جای مصطفی ملکیان از اینکه آقای رئیسی علم بالاتر ندارد و در جایگاه بالای سیاسی ایستاده است، در دل همین نظامجهانیبینی، اتفاقاً معنادار بود و در اصل دعای خیر بود رئیسی را و خلق را.
علینجات غلامی
تجربهٔ تفکر
برایم جالب شد جناب محدثی این خبر فوری دارم با خودم فکر میکنم که «نظام انتظاراتِ» این جماعت از علمی مثل جامعهشناسی چیست؟ اینکه مثلاً یوسف اباذری در تویتی از حجم عظیم جمعیت اظهار شگفتی کند؟! یا شما طی مقایسهای آماری این مراسم را با مراسمات مشابه مقایسه کنید…
این ديگه چه احمقیه!
بحث سکوت قشر روشنفکر دینستیز (اعم از بهاصطلاح فیلسوف که معلوم نیست دقیقا چگونه جانوری است تا بهاصطلاح متخصصان هر حوزه خاص از علوم انسانی) نسبت به پدیدارهایی که دیدنشان را خوش ندارد (یا چشم دیدنش را ندارد) مثل راهپیمایی اربعین یا مراسم مذهبی سالیانه محرم و غیره تا همین تشییع جنازههای میلیونی شخصیتهای کشوری و حتی نظامی و واکنشش به فلان اتفاق در پادشاهی موروثی مطلقه عربستان یا برنده شدن فلان «سوژه جنسی» در فلان جشنواره یا تشییع جنازه امثال مرحوم مرتضی پاشایی یکی از رسواترین مظاهر ورشکستگی و سیاستزدگی قشر روشنفکر در ایران و شاید خاورمیانه است.
بحث سکوت قشر روشنفکر دینستیز (اعم از بهاصطلاح فیلسوف که معلوم نیست دقیقا چگونه جانوری است تا بهاصطلاح متخصصان هر حوزه خاص از علوم انسانی) نسبت به پدیدارهایی که دیدنشان را خوش ندارد (یا چشم دیدنش را ندارد) مثل راهپیمایی اربعین یا مراسم مذهبی سالیانه محرم و غیره تا همین تشییع جنازههای میلیونی شخصیتهای کشوری و حتی نظامی و واکنشش به فلان اتفاق در پادشاهی موروثی مطلقه عربستان یا برنده شدن فلان «سوژه جنسی» در فلان جشنواره یا تشییع جنازه امثال مرحوم مرتضی پاشایی یکی از رسواترین مظاهر ورشکستگی و سیاستزدگی قشر روشنفکر در ایران و شاید خاورمیانه است.
تجربهٔ تفکر
به نام خدا اخیراً یکی ترجمۀ بسیار جالب و خوب از بوطیقای ارسطو خریده ام کار غلامرضا اصفهانی بر پایۀ Aristotle: On Poetics; Translated by Seth Benardete and Michael Davis; With an introduction by Michael Davis; St. Augustine's Press; 2002 متن انگلیسی این ترجمه…
به نام خداوند جان و خرد
پیشتر در این متن
https://t.me/denkerfahr/8741
ضمن معرفی اجمالی ترجمه نسبةً خوب و لفظی بوطیقای ارسطو به قلم غلامرضا اصفهانی نقدی کوتاه از آن کرده بودم.
امروز نقدی دیگر. در انگلیسی نوعی مصدر و نیز نوعی اسم فاعل با پسوند ing ساخته میشود پس imitating و acting را بدون شاهدی دیگری هم میشود هم تقلید و تقلیدکننده و هم عمل و عملکننده ترجمه کرد و این مراد اصلی نویسنده یا متن مرجع اصلی است که تعیین میکند کدام یک درست است.
مترجم، آقای اصفهانی، در دو عبارت نزدیک به هم و در سیاقی یکسان یک بار این اسم ingدار را مصدر و یک بار به نوعی اسم فاعل ترجمه کرده است اما در متن ارسطو هر دو به معنی دقیق، «وجه وصفی فاعلی» (مثل گویان و پرسان و روان) اند:
Poetica, 1448a 23-24: ἢ πάντας ὡς πράττοντας καὶ ἐνεργοῦντας τοὺς μιμουμένους.
Benardete-Davis: or else to imitate with all those imitating acting [prattontas] and being in action [energountas]
ترجمۀ غلامرضا اصفهانی: یا اینکه بهواسطۀ همۀ آن چیزهایی تقلید شود که از عمل کردن [پراتّونتاس] و در عمل بودن [اِنِرگونتاس] تقلید میکنند
ترجمه لفظیتر:
یا نیز تقلید با همۀ این اجراکنندگان تقلیدگر (یا تقلیدکرده) و باشندگان در فعل.
انئرگون (ἐνεργων) را میتوان «درحالکار» (کارکنان) یا «دستدرکار» هم ترجمه کرده.
Poetica, 1448a 27-28: τῇ δὲ Ἀριστοφάνει, πράττοντας γὰρ μιμοῦνται καὶ δρῶντας ἄμφω.
he would be the same as Aristophanes, for both imitate those acting [prattontas] and doing [drontas]
ترجمۀ غلامرضا اصفهانی: از این حیث شبیه آریستوفانس است زیرا هر دو از کسانی تقلید میکنند که در حال عمل کردن [پراتونتاس] و در حال انجام دادن اند [درونتاس].
نیز میشد گفت: که عملکنان و اجراگران اند.
پیشتر در این متن
https://t.me/denkerfahr/8741
ضمن معرفی اجمالی ترجمه نسبةً خوب و لفظی بوطیقای ارسطو به قلم غلامرضا اصفهانی نقدی کوتاه از آن کرده بودم.
امروز نقدی دیگر. در انگلیسی نوعی مصدر و نیز نوعی اسم فاعل با پسوند ing ساخته میشود پس imitating و acting را بدون شاهدی دیگری هم میشود هم تقلید و تقلیدکننده و هم عمل و عملکننده ترجمه کرد و این مراد اصلی نویسنده یا متن مرجع اصلی است که تعیین میکند کدام یک درست است.
مترجم، آقای اصفهانی، در دو عبارت نزدیک به هم و در سیاقی یکسان یک بار این اسم ingدار را مصدر و یک بار به نوعی اسم فاعل ترجمه کرده است اما در متن ارسطو هر دو به معنی دقیق، «وجه وصفی فاعلی» (مثل گویان و پرسان و روان) اند:
Poetica, 1448a 23-24: ἢ πάντας ὡς πράττοντας καὶ ἐνεργοῦντας τοὺς μιμουμένους.
Benardete-Davis: or else to imitate with all those imitating acting [prattontas] and being in action [energountas]
ترجمۀ غلامرضا اصفهانی: یا اینکه بهواسطۀ همۀ آن چیزهایی تقلید شود که از عمل کردن [پراتّونتاس] و در عمل بودن [اِنِرگونتاس] تقلید میکنند
ترجمه لفظیتر:
یا نیز تقلید با همۀ این اجراکنندگان تقلیدگر (یا تقلیدکرده) و باشندگان در فعل.
انئرگون (ἐνεργων) را میتوان «درحالکار» (کارکنان) یا «دستدرکار» هم ترجمه کرده.
Poetica, 1448a 27-28: τῇ δὲ Ἀριστοφάνει, πράττοντας γὰρ μιμοῦνται καὶ δρῶντας ἄμφω.
he would be the same as Aristophanes, for both imitate those acting [prattontas] and doing [drontas]
ترجمۀ غلامرضا اصفهانی: از این حیث شبیه آریستوفانس است زیرا هر دو از کسانی تقلید میکنند که در حال عمل کردن [پراتونتاس] و در حال انجام دادن اند [درونتاس].
نیز میشد گفت: که عملکنان و اجراگران اند.
Telegram
تجربهٔ تفکر
به نام خدا
اخیراً یکی ترجمۀ بسیار جالب و خوب از بوطیقای ارسطو خریده ام کار غلامرضا اصفهانی بر پایۀ
Aristotle: On Poetics; Translated by Seth Benardete and Michael Davis; With an introduction by Michael Davis; St. Augustine's Press; 2002
متن انگلیسی این ترجمه…
اخیراً یکی ترجمۀ بسیار جالب و خوب از بوطیقای ارسطو خریده ام کار غلامرضا اصفهانی بر پایۀ
Aristotle: On Poetics; Translated by Seth Benardete and Michael Davis; With an introduction by Michael Davis; St. Augustine's Press; 2002
متن انگلیسی این ترجمه…